۱۳۹۲/۰۷/۰۲
–
۳۶۴۶ بازدید
سلام
چگونه میتونم دایم الذکر باشم?چه ذکری?آیا بدون توجه هم تاثبری دارد به تدریج?
چگونه باتوجه بگویم?
1- اگر همیشه وپیوسته به یاد خدا یعنی ترک گناه وانجام واجباتتان باشید ؛ دائم الذکر خواهید بود
2- هرذکری که شما را با یاد خدا اُنس بدهد خوب است مانند «استغفرالله» ویا «اللهم صل علی محمد وآل محمد»
3- ذکر بی توجه ذکر نیست بلکه لقلقه زبان است!
4- معلوم نیست ذکر بی توجه تاثیری داشته باشد وفقط آن مقدارش تاثیر دارد که می دانی ذکر می گویی!
5- اگر بدانی که چه می گویی، یعنی شناخت خودت را به خدا بیشتر کنی ، خود به خود توجه ات به ذکر بیشتر شده است!
پاسخ تفصیلی:
براینکه چه کنیم شوق واشتیاق انسان به ذکر ، تقویت وتشدید شود؟ که آن راطی سه مرحله بیان می کنیم:
مرحله اول : توضیحی راجع به مفهوم ومحتوای ذکر وتسبیح :
هنگامى که درباره ذکر خدا و مطلوب بودن آن سخن به میان مىآید و مثلاً، در وصف دوستان خدا گفته مىشود که دائماً به ذکر خداوند مشغولند و هیچ کارى آنها را از ذکر خدا باز نمىدارد، در آغاز چهره افرادى در ذهن انسان تصویر مىشود که پیوسته لب هایشان در حرکت و به ذکر خداوند گویا است و زبانشان مشغول خواندن اذکار و اوراد است؛ یعنى در ابتدا، عرف مردم ، ذکر را منحصر در ذکر لفظى مىدانند؛ در صورتى که طبق آنچه از روایات و قرآن کریم استفاده مىشود، گستره و شمول و عمق ذکر فراتر از این است. از این رو، ضرورت دارد قدرى درباره مفهوم ذکر بحث کنیم.
1) مفهوم ذکر
در زبان فارسى کلمه «یاد» معادل کلمه ذکر است که به خوبى معناى آن را مىرساند و از این جهت مىتوان گفت که کلمه ذکر از معدود واژگان عربى است که معادل فارسى آن به صورت منفرد و بدون ترکیب، کاملا معناى ذکر را مىرساند.
ذکر در لغت به معنای «یاد کردن » است; خواه با زبان باشد یا با قلب یا هر دو، خواه بعد از نسیان باشد یا در ادامه ذکر، و نیز «ذکر» به معنای «حفظ شی ء» است و خلاف نسیان می باشد . (1)
به بیان دیگر، «ذکر» عبارت است از این که آدمی نیروی ادراک خود را متوجه «یاد شده » کند، یا به این که نام او را ببرد و یا صفات او را به زبان جاری کند و مصداق مهمتر این که در قلب به یاد او باشد . (2)
طبق این معنا، «ذکر» معنای عامی دارد که هر چیزی را شامل می شود . اما آن چه خداوند در قرآن کریم به آن امر فرموده است: «ذکر خداوند» و «یادآوری نعمت های الهی » می باشد که در سایه آن، انسان غبار غفلت و دوری را از قلب خود بزداید و بر جان و روح خسته خویش، با باران الهی، گل های طاعت و بندگی را برویاند .
– کاربرد ذکر در مقابل غفلت و نسیان
از جمله کاربردهاى کلمه ذکر، کاربرد آن در مقابل «غفلت» و «نسیان» است. این دو کاربرد در قرآن نیز ذکر شده است. با توجه به این دو کاربرد، باید تفاوت بین آنها را باز شناخت. مرحوم علامه طباطبایى(رحمه الله)، در ذیل آیه 152 سوره بقره، در این باره چنین مىفرمایند:باید دانست که «ذکر» گاهى در مقابل «غفلت» گفته مىشود، مانند: آیه «وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا… » « و از آن کسى فرمان مبر که دل او را از یادمان غافل کرده ایم؛ کهف (18)، 28. » و آن عبارت از این است که انسان توجه به علم خود نداشته باشد. یعنى علم به چیزى دارد، ولى خودش متوجه نیست که علم به آن دارد، بنابراین «ذکر» به معناى علم به علم داشتن است.
و گاهى در مقابل «نسیان» گفته مىشود و آن عبارت از زایل شدن صورت علمىاز محفظه ذهن است چنان که مىفرماید: «وَ اذکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ…» (کهف / 24.) بنابراین، «ذکر» یعنى وجود صورت علمى در حافظه و همان طور که نسیان داراى آثارى است، ذکر هم آثارى مخصوص به خود دارد. پس همان طور که در بعضى موارد کلمه نسیان را به ملاحظه وجود آثار نسیان (بدون اینکه حقیقت فراموشى موجود باشد) اطلاق مىکنند و مثلاً مى گویند: «هنگامىکه بدانى دوستت احتیاج به یارى و کمک دارد و او را کمک نکنى، فراموشش کرده اى». در اینجا نه اینکه واقعاً او را از یاد برده باشید، ولى چون «به یاد او نبودن» اثرى را به دنبال ندارد، مثل این است که فراموش کرده اى».
روشن شد که ذکر و یاد در جایى به کار مىرود که دل انسان متوجه چیزى باشد؛ خواه انسان به چیزى که قبلاً توجه نداشت توجه یابد، و یا این که پس از فراموشى چیزى که قبلاً به آن توجه داشت، مجدداً به آن توجه یابد. گاه نیز به این صورت است که پس از غفلت از چیزى، از حالت غفلت خارج مى گردد و مجدداً به آن توجه مى یابد. البته براى صدق مفهوم «ذکر» ضرورتاً لازم نیست که غفلت و نسیان و فراموشى بر آن مقدم گردد، بلکه ذکر و یاد در مورد مطلق هوشیارى و استحضار و توجه نیز به کار مىرود.
2) معنای تسبیح
تسبیح در لغت هم خانواده سبح، یسبح، سبحاً و سباحه (السبح: المر السریع فی الما و فی الهواء) رفتن سریع در آب و هوا(مفردات راغب) سابح به معنی شناگر سریع و به نحو خاص میباشد که در قرآن کریم درباره پیامبر صلی الله علیه و آله: و تو در روز تلاش مستمر و طولانی خواهی داشت. (مزمل/7)، و در معنا از ریشه سبح، یسبح، تسبیح به معنای منزه داشتن خداوند از هر نقص و کاستی میباشد (نمل/8، اسری/108) که در قرآن در موارد زیر به آن اشاره رفته است:
الف) به معنای تنزیه
1- خداوند منزه است از آنچه وصف کنند، شش مورد. (مومنون/91، انبیاء/12، صافات/159و180، زخرف/82، انعام/100)
2- خداوند منزه است از آنچه که برایش شریک قرار دهند، هشت مورد. (طور/43، قصص/68، توبه/31، یونس/18، نحل/1، روم/40، زمر/67، حشر/23)
3- او پاک و برتر است از آنچه آنها(غیرموحدان) میگویند، بسیار برتر و بزرگتر. (اسری/43، مائده/116)
4- منزه از هر ولی و سرپرست، و گفتند منزهی تو، برای ما شایسته نبود که غیر از تو اولیایی برگزینیم، دو مورد. (فرقان/18، سبأ/41)
5- منزه از هر گونه فرزند داشتن، گفتند خداوند فرزندی برای خود انتخاب کرده است در حالی که از هر عیب و نقص و احتیاجی منزه است، هفت مورد. (بقره/116، یونس/68، انبیاء/26، نساء/171، مریم/35، زمر/4، نحل/57)
ب) به معنای حمد و ستایش به همراه تنزیه
منزه است خداوند، کسی که این را مسخر ما ساخت. (زخرف/13، بقره/32، آل عمران/191، اعراف/143، فرقان/18، یس/83، سبأ/41)
ج) به معنای تعجب و تعظیم به همراه تنزیه
تو منزهی خداوندا، این بهتان بزرگی است. (نور/16، اسری/1)
3) مراتب ذکر
ذکر مقامی بسیار بلند دارد و دارای مراتب و درجاتی است;
اولین مرتبه آن، «ذکر لفظی و زبانی » است و مراد از «ذکر لفظی » حرف لقلقه زبان نمی باشد; چرا که اگر توجه به معنای الفاظ نباشد، هیچ ارزشی ندارد و شاهد این مدعا این که گاه انسان افرادی را می بیند که در عین این که با زبان مشغول «ذکر خداوند» هستند، با عمل خویش مرتکب گناه و معصیت می شوند! و حال آن که ذکر حقیقی، انسان را از گناه باز می دارد .
مرتبه دوم، ذکر قلبی است . یعنی توجه به خداوند از دل انسان بجوشد و به زبان جاری شود; هر چند حتما لازم نیست به زبان جاری شود .
مرتبه سوم، یاد کردن خدا در تمامی احوال است و این که انسان حتی یک لحظه هم از یاد خدا غافل نباشد و در تمامی اوقات خدا، را حاضر و ناظر بر اعمال خویش بداند . (3)
با دقت در آیات و روایات، به دست می آید که اساس ذکر، توجه درونی است و این که انسان با تمام قلب و جان خویش به ذات پاک خدا توجه کند; توجهی که انسان را از گناه باز می دارد و به اطاعت فرمان او دعوت می کند . به همین دلیل، در احادیث متعددی از پیشوایان اسلام نقل شده که منظور از ذکر خدا، یادآوری عملی است . بدیهی است که انسان از همان ابتدا، نمی تواند به مرحله والای ذکر و به یاد خدا بودن، در تمامی احوال نائل شود، بلکه با تمرین و ممارست در گفتن «الفاظ » و دقت در معانی ذکرها، کم کم «پیوسته به یاد خدا بودن » برای او حاصل می شود، و چنین نیست که «ذکر لفظی » ارزش و اعتباری نداشته باشد، بلکه آن هم به نوبه خود مورد تاکید قرار گرفته است و منشا آثار فراوانی می باشد .
مرحله دوم : بعد ازشناخت مفهوم ومعنی ذکر ومعرفت به مراتب آن ، لازم است که فواید وآثارذکر را نیز بدانیم :
آثار ذکر :
«یاد خداوند» آثار و برکات فراوانی دارد که در آیات و روایات به آن اشاره شده است و ما در این جا به برخی از آن ها می پردازیم:
1 – مورد یاد خدا قرار گرفتن
«فاذکرونی اذکرکم و اشکروا لی و لا تکفرون » ; (4) مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و کفران نورزید .
ذکر خدا معنای وسیع و مصادیق فراوانی دارد . انسانی که در تمامی لحظات زندگی به یاد ذات خداوند می باشد که سرچشمه تمام خوبی ها و نیکی هاست و به این وسیله، روح و جان خود را پاک و روشن می سازد، خداوند نیز در تمامی مراحل زندگی و در اوج مشکلات و سختی ها او را تنها نمی گذارد .
2 – همنشینی با خدا
کسی که همواره به یاد خدا باشد، خداوند همنشین و جلیس او خواهد بود; چنان که در حدیث قدسی به حضرت موسی ( علیه السلام) فرمود: ای موسی! من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند . موسی سؤال کرد: روزی که هیچ پناهی نیست، جز پناه تو، چه کسی در پناه تو خواهد بود؟ خداوند فرمود: آن ها که مرا یاد می کنند، من نیز آنان را یاری می کنم . و [آنان که] با هم دوستی می کنند، در راه من، پس دوست دارم آن ها را . اینان کسانی هستند که وقتی بخواهم به اهل زمین بدی رسانم، آن ها را یاد کرده و به خاطر آنان بدی را دفع می کنم . (5)
3 – محبت خداوند
انسانی که پیوسته به یاد خداست، حب الهی در قلبش جای می گیرد . چنان که در زندگی روزمره نیز چنین است که اگر انسان در تمامی ساعات، شخص خاصی را در خاطر داشته باشد، کم کم محبت او در قلبش حاکم می شود . در روایت نیز آمده است . «من اکثر ذکر الله احبه » ; (6) هر کس زیاد خدا را یاد کند، محبت خداوند در قلبش حاکم می شود .
4 – فلاح و رستگاری
از نظر قرآن کریم، ذکر خدا زمینه رستگاری انسان را فراهم می سازد: «و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون » ; (7) خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید .
5 – افزایش برکت و حضور فرشتگان
از روایات استفاده می شود که خانه ای که ذکر خدا در آن بسیار شود، برکتش بسیار می شود و فرشتگان در آن خانه حاضر می شوند و شیطان دور می گردد . و آن خانه برای اهل آسمان آن چنان درخشنده است که ستارگان برای اهل زمین، و خانه ای که در آن، قرآن خوانده نشود و ذکر خدا در آن نشود، برکتش کم است، و فرشتگان از آن خانه گریزان هستند .
6 – آرامش
آرامش و اطمینان، گمشده انسان امروزی است که در آرزوی به دست آوردن آن می باشد . قرآن کریم راه رسیدن به آرامش را این گونه به بشر معرفی می نماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب » ; (8) همانا با یاد خدا دل ها آرام می گیرد .
7 – دوری از شیطان
آنان که به یاد خدا هستند، از وسوسه های شیطان متاثر نمی شوند و یاد خدا سلاحی است که از آن ها در برابر شیطان محافظت می نماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون » ; (9) پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد خدا و پاداش و کیفر او می افتند، و (در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و) ناگهان بینا می شوند .
8 – غذای روح
حضرت علی ( علیه السلام) می فرماید: «مداومت بر ذکر الهی، غذای روح و کلید رستگاری است .» با نگاهی بر تعالیم مبین دین اسلام و احادیث وارده از معصومین (ع) درمی یابیم که ارزش هیچ چیز بالاتر از یاد خدا نیست. هدف از خلقت جهان هستی، عبادت پروردگار عالمیان است و آن چیزی جز زنده نگاه داشتن یاد خدا در زندگی افراد بشر نمی باشد.
رفع همه گرفتاری ها و مشکلات در ذکر خدا نهفته است و رویگردانی از این امر مهم آدمی را در عسرت و تنگی قرار می دهد، به طوری که زندگی بر او تنگ می شود و نه تنها از هدف اصلی در این جهان باز می ماند، بلکه در آخر عمر نیز با خسران و پشیمانی، حسرت روزهایی را می خورد که دیگر راه بازگشتی به آنها نیست. ذکر خدا مرتبه ای است بس والا که به فرموده امام سجاد (ع) : «اگر واجب نبود پذیرش دستورت، منزهت می دانستم که نامت را بر زبان آرم، با آنکه ذکری که از تو می کنم، به اندازه من است نه به اندازه تو» !
با توجه به اهمیت «ذکر الهی » و نقش سازنده آن در پیشرفت معنوی انسان های مؤمن، خداوند مؤمنان را از توجه به اموری که انسان را از یاد خدا باز می دارد، بر حذر می دارد، و می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون » ; (10) ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا باز ندارد و هر کس چنین کند، از زیانکاران است .
بدیهی است، توجه به مال و زندگی دنیوی، در صورتی نهی شده است که انسان را از یاد خدا باز دارد و به عبارت دیگر، هدف انسان در زندگی توجه به آن ها باشد، ولی در صورتی که انسان مراقب نفس خویش باشد و از این ها به عنوان وسیله برای رسیدن به سعادت ابدی استفاده کند، نه تنها مذموم نیست، بلکه سفارش هم شده است .
پس اموال و اولاد تا آن جا که در راه خدا و برای نیل به حیات طیبه باشند، از مواهب الهی هستند و مطلوب می باشند، اما اگر علاقه افراطی به آن ها سدی در میان انسان و خدا ایجاد کند، بزرگترین بلا محسوب می شود . (11) و خسرانی بزرگ است که در آیه شریفه فوق به همین معنا اشاره شده است .
تعبیر «خاسرون » به خاطر این است که حب دنیا چنان انسان را سرگرم می کند که سرمایه های وجودی خویش را در راه لذات ناپایدار و اوهام و پندارها صرف می کند و با دست خالی از دنیا می رود، در حالی که با داشتن سرمایه های بزرگ، برای زندگی جاودانه اش، کاری نکرده است . (12)
در حالات عالم بزرگ شیخ عبدالله شوشتری، از معاصرین مرحوم علامه مجلسی، نوشته اند: که فرزندی داشت و بسیار مورد علاقه او بود . روزی این فرزند سخت بیمار شد . مرحوم شیخ عبدالله، آن روز برای ادای نماز جمعه به مسجد آمد . پریشان بود . روزی در رکعت دوم، سوره منافقین را که تلاوت می کرد، هنگامی که، به این آیه رسید، چندین بار آیه را تکرار کرد . پس از فراغت از نماز، بعضی یاران علت این تکرار را سؤال کردند ایشان فرمود:هنگامی که به این آیه رسیدم، به یاد فرزندم افتادم، و با تکرار آن، به مبارزه با نفس خود برخاستم، آن چنان مبارزه کردم که فرض کردم فرزندم مرده و جنازه اش در برابر من است و من از خدا غافل نیستم . آن گاه بود که دیگر تکرار نکردم! (13)
مرحله سوم :آثار دوری از یاد خداوند
همان گونه که «ذکر الهی » منشا آثار و برکات فراوانی است، دوری از یاد خداوند نیز پیامدهایی را به دنبال دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود:
1 – خود فراموشی
«و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم …» ; (14) مانند کسانی که خدا را فراموش کردند، نباشید که خدا نیز آنان را به خود فراموشی دچار ساخت .
و در آیات دیگری نیز به این مساله «خود فراموشی » اشاره شده است . (15)
«نسیان » مصدر فعل «نسوا» است، به معنای زایل شدن صورت معلوم از صفحه خاطرات; البته بعد از آن که در صفحه خاطر نقش بسته بود . این معنای اصلی «نسیان » است، ولی در استعمال آن توسعه داده اند و در مطلق روگردانی از چیزی که قبلا مورد توجه بوده نیز استعمال می شود . (16)
در حقیقت، فراموشی خداوند، ترک شکر «ذکر الهی و ترک طاعت در بندگی » را نیز به همراه دارد; زیرا از یک سو فراموشی پروردگار سبب می شود که انسان در لذات مادی و شهوات حیوانی فرو رود و هدف آفرینش خود را به فراموشی بسپارد و در نتیجه، از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند .
از سوی دیگر، فراموشی خدا، همراه با فراموش کردن صفات پاک اوست که هستی مطلق و علم بی پایان و غنای بی انتها از اوست و هر چه غیر اوست، وابسته و نیازمند به ذات پاکش می باشد و همین امر سبب می شود که انسان خود را مستقل و غنی و بی نیاز شمرد و بر نفس خود اعتماد کند . با این که باید به پروردگارش اعتماد نموده و از او ترسان و به او امیدوار باشد . و این ها همه عامل اصلی فسق و فجور و بلکه این «خود فراموشی » بدین مصداق، خروج از طاعت خداست و لذا می گوید: «اولئک هم الفاسقون » . (17)
2 – همراهی شیطان
«و من یعش عن ذکر الرحمان نقیض له شیطانا فهو له قرین » ; (18) و هر کس از یاد خدا رویگردان شود، شیطانی برای او می گماریم تا همنشین او شود .
3 – سختی در زندگی
«و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی » ; (19) و هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی (سخت) و تنگی خواهد داشت و روز قیامت او را کور وارد محشر می کنم .
4 – غفلت
«و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تکن من الغافلین » ; (20) پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن و از غافلین مباش .
مراد از «غفلت » ، در آیه شریفه فوق، بی توجهی است که در اثر دوری از ذکر الهی به انسان دست می دهد و مقصود از غفلت، در بیشتر آیات، غفلت غیر معذور و مذموم است .
در تعالیم پیشوایان دین و در روایات ائمه طاهرین ( علیهم السلام) نیز، از غفلت انسان نهی شده است، از جمله امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «ان کان الشیطان عدوا فالغفلة لماذا و ان کان الموت حقا فالفرح لماذا» ; (21) اگر شیطان دشمن شماست، پس غفلت از حقایق و واقعیات برای چه، و اگر مرگ حق است، پس خوشحالی شما برای چیست؟!
بعد از طی این مراحل ، شوق واشتیاق انسان به ذکر ، تقویت وتشدید می شود.
پی نوشت ها:
1 – علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج 3، ص 15 .
2 – تفسیر المیزان، ج 16، ص 328 .
3 – ر . ک: فریده مصطفوی، روش خودسازی، ص 81 .
4 – بقره/152 .
5 – امام خمینی، چهل حدیث، حدیث 18، ص 287 .
6 – میزان الحکمة، ص 421، ج 3 .
7 – جمعه/10 .
8 – رعد/28 .
9 – اعراف/201 .
10 – منافقون/9 .
11 – ر . ک: تفسیر المیزان، ج 9، ص 291 .
12 – تفسیر نمونه، ج 24، ص 173 .
13 – همان، ص 175 .
14 – حشر/19 .
15 – «الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا و ماواکم النار و ما لکم من ناصرین » جاثیه/34; «نسوالله فانساهم …» ، توبه/67 .
16 – تفسیر المیزان، ج 19، ص 219 .
17 – تفسیر نمونه، ج 23، ص 540 .
18 – زخرف/36 .
19 – طه/124 .
20 – اعراف/205 .
21 – سفینة البحار، ج 2، ص 323; به نقل از: عرفان اسلامی، ج 2، ص 116 .