شاه و روشنفکران زمان در چه نسبتی با توسعهی دارالخلافه بودند؟ چشمانداز دارالخلافه ناصری در آیندهی تهران چگونه قابل تصویر است؟ از پی نزدیک شدن به پاسخِ سوالات مذبور، خدمت دکتر اسکندرمختاری رسیدیم. تهرانپژوهی که علاوه بر سالها تحقیق و تدریس، در خط مقدم حفظ و احیاء بناها و محوطههای تاریخیِ تهران، حضوری پررنگ داشتهاند. سردر باغ ملی، میدان حسنآباد، میدان مشق و هتللاله تنها بخشی از بناها و محوطههای ارزشمند شهر تهراناند که حضورشان در شهر امروز، به نوعی مدیون زحمتهای مستمر دکتر مختاری در حفظ و نگه داشت این ارزشهای میراثی است.
یکم: تهران قدیم؛ دارالخلافه طهران
قاجارها یک ایل بودند که همپای دیگر ایلها، همواره در رقابت و جنگها حضور مییافتند. از پس یک اغتشاش عمومی در دوره زندیه، آقامحمدخان، حکومت قاجار را تاسیس و تهران را به پایتختی برگزید. در این دوره، محدود اقداماتی در ارک سلطنتی اجرا شد. فتعلیشاه در مقام دومین پادشاه قاجار، اقدامات توسعهای همچون؛ ساخت مسجد سلطانیه را پیگری و به ثمر نشاند اما در ساختار شهر، تغییری ایجاد نکرد. سالهای سلطنت محمدشاه، دورهی کوتاهی بود و شاخصترین اقدام او، اضافه کردن، یک دروازه در انتهای عباسآباد، واقع در محلهای به نام بازارنو در حدود سال ۱۲۵۰ه.ق است.
با فوت محمدشاه در ۱۲۶۴.ق، ولیعهد جوان با امیرکبیر از تبریز راهی تهران میشود. این دوره مقارن با شکستهای متعدد ایرانیها از روسها و شکلگیری و تقویت یک خواست ملی به جهت خروج از این بن بست تاریخی است. در این دوره همزمان با تاریخ تحولاتِ ایران، در اروپا نیز اتفاقات مهمی در حال وقوع بود که ایرانیها نسبت به این وقایع و تغییرات، آگاه و حساس بودند. با شروع دوره ناصری و صدراعظمی شخصی همچون امیرکبیر و حضور دیگر افراد روشنفکر و آگاه به زمانه در بدنهی دیوانی حکومت، دورهای نو در سلطنت قاجار آغاز شد.
تا دوره پیش از ناصری، تهران شهری گلین و کوچک با الگوی شهرهای کهن ایرانی است. فضاهای عمومی پایتخت تا این دوره عبارتند از؛ بازارچههای محلی و اصلی، گذرها، امامزادهها، تکیهها، مساجد، قهوه خانهها. در دوره ناصری با نظارت امیرکبیر، بازار تهران توسعه یافت. در گامی دیگر، مدرسه غیردینی دارالفنون در تهران تاسیس شد. نهادی مدرن که نقش مهمی را در رشد جامعه ایرانی ایفا کرد. مبنی بر اقدامات و تغییرات اشاره شده به تدریج اهمیت پایتختی تهران از حیث آموزشی و تجاری در سطح کشور مورد تقویت و توجه قرار گرفت. در سال ۱۲۶۸ه.ق امیرکبیر از صدراعظمی کنار زده شد و مقدمات حذفش توسط اطرافیان و به خصوص مادر ناصرالدینشاه، مهیا گشت. در سال ۱۲۶۹ه.ق شاه شخصا عنانِ اختیار ایجاد تغییرات در تهران را به دست میگیرد. این اقدامات در گام اول از سبزه میدان که یک فضای عمومی شهری است، آغاز میشود. سپس در مجاورت شمالی سبزه میدان، ساماندهی میدان ارک مدنظر قرار میگیرد. در این دوره، مضاف بر مسیر دسترسی شمالی کاخ سلطنتی، کاخ از طریق میدان ارک نیز با شهر و بازار مرتبط شد.
در خصوص تغییرات تهران دوره ناصری این مُهم حایز اهمیت است که تغییرات یاد شده از حکومت و شخص شاه و یا خواستههای شاهانه بود که آغاز شد و بسط یافت. البته در این میان نباید نقش وزرا، مشاوران و کسانی که تلاش کردند تا زمینهی توسعهی شخصیِ شاه را سبب سازند، نادیده بگیریم. همین مطلب خواندنهای مداوم محمداعتمادالسلطنه از روزنامههای فرانسوی و انگلیسی برای شاه که مشخص نیست از میل شخصی او نشات میگرفت و یا اینکه امیرکبیر او را اینگونه تربیت کرده بود، نقش مهمی در رفتار و پذیرش روح تجدد توسط شاه دارد. گویی در نبود امیرکبیر، این روزنامهها بودند که جای خالی امیرکبیر برای شاه را پر میکردند. بررسی رفتار ناصرالدینشاه در بیشتر دوره حکومتش حکایت از بها دادن او به اشخاصی دارد که خواهان تحول هستند نه کسانی که خواستار تحجراند. مثلا میرزاآقاخان نوری با اینکه توصیه مادر ناصرالدینشاه بود اما چندان توسط شاه تحویل گرفته نشد. به هرحال از ۱۲۸۰ه.ق پایتخت با سرعت بیشتری مورد توسعه قرار گرفت. در این دوره معیرالممالک مامور اجرای دو پروژهی مهم در تهران از سوی ناصرالدینشاه شد. یکی ساخت ساختمانی بلند و فاخر در بخش شرقی ارک سلطنتی که بعدها شمس العماره نامیده شد و دیگری ساختمانی در بخش جنوبی ارک که تکیه دولت اطلاق شد. تکیه دولت چنان ساختمان بزرگی بود که یکی از سیاحان دورهی قاجار مینویسد؛ «تکیه دولت از نیاوران قابل دیدن بوده است». بنای شمسالعماره نماد توسعه بشمار میرفت، فضایی شخصی برای شاه که به مُهر و نشان حکومت قاجار در تهران بدل شد. در ۱۲۸۱ه.ق خندقهای دور ارگ سلطنتی پر و در بخش شرقی عمارت در حال ساخت شمسالعماره، خیابانی ساخته شد که بیش از مشابهت به راه، گذر و معبرهای موجود در الگوی شهر کهن به خیابانهای اروپایی شباهت داشتند. پیرو ساخت خیابان در شهر، در داخل محدودهی ارک هم خیابان بابهمایون گشایش یافت. این دو خیابان در تهران، الگویی از خیابانهای پاریسی در شهر بودند. خیابانهایی سنگفرش با چراغهایی چدنی که از اروپا وارد و در آنها نصب میشدند. دو طرف خیابان جدیدالتاسیس باب همایون، مجمع الصنایع مستقر بود با درختهایی در جلویشان و نهر آبی که از میانهی خیابان میگذشت. مغازهها دو سوی خیابان به عرضهی کالاهایی میپرداختند که عموما در بازارتهران عرضه نمیشد و یا به شکل محدودی عرضه میشد؛ همانند کتابفروشیها و داروفروشیها. در این مغازهها به جای صفه، ویترین شکل پیدا کرد و خریدار میتوانست به داخل مغازه رفته و برخلاف بازار، خودش کالایش را انتخاب کند. این خیابانها قرار بود نشان دهند، تهران و در معنایی کلانتر جامعه در مسیر توسعه قرار دارد.
در همین دوره، میدان ارک واقع در بخش جنوبی کاخهای سلطنتی به اولین باغ عمومی تهران بدل و نام باغ گلشن میگیرد. میدانی با یک حوضی هشتگوش، دو طرف باغچه، با ساختمانهای ریتمیکِ دو طبقهای که به فعالیتهای دولتی اختصاص داشتند و توپ مرواریدی که در میانهی میدان قرار داده شده بود. در بخش غربی میدان، عمارت استیفاء ساخته شد و در بخش جنوبیاش نیز سردر نقاره خانه، مورد بازسازی قرار گرفت. به این ترتیب، میدانی زیبا با مفهومی کاملا جدید در شهر شکل گرفت. میدانی در مقام یک فضایی عمومی جدید که به رفتارهای نویی از سوی مردم شکل میداد. میدان به عبارتی نمادی از شهرس جدید بود که در آن فضایی نو برای حضورو مکث مردمان در نظر گرفته شده بود. باغ گلشن، یگانه فضایی شهری در شهر دوره ناصری است که حداقل در دورهی خود مشابهای در هیچ یک از دیگر شهرهای این سرزمین ندارد. در سال۱۳۰۶ه.ق، دسترسی غیررسمی که در بخش شرقی کاخ سلطنتی در حدود ورودی بازار مروی وجود داشت به دستور ناصرالدینشاه به دروازهای رسمی که رو سوی میدانِ جلوخانِ شمس العماره داشت، تبدیل شد. در بالای دروازه، ایوانِ آیینهکاری شدهی نفیسی ساخته شد که شاه برای ملاقات مردم در آن حاضر شده و مردم میتوانستند بدون واسطه شاه را تماشا کنند. این اقدامات در زمره طرحهایی بود که به نظر آنها را میباید در زمره طرحهای ساماندهی و کیفیت بخشی شهر قدیم تهران در نظر گرفت.
به این ترتیب باغ گلشن، تکیه دولت، سبزه میدان، شمسالعماره، ناصرخسرو و بابهمایون از جمله فضاهای عمومی هستند که طی دهه ۱۲۸۰ تا ۱۲۹۰ه.ق در داخل محدودهی دارالخلافه تهران شکل میگیرند. این اقدامها به مثابهی مشروطهای در حوزه معماری و شهرسازیِ پایتخت در زمانه و عصر خود بود.
دوم: تهران جدید؛ دارالخلافه ناصری
در دوره ناصرالدینشاه و حتی پیش از او، تهران در بیرون از حصار طهماسبی، توسعه یافته بود. فتعلیشاه از سالها پیش به باغ نگارستان واقع در بخش شمال شرقی حصار و ناصرالدینشاه نیز به باغ لالهزار واقع در بخش شمالی حصار، ورود پیدا کرده بودند. همچنین بسیاری از اعیان و رجال در زمینهای شمالی شهر که آب بر آنها سوار میشد، باغهایی را احداث کرده بودند. در بخش جنوبی شهر نیز مردم بیرون دیوارها، ساخت و سازهایی را انجام داده بودند. به دستور ناصرالدینشاه و مبتنی بر طرحی بلند پروازانه، میرزا عیسی وزیر با همکاری فردی به نام بهلر ـ که در سفارت فرانسه مشغول به کار بود ـ دیوارهای پیرامون شهر تخریب و محدودهی شهر توسعه یافت. امکان اجرای چنین توسعهی فراگیری در شهر و تامین هزینههای توسعهای آن نشانی از ثبات حکومت سیاسی در دورهی پنجاه سالهی حکومت ناصری و عدم رخداد جنگی هزینه بر در این دوره است.
با توسعه تهران و تخریب دیوارها، بر روی خرابههای دیوار شمالی، میدانی به نام توپخانه احداث شد. میدانی که قرار بود به نوعی جای میدان ارک در شهر را پر کرده و حافظ شهر و کاخهای سلطنتی باشد. فضایی که میدان در آن شکل گرفت، مکانی مهم در شهر جدید بشمار میرفت. چراکه طی روند توسعهی تدریجی تهران و پیش از ساخته شدن میدان، چند راه به آن رسیده و میدان عملا در یک پخش راه جای گرفته بود. دروازه دولت قدیم هم که تا پیش از توسعه به حصار چسبیده بود در این دوره مورد بازسازی قرار گرفت و به فاخرترین دروازهی تهران بدل شد. فضای دیگری که این دوره در محدودهی توسعهی ناصری شکل گرفت، میدان بهارستان در حد فاصل سه باغ بزرگ نظامیه، نگارستان و سردار است. فضای میدان در واقع ورودی بود برای دسترسی به چند قطعهی بزرگ اعیانی که شاه، حاکمان و رجال در آنها حضور داشتند. شکل گیری میدان در واقع به اقداماتی که محمدحسنخان سپهسلار در باغ سردار انجام داد، باز می گردد. سپهسالار از روشنفکران زمان خود بود، سالها تجربهی زندگی در خارج از ایران را داشت و اقدامات اصلاح طلبانهای در تهران را آغاز کرد. اقدامات او همسو با اقدامات توسعهای است که امیرکبیر و امینالسطان در دورههای قبل مطرح و تا حدی اجرا نموده بودند. ساخت مسجد و مدرسه سپهسالار و در کنار آن ساخت عمارتی برای خود که نقل که همواره میگفت «میخواهم پارلمان بسازم» مهمترین اقدامات او در تهران به شما میروند.
کلام آخر:
آنچه که امروز از محدوده تهران ناصری در شهر باقی مانده، آن ثروتی است که تاکنون نتوانستهایم خرجاش کنیم. البته سعیمان را کردهایم ولی به هر دلیل نشده و بخشهایی از آن برجای مانده است. این محدوده، نشان از دورهای است که ما ارزش تولید میکردیم. بدون توجه به رویکردها چه آن هنگام که مبنی بر الگوی کهن کار کرده و چه آن هنگام که اروپایی و چه آن هنگام که رویکرد غالب، روح اقتدارطلبانه ملی بود. گویی معمارها و شهرسازها، فرصتهایی را که در تمامی این دورهها نصیبشان میشد را به درستی درک کرده و از خلال این درک به تولید ارزش نائل میشدند. به نظر چشم انداز محدوده تهران ناصری برای دهههای آتی امیدوار کننده است. زمانی برای حفظ و احیاء این محدوده ما میبایست مقابل بسیاری میایستادیم اما در زمان حاضر، بسیاری برای حفظ و احیاء محدوده و ارزشهای آن از خود ما مطالبه و انتظار پیگیری بیشتر دارند.
از پس کودتای 1299ه.شـ، رضاخان در 25 آذر 1304 تاجگذاری و سلطنت پهلوی تاسیس شد. سلطنتی که حکم پایتختیِ تهران را تایید و مجدد این شهر را به عنوان پایتخت مملکت برمیگزیند. پایتخت ماندن تهران بر اهمیت تهران و افزایش تمرکز قدرت در آن میافزاید. سال 1345 مسائل تهران چنان ابعاد فراچند بعدی به خود میگیرد که مدیریت شهر، تهیه طرح جامع را به عنوان سند توسعهای برای تهران الزامی میداند. توسعه تهران در دوره یاد شده با فراز و فرودهای متعددی در نسبتِ با سرزمین و مدیریت کلانش همراه میشود. از پی روشنگری درخصوص مهمترین وجوه سازنده و برسازندهی تهرانِ دوره ذکر خدمت دکتر اسکندرمختاری رسیدیم. معمار، مرمتگر و پژوهشگری که تهران را درطول و عرضش از خلال سالها فعالیتهای مدیریتی، اجرایی و پژوهشی به خوبی شناخته و دغدغهی تهران دارد.
ـ به هرحال با آنکه رضاشاه در همان ابتدایی جنگ جهانی دوم ادعا میکند ایران در جنگ جهانی دوم بیطرف است اما در شهریور 1320 تهران توسط متفقین فتح، و رضاشاه از کشور اخراج میشود. با تبعید رضاشاه گویی شاهد پایان یافتن دورهای و آغاز دورهای نو در تهران هستیم. دورهای در حدفاصل سالهای 32-1320 که خود با کودتایی 28 مرداد به پایان میرسد؟ حال و هوای تهرانی که به محمدرضاشاه سپرده میشود، چگونه است؟
دوران جدید را دوران طلایی دموکراسی باید نامید . اگرچه سلطنت به محمدرضا پهلوی میرسد اما او وارث ساختاری است که در آن پیش از او بسیاری از نیروها، نهادها و جریانها جای خود را تثبیت نمودهاند. دانشگاه دایر شده است، دوایر دولتی امور خود را پیش میبرند، روشنفکران قدرت گرفتهاند و نشریات خود را دارند. سایه قدرت زیاد بر روی جامعه هم حذف شده است. همگی حرف دارند و در این میان معمار و شهرسازها در آرزوی دستیابی به اهداف خود هستند. از این رو میشود ادعا کرد تهران در این دوره بیش از محمدرضاشاه به دیگر نیروهای حاضر در شهر سپرده میشود.
ـ این نیروها چه آرایشی دارند؟
مردم ، مجلس و احزاب سیاسی از ملیگرا گرفته تا سوسیالیست و مذهبیها.
ـ به آرزوهای معمارها و شهرسازها اشاره داشتید. آیا این آرزوها در این دوره از زندگیِ تهران فرصت تحقق پیدا میکنند؟
بله، آرشیتکتها از آزادیهای عمومی این دوره سود میبرند. آنها در این دوره دارای تریبون های متعدد هستند و می توانند آرزوهایشان را بازگو کنند. در این دوره است که معمارها انتقادهای تندی نسبت به شهر و سبکهای معماری قدیم ارایه میدهند.
حدود سالهای 22-1321 اولین فارغ التحصیلان دانشگاه هنرهای زیبا وارد حوزه کاری می شود. آنقدری آگاهی در حال افزایش بود که مردم ترجیح میدادند معمارهای تحصیل کرده خانههایشان را برایشان بسازند و در ضمن در کارشان هم دخالت نمیکردند. اگر میبینید ساختمانهای کنار محور انقلاب، تا این میزان شایسته اند به این دلیل بود که کسی در کار معمارها دخالت نمیکرد، البته از یاد نبریم که معمارهای مورد اشاره هم کارشان را درست بلد بودند.
ـ در سالهای پایانی دهه 20 و آغاز دهه 30 به نظر معمار و شهرسازها نقش پررنگی در توسعه ی تهران از منظر اسکان جمعیت دارند. در این دوره شاهد ساخت کوی های مسکونی هستیم که نوع جدید از سکونت و سازماندهی فضایی را به تهران و جامعهی آن عرضه میکنند. ساخت این کویها چگونه در دستور کار قرار می گیرد؟
در این مقطع جمعیت تهران افزایش و همپای آن شهر گسترش یافته است. متخصصها شامل معمار و شهرسازها معتقدند اگر دولت خانه بسازد، میتواند خانه هایی با کیفیت با توجه به خواست، نیاز و توان گروه های مختلف اجتماعی و در تعداد زیاد بسازد. از این رو بستر ساخت اولین شهر آرمانی برای معمار و شهرسازها در تهران و در محله چهارصد دستگاه فراهم می شود. بخشی از این اقدامات از پس نگاه معماری مدرن با یک زمینه سوسیالیستی است که در دنیا طرح شده بود. چراکه مدرنیست ها بیش از پرداختن به سبک به دنبال راحت کردن و ارزان کردن ساخت با تمسک به پرهیز از تاریخ گرایی وتکنولوژی ساخت بودند و این تفکرها در ساخت کوی های مسکونی این دوره قابل ردیابی است. در همین دوره بانک ساختمانی نیز تاسیس می شود تا روند ساخت چنین مجموعه هایی را تسریع ببخشد.
ـ به روح مدرن و دوره مدرنیست در ساخت کویهای مسکونی اشاره داشتید اما آنچه که در مشاهدهی کویهای مسکونی تهران، بنا شده در این دوره شاهدیم، تراکم ارتفاعی پایین ابنیه ساخته شده در این کویها به نسبت نمونههای دورهی مدرن در اروپا است. این عدم اعمال تراکم ارتفاعی در کوی مسکونی تهران از کجا نشات میگیرد؟
به طور مشخص از ویژگیهای فرهنگی و خصلتهای محلی جامعه تهران نشین.
ـ آیا میتوان این ادعا را درخصوص معمار و شهرسازهای این دوره اذعان نمود که در طرحها و تولیداتشان به طور اخص آموزههای مدرن خود را با قرائتهایی ایرانی انطباق میدادند؟
در این مورد نمیتوان خیلی آسان قضاوت کرد. به هرحال معماران و شهرسازان وقت معتقد بودند الگوی سکونت باید تغییر کند. آنها معتقد بودند اینکه هرکس در شهر برای سکونت به یک پلاک مستقل نیاز داشته باشد، شهر را دچار مشکل خواهد کرد. از این رو جامعه را مطالعه و آن را به چند قشر تقسیم میکنند که هر کدام به نسبت وسیعی که دارند، بتوانند از امکانات اجتماعی و شهری قابل قبولی در تهران بهره مند شوند. از این رو با دقت در چگونگی تفکیک زمین، خیابان بندی، نظام شبکه بندی و همچنین ساخت میدانها در محلاتی مانند نیروی هوایی، چهارصددستگاه، نازی آباد یا شهرآرا و تهران پارس متوجه میشویم اگرچه شباهتهایی در این محلات وجود دارد اما به طور مشخص از یکدیگر متفاوتاند. که این تفاوت مبتنی بر شناخت طبقات مختلف اجتماعی و چگونگی پاسخ به نیازهای جامعه تهران نشین بر اساس شیوههای مختلف تکنیکی است.
ـ به نظر میرسد توسعه تهران و تامین فضای سکونت در این دوره، تنها محدود به این اشکال از پیش اندیشیده شده، نمیتوانست باشد. وجوه دیگر توسعه شهر از حیث تامین فضای سکونت در این دوره چگونه بود و چه ویژگیهایی داشت؟
بله، تامین مسکن با توجه به سرعت مهاجرت به تهران در این دوره تنها محدود به کویهای مسکونی نبود و همزمان با معمار و شهرسازها که تلاشهایی را برای توسعهی و تامین مسکن در تهران داشتند خود مردم نیز بیکار ننشستند. در وهلهی اول زمین داران در بخشهای مختلفی از شهر شروع کردند به تفکیک، واگذاری زمین و ساخت و سازها در اراضی همچون؛ جوادیه و سرسبیل، جیحون، رودکی، و دیگر بخشهای تهران. در سالهای بعد این مهم توسط دلالها پیش برده شد و اراضی زیادی در تهران مورد تقسیم، خیابان کشی و محلهسازی قرارگرفت. جالب آنکه توسعه و ساخت این محلات به نسبت طرحهای از پیش اندیشیده شده در تهران که توسط معمار و شهرسازها راهبری میشد از سرعت بیشتری برخوردار بود. متخصصها از این اشکال توسعهی خارح از برنامه در تهران خرسند نبودند و سعی داشتند تا کویها و محلههای مسکونی با کیفیت را جایگزین چنین پهنههای مسکونی کنند.
ـ یکی از مسایلی که به طور مشخص در کویهای مسکونی ساخته شده در این دوره میتوان مشاهده کرد، طراحی طیفی از فضاهای عمومی است. از فضاهای عمومی میان چندخانوار تا فضای مشترک میان تمامی هم محلهایها، فضاهایی که با پشتیبانی از تعاملات اجتماعی ساکنان محله در طول زمان توانست هویت و ارزشهای اجتماعی را برای محلههای مذبور و ساکنانش سبب سازد. از ویژگیهای کارآمدی کویها و محلات ساخته شده در این دوره برایمان بیشتر بگویید.
یکی از ویژگیهای مهم کویهای ساخته شده در این دوره آن است که علاوه بر مسایل فنی، تلاش میشود تا زمینههای اجتماعی را نیز به درستی مورد توجه قرار دهند. مسالهی مهمی که شما هم به آن اشاره داشتید اهمیت و طراحی متنوعی از فضاهای عمومی است. تمامی ساکنان محله این امکان را دارشتند که باغ داشته باشند منتها باغهایشان عمومی است. همچنین میتوانند حیاط داشته باشند اما حیاطها عمومی و مشترک است. در ضمن باید در نظر داشت ساکنانی که در این محلهها ساکن میشوند قرار نیست برای همیشه در این خانهها بمانند. این شکل اسکان قرار بود دوره انتقال ساکنانی از شهر را که تازه به شهر آمدهاند را پوشش دهد و بعد از انکه در شهر تثبیت شدند جای خود را به افراد دیگر که به تازگی وارد شهر شدهاند، بدهند. یکی دیگر از ویژگیهای مهم مورد توجه در طراحی این محلات دقت به تامین نیازهای پشتیبان سکونت است. به عنوان مثال در کوی چهارصد دستگاه برای چهارصد خانواری که در آن سکونت مییابند یک مسجد، بازار، مدرسه، پارک و درمانگاه از همان ابتدا بنا میشود. توجه به چنین ویژگیهای تکامل یافتهای سبب شده است که همچنان محلاتی چون نازی آباد و یا نارمک محلاتی با کیفیتی باشند.
ـ چه در اپیزود اول؛ دارالخلافه ناصری و چه در بخش اول گفتگو حدفاصل 1304 تا 1320 قادریم به فضاهای متعددی در شهر اشاره کنیم که چه در شکل نقطه، خط و یا پهنه، حکومت با مداخلهی مستقیم خود، آنها را به نقاط و یا فضاهایی شاخص در تهران بدل میکند. از جمله این فضاها در دوره پهلوی اول میتوان به تغییرات در میدان توپخانه، میدان ارک یا مشق اشاره کرد. سال 1327 اولین برنامه توسعه ملی در ایران تهیه شد. با ملی شدن صنعت نفت و در پی آن تحریم ایران در عمل نقدینگی لازم برای پیشبرد این برنامه تامین نشد و در سال 1329 برنامه عمرانی اول بعد از دوسال اجرا، متوقف شد. در این دوره تا سال 1332 به نظر در نسبت با دورهی پهلوی اول شاهد توسعه حداقلی از جانب حکومت در تهران و فضاهای عمومیاش هستیم؟
به نظرم اینگونه نیست. پارک شهر از نمونه های موفق این دوره است. چه در شهر کهن و چه در خارج از آن مدام شما با برنامه های توسعهای مواجهاید. خیلی از قطعات و دانههایی که حد فاصل محور انقلاب تا بلوار کشاورز شکل میگیرد در این دوره ساخته شده است. عکس هوایی 1335 به روشنی گویای آن است که حد شمالی محور آب کرج (بلوار کشاورز) در این دوره توسعه مییابد. به عنوان مثال یوسف آباد محصول توسعهی شهر در این دوره است و یا اراضی عباس آباد توسعه اولیه خود را در این دوره با حضور امرای ارتش تجربه میکند. محور خیابان بخارست، وزرا با سرعت تمام در این دوره پذیرای ساخت و سازها هستند. البته اینکه چنین توسعههایی در شهر تا چه میزان به حکومت یا دولت مرتبط است بالطبع موضوعی دیگر است. با این حال به نظرم جریان توسعه تا سال 1332 متوقف نمیشود. اینکه نقش مستقیم حکومت در توسعهی شهر کم میشود صحیح است اما انجمنهای خیریه، انجمن بلدیه و مجلس در این دوره بسیار فعال هستند. در این دوره دولت سنگ بنای سازمان برنامه و بودجه را بنا مینهد و به تدریج دولت سرجای خودش قرار میگیرد. اینکه ناصرالدینشاه و یا رضاشاهی وجود ندارند تا بنا به دستور و پیگیری مستقیم اموری پیش برود به معنای عدم توسعه تهران نیست. از یاد نبریم که بخشهای خصوصی از دورهی پهلوی اول در توسعه شهر حضور فعال پیدا کردهاند و در ساخت پروژههای متعددی در تهران مشارکت دارند.
ـ به ظهر 28 مردادماه سال 1332 رسیدهایم. از پس کودتای امریکایی ـ انگلیسی دولت مصدق سقوط میکند و دورهای نو در تاریخ معاصر آغاز میشود. از کم و کیف تهران پس از کودتا تا سال 1345 برایمان بگویید.
32 کودتا میشود و جامعهی شهری و در راس آنها تهران به محاق میرود. روشنفکرها به گوشهها میروند و سعی میکنند تا نظراتشان را مخفی نگه دارند. قدرت شاه فزونی مییابد. به شاه و همچنین برخی از وزرا چیزی نباید و نمیتوان گفت. بگیر و ببندهای وسیعی آغاز میشود. حکومت پهلوی سعی میکند تا خود را در موقعیتی جدید قرار دهد و سرزمین را به شیوه جدیدی مدیریت کند. از این رو روند صنعتی شدن سرعت میگیرد. ساخت کارخانهها سرعت میگیرد. دولت وظایفش بیشتر میشود و همپای آن خدمات هم توسعه مییابد. درآمد نفت افزایش مییاید. پول نفت از تهران توزیع میشود پس ادارات و نهادهای مختلف در تهران توسعه و تمرکز پیدا میکنند. در این میان شرکتهایی مختلفی شکل میگیرند، واردات توسعه مییابد و تمام این ساختار بروکراتیک نیازمند آدمهایی است که بتوانند این ساختار را به پیش برانند. به موازات این تغییرات در سالهای پایانی دهه 40اصلاحات ارضی آغاز میشود. فئودالها سرمایهها نقدی خود را به شهرها و در راس آن به تهران برای سرمایه گذاری میآورند. سرمایهها جذب بخش صنعت نشده و به بانکها فشار میآورند. از طرف دیگر کشاورزها هم نمیتوانند اراضی خود را نگه داشته و مهاجرتهایی گسترده آغاز میشود. از این رو کم و کیف توسعه تهران در این دوره به طور مستقیم وابسته به دو عامل مهم مهاجرتهای و درآمد پول نفت است.
ـ سال 1341 به همت موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، سمینار مسایل شهری تهران برگزار میشود. سمیناری که با توجه به گسترش تهران، افرایش جمعیت آن و بالطبع متکثر شدن مسایل شهریِ تهران، تهیه طرح جامع را برای تهران تجویز میکند. سال 1345 قرارداد تهیه این طرح مابین وزارت آبادانی و مسکن با مشاور طرح با قیمت 22 میلیون تومان منعقد میشود. برخی معتقدند تهیه طرح جامع تهران امری مهم در مدیریت سرزمینی تهران بود که در محور زمان دیر اتفاق افتاد و سبب شد تا توسعه تهران از عقلانیت و نسبت تاریخیاش با سرزمین و ویژگیهای جغرافیاییاش فاصله بگیرد. نظر شما در خصوص نسبت عقلانیت توسعهی تهران با بستر سرزمینیاش تا پیش از طرح جامع تهران، مصوب در سال 1348 چگونه است؟
این عقلانیت به نظرم در نسبت با عقلانیتی ملی قابل تحلیل است. توجه فرمایید تا سال 1320 به طور مشخص یک نگاه مبتنی بر توسعه ملی در کشور وجود ندارد بلکه عموما برنامه و پروژهها، به صورت اقداماتی عاجل تعریف و اجرا میشوند. به عنوان مثال تصور میشود اگر راه کشیده شود و یا کارخانه سیمان تاسیس گردد به توسعه رسیدهایم. طی سالهای 32-1320 به نظر توسعه ملی و رفاه عمومی اهمیت مییابد. اما از پس کودتای 32 حکومت پهلوی دوم آرزوهای خام میکند. حکومت فکر میکند فاصلهای که ما با اروپا داریم، معنا ندارد و ما باید از ترکیه عبور، اروپای شرقی رو پشت سر و جایی در انتهای اروپای غربی قرار بگیریم. حکومت به تدریج به پشتوانه قدرت نظامی و درآمد نفت کور میشود و فقط شعارهای خود را می شنود، فقر و نابسامانیهای اجتماعی را نمیبینند. فکر میکند با اقداماتی نمایشی مثل سرکشی به بیماران جذامی و یا سفر به مناطق دور افتاده مشکلات رتق و فتق میشود. در چنین ساختاری است که حکومت به سمت تغییر ساختار مدیریت سرزمین میرود و انسجامی تاریخی را در هم میشکند. از این رو توسعه و گسترش تهران در جایی خارج از محورِ عقلانیت سرزمینی و جغرافیایی تهران میباید ذیل نگرش توسعه ملی سرزمین مورد دقت قرار گیرد. این اتفاق در گسترش تهران خواه و ناخواه رخ میدهد اما اینکه آیا تهیه طرح جامع در دهههای جلوتر میتوانست به توسعه تهران رختی عقلایی به تن کند، بحثی است که نیازمند دقت نظر مفصل است.
مجید منصور رضایی
گفتگوی حاضر در فصلنامه همشهری معماری ۳۵
بخش تهرانشهر – پرونده تهران ناصری منتشر شده است.