در حقیقت مردمی كه از این كتاب ها استفاده میكردند از دو جهت لذت میبردند: یكی از جهت مطالبی كه در آن ها موجود بود، دیگر از جهت ارضای حس زیبا پرستی كه در همه ی امور پدران ما دخالت داشت.
ساختن جلدهای چرمی از هنگامی آغاز شد كه سلطان حسین بایقرا تصمیم گرفت در هرات كتاب خانه ی معتبری به وجود آورد. تعجب در این است كه تیمور با همه ی علاقهای كه به خرابی داشت از دیدن كتاب های خوش خط كه مجلد به جلدهای زیبا بودند لذت میبرد و سازندگان آن را تشویق میكرد.
در زمان وی عدهای از هنرمندان ایرانی كه در نتیجه ی گرفتاری هایی كه جنگ و خون ریزی پیش آورده بود سرگردان بودند، به شهر سمرقند روی آوردند و مشغول خدمت به امیر شدند.شاهرخ پسر تیمور (۸۰۷-۸۵۰هجری) برای گردآوری شاهكارهای ایران از پدرش حریصتر بود. وی مركز حكومت خود را در شهر هرات قرار داد و در نتیجه ی تشویقی كه از هنرمندان كرد در مدت كمی، هنرمندان در دربار او گرد آمدند.
با این حال شهر مرو و سمرقند و بلخ و مشهد و نیشابور نیز خالی از هنرمند نماند و آثار هنری زیاد در دست است كه پدید آورندگان آن از شهرهای نام برده برخاستهاند. شهر تبریز و شیراز نیز از این نعمت بی بهره نبودند. شهرهای مشرق ایران همواره در ردیف اول شهرهای صنعتی و هنری ایران قرار گرفته بودند.ویژگی های هنر جلد سازی در مشرق ایران بیش تر از جهت تناسب تركیب و گزینش و هم آهنگی رنگ و ظرافت نقش بود.
تشخیص قدمت جلد، در صورتی كه روی خود جلد نام یا تاریخی نباشد، كمی دشوار می شود. تاریخ نگارش كتاب كه معمولن روی آخرین صفحه ی كتاب است بدون شك كمك خوبی برای تشخیص تاریخ جلد است،
ولی گاه ممكن است یك جلد قدیمی برای یك كتاب جدید به كار رود و گاه نیز ممكن است وارونه ی این مطلب روی دهد.مقایسه ی سبك نقش با نقش جلدهایی كه تاریخشان به طور قطع معین شده نیز یكی از راه های مطمئن برای تشخیص تاریخ جلدهای كتاب است. شماره ی انواع جلدهایی كه تاریخشان به طور قطع خوانده شده به ۳۷ میرسد.
قدیمیترین آنان متعلق به سال ۷۱۰ ه است و آن جلد قرآن است كه برای سلطان الجایتو نوشته شده و امروز در موزه ی آثار اسلامی در شهر اسلامبول محفوظ است. نسخه ی كتابی كه در تبریز نوشته شده و روی جلد آن نام محمد علی خوانده میشود و متعلق به سال ۷۳۵ است.دیوانی از سلطان احمد جلایر كه در تاریخ ۸۰۵ نوشته شده مجلد به جلد زیبایی است كه امروز در موزه ی (فریر گالری) محفوظ است.
در موزه ی اسلامی در اسلامبول كتابی موجود است كه در شیراز برای سلطان ابراهیم نوشته شده و تاریخ ۸۳۳ را دارد. جلد آن در زمره ی جلدهای خوب به شمار میرود.در همان موزه كتاب دیگری با جلد محفوظ است كه به نام بایسنغر میرزا است. ۱۷ جلد از ۳۷ جلد كتابی كه دارای تاریخ مشخص است در موزه های گوناگون اسلامبول محفوظ است. بنابر این شهر اسلامبول به ترین جا برای مطالعه جلدهای كتاب قدیم ایران است.
بقیه جلدهای معروف ایران در موزههای متروپولیتن، كتاب خانه ملی پاریس، كتاب خانه مونیخ و كلكسیون های خصوصی حفظ می شوند.بسیاری از این جلدها با چرماند و روی آن ها با قالب داغ، فرورفتگیها و برآمدگیهایی ایجاد كردهاند سپس روی آن با دقت ویژه ای نقش های هندسی و گل و برگ اسلیمی با آب طلا پدید آورده اند. گاهی در میان این نقش ها منظره ی شكار یا مجلس بارگاه پادشاه یا مجلس بزم را افزوده اند.در عهد صفوی فن جلد سازی مانند سایر فنون به بالاترین درجه ی ترقی خود رسید.
مركز آن نخست شهر تبریز بود و سپس شیراز و اصفهان نیز در ردیف اول شهرهایی كه هنر جلد سازی در آن معمول شد قرار گرفتند. در عهد شاه عباس خریداران این هنر زیاد شدند و در نتیجه هنرمندان توانستند آن دقتی را كه پیش از آن به كار میبردند معمول دارند.ولی از بسیاری جهات دیگر به ویژه از جهت تنوع موضوع، این دوره بر دورانهای پیش برتری دارد.در اواسط دوره ی صفویه ساختن جلد روغنی نیز میان هنرمندان ایرانی معمول شد و در سده های ۱۳ و ۱۴ هجری به ترین كتاب های مجلد به جلدهای روغنی در كتاب خانه های پادشاهان دست به دست میان پادشاهان و شاه زادگان میگشت.
امروز شمار كمی از این جلدهای زیبا در دست ما است و موزههای ما از این حیث بسیار فقیرتر از موزه های دیگر جهان است. و علت این امر این است كه چون كتاب چیزی سبك و قابل حمل بوده از دویست سال پیش توجه جهان گردان خارجی را به خود جلب كرده و با بهای بسیار مناسبی آن را از صاحبان آن خریده به عنوان یادگاری از ایران به كشورهای خود بردهاند و به این طریق موزههای بزرگ جهان این جلدهای زیبا را صاحب شدند.بسیاری از كتاب های زیبا نیز به وسیله ی هم میهنان ما از كشور به صورت غیر قانونی و پنهانی خارج شده و در اروپا و امریكا به فروش رفته اند. تنها كتاب خانه سلطنتی در كاخ گلستان توانسته است كتاب های خطی و نفیس خود را محفوظ دارد و امروز این كتاب خانه یكی از مراكز مهم مطالعه در جهان است. – –
-از: مجله ی هنر و مردم، دوره ی اول، شماره های پنجم و ششم، اسفند ۱۳۴۱ و فروردین ۱۳۴۲