طلسمات

خانه » همه » مذهبی » داستان ذوالكفل را توضيح دهيد؟

داستان ذوالكفل را توضيح دهيد؟

قرآن كريم در دو جا از اين شخص ياد كرده است، خداوند در قرآن بعد از قصة ايوب پيامبر در سورة انبياء مي فرمايد: «و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل كل من الصابرين و ادخلناهم في رحمتنا انهم من الصالحين»،[1] يعني اسماعيل و ادريس و ذالكفل را (به ياد آور) كه همه از صابران بودند. و ما آنها را در رحمت خود داخل كرديم؛ چرا كه آنها از صالحان بودند. همچنين خداوند در سورة ص مي فرمايد: «و اذكر اسماعيل واليسع و ذالكفل و كل من الاخيار»[2]و به ياد بياور «اسماعيل» و «اليسع» و «ذوالكفل» را كه همه از نيكان بودند.
مشهور اين است كه «ذالكفل»،‌ از پيامبران الهي بوده است هر چند بعضي معتقدند كه او يكي از صالحان بوده اما ظاهر آيات قرآن كه او را در عداد پيامبران بزرگ مي شمارد ؛ازاينروي او از انبياء است و بيشتر به نظر مي رسد كه او از پيامبران بني اسرائيل بوده؛ اما برخي براين باورند؛ او پيامبر نيست بلکه او فردي صالح بود و در ميان مردم با عدل و عدالت قضاوت مي كرد.[3] در علت نام گذاري او به اين نام با توجه به اينكه «كفل» را از نصيب گرفته اند و اينكه چرا او را به اين نام نهادند؛ اقوالي ذكر كرده اند؛ بعضي ها گفته اند: چون خداوند نصيب وافري از ثواب و رحمتش در برابر اعمال و عبادات فراواني كه ذوالكفل انجام مي داد به او مرحمت فرمود لذا ذالكفل ناميده شد (يعني صاحب بهرة وافي)، بعضي ديگر گفته اند: چون وي تعهد كرده بود شبها را به عبادت برخيزد و روزها را روزه بدارد و هنگام قضاوت هرگز خشم نگيرد و تا آخر به وعده خود وفا كرد و لذا «ذوالكفل»‌ ناميده شد.[4] ابن عباس در اين مورد روايت مي كند كه: «انّ نبياً من انبياء بني اسرائيل آتاه الله الملك والنبوة ثم اوحي الله اليه اني اريد قبض روحك فاعرض ملكك علي بني اسرائيل، فمن تكفل لك انّه يصلي بالليل حتي يصبح و يصوم بالنهار فلا يفطر و يقضي بين الناس فلا يغضب فارفع ملكك اليه، فقام ذلك النبي في بني اسرائيل و اخبرهم بذلك،‌فقام شاب و قال انا اتكفل لك لهذا…»؛ ترجمه:يكي از انبياء بني اسرائيل كه خداوند نبوت را به او داده بود از طرف خداوند وحي رسيد كه من مي خواهم تو را قبض روح كنم، پس ملك و نبوتت را به بني اسرائيل تحويل بده، پس هر كس تعهد بدهد به تو كه هر شب تا صبح نماز بخواند و هر روز روزه بگيرد و بدون غضب در بين مردم قضاوت بكند، ملك و نبوت را به او واگذار كه او پيامبر بني اسرائيل خواهد بود تا اينكه جواني بلند شد و گفت: من تعهد مي دهم اما آن پيامبر اين را قبول نكرد و گفت: آيا در ميان قوم بزرگتر از تو كسي نيست؟ و سه بار اين كار را تكرار كرد و هيچ كس بجز اين جوان اين تعهد را قبول نكرد تا اينكه در بار سوم مردي اين تعهد را قبول كرد؛ لذا ملك و نبوت بني اسرائيل را به اين مرد تحويل داد.[5]پس طبق اين حديث چون اين شخص به اين سه كار متعهد شده است (ذوالكفل)، صاحب تعهد، ناميده شده است. بعضي گمان كرده اند كه او از فرزندان حضرت ايوب مي باشد ابن كثير مي گويد: ذوالكفل از فرزندان ايوب بود و نام اصليش «بشر» بوده است، و در سرزمين شام مي زيست.[6]بنابراين، از آنچه گفته شد نتيجه مي گيريم كه؛ 1. ذوالكفل يكي از پيامبران الهي در ميان بني اسرائيل بوده و قول مشهور هم همين است و قرائن نيز همين قول را تقويت مي كند. چون اولاً اين آيه در سورة انبياء است، و در اين سوره در مورد انبياء الهي بحث مي شود و ذكر نام ذوالكفل در اين سورة مؤيد پيامبر بودن آن است. دوماً در آيه اي كه نام اين پيامبر آمده، درست هم رديف انبياء ديگر ذكر شده است.
2. در مقابل قول مشهور بعضي گمان كردند كه ذوالكفل پيامبر نبوده بلكه عبد صالح بوده است و منبعي كه براي ادعاي خود ذكر مي كنند حديثي است كه از ابوموسي اشعري نقل شده كه او گفته: ذوالكفل پيامبر نبوده بلكه يكي از بندگان صالح خدا بوده است.[7]اما به نظر مي رسد گفته ي اشعري غيرمقبول باشدوترجيح با قول اول بايد باشد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ انبياء از آدم تا خاتم، عماد الدين حسين اصفهاني(عماد زاده).
2. قصص قرآن، رسولي محلاتي.
3.داستانهاي قرآن وتاريخ انبيادر الميزان؛ فعال عراقي.

پي نوشت ها:
[1]. انبياء/85.
[2]. ص/45.
[3]. ابن كثير،‌قصص الانبياء، بيروت، المكتبة الاسلاميه، ج 1، ص 376.
[4]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 13، ص 483.
[5]. فخر رازي، التفسير الكبير، ‌بيروت، ‌دار احياء التراث العربي، ج22، ص211.
[6]. ابن كثير، الكامل في التاريخ، ‌بيروت، دار احياء التراث العربي، ج1، ص108.
[7]. فخر رازي، «پيشين» ج2، ص212.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد