خانه » همه » مذهبی » داستان شان نزول سوره مباركه (هل اتى)چگونه بود؟

داستان شان نزول سوره مباركه (هل اتى)چگونه بود؟

حسن و حسين (ع ) مريض شدند. پيامبر گرامى (ص ) با چند تن از ياران به عيادتشان آمدند. گفتند:
 يا على ! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندانت مى كردى .
على (ع ) و فاطمه (ع ) نذر كردند، اگر عزيزان شفا يابند، سه روز روزه بگيرند. خود حسن و حسين (ع ) و فضه كه خادمه آنها بود نيز نذر كردند كه سه روز روزه بگيرند. چيزى نگذشت كه خداوند به هردوى آن ها شفاى عنايت فرمود. روز اول را روزه گرفتند در حالى كه غذايى در خانه نداشتند. حضرت على (ع ) سه صاع (تقريباً سه كيلو)جو قرض كرد. حضرت زهرا(ع )يك قسمت آن را آرد كرد. پنج عدد نان پخت . وقت غروب سفره انداختند و پنج نفر كنار سفره نشستند. هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت : سلام بر شما اى خاندان پيامبر(ص )! من مستمندى از مستمندان مسلمين هستم . طعامى به من دهيد كه خداوند به شما از طعام هاى بهشتى عنايت كند. خاندان على (ع ) همگى غذاى خويش را به او دادند و تنها با آب افطار كردند و خوابيدند. روز دوم را نيز روزه گرفتند. فاطمه (س ) پنج عدد نان جو آماده كرد و در سفره گذاشت . موقع افطار يتيمى آمد و گفت :سلام بر شما اى خاندان محمد(ص )! من يتيمى مسلمانم ، به من غذايى دهيد كه خداوند به شما از غذاى بهشتى مرحمت كند. همه سهم خود را به او دادند و باز با آب افطار كردند. روز سوم را نيز روزه گرفتند. زهرا(س ) غذايى (نان جو)آماده كرد. هنگام افطار اسيرى به در خانه آمد و كمك خواست . بار ديگر همه غذاى خويش را به اسير دادند و تنها با آب افطار كرده و گرسنه خوابيدند. صبح كه شد، على (ع ) دست حسن و حسين (ع ) را گرفته و محضر پيامبر(ص ) رسيدند. در حالى كه بچه ها از شدت گرسنگى مى لرزيدند. وقتى كه پيامبر(ص ) آنها را در چنان حالى ديد فرمود:(يا على ! اين حالى را كه در شما مى بينم برايم بسيار ناگوار است .) سپس برخاست و با آنان به سوى خانه فاطمه (س ) حركت كردند.
وقتى به خانه وارد شدند. ديدند فاطمه (س ) در محراب عبادت ايستاده ، در حالى كه از شدت گرسنگى بسيار ضعيف گشته و ديدگانش به گودى نشسته .رسول خدا(ص ) او را در آغوش كشيد و فرمود:(از وضع شما به خدا پناه مى برم .) در اين وقت جبرييل نازل گشت و گفت :(اى رسول خدا!خداوند به داشتن چنين خاندانى تو را تهنيت مى كند.) آن گاه سوره (هل اءتى) را بر او خواند.

منبع:

على عليه السلام و محرومانفصل چهارم/عباس عزيزى.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد