«ما چهارده امام معصوم داریم، همه پولدار بودند. ما با پول شهریه طلبگی نمیتوانیم لشکر درست کنیم برویم با امریکا بجنگیم […] چرا ما روحانیون باید با فقر زندگی کنیم؟ ما باید پولدار باشیم که خرج کنیم. ائمه میلیاردر بودند، پس روحانیون هم باید میلیاردر باشند. قرار نیست ما روحانیون تنها وارث علم پیامبر باشیم، پس ثروت پیامبر چی؟ من قرار است امام باشم؛ تو دهن آمریکا بزنم و پول لازم دارم […] بازار صفاییه و هتل عباسی اصفهان وقف حوزه است و باید خرج ما را بدهد».
این البته مربوط به مرداد 1398 است که خبرگزاری حوزه نشستی با نام «معیشت طلاب و اشتغالات حوزوی»، با حضور حجتالاسلام هاجری و حجتالاسلام رهدار (همان که این سخنان را گفته و مدیر موسسه فتوح اندیشه است) برگزار کرد.
اما درباره همین دو دقیقه، چند نکته را یادآوری میکنم:
1- اصولا قیاس روحانیون با ائمه اطهار یا پیامبران به این شکل درست نیست. پیامبران عموما به مشاغلی همچون چوپانی میپرداختند و ائمه، خودشان اهل کار کردن بودند و درآمدی از محل پیشنمازی یا سخنرانی برای مردم نداشتند. حضرت علی (ع) نخلستانهای دیگران را آبیاری میکرد تا اندکی خرما بهعنوان دستمزد بگیرد. همچنین علم پیامبر و ائمه –چه علم لدنی، چه علم حصولی- با روحانیون هم قابل قیاس نیست. آنچنانکه دانش امام صادق (ع) در اندازهای بود که پیشوایان اهل سنت نیز شاگرد ایشان بودند. اکنون دروس روحانیون ما چه جذابیتی برای اهل سنت دارد؟
2- طلاب و روحانیون نمیتوانند تافتهای جدا بافته باشند. تا همینجا هم یکی از نقدها به روحانیون –که درباره بسیاری از امور زندگی روزمره مردم تصمیم میگیرند- اینست که دغدغههای آنان با دغدغههای مردم یکسان نیست (چه در زمینههای فرهنگی-اجتماعی، و چه در زمینه اقتصادی و…). چنانچه سطح اقتصادی روحانیون فراتر از این برود، قطعا زاویه نگاهشان با مردم فاصله بسیار بیشتری خواهد یافت و دیگر به هیچ وجه قادر به درک دغدغههای مردم نخواهند بود.
3- در حالیکه روحانیون همیشه به مردم سفارش زندگی سادهتری را میکنند و در برابر وضع اقتصادی نامناسب، جملاتی همچون «اگر مرغ مصرف نشود هم هیچ اتفاقی نمیافتد (آیتالله مکارم شیرازی)»، «گوشت خوردن چیز خیلی خوبی نیست. چه اشکال دارد مردم روزی یک وعده غذا بخورند؟ (آیتالله جنتی)»، «مردم اشکنه بخورند
(آیتالله علمالهدی)» و… بیان میدارند، نمیتوان همزمان دم از زندگی مرفه و میلیاردی برای طلاب به میان آورد.
4- در راستای امریکاستیزی (فارغ از کاراییاش) که ایشان برای تهیه لشکر و مشت زدن بر دهان امریکا بودجه میخواهد، موسسات و نهادهای بسیار دیگری فعالاند. با این همه باید پرسید گستره فعالیت حوزههای علمیه تا کجاست؟ و در جذب مردم به سوی دین (که به نظر میآید اولویت نخستشان باشد) تا چه اندازه موفق بوده که اکنون خواستار گسترش فعالیتهایش به همه زمینههای دیگر است؟ ایشان در گفتگویی دیگر انتقاد کرده که چرا در همه زمینهها گروههایی برای پژوهش فقهی (طبیعتا با مدیریت و اشتغال روحانیون) نداریم؟ این در حالی است که هماکنون موسسات بیشمار فقهی و دینی در زمینههای گوناگون داریم و در هر کدام صدها روحانی مشغول به کار است (برای نمونه در موسسه «فتوح اندیشه» که زیر نظر ایشان است، 180 حقوقبگیر ماهانه مشغول به کار هستند). در حالی که شمار پژوهشکدهها و پژوهشگاههای ما در زمینههای سیاسی، روابط بینالملل، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، زیستمحیطی، شهرسازی و معماری، هنری، ادبی و…، نه به اندازه شمار این موسسات دینی و مذهبی است و نه شمار کارمندانشان به اندازه روحانیون شاغل در این موسسات. آن هم در حالیکه در بیشتر پژوهشکدههای غیردینی هم، دست کم یک روحانی مشغول به کار است.
5- حجتالاسلام رهدار هم خواستار درآمد موقوفات است و هم بودجه دولتی. آقای رهدار در همین گفتگو به زندگی مرفه شهید مطهری اشاره میکند. اتفاقا یکی از نقدهای جدی شهید مطهری به حوزه، همین ردیف بودجه دولتی آن بود. ایشان اعتقاد داشت حوزه همچنان باید درآمدش از کمکهای مردمی و وقف و… باشد؛ وگرنه بودجه دولتی استقلال آنرا از میان میبرد. همین الان هم درباره ردیف بودجه دولتی و کارکرد بسیاری از موسسات دینی زیر نظر حوزههای علمیه، انتقادات فراوانی مطرح است.
آنچه بهطور کلی از سخنانی از این دست حاصل میشود، نمک پاشیدن بر زخم مردم، آن هم در این شرایط اقتصادی است که بسیاری از خانوادهها چشم به یارانه 45 هزار تومانی (یک و نیم دلاری) دارند و برخی خواستار درآمد میلیاردی برای طلاباند. به تعبیر محمد فاضلی برخی مسئولین پافشاری دارند همچون «صمدآقا» انگشت در چشم مردم کنند.
امیر هاشمی مقدم