این عبارت منسوب به پیامبر محل توجه و ترویج عدهای واقع شده و مستند به آن ناسزا و افتراء در برخورد با گناه بیحجابی را تجویز کردهاند. این عبارت بخشی از متن حدیث مورد ادعا است که گزینش شده و منتشر شده است.
اگر متن کامل این حدیث را ببینیم با مطالب عجیب تری مواجه میشویم.
متن کامل این حیدث به این شرح است:
«إِنِّی أَتَعَجَّبُ مِمَّنْ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ بِالضَّرْبِ أَوْلَى مِنْهَا لَا تَضْرِبُوا نِسَاءَكُمْ بِالْخَشَبِ فَإِنَّ فِيهِ الْقِصَاصَ وَ لَكِنِ اضْرِبُوهُنَّ بِالْجُوعِ وَ الْعُرْيِ حَتَّى تُرِيحُوا [تَرْبَحُوا] فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَيُّمَا رَجُلٍ تَتَزَيَّنُ امْرَأَتُهُ وَ تَخْرُجُ مِنْ بَابِ دَارِهَا فَهُوَ دَيُّوثٌ وَ لَا يَأْثَمُ مَنْ يُسَمِّيهِ دَيُّوثاً وَ الْمَرْأَةُ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ بَابِ دَارِهَا مُتَزَيِّنَةً مُتَعَطِّرَةً وَ الزَّوْجُ بِذَلِكَ رَاضٍ يُبْنَى لِزَوْجِهَا بِكُلِّ قَدَمٍ بَيْتٌ فِي النَّارِ فَقَصِّرُوا أَجْنِحَةَ نِسَائِكُمْ وَ لَا تُطَوِّلُوهَا فَإِنَّ فِي تَقْصِيرِ أَجْنِحَتِهَا رِضًى وَ سُرُوراً وَ دُخُولَ الْجَنَّةِ بِغَيْرِ حِسَابٍ احْفَظُوا وَصِيَّتِي فِي أَمْرِ نِسَائِكُمْ حَتَّى تَنْجُوا مِنْ شِدَّةِ الْحِسَابِ وَ مَنْ لَمْ يَحْفَظْ وَصِيَّتِي فَمَا أَسْوَأَ حَالَهُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ قَالَ ع النِّسَاءُ حَبَائِلُ الشَّيْطَان»
نگاهی به وضعیت سندی حدیث، موقعیت اسنادی مناسبی را نشان نمی دهد. این حدیث را مجلسی دوم در بحارالانوار( ج۱۰۰، ص۱۴۹، ط بیروت )آورده است. او این حدیث را از کتاب جامع الاخبار ( ص ۱۵۸) نقل کرده است. کتاب جامع الاخبار منسوب به تاج الدین محمد شعیری از عالمان شیعی قرن ششم هجری است. شعیری در این کتاب تمام اسناد روایات را حذف کرده و روایات را بدون سند آورده است. او برای این حدیث نیز سندی ذکر نکرده پس این حدیث مرسل بوده و از نظر سندی توانی ندارد.
وضعیت متن و محتوای حدیث نیز بهتر از سند آن نیست چه بسا بسیار وخیم تر از آن به چشم می آید.
ابتدای حدیث گفته شده که زنان تان را با چوب نزنید بلکه آن ها را با گرسنگی و برهنگی تنبیه کنید تا سود دنیا و آخرت نصیب شما شود.
بعد همان عبارت معروف شده دیوث بودن شوهر زنی که با تبرج بیرون آمده و جواز گفتن این کلمه به او ذکر شده است.
در پایان گفته شده دستان زنان تان را کوتاه کنید(ببندید) و گشاده نگذارید دستان آنان را چرا که نتیجه ی بستن و کوتاه کردن دستان آنان رضایت و شادی و ورود بدون محاسبه به بهشت است. وصیت مرا در بستن دستان زنانتان رعایت کنید تا نجات پیدا کنید از شدت محاسبه ی قیامت. هر که وصیت مرا رعایت نکند کیست بیچاره تر از او در نزد خداوند.
در آخرین جمله بصورت منفصل از عبارات قبل گفته شده که پیامبر (ص) فرمودند: زنان ریسمان های شیطان هستند.
واقعا نمی دانم غیر از ترجمه حدیث توضیح و دلیل دیگری لازم است تا این حدیث منسوب را رد کنیم. مجوز ناسزا و افترایی که در فقه اسلامی برای آن نسبت دادن آن حد قذف مشخص شده به جهت برخورد نکردن با گناه همسر که بخش معروف شده ی متن را تشکیل داده است.سود دنیا و آخرت در محروم کردن زنان از خوراک و پوشاک شمرده شده است. کوتاه کردن و در قید کردن دست زنان مجوز ورود بدون حساب به بهشت و این در قید کردن زنان بعنوان وصیت مورد اهتمام رسول خدا (ص) معرفی شده است. به صراحت زنان را ریسمان شیطان معرفی کرده است.
برای تنقیص و بدنام کردن اسلام و رسول الله(ص) دیگر چه چیزی لازم بود که در این کلمات انتسابی بیان نشده است. هر چه اتهام و بدنمایی که دشمنان معاند حقیقت علیه اسلام در بوق و کرنا کرده اند را به خود پیامبر(ص) منتسب کرده اند نه از جانب دشمنان که از جانب برخی پیروان امت حضرتش.
نتیجهی تعطیل کردن عقلانیت چیزی غیر این نمی تواند باشد. وقتی حسن و قبح عقلی تبعید شده در حیث ثبوتی باشد نتایج آن در نگاه به شریعت چندان تفاوتی با اشعری گری نخواهد داشت.
هر چند دوران کر و فر اخباری گری گذشته است اما رگه ها و آثار آن هنوز در مباحث دینی حضور جدی دارد.
آیا واقعا انسان اخلاقی می تواند چنین احکامی را بپذیرد بلکه آن را به پیامبر خدا (ص) نیز منتسب کند؟
اگر حاکمیت عقل بر نقل پذیرفته نشود با قرائت های خشونت بار غیر انسانی و تروریستی که اعتبار خود را مستنبط و ماخوذ از نقل می دانند چه می توان کرد؟ آیا امکان گفتگویی خواهد ماند؟ آیا غیر از این است که گروه های تروریستی مدعی مسلمانی در عملکرد خود به متون و نقل هایی این چنین متوسل می شوند و خود را مستند به چنین نقل هایی پیرو واقعی پیامبر(ص) می دانند؟
حال هر چقدر که بگوییم که اسلام دین مهروزی است و پیامبرش ملقب به رحمت للعالمین؛ هرچقدر که از همین پیامبر(ص) شاهد بیاوریم در احترام به حق و شخصیت زن؛ عده ای گریز از عقلانیت، برخی روایات انتسابی را آیینه خود یافته و نشان اسلامش می کنند. دشمنان نیز همین ها را بعنوان نمایندگان واقعی دین اسلام معرفی می کند.
عقلانیت حکم می کند که متن خلاف عقل را نپذیریم. روایات پیامبر(ص) نیز گویای همین مسئله است و به کنار گذاری و به دیوار زدن روایات ادعایی مخالف عقل و قرآن حکم شده است. آنچنان که قرآن نیز مکرر دعوت به تعقل و تفکر کرده است. اگر چه بحث نسبت عقل و نقل امری برون دینی است اما در درون نقل دینی نیز مویداتی بر اسقلال عقل دیده می شود.
در این میان برخی عالمان عقل گرا خود گزینه هایی از روایات مقبول صحیح را تدوین کرده اند. اما آنان نیز غالبا از دیده شدن پالایش حدیث در نزد مخاطب عام احتراز دارند. در حالی که به نظر می آید راهی جز این نیست. هر دینداری باید به قدر وسع خود بداند که هر آنچه که پیامبر (ص) و ائمه(ع) منتسب شود لزوما انتساب درستی نیست و راستی آزمایی این انتساب عین پیروی از پیامبر (ص) و ائمه اطهار(ع) است.
محمد مشهدی بیدار