خانه » همه » مذهبی » درباره ادبیات جاده‌ای

درباره ادبیات جاده‌ای

به همین دلیل بیم آن می‌رود كه این اشعار، جملات و تك‌واژه‌‌ها كه نگارنده از آن‌‌ها با عنوان دل‌نوشته نام می‌برد (زیرا نوشته‌‌هایی است كه از دل برخاست‌هاند)، ‌بی‌شناخت‌ِ چه‌گونگی پیدایش و تغییرات آن در طول زمان و چه‌گونگی تعاملی كه با جامعه دارد، به فراموشی سپرده شود. همچنان كه طی اعصار و قرون گذشته، بسیار دیوارنوشته‌‌ها، شب‌‌نامه‌‌ها و یا زبانزد‌ها و قصه‌‌های عامیانه به قعر نسیان فرو شد‌هاند، بی آنكه حاصلی از آن، به امروز رسیده باشد.
اما ابتدا باید ثابت كنیم كه دل‌نوشته‌‌ها بخشی از ادبیات عامیانه محسوب می‌شوند، سپس به شناخت و تقسیم‌بندی آن مبادرت نماییم. بدون شك،‌ هر آنچه از دل مردم عامی برمی‌خیزد، ابتدا به‌صورت شفاهی اتفاق می‌افتد و در سطحی وسیع شایع می‌گردد و گاه نیز به‌صورت مكتوب در جایی محفوظ می‌شود كه همه‌ی این‌‌ها، بخشی از فرهنگ و یا دانش عوام محسوب می‌شوند و از این پیكره هر كدام كه ژرف‌تر و عمیق‌تر و تأثیرگذارتر باشد، دیرپاتر و ماندگارتر خواهد بود و نوشته‌‌های مورد نظر ما از این دست‌هاند. درست است كه نوشته‌‌هایی كه عمومن رانندگان جاده و به‌ندرت مردم عادی بر پیشانی یا كناره‌‌ها و قسمت‌‌های دیگر اتومبیل‌‌هایشان می‌نویسند، عمومن بر گرفته از ادب فارسی است و شاید چنین به نظر آید كه این نوشته‌‌ها تكرار نكته‌‌های نغز كهن‌مایه‌‌های ادب ماست، اما نمی‌توان انكار كرد كه بسیاری از زبانزد‌هایی هم كه هنوز مكتوب نشد‌هاند، به این دسته از نوشته‌‌‌ها اضافه می‌گردند. این درست است كه آبشخور اصلی این دل‌نوشته‌‌ها، ادب كهن است، اما تلفیق، تغییر و خلق كنایات و تلمیحات بكر نیز هنری است كه گاه در این نوشته‌‌ها استادانه به كار می‌رود و به همین دلیل گاه پیشانی‌نوشته‌ی اتومبیلی چنان در دل و روح مردم جای می‌گیرد كه در اندك زمانی در سطحی وسیع منتشر می‌شود. و مگر نه اینكه به زبان ساده،‌ این نوشته‌‌ها می‌توانند بیانگر اندیشه و نگاه یك قوم باشد؟ آیا «بیمه ابوالفضل» ما را، رانندگان جاده‌‌های آن سوی اقیانوس‌‌ها هم می‌نویسند؟ پس با این مقدمه كه این نوشته‌‌های گزیده، بخشی از ادب عامه محسوب می‌شوند، اصل سخن را درباره گزیده‌ی عامیانه و جاده آغاز می‌كنیم.
اگر به ادبیات عامه‌پسند به عنوان پرخواننده‌ترین عضو خانواده‌ی پهناور ادبیات نگاه كنیم، این دریای بی‌كران جزایری دارد كه بكر و دست‌نخورده باقی مانده است. یكی از این جزایر كه در تلاطم موج‌‌های این دریا سر از آب بیرون نیاورده و شاید آن را نتوان در هیچ مكتب، سبك و قالب تعریف شد‌های گنجاند، «ادبیات جاد‌های» است كه می‌توان آن را بخشی از ادبیات شفاهی این سرزمین دانست. به بیان ساده‌تر، منظور از ادبیات جاد‌های اشعار و جملاتی است كه بر بدنه، گل‌گیر و آینه اتوبوس‌‌ها، مینی‌بوس‌ها، كامیون‌ها، وانت‌بار‌ها و حتا تراكتور‌ها نوشته می‌شود. با نگاهی سطحی و گذرا و سخت‌گیرانه شاید نتوان این قسم ادبی را جزیی از خانواده‌ی فخیم ادبیات به حساب آورد، اما با دقت و توجه بیشتر درمی‌‌یابیم كه این شعر‌ها و جملات برخاسته از ذوق و عاطفه و احساسات جماعتی است كه عمری را در جاده‌‌ها سر می‌كنند و این‌گونه، اعتقادات، باور‌ها و عواطف و منویات درونی خود را در موجزترین جملات و با نازل‌ترین یا فخیم‌ترین عبارات و اشعار بر مركب خویش نقش می‌زنند. درون‌مایه‌ی اصلی ادبیات جاد‌های عبارتند از: اعتقادات مذهبی (توكل و توسل به ائمه‌ی معصومین، دعا، دفع چشم زخم)، عشق (عشق الهی، عشق زمینی)، احساس غم و غربت، زندگی و مرگ، پهلوانی و قلندری و مسائل روز (ترانه‌‌های روز، عناوین فیلم‌ها، تكیه‌كلام‌ها و دیالوگ‌های فیلم‌ها و سریال‌ها) و نفس سفر. ذیلن برخی مصادیق ادبیات جاد‌های را تحت همین تقسیم‌بندی، نقل می‌كنیم.
اعتقادات مذهبی
باور‌های دینی مردمان این سرزمین اگر چه قلبی است و خاستگاه اصلی آن در مساجد، تكایا و اماكن متبركه جلوه می‌كند، اما این اعتقادات و باور‌های دینی گاه با بن‌مایه‌‌های توكل، توسل، دفع چشم زخم و … ممكن است بر پشت شیشه‌‌های وسایل نقلیه نمایان شود. گویی سواران با نوشتن همین عبارات قوت قلب و آرامش خاطر خاصی می‌یابند.
توكل
فقط خدا، Only God، یارب مپسند، الهی به امید تو.
توسل به ائمه معصومین
چو خواهی شوی از خطر در امان
پناهنده شو به امام زمان
یا علی مدد، جانم علی، زائرتم امام رضا، بیمه با ابوالفضل، یا امام رضای غریب، یا ضامن آهو.
البته این توسل ممكن است به اولیای حق و امام‌زاده‌‌ها نمود پیدا كند:
یا آقا علی عباس، یا شیخ گنابادی و از این دست.
دعا
تو برو سفر سلامت، سفر به خیر، محتاج دعاتم
دفع چشم‌زخم
اگرچه بیش‌تر رانندگان بعد از خرید وسیله نقلیه و قبل از سوارشدن، برای ماشین خود حیوانی را قربانی می‌كنند و این اعتقاد را دارند كه برای پرهیز از چشم‌زخم، خونی باید ریخته شود، اما همین باور همراه همیشگی آنان در سفر است كه عبارات بر چشم بد لعنت، بگو ماشاءالله چشم نزنی ان ‌شاء الله، نمونه‌ی این مدعاست. البته گاه عین آیات و احادیث هم در این باره به كار می‌رود: هذا من فضل ربی، اللهم صل علی محمد و آل محمد، یدا… فوق ایدیهم، و ان یكادالذین كفروا … . گاهی باور‌ها و اعتقادات دینی به گونه‌ای دیگر جلوه می‌كند؛ چه بسیار رانندگانی كه با خطی خوش سه اصل دین زرتشت، یعنی گفتار نیك، پندار نیك، كردار نیك، را بر مركب خود نقش زد‌‌ه‌اند.
عشق
یكی از پررونق‌ترین و عمیق‌ترین بن‌مایه‌‌ها و عناصر معنایی كه در دل و جان رانندگان ریشه دوانده و آن‌ها را در سایه‌روشن جاده‌‌ها با خود همراه كرده، اصالت وجودی‌ِ عشق است كه این اصل به زبان مردمان‌ِ همیشه در سفر‌ِ دیار‌های مختلف، رنگ و لعاب ویژ‌ه‌ای بخشیده و از نازل‌ترین تا متعالی‌ترین طیف‌ها را در بر گرفته است كه در این راه حتا گاه از ارزشمندترین آثار ادب كهن مدد گرفته می‌شود؛ همچون:
ـ ای كه از كوچه‌ی معشوقه ما می‌گذری
برحذر باش كه سر می‌شكند دیوارش
ـ بی‌ستون را عشق كند و شهرتش فر‌هاد برد
اما ابیاتی وجود دارند كه شاید سرایندگان آن‌ها به اندازه‌ی همین تك‌‌بیت‌ها و مفردات به شهرت نرسیده و در پرد‌ه‌ای از ابهام مانده باشند:
در حسرت دیدار تو آواره‌ترینم
هر چند كه تا منزل تو فاصله‌ای نیست
یاد آن روز كه در صفحه‌ی شطرنج دلت
شاه عشق بودم و با كیش رخت مات شدم
خال مه‌رویان سیاه و دانه‌ی فلفل سیاه
هر دو جان‌سوزند اما این كجا و آن كجا
عشق الهی، عشق به ائمه اطهار و عشق به مادر در همه حال یكی از ماناترین شاخصه‌‌های این مبحث است كه گاه با ظرافت‌ها و لطایف پنهانی و رمز و معما همراه می‌شود:
ایحجتخدا (ای حجت خدا)، منمشتعلعشقعلیمچهكنم (من مشتعل عشق علی‌ام چه كنم؟)، سلطان غم مادر، رفیق بی‌كلك مادر، به یاد پدرم، و …
اما گاه این عشق در جاده‌ی خاكی روان می‌شود و گرد و غبار راه بر چهره‌ی آسمانی عشق می‌نشیند همانند:
فدات خوشگله، بی ‌تو هرگز با تو همیشه، بی ‌تو هرگز با تو ای شاید، بی ‌تو هرگز با تو عمرن، كلاست منو كشته، اسیر، فدات، می‌خوامت با تموم بدی‌هات، می‌خوامت با تموم مصیبت‌هات،‌ برو بی‌وفا، می‌خوامت.
غم و غربت
نفس سفر اگرچه شیرین و لذت‌بخش است و بر اندوخته‌‌های تجربی افراد می‌‌افزاید، اما گاه با حس و حال غم و غربت آمیخته می‌شود كه در واقع منویات درونی سفركنندگان را منعكس می‌كند:
دریای غم ساحل ندارد، كی بر می‌گردی بابا؟! غریبه سلام، غریب آشنا دوست دارم بیا، یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت، چشم به راه، خسته از راه، اینجا غروبه نازنین، من مرد تنهای شبم و …
زندگی و مرگ
یكی از مسائل اساسی نوع بشر، مرگ و دست‌و‌پنجه نرم‌كردن با زندگی است. این جاده كه به تیغ دو دم مرگ و زندگی می‌ماند، ا‌هالی این مسیر را به درگیری بیش‌تر با این مسئله وا می‌دارد و هر یك این جاده و این زندگی را با تمام فراز و فرود‌هایش به رأی خویش تفسیر می‌كنند كه غالبن بی‌اعتنایی به دنیا از خصیصه‌‌های اصلی این بخش است:
در این دنیای بی‌حاصل چرا مغرور می‌گردی
سلیمان گر شوی آخر خوراك مور می‌گردی
جوانی شمع ره كردم كه جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را ت‍َب‍َه كردم جوانی را
مرگ پایان كبوتر نیست
پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است.
به گورستان گذر كردم كم و بیش
بدیدم حال دولتمند و درویش
نه درویش بی‌كفن رفته است در خاك
نه دولتمند برد از یك كفن بیش
پهلوانی و قلندری
جوانمردی و دستگیری از زیردستان از خصیصه‌ی شیرمردان و قلندران است. صفات پهلوانی و رادمردی و مروت و برسرعهدبودن در این خیل بسیار پرقوت است و آن را باید از همان درماندگان و در راه ماندگان پرسید:
داش آكل، قلندر،‌ سوته‌دلان، به دادم برس رفیق، رفیق بی‌كلك، پهلوان، پوریای ولی، می بخور منبر بسوزان مردم‌آزاری مكن.
ـ پوریای ولی گفت كه صیدم به كمند است
از همت داوود نبی بخت بلند است
ـ افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی كه بلند است
ـ هر كجا محرم شدی چشم از خیانت بازدار
ای بسا محرم كه با یك نقطه مجرم می‌شود
ـ مردی نبود فتاده را پای‌زدن
گر دست فتاد‌ه‌ای بگیری مردی
ـ گر به دستت تیغ دادی چرخ روزگار
هرچه می‌خواهی ببر اما مبر نان كسی
كه گاه در راه رادمردی همسفری نمی‌یابند و شكوه بر می‌آورند:
ـ در این دنیا كه مردانش عصا از كور می‌دزدند
من از خوش‌باوری آنجا محبت جست‌وجو كردم
ـ پروانه‌صفت گرد جهان چرخیدم
نامردم اگر مرد به دنیا دیدم
ـ من از روییدن خار سر دیوار دانستم
كه ناكس،‌ كس نمی‌گردد بدین بالانشستن‌ها
و در واقع همین مرام و منش پهلوانی و خاكساری و تواضع است كه این جماعت را به سیر و سلوك صوفیانه و عارفانه رهنمون می‌سازد:
یا علی، یا علی مدد، هو ۱۲۱، هو ۱۱۰، یا شیخ گنابادی، چشماتو درویش كن، هر كس به كسی نازد ما هم به علی نازیم،‌ یارب مپسند كه لوطیان خوار شوند.
طنز و معما
اما طنز، معما و لغز موجود در لایه‌‌های زیرین همین اشعار و عبارات ساده، جذابیت مضاعفی به آن بخشیده است.
ـ اغنیا ماك برانند من مسكین نیسان
نیسان به تو نازیم كه ماك فقرایی
ـ در طواف شمع می‌گفت این سخن پروانه‌ای
سر پیچ سبقت مگیر جانم مگر دیوانه‌ای
ـ قلب من از مهر تو آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم
ـ تو نیكی می‌كن و در دجله انداز
كه شوفر در بیابانت دهد گاز
شب بود سبیلاتو ندیدم، نازش نده گازش بده، اسیر كلاستم، قشنگم به تو چه؟ بدون تو ای وطنم من نه منم نه من منم، بوق نزن شاگردم خوابه، داداش مرگ من یواش، تا پول داری رفیقتم قربون بند كیفتم
شاید جمله «لطفن دندان‌های خود را مسواك بزنید» یك جمله بهداشتی باشد و اصلن به ذهن نرسد كه این جمله می‌تواند در پوسته‌ای از طنز پیچیده شود: لطفن پس از خوردن صندلی‌ها دندان‌های خود را مسواك بزنید. اما گاه دیگران با رانندگان شوخی می‌كنند و بر روی شیشه‌‌های غبار گرفته‌ی ماشین‌ها می‌نویسند: لطفن مرا بشویید، سال‌های دور از آب.
اما هر سخن جایی و هر نكته مكانی دارد. عبارات بخور نوش جان، بخور به حساب من، شكمو! وقتی كه بر باك ماشین‌ها نقش می‌بندد، ناخودآگاه لبخندی را بر لبان خواننده می‌نشاند. همچنین است وقتی بر روی اگزوز ماشین نوشته ‌شود: نعره شیر یا وقتی پشت مینی ماینر یا ژیان بخوانیم فلفل نبین چه ریزه یا عبارت نازك‌نارنجی بر روی ماشین نارنجی‌رنگ.
معما
ایحجتخدا (ای حجت خدا)، منمشتعلعشقعلیمچهكنم (من مشتعل عشق علی‌ام چه كنم؟
  Zor nazan farsi neveshtam(زور نزن فارسی نوشتم)
  Mosabeghe nade bache (مسابقه نده بچه)
ترانه‌‌های روز، عناوین فیلم‌ها، همچنین تكیه كلام‌ها و دیالوگ‌های فیلم‌ها و سریال‌ها جایگاه خاصی در این قسم از ادبیات دارند. این‌ها، اگر چه ذوق و ذائقه‌ی این خانه‌به‌دوشان را كه غم خانه ندارند، در منظرمان جلوه‌گر می‌سازند، ما را متوجه این مهم نیز می‌كنند كه این مركب در جاده‌ی زمان حركت می‌كند و انعكاس‌دهنده‌ی جریان زندگی و گردش روزگار خویش است.
ترانه‌‌های روز
یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت، كج‌كلاه خان، گزلم گله‌گله، كم ‌لره قالدی دنیا شه لره چالدی دنیا، اینجا غروبه نازنین، من مرد تنهای شبم، بوی گندم، سال 2000، پرنده‌‌های قفسی عادت دارن به بی‌كسی، پشت سر مسافر گریه شگون نداره، به چشم‌های تو سوگند و …
عناوین فیلم‌ها
سوته‌دلان، قلندر، دلشدگان، اسكادران عشق، كوسه جنوب، تایتانیك، قیصر، سلطان قلب‌ها، همسفر،‌ موسرخه، داش آكل و …
تكیه‌كلام‌ها و دیالوگ‌های فیلم‌ها و سریال‌ها
میشه بسه، اذیت می‌كنی؟ می‌زنم تو مخت‌آ، نه غلام؟ اینه! بی‌وفایی، دلم از غصه داغون شده! ماچت كنم؟ التماسم نكن و …
گذری به ادبیات كهن (ملی و مذهبی) این نكته را روشن می‌كند كه نام‌گذاری از قدیم‌الایام باب بوده است؛ به‌طوری كه اسم همین مركب‌ها، صاحبان آنان را برای ما تداعی می‌كنند. چنان‌كه رخش از رستم هیچ‌‌گاه نمی‌تواند جدا باشد یا شبدیز از خسرو پرویز. امروزه نیز چنین است و هر سوار‌ه‌ای نامی برای مركب خویش می‌گزیند: خوش‌ركاب، غزال تیزرو، مسافر كوچولو، ببر خوزستان، شیر مازندران، وحشی بی‌قرار، شبگرد صحرا، كوسه جنوب، فراری، اسیر، ‌اسب سیاه، اسب پیر، دلفین سیاه، مروارید غلطان، نازك‌نارنجی، تایتانیك، نوعروس، عقاب كوهستان، بچه اردك زشت.
البته گاهی همین اسامی، واژه‌‌ها و اشعار نشان می‌دهند كه رانندگان اهل كجا هستند: تیامی، كوهدشتیم (لرستان)، قدم بالن چ‍َو (كردستان)، ‌دنیایالاندی (آذربایجان)، ببر خوزستان (خوزستان).
نفس سفر
اما این نفس سفر است كه در واقع گستره‌ی این ادبیات را فزونی بخشیده است: سفر به خیر، خسته نباشی، برو به سلامت، مرگ من یواش! آهسته برانید! خوش آمدی، خداحافظ، یا ا… شوفر، ما خانه‌به‌دوشان غم سیلاب نداریم، سفر بی‌خطر و … جاده‌‌های تنگ و پرپیچ‌وخم از گذر زمان و اثرات و مفاهیم اجتماعی و آرزو و آمال اجتماع به دور نمانده است، حتا اگر این اثرات اجتماعی طرف‌داری از یك تیم ورزشی باشد. همچون (آبیته، ABیته، قرمزته، همه جا پرسپولیس‌ قرمزته) یا ابراز حس ناسیونالیستی با عبارت شهر من زاگرس كه می‌دانیم در هیچ كجای نقشه جغرافیای ایران شهری به نام زاگرس وجود ندارد و به تحقیق درمی‌یابیم كه این جمله تجلی خواست قلبی ا‌هالی بروجرد است كه خوا‌هان تشكیل استانی به نام زاگرس به مركزیت بروجرد هستند.
یا: در سال‌های نه‌چندان دور كه اسم كرمانشاه به باختران بدل شده بود، دغدغه‌ی ذهنی مردم این استان بازگشت به اسم قبلی آن (كرمانشاه) بود و بر بسیاری از اتومبیل‌های آن منطقه نوشته می‌شد: شهر من كرمانشاه. البته گاه این اصطلاحات صورت استعاری به خود می‌گیرد: پاریس كوچولو (بروجرد). اما در فضای داخلی ماشین‌ها نیز عباراتی نقش می‌بندد كه این جملات و اشعار به دلیل فرصت پرداخت و نگاه بیش‌تر به آن‌ها، معمولن طولانی‌تر و گستره‌ی آن متنو‌ع‌تر است و از پیام‌های بهداشتی و تغزل‌های عاشقانه تا سوره‌ی كاملی از قرآن را دربر می‌گیرد: لطفن سیگار نكشید، No smoking، لطفن 30 گار نكشید، ما مسئول جان شماییم نه كار شما، لطفن نظافت را رعایت كنید، رعایت بهداشت نشانه شخصیت خوب شماست، امروز همان فرداست كه دیروز نگرانش بودی، گشتم نبود نگرد نیست، جای پا نیست، و ان یكاد الذین كفروا … و … . برای شناخت ادبیات جاد‌ه‌ای باید كوله‌باری بست و عزم سفر نمود و سختی سفر را به جان خرید و در جاده اكنون روان شد، اگر چه این جاده را انتهایی نیست.
از: سوره مهر/علی آنی زاده

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد