از کودکی همواره حیوانات را دوست داشتهام و در خانه اغلب یک حیوان و حتّا گاه بیشتر از یکی داشتهایم. اغلب گربه، مدتی سگ، مدتی خرگوش و زمانی حتّا جوجه تیغی! هنوز هم دیدن ِ حیوانات و لمس و نوازش آنها را دوست دارم، هرچند دیگر فرصت نگهداریشان را ندارم.
دوست داشتن ِ حیوانات، احترام به آنها، حمایت از آنها و دفاع از حقّ حیات و آزادی آنها از مهمترین مولّفههای سنجش توسعهی فرهنگی و اخلاقی یک جامعهی امروزی است. تقریباً همواره میتوان گفت که در هر جامعهای، احترام و عزّت حیوانات نسبت مستقیم با سطح پیشرفت فرهنگی و اخلاقی ِ آن جامعه دارد.
امّا قابل توجه و نگرانی آن که بعضی اوقات، افراط ِ نمایان و نمایشی در این کار با نوعی بیتوجّهی یا بیتفاوتی یا حتّا خشم و نفرت نسبت به انسانها همراه میشود! من البته نمیگویم که افراطیون ِ حیواندوست لزوماً از انسانها متنّفر هستند، اما متوجّه شدهام که اغلب ِ آنها با انسانهای دیگر یا دست کم در ارتباط با انسانهای دیگر، «مشکل» دارند. حتّا انگار توجه ِ افراطی به حیوانات، به جبران ِ دوری ِ آنها از انسانها یا نفرت آنها از انسانها باشد.
شاید بگویند که این هم مسئلهای نیست و اصلاً چه اشکال و ایرادی دارد که کسی همنشینی و دوستی با حیوانات را به همنشینی و دوستی با انسانها ترجیح دهد؟ من هم موافقم. امّا چنان وضعیّتی را اخطارآمیز و حتّا خطرناک میدانم، بخصوص اگر اوّلاً با بدبینی یا نفرت از انسانها (یا عدهی زیادی از انسانها) همراه شود و ثانیاً در سن و سالی غیرعادی (مثلاً چهل-پنجاه سالگی به بعد) به صورت ِ ناگهانی و بیسابقه شروع شدهباشد.
بله، این یک مسئلهی شخصی است، امّا یک نشانهی آگاهیدهنده از یک خطر هم هست. مشکل اینجاست که هر درکی که ما از حیوانات و اشیاء داریم بازتاب ِ درک ما از انسانهاست، یعنی ما صفات و ویژگیهای انسانی را به حیوانات و گیاهان و اشیاء «نسبت» میدهیم تا بتوانیم درکشان کنیم و با آنها ارتباط برقرار کنیم. پس کسی که به خاطر ِ نفرت از انسانها (انسانهای خاص به نمایندگی از همهی انسانها) به حیوانات رو کرده در واقع حیواندوست نیست، بلکه چون از ویژگیهای انسانی تنها با خصلتهای حیوانی ِ آنها میتواند کنار بیاید یا فقط همانها را میتواند تحمّل کند، در توجیه احساس و موضعاش و برای تحمّل خود و وضعیّتاش، به حیوانات پناه برده است.
حیواناتی که مورد حمایت قرار میگیرند، همیشه محتاج، دنبالهرو، منّتپذیر، ممنون، ساکت و لال هستند. آنها هیچگاه ایراد نمیگیرند. آنها هیچگاه انتقاد نمیکنند. هر چه بهشان بدهی میپذیرند و سر به پایات میسایند. آنها حسّ بزرگواری تو را ارضاء میکنند، آنها نفرت تو از دیگران را پنهان میکنند: آخر مگر میشود کسی که حتا یک عنکبوت را یاری میدهد یا در پروفایل ِ شخصیاش در شبکههای اجتماعی به جای عکس خودش، عکس خوک یا سگ یا خرگوش یا هزارپا میگذارد آدم ِ بد یا نامهربانی باشد؟ پس اگر او با آدمها بد است یا نمیتواند با آنها ارتباط بگیرد تقصیر همان آدمهاست نه او! او مهربان، بزرگوار، بیعیب، دوستداشتنی و شریف است. و این را تنها کسانی میتوانند درک کنند که مثل ِ یک حیوان یا واقعاً خود ِ خود ِ حیوان باشند: کسانی که همواره او را تایید میکنند و به بزرگواری و دانایی و مهربانی او اذعان دارند.
منبع: فیس بوک خالد رسول پور