خانه » همه » مذهبی » درخواست عقیل از برادرش علی(ع)

درخواست عقیل از برادرش علی(ع)


درخواست عقیل از برادرش علی(ع)

۱۳۹۸/۱۱/۱۲


۵۶۷ بازدید

ایا مولا علی علیه السلام که چاه ها وباغهای زیادی اباد کرد به برادرش عقیل کمک نمود؟اگر نه چرا؟

حضرت علی علیه السلام اگر به کسی نیکی می کرد ، به مردم خبر نمی داد . او مثل ما نبود که کوچکترین کار نیک خود را فاش کند . آنچه در تاریخ آمده این است که اولا امام چاه ها و باغهای زیادی آباد کردند بمحض اتمام کار آن را وقف فقیران و مستمندان می کردند ثانیا آن حضرت در حد توان به عقیل کمک می کرد ولی عقیل خیلی توقع بیشتری از توان برادرش علی(ع) داشت . به این توضیحات توجه کنید :
عقیل در کوفه نزد امیرالمومنین على آمد، حضرت على علیه السلام به او گفت: خوش آمدید ، چه چیزى تو را به این جا آورده است؟عقیل گفت: نرسیدن بخشش تو و بالا رفتن قیمت ها و بدهى بسیار. نزد تو آمده ام تا از بخشش تو برخوردار شوم.امیرالمومنین گفت: به خدا سوگند، به جز آنچه به تو داده ام، اندوخته دیگرى ندارم. اگر چیزى به دستم برسد به تو خواهم داد.عقیل گفت: من از حجاز آمده ام تا از بخشش تو برخوردار شوم، آنهایى که داده اى رفع نیاز مرا نمى کند.امیرالمومنین گفت: آیا جز این ، اندوخته دیگرى داشته ام؟ یا این که مى خواهى به واسطه پرداخت اموال مسلمانان به تو خود را دچار آتش قهر خداوندى بکنم؟عقیل گفت: به خدا سوگند، به سوى مردى مى روم که او بیش تر از تو به من بخشش خواهد نمود.امیرالمومنین گفت: امید آن دارم که هدایت یابى.عقیل از نزد امیرالمومنین بیرون رفت و به معاویه پیوست، معاویه وقتى او را دید گفت: پسر ابو طالب خوش آمدى. چه چیزى تو را به این جا کشانده است؟عقیل گفت: بدهکارم. از این روى نزد تو آمده ام، نزد برادرم بودم ولى او مى گوید بجز آنچه از خود دارم نمى توانم از اموال مسلمانان چیزى در اختیار تو قرار دهم. با این وجود بخشش على نیز بدهکارى هاى مرا جبران نکرد. به على گفتم به نزد کسى خواهم رفت که مرا با بخشش هاى خود بى نیاز خواهد کرد. از این روى نزد تو آمده ام.معاویه براى این که بر رغبت عقیل بیفزاید مقدارى از وى تعریف کرد، آن گاه در ادامه گفت: ای شامیان، این، بزرگ قریش است و پسر بزرگ قریش. او دانست که برادرش در گمراهى و سرگردانى است. بنابر این با روى آوردن به سوى ما خواهان حق خود است. من بر این باورم آنچه نزد من است از آن من است و آنچه مى دهم براى نزدیکى به خداوند است و آنچه را که نمى دهم، در آن گناهکار نیستم.سخنان معاویه، عقیل را به خشم آورد. عقیل دانست که معاویه با این سخنان سعى دارد در مورد کوتاهى على در کمک کردن به وى، على را مورد سرزنش قرار دهد. بنابر این گفت:معاویه درست گفتى، من براى این که برادرم در خصوص من بخشش نکرد از او جدا شدم ولى آنان را که از لشکریان وى بودند شناختم، همه از مهاجران و انصار بودند. در صورتى که در میان لشکریان تو حتى یک صحابى رسول خدا (ص) نیز یافت نمى شود.[2] عقیل در مجلسی خطاب به معاویه می‌گوید: برادرم دینش را بر دنیایش مقدم داشت و تو دنیای خود را بر دینت مقدم می‌داری. او با این کار به خودش خدمت می‌کند و تو با بخششت به من.[3]پاورقی
[1] . ابراهیم بن محمد ثقفى کوفى (م 283)، الغارات و شرح حال اعلام آن، ابو اسحاق ترجمه عزیز الله عطاردى، انتشارات عطارد، 1373ش، ص488؛ ابن قتیبة دینوری، امامت و سیاست، ترجمه سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، 1380ش، ص112؛ بلاذری، انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، ط الأولى، 1417ق، ج2، ص331.[2] . ابن قتیبة دینوری، امامت و سیاست، ترجمه سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، 1380ش، ص112.[3] . بلاذری، انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، ط الأولى، 1417ق، ج2، ص331؛ ابن عبد البر قرطبی، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، تحقیق على محمد البجاوى، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، 1412ق، ج3، ص1078.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد