واقعیت این است که تحلیل برخی حوادث تاریخی بسیار مشکل است و هضم برخی رفتارها بسیار سنگین است. اما انگیزه های مختلف، انسان را به جایی می رساند که رفتارهای ناباورانه انجام دهد. در زمان پیامبر اسلام(ص) برخی رگه های مخالفت با سنت نبوی و دشمنی با اهل بیت از سوی برخی یاران پیامبر(ص) دیده می شد. مانند اعتراض در صلح حدیبیه، نافرمانی از شرکت در سپاه اسامه، توهین به پیامبر(ص) در هنگام نوشتن وصیت و… اما کسی باور نمی کرد که این تخلفات به جنایت تبدیل شود. در این باره توجه شما را به یک حدیث از امام علی(ع) و یک تحلیل درباره واقعه پشت در جلب می کنیم: روزی اشعث بن قیس گفت: یا علی! چرا شمشیر نکشیدی؟ علی(ع) به او گفت: «فلم ادع احدا من اهل بدر و اهل السابقه من المهاجرین و الانصار الا ناشدتهم الله فی حقی و دعوتهم الی نصرتی فلم یستجب لی من جمیع الناس الا اربعه رهط سلمان و ابوذر والمقداد والزبیر و لم یکن من اهل بیتی معی احد اصول به و لا اقوی به. اما حمزه فقتل یوم احد و اما جعفر فقتل یوم موته و بقیت بین جلفین حافیین حقیرین عاجزین العباس و عقیل و کانا قریب العهد بکفر. فاکرهونی و قهرونی…؛ همه اهل بدر و پیش کسوتان مهاجر و انصار را به کمک خواستم ولی از آن همه مسلمان فقط چهار نفر پاسخ مثبت دادند: سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر و از اهل بیت خودم هم کسی نداشتم که با آن بتوانم حقم را بگیرم چون حمزه در احد به شهادت رسید و برادرم جعفر هم در موته شهید شد و کسی برایم نماند مگر دو نفر ذلیل، خوار، عاجز و ناتوان، عباس و عقیل. به خاطر نبودن یار و یاور حقم را گرفتند.» (بحارالانوار، ج 29، ص 465 ، ح 55 به نقل از کتاب سلیم بن قیس). البته درباره رفتار و سیره معصومان(ع) از دو زاویه «پیش نگاه» و «پس نگاه» مى توان به قضاوت نشست. با نگرش «پیش نگاه» امامان – علیهم السلام – معصوم هستند و «قول، فعل و تقریر» آنان، به ویژه در مسائل مرتبط با امامت و هدایت جامعه، از هر گونه خطا و اشتباه مصون است. با پایبندى به این اصل اساسى باید به صحت رفتار و سیره امامان(ع) اعتقاد داشته، به مقدار توانایى در پى کشف اسرار و دلایل آن باشیم تا به عنوان الگو در زندگى خود به کار بندیم. بانگرش «پس نگاه» نیز مى توان به خردمندى و دوراندیشى امامان(ع) در موضع گیرى هاى آنان پى برد؛ زیرا رفتار و موضع گیرى امامان(ع)، با ملاحظه تأثیرگذارى در طول تاریخ و پیروزى نهایى حق بر باطل، تحقق مى یابد؛ اگر چه در زمان خودشان این پیروزى اتفاق نیفتد. با این نگاه، صبر و سکوت امام على(ع) فریادى رسا بر مظلومیت آن حضرت در طول تاریخ است. سکوت حضرت، زمینه سوء استفاده دشمنان را خشکاند؛ چنان که ابوسفیان حاضر شده بود با امام على(ع) بیعت و علیه خلفا اقدام کند؛ اما امام على(ع) با آگاهى و دوراندیشى دست رد برسینه آن بدخواهِ مسلمانان زد. روزى دیگر امام على(ع) در پاسخ به حضرت فاطمه(س) فرمود: «اگر مى خواهى نام پدرت [رسول الله(ص)] همچنان باقى بماند، باید صبر کنیم». براساس روایتى دیگر، امام على(ع) فرمود: «به خدا قسم، اگر خطر نابودى دین و بازگشت کفر و پراکندگى مسلمانان در میان نبود، این گونه صبر نمى کردم». (بحارالانوار، مجلسى، ج 32، ص 61) این دو نمونه تاریخى و نمونه هاى فراوان دیگر حکایت از آن دارد که حساسیت زمانه اقتضا مى کرد، براى حفظ ظاهر اسلام، اهل بیت(ع) آن چنان صبر کنند و «خار در چشم و استخوان در گلو» روزگار بگذرانند. اما نکته مهم آن است که در کنار این صبر، باید حق و حقیقت در طول تاریخ آشکار بماند و سیاهى ظلم و خیانت براى همگان آشکار شود. هنر امام على(ع) و حضرت فاطمه(س) آن بود که به گونه اى رنج را تحمل کردند که روسیاهى آن براى ظالمان در طول تاریخ قابل پاک شدن نباشد و وجدان هر انسان منصفى در طول تاریخ به حقانیت اهل بیت(ع) گواهى دهد. به عنوان یک اصل کلى مى توان گفت: «هرگاه اظهار حق بامظلومیت همراه باشد، ماندگارى آن بیش تر خواهد بود و هر چه مظلومیت بیش تر باشد، تأثیر آن حق در طول تاریخ پررنگ تر خواهد بود.» نقطه اوج تقارن «حقانیت و مظلومیت» را در زندگانى اهل بیت(ع)، به ویژه حضرت على(ع) و حضرت فاطمه(س) و امام حسین(ع)، مى توان مشاهده کرد. از این رو، کشاندن امام على(ع) براى بیعت و محنت هاى حضرت فاطمه(س) در این زمینه از جهت تاریخى و روابط زمینى یک «تحمیل» و ظلم آشکار بود، اما از جهت ملکوتى و آسمانى یک «انتخاب» به شمار مى آمد. به همین جهت، برخى اهل معرفت گفته اند: «على(ع) را نبردند بلکه خودش رفت؛ اما به گونه اى که در طول تاریخ ظلم غاصبان قابل انکار نباشد.» درباره مظلومیت حضرت زهرا(س) و واقعه «پشت در» باید دانست، مردم صدر اسلام احترام ویژه پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) را آشکارا دیده و شنیده بودند. هنوز احادیثى مانند «فاطمه بضعه منى، من اذاها فقد اذانى؛ فاطمه پاره تن من است هر کس او را بیازارد مرا آزرده است»(صحیح مسلم، ج 7، باب فضائل فاطمه بنت النبى(ص)). به خاطر داشتند. از این رو، هنگامى که مى خواستند امام على(ع) را به اجبار براى بیعت به مسجد ببرند، حضرت فاطمه(س) پشت در آمد تا آنان به احترام حضرت فاطمه(س) شرم کنند و برگردند. اتفاقاً کسانى که در جلوى جمعیت بودند، وقتى دریافتند حضرت فاطمه(س) پشت در است، دست نگاه داشتند و با صداى بلند گفتند فاطمه پشت در است. اما از آخر جمعیت دستور داده شد: «و ان کانت؛ اگر چه او [فاطمه ] باشد». آن جا بود که آن واقعه جان سوز اتفاق افتاد (الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج 1، ص 30). ناگفته نماند دشمنان در ظاهر انتقام گرفتند؛ اما «کبودى بدن» و «سرخى خون» مظلومانه حضرت براى همیشه در حافظه تاریخ باقى ماند و حجت بر همه حقیقت جویان آشکار شد. با نگاه ملکوتى، این یک «انتخاب» از سوى حضرت زهرا(س) بود تا حقانیت علوى و مظلومیت فاطمى آمیخته گردد و آن مشعل نورانى در طول تاریخ افروخته ماند. این تصور که حضرت امیر(ع) خود در خانه نشست و همسرش را به در خانه فرستاد، مطلب صحیحى نیست. به مطالب زیر که مقدمات این اتفاق می باشند به دقت توجه فرمایید:بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) چندین واقعه اتفاق افتاد و قضیه پشت در رفتن حضرت زهرا(س) در راستا و طول آن وقایع باید بررسى شود. بخشى از این وقایع عبارت است از: 1. قبل از تجهیز و دفن پیامبر(ص)، گروهى از مسلمانان در سقیفه بنى ساعده گردآمدند و برخلاف نظر پیامبر(ص) و خداوند، خلیفه تعیین کردند. 2. تبلیغات علیه حضرت امیر مؤمنان(ع) از همان ابتدا شروع شد؛ از قبیل این که او جوان است، اهل مزاح است، کشنده سران مکه است و بسیارى از تازه مسلمانان به واسطه کشته شدن بستگانشان به دست حضرت على(ع) با وى دشمنى مى ورزند؛ به عبارت دیگر، با تمام امکانات در بى اعتبار کردن امیر مؤمنان(ع) کوشیدند. 3. وظیفه هر مسلمان، از جمله خود حضرت امیر مؤمنان(ع) دفاع از امامت و ولایت مورد نظر خداوند و رسول الله(ص) بود تا اسلام ناب حفظ گشته، دچار نابودى یا تحریف نگردد. 4. استدلال و بیانات حضرت علی ع در جامعه مدینه آن روز اثر نکرد و او را به دفاع از حق شخصى متهم کردند. 5. با توجه به روایات فراوان پیامبر اکرم(ص) در شأن حضرت زهرا(س) مردم هنوز به دختر پیامبر(ص) احترام مى گذاشتند؛ حتى بخشى از احترامى که براى حضرت على(ع) قائل بودند به جهت این بود که او همسر حضرت زهرا(س) به شمار مى آمد. این که تا آن حضرت زنده بود غاصب ها نتوانستند امیر مؤمنان(ع) را به بیعت مجبور سازند و این کار بعد از شهادت دختر گرانقدر رسول خدا(ص) تحقق یافت، به درستى این سخن گواهى مى دهد. 6. دفاع از دین و ولایت – همان گونه که وظیفه هر مسلمانى است – وظیفه شخص دختر پیامبر(ص) نیز به شمار مى آید؛ یعنى حضرت باید از اعتبار خویش براى دین و ولایت مایه مى گذاشت و در روشنگرى مردم مى کوشید. در همین راستا، حضرت زهرا(س) از اعتبار حسن و حسین(ع) نیز مایه گذاشت؛ دست آن ها را مى گرفت، شب ها به خانه انصار مى رفتند و آن ها را به پیروى از دین خداوند و دستور پیامبر(ص) در رابطه با امامت و ولایت ترغیب مى کرد. 7. باید حجت بر مردم تمام مى شد و اگر آن حضرت در این مسأله دخالت نمى فرمود تا به امروز گفته مى شد، اگر امامت حضرت على(ع) حق بود، چرا حضرت زهرا(س) تا پاى جان از آن دفاع نکرد؟ اکنون با توجه به این هفت نکته که البته به اختصار ذکر شد، باید خاطر نشان ساخت در اکثر منابع شیعه و سنی آمده است که ابوبکر و دار و دسته او بارها برای گرفتن بیعت به خانه امیرالمومنین مراجعه کردند ولی حضرت پیش آنان آمده و از همراهی با آنان و بیعت امتناع میورزید تا آنکه در آن روز خاص (که درب خانه امیرالمومنین را آتش زدند و صدیقه طاهره را مجروح ساختند) ابوبکر در یک روز دو مرتبه, دو گروه را برای آوردن امیرالمومنین و گرفتن بیعت از ایشان, دنبال حضرت فرستاد. آنان به درب خانه امیرالمومنین آمدند و حضرت ضمن رد درخواست آنان از آمدن با آنان امتناع کرد و آنان دست خالی آمدند. این امر بر ابوبکر که به عنوان خلیفه، همراه عدهای در مسجدالنبی نشسته بود سخت تمام شد. لذا برای بار سوم به عمر و عدهای دستور داد که به هر قیمتی که شده حضرت را حاضر کنند. آنان به در حالی که هیزم و آتش به دست داشتند به سمت خانه به راه افتادند. اهالی خانه بیخبر از نقشه آنان در خانه بودند که باز صدای فریاد آنان برای گرفتن بیعت از پشت درب خانه بلند شد. در این هنگام فاطمه (پیش از امیرالمومنین) از جای برخواست و به پشت در رفت تا شاید آنان با شنیدن صدای دختر پیامبرشان شرم کرده و بازگردند. اما………….در این باره توصیه می کنیم به کتاب های ذیل مراجعه کنید: – فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر(ص)، احد رحمانی همدانی، ترجمه: سید حسن افتخارزاده، انتشارات بدر، ص 784 – 679، فصول 34 – 32 – زندگی فاطمه زهرا(س)، دکتر سید جعفر شهیدی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 165 – 108 و رنجهای زهرا نوشته سید جعفر مرتضی عاملی.