طلسمات

خانه » همه » مذهبی » درمان خود ارضایی – موسیقی

درمان خود ارضایی – موسیقی


درمان خود ارضایی – موسیقی

۱۳۹۲/۰۵/۲۶


۷۳۲۱ بازدید

سلام ، ببخشید من چند ساله خودارضایى میکنم ، بعد از ارضا شدن احساس گناه میکنم و افسرده و گوشه نشین میشم ، چیکار کنم ترک کنم ؟ من آدم بدمى نیستم فقط از این کارم بدم میاد چطورى جلوى نفسمو بگیرم ؟ چگونه بفهمم خدا منو میبخشه ؟ یه سوال دیگه : آیا موسیقى حرامه ؟ پاپ و سنتى ؟


 
الف ) سخنی را جع به خود ارضایی، فلسفه و راز حرمت آن :
در این زمینه گفتنی است «استمنا» یا «خودارضایى» یکى از راه هاى انحرافى در ارضاى میل جنسى است که نسل جوان را در معرض آسیب هاى جدى قرار مى دهد. این کار عادت بسیار زشت و زیان آوری است که می تواند استعداد و توانایی های فراوان یک جوان را به نابودی بکشاند و حال و آینده او را تباه کند. این عادت ناپسندی به لحاظ اخلاقی، بعد معنوی انسان را به سختی می آزارد، روح او را تاریک می نماید، آزادی معنوی انسان را سلب می کند و در مسیر خود سازی و کمال، آدمی را با چالش جدی مواجه می کند. مطابق تحقیقات انجام شده توسط روانشناسان، خود ارضایی نوعی اعتیاد و بیماری زشتی است که آثار و ضررهای فراوانی بر جسم و روان آدمی باقی می گذارد. کسانی که گرفتار این عمل شنیع شده اند، آن را گریزگاهی فرعی و عاجل برای خارج شدن از فشار جنسی و پاسخی برای لذت طلبی خود تصور می کنند، در صورتی که اگرتوجه نمایند، بدین وسیله گرفتار آثار و تبعات زیان آوری می شوند که گاها قابل جبران نیست.
شهوت یکی از اموری است که با طبیعت انسان در آمیخته و در جای خود از نعمت های خداوند است، ولی اگر از حالت تعادل خارج و بر افروخته شود، ممکن است سرمایه های عظیم انسانی را به خاکستر تبدیل کند. این نیرو به طور قطع نیاز به ارضاع دارد، ولی با روشی که با نظام طبیعت و شریعت سازگار باشد. خدای متعال که به حکمت بالغه اش این غریزه را در نهاد انسان گزارده ، تا نسل انسان باقی بماند، از روی رحمت و هدایت خود راه های آسان و معقول کنترل و ارضاع آن را پیش پای او قرار داده است و نسبت به بیراهه ها و انحراف از مسیر درست نیز، هشدارهای لازم را به انسان داده است ،راههایی که باید با شناخت و عمل به آنها، سلامت جسم و جان خویش را پاس بداریم و از خطر و پی آمد کارهایی همچون خود ارضایی و مانند آن برهانیم .
درباره حرمت استمنا و خودارضایى از امام صادق علیه السلام پرسش شد. حضرت فرمود: گناهى بزرگ است، خداوند در کتاب خود از این عمل نهى فرموده است. کسى که به چنین عملى دست مى زند، گویى با خود ازدواج کرده است! و اگر از کار وى آگاه شوم با وى غذا نمى خورم. سؤال کننده پرسید: منبع این سخن از کتاب خدا کجاست؟ حضرت فرمود: در آیه «فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ» (مؤمنون (23)، آیه 7.) مراد از «وَراءَ ذلِکَ» استمناء مى باشد.( وسایل الشیعه، ج 28، ص 364.)
حرمت خودارضایی در آیات و روایات: خداوند در سوره مؤمنون(ایه/7) می فرماید یکی از ویژگی های انسان های مؤمن این است که در مسائل جنسی خودشان را از آلوده شدن به گناه حفظ می کنند و صرفا از طریق ازدواج غریزه جنسی خود را ارضا می کند سپس می فرماید هر کس از غیر مسیر ازدواج غریزه جنسی خودش را ارضا کند از تجاوز کاران است «الذین هم لفروجهم حافظون . الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین . فمن ابتغاء وراء ذلک فاولئک هم العادون » عمل استمنا علاوه بر این که مشمول آیه 7 سوره مؤمنون می شود که می فرماید هر کسی غیر از این طریق را (جهت بهره گیری جنسی) طلب کند تجاوزگر است»؛ در سخنان گهربار معصومین(ع) که ترجمان کلام الهی است نیز از عمل استمنا به زشتی یاد شده و مورد نهی قرار گرفته است که در اینجا به احادیثی از پیامبر(ص) و امام صادق(ع) اشاره می کنیم:
1. امام صادق(ع): روز قیامت خداوند با شخص خودارضا گفت و گو نمى کند و از چشم خدا مى افتد. (میزان الحکمة، ح 18749)
2. رسول خدا(ص): لعنت خدا و ملائکه خداوند و تمام بشر بر شخص خودارضا. (همان، ح 18748)
  3. رسول خدا(ص): کسى که خودارضایى مى کند، ملعون است. (همان، ح 18751)
4. امام صادق(ع): خودارضایى گناه بزرگى است که خداوند در قرآن از آن نهى فرموده است. (همان، ح 18750)
5. امام صادق(ع): براى کسى که خودارضایى کند در قیامت عذاب دردناکى در نظر گرفته شده است. (همان، ح 18749)
بنابراین ، از آن جای که ائمه دین علیهم السلام مفسران قرآن و تبیین کنندگان مراد واقعی آیات الهی هستند؛ هر چند حرمت استمنا در قرآن صریحا نیامده اما در کلام پیامبر(ص) وائمه معصومین(ع (مطرح شده است وما را به زشتی وپیامد های جبران ناپذیر این عمل ننگین توجه داده است؛ تردیدی برای حرمت آن باقی نمی ماند.
آسیب شناسی خود ارضایی:
آسیب هاى ناشى از خودارضایى به گونه هاى مختلفى تقسیم پذیر است که به اختصار به برخى از آنها اشاره مى شود:
یک. آسیب هاى جسمانى
  یکى از روش هاى شناخت پیشرفت بیمارى ها در پزشکى، مرحله بندى علایم بیمارى است. براین اساس، برحسب عوارض ایجاد شده در بیمار مبتلا به خودارضایى، سه مرحله بیان شده است:
1. مرحله مشکل ساز . در افرادى که مدتى است گرفتار خودارضایى شده اند، زودرس ترین عوارض ناشى از خودارضایى عبارت است از: الف. خستگى و کوفتگى. ب. عدم تمرکز حواس. ج. ضعف حافظه. د. استرس و اضطراب.
  2. مرحله گرفتارى شدید. بروز علایم زیر در فرد گرفتار، نشان دهنده آن است که شدت ابتلاى وى یا مدت آن بیش از مرحله اول است و در نتیجه عوارض شدیدترى ظاهر شده است: الف. خستگى و کوفتگى. ب. نوسان خلق یا تغییرات سریع خلقى. ج. حساسیت بیش از حد و زودرنجى. د. کمردرد. ه. نازک شدن موها . و. ناتوانى جنسى زودرس در جوانى . ز. بى خوابى یا بدخوابى و مشکلات مشابه .
  3. مرحله گرفتارى بسیار شدید یا حالت اعتیاد . الف. خستگى و کوفتگى . ب. ریزش شدید موها . ج. تارشدن دید چشم ها . د. وز وز گوش . ه. انزال زودرس و غیرارادى یا خروج منى به صورت قطره قطره . و. درد کشاله ران و ناحیه تناسلى . ز. دردهاى قولنجى در ناحیه لگن و استخوان دنبالچه .
دو. آسیب هاى روحى و روانى
  ضعف حافظه و حواس پرتى، اضطراب، منزوى شدن و گوشه گیرى، افسردگى، بى نشاطى و لذت نبردن از زندگى، پرخاشگرى، بداخلاقى و تندخویى، کسالت دائمى و ضعف اراده، احساس حقارت، عدم اعتماد به نفس، احساس گناه و عذاب وجدان بروندادهاى روانى و روحى خودارضایى است. شرح پاره اى از این موارد در مباحث گذشته روشن شد.
سه. آسیب هاى اجتماعى
  ناسازگارى خانوادگى، بى میل شدن به همسر و ازدواج، ناتوانى در ارتباط با جنس مخالف و همسر، احساس طرد شدن، از بین رفتن عزّت، پاکى، شرافت و جایگاه اجتماعى، دیر ازدواج کردن و لذت نبردن از زندگى مشترک . جهت آگاهى بیشتر نگا: – قائمى، على، خانواده و مسائل جنسى کودکان، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان جمهورى اسلامى ایران، چاپ دهم، 1376.
چهار. آسیب هاى معنوى و اخروى
هیچ یک از آسیب هاى پیش گفته، به اهمیت آسیب هاى معنوى نیست؛ زیرا آسیب هاى معنوى، جان و دل و به عبارت دیگر کنه حقیقت وجود آدمى را تباه مى سازد. خودارضایى از نظر دین یک گناه است و به تعبیر قرآن زنگار بر دل مى نهد: « کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ چنین مباد! بلکه اعمال (ناشایست) دل هاى آنان را زنگار زده است». (مطففین (83)، آیه 24)
  زنگ یا زنگار در اشیاى مادى، همان چیزى است که روى فلزات و اشیاى قیمتى مى نشیند و معمولاً نشانه پوسیدن و از بین رفتنِ شفافیت و درخشندگى آن و در نهایت ضایع شدن و از بین رفتن آن است.
  علامه طباطبایى در تفسیر المیزان طباطبایى (ج 20، ص 385) مى فرماید: از آیه شریفه سه نکته استفاده مى شود: 1. اعمال زشت، نقش و صورتى به نفس و روح انسان مى دهند؛ 2. این نقش و صورت خاص، مانع آن است که نفس آدمى حق و حقیقت را درک کند؛ 3. نفس آدمى به حسب طبع اولیه اش صفا و جلایى دارد که با داشتن آن، حق را آن طور که هست درک مى کند. همچنین آسیب هاى معنوى جهان گذران را در مى نوردد و اگر اصلاح نگردد، حیات جاودان آدمى را در معرض تباهى و شوربختى قرار مى دهد.
از این رو نصوص دینى نسبت به آن هشدارهاى لازم را داده اند. امام صادق علیه السلام نیز مى فرماید: «با سه گروه خداوند در روز قیامت سخن نمى گوید و پاکشان نمى خواند و عذابى دردناک دارند، از آن سه اند، خودارضایى کننده و کسى که لواط دهد». (همان، ح 19049)
با توجه به آسیبهای فراوان خود ارضایی و حرمت آن فرد مبتلی باید به دنبال درمان آن باشد و با عمل کردن جدی و مداوم راهکارهای ارایه شده خود را از آن رهایی بخشد و آرامش را برای خود به ارمغان بیاورد فردی که نیاز جنسی خود را به صورتی صحیح ارضاء نماید دچار فشار جنسی نخواهد شد و اگر شرایط ازدواج را ندارد با راهکارهای ارائه شده این نیاز را به تعویق اندازد و شرایط ازدواج آسانی را برای خود فراهم آورد .
راههای جلوگیری و درمان خود ارضایی.
  در اینجا نکاتی در مورد درمان خودارضایی خدمتتان ارائه می گردد. با به کارگیری این نکات، حتماً می توانید بر مشکلتان غلبه کنید خصوصاً شما که جوانی متدین و پایبند به اصول دینی هستید و همین ایمان نیروی محرک بسیار خوبی برای حل مشکلتان خواهد بود.
  1. نخستین گام برای درمان این عادت شوم، این است که باور داشته باشید این مشکل درمان پذیر است. نورمن وینسنت پیل روان‌شناس آمریکایی چنین می‌گوید: « هرگز کلمه نمی‌شود را به کار نبرید؛ زیرا کاربرد آن یعنی قبول آن»(1). بسیاری از کسانی که مدت های طولانی گرفتار خود ارضایی بوده اند، با توکل بر خدا و تلاش و جدیت خودشان توانسته اند این عادت زشت را کنار بگذارند. حتی کسانی را می شناسیم که بیش از ده سال به این عادت مبتلا بوده اند ولی موفق به ترک شده اند. پس به هیچ عنوان نباید ناامید و مأیوس شوید و دست از تلاش بردارید. نه تنها کلمة نمی‌تواند را بر زبان نیاورید، حتی اجازه ندهید به ذهنتان هم بیاید.
  2. نکتة دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد تدریجی بودن درمان‌است. فردی که چند ماه و یا چند سال گرفتار این مشکل بوده، نباید از خودش انتظار داشته باشد که در عرض چند روز یا چند هفته بتواند این کار را ترک کند؛ همین که به تدریج بتواند از تعداد دفعات آن بکاهد، پیشرفت خوبی کرده است. کسی که به خود‌ارضایی عادت کرده باشد، برای درمانش نیاز به زمان دارد؛ درست مثل کسی که معتاد به مواد مخدر شده باشد. چنین شخصی نباید در درمان عجله کند و اگر بعد از مدتی دید هنوز مشکلش حل نشده، نباید ناامید گردد. درمان مشکلی که به صورت عادت درآمده است ،در زمان کوتاه، معمولاً غیر ممکن و یا خیلی مشکل است. گاهی اوقات درمان خود‌ارضایی، حداقل به همان میزانی که فرد مبتلا به این کار بوده، نیازمند زمان است. البته گاهی اوقات هم فرد با ارادة قوی خودش، پس از سال‌ها ابتلا به خود‌ارضایی، در عرض مدت کوتاهی این کار را ترک می‌کند. پس نباید عجله کنید و از میدان مبارزه بیرون روید. به هر میزان که بتوانید تعداد دفعات این عمل را کم کنید, خودش موفقیت به شمار می‌رود.
  3. برخی از روان‌شناسان خود ارضایی را «مرض تنهایی» نام نهاده‌اند.(1) این مطلب به خوبی نشان می‌دهد که تنهایی یکی از زمینه‌‌های ابتلای فرد به خود ارضایی است. پس نباید به هیچ عنوان تنها بمانید. به هر طریق ممکن از تنهایی چه در خانه و چه در بقیه مکان ها فرار کنید. چون معمولاً افراد در حضور دیگران دست به خودارضایی نمی‌زنند، پس لازم است که زمینة تنها بودن خودتان را از بین ببرید و بدین وسیله گامی بلند در جهت درمان مشکلتان بردارید.
  4. نکتة دیگری که برای درمان این مشکل باید مورد توجه قرار گیرد، کنترل نگاه است. تصاویر و خیالاتی که به ذهن فرد می‌آید به علت فیلم‌ها، عکس‌ها و تصاویری است که دیده است. اگر در گذشته خیلی به این مطلب پایبند نبوده‌اید‌، از همین الآن تصمیم جدی بگیرید که چشم و نگاهتان را کنترل کنید. برای خودتان قانونی وضع کنید که اگر به نامحرم نگاه شهوانی و غیرعادی کردید و یا فیلم و تصویری را دیدید، فلان تنبیه را اعمال کنید. مدتی این برنامه را اجرا کنید، می‌بیند که موفق خواهید شد.
  5. همان طور که حواس ظاهری نقش مهمی‌در تحریک میل جنسی دارند، فکر و خیال پردازی نیز سهم بسزایی در این زمینه به خود اختصاص می‌دهد. بعضی از افراد در کنترل حواس ظاهری خود موفقند؛ ولی کنترل فکر و خیال را خیلی جدی نمی‌گیرند و از همین‌جا ضربه می‌خورند. دائماً در خیال خود صحنه‌های غیر اخلاقی را تجسم می‌کنند و همین امر ممکن است آن‌ها را به سمت گناه سوق دهد.
دستورالعملهایی که رعایت آنها برای ترک این کارمفید است :
1ـ سعی شود تا همیشه پیش از خواب مثانه خود را تخلیه کرده و شب ها غذایی سبک میل کنند. 2ـ هرگز شکم خود را بیش از حد معمول پر نکرده بلکه تا چند لقمه دیگر که جای دارند دست از غذا بکشند. 3ـ از پوشیدن لباسهای تنگ و چسبان (به خصوص لباس زیر این چنینی) اجتناب ورزند. 4ـ هرگز فکر گناه را به ذهن خود راه ندهند و از تصور و تخیل امور جنسی و شهوانی سخت پرهیز نمایند. 5ـ از خواندن، شنیدن، نگاه کردن به امور و تصاویر شهوت آفرین دوری کنند. 6ـ از خوردن مواد غذایی محرک مانند: خرما، پیاز، فلفل، تخم مرغ، و غذاهای چرب اجتناب و یا به حداقل اکتفا نمایند. 7ـ از نگاه کردن و دست ورزی به اندام جنسی خود پرهیز کنند. 8ـ هرگز به رو نخوابند. 9ـ هیچ گاه تنها در یک مکان نمانند تا فرصت و زمینه گناه از بین برود. 10ـ برای تخلیه انرژی زاید بدن به طور منظم و زیاد ورزش کنند. 11ـ هیچ گاه بیکار نباشند و همیشه برای مشغول ساختن خود به فعالیتی مطلوب و مثبت بپردازند. 12ـ روزه مستحبی بگیرند و اگر قادر هستند، روزه تربیتی بگیرند یعنی به کمترین مقدار غذا و کم حجم ترین نوع غذاها اکتفا کرده و وعده غذایی خود را کم کنند. 13ـ هرگز به نامحرم نگاه نکنند حتی اگر به ارتباط کلامی با آنها مجبور باشند. 14ـ با جنس مخالف رفتار متکبرانه داشته باشند هرگز با روی باز و نرمی با آنها برخورد نکنند. 15ـ هرگاه افکار جنسی به ذهن آنها وارد شد خود را تنبیه کنند. مثلاً با بستن یک کش به مچ دست خود و کشیدن و رها کردن آن به خود هشدار دهند. 16ـ به بدی گناه و عواقب آن بیاندیشند و تا زمانی که به گناه آلوده نشده اند بیشتر در فکر زیانهای آن، خطرات، آبرو ریزی و عقاب آن باشند. 17ـ هرگز از رحمت خدا مأیوس نباشند. 18ـ به محض لغزش فورا توبه کرده و سعی کنند که دیگر تکرار نشود. 19ـ قرآن زیاد بخوانند و در معانی آیات آن تفکر کنند. 20ـ در مجالس مذهبی، دعا و توسل و موعظه زیاد شرکت کنند. 21ـ از کتبی که جنبه موعظه و بیدارگری قلبی دارد بهره گیرند و مقید باشند که در روز چند ساعت به مطالعه این گونه کتب بپردازند. برای مثال مجموعه کتاب های شهید دستغیب توصیه می شود و به خصوص کتاب گناهان کبیره، قلب قرآن، ایمان، قلب سلیم و معاد و. 22ـ اوقات فراغت خو را با مطالعه، ورزش، زیارت، عبادت و عیادت از نزدیکان و… پر کنند. 23ـ به معاد و قیامت فکر کنند. 24ـ ذکر لا حول ولا قوة الا بالله را زیاد بر زبان جاری سازند. 25ـ عبادتهای خود مانند نماز و روزه و غیره، را صحیح و دقیق و در اول وقت انجام دهند و در انجام هر چه کامل تر و بهتر نماز خود بکوشند. 26ـ از محیطهای آلوده، سخت دوری کنند و بیشتر وقت خود را در کتابخانه بگذرانند و بی علت در خیابان های آلوده، نباشند. 27ـ اراده خود را تقویت کنند.
اگر خود ارضایی را به صورت جدی ترک کنید و ورزش و تغذیه سالم داشته باشید عوارض آن آرام آرام برطرف میشود گرچه ممکن است اصلاح برخی از عوارض آن نیازمند طبابت و درمان باشد.
اما راجع به توبه :
توبه در حقیقت پشیمان شدن از گناه و بازگشتن از راهی است که انسان در گذشته بر خلاف رضای پروردگار رفته است . توبه حقیقی نیز همان توبه نصوح است ؛ یعنی توبه و پشیمانی بدون بازگشت. اگر کسی احساس کند که واقعا از گذشته خود نادم و پشیمان گشته و راه خود را به سوی خداوند عوض کرده، باید بداند که اهل توبه واقعی است و اینچنین توبه ای هرگز رد نمی شود. به عبارت دیگر، نگرانی در قبول توبه نیست، بلکه مشکل از جانب خود توبه کننده است که آیا موفق به توبه حقیقی می شود یا نه ؟ شخص تائب،همواره باید ، برای حفظ توبه خود وباقی ماندن به حالت پاکی در تلاش باشد، ازدواج سالم یکی از بهترین اموری است که انسان رابرای باقی ماندن به پاکی ودوری از گناه کمک می کند .
آیا برای از بین بردن اثر گناهانی که این مقدار،عقوبت سخت دارد ،چه باید کرد؟؟؟
امیر مؤمنان(علیه السلام) در جواب کسی که در حضور امام(ع) بدون توجه لازم گفت: «استغفرالله» فرمود: مادرت بر تو بگرید، آیا می دانی معنای استغفار چیست؟ استغفار؛ درجه والامقامان است و دارای شش معنا می باشد.
1. پشیمانی از گذشته.
2. تصمیم به عدم بازگشت به گناه.
3. پرداخت حقوق مردم، آن چنان که خدا را پاک دیدار کنی و چیزی بر عهده تو نباشد.
4. تمام واجب های ضایع شده را به جا آوری.
5. گوشتی را که از حرام بر اندامت روییده، با اندوه فراوان آب کنی، چنان که پوست به استخوان چسبیده، گوشت تازه بروید.
6. رنج طاعت را به تن بچشانی چنان که شیرینی گناه را به او چشانده بودی، پس آنگاه بگویی: «استغفرالله» (حکمت 417 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی).
درادامه سخن ، به جهت تشویق وقدر دانی از توبه ای که انشاالله موفق به آن بشوید مطالب ذیل را آورده ایم:
بعضی از آثار توبه:
1- محبوبیت نزد خداوند : سوره بقره / 222 : ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست دارد.
2 – تبدیل سیئات به حسنات : سوره فرقان / 70 : الا من تاب و آمن و عمل عملا ً صالحا ً فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا ً رحیما ً مگر آن کسان که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند خدا بدیهایشان را به نیکی ها بدل می کند و خدا آمرزنده و مهربان است.
3 – فلاح و رستگاری: سوره نور / 31 : و توبوا الی الله جمیعا ً ایها المؤمنون لعلکم تفلحون ای مؤمنان ! همگی به درگاه خدا توبه کنید باشد که رستگار شوید.
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : هر کس توبه کند خداوند او را بیامرزد و به جوارح او و جای جای زمین دستور داده شود که آبروی او را حفظ کند و عیبهایش را بپوشانند و گناهانی که فرشتگان حافظ اعمال برایش نوشته اند از یاد آنان برده شود. (میزان الحکمة / ج2 / ح 2183)
 
پی نوشت:
(1) دیانت مقدم، سید مصطفی؛ آرامش طوفانی؛ قم: مؤسسه امام خمینی(ره)، ص70. (1) دبس، موریس؛ بلوغ (چه می‌دانم؟) ، ص62. (2) www.porseman.org (3 ) غررالحکم؛ ص186، ح3543. (4) شاکرین، حمید رضا؛ پرسش‌ها و پاسخ‌های برگزیده (دفتر هفتم)، ص246. (5) بشیری، ابوالقاسم؛ اختلالات رفتاری، ص220. (6) حسینی، داود و … ؛ شکفتن سهم توست، ص288. (7) دیانت مقدم، سید مصطفی؛ آرامش طوفانی؛ قم: مؤسسه امام خمینی(ره)، ص81. (8) دیانت مقدم، سید مصطفی؛ آرامش طوفانی؛ قم: مؤسسه امام خمینی(ره)، ص82. (9) دیانت مقدم، سید مصطفی؛ آرامش طوفانی؛ قم: مؤسسه امام خمینی(ره)، ص83. (10) http://www.porseman.org/archview.aspx?grp=7 T }
برای مطالعه کامل در زمینه خود ارضایی به کتاب ((شکفتن سهم توست))تالیف داود حسینی از انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی قم مراجعه فرمایید و برای برای تهیه کتاب، با شماره 02517742326تماس بگیرید.
 
سؤال 2 راجع به موضوع «موسیقی »:
الف ) گوش دادن به ترانه و موسیقی هایی که طرب انگیز و مناسب با مجالس لهو ولعب است حرام می باشد. مطرب و لهوی، دو واژه کلیدى است که در باب غنا و موسیقى به کار مى رود.
  «طرب» به حالت سبک وزنى و سبک عقلى گفته مى شود که در اثر شنیدن آواز یا آهنگ، در روان و نفس آدمى پدید مى آید و او را از حد اعتدال خارج مى کند. این امر تنها به حالت شادى اختصاص نمى یابد؛ بلکه ممکن است از آهنگ هاى غم و حزن آور نیز به دست آید .
«لهو» سازگارى و هم نوایى آواز و آهنگ نواخته شده با مجالس فساد و خوش گذرانى است؛ واگر موسیقی این دوخصوصیت را داشته باشد گوش دادن به ان حرام است .و تشخیص موضوع هم موکول به نظر عرف متدین است یعنى، اگر عرف متدین بگوید فلان موسیقی طرب انگیز است کافی است ولو این که برای یک نفر تأثیر چندانی هم نداشته باشد. وحکم یادگیری ان ،مانند گوش دادن ان می باشد..
«حکمت حرمت» موسیقی و آواز خوانی مطرب:
با پژوهشى اندک در قرآن و روایات و دیدگاه برخى از روان شناسان و پزشکان، مى توان موارد ذیل را از حکمت هاى حرمت موسیقى و غنا دانست: 1) زیان بخشى غنا بر اعصاب 2. گرایش به فساد 3-غفلت از یاد خدا….
ب ) کلماتی از رهبر فرزانه انقلاب را به عنوان مرجعی دینی تقدیم می نماییم که دقت در آنها می تواند ملاک خوبی برای تشخیص موسیقی و آهنگ باشد:
«ببینید، موسیقى اگر انسان را به بیکارگى و ابتذال و بى حالى و واخوردگى از واقعیتهاى زندگى و امثال اینها بکشاند، این موسیقى، موسیقى حلال نیست؛ موسیقى حرام است موسیقى اگر چنانچه انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، این موسیقى حرام است. موسیقى اگر انسان را به گناه و شهوترانى تشویق کند، این موسیقى حرام است؛ از نظر اسلام این است. موسیقى اگر این خصوصیات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آن وقت حرام نیست. اینهایى را که من گفتم، بعضى از آنها در موسیقى بى کلام و در سازهااست؛ بعضى هم حتى در کلمات است. یعنى ممکن است فرضاً یک موسیقى ساده ى بى ضررى را اجرا کنند، لیکن شعرى که در این موسیقى خوانده مى شود، شعر گمراه کننده یى باشد؛ شعر تشویق کننده ى به بى بندوبارى، به ولنگارى، به شهوترانى، به غفلت و این طور چیزها باشد؛ آن وقت حرام مى شود. بنابراین، آن چیزى که شاخص حرمت و حلیت در موسیقى است و نظر شریف امام هم در اواخر حیات مبارکشان – که آن نظریه را در باب موسیقى دادند – به همین مطلب بود، ممکن است موسیقى – به اصطلاح فقهى اش – موسیقى لهوى باشد. «لهو» یعنى غفلت، یعنى دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از معنویت؛ دور شدن از واقعیتهاى زندگى؛ دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بى بندوبارى. این موسیقى مى شود حرام. اگر این با کیفیت اجرا حاصل بشود، اگر با کلام حاصل بشود؛ فرقى نمى کند. بنابراین، مرز بین موسیقى حرام و حلال ؛ ایرانى بودن، سنتى بودن، قدیمى بودن، کلاسیک بودن، غربى بودن یا شرقى بودن نیست ؛ «مرز» آن چیزى است که من عرض کردم».
 
ج ) اکنون زیان های موسیقی را از منظر دانشمندان و دین مطرح می نماییم که طبعا دانستن آنها تاثیر بسزایی در ترک عادت به موسیقی خواهد داشت:
تأثیرات موسیقى بر عقل :
شأن و ویژگى عقل آن است که «معتدل» و «متین» باشد. یعنى با حفظِ استوارى و پختگى اش بتواند از چاشنى هاى لذت و سرور، نشاط و تلاش بهره مند باشد؛ اما در این میان، موسیقى آن چنان یکه تاز میدان لذّت و نشاط، خیال و تحریک و احساس می شود که آدمى دچار حالتِ «طَرب» مى شود. «طَرب» تأثیرى است فوق العاده! با محوریت موسیقى. این «تأثیر فوق العاده» باعثِ کاهش یا سلبِ جدّیّت عقل مى شود. و این پیشامد، باعث مى شود که عقل از محاسبات جدّى، دقیق و واقع بینانه به دور بیفتد. جوانى که موسیقى گرا و «طَرب خواه» است: براى زدودنِ افسردگى اش، دُکمه ضبط صوت را حرکت مى دهد( ویا آلات موسیقی را به صدا در می آورد) تا یکى دیگر برایش بخواند و بنوازد تا او «خوش» باشد! اما جوانِ معقول، آن گاه که در خود، افسردگى مشاهده کند سعى در شناختِ عوامل پژمردگى مى کند تا با یافتِ آن علت ها، عوامل خوشىِ ماندگار یا معقول را در خود فراهم سازد. جوانِ موسیقى گرا، براى تحریک و برانگیختن احساس، به درمان هاى مجازى و آنى روى مى آورد. این چنین کسى که خواسته اش را در «موسیقى» مى بیند هیچ وقت به خودش، به عقلش و به اراده اش این زحمت را نمى دهد تا ببیند و بفهمد که کجاى زندگى را اشتباه محاسبه کرده و چه سنگى مقابل راهش است. آیا دوستِ ناباب او را به افسردگى کشانده؟ یا سستى در انجامِ وظایفِ دینى و الهى او را به افسردگى کشانیده؟ !!!
پس: «موسیقى، عقل را به خواب مى برد!» یک شعار و شعر نیست. یک قانون است. یک حقیقت است و براى فهم حقائق باید چشم گشود نه اینکه چشم ها را بست. موسیقى عقل را به خواب مى برد: یعنى باعثِ اشتغالِ آدمى به امورى مى شود که کم کم باعثِ غفلت از خود، نیازها، علل و درمان ها مى شود. شما دردى دارید که درمانش تنها با اراده و تغییر شرایط ممکن است. ولى وقتى مى بینى موسیقى آن را حلّ کرده، دیگر آن را درمانِ دردت مى بینى و دیگر هیچ! اینجاست که آن درد همچنان عمق و شدّت پیدا مى کند و شما بیشتر به نوار (ویا نواختن آلات موسیقی) رو مى آورید… و این روند تا آنجا ادامه مى یابد که از آهنگ هاى معمولى به تند و غربى و شرقى اش رو مى کنى.
 
تأثیرات موسیقى بر احساس :
براى روشن شدنِ بیشتر این قسمت ، با هم سخنانِ «موراى شافِر»، نویسنده، شاعر و آهنگساز کانادائى را مى خوانیم: «تقریباً هیچ صدایى در جهانِ مدرن نیست که به طور مصنوعى ایجاد نشده باشد و در تملّک کسى نباشد، مثلِ موسیقى، بوق اتومبیل و سر و صداى کارگاه هاى ساختمانى… و این صداهاى مصنوعى به تعبیرى برآیندِ خواست و اراده ى گروه هایى خاص اند که مى خواهند اراده شان را اقشار دیگر جامعه تحمّل کنند… و در این هجوم بى امانِ صدا و فریاد و بوق، مجالى براى اندیشیدن و آرامش ذهن و فراغتِ تن و روان باقى نمى ماند».
اینک خود قضاوت کنید که با این وجود دیگر چه شباهتى میان طبیعت و صداى مصنوعىِ موسیقى وجود خواهد داشت تا در نتیجه موسیقى، پلى باشد میانِ انسان و طبیعت؟!
در ادامه گفته هاى وى آمده: «… از آن زمان که انسان دشت هاى وسیع و پهناور را به سوى کلان شهرهاى پرجمعیت ترک گفت؛ و از آن هنگام که صداى زنگ ساعت جاى آواز خروس و صداى باد و باران را گرفت و صداى کارخانه جاىِ صداى آواز پرندگان را اشغال کرده و ما به جاى تسلیم شدن به چرت زدن هاى طبیعى با ضرب آهنگِ شتابناکِ زندگى شهرى خو کردیم، تمدّنى بنا نهاده شد که در آن فاصله بسیار کم انسان ها با یکدیگر خطر بروز اختلاف ها را افزایش داده است».
این آهنگساز و شاعر و نویسنده، در ادامه سخنانش به پوچى و دور از واقعیتِ پاک بودنِ صداها و عدمِ ارتباطشان با طبیعت، مى پردازد و مى گوید:
«آن چه براى ما ضرورى است، مراسمى است آرام و بى هیاهو که در آن جماعت گردآمده لحظاتى زیبا را با هم سپرى کنند، بى آنکه براى بیان احساساتِ خود به شیوه هاى منحط یا ویرانگر متوسل شوند».
دقت کنید و ببینید که: چرا آنها که مى گویند «موسیقى روح را پالایش مى کند» و «موسیقى یک ضرورت است» و «موسیقى رازگویى و نیایش انسانِ خاکى با خداست» آن قدر که با «تار» و «سه تار» انس دارند، آیا با قرآن و مناجات و طبیعت مأنوس هستند؟ چرا از خدا سؤال نمى کنند که براى نزدیکى و رسیدن به تو (=عرفان) از چه راهى بیاییم؟
و آیا اساساً خدا این حق را ندارد که بگوید از چه راهى مى توانید به من نزدیک شوید؟ (چرا به خدا، عملاً این حق را نمى دهند که به حال و هواى مصنوعى برخاسته از موسیقى را عرفانى و آرامش آور نداند؟
بلى، ما منکر نیستیم که موسیقى آن چنان دل و روح را مى لرزاند که اشک جارى مى شود. ولى بحث اینجاست که این حالت، چقدر مورد تأئید خداست؟ چرا مى خواهید «حالت مجازى و مصنوعى» را به جاى «حالت حقیقى و معنادار» حساب کنید؟
در ادامه گفته هاى آهنگساز و شاعرِ کانادایى به این موضوع پرداخته شده: «… توجه به آن چه هنگامِ اجراى کنسرت هاى موسیقى کلاسیک در غرب مى گذرد، خالى از فایده نیست. آن چه در این کنسرت ها ، بسیار تعجب برانگیز است، جماعت شنونده اى اند که حاضرند نفس را در سینه حبس کرده و به اصواتى که هوا را به ارتعاش درآورده، گوش بسپارند. شاید این نهایتِ موفقیت در اجراى یک قطعه موسیقى باشد. اما باید یادآور شد که چنین سکوتى بیشتر از عادت ناشى مى شود تا از قدرتِ زیبایى».
جهتِ شناخت و فهم فزون تر این کلام، به ادامه گفته هاى «موراى شافر» (آهنگساز و شاعر کانادایى) توجه فرمائید، شافِر پس از آنکه تأثیر عادت و تلقین در توجّه به موسیقى را علّتِ نهفته در رازِ گوش سپارى شنوندگانِ کنسرت ها مى داند، اضافه مى کند که: «من بارها از خود پرسیده ام آیا ممکن نیست که شبیه چنین مراسمى را در موقعیت هاى دیگرى مثلاً گوش سپارى مشترک به آواز پرندگان و یا جشن هاى تابستانى برپا کرد؟»( روزنامه اطلاعات، چهارشنبه، 2 آبان 1380، صفحه 5) آرى! این است تنها گوشه اى از معناى این سخن ما که: «موسیقى گرایى نوعى تحریف و تغییرسازى است در حسّ زیبایى خواهى و ایجاد دگرگونى در ذائقه روحى و روانى بشر».
 
تأثیر موسیقى بر سیستم اعصاب:
دانشمندان علم «فیزیولوژى»، دستگاه عصبى انسان را به دو قسمت تقسیم کرده اند:
1. سلسله اعصاب ارتباطى: شاملِ ستون مرکزى عصبى و نخاع، نیمکره هاى مغز، اَعصاب محیطى.
2. سلسله اعصاب نباتى: شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک.
وقتى که از خارج تحریکاتى بر روى اَعصاب شروع مى شود اعصاب سمپاتیک و یا پاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجى وارده تعادل از دست مى دهند. بدیهى است هر اندازه بین این دو سیستم عصبى، فاصله ها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانى هاى روانى و اغتشاشات فزون تر مى گردد. و از جمله علل و عوامل تحریکاتِ خارجى، ارتعاشاتِ موسیقى است. موسیقى وقتى که با آهنگ هاى نشاط انگیز یا نوارهاى حزن آور همراه گردد (مخصوصاً اگر با ارتعاشاتِ عجیب و غریب سمفونیک اجراء گردد) به طور مسلّم تعادل لازمى را که بایستى بین دو دسته عصب نامبرده وجود داشته باشد را بر هم مى زند و در نتیجه اصولِ حساس زندگى (اعم از هضم، جذب، دفع، ترشحات، ضربات قلب و وضعِ فشار مایعات بدن مثل خون و…). را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتارى ها و امراضى نزدیک مى سازد که طب جدید با تمامِ پیشرفت هایش نمى تواند آسیب هاى پیش آمده را درمان کند. مثل اغتشاشاتِ فکرى، اَمراض روانى (افسردگى ها و حتى بى خیالى ها)، سکته هاى قلبى و مغزى ( تأثیر موسیقى بر روان و اعصاب، صص 3، 6، 26 و 92 به بعد).
پروفسور «ولف آدلر» استاد دانشگاه کلمبیا ثابت کرده که: بهترین و دل کش ترین نوارهاى موسیقى شوم ترین آثار را روى دستگاه اعصاب انسان باقى مى گذارد، مخصوصا اگر هوا گرم باشد این تأثیر مخرب، شدیدتر مى شود. «توجه دقیق به بیوگرافى مشاهیر موسیقى جهان نشان مى دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتى هاى روحى گردیده اند و عده اى نیز مبتلا به بیمارى شده اند. چنان که هنگام نواختن موسیقى درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانى شده اند.( همان) از آن چه گفته شد، چنین به دست مى آید که هر نوع موسیقى، به ویژه آهنگ هاى احساسى برانگیزش، تحریکاتى در اعصاب «سمپاتیک» و «پاراسمپاتیک» به وجود مى آورد که در نتیجه، تعادلِ این اعصاب به هم خورده و انسان دچار ضعف اعصاب مى گردد.
آن چه مهم است اینکه ضعف اعصاب نیز، خود امراضِ دیگرى از قبیل: اختلالِ حواس، پریشانى، جنون، ثقل سامعه (سنگینى گوش)، نابینایى، سل و… به وجود مى آورد. البته تصور نکنید که مشکل در همین چند مورد اختلال یاد شده خلاصه مى گردد. دکتر «الکسیس کارل»، زیست شناس و فیزیولوژیست فرانسوى مى نویسد: «کاهش عمومىِ هوش و نیروى عقل، از تأثیر الکل و سرانجام از بى نظمى در عادت ناشى مى شود؛ و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکرى سهیم اند».
موسیقى نه تنها در شنوندگان اثرات منفى بر جاى گذاشته، بلکه در نوازندگان نیز تأثیرات خطرناکى داشته است. اخبار و گزارشات زیر تنها گوشه اى از واقعیت است: * در ایالتِ «لتیل راک» آمریکا، جوانى که پیانو یاد مى گرفت، نغمات موسیقى چنان در روح آن جوان هیجان ایجاد کرد که بدون دلیل از جاى برخاست و با 19 ضربه چاقو، معلم خود را از پاى درآورد(روزنامه اطلاعات، شماره 9622).
«باخ»، موسیقى دانِ اطریشى، به اختلال حواس و کورى گرفتار شد. «فردریک هندل»، موسیقى دان آلمانى و «ماریا آلنا» خواننده ایتالیایى و «موریس راول» نوازنده فرانسوى، هر سه به نابینایى مبتلا شدند. «موتزارت» و «شوین» (دو موسیقى دان مشهور) به ضعف قوا و سل دچار گردیدند. «مشوبرت»، «واکتر»، «دوکونیسى» و «مندلسن» به اختلالاتِ عصبى، پریشان فکرى و کشمکش هاى روحى مبتلا گردیدند. «شومان» و «دووراک» گرفتار ضعف اعصاب شدید و سرانجام دیوانگى شدند. «بتهون» در سى سالگى کاملاً ناشنوا شد و پس از ضعف اعصاب، دیوانه گردید.
 
تأثیر موسیقى بر اخلاق و عرفان :
سوال: نغمه هاى موسیقى، جنبه ملکوتى و ماوراى طبیعى دارد و انسان را از مادیات جدا کرده و به معنویتی لذتبخش می برد و آیا این همان هدف دین نیست؟
پاسخ: اگر این اصل عقلایی را بپذیریم که همه ابزارها و وسایل، باید طوری انتخاب و استفاده شوند که رهرو را به مقصد و کمال برساند، با توجه به قرار داشتن دین اسلام در اوج حقانیت عقلی و تاریخی، باید گفت بهترین و معتبرترین منابع برای شناخت اینکه چه چیزی برای انسان کمال آور است و او را به خدا می رساند، قرآن کریم و روایات است. از آموزه های اسلامی استفاده می شود که ایمان، تقوی و عمل صالح و مانند آن انسان را به کمال و قرب الهی می رساند، ولی هرگز نداریم که انسان می تواند با موسیقی این مسیر را طی کند و به خدا برسد! البته نمی خواهیم بگوییم موسیقی هیچ گونه تاثیر مثبتی نمی تواند ایجاد کند، گاهی برخی موسیقی های می توانند تاثیر های مثبتی ایجاد کنند مانند اینکه به انسان در برخی لحظاب آرامش می دهد، ولی اینکه انسان با موسیقی بیش از دیگر راهها به خدا میرسد، حرف درستی نیست.اگر این گونه بود پیامبران بیش از دیگران از این راه استفاده می کردند.
با توجه به اینکه جنبه ملکوتى و ماوراى طبیعى در همه نفوس انسانى یکى است؛ چرا این همه اختلاف در نغمه ها و نواهاى موسیقى اقوام و ملل وجود دارد؟! این اختلاف به حدّى است که گاهى بعضى از موسیقى هاى یک جامعه، براى دیگران نفرت انگیز و موجب ناراحتى عصبى مى شود. این حقیقت، بهترین شاهد است که تأثرات، عواطف و هیجان هایى که به وسیله موسیقى برانگیخته مى شود، مربوط به ذات و نفس انسانى نیست که همه در آن مساویند! حتى یک انسان در موقعیت و حالات روانى گوناگون، تأثرات و هیجان هاى مختلفى در مقابل یک نوع موسیقى از خود نشان مى دهد. بنابراین از آنجا که موسیقى ریشه در جنبه روحانى، معنوى و ماورایى انسان ندارد، نمى تواند مدد رسان سلوک عرفانى باشد که در حوزه ملکوتى و جنبه معنوى آدمى و ما بعدالطبیعى او جاى دارد. علاوه بر آنکه اگر موسیقى موجب تعالى روح و معنوى انسان مى شد، باید هرکس که بیشتر با آن سروکار دارد، معنوى تر و داراى مقام و منزلت ملکوتى بیشتر باشد و حال آنکه واقع، خلاف این موضوع را ثابت مى کند.
گفتنى است: «معنى گرایى» نفوس آدمى، ریشه اى فطرى دارد و به وسیله عبادت ها، خیرات، اعمال نیک، انجام دادن تکالیف و ریاضت معقول نفس – که همگى جزء فعالیت به شمار مى روند نه انفعال – به فعلیت مى رسد؛ نه با موسیقى که نخست هشیارى را از نفس بر مى کند و آن گاه او را در اختیار ضرب ها، فواصل، کمیت ها و کیفیت هاى خویش مى نهد.
ناگفته نماند، مقصود از موسیقى در مباحث یاد شده، موسیقى رایج در میان بشر است؛ نه موسیقى و نغمه اى که در طبیعت نهفته و نهان است. البتّه نغمه اى که با فطرت آدمى عجین است، مى تواند آدمى را به یاد حقیقت خویش، جایگاه خود و معبود خویش بیندازد؛ همان نغمه هاى داودى که دل مشتاقان را به حرکت و جنب و جوش وا مى داشت. بله اگر موسیقى بتواند حکایتگر آن نغمه هاى الهى باشد، قادر خواهد بود که مددکار سالک باشد.
 
د) اکنون در بخش پایانی راهکارهایی عملی جهت ترک موسیقی به شما ارائه می دهیم که عمل کردن به آنها انشاالله شما را به آنچه که می خواهید خواهد رساند. داشتن آرامش و رسیدن به آرامش در واقع همان چیزی است که بیشتر جوانان به دنبال آن می باشند و برخی از آنها به دنبال این هدف است که به موسیقی روی می آورند، در نتیجه اگر بتوانند این آرامش را از راهی صحیح بدست آورند طبعا دیگر نیازی به موسیقی در خود احساس نخواهند کرد. به این منظور می توان راهکارهای زیر را بکار گرفت:
1- رابطه با خداوند توسط نماز، دعا و قرائت قرآن.مهمترین راه رسیدن به آرامش می باشد چرا که خداوند می فرماید ذکر و یاد من دلها را آرام می نماید.
2- تحرک: تحرک کلید موفقیت در هر چیز است و از لوازم ضروری زندگی آدمی است . تحرک نه تنها بسیاری از بیمارها را بهبود می بخشد, بلکه افسردگی را از بین می برد و نشاط کافی به آدمی اعطا می کند. انسان می تواند تحرک را با ورزشهایی چون پیاده روی, دوچرخه سواری, دوش آب سرد بلافاصله پس از دوش با آب داغ, کوهنوردی, شنا, مانند آن به دست آورد. فعالیتهای ورزشی سبب افزایش ظرفیت قلب و ریه می شود, خون بهتر به عضلات و مغز می رسد, استخوان ها و مفاصل قوی تر می شوند, سوخت و ساز بدن سریعتر می گردد, اندام زیباتر می شود, احساس نگرانی و اضطراب از بین می رود, مصونیت بدن در مقابل بیماری ها بیشتر می شود, خواب عمیقتر می شود, نیروی اراده پرورش یافته و قوی تر می شود سلامتی بدن و نشاط و شادی زندگی افزون می گردد.
3- رفتن به دامن طبیعت: رفتن به کنار سبزه و آب و تنفس در هوای مطبوع و تمیز آن, رفتن به کنار دریا, به کوهها, به تماشای درختان و گل ها اگر به صورت دائمی و هر چند وقت یکبار باشد و انسان سعی کند استراحت خود را در این مکان ها قرار دهد, تأثیر معجزه آسایی بر نشاط و شادی انسان می گذارد.
3- معاشرت و مصاحبت با دوستان پرنشاط و امیدوار و با استعداد.پر نمودن زمان با معاشرت با دیگران و فرار از تنهایی و پناه بردن به موسیقی عاملی برای آرامش واقعی می گردد.
4- اشتغال به کارهاى هنرى مانند نقاشى، خطاطى، خیاطى، گلدوزى و…
5- برنامه ریزی جهت مطالعه و کسب علم.
6- اما نکته پایانی و بسیار مهم این می باشد که قصد و اراده شما و خواستن از خداوند برای هرکاری از جمله ترک یک عمل ناپسند پایه و اساس کار می باشد.
امیدواریم مطلب ارائه شده، پاسخگوی سوال شما باشد.
جهت کسب آگاهی های بیشتر در این مورد می توانید از منابع زیر بهره بگیرید:
1- تفسیر نمونه، ج 17، ص13، 19، 24، 25 و 26
2- مضرات موسیقى، سید احمد خاتمى، نشر قرآن قم
3- تأثیر موسیقی بر اعصاب و روان (شامل نظریات دانشمندان دنیا)
4- موسیقى از دیدگاه فلسفى و روانى، استاد علامه محمد تقى جعفرى 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد