طلسمات

خانه » همه » مذهبی » درمان رزایل اخلاقی

درمان رزایل اخلاقی


درمان رزایل اخلاقی

۱۳۹۳/۰۳/۰۵


۷۸۳ بازدید

بسم الله.سلام علیکم.حقیر در مورد مسئله ای فکر می کنم و به نتیجه میرسم که مثلا فلان مسئله درست است اما در موقعیتی که قرار میگیرم آن را فراموش کرده یا بکار نمی بندم.مثلا: می دانم که خود حقیرم جز آب بدبویی نیستم و هر چه هست خدای قادر است اما در خیابان که می روم یکدفعه شروع میکنم به تکبر ورزیدن قیافه گرفتن و دیگر رذایل.اگر امکان داره این مسئله را به طور کلی بفرمایید چرا اتفاق می افتد؟؟ یا علی.

با سلام خدمت شما پرسشگر محترم پرسشگر محترم باید توجه داشت که تمام رذایل اخلاقی که انسان به ان دچار می شود با استقامت و روی آوردن به درگاه خداوند بخشنده ی مهربان و توکل به خدا درمان می شود و چیزی که بنده باید به ان توجه داشته باشد این است که باید تمام توان خود را به کار گیرد تا این رذایل را از خود دور نماید و وجود خود را به فضایل اخلاقی بیاراید. غرور
غرور به معنی فریفتگی به داشته ها و جذابیت های غیر حقیقی و علائق دنیوی است که باعث می شود انسان از یاد خدا غافل شود و معنویت و سرمایه های حقیقی سعادت خود را فراموش نماید و در نتیجه آن به انواع بیماری اخلاقی و روانی مانند عجب, تکبر, خودخواهی و مانند آن مبتلا گردد. در «صحاح اللغة »«غرور» به معنى امورى که انسان را غافل مى سازد و مى فریبد (خواه مال و ثروت باشد یا جاه و مقام یا علم و دانش و غیر آن) تفسیر شده است.
حضرت امام باقر(ع) فرموده اند: دو ملک در آسمان هستند که موکّل بندگانند؛ هر که تواضع کند، او را بلند مرتبه کنند و هر که تکبّر نماید، او را پست مرتبه سازند»، (کافى، ج 2، ص 122)
منشأ غرور چند چیز است:
1ـ جهالت: یعنى اعتماد قلبى شخص به اینکه عمل روحیه و صلاح است در حالى که در واقع چنین نیست.
2ـ وسوسه هاى شیطانى: پیروى از هواى نفس و شهوت.
3ـ پیروى از غضب و انتقام جویى.
4ـ دوستى دنیا و دنیاطلبى. خداوند چند جاى قرآن شخص مغرور را مذمّت نموده و از فریب خوردگى برحذر مى دارد. عمده ترین عامل غرور که در قرآن به آن اشاره شده، غرور نسبت به دنیا و مادیات است.
درمان غرور:
برای درمان غرور و سرکشی، که منشا بسیاری از رذایل است، راه های چندی وجود دارد.مولی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:«بینوا فرزند بنی آدم، مرگش پوشیده است و بیماری اش پنهانی، کردارش نگاشته است و پشه ای او را آزار می رساند و جرعه ای گلوگیر او را می کشد و عرق او، عامل بدبویی اوست »( نهج البلاغه، حکمت 419(
اساسا شناخت کاستی ها و ضعف های آدمی، عامل مهمی در جلوگیری از غرور، تکبر و خودپرستی اوست . وقتی کسی به این باور برسد که هیچ چیز در این عالم از خود ندارد و همه اعطایی و عاریه ای از سوی دیگری است و همین ها را هم که دارد، موقتی و گذرا و فانی است و موجودی به غایت ضعیف، ناتوان و نیازمند است و اگر او اراده نکند، هر آینه فانی و نابود است و نفس او برای همیشه قطع خواهد شد، دیگر جایی برای خودپرستی، بر خود بالیدن، تکبر، جسارت و خودخواهی او باقی نمی ماند . چرا که چیزی از خود ندارد تا بدان فخر فروشد . حتی خود او نیز عاریه ای است .
از دیگر راه های درمان سرکشی و طغیان و پرهیز از جسارت در انجام گناه و روی آوردن به مفاسد، ذکر و یاد خداست . یاد خدا همواره صیقل دهنده دل ها، آرام بخش روح و عامل مهمی در کنترل سرکشی آدمی است یاد خدا برای فروکش کردن نفس آدمی و التیام دردهای روحی او بسیار مؤثر است . در همین زمینه علی علیه السلام می فرمایند: «خداوند ایمان را عامل پاکی از شرک قرار داده است و نماز را برای پاک ماندن از کبر» (همان، حکمت )252
بندگی و عبودیت و یاد خدا و سر بر آستان عبودی ساییدن، عامل مهمی برای رهایی انسان از غرور، کبر و خودخواهی هاست . آدم مغرور و سرکش، هیچ گاه حاضر به تسلیم و خضوع در مقابل غیر نیست خشوع و خضوع و عبودیت و سجده عامل مهمی در شکستن غرور، خودبینی، بزرگ بینی و سرزنش است .
از دیگر راه های درمان غرور و خودبزرگ بینی و انجام گناه در زندگی را می توان یاد مرگ و تجسم زندگی جاوید پس از دنیا و مرگ دانست; بدین معنا که آدمی روزی چندان دور، البته و به ناچار و حتما باید پاسخگوی همه اعمال ریز و درشت خود باشد .
فواید یاد مرگ:
یاد مرگ عمدتاسه نقش مهم در زندگی آدمی ایفا می کند:
اولا: در انسان ترس ایجاد می کند تا انسان بتواند افسار نفسی را مهار کرده، دل خود را نرم گرداند .
ثانیا: عاملی برای کنترل زیاده خواهی افراد است .
ثالثا: موجب جلوگیری از انجام اموری لغو، بی مورد و عبث خواهد شد .
انسانی که به یاد خدا باشد، پاسخگوی به کردار خویش است و فرد مجرمی که قرار است در دادگاه آخرین دفاعیات خویش را برای اعمال خود بیان کند، همواره و در هر حال در پی چگونگی بهتر انجام دادن اعمال خویش، دفاع از کردار خویش و همه هم و غم خویش در این خصوص خواهد بود و اصلا فرصتی برای انجام امور عبث و بیهوده نخواهد یافت .
بیان دیگر برای تکبر زدایی
چنان که اشاره شد، تکبر علل و اسبابی دارد که برای تکبر زدایی باید با آنها مقابله شود؛ به این صورت که آنها که به خاطر نسب خود بر دیگران فخر می فروشند، باید بداند که اولاً افتخار به کمالات دیگران کار شایسته ای نیست. اگر پدر کسی فاضل بود و خود از علم بهره ای نداشت، ارزشی برای او ایجاد نمی کند و ثانیا اگر درست اندیشه کند، پدر اصلی نطفه و جد اعلایش خاک است و این دو سبب افتخار نیستند.
اما کسانی که به خاطر جمال و زیبایی گرفتار کبر و غرور می شوند، باید بدانند که با یک بیماری جلدی و با گرد و غبار پیری آن زیبایی از بین خواهد رفت.
و اگر سبب تکبر قوّت و قدرت جسمانی است، فراموش نکند که گاه با یک عارضه قلبی یا مغزی تمام یا قسمتی از بدن فلج می شود و یا به کلی از کار می افتد؛ به گونه ای که نتواند مگسی را از خود براند.
اما آنهایی که به سبب ثروت و فزونی مال دچار غرور می شوند، بدانند که اولاً آنچه بیرون از جان و روح انسان است، نمی تواند مایه مباهات انسان گردد و گرنه همان مال در دست پست ترین انسانها نیز قرار دارد و گاه توسط دزدان ربوده می شود. شرف و عزتی که دزدان بربایند، شرف و بزرگی شمرده نمی شود و ثانیا ثروتها دائما دست به دست می گردد و هرگز به صورت ثابت باقی نمی ماند.
و اگر سبب تکبر و غرور، علم و دانش فراوان است که متأسفانه از بدترین آفات نفسانی است و درمان آن نیز پیچیده تر است، باید بداند که قرآن کریم عالمان بی عمل را به خرانی تشبیه کرده که باری از کتاب بر پشت دارند و نیز بداند که شخص عالم به همان نسبت که بر دیگران برتری علمی دارد، مسئولیتش هم سنگین تر است. ممکن است خداوند از هفتاد گناه جاهل بگذرد، پیش از آنکه یک گناه عالم را ببخشد و باید بداند که حساب عالمان در قیامت از دیگران بسیار مشکل تر است. با این حال، چگونه می توانند فخر فروشی کنند!
از این گذشته، فراموش نکند که علم واقعی آن است که انسان را از غرور باز دارد و بداند که صرف الفاظ علم نیست و از دست دادن آن با کمترین حادثه و عارض شدن نسیان ممکن است.
و سرانجام اگر سرچشمه تکبر انواع عبادات و طاعات الهی است که انسان متکبر انجام داده، باید به این واقعیت بیندیشد که خداوند تنها عبادتی را می پذیرد که از هر گونه عُجب و کبر پاک باشد و به یقین گناهکاران نادم و پشیمان به نجات نزدیک ترند تا عابدان مغرور.
راهکار های عملی
الف) انسان باید به فقر وجودى خود نسبت به خداوند سبحان توجه کامل داشته باشد و یک لحظه از آن غفلت نورزد؛ یعنى، رسیدن به یک خودشناسى و خداشناسى دقیق و صحیح باید دریافت که انسان چه هست و چه مى تواند باشد و اگر لطف و فیض الهى نباشد چه خواهد شد و آیا اصلاً وجودخواهد داشت و مى تواند موجود باشد؟
اگر نازى کند یک دم فرو ریزند قالب ها
در این مورد بیشتر فکر کنید، روزى چند سطر در این مورد بنویسید و آن را با صداى بلند بخوانید (حداقل10 روز).
ب ) جایگاه خود را در مجموعه نظام هستى بیابید که ذره اى هستید در بیکرانه عالم وجود که گویا بود و نبود ما یکى است. همانند قطره اى در برابر اقیانوس انسان ها و یک ذره اى در مجموعه عالم هستى. در این مورد بسیار فکر کنید و چندین سطر در این مورد بنویسید (به مدت 5 روز) و روزى چند بار آن را با صداى بلند بخوانید.
ج ) به ضعف و نقص خود در دستگاه بدن و ناتوانى در انجام کارهایى که مى خواهید انجام دهید ولى نمى توانید بیاندیشید و به یقین بدانید که تمام این امور حکایت از تدبیر مدبرى مافوق همه تدابیر بشرى دارد و او تصمیم گیرنده نهایى است. محصول این اندیشه خود را نیز در یک صفحه گزارش کرده و روزى دو بار آن را با تمرکز حواس و دقت بخوانید.
د ) به پیامدهاى ناگوار حب ذات افراطى بیاندیشید و سرنوشت زشت این گونه افراد را مطالعه کنید و مد نظر داشته باشید و کافى است برخى از این پیامدها را نوشته و در کیفیت گرفتار شدن افراد به آنها تفکر کنید که چگونه با شخصیت پفکى و ابهت بادکنکى خود تراشیده به هضیض ذلت فرو غلطیدند.
ه ) روایات و آیاتى و ضرب المثل ها و حکایاتى که در مذمت، عواقب شوم این صفت بیان شده است، زیاد مطالعه کنید و براى مدت 10 روز حداقل روزى نیم ساعت از این گونه مطالب (کتب اخلاقى) مطالعه کنید .
قال امیرالمؤ منین علیه السلام : « ان المتکبرین یجعلون فى صور الذر یتوطا هم الناس حتى یفرق الله من الحساب ؛ اشخاص متکبر را روز قیامت خداوند بصورت مورچه محشر مى کند و در زیر پاى مردم لگدمال مى شوند تا وقتى که خداوند از حساب مردم فارغ شود.»
شایسته است انسان واقع بین باشد و درباره خویش به انصاف قضاوت کند؛ یعنى، نه شایسته است که انسان خود را کمتر از آنچه هست بداند و نه زیبنده است که خود را بیش از آنچه هست، تلقى کند. هر دو آفت بوده و براى سرنوشت انسان مضر خواهد بود. به خصوص توجه داشته باشید که غرور، انسان را از اهداف عالى باز مى دارد. علت آن روشن است؛ چون انسان مغرور، به خودش اجازه مشورت و استفاده از نظرات و دیدگاه هاى دوستان، اساتید و بزرگ ترها را نمى دهد و همین امر کافى است که او را از بسیارى از ارزش ها عقب بیندازد. انسان مغرور، پیوسته نظر خود را بر دیگران ترجیح داده و استبداد رأى پیدا مى کند و در نتیجه از واقع بینى و حقیقت یابى به دور خواهد ماند. نکته دیگر این که مردم از افراد مغرور، متنفر و بیزارند؛ هم چنان که خود شما نیز از افراد مغرور خوشتان نمى آید. با این بیان در صدد خودشناسى و خودسازى برآمده و تلاش کنید، اگر ذره اى غرور در وجودتان راه یافته به جاى آن، افتادگى و تواضع پیشه کنید. حضرت امام باقر(ع) فرموده اند: دو ملک در آسمان هستند که موکّل بندگانند؛ هر که تواضع کند، او را بلند مرتبه کنند و هر که تکبّر نماید، او را پست مرتبه سازند»، )کافى، ج 2، ص 122(
در پایان گفتنی است، گاهی از عزت نفس و اعتماد به نفس که نشانه دوری از کارهای پست و علامت استقامت در برابر دشمن است از غرور ملی و یا احساس غرور در برابر دشمن یاد می شود که می توان آن را غرور مثبت نیز نامید.
سر بلند باشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد