مناجات شعبانیه از معدود ادعیه و مناجاتی است که تمامی ائمه معصومین(عم) به خواندن آن مبادرت ورزیدهاند و این خود حکایت از اهمیت این مناجات دارد. علامۀ مجلسی که از بزرگان علم حدیث و رجال است، سند آن را معتبر دانسته است. این مناجات به نحو مرسل از حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده است و سید بن طاووس در اقبال الاعمال و نیز شیخ طوسی در مصباح المتهجّد آن را با اندک تفاوتی در عبارات ذکر نموده و سپس در کتابهای دیگری چون مفاتیجالجنان و صحیفۀ علویه به نقل از کتب قدماء آمده است.
مناجات شعبانیه چنانکه از نامش پیدا است، مرتبط با ماه شعبانالمعظم است ولی همانطور که بزرگان اهل معرفت گفتهاند، بهجهت مضامین عالیه و بعضاً بینظیر آن، هرگاه که حالی برای بندهای پیش آید و قصد حضرت محبوب کند و حضور قلبی داشته باشیم، در تمام ایام سال، میتوان از این فرازهای زیبا و پرمغز معرفتی بهره جست و با این کلمات حضرت امیر(ع) کلام، بهدرگاه ربوبی راز و نیاز کرد.
از دعا تا مناجات
دعا در لغت بهمعنی خواندن و صدا زدنی است که با کلمات جوهردار و شنیدنی همراه است. همانطور که هنگامیکه این صدا بلندتر شد و بهصورت «بانگ» برآمد، «ندا» میشود که با این اوصاف هم دعا و هم ندا شنیدنی است؛ اما مناجات اینگونه نیست. مناجات نجواکردن و درِگوشی سخنگفتن و رازگویی است؛ با کلامی که جوهره ندارد و آهسته است چون هنگامیکه در جمعی هستیم و طبعاً با کسی که از ما فاصله دارد، نمیتوانیم نجوا کنیم. بلکه باید آنچنان به ما نزدیک باشد و حتی بهسمت ما روی برگرداند که حرکت چهره و لبهایمان را ببیند و کلام آرام و بیصدا و بیجوهره را در این سرّگویی که میخواهیم فقط و فقط به او برسد، متوجه شود و دریافت کند.
از اینروست که در ابتدای مناجات شعبانیه واژۀ سمع (شنیدن) برای دعا و ندا بهکار رفته و در آغاز به خداوند عرض میکنیم که دعایم را بشنو؛ هنگامیکه تو را میخوانم؛ و ندایم را بشنو، آنگاه که تو را صدا میزنم (وَاسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَاسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ) و سپس وقتی به نجواگویی و مناجات میرسد، میگوییم: «به من روی گردان، هنگامیکه با تو مناجات میکنم.» (وَأَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ) و پس از آن عبارتهای عاشقانهای که اقتضای این رازگویی و مناجات با پروردگار است در پی میآید.
عاشقانهها با این لحن شروع میشود: «خدایا تو خودت از حاجات و نیازهایم باخبری و نهان و ضمیرم را میشناسی و هیچ چیز من، از تو مخفی نیست» ولذا در این نجوا و رازگویی اصلاً نمیخواهیم شروع به حرفزدن از خواستهها و حاجاتمان داشته باشیم و برای مطالبه زبان بگشاییم (وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِي وَأَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِي)
اوجگیری مضامین مناجات از ابتدا تا انتها
عبارات مناجات شعبانیه از هنگام شروع تا پایان آن، در یک سطح نیست و گویی امام معصوم(ع) با کلمات خود در این مناجات، خود و گوینده را مرتبه به مرتبه و مرحله به مرحله و پلهپله با هر عبارت بالا میبرد و رشد میدهد و تا پایان مناجات به اوج میرساند.
در ابتدای مناجات، این بنده است که به خداوند میگوید: «بشنو دعا و ندایم را؛ وقتی تو را صدا میکنم، به من رو کن! وقتی با تو مناجات میکنم.» اما در نیمههای مناجات، بنده به جایی میرسد که از خداوند میخواهد که به من بنگر! آن نگریستنی که تو او را ندا دادهای و صدا کردهای در حالیکه آن بنده پاسخ و جواب تو را میدهد؛ (إِلَهِي انْظُرْ إِلَيَّ نَظَرَ مَنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ)؛ و در این مرحله، خداوند است که بندهاش را به مأموریت و کاری برای خود بهکار میگیرد و آن بنده فرمانبرداری میکند و حکم خاص حضرت حق را انجام میدهد (وَاسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَأَطَاعَكَ)
اما این مرحله نیز پایان کار نیست؛ در ادامه باز هم بنده اوج میگیرد و قابلیتش را آنچنان بالا میبرد و چنان معرفتی از خود بروز میدهد که در مقابل ندای پروردگار، اجابتش از نوع دیگری میشود؛ بهطوری که پروردگار او را مورد ملاحظه ویژه قرار میدهد و جلوهای از جلال حق به بنده نمایانده میشود و او مدهوش این جلال گشته و موسیوار «صعقه»ای بر او حاصل میگردد (اِلَهِي وَاجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ)
و مرحلۀ بعدی و بالاتر از مراحل قبل آنکه نتیجۀ این ملاحظۀ خاص و این معرفت، آن میشود که دیگر این خدا است که با بنده مناجات میکند و برای او رازگویی دارد و در پنهان و نهان با بنده نجوا و مناجات میکند (فَنَاجَيْتَهُ سِرّا) و در این حال بنده به مقامی رسیده است که نه در موارد ویژه و خاص و پنهانی، که در تمام زندگیاش، آشکارا برای خداوند کار میکند و همۀ زندگیاش خدایی میشود (وَ عَمِلَ لَكَ جَهْرا.)
بنابراین چنانکه گفتیم روند مناجات شعبانیه از ابتدا تا انتها یکسان نیست و رفتهرفته اوج میگیرد. در ابتدای مناجات از این سخن میگوییم که اگر بهخاطر گناهانم اهلیّت رحمت ندارم، ولی تو اهل فضل و جود و بخشش هستی و لذا از خداوند میخواهیم که با خوبی و فضلش با ما برخورد کند و یا میگوییم که با فضل خود نسبت به گنهکاری که سراپا غرق در نادانی است، رفتار فرما و عباراتی اینچنین که نشان از ضعف بنده، گناه و غفلت او، تذبذب او در توجه به خداوند و عدم مراقبۀ تام وی و نقصان در محبت دارد….
اما از نیمههای مناجات به بعد و تا پایان آن، رفتهرفته گویی بنده در رازگوییاش با پروردگار، صمیمیتر میشود و ارتقاء معرفتی پیدا میکند و لذا زبانش هم فرق میکند و خواستههایش اوج میگیرد و عاشقانهتر طلب میکند. از اینرو است که درخواست میکند تا “مقیم” در میان دوستداران حضرت محبوب (اهل ولایت) شود و در آن سرای، رحل اقامت بیفکند.
آنهم بهگونهای که در آن شهر عشاق همواره امید به ازدیاد عشق دارد و از خدا میخواهد که شیدایی و شوقِ یاد پیدرپی و مستمرّ محبوب را داشته باشد (إِلَهِي أَقِمْنِي فِي أَهْلِ وَلايَتِكَ مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّيَادَةَ مِنْ مَحَبَّتِكَ إِلَهِي وَ أَلْهِمْنِي وَلَهاً بِذِكْرِكَ إِلَى ذِكْرِكَ)
در ادامۀ مناجات هم میبینیم که بنده، دیگر انقطاع و بریدن از غیر را نمیخواهد، بلکه «کمال انقطاع» را میطلبد تا جایی که آنچنان جانش نورانی شود که با دیدگان دلش، نه پردههای ظلمت و غفلت، که حتی پردههای نور (حجب النّور) را شکافته و نه فقط متصل به عظمت الهی، که متصل به «معدن العظمة» شود؛ آنچنان که این روح متعالی همواره معلّق و پیوندخوردۀ دائمی با مقام قدسی عزّت الهی گردد (وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ)
و در پایان مناجات، این بندۀ رشدیافته، از خداوند میخواهد که او را ملحق به بانشاطترین، بهجتآفرینترین و روشنترین نور عزّت خویش کند به طوریکه در اوج شناخت و معرفت به حقّ خویش قرار گیرد و رویگردان از هرچیزی غیر او است، باشد (أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً)
ا
مید آنکه بتوانیم در ماه شعبانالمعظّم از این هدیۀ بزرگ معرفتی امام العارفین، امیرالمؤمنین(ع) در نیایش و نجوای عاشقانه با پروردگارمان بهرهمند شویم و زبان و جانمان را مترنّم به این مناجات شریفه بنماییم.
محمد ناصر تقوی