خانه » همه » مذهبی » دروغ برای خشنودی پدر ومادر

دروغ برای خشنودی پدر ومادر


دروغ برای خشنودی پدر ومادر

۱۳۹۲/۰۵/۱۲


۸۳۲ بازدید

سلام
میگن هر دروغی بده و هر چی که پدر و مادرو خوشحال کنه خوبه . حالا دروغی که برای خوشحال کردن پدر و مادر باشه چی؟


کلیت این جمله که «هر چی پدر ومادر را خوشحال کند خوب است» صحیح نیست وقیودی  دارد! بله «هر چیزی که پدر ومادررا خوشحال کند ورضایت خدا هم در آن باشد» جمله خوب وصحیحی است.
دروغ ،اگرحتی برای خوشحالی پدرومادر هم باشد حرام است وچنین نیست که خشنودی آنان بتواند حرامی را حلال کند ، بله اگر می دانید مطلبی، پدرومادر را ناخشنود می کند ، بعضی از وقتها می توان به آنها نگفت ! البته به شرطی که مرتکب مفسده وحرام دیگری نشود! نه اینکه جایز باشد به ایشان دروغ بگوید! وبین نگفتن ودروغ گفتن تفاوت بسیار است!
اکنون برای این که پاسخ کامل تری به سؤال داده شود ، قسمتی از متن کتاب ارزشمند معراج السعاده را که در ضمن، روایت مربوط به موضوع نیز در آن است را می آوریم ؛ به این امید که مورد قبول واقع شود و مؤثر باشد انشاالله (معراج السعادة متن 573 صفت هیجدهم: دروغ گفتن ….. ص : 573و574)
« از جمله گناهان کبیره، بلکه قبیح ترین گناهان و خبیث ترین آنها دروغ است وآن صفتى است که: آدمى را در دیده ها خوار، و در نظرها بى وقع و بى اعتبار مى سازد. و سرمایه خجالت و انفعال، و باعث دل شکستگى و ملال. سبب و اساس ریختن آبرو در نزد خلق خدا، و باعث سیاه روئى دنیا و عقبى است. و آیات در مذمّت این صفت بسیار، و اخبار در نکوهش آن بى شمار است.
خداوند کریم مى فرماید: «إنَّما یَفْتَرِى الْکَذِبَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ » یعنى: «این است و جز این نیست که: به دروغ، افترا مى بندند کسانى که ایمان به خدا ندارند». «1»
حضرت پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله- فرمود که: «هرگاه مؤمنى بدون عذر شرعى، دروغ بگوید، هفتاد هزار فرشته بر او لعنت مى کنند. و از دل او تعفّن و گندى بلند مى شود و مى رود تا به عرش مى رسد. و خداى- تعالى- به سبب آن دروغ، گناه هفتاد زنا بر او مى نویسد، که آسان ترین آنها زنائى باشد که با مادر خود کرده باشد». «2»
و از آن سرور پرسیدند که: «مؤمن، جبان است؟ فرمودند: بلى. عرض کردند: بخیل است؟ فرمود: بلى. عرض شد که: دروغگو است؟ فرمود: نه». «3»
و فرمود که: «دروغ، روزى آدمى را کم مى کند». «4»
و نیز از آن بزرگوار مروى است که: «واى بر آن کسى که سخن گوید به دروغ، تا حاضران را بخنداند. واى بر او واى بر او واى بر او». «5»
و فرمود: «گویا مردى به نزد من آمد و گفت: برخیز. برخاستم با او روانه شدم تا رسیدم به دو نفر، یکى نشسته بود و دیگرى ایستاده، در دست او قلابى از آهن بود آن را فرو مى برد به یک طرف سر او و مى کشید تا به شانه او مى رسید، بعد از آن بیرون مى آورد به طرفى دیگر فرو مى برد. من گفتم این چه عمل است؟ گفت: این مرد نشسته مردى است دروغگو، که به این نحو در قبر، عذاب مى شود تا روز قیامت». «6»
و فرمود: «شما را خبر دهم به بزرگترین گناهان کبیره، و آن شرک به خدا، و عقوق والدین، و کذب است». «7»
و حضرت امیر المؤمنین- علیه السّلام- فرمود که: «بنده اى مزّه ایمان را نمى یابد تا دروغ را ترک کند، خواه دروغ از روى شوخى و هزل باشد یا از جدّ». «8»
و حضرت امام محمد باقر- علیه السّلام- فرمود که: «خداى- تعالى- از براى بدى، قفلها قرار داده است، کلید این قفلها شراب است، و دروغ بدتر است از شراب». «9»
و فرمود که: «دروغ، خراب کننده بناى ایمان است». «10»
و از حضرت امام حسن عسکرى- علیه السّلام- مروى است که: «جمیع اعمال خبیثه در خانه اى است و کلید آن خانه دروغ است». «11»
و مخفى نماند که: بدترین انواع دروغ، دروغ بر خدا و رسول و ائمه- علیهم السلام- است، یعنى: کسى مسأله اى گوید که: مطابق با واقع نباشد، یا حدیثى دروغ نقل کند و امثال این ها.و همین قدر در مذمت دروغ بر ایشان کافى است که: «روزه را باطل مى کند». «12»و باعث وجوب قضا و کفاره مى شود بنابر اقوى، همچنان که در کتب فقهیه مسطور است.
به هر حال دروغگویی هر دلیلی که داشته باشد مسلما باعث بروز تغییراتی در فرد می شود و لذا شناخت این تغییرات به ما کمک خواهد کرد تا با موفقیت بیشتری تفاوت حرف راست و دروغ را متوجه شویم. در این زمینه مطالعات بسیار متنوعی صورت گرفته است و سعی شده است از علائم و نشانه های فیزیولوژیکی گرفته تا تغییرات رفتاری افراد دروغگو مورد بررسی قرار گیرد.
(1) نحل، (سوره 16)، آیه 105.
(2) جامع السعادات، ج 2، ص 322.
(3) بحار الأنوار، ج 72، ص 262، ح 40.
(4) کنز العمال، ج 3، ص 623، خ 8220.
(5) بحار الأنوار، ج 72، ص 235، در بیان ح 2. و کنز العمال، ج 3، ص 621، خ 8215.
(6) محجة البیضاء، ج 5، ص 241. و احیاء العلوم، ج 3، ص 117.
(7) محجة البیضاء، ج 5، ص 242. و احیاء العلوم، ج 3، ص 118.
(8) کافى، ج 2، ص 340، ح 11.
(9) کافى، ج 2، ص 338، ح 3.
(10) کافى، ج 2، ص 339، ح 4.
(11) بحار الأنوار، ج 72، ص 263، ذیل ح 46.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد