واقع مطلب این است که عللی همچون بازگشت آمریکا به برجام می تواند مسیر حرکت دلار را تحت تأثیر قرار دهد. بر این اساس نمی توان پیش بینی دقیقی از بازار ارز داشت. با این حال می توانیم تخمینی سرانگشتی از نرخ دلار براساس نظریه مقداری پول داشته باشیم:
پیش بینی می شود حجم نقدینگی از ابتدای دولت یازدهم در مرداد ۱۳۹۲ تا پایان دولت دوازدهم در مرداد ۱۴۰۰ هشت برابر شود. حال اگر میزان تولید ناخالص داخلی کشورمان طی این مدت را ثابت فرض کنیم [که فرض معقولی است] و متغیرهای اقتصاد کلان آمریکا را لحاظ ننماییم، نرخ دلار می بایست تقریبا ۸ برابر شود و با نرخ حداقل ۲۴ هزار تومان تحویل دولت سیزدهم شود. پس چرا این روزها دلار به سرعت روند نزولی به خود گرفته است؟
پاسخ این است که بازار، وقایع آتی را پیش بینی و به آن واکنش نشان می دهد. همانطور که در پاییز سال گذشته به سبب پیش بینی پیروزی ترامپ، دلار به بالای ۳۰ هزارتومان رسید. حالا نیز بازار، بازگشت آمریکا به برجام و کاهش تحریمها را قریب الوقوع می داند و بر همین اساس در حال پیش خور کردن این رخداد است. ضمن اینکه صادرات نفت ایران طی ماه های اخیر افزایش یافته و دسترسی بانک مرکزی به منابع ارزی نیز تا حدودی بهبود یافته است.
به نظر می رسد حالا که دستِ دولت کمی باز شده است تمایل دارد در ماههای پایانی خود، با تزریق ارز، این بازار سرکش را [هرچند بطور موقت] رام نماید و خودی نشان دهد! اما نباید از یاد برد بازار هرچند در کوتاه مدت می تواند با لطایف الحیلی دستخوش انحراف قیمتی شود اما در بلندمدت، علم اقتصاد اصول خود را بر آن تحمیل خواهد نمود.
بر همین مبنا هر چند میتوان با تزریق بیشتر دلار به بازار، از روند نزولی آن سرخوش بود اما واقعیت این است که این سرخوشی نمی تواند پایدار بماند. در بلندمدت، حق همیشه با علم اقتصاد است.
بهروز ملکی