جواب اجمالی :
امام حسین(ع) می دانست که پیشنهاد بازگشت به حجاز هرگز از سوی دشمن مورد قبول واقع نخواهد شد؛ اما ایشان به دنبال اتمام حجت با دشمن بود تا راه هرگونه عُذر و بهانه را در دنیا و قیامت بر دشمنان ببندد..
توضیح بیشتر :
برای پاسخ به این سوال، توجه به چند مسئله اهمیت دارد:
1) سیّدالشهداء(ع) پس از برخورد با حُر تا هنگام شهادت در مجموع، هشت بار پیشنهاد کرد که به حجاز بازگردد؛ اما سخن امام(ع) را پذیرفته نشد و به ایشان اجازه مراجعت ندادند. ایشان حتی اقدام به بازگشت نیز کرد؛ ولی حُر مانع شد و راه را بر کاروان حسینی بست.
2) در تحلیل قیام امام حسین(ع)، نظریه های گوناگونی مطرح شده است. یکی از این نظریه ها، «نظریه شهادت» است؛ به این معنی که قیام سیدالشهداء علیه السلام را به قصد شهادت طلبی تحلیل می کند. از آنجا که به نظر می رسد سوال کننده محترم «نظریه ی شهادت» را مفروض و حتمی دانسته، در طرح پیشنهادات بازگشت به حجاز از سوی امام(ع) گرفتار تناقض شده است؛ در صورتی که چنین تناقضی وجود ندارد. چنانکه اشاره شد، «نظریه ی شهادت» تنها یکی از نظریات مطرح شده درباره هدف-شناسی قیام عاشوراست و طبق نظریه های رقیب، همچون نظریه ی «حکومت»، میان پیشنهادات امام(ع) و حضور ایشان در کربلا تناقضی نیست. (برای آگاهی کامل از نظریات مطرح شده [و نقاط ضعف و قوت آنها] درباره هدف¬شناسی قیام کربلا، به کتاب عاشوراشناسی نوشته محمد اسفندیاری نشر نِی مراجعه بفرمایید.)
3) البته در پاسخ پرسش شما، حتی براساس نظریه ی «شهادت»، می توان چنین گفت: امام حسین(ع) می دانست که پیشنهاد بازگشت به حجاز هرگز از سوی دشمن مورد قبول واقع نخواهد شد؛ اما ایشان به دنبال اتمام حجت با دشمن بود تا راه هرگونه عُذر و بهانه را در دنیا و قیامت بر دشمنان ببندد. چنان¬که مختار پس از پیروزی در قیام و به هنگام خونخواهی از دشمنان امام(ع) هیچ عُذر و بهانه ای را نپذیرفت.
4) یکی از نظریه های رقیب نظریه شهات، نظریه حکومت است؛ به این معنی که هدف قیام سیدالشهداء(ع) را دستیابی به حاکمیت و حکومت تحلیل می کند. این نظریه نیز در نقد نظریه شهادت، چنین می گوید: این سخن که «امام(ع) به دنبال شهادت به کربلا رفته است»، صحیح نیست. نظریه ی شهادت نقاط ضعف فراوانی دارد که یکی از آنها چرایی پیشنهاد امام(ع) درباره بازگشت به حجاز است. به عبارت دیگر، طرفداران نظریه حکومت، پیشنهاد بازگشت امام(ع) به حجاز را، دست مایه نقد طرفداران نظریه شهادت قرار می دهند. ایشان پاسخ قائلان نظریه شهادت را توجیهی بیش نمی دانند. زیرا:
الف) طبق نظریه ی شهادت، قصد امام(ع) از ترک مکه حضور در کربلا بوده است. حال آنکه به شهادت منابع معتبر شیعی و سُنّی، مقصد امام(ع) هنگام خروج از مکه؛ کوفه بوده، نه کربلا. چرا که اولاً: امام(ع) پس از دریافت نامه مُسلم بن عقیل مبنی بر مهیا بودن شرایط کوفه، مکه را ترک کرد. ثانیاً: امام(ع) در پاسخ به توصیه افرادی مانند عبدالله بن عُمر، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عباس که از آن حضرت خواستند به کوفه نرود، به نامه مُسلم بن عقیل مبنی بر آماده بودن اوضاع و احوال کوفیان برای حضور آن حضرت در آنجا استناد فرموده و این بدان معناست که امام(ع) قصد کوفه کرده، نه کربلا.
ب) حضور امام(ع) در کربلا نه به خواست آن حضرت؛ بلکه به خواست و دستور ابن زیاد بود. توضیح آنکه: پس از مسدود شدن مسیر و ممانعت حُر از بازگشت کاروان حسینی، طبق قراری که بین امام(ع) و حُر گذاشته شد، کاروان امام(ع) به سمت حجاز نرفت؛ زیرا رفتن به حجاز، خلاف خواسته حُر بود. از طرفی کاروان حسینی به سمت کوفه نیز نباید می رفت؛ زیرا این خواسته حُر بود که امام(ع) را به سمت کوفه سوق دهد تا توسط نیروهای بیشتری که در نزدیکی کوفه مستقر بودند محاصره شده و ایشان را تسلیم ابن زیاد نمایند. بنابراین، رفتن به سمت کوفه در آن شرایط خلاف خواسته امام(ع) بود. از این رو، قرار شد کاروان نه به سوی حجاز برگردد و نه به سمت کوفه پیش رود؛ بلکه به جانب چپ بروند تا حُر از ابن زیاد کسب تکلیف کند. حُر نامه¬ای به ابن زیاد نوشت و از او کسب تکلیف کرد. پاسخ ابن زیاد به نامه حُر درست زمانی به دست او رسید که کاروان حسینی به همراه سپاه هزار نفری حُر به کربلا رسیده بودند. در آن نامه ابن زیاد به حُر فرمان داده بود تا امام(ع) و همراهانش را در مکانی بی¬پناهگاه و بی آب فرود آورد و چون آن قسمت از کربلا خشک و کمی دور از آب بود، حُر اجازه جلوتر رفتن به امام(ع) نداد و آن حضرت و همراهانش ناچاراً در همان مکان فرود آمدند. نکته اینجاست که فرود آمدن در آن مکان خواست و فرمان ابن زیاد بود، نه خواسته سیدالشهداء(ع) و اصحابش. حتی امام(ع) از حُر خواست تا اجازه دهد کمی جلوتر و در محلی که سرسبز و خرم بود فرود آیند؛ ولی حُر به نامه و دستور ابن زیاد اشاره کرد که دستور داده بود: هر کجا نامه¬ام به دستت رسید، حسین(ع) را فرود آور؛ پس حُر اجازه نداد.
سه عامل مهم در پیدایش نهضت امام حسین ـ علیه السلام ـ تأثیر داشت: 1 . درخواست بیعت از امام حسین ـ علیه السلام ـ برای یزید و وارد کردن فشار به آن حضرت. در این عامل امام حسین(ع) حالت دفاعی داشت زیرا حکومت یزید از او با فشار و اصرار بیعت میخواست و حضرت خودداری میورزید.
عامل دوم: دعوت مردم کوفه از امام حسین ـ علیه السلام ـ در این عامل عکسالعمل امام مثبت است و نوعی همکاری و تعاون با کوفیان به شمار میرود. حضرت در مکه از نظر خودداری از بیعت یزید دیگر وظیفهای به عهده نداشت چون در هر حال بیعت نکرده بود. اما دعوت کوفیان بُعد تازهای به قضیه داد و وظیفه تازهای برای امام ایجاد کرد. گویی ارزیابی امام ـ علیه السلام ـ این بود که حال که کوفیان با این همه اصرار و اشتیاق مرا دعوت کردهاند به عراق میروم اگر آنان به وعدههای خود وفادار بودند که چه بهتر، و اگر چنین نبود باز به مکه برمیگردم یا به یکی از مناطق اسلامی میروم.
عامل سوم: که یک عامل مهم است عامل امر به معروف و نهی از منکر است. در این عامل منطق امام، منطق اعتراض و تهاجم بر حکومت ضد اسلامی است زیرا معتقد بود که جهان اسلام را فساد و آلودگی فرا گرفته و حکومت وقت به صورت سرچشمه فساد درآمده است و او به حکم مسئولیت شرعی و وظیفه الهی خود باید قیام کند. پس معلوم میشود که اگر دعوت مردم کوفه عامل مهم و اساسی بود. وقتی خبر اوضاع پریشان کوفه به حضرت رسید امام دست از سخنان و مواضع خود برمیداشت و از ادامه سفر خودداری میکرد در حالی که داغترین و شورانگیزترین سخنان امام از اینجا شروع شد پس عامل امر به معروف و نهی از منکر مهمترین انگیزه برای قیام امام حسین محسوب می شود.
اما آیا امام قصد بازگشت داشت یا نه؟
امام حسین ـ علیه السلام ـ به دنبال استقبال عظیم مردم کوفه پسر عمویش (مسلم بن عقیل) را برای سامان دادن اوضاع کوفه و ارائه ی گزارش روانه عراق کرد و خود پس از چندی در روز سه شنبه نهم ذیحجه سال (نهم یا هشتم) از مکه خارج شد.(1) زمانی که خبر حرکت امام به یزید رسید نامهای به ابن زیاد نوشت و با آگاه کردن وی از این امر دستور داد که شهرکوفه را به شدت کنترل نماید. ابن زیاد به دستور یزید، مسلم بن عقیل را دستگیر و به شهادت رساند، خبر شهادت مسلم و هانی مهمترین خبر ناگوار از وضعیت کوفه بود که به امام رسید. اما حضرت هنوز به نامهها و دعوتها و بیعتهای کوفیان امیدوار بود زیرا شیعیان زیادی در این شهر بودند و امید آن بود که امام را یاری کنند.
امام حسین ـ علیه السلام ـ همچنان به حرکت خود به مقصد کوفه ادامه داد تا اینکه به سپاه حربن یزید ریاحی که به قصد کنترل منطقه و مانع شدن از حرکت امام به سمت کوفه گسیل شده بود مواجه شد. وقتی سپاه حر به امام رسید حضرت که امید به حمایت کوفیان داشت از حر پرسید که به کمک آنان آمده یا بر ضدّ آنهاست. حر گفت: بر ضدّ شما.(2) پس از آن بود که امام درباره ی دعوت کوفیان و نامههای آنان سخن گفت و اینکه اگر مردم از دعوت خود برگشتهاند حاضر است از راهی که آمده برگردد حر پاسخ داد:که وی از نامهها بیخبر است و مأموریت دارد که وی را به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد ببرد حضرت حاضر به حرکت به سمت کوفه نشدند و قصد بازگشت کردند و به طرف حجاز به راه افتادند.(3)
صحبت از بازگشت یکی از اساسیترین نکاتی است که امام از این پس تا زمانی که فرصت طرح آن را دارد بیان می کند. پس از رسیدن دشمن و حرکت به سمت کربلا امام بارها در سخنرانیهای خود در هر فرصت بر نامههای اهل کوفه تکیه دارد، به علاوه درباره ماهیت حکومت اموی سخن می گوید و امامت را از آن خود میداند و پس از آن میفرماید اگر ما را نمیخواهید و حق ما را نمی شناسید از همین جا باز میگردم.(4) دو سپاه امام و حر بن یزید ریاحی در کنار هم در حال حرکت بودند و حر مراقب امام بود تا به حجاز باز نگردد. در این مسیر بود که امام میکوشید تا از کوفه دور شود و به سمت بادیه حرکت کند اما حر ممانعت میکرد تا به کربلا رسیدند. عبیدالله بن زیاد برای مجبور کردن امام به بیعت با یزید یا جنگ کردن با وی عمر بن سعد را با سپاهی روانه کربلا کرد. گفتگوهای چندی میان امام حسین ـ علیه السلام ـ و عمر بن سعد در روزهای حضورش در کربلا صورت گرفت که همه روی مسأله بازگشت تکیه داشت و امام در صدد بود که وضعیت به گونهای درآید که بتواند از حیطه قدرت ابن زیاد خارج شود.
در منابع درباره محل پیشنهادی امام برای بازگشت مطالب مختلفی آمده است. تقریباً در همه منابع کهن این خبر آمده است که یا اجازه دهید به جایی که از آنجا آمدهام بازگردم یا آنکه به یکی از مناطق مرزی دنیای اسلام بروم.(5) بلاذری این خبر را هم آورده است که او فقط درخواست بازگشت به مدینه را داشت.(6)
پس نتیجه میگیریم که امام بعد از شکستن بیعت توسط مردم کوفه قصد بازگشت را داشت و این حاکمان جور بودند که مانع حرکت امام شدند و امام را به شهادت رساندند.
پی نوشت:
1. بلاذری، انساب الاشراف، تصحیح محمدباقر محمودی، بیروت، 1379، ج3، ص160.
2. ابن اعثم کوفی، الفتوح، بیروت، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ج 5، ص 136 ـ 138.
3. دینوری، اخبار الطوال، تصحیح عبد المنعم احمد، قم، افشار، چاپ 1960، ص247.
4. طبری،محمدبن جریر، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسه اعلمی، ج 5، ص 402.
5. بلاذری،همان، ج 3، ص 225، و تاریخ طبری، ج 5، ص 389.
6. همان،ج 3، ص 182.
برای تاریخ و سیره امام حسین ع می توانید به منابع زیر مراجعه نمایید .
– سیری در سیره اخلاقی امام حسین (ع) ناشر بوستان کتاب قم نویسنده احمد بهشتی سال نشر : 1397
– آفتاب در مصاف (درس های عاشورا): گزیده بیانات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مد ظله العالی) ،موسسه فرهنگی حدیث لوح و قلم ؛ انتشارات انقلاب اسلامی
– در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)، نویسنده: ثقة الاسلام حاج شیخ عباس قمی، ترجمه: آیت الله شیخ محمد باقر کوه کمرهای، ناشر : مسجد مقدس جمکران.
– حماسه حسینی، نویسنده: علامه شهید مرتضی مطهری، ناشر : صدرا.
– نهضت امام حسین(ع) و قیام کربلا، نویسنده: غلامحسین زرگری نژاد، ناشر : مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی (سمت).
– تأملی در نهضت عاشورا، نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان، ناشر: انصاریان (قم).
– قیام حسین (ع)، نوشته: سید جعفر شهیدی، ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
– مقتل ابو مخنف، گردآوری و ترجمه: حجت الله جودکی، انتشارات خیمه.
– لهوف سید بنطاووس، ترجمه سیداحمد فهری
– و…..
– اسفندیاری، محمد(1398). حقیقت عاشورا، تهران: نشر نِی.
– مسعودی، علی بن حسین (1409). مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: اسعد داغر، قم: دار الهجرة.
– مفید، محمد بن نعمان (1413). الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق و نشر مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم: کنگرة شیخ مفید.
امام حسین(ع) می دانست که پیشنهاد بازگشت به حجاز هرگز از سوی دشمن مورد قبول واقع نخواهد شد؛ اما ایشان به دنبال اتمام حجت با دشمن بود تا راه هرگونه عُذر و بهانه را در دنیا و قیامت بر دشمنان ببندد..
توضیح بیشتر :
برای پاسخ به این سوال، توجه به چند مسئله اهمیت دارد:
1) سیّدالشهداء(ع) پس از برخورد با حُر تا هنگام شهادت در مجموع، هشت بار پیشنهاد کرد که به حجاز بازگردد؛ اما سخن امام(ع) را پذیرفته نشد و به ایشان اجازه مراجعت ندادند. ایشان حتی اقدام به بازگشت نیز کرد؛ ولی حُر مانع شد و راه را بر کاروان حسینی بست.
2) در تحلیل قیام امام حسین(ع)، نظریه های گوناگونی مطرح شده است. یکی از این نظریه ها، «نظریه شهادت» است؛ به این معنی که قیام سیدالشهداء علیه السلام را به قصد شهادت طلبی تحلیل می کند. از آنجا که به نظر می رسد سوال کننده محترم «نظریه ی شهادت» را مفروض و حتمی دانسته، در طرح پیشنهادات بازگشت به حجاز از سوی امام(ع) گرفتار تناقض شده است؛ در صورتی که چنین تناقضی وجود ندارد. چنانکه اشاره شد، «نظریه ی شهادت» تنها یکی از نظریات مطرح شده درباره هدف-شناسی قیام عاشوراست و طبق نظریه های رقیب، همچون نظریه ی «حکومت»، میان پیشنهادات امام(ع) و حضور ایشان در کربلا تناقضی نیست. (برای آگاهی کامل از نظریات مطرح شده [و نقاط ضعف و قوت آنها] درباره هدف¬شناسی قیام کربلا، به کتاب عاشوراشناسی نوشته محمد اسفندیاری نشر نِی مراجعه بفرمایید.)
3) البته در پاسخ پرسش شما، حتی براساس نظریه ی «شهادت»، می توان چنین گفت: امام حسین(ع) می دانست که پیشنهاد بازگشت به حجاز هرگز از سوی دشمن مورد قبول واقع نخواهد شد؛ اما ایشان به دنبال اتمام حجت با دشمن بود تا راه هرگونه عُذر و بهانه را در دنیا و قیامت بر دشمنان ببندد. چنان¬که مختار پس از پیروزی در قیام و به هنگام خونخواهی از دشمنان امام(ع) هیچ عُذر و بهانه ای را نپذیرفت.
4) یکی از نظریه های رقیب نظریه شهات، نظریه حکومت است؛ به این معنی که هدف قیام سیدالشهداء(ع) را دستیابی به حاکمیت و حکومت تحلیل می کند. این نظریه نیز در نقد نظریه شهادت، چنین می گوید: این سخن که «امام(ع) به دنبال شهادت به کربلا رفته است»، صحیح نیست. نظریه ی شهادت نقاط ضعف فراوانی دارد که یکی از آنها چرایی پیشنهاد امام(ع) درباره بازگشت به حجاز است. به عبارت دیگر، طرفداران نظریه حکومت، پیشنهاد بازگشت امام(ع) به حجاز را، دست مایه نقد طرفداران نظریه شهادت قرار می دهند. ایشان پاسخ قائلان نظریه شهادت را توجیهی بیش نمی دانند. زیرا:
الف) طبق نظریه ی شهادت، قصد امام(ع) از ترک مکه حضور در کربلا بوده است. حال آنکه به شهادت منابع معتبر شیعی و سُنّی، مقصد امام(ع) هنگام خروج از مکه؛ کوفه بوده، نه کربلا. چرا که اولاً: امام(ع) پس از دریافت نامه مُسلم بن عقیل مبنی بر مهیا بودن شرایط کوفه، مکه را ترک کرد. ثانیاً: امام(ع) در پاسخ به توصیه افرادی مانند عبدالله بن عُمر، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عباس که از آن حضرت خواستند به کوفه نرود، به نامه مُسلم بن عقیل مبنی بر آماده بودن اوضاع و احوال کوفیان برای حضور آن حضرت در آنجا استناد فرموده و این بدان معناست که امام(ع) قصد کوفه کرده، نه کربلا.
ب) حضور امام(ع) در کربلا نه به خواست آن حضرت؛ بلکه به خواست و دستور ابن زیاد بود. توضیح آنکه: پس از مسدود شدن مسیر و ممانعت حُر از بازگشت کاروان حسینی، طبق قراری که بین امام(ع) و حُر گذاشته شد، کاروان امام(ع) به سمت حجاز نرفت؛ زیرا رفتن به حجاز، خلاف خواسته حُر بود. از طرفی کاروان حسینی به سمت کوفه نیز نباید می رفت؛ زیرا این خواسته حُر بود که امام(ع) را به سمت کوفه سوق دهد تا توسط نیروهای بیشتری که در نزدیکی کوفه مستقر بودند محاصره شده و ایشان را تسلیم ابن زیاد نمایند. بنابراین، رفتن به سمت کوفه در آن شرایط خلاف خواسته امام(ع) بود. از این رو، قرار شد کاروان نه به سوی حجاز برگردد و نه به سمت کوفه پیش رود؛ بلکه به جانب چپ بروند تا حُر از ابن زیاد کسب تکلیف کند. حُر نامه¬ای به ابن زیاد نوشت و از او کسب تکلیف کرد. پاسخ ابن زیاد به نامه حُر درست زمانی به دست او رسید که کاروان حسینی به همراه سپاه هزار نفری حُر به کربلا رسیده بودند. در آن نامه ابن زیاد به حُر فرمان داده بود تا امام(ع) و همراهانش را در مکانی بی¬پناهگاه و بی آب فرود آورد و چون آن قسمت از کربلا خشک و کمی دور از آب بود، حُر اجازه جلوتر رفتن به امام(ع) نداد و آن حضرت و همراهانش ناچاراً در همان مکان فرود آمدند. نکته اینجاست که فرود آمدن در آن مکان خواست و فرمان ابن زیاد بود، نه خواسته سیدالشهداء(ع) و اصحابش. حتی امام(ع) از حُر خواست تا اجازه دهد کمی جلوتر و در محلی که سرسبز و خرم بود فرود آیند؛ ولی حُر به نامه و دستور ابن زیاد اشاره کرد که دستور داده بود: هر کجا نامه¬ام به دستت رسید، حسین(ع) را فرود آور؛ پس حُر اجازه نداد.
سه عامل مهم در پیدایش نهضت امام حسین ـ علیه السلام ـ تأثیر داشت: 1 . درخواست بیعت از امام حسین ـ علیه السلام ـ برای یزید و وارد کردن فشار به آن حضرت. در این عامل امام حسین(ع) حالت دفاعی داشت زیرا حکومت یزید از او با فشار و اصرار بیعت میخواست و حضرت خودداری میورزید.
عامل دوم: دعوت مردم کوفه از امام حسین ـ علیه السلام ـ در این عامل عکسالعمل امام مثبت است و نوعی همکاری و تعاون با کوفیان به شمار میرود. حضرت در مکه از نظر خودداری از بیعت یزید دیگر وظیفهای به عهده نداشت چون در هر حال بیعت نکرده بود. اما دعوت کوفیان بُعد تازهای به قضیه داد و وظیفه تازهای برای امام ایجاد کرد. گویی ارزیابی امام ـ علیه السلام ـ این بود که حال که کوفیان با این همه اصرار و اشتیاق مرا دعوت کردهاند به عراق میروم اگر آنان به وعدههای خود وفادار بودند که چه بهتر، و اگر چنین نبود باز به مکه برمیگردم یا به یکی از مناطق اسلامی میروم.
عامل سوم: که یک عامل مهم است عامل امر به معروف و نهی از منکر است. در این عامل منطق امام، منطق اعتراض و تهاجم بر حکومت ضد اسلامی است زیرا معتقد بود که جهان اسلام را فساد و آلودگی فرا گرفته و حکومت وقت به صورت سرچشمه فساد درآمده است و او به حکم مسئولیت شرعی و وظیفه الهی خود باید قیام کند. پس معلوم میشود که اگر دعوت مردم کوفه عامل مهم و اساسی بود. وقتی خبر اوضاع پریشان کوفه به حضرت رسید امام دست از سخنان و مواضع خود برمیداشت و از ادامه سفر خودداری میکرد در حالی که داغترین و شورانگیزترین سخنان امام از اینجا شروع شد پس عامل امر به معروف و نهی از منکر مهمترین انگیزه برای قیام امام حسین محسوب می شود.
اما آیا امام قصد بازگشت داشت یا نه؟
امام حسین ـ علیه السلام ـ به دنبال استقبال عظیم مردم کوفه پسر عمویش (مسلم بن عقیل) را برای سامان دادن اوضاع کوفه و ارائه ی گزارش روانه عراق کرد و خود پس از چندی در روز سه شنبه نهم ذیحجه سال (نهم یا هشتم) از مکه خارج شد.(1) زمانی که خبر حرکت امام به یزید رسید نامهای به ابن زیاد نوشت و با آگاه کردن وی از این امر دستور داد که شهرکوفه را به شدت کنترل نماید. ابن زیاد به دستور یزید، مسلم بن عقیل را دستگیر و به شهادت رساند، خبر شهادت مسلم و هانی مهمترین خبر ناگوار از وضعیت کوفه بود که به امام رسید. اما حضرت هنوز به نامهها و دعوتها و بیعتهای کوفیان امیدوار بود زیرا شیعیان زیادی در این شهر بودند و امید آن بود که امام را یاری کنند.
امام حسین ـ علیه السلام ـ همچنان به حرکت خود به مقصد کوفه ادامه داد تا اینکه به سپاه حربن یزید ریاحی که به قصد کنترل منطقه و مانع شدن از حرکت امام به سمت کوفه گسیل شده بود مواجه شد. وقتی سپاه حر به امام رسید حضرت که امید به حمایت کوفیان داشت از حر پرسید که به کمک آنان آمده یا بر ضدّ آنهاست. حر گفت: بر ضدّ شما.(2) پس از آن بود که امام درباره ی دعوت کوفیان و نامههای آنان سخن گفت و اینکه اگر مردم از دعوت خود برگشتهاند حاضر است از راهی که آمده برگردد حر پاسخ داد:که وی از نامهها بیخبر است و مأموریت دارد که وی را به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد ببرد حضرت حاضر به حرکت به سمت کوفه نشدند و قصد بازگشت کردند و به طرف حجاز به راه افتادند.(3)
صحبت از بازگشت یکی از اساسیترین نکاتی است که امام از این پس تا زمانی که فرصت طرح آن را دارد بیان می کند. پس از رسیدن دشمن و حرکت به سمت کربلا امام بارها در سخنرانیهای خود در هر فرصت بر نامههای اهل کوفه تکیه دارد، به علاوه درباره ماهیت حکومت اموی سخن می گوید و امامت را از آن خود میداند و پس از آن میفرماید اگر ما را نمیخواهید و حق ما را نمی شناسید از همین جا باز میگردم.(4) دو سپاه امام و حر بن یزید ریاحی در کنار هم در حال حرکت بودند و حر مراقب امام بود تا به حجاز باز نگردد. در این مسیر بود که امام میکوشید تا از کوفه دور شود و به سمت بادیه حرکت کند اما حر ممانعت میکرد تا به کربلا رسیدند. عبیدالله بن زیاد برای مجبور کردن امام به بیعت با یزید یا جنگ کردن با وی عمر بن سعد را با سپاهی روانه کربلا کرد. گفتگوهای چندی میان امام حسین ـ علیه السلام ـ و عمر بن سعد در روزهای حضورش در کربلا صورت گرفت که همه روی مسأله بازگشت تکیه داشت و امام در صدد بود که وضعیت به گونهای درآید که بتواند از حیطه قدرت ابن زیاد خارج شود.
در منابع درباره محل پیشنهادی امام برای بازگشت مطالب مختلفی آمده است. تقریباً در همه منابع کهن این خبر آمده است که یا اجازه دهید به جایی که از آنجا آمدهام بازگردم یا آنکه به یکی از مناطق مرزی دنیای اسلام بروم.(5) بلاذری این خبر را هم آورده است که او فقط درخواست بازگشت به مدینه را داشت.(6)
پس نتیجه میگیریم که امام بعد از شکستن بیعت توسط مردم کوفه قصد بازگشت را داشت و این حاکمان جور بودند که مانع حرکت امام شدند و امام را به شهادت رساندند.
پی نوشت:
1. بلاذری، انساب الاشراف، تصحیح محمدباقر محمودی، بیروت، 1379، ج3، ص160.
2. ابن اعثم کوفی، الفتوح، بیروت، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ج 5، ص 136 ـ 138.
3. دینوری، اخبار الطوال، تصحیح عبد المنعم احمد، قم، افشار، چاپ 1960، ص247.
4. طبری،محمدبن جریر، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسه اعلمی، ج 5، ص 402.
5. بلاذری،همان، ج 3، ص 225، و تاریخ طبری، ج 5، ص 389.
6. همان،ج 3، ص 182.
برای تاریخ و سیره امام حسین ع می توانید به منابع زیر مراجعه نمایید .
– سیری در سیره اخلاقی امام حسین (ع) ناشر بوستان کتاب قم نویسنده احمد بهشتی سال نشر : 1397
– آفتاب در مصاف (درس های عاشورا): گزیده بیانات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مد ظله العالی) ،موسسه فرهنگی حدیث لوح و قلم ؛ انتشارات انقلاب اسلامی
– در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)، نویسنده: ثقة الاسلام حاج شیخ عباس قمی، ترجمه: آیت الله شیخ محمد باقر کوه کمرهای، ناشر : مسجد مقدس جمکران.
– حماسه حسینی، نویسنده: علامه شهید مرتضی مطهری، ناشر : صدرا.
– نهضت امام حسین(ع) و قیام کربلا، نویسنده: غلامحسین زرگری نژاد، ناشر : مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی (سمت).
– تأملی در نهضت عاشورا، نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان، ناشر: انصاریان (قم).
– قیام حسین (ع)، نوشته: سید جعفر شهیدی، ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
– مقتل ابو مخنف، گردآوری و ترجمه: حجت الله جودکی، انتشارات خیمه.
– لهوف سید بنطاووس، ترجمه سیداحمد فهری
– و…..
– اسفندیاری، محمد(1398). حقیقت عاشورا، تهران: نشر نِی.
– مسعودی، علی بن حسین (1409). مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: اسعد داغر، قم: دار الهجرة.
– مفید، محمد بن نعمان (1413). الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق و نشر مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم: کنگرة شیخ مفید.