طلسمات

خانه » همه » مذهبی » در یکی از سایت های برادران اهل سنت درمورد گرمای غدیر امده است: ما پاسخ علمی و منطقی و عقلی می دهیم لطفا با روایت و حدیث جواب ندهید شما نیز تنها پاسخ علمی و منطقی و عقلی بدهید. در غدیر،هیچگاه سرمای شدید حاکم نبوده و همه روزها گرما حاکم بوده هم قبل از ان و هم بعد از ان و وقتی می گویید رسول خدا مردم در ان گرمای شدید غدیر نگه داشت مثل این است که بگوییم در ان سرمای شدید قطب جنوب!!!خب مسلم است که هوا در قطب همیشه سرد است. قبایل عرب،همیشه زیر افتاب سوزان عربستان در حال مسافرت و تجارت بوده یا در جستو جوی اب مرتب در حال کوچ بوده اند.بعید است برای کسانی که بتها و خدایان خود را شکسته و مسلمان شده اند ایستادن زیر افتاب خیلی ناراحت کننده بوده باشد. چطور شما معتقدید که موضوع انقدر مهم بوده که پیامبر اکرم مردم در ان گرمای شدید نگه داشته ولی وقتی نوبت به بیان اصل مطلب می رسد این موضوع مهم را در پرده ای از ابهام و با واژه ی (مولی)اعلام می کند که دارای ۲۷ معنی متفاوت است و هیچکدام از ان ۲۷ معنی معنای خلافت نمی دهد!!! رسم همیشگی عرب ها در مسافرتها این بوده است که پس از طی مسافتی برای استراحت می ایستاده اند تا ضمن ان،کاروان پشت سر هم برسد.انوقت شما با هیاهو می گویید:پیامبر گفت کاروان قبلی بیاید(نیازی به گفتن نبوده است خودش می امده!!!)و کاروان رفته برگردد و گرمای شدید حاکم بود و….ولی بالاخره باید در جایی نماز ظهر خوانده می شد یا نه؟ضمن اینکه پیامبر خطبه ای طولانی خوانده(که یک کلمه از ان سخن از خلافت و تعیین جانشین نیست)و در انتهای خطبه مردم را به دوستی با علی سفارش کرده پس هدف از توقف غدیر:خواندن نماز،خواندن خطبه و اخرین سفارش به مردم و در انتها معرفی علی بوده و هدف از توقف فقط سفارش علی نبوده که بگویید چرا پیامبر در ان گرما مردم را نگهداشت. پیامبر از انجا که همیشه طبق شرایط واقعی (ریال)عمل می کرده و بر خلاف ما از خواب خیالهای ایده الیستی به کلی دور بوده برای همین در هر شرایطی موارد پیش امده را به بعد موکول نمی کرده و طبق مدیریت زمان از هر لحظه برای بیان حقیقت یا عملی کردن طرحهای خودش استفاده می کرده است.اگر بنا بوده به کاروانی حمله کنند دستور حمله می داده اگر بنا بوده ایه ای در مذمت منافقان خوانده شود خوانده می شده و هیچگاه مسایلی مانند گرمای شدید یا غیره برای ایشان در بیان حقیقت هر قدر کوچک یا بزرگ تاثیری نداشته است.سیوال مهم تر اینکه:حقیقت،حقیقت است و کوچک و بزرگ و کم اهمیت و پر اهمیت ندارد و بیان ان نیز واجب است(به خصوص از سوی پیامبر)ضمن اینکه ان سال،اخرین سال حیات پیامبر بوده و موقعیت دیگری برای حقانیت علی وجود نداشته است.برای نمونه به قران کریم نگاه کنید که مثلا برای دعوای زن و شوهر ایه نازل می شود!برای اینکه اعراب صدایشان را جلوی پیامبر بلند نکنند ایه نازل می شده!برای یک اخم پیامبر به یک شخص کور،ایه نازل شده و پیامبر به شدت در ان توبیخ شده اند.پس کم اهمیت یا پر اهمیت بودن وقایع از دید ما صحیح نیست و باید وقایع را طبق شرایط همان زمان و ان هم از دید الهی بررسی کرد . پیامبر در اخرین سال های حیات خود به تبوک،سرزمینی با فاصله زیاد لشکر کشی کرده و ضمن سرف هزینه ای سنگین بدون هیچگونه درگیری و نبردی باز می گردند.بله این عمل ایشان در نگاه ما (در قرن ۲۱)تعجب اور است.ولی ایا باید بگوییم:ایشان اهداف و نیات دیگری،مطابق با علایق و سلایق امروزی ما داشتند؟و چرا در ان گرمای شدید هیچ جنگی صورت نگرفت؟و اینهمه هزینه بیهوده شد!و هدف پیامبر چیز دیگری بود !اری چنین رفتار ها

در یکی از سایت های برادران اهل سنت درمورد گرمای غدیر امده است: ما پاسخ علمی و منطقی و عقلی می دهیم لطفا با روایت و حدیث جواب ندهید شما نیز تنها پاسخ علمی و منطقی و عقلی بدهید. در غدیر،هیچگاه سرمای شدید حاکم نبوده و همه روزها گرما حاکم بوده هم قبل از ان و هم بعد از ان و وقتی می گویید رسول خدا مردم در ان گرمای شدید غدیر نگه داشت مثل این است که بگوییم در ان سرمای شدید قطب جنوب!!!خب مسلم است که هوا در قطب همیشه سرد است. قبایل عرب،همیشه زیر افتاب سوزان عربستان در حال مسافرت و تجارت بوده یا در جستو جوی اب مرتب در حال کوچ بوده اند.بعید است برای کسانی که بتها و خدایان خود را شکسته و مسلمان شده اند ایستادن زیر افتاب خیلی ناراحت کننده بوده باشد. چطور شما معتقدید که موضوع انقدر مهم بوده که پیامبر اکرم مردم در ان گرمای شدید نگه داشته ولی وقتی نوبت به بیان اصل مطلب می رسد این موضوع مهم را در پرده ای از ابهام و با واژه ی (مولی)اعلام می کند که دارای ۲۷ معنی متفاوت است و هیچکدام از ان ۲۷ معنی معنای خلافت نمی دهد!!! رسم همیشگی عرب ها در مسافرتها این بوده است که پس از طی مسافتی برای استراحت می ایستاده اند تا ضمن ان،کاروان پشت سر هم برسد.انوقت شما با هیاهو می گویید:پیامبر گفت کاروان قبلی بیاید(نیازی به گفتن نبوده است خودش می امده!!!)و کاروان رفته برگردد و گرمای شدید حاکم بود و….ولی بالاخره باید در جایی نماز ظهر خوانده می شد یا نه؟ضمن اینکه پیامبر خطبه ای طولانی خوانده(که یک کلمه از ان سخن از خلافت و تعیین جانشین نیست)و در انتهای خطبه مردم را به دوستی با علی سفارش کرده پس هدف از توقف غدیر:خواندن نماز،خواندن خطبه و اخرین سفارش به مردم و در انتها معرفی علی بوده و هدف از توقف فقط سفارش علی نبوده که بگویید چرا پیامبر در ان گرما مردم را نگهداشت. پیامبر از انجا که همیشه طبق شرایط واقعی (ریال)عمل می کرده و بر خلاف ما از خواب خیالهای ایده الیستی به کلی دور بوده برای همین در هر شرایطی موارد پیش امده را به بعد موکول نمی کرده و طبق مدیریت زمان از هر لحظه برای بیان حقیقت یا عملی کردن طرحهای خودش استفاده می کرده است.اگر بنا بوده به کاروانی حمله کنند دستور حمله می داده اگر بنا بوده ایه ای در مذمت منافقان خوانده شود خوانده می شده و هیچگاه مسایلی مانند گرمای شدید یا غیره برای ایشان در بیان حقیقت هر قدر کوچک یا بزرگ تاثیری نداشته است.سیوال مهم تر اینکه:حقیقت،حقیقت است و کوچک و بزرگ و کم اهمیت و پر اهمیت ندارد و بیان ان نیز واجب است(به خصوص از سوی پیامبر)ضمن اینکه ان سال،اخرین سال حیات پیامبر بوده و موقعیت دیگری برای حقانیت علی وجود نداشته است.برای نمونه به قران کریم نگاه کنید که مثلا برای دعوای زن و شوهر ایه نازل می شود!برای اینکه اعراب صدایشان را جلوی پیامبر بلند نکنند ایه نازل می شده!برای یک اخم پیامبر به یک شخص کور،ایه نازل شده و پیامبر به شدت در ان توبیخ شده اند.پس کم اهمیت یا پر اهمیت بودن وقایع از دید ما صحیح نیست و باید وقایع را طبق شرایط همان زمان و ان هم از دید الهی بررسی کرد . پیامبر در اخرین سال های حیات خود به تبوک،سرزمینی با فاصله زیاد لشکر کشی کرده و ضمن سرف هزینه ای سنگین بدون هیچگونه درگیری و نبردی باز می گردند.بله این عمل ایشان در نگاه ما (در قرن ۲۱)تعجب اور است.ولی ایا باید بگوییم:ایشان اهداف و نیات دیگری،مطابق با علایق و سلایق امروزی ما داشتند؟و چرا در ان گرمای شدید هیچ جنگی صورت نگرفت؟و اینهمه هزینه بیهوده شد!و هدف پیامبر چیز دیگری بود !اری چنین رفتار ها

اولا این بحث یک مساله میزگرد سیاسی و یا فلسفی نیست که آنها ادعای علم و عقل و منطق در آن دارند، تا خود را صاحب اندیشه و علم قلمداد کنند و علمای شیعه را فاقد سواد و عقل، این از بدیهیات است که هر بحث و علمی روش و منطق خاص خودش را می‌طلبد چنانچه در منطق علم مهندسی یا پزشکی و یا حقوق، کلا در علوم ابزاری، ابزار آن علم باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد .
ثانیا در یک بحث تاریخی که ابزار آن گزارش‌های اتفاق حادثه است، آنچه اول از همه مورد توجه است اصل صحت خبر وقوع حادثه است بعد تحلیل موضوع آن .
شیعه دقیقا بر اساس آنچه که در تاریخ نقل شده سخن می گوید و اینکه در روز غدیر هوا بسیار گرم بوده بر اساس فحوای روایات بلکه تصریحات برخی روایات و علمای اهل تسنن می باشد .
این امر نشان می دهد که مدعیان جاهل از تاریخ ، بی پروا و بدون هیچ مطالعه ای سخن می رانند و تنها هدفشان مخالفت با شیعه است و لو اینکه خیلی از مطالب را زیر سوال ببرند .
ثالثا واقعه غدیر از مهم‌ترین وقایع تاریخ اسلام است که در آن، پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنگام بازگشت از حجةالوداع، در مکانی به نام غدیرخم، امام علی (علیه‌السّلام) را ولی و جانشین خود معرفی کرد و حاضران که بزرگان صحابه نیز در میان‌شان بودند در آنجا با امام علی (علیه‌السّلام) بیعت کردند و تبریک گفتند.
رابعا وهابیت بعد از عجز در مقابل ادله شیعه درباره دلالت حدیث غدیر، به شبهه‌پردازی درباره آب و هوای منطقه غدیر پرداخته‌اند تا از این طریق دلالت حدیث غدیر را زیر سوال ببرند. در این نوشتار آب و هوای منطقه غدیر را بر اساس روایات اهل سنت بررسی می‌کنیم که آیا سرد و خنک بوده یا گرم و سوزناک؟
شبهه وهابیت
وهابیت بعد از عجز در مقابل ادله شیعه درباره دلالت حدیث غدیر بر خلافت و جانشینی حضرت علی (علیه‌السّلام)، به جغرافیای منطقه غدیر پناه آوده‌اند. آنها با مطرح کردن این موضوع که روز غدیر در اواخر زمستان بوده است، و غدیر خم منطقه سرسبز و پر از درخت و محل تفریحی بوده است و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صحابه را در این مکان خنک و تفریحی جمع کرد، به خیال خود می‌خواهند از اهمیت روز جانشینی حضرت علی (علیه‌السّلام) بکاهند. آنها ادعا می‌کنند که این شیعیان هستند که می‌گویند هوای غدیر در آن روز گرم و سوزناک بوده است تا با این روش یک سناریوی احساساتی برای اهمیت غدیر درست کنند، عرب‌ها که در منطقه گرم زندگی می‌کنند، به داشتن هوای گرم عادت داشته‌اند و لذا معطل شدن در گرما برای ایشان کار سختی نبوده است که موضوعیت در اهمیت غدیر داشته باشد.
با این توضیح آیا واقعا روز غدیر سرد و بهاری بوده است؟
پاسخ شبهه
هرچند گرمی و یا سردی هوا در روز غدیر هیچ تاثیری در انکار اصل جریان غدیر ندارد، اما بخاطر اینکه دروغ وهابیان برای همه روش شود، منابعی را از کتب خود اهل‌سنت نقل می‌کنیم که در آنها به گرمای طاقت فرسای روز غدیر اشاره شده است و نقل شده که آن روز چنان گرم و غیر قابل تحمل بوده که صحابه گرمای آن روز را به عنوان یک خاطره بیاد ماندنی ذکر کرده‌اند و از شدت گرمای هوا، برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سایبان درست کردند.
روایت حاکم نیشابوری
حاکم در روایت صحیحی چنین نقل می‌کند:
اخبرنی محمد بن علی الشیبانی بالکوفة ثنا احمد بن حازم الغفاری ثنا ابو نعیم ثنا کامل ابو العلاء قال سمعت حبیب بن ابی ثابت یخبر عن یحیی بن جعدة عن زید بن ارقم رضی الله عنه قال خرجنا مع رسول الله صلی الله علیه و سلم حتی انتهینا الی غدیر خم فامر بروح فکسح فی یوم ما اتی علینا یوم کان اشد حرا منه فحمد الله واثنی علیه وقال یا ایها الناس انه لم یبعث نبی قط الا ما عاش نصف ما عاش الذی کان قبله وانی اوشک ان ادعی فاجیب وانی تارک فیکم ما لن تضلوا بعده کتاب الله (عزّوجلّ) ثم قام فاخذ بید علی رضی الله عنه فقال یا ایها الناس من اولی بکم من انفسکم قالوا الله ورسوله اعلم الست اولی بکم من انفسکم قالوا بلی قال من کنت مولاه فعلی مولاه.
زید بن ارقم می‌گوید با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (از مکّه) خارج شدیم، در روزی که تاکنون گرم‌تر از آنروز بر ما نگذشته بود، به غدیر خم رسیدیم طبق دستور آن حضرت خار و خاشاک آنجا را برداشتیم. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حمد و ثنای خداوند را بجا آورد و سپس خطاب به مردم فرمود: هیچ پیغمبری مبعوث نشده مگر آنکه بیش از نیمی از عمر پیغمبر قبل از خود زندگی نکرده و نزدیک است من به سرای دیگر دعوت شوم و اجابت نمایم (از دنیا بروم).
من در میان شما چیزی را به جای می‌گذارم که (با تبعیت از آن) هرگز گمراه نمی‌شوید و آن کتاب خداست، سپس برخاست و دست (حضرت) علی (علیه‌السّلام) را گرفت و خطاب بمردم فرمود: کیست که سزاوارتر است به شما از خود شما؟ گفتند خدا و رسول او داناترند. فرمود: آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوار تر نیستم؟ گفتند: آری؛ فرمود هر کس که من مولای (سرپرست) او هستم. پس علی (علیه‌السّلام) مولای او است. [۱]وی در خصوص سند روایت گوید: هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه. [۲] ذهبی نیز در تلخیص بعد از نقل این سخن حاکم چنین می‌گوید: صحیح: این روایت صحیح است.
نقل طبرانی
طبرانی نیز این روایت را با سند صحیح نقل کرده است:
حدثنا عَلِیُّ بن عبد الْعَزِیزِ ثنا ابو نُعَیْمٍ ثنا کَامِلُ ابو الْعَلاءِ قال سمعت حَبِیبَ بن ابی ثَابِتٍ یحدث عن یحیی بن جَعْدَةَ عن زَیْدِ بن اَرْقَمَ قال خَرَجْنَا مع رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم حتی انْتَهَیْنَا الی غَدِیرِ خُمٍّ اَمَرَ بِدُوحٍ فَکُسِحَ فی یَوْمٍ ما اتی عَلَیْنَا یَوْمٌ کان اَشَدَّ حُرًّا…. [۳] سند طبرانی از ابونعیم به بعد همانند سند حاکم می‌باشد که تصحیح آن بیان شد. اما راوی میان طبرانی و ابونعیم، یکی از اساتید طبرانی به نام: علی بن عبد العزیز بن المرزبان بن سابور ابو الحسن البغوی می‌باشد که در اینجا به بررسی شرح حال او می‌پردازیم:
وی عموی ابوالقاسم بغوی می‌باشد و در نزد علمای علم رجال اهل سنت توثیقات فراوان دارد.
دارقطنی او را فردی مورد اطمینان می‌داند: علی بن عبد العزیز بن المرزبان بن سابور، ابو الحسن البغوی. قال السهمی: سئل الدَّارَقُطْنِیّ عن علی بن عبد العزیز؟ فقال: ثقة مامون.
سهمی می‌گوید: از دارقطنِی پیرامون علی بن عبدالعزیز سؤال شد، گفت: وی مورد وثوق و مورد اعتماد است.
وقال السُّلَمِیُّ: سالت الدَّارَقُطْنِیّ عن علی بن عبد العزیز، فقال: ثقة مامون.
سلمی می‌گوید: از دارقطنِی در مورد وثاقت علی بن عبد العزیز پرسیدم، گفت: مورد وثوق و اطمینان است. [۴] ذهبی در خصوص او گوید: علی بن عبد العزیز بن المرزبان بن سابور الحافظ الصدوق. [۵]وی حافظ حدیث است (صد هزار حدیث حفظ است) و فردی راستگو است. وی همچنین در کتاب سیر اعلام النبلاء می‌نویسد: علی بن عبد العزیز. . الامام الحافظ الصدوق.
علی بن عبدالعزیز پیشوا، حافظ حدیث و راستگو است. [۶] ابن‌حجر عسقلانی نیز چنین می‌گوید: علی بن عبد العزیز البغوی نزیل مکة احد الحفاظ المکثرین مع علو الاسناد مشهور.
او ساکن مکه و یکی از حافظان حدیث است که احادیث را با سندهای کوتاه نقل می‌کند (راویان اصلی را پیدا می‌کند) و فردی مشهور است. [۷] سیوطی نیز می‌نویسد:
علی بن عبد العزیز بن المرزبان بن شابور الحافظ الصدوق ابو الحسن البغوی. [۸]ابوالخیر ابن الجزری نیز او را فردی قابل استناد معرفی می‌کند:
علی بن عبدالعزیز بن عبد الرحمن ابو الحسن البغوی البغدادی نزیل مکة شیخ مسند ثقة. او ساکن مکه و شیخی مورد استناد و قابل اعتماد است. [۹]بنابرین روایت طبرانی نیز صحیح می‌باشد.
روایت احمد بن حنبل با سند معتبر
احمد بن حنبل در دو کتاب خود یعنی مسند احمد و فضائل الصحابه روایت معتبری را نقل کرده است که نشان می‌دهد هوای غدیر آنچنان گرم بوده است که برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سایبان درست کردند:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا سفیان ثنا ابو عَوَانَةَ عَنِ الْمُغِیرَةِ عن اَبِی عُبَیْدٍ عن مَیْمُونٍ ابی عبد اللَّهِ قال قال زَیْدُ بْنُ اَرْقَمَ: وَاَنَا اَسْمَعُ، نَزَلْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِوَادٍ یُقَالُ لَهُ: وَادِی خُمٍّ فَاَمَرَ بِالصَّلَاةِ فَصَلَّاهَا بِهَجِیرٍ، قَالَ: فَخَطَبَنَا، وَظُلِّلَ لِرَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِثَوْبٍ عَلَی شَجَرَةِ سَمُرَةٍ مِنَ الشَّمْسِ، فَقَالَ: ” اَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ، اَوْ اَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ، اَنِّی اَوْلَی بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ؟ ” قَالُوا: بَلَی، قَالَ: ” فَمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ، فَاِنَّ عَلِیًّا مَوْلَاهُ، اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ.
راوی می‌گوید: در حالیکه من می‌شنیدم زید چنین گفت: با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در وادی که خم نامیده می‌شود فرود آمدیم. آن حضرت امر به‌اقامه نماز فرمود و در گرمای نیمروز نماز را بجا آورد سپس برای ما خطبه ایراد فرمود در حالیکه با افکندن پارچه بر یک درخت بزرگ برای آن جناب سایه تشکیل داده شده بود. آنگاه فرمود: آیا نمی‌دانید؟ آیا شهادت نمی‌دهید باینکه من اولی (سزاوارتر) هستم به هر مؤمنی از خود او؟ گفتند آری چنین است. فرمود: پس هر که من مولای اویم همانا علی (علیه‌السّلام) مولای او است. بار خدایا دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و دوست دار آنکه را که او را دوست دارد. [۱۰][۱۱] پاسخ به اشکالات سند روایت ابن‌حنبل
همچنانکه در حاشیه کتاب فضائل الصحابه دیده شد، محقق کتاب، سند روایت را بخاطر دو راوی یعنی ابوعبید و میمونه ابی عبدالله، ضعیف دانسته است، لذا ضروری است تا در این خصوص تحقیقی صورت بگیرد تا روش شود که آیا واقعا این دو راوی ضعیف هستند یا نه؟
بررسی وثاقت ابی‌عبید
نام این شخص بشیر بن ابی‌بشیر الانصاری می‌باشد که محقق کتاب مسند احمد او را مجهول دانسته بود.
در پاسخ می‌گوییم: ابن‌حبان او را ثقه دانسته است.
محقق کتاب ادعا کرده بوده که ابی عبید مجهول است در حالی که ابن‌حبان او را در الثقات ذکر کرده است:
بشیر بن ابی بشیر مولی الزبیر بن العوام یروی عن جابر بن عبدالله روی عنه محمد بن اسحاق. [۱۲] توثیق ابن‌حبان موجب اعتبار روایت می‌شود.
برخی از علمای اهل سنت در خصوص توثیقات ابن‌حبان گفته‌اند که اگر یک راوی در بین علمای رجال ضعیف باشد اما ابن‌حبان او را توثیق کند، در این صورت روایت «حسن» می‌شود.
شوکانی در ذیل یک روایتی که یکی از راویان آن تضعیف دارد، اما ابن‌حبان او را توثیق کرده است گوید:
قلنا ومع توثیق ابن حبان له فقد صار من قسم الحسن لا من قسم الضعیف.
ما می‌گوییم با توثیق ابن‌حبان آن راوی را، روایت از قسم حسن می‌شود نه از قسم ضعیف. [۱۳] سخت‌گیری ابن‌حبان در توثیق
ابن‌حبان، مشهور به سخت‌گیری در توثیق است. ذهبی در میزان الاعتدال درباره او می‌گوید:
ابن حبان ربما قصب الثقة حتی کانه لا یدری ما یخرج من راسه.
ابن حبان گاهی آن قدر به شخص مورد اطمینان اشکال می‌گیرد، انگار که نمی‌داند این چه حرف‌هایی است که در مورد او می‌زند!! ! [۱۴] سیوطی نیز در تدریب الراوی به نقل از ابن‌حازم، در جواب این مطلب که ابن حبان از متساهلین است، می‌گوید:
وما ذکر من تساهل ابن حبان لیس بصحیح فان غایته انه یسمی الحسن صحیحا فان کانت نسبته الی التساهل باعتبار وجدان الحسن فی کتابه فهی مشاحة فی الاصطلاح وان کانت باعتبار خفة شروطه فانه یخرج فی الصحیح ما کان راویه ثقة غیر مدلس… ولاجل هذا ربما اعترض علیه فی جعلهم ثقات من لم یعرف حاله ولا عتراض علیه فانه لا مشاحة فی ذلک.
آنچه که در مورد تساهل ابن‌حبان گفته شده است، درست نیست، زیرا نهایت چیزی که گفته شده است آن است که وی روایت حسن را صحیح می‌شمارد،
اگر مقصود از تساهل وی این باشد که در کتاب او روایات حسن یافت شده است، این تنها اشکال در اصطلاح ابن‌حبان است (و نه به خود وی) و اگر از این جهت به او اشکال شود که او شرط صحت را سبک گرفته است، زیرا او در کتاب صحیح خویش از راویان مورد اطمینان غیر مدلس روایت کرده است (و شرط بخاری و مسلم در مورد ملاقات و یا احتمال آن را مد نظر قرار نداده است) به این علت عده‌ای به او اشکال کرده‌اند که او کسی را که مجهول است توثیق کرده است!!!؛ اما بر او اشکالی نیست (نظر او درست است)، زیرا این کار وی سبب اشکال بر او نمی‌شود. [۱۵]بنابراین روایت از نظر سند معتبر است.
بررسی وثاقت میمون ابی عبدالله
نام این راوی، میمون بن استاذ قرشی، کندی، بصری است. همچنانکه نقل شد، محقق مسند احمد و فضائل الصحابه این راوی را تضعیف کرده بودند و بخاطر همین به سند روایت اشکال گرفته بودند.
در پاسخ می‌گوییم:
میمون بن ابی عبدالله مختلف فیه است که روایتش حسن می‌شود. وی هر چند در بین برخی از رجالیون اهل سنت تضعیف شده است، اما در کنار این تضعیفات، توثیقاتی نیز دارد.
ابن ابی‌حاتم در این خصوص می‌نویسد: میمون بن استاذ بصری…. قال ذکره ابی عن اسحاق بن منصور عن یحیی بن معین قال میمون بن استاذ ثقة
اسحاق از یحیی نقل کرده است او گفته است میمون بن استاذ ثقه است. [۱۶] ابن‌حبان نیز او را در الثقات آورده است:
میمون ابو عبدالله مولی عبد الرحمن بن سمرة القرشی. [۱۷]طبق قاعده‌ای که در رجال اهل سنت مشهور است، اگر یک راوی هم ثوثیق داشته باشد و هم تضعیف داشته باشد، عنوان «مختلف فیه = مورد اختلاف» در مورد او به کار می‌رود و چنین فردی راویتش «حسن = معتبر» است. به عنوان نمونه وقتی ابن‌حجر عسقلانی اختلاف علمای اهل سنت را پیرامون توثیق و تضعیف قزعة بن سوید بن حجیر باهلی، نقل می‌کند، می‌گوید:
فالحاصل من کلام هؤلاء الائمة فیه ان حدیثه فی مرتبة الحسن. [۱۸] و نیز در تهذیب التهذیب در ترجمه عبدالله بن صالح کاتب اللیث به نقل از ابن‌قطان می‌گوید:
هو صدوق، ولم یثبت علیه ما یسقط حدیثه؛ الا انه مختلف فیه فحدیثه حسن. [۱۹] و در ترجمه هشام بن سعد می‌گوید:
هشام بن سعد قد ضُعّف من قبل حفظه، واخرّج له مسلم فحدیثه فی رتبة الحسن. [۲۰] ابن‌الملقن بعد از ذکر اختلاف شدید علما پیرامون یزید بن ابی‌زیاد، می‌گوید:
فانه لاجل اختلاف الائمة فیه حسن حدیثه.
به خاطر اختلافی که علما درباره او دارند، حدیث او حسن است.
این سخن ابن‌الملقن در حالی است که در همانجا نقل می‌کند که نووی در مورد این راوی گفته است:
ضعیف باتفاق المحدثین.
به اتفاق تمامی علمای حدیث، یزید بن ابی زیاد ضعیف است. [۲۱]بنابرین میمون بن ابی عبدالله مختلف فیه است لذا روایتش حسن می‌شود.
حاکم و ذهبی روایتی را که راوی آن میمون بن استاذ است، تصحیح کرده‌اند.
حاکم و ذهبی روایتی را که در سلسله اسناد آن این روای وجود دارد، صحیح دانسته‌اند که این تصحیح نشان از وثاقت او دارد.
حاکم در این خصوص چنین نقل می‌کند:
اخبرنا ابو بکر احمد بن جعفر البزاز ببغداد ثنا عبدالله بن احمد بن حنبل حدثنی ابی ثنا محمد بن جعفر ثنا عوف عن میمون ابی عبدالله عن زید بن ارقم قال کانت لنفر من اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم ابواب…. [۲۲] وی در ادامه در خصوص روایت گوید:
…… هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه. [۲۳] ذهبی نیز را تصحیح کرده است.
صحیح. [۲۴] احتجاج در مورد تصحیح حاکم
در اعتبار تصحیح حاکم همین بس که برخی از علماء تاکید کرده‌اند که تصحیحات محدثین از جمله حاکم، حجت و مورد احتجاج است. شوکانی در این خصوص گوید:
وَهَکَذَا یَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَحَّحَهُ اَحَدُ الْاَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِینَ مِمَّا کَانَ خَارِجًا عَنْ الصَّحِیحَیْنِ، وَکَذَا یَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا کَانَ فِی الْمُصَنَّفَاتِ الْمُخْتَصَّةِ بِجَمْعِ الصَّحِیحِ، کَصَحِیحِ ابْنِ خُزَیْمَةَ وَابْنِ حِبَّانَ وَمُسْتَدْرَکِ الْحَاکِمِ وَالْمُسْتَخْرَجَات عَلَی الصَّحِیحَیْنِ؛ لِاَنَّ الْمُصَنِّفِینَ لَهَا قَدْ حَکَمُوا بِصِحَّةِ کُلِّ مَا فِیهَا حُکْمًا عَامًّا، وَهَکَذَا یَجُوزُ الاحْتِجَاجُ بِمَا صَرَّحَ اَحَدُ الْاَئِمَّةِ الْمُعْتَبَرِینَ بِحُسْنِهِ؛ لِاَنَّ الْحَسَنَ یَجُوزُ الْعَمَلُ بِهِ عِنْدَ الْجُمْهُورِ.
جایز است به آن روایتی که یکی از ائمه معتبر در غیر صحیحین، تصحیح کرده‌اند، احتجاج نمود همچنین جایز است به آن چیزی که در مصنفات که مخصوص جمع روایات صحیح است مانند صحیح ابن خزیمه، ابن حیان، مستدرک حاکم و مستخرجات بر صحیحین، احتجاج کرد همچنین جایز است به آنچه که یکی از ائمه حدیث به حسن بودن یک روایتی حکم کرده‌اند، احتجاج کرد چون در بین جمهور جایز است به حسن عمل کرد. [۲۵] شوکانی همچنین روایتی را نقل کرده که یکی از روایان آن سهل بن معاذ است که در خصوص او علماء حرف و حدیث دارند وی در عدم اعتناء به این قیل و قال درباره راوی حدیث، تصحیحات ابن خزیمه و حاکم را حجت قرار داده و گوید:
وصححه ابن خزیمة والحاکم وغیرهما وفی سهل بن معاذ مقال ولکن لا التفات الی ذلک بعد تصحیح هؤلاء الائمة لحدیثه.
در سهل بن معاذ حرف و حدیث هست اما بعد از تصحیات ائمه حدیث (ابن خریمه، حاکم و غیره) دیگر به آن تضعیفات اعتناء نمی‌شود. [۲۶] همچنین ابراهیم هلال در کتاب ولایة الله در ذیل یک روایتی نقل کرده است که وقتی مقدسی، ابن‌حبان و حاکم روایتی را تصحیح می‌کنند، این دلالت دارد که آنها با توجه به شناخت راوی، روایت را تصحیح می‌کنند، وی گوید:
لا تعجزوا فی الدعاء، فانه لن یهلک مع الدعاء احد. وقد صححه هؤلاء الائمة الثلاثة فلا وجه لتعقب الذهبی بان فی اسناده عمر بن محمد الاسلمی وانه لا یعرفه لانه قد عرفه هؤلاء الائمة ولو لم یعرفوه لم یصححوا الحدیث.
مقدسی، ابن‌حبان و حاکم این روایت لاتعجزوا را تصحیح کرده‌اند لذا اشکال ذهبی به یکی از روات یعنی عمر بن محمد وارد نیست زیرا ذهبی شناختی به او نداشت درحالی که آن سه نفر او را او را می‌شناختند و اگر آنها آن شخص را نمی‌شناختند حدیث را تصحیح نمی‌کردند. [۲۷] ذهبی: تصحیح حاکم حداقل موجب حسن حال راوی است.
ذهبی درباره تصحیحات حاکم و دارقطنی گوید:
فان خُرِّج حدیثُ هذا فی “الصحیحین”، فهو مُوَثَّق بذلک وان صَحَّح له مثلُ الترمذیِّ وابنِ خزیمة، فجیِّدٌ ایضاً. وان صَحَّحَ له کالدارقطنیِّ والحاکم، فاقلُّ احوالهِ: حُسْنُ حدیثه.
اگر حدیثی از صحیحین تخریج شود که این روایت در صحیحین است در این صورت آن راوی توثیق می‌شود و اگر آن‌را ترمذی و ابن خزیمه تصحیح کند، ابن‌جید است و اگر دارقطنی و حاکم آن را تصحیح کنند، کمترین احوال آن شخص حسن دانستن روایت آن راوی است. [۲۸] طبق این بیان، تصحیح حاکم مورد پذیرش و میمون بن ابی عبدالله توثیق می‌شود.
روایت خطیب بغدادی
خطیب بغدادی روایتی را نقل می‌کند که در آن اشاره شده است که هوای غدیر آنچنان سوزناک بوده است که صحابه از شدت گرمای آفتاب در اذیت بودند تا حدی که مقداری از لباس خود را بر سر و مقداری را زیر پا می‌گذاشتند تا از حرارت هوا، آنها را حفظ کند.
وی می‌نویسد:
اَخْبَرَنَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ الْقَاسِمِ النَّرْسِیُّ، اَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّافِعِیُّ، وَاَخْبَرَنِیهِ الْحَسَنُ بْنُ اَبِی طَالِبٍ، وَاللَّفْظُ لِحَدِیثِهِ، ثَنَا اَحْمَدُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ شَاذَانَ، قَالا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ حُمَیْدِ بْنِ الرَّبِیعِ، ثَنَا اَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی الصُّوفِیُّ، حَدَّثَنَا اِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَهُوَ ابْنُ مَیْمُونٍ، عَنْ اَبِی حَنِیفَةَ سَابِقِ الْحَاجِّ سَعِیدِ بْنِ بَیَانٍ، عَنْ اَبِی اِسْحَاقَ، عَنِ الْبَرَاءِ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْغَدِیرَ قَامَ فِی الظَّهِیرَةِ، فَاَمَرَ بِقَمِّ الشَّجَرَاتِ، ثُمَّ جُمِعَتْ لَهُ اَحْجَارٌ، وَاَمَرَ بِلالا فَنَادَی فِی النَّاسِ، فَاجْتَمَعَ الْمُسْلِمُونَ، فَصَعَدَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَی تِلْکَ الاَحْجَارِ، فَحَمِدَ اللَّهَ، وَاَثْنَی عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: «اَیُّهَا النَّاسُ، مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَیَّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَاَبْغِضْ مَنْ اَبْغَضَهُ، وَاَحِبَّ مَنْ اَحَبَّهُ، وَاَعِزَّ مَنْ نَصَرَهُ»!
قَالَ اَبُو اِسْحَاقَ: قَالَ الْبَرَاءُ: فِی یَوْمٍ صَائِفٍ شَدِیدٍ حَرِّهِ، حَتَّی جَعَلَ الرَّجُلُ مِنَّا بَعْضَ ثَوْبِهِ تَحْتَ قَدَمِهِ، وَبَعْضَهُ عَلَی رَاْسِهِ، فَلَمَّا هَمَّ بِالنُّزُولِ قَالَ: «اَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ اَنِّی اَوْلَی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟» قَالُوا: بَلَی، قَالَ: «فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلَیَّ مَوْلاه.
ابی‌اسحق از براء بن عازب نقل می‌کند: وقتی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر منطقه غدیر وارد شد به هنگام گرمای ظهر، دستور دادند تا برگ درختان را جمع کرده و سپس برای ایشان سنگ‌هایی آوردند و به بلال دستور دادند تا در میان مردم ندا سر دهد و مسلمانان را جمع نماید پس پیامبر بر بالای آن سنگ‌ها رفته و حمد و ثنای الهی را بجای آورده و فرمودند: ‌ای مردم! هر کس من مولای او بودم، پس علی هم مولای اوست. خداوندا دوست‌دار هر که او را دوست دارد و هم دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد و غضب نما بر کسی که بر علی (علیه‌السّلام) غضب نماید و دوست بدار هر که او را دوست دارد و عزیز بدار هر که او را یاری نماید.
ابواسحاق می‌گوید: براء بن عازب گفت: (واقعه غدیر) در روزی بسیار گرم بود به گونه‌ای که از شدت گرما صحابه ردای خود را به زیر پای خود افکنده بودند و برخی نیز آن را بر روی سرشان کشیده بودند. وقتی پیامبر در غدیر ماندند فرمودند: آیا شهادن ندادید که من از شما بر خودتان اولی هستم؟ مردم گفتند: آری.
پس پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: هر کس من مولای او بودم، پس علی هم مولای اوست. [۲۹] روایت ابن‌مغازلی
وی روایتی را که شبیه به روایت خطیب بغدادی است چنین نقل کرده است:
اخبرنا ابو یعلی علی بن عبید الله بن العلاف البزار اذناً قال: اخبرنا عبد السلام بن عبد الملک بن حبیب البزار قال: اخبرنا عبدالله بن محمد بن عثمان قال: حدثنا محمد بن بکر بن عبد الرازق، حدثنا ابو حاتم مغیرة بن محمد المهلبی قال: حدثنی مسلم بن ابراهیم، حدثنا نوح بن قیس الحدانی، حدثنا الولید بن صالح عن امراة زید بن ارقم قالت: اقبل نبی الله من مکة فی حجة الوداع حتی نزل صلی الله علیه وسلم بغدیر الجحفة بین مکة والمدینة، فامر بالدوحات فقم ما تحتهن من شوک ثم نادی: الصلاة جامعة! فخرجنا الی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی یوم شدید الحر، وان منا لمن یضع رداءه علی راسه وبعضه علی قدمیه من شدة الرمضاء، …
برخی از ما از سوزش گرما ردایش را بر سر و برخی بر زیر پایش می‌گذاشت. [۳۰] سخن تفتازانی درباره غدیر
تفتازانی از متکلمین بزرگ اهل سنت به گرمای غدیر چنین تصریح می‌کند:
اما حدیث الغدیر فهو انه (علیه‌السّلام) قد جمع الناس یوم غدیر خم موضع بین مکة والمدینة بالحجفة وذلک بعد رجوعه عن حجة الوداع وکان یوما صائفا حتی ان الرجل لیضع رداءه تحت قدمیه من شدة الحر وجمع الرحال وصعد (علیه‌السّلام) علیها وقال مخاطبا معاشر المسلمین الست اولی بکم من انفسکم قالوا اللهم بلی قال فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله وهذا حدیث متفق علی صحته اورده علی رضی الله عنه یوم الشوری عندما حاول ذکر فضائله.
اما حدیث غدیر، همانا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مردم را در روز غدیر خم در مکانی بین مکه و مدینه در جحفه جمع نمود، و این کار بعد از بازگشت از حجةالوداع بود، و آن روز، روزی بسیار گرم بود به گونه‌ای که از شدت گرما مردم ردای خود را به زیر پای خود افکنده بودند و جهاز شتران (و یا محموله) را یک جا جمع شد و پیامبر بالای آن رفت و در حالی که مردم را مخاطب قرار دادند، فرمودند: ‌ای گروه مسلمین! آیا من به شما از نفس شما اولی و سزاوار نیستم؟ مردم گفتند: بله. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: پس هر کس من مولای اویم، پس علی مولای او می‌باشد. خداوندا دوست بدار دوستدار او را و دشمن بدار دشمن او را. یاری کن هر کس که او را یاری کند و خار کن هر کس که او را خار نماید. این حدیث اجماع بر صحت آن می‌باشد و علی (علیه‌السّلام) آن را در روز شوری در حین بیان فضائلش بیان نموده است. [۳۱] نتیجه کلی:
۱. طبق این روایات روز غدیر به‌اندازه‌ای گرم بوده که صحابه از جمله براء بن عازب و زید بن ارقم از آن اینگونه یاد می‌کندکه تا به حال به گرمای آن روز ندیدم. اگر این گرما برای کسانی که در منطقه عربستان که به گرما عادت دارند، اذیتی نداشت، هیچ‌گاه گرمای یک روز برایشان خاطره نمی‌شد بویژه اینکه صحابه هر وقت از آن یاد می‌کنند، اول به شدت حرارت آن روز اشاره می‌کند آیا باز هم می‌گویید آن روز گرم نیست؟
۲. هوای گرم آن روز غدیر در عربستان آن‌چنان حرارت داشت که مجبور شدند برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که می‌خواست سخنرانی کند، که سایبان درست کردند.
۳. وهابی‌ها که می‌گویند هوا در روز غدیر خیلی سرد بود، سؤال ما از آنها این است که مگر سرما قابل تحمل است که گرما نباشد!! طبق آن چیزی که آنها می‌گویند نیز آیا انصاف است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صحابه را در یک روز سرد زمستانی جمع کند و بگوید این علی (علیه‌السّلام) دوست شماست؟! ! !
۴. ادعای وهابی‌ها که هوای غدیر سر و خنک بوده است، بی‌اساس و پوچ است و با واقعیت تاریخی در تضاد است.
5. متن روایات صراحت دارد که منظور از ” مولا ” قطعا ” اولی به تصرف ” بوده است زیرا به قرینه جمله (من أولى بکم من أنفسکم ) معلوم می شود که تالی آن (من کنت مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ ) مشخصا اشاره به مقام اولویت امیرالمومنین علیه السلام بر نفس مردم را دارد .
6. سخن تفتازانی ردیه ای سنگین بر کسانی است که مدعی هستند امیرالمومنین علیه السلام به حدیث غدیر احتجاج نکرده اند بلکه نشان می دهد ایشان در باب بیان فضایل خود ، به حدیث غدیر اشاره کرده اند و فضیلت زمانی بیانش معنا پیدا می کند که مخصوص فرد باشد وگرنه فضیلتی مشترک نیاز به بیان ندارد .
حال از مخالفان متعصب می پرسیم : آیا سرما و گرمای واقعه غدیر واقعا تاثیری در نص کلام نبوی مبنی بر اثبات اولویت امیرالمومنین علیه السلام بر مردم دارد یا خیر ؟
برخی مطالب به نقل از پایگاه ویکی فقه
پی‌نوشت:
۱. الحاکم النیسابوری، ابوعبدالله محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۱۳ رقم ۶۲۷۲، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰م.
۲. الحاکم النیسابوری، ابوعبدالله محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)،المستدرک علی الصحیحین،، ج۳ ص۶۱۳، رقم ۶۲۷۲، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰م.
3. الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب (متوفای۳۶۰ه)،المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۷۱، تحقیق:حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر:مکتبة الزهراء – الموصل، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۴ه – ۱۹۸۳م.
4. محمدمهدی مسلمی، و دیگران، موسوعة اقوال ابی الحسن الدارقطنی فی رجال الحدیث وعلله، الطبعة: الاولی، ۲۰۰۱ م، الناشر: عالم الکتب للنشر والتوزیع – بیروت، لبنان، ج۲، ص۴۶۶، رقم ۲۴۷۸.
۵. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۱۴۷.
۶. الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۳۴۸، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.
۷. احمد بن علی بن حجر ابوالفضل العسقلانی الشافعی الوفاة:۸۵۲، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۶۲.
۸. السیوطی، جلال‌الدین ابوالفضل عبدالرحمن بن ابی‌بکر (متوفای۹۱۱ه)، طبقات الحفاظ، ج۱ ص۲۷۸، ناشر:دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۳ه.
۹. شمس‌الدین ابوالخیر ابن‌الجزری، محمد بن محمد بن یوسف (المتوفی:۸۳۳ه)، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج۱، ص۲۴۹، (مطابق با نرم افزار الجامع الکبیر).
۱۰. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۷، رقم ۱۰۱۷، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر:مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۳ه – ۱۹۸۳م.
۱۱. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۳۲، ص۷۳.
۱۲. التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد (متوفای۳۵۴ ه)، الثقات، ج۴، ص۷۱، تحقیق السید شرف الدین احمد، ناشر:دار الفکر، الطبعة:الاولی، ۱۳۹۵ه – ۱۹۷۵م.
۱۳. الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای ۱۲۵۰)، تحفة الذاکرین بعدة الحصن الحصین من کلام سید المرسلین، ج۱، ص۱۳۶، دار النشر:دار القلم – بیروت – لبنان – ۱۹۸۴، الطبعة:الاولی.
۱۴. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۱، ص۲۷۴، تحقیق:الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل احمد عبدالموجود، ناشر:دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۹۹۵م.
۱۵. السیوطی، جلال‌الدین ابوالفضل عبدالرحمن بن ابی‌بکر (متوفای۹۱۱ه)، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۱۱۴.
۱۶. ابن ابی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن ابی حاتم محمد بن ادریس (متوفای ۳۲۷ه)، الجرح والتعدیل، ج۸، ص۲۳۳، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۲۷۱ه ۱۹۵۲م.
۱۷. التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد (متوفای۳۵۴ ه)، الثقات، ج۵، ص۴۱۸، تحقیق السید شرف الدین احمد، ناشر:دار الفکر، الطبعة:الاولی، ۱۳۹۵ه – ۱۹۷۵م.
۱۸. احمد بن علی العسقلانی الوفاة:۸۵۲، القول المسدد فی الذب عن المسند للامام احمد، ج۱، ص۳۰، دار النشر:مکتبة ابن تیمیة – القاهرة – ۱۴۰۱، الطبعة:الاولی، تحقیق:مکتبة ابن تیمیة.
۱۹. احمد بن علی بن حجر ابو الفضل العسقلانی الوفاة:۸۵۲، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۲۶۰.
۲۰. النکت علی بن صلاح ج۱ ص۴۶۴، (مطابق با نرم افزار الجامع الکبیر).
۲۱. سراج الدین ابی حفص عمر بن علی بن احمد الانصاری الشافعی المعروف بابن الملقن الوفاة:۸۰۴، البدر المنیر فی تخریج الاحادیث والاثار الواقعة فی الشرح الکبیر، ج۶، ص۸۸، دار النشر:دار الهجرة للنشر والتوزیع – الریاض-السعودیة – ۱۴۲۵ه-۲۰۰۴م، الطبعة:الاولی، تحقیق:مصطفی ابو الغیط و عبدالله بن سلیمان ویاسر بن کمال.
۲۲. الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۵، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰م.
۲۳. الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۵، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة: الاولی، ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م.
۲۴. الحاکم النیسابوری، ابوعبدالله محمد بن عبدالله (متوفای ۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۵، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰م. تعلیقات الذهبی فی التلخیص.
25. الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای ۱۲۵۵ه)، نیل الاوطار من احادیث سید الاخیار شرح منتقی الاخبار، ج۱، ص۲۵.
۲۶. الشوکانی، محمد بن علی بن محمد الوفاة:۱۲۵۰، تحفة الذاکرین بعدة الحصن الحصین من کلام سید المرسلین، ج۱، ص۲۷۱، اسم المؤلف، دار النشر:دار القلم، بیروت، لبنان، ۱۹۸۴، الطبعة:الاولی.
۲۷. ابراهیم هلال، ابراهیم، ولایة الله والطریق الیها، ج۱ ص۴۲۵، دار النشر:دار الکتب الحدیثة – مصر/ القاهرة، تحقیق:تقدیم ابن الخطیب.
۲۸. ذهبی، شمس الدین ابو عبدالله محمد بن احمد بن عثمان بن قَایْماز الذهبی (المتوفی:۷۴۸ه)، الموقظة فی علم مصطلح الحدیث، ج۱، ص۷۸، مکتبة المطبوعات الاسلامیة بحلب، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۲ ه.
۲۹. البغدادی، ابوبکر احمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تلخیص المتشابه، ج۱، ص۲۴۴، دار النشر: طلاس للدراسات والترجمة والنشر، دمشق ۱۹۸۵ م، الطبعة: الاولی، تحقیق: سکینة الشهابی.
۳۰. ابن‌المغازلی، علی بن محمد بن محمد بن الطیب بن ابی‌یعلی بن الجلابی، ابوالحسن الواسطی المالکی، المعروف بابن المغازلی (المتوفی:۴۸۳ه)، مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب رضی‌الله عنه، ج۱، ص۶۷.
۳۱. التفتازانی، سعدالدین مسعود بن عمر بن عبدالله (متوفای ۷۹۱ه)، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۲۷۳، ناشر:الشریف الرضی، مکان چاپ:افست قم، سال چاپ:۱۴۰۹ ق، نوبت چاپ:اول.
منبع
موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «هوای غدیر خم گرم بوده است یا سرد؟».

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد