طلسمات

خانه » همه » مذهبی » دعا برای فرج

دعا برای فرج


دعا برای فرج

۱۳۹۸/۱۲/۱۳


۱۵۸۱ بازدید

اگر زمان واقعی ظهور را فقط خدا میداند و شرایط و نشانه های خاصی باید وجود داشته باشد که زمان انها نیز مشخص است پس دعا برای تعجیل ظهور چه معنایی دارد؟؟؟ ایا شیعیان خودشان را مسخره می کنند؟؟؟!!!!!!

یکی از وظایف مهمی که بنا به تصریح حضرت صاحب الامر علیه السلام بر عهده همه منتظران گذاشته شده، در خواست از خدا و دعا برای تعجیل فرج است. امام عصر علیه السلام در توقیعی که خطاب به «اسحاق بن یعقوب » صادر شده، می فرمایند:
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما همان است.
امام حسن عسکری علیه السلام نیز دعا برای تعجیل فرج را شرط رهایی از فتنه های دوران غیبت دانسته، می فرماید: به خدا سوگند غیبتی خواهد داشت که در آن تنها کسانی از هلاکت نجات می یابند که خداوند آنها را بر قول به امامتش ثابت قدم داشته و در دعا برای تعجیل فرجش موفق کرده است.
دعا برای تعجیل فرج از چنان اهمیتی برخوردار است که امام صادق علیه السلام می فرماید: هر کس بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «خداوندا! بر محمد و خاندان او درود فرست و در فرج ایشان تعجیل کن » نمیرد تا قائم را دریابد.
در روایت دیگری نیز آمده است که هر کس چنین کند خداوند شصت حاجت او را برآورده می سازد؛ سی حاجت از حوائج دنیا و سی حاجت از حوائج آخرت.
بنابراین همه شیعیان باید در طول شبانه روز، در اوقات نماز و در همه ایامی که در آنها دعا سفارش شده، دعا برای تعجیل فرج را به عنوان یک تکلیف و وظیفه مهم عصر غیبت فراموش نکنند. بلکه این دعا را بر همه دعاهای خود مقدم کنند تا خداوند به برکت این دعا آنها را آنها را از همه فتنه ها و آشوب های زمان غیبت در امان نگهدارد و همه گرفتاری ها و غم و غصه های آنها را برطرف سازد.
این دعا و استغاثه ضمن این که اسباب نزدیک شدن فرج مولایمان حضرت صاحب الامر علیه السلام را فراهم می کند موجبات ارتباط مستمر و همیشگی ما با آن حجت الهی را فراهم آورده و جلوی یاس و ناامیدی ما را در دوران طولانی غیبت می گیرد.
بنابراین شایسته است که همه منتظران امام عصر علیه السلام، که امیدوارند شاهد ظهور آن حضرت باشند، بیش از پیش به دعا و توسل برای تعجیل فرج روی آورند و آتش سوزان سینه خود را با خنکای دعاهای دلنشینی همچون دعای عهد، دعای ندبه، زیارت آل یاسین و دیگر ادعیه و توسلات، آرامش بخشند. باشد تا خداوند رحمان بر همه ما ترحم کند و ظهور پربرکت آن امام انس و جان را نزدیک سازد.
با توجه به این نکته دعا براى حضرت – بخصوص فرج امام عصر(عج)- اطاعت از امر خداوند و پیروى از رسول اکرم و اهل بیت«ع» است. «دعا» براى آن حضرت داراى آثار و حکمت هایى است ؛ از جمله:
1. نشانه علاقه و محبّت قلبى به آن حضرت است و در نتیجه موجب تقویت ایمان و یقین است.
2. گشایش و فرج مؤمنان در آن است ؛ چنان که خود آن حضرت در نامه اى مرقوم داشتند: «براى تعجیل در ظهورم دعا کنید که ظهور من، به نفع شما و موجب فرج و گشایش امور شما خواهد بود» کمال الدین، ج 3، ص 685..
3. فزونى نعمت، یکى از آثار دعا براى آن حضرت است ؛ زیرا شکر نعمت هاى الهى – به خصوص نعمت امامت ولایت آن حضرت – موجب افزونى نعمت است. علاوه بر اینکه شکر واقعى، موجب فاصله گیرى از گناه و تقرّب به خداوند است و این در جلب نعمت هاى الهى مؤثّر است. مسلّم است که دعا براى امام زمان(عج) موجب احترام و بزرگداشت آن حضرت و توجّه بسیار و دائمى به او و اداى شکر نعمت وجود آن حضرت است.
4. دعا، اظهار تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است و محتواى پیمان با او، دین دارى، شریعت محورى و تصمیم قلبى بر اطاعت امر امام«ع» و یارى رساندن او با نثار جان و مال است.
5. سبب زنده نگه داشتن یاد امام غایب در دل منتظران است. زنده نگه داشتن مسئله امامت، از امور بسیار ضرورى و مورد تصدیق عقل و شرع است و دعا براى امام زمان(عج)، در راستاى همین مهم قابل ارزیابى است.
6. اداى حقوق بسیارى که آن حضرت بر ما دارد، دعاهاى ما داراى این فایده است که بعضى از حقوق او را ادا کنیم ر.ک: کافى، ج 2، ص 172 ؛ بحارالانوار، ج 72، ص 226..
7. دعا براى آن حضرت، این فایده را هم دارد که خود آن حضرت نیز براى یارى دهنده و دعا کننده اش دعا مى کند ر.ک: مهج الدعوات، ص 302. ؛ زیرا این دستور دینى ما است که قطعاً مورد عمل او قرار دارد.
8. از دیگر فواید دعا، تقرّب دعا کننده به خداوند متعال است ؛ زیرا ائمه اطهار«ع» وسیله هاى تقرّب و وصول الى اللَّه هستند.
9. از دیگر آثار دعا براى ولى عصر(عج) نورانیت قلب دعا کننده و کسب نور از آن خورشید فروزان الهى است. اشراق نور امام«ع» بر قلب مؤمن، درخشنده تر از خورشید نور افشان است کافى، ج 1، ص 194..
اما باید دید آیا دعای فرج تاثیری هم در تعجیل ظهور و فرج دارد ؟به فرموده امام علی(ع): خداوند کارها را به حسب قضایش انجام می دهد نه رضایت شما، (میزان الحکمه، روایت شماره 16456) و مقدمه قضای الهی قدر الهی است. چرا که هر کار بر اساس اندازه و هندسه خاص خود انجام می گیرد. به فرموده امام صادق(ع): چون که خداوند چیزی را اراده کند مقدر می نماید آنرا (اندازه و مقدار آنرا معین می نماید) و پس از تقدیر قضایض به آن تعلق می گیرد، (همان مصدر، روایت شماره 16461) قدر عبارت است از هندسه و اندازه وجودی هر چیز و قضاء به معنای گذراندن و یکسره کردن و به پایان رساندن است تقدیر الهی موجودات عالم مشهود را بسوی آنچه در مسیر وجودشان برای آنها تقدیر و قالب گیری کرد، هدایت می کند همچنانکه خدای بزرگ فرمود: «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی؛ آنچه را که خلق کرده بسوی آنچه که برایش مقدر نموده هدایت فرمود. و سپس همین تقدیر و هدایت را با امضاء قضاء تمام و تکمیل می کند» ؛ (سوره اعلی، آیه 3؛ ر.ک: تفسیر المیزان، مرحوم علامه طباطبایی، ترجمه ج 37، ص 185). و بسیار می شود که خدا چیزی را تقدیر می کند ولی به دنبال تقدیر قضائش را نمی راند مانند قدری که بعضی از علل و شرائط خارج آنرا اقتضاء داشته ولی به خاطر مزاحمت مانعی آن اقتضاء باطل می شود و یا سببی دیگر و یا اقتضایی دیگر جای سبب قبلی را می گیرد و چه بسا چیزی مقدر بشود و قضاء آن نیز رانده شده باشد مثل این که از جمیع جهات یعنی هم از جهت وجود علل و شرایط و هم از جهت نبودن مانع تقدیر شده باشد که در این صورت آن چیز محقق می شود و در بعضی از روایات نیز آمده که قدر ممکن است تخلف کند اما برای قضاء برگشتی نیست. البته تغییر در تقدیر مربوط به عالم ماده می باشد، (ر.ک: همان مصدر، ص 185) با توجه به این مقدمه قضاء به معنای اجتماع جمیع علل و شرائط و فقدان هر گونه مانعی است که مسلماً انجام می گیرد و هیچ گونه برگشتی در آن نیست. اما این بدان معنی نیست که قصد کنیم دعا کردن با قضاء الهی منافات دارد. چه بسا همین قضایی که مجموعه شروط متعدد است یکی از آن شروط دعای بندگان باشد. و آمیختگی و همسویی دعا و قضاء در روایات بخوبی مشهود است. امیرالمؤمنین علی(ع) در انتهای نامه 31 نهج البلاغه به فرزندشان امام مجتبی(ع) می فرماید: دین و دنیای تو را به خدا می سپارم «و اسأله خیر القضاء لک» و بهترین خواسته الهی را در آینده و هم اکنون در دنیا و آخرت برای تو می خواهم. و این اجتماع درخواست از خدا (سؤال) و قضاء. بسیار زیباست. در روایت آمده که حضرت امیر(ع) از زیر دیواری که در شرف خراب شدن بود حرکت کردند و به جای دیگر رفتند از آن جناب سؤال شد آیا از قضای الهی (حکم حتمی الهی) فرار می کنید آن امام بزرگوار فرمودند از قضای الهی به سوی قدر الهی فرار می کنم!، (ر.ک: میزان الحکمه، ج 8، ص 162) به این معنی که در صورت توقف تمام مقدمات لازم برای زیر آوار ماندن مهیا می گردد و قضای الهی تحقق می پذیرد. اما با حرکت به سوی مکانی دیگر مقدمه ای از آن مقدمات ناقص می گردد و هندسه ای دیگر شکل می گیرد و آن تحقق سلامت و امنیت است. و لذا منافات ندارد که حتی دعا، قضای الهی را متبدل سازد. دعایی که از جمله مقدمات و شروط حکم حتمی الهی است. در روایت از رسول اکرم(ص) وارد شده که: «لا یرد القضاء الا الدعاء»؛ قضای الهی را رد نمی کند مگر دعا (ر.ک: منتخب میزان الحکمه، روایت شماره 2101) بنابراین در عین حال که همه امور به قضای الهی تحقق می پذیرد. منافات ندارد که ما موظف به دعا کردن باشیم. نه صرفاً به علت یک امری صوری و ظاهری بلکه چون دعا خود در سلسله طولی تحقق اشیاء تأثیر جوهری دارد. و این تأثیر به اذن و اراده الهی انجام می گیرد. خود حضرت حق ما را مأمور به دعا کردن نموده است و برای این دعا تأثیر قائل شده است. نتیجه این که آری زمان ظهور حضرت حجت(ع) مثل بقیه امور و اسرار به قضای الهی است. در عین حالی که ما موظف به دعای در جهت تعجیل فرج آن بزرگوار می باشیم. و دعای ما می تواند در مجموعه علل ظهور مؤثر باشد.
از طرفی یکى از عوامل مهم غیبت امام مهدى(عج)، عدم همراهى و تمکین مردم از آن حضرت و سستى و قصور در یارى امام«ع» است ؛ چنان که امامان پیشین، از این ناحیه آسیب هاى فراوانى دیدند و مرارت ها کشیدند. نتیجه این معصیت و نافرمانى بزرگ مردم، کشته شدن و شهادت همه آنان و از دست دادن حکومت بوده است! بر این اساس غیبت امام مهدى(عج) بیشتر از ناحیه خود مردم بوده است ؛ نه از سوى امام زمان(عج)، خواجه نصیر الدین طوسى مى گوید : «وجوده لطفٌ و تصرّفه لطف آخر و عدمه منّا»؛ کشف المراد، ص 285. «وجود امام، لطف است (از سوى خدا) و تصرّف او (در امور) لطفى دیگر است و غیبت او، مربوط به خود ما است» ؛ یعنى، عدم حضور امام و غیبت او از ناحیه خود ما و مشکلات و موانعى است که ما به وجود آورده ایم. ظلم و ستمى که مردم هم بر خود و هم بر دیگران روا مى دارند و از حجت الهى، به جهت جهل و نادانى شان بهره کافى نمى برند، موجب غیبت امام«ع» شده است. حضرت على«ع» در این زمینه مى فرماید : «واعلموا انّ الارض لا تخلوا من حجّة الله ولکنّ الله سیعمى خلقه منها بظلمهم وجورهم و اسرافهم على انفسهم»؛ بحار الانوار، ج 51، ص 113، ح 8. ؛ «اى مردم بدانید که زمین هرگز از حجّت الهى خالى نمى ماند، اما پروردگار، مردم را به جهت ظلم و ستمى که مرتکب مى شوند و نیز به جهت اسراف و زیاده روى هاى که در حق خود انجام مى دهند، از دیدن حجّت خودش (امام مهدى(عج)) محروم مى سازد».
در نقل دیگر آمده است : «…لکن الله سیعمى خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، ولو خلت الارض ساعة واحدة من حجّة الله ساخت باهلها لکن الحجة تعرف الناس و لا یعرفونها…»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 532، ج 463. ؛ «… خداوند به واسطه نادانى و ستمکارى مردم، دیده ایشان را از دیدن حجتش فرو مى بندد… سپس حجت (در زمان غیبت) مردم را مى شناسد ؛ ولى آنان او را نمى شناسند».
همچنین یکى از علت هاى مهم غیبت امام مهدى(عج) و طولانى شدن پنهان زیستى آن حضرت، آماده ساختن جامعه بشرى، براى رسیدن به مقصد نهایى و الهى خود است. آمادگى جهان عبارت است از : بالا رفتن سطح آگاهى مردم و درک نیاز به پیشوایى عادل و عالم، به وجود آمدن امکانات و زمینه هاى مناسب براى تشکیل یک حکومت جهانى، به ستوه آمدن مردم از ظلم و بیدادگرى و خواست جهانى و مردمى براى گسترش و احیاى عدالت، معنویت و امنیت جهانى. تا این زمان (آمادگى جهانى) فرا رسد، حضرت در غیبت خواهند بود ؛ زیرا وظیفه حضرت، تحقّق فراگیر و گسترده تمامى اهداف و برنامه هاى پیامبران و اولیا است و اقدامات و اصطلاحات او، نیازمند درک بالا و شعور مترقى از سوى مردم است.
شیخ طوسى مى گوید : «فلسفه غیبت فقدان قدرت لازم امام است که باید مردم به آن همت گمارند ؛ در واقع تا هنگامى که مردم زمینه اقتدار او را فراهم سازند، غیبت تداوم خواهد یافت ؛ چرا که خداوند خواستار تقویت حضرت مهدى(عج)، به وسیله بشر است، نه فرشتگان» تلخیص الشافى، ج 1و2، ص 95 (نشر عزیزى)..
لزوم تغییر موانع ناشی از مردم
چنان که مى دانیم، سال ها بود که پیشوایان اسلام، در دسترس مسلمانان بودند و مردم را، به راه راست و دین حق، دعوت مى کردند. به اعتراف دوست و دشمن، پیشوایان معصوم – از امام على«ع» گرفته تا امام حسن عسکرى«ع» – در تمام صفات برجسته انسانى و فضایل عالى دینى، بهترین افراد امت اسلام و برترین مردم بوده اند. با این حال، طى دو و نیم قرن بعد از رحلت پیامبر خاتم«ص»، تمام آن رهبران عالى قدر از صحنه سیاست اسلام کنار گذاشته شدند، تا آنجا که هرگاه اقدام به راهنمایى مردم غافل مى نمودند، با شدت عمل و زندان و کشته شدن مواجه مى گشتند. این موضوع به قدرى روشن است که ما را از هرگونه توضیح بیشتر، بى نیاز مى گرداند. خداوند متعال یازده شخصیت بى نظیر را – که جانشینان شایسته پیامبر اسلام بودند – به منظور رهبرى جامعه انسانى، به جهان عرضه داشت ؛ ولى به هیچ وجه، این عرضه، هماهنگ با «تقاضا» نبود. روى این اصل، چه بهتر که آخرین فرد آنان، براى مدتى طولانى از نظرها غایب گردد و به مردم جهان عرضه نشود تا بدین گونه، حسّ تقاضاى چنین پیشواى عالى مقامى، در مردم گیتى پدید آید. آن زمان هم که زمینه مساعد گردید، خداوند متعال وجود او را، عرضه داشته و در اختیار تقاضا کنندگان بگذارد. نکته جالب اینجا است که در بسیارى از روایات، از انتظار فرج و آمادگى مردم، براى ظهور امام زمان(عج) سخن به میان آمده و از کسانى که پیوسته در انتظار آمدن آن حضرت هستند، ستایش قابل توجهى شده است.
موضوع انتظار فرج، چیزى جز همان تقاضاى عمومى، براى عرضه داشتن آن وجود مقدس نیست و چون این تقاضا هنوز به طور فراگیر وجود ندارد، آن حضرت در غیبت به سر مى برد و وجود تعداد اندکى علاقه مند و دوستدار – هر چند در جاى خود بایسته و پسندیده است – در این دنیاى پهناور، کفایت نمى کند و تا زمانى که تعداد این یاران و خواستاران زیاد نشود و تقاضاى ظهور جهانى نگردد، «پنهان زیستى» و «ناپیدایى» آن حضرت ادامه مى یابد.
خداوند طى ده ها قرن، براى هدایت افکار و بیدارى وجدان هاى بشر و تعدیل عواطف و غرایز آنها، رهبرانى شایسته برانگیخت ؛ ولى بشر خیره سر، دست از خود سرى هاى خود بر نداشت. اگر عکس العمل موافقى هم نشان داد، نسبت به زحمت ها و تلاش هاى پیامبران و پیشوایان خود، بسیار ناچیز و بى ارزش بود. بنابراین بایسته است که آخرین حجت الهى، مدتى طولانى از دسترس بشر خارج گردد تا همین غیبت طولانى و کناره گیرى، وجدان ها را از خواب گران بیدار کند و در غیاب وى، استعداد و آمادگى پیدا کنند. هنگامى که از هر نظر شایستگى یافتند، آن پیشواى غایب باز مى گردد و جهان را پر از عدل و داد، نورانیت، حکمت و عقلانیت مى کند و ریشه ظلم و ستم و فساد را بر مى کند «یملأ الارض عدلاً و قسطاً و نوراً و برهاناً…»؛ احتجاج، ج 2، ص 291 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 350.. مقصود از آمادگى و بالا رفتن سطح آگاهى، این است که انسان ها به موقعیت و ارج وجود خود پى ببرند و تحمّل ظلم و فساد را، زندگى ننگین و مرگبارى تلقى کنند که شایسته مقام انسان نیست آن گاه با ارزیابى شرایط و امکانات خود و ستم قدرت هاى طاغوتى، بذر انقلاب را در سرزمین مستعد و آماده بپاشند و با شیوه هاى گوناگون، در آبیارى آن بکوشند.
پس تا زمانى که در توده ها چنین آگاهى پدید نیاید و انسان ها بر ارزش خود واقف نگردند و امکانات خود و طرف را درست نسنجند، «غیبت» ادامه خواهد داشت و سستى و تنبلى مردم، موجب طولانى شدن آن خواهد شد.
البته باید بدانیم خداوند متعال با توجه به اوضاع و شرایط جامعه و مناسب بودن زمینه ها و بسترها و براساس نیاز جامعه جهانى، هر وقت اراده کند، اذن قیام را صادر خواهد کرد. از این لحاظ امام مهدى آمدنى است و ممکن است براساس اراده الهى، و با توجه به نیاز شدید بشر، منتظر بعضى از زمینه ها و شرایط نباشد. اما آنچه در این جا اهمیت دارد، اراده و اختیار انسان ها است. زیرا بخشى از مقدمات در اختیار انسان ها نهاده و از آنان خواسته شده است در این جهت گام بردارند و هرگز سستى و کاهلى از خود نشان ندهند. حال برمی گردیم به قسمت مهم سوال شما و آن بحث شرایط ظهور است .
شرایط ظهور
شرایط به امورى گفته مى شود که تحقق ظهور وابسته به وجود آنهاست و تا آنها محقق نشوند، ظهورى در کار نخواهد بود. اما علایم و نشانه ها، آن دسته رویدادها و حوادثى است که براساس گفته پیشوایان معصوم، قبل و یا در آستانه ظهور واقع خواهد شد و تحقق هر کدام نوید نزدیک بودن قیام حضرت را مى دهد. براین اساس انقلاب جهانى امام علاوه بر این که داراى علایم و نشانه هایى است که پیش از وقوع آن روى مى دهد، داراى یک سرى شرایط و بایسته هایى است که با تحقق آنها، قیام اتفاق خواهد افتاد. در رابطه با این انقلاب و یا هر انقلاب واقعى دیگر، چند شرط متصور است.

یک. قانون و برنامه کامل و جامع

مى دانیم که زندگى بشرى به خصوص در عصر حاضر با کاستى ها و دشوارى هاى فراوانى رو به رو بوده و مهم ترین خواسته ها و نیازهایش از جمله عدالت، معنویت و رفاه واقعى است هیچ مکتب و دولت و انقلابى نیز نتوانسته به طور اساسى مشکلات بشر را برطرف کند و اگر موفقیتى داشته در بعضى از ابعاد و محدود بوده است. در واقع براى رفع همه کاستى ها و تحقق اهداف عالى جامعه بشرى نیاز به یک برنامه کامل و جامع است که تاکنون هیچ یک از مکاتب و نحله هاى بشرى نتوانسته اند آن را ارائه دهند و این تنها در کتاب آسمانى (قرآن) وجود دارد که حضرت مهدى(عج) مبیّن آن و تحقق بخش تمامى آموزه هاى آن با یک انقلاب جهانى خواهد بود.
یک انقلاب براى در هم شکستن وضع موجود و برقرارى وضع مطلوب به دو برنامه نیاز دارد:
1. برنامه اى جامع براى مبارزه با مشکلات و تغییر وضع موجود.
2. قانون متناسب براى حرکت جامعه به طرف وضعیت مطلوب و براساس نیازهاى واقعى جامعه.
قیام حضرت مهدى(عج) نیز این شرط لازم را دارد. برنامه انقلاب جهانى آن حضرت مبارزه پیگر و جدى با حکام جور و سردمداران فکرى و نظامى جامعه بشرى و نابودى کامل فساد و ظلم و کفر است. آن حضرت هم داراى این برنامه و هدف است و هم براساس پیش بینى هاى قرآنى و روایى موفق و پیروز خواهد بود.
برنامه حضرت در قسمت دوم، براساس عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر است که کامل ترین و بهترین برنامه زندگى انسانى است. این قانون جامع، متناسب با همه نیازهاى جامعه و ضامن تمام حقوق فردى و اجتماعى در یک نظام عادلانه حکومتى است.
پیامبر«ص» مى فرماید: «سیره و سنت او، سنت من است مردم را بر دین و آیین من به پا خواهد داشت و آنان را به کتاب پروردگارم دعوت مى کند» کمال الدین، ج 2، ب 39، ح 6..

دو. رهبرى مقتدر و توانمند

شرط دیگر براى پیدایش یک انقلاب وجود رهبر و پیشوایى آگاه، توانمند و دلسوز است تا با آشنایى کامل از اهداف، برنامه ها، زمینه ها و موانع، با مدیریتى صحیح و قاطع، حرکت انقلابى را راهبرى کند و تا آخرین نفس ادامه دهد. هم چنین بتواند فرمان روایى جهان را در دست گرفته و عدالت را در آن گسترش دهد. انقلاب عظیم مهدوى، به یقین داراى این شرط است. حضرت مهدى(عج) با توجه به مقام امامت شان، مسلماً شایستگى چنین منصبى را دارد و مى تواند چنین مسئولیتى را بر عهده بگیرد.

سه. یاران ایثارگر و مجریان توانمند

شرط دیگر یک انقلاب وجود یارانى فداکار است که با آشنایى نسبت به برنامه ها و اهداف و اعتقاد به آنها تا آخرین لحظه، از رهبر و انقلاب دست بر ندارند و آماده هر گونه فداکارى باشند.
قیام جهانى امام مهدى نیز نیاز به یارانى دارد که ضمن آشنایى و اعتقاد به امام و دین تا آخرین لحظه فداکارى کنند. این جمعیت خالص و مخلص که اصحاب حضرت را تشکیل مى هند، نقش جدى و قابل توجهى در رهبرى سپاه و فتح کشورها و اداره مناطق و سرزمین ها ایفا خواهند کرد.
امام جواد«ع» در این زمینه مى فرماید: «اصحاب مهدى به سوى او اجتماع مى کنند که سیصد و سیزده نفراند؛ به تعداد اهل بدر از نقاط مختلف زمین… وقتى این عده جمع شدند، خدا امر او را ظاهر مى کند و چون عده کامل شد که ده هزار نفراند، به اذن خدا خروج مى کند» کمال الدین، ج 2، باب 37، ح 2..
چه بسا این شرط هنوز تحقق نیافته و تعداد یاران آن حضرت – به خصوص اصحاب خاص – کامل نشده است تا قیام نیز صورت گیرد.

چهار. آمادگى عمومى و بالارفتن سطح رشد و فهم مردم

یکى دیگر از شرایط یک انقلاب و تحقق آن، پذیرش مردمى و قابلیت آنان است، اگر مردم آن را نخواهند، و شرایط فکرى و روانى فراهم نباشد، آن قیام به سرانجام نمى رسد؛ چنان که نهضت الهى امام حسین«ع» به جهت عدم همراهى مردم در ظاهر شکست خورد و آن حضرت به شهادت رسید.
قیام حضرت مهدى(عج) نیز این شرط را لازم دارد. مردم باید به حدى از رشد و آگاهى رسیده باشند که پذیراى حرکت اصلاحى و قیام بزرگ منجى عالم بشریت باشند. وجود این آمادگى از شرایط بسیار مهم براى ظهور مصلح موعود است؛ چرا که با وجود آن، حرکت اصلاحى حضرت به نتیجه خواهد رسید.
از میان چهار شرط یاد شده، دو شرط فراهم است و آن طرح و برنامه کامل براى اداره جهان و وجود رهبر شایسته و کارآمد است. اما شرط سوم و چهارم نیز لازم است فراهم شود و مردم آمادگى پذیرش انقلاب او را داشته باشند.
براین اساس بخشی از شرایط ظهور مربوط به علل غیبت است که با رفع آنها ظهور نزدیکتر می شود ؛ ولی این امر صد در صدی نیست و ظهور امام مهدی تابع مولفه های دیگری نیز هست که همگی در دست خداوند است و تا او اراده نکند امر ظهور محقق نخواهد شد . به همین جهت سفارش فراوانی به دعا جهت تعجیل فرج شده است .
برای مطالعه بیشتر ر.ک :
1. مهدویت (پیش از ظهور ) ، رحیم کارگر ، نشر معارف
2. مهدویت ( پس از ظهور ) ، رحیم کارگر ، نشر معارف

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد