طلسمات

خانه » همه » مذهبی » دفاع از حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

دفاع از حضرت فاطمه(سلام الله علیها)


دفاع از حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

۱۳۹۴/۱۱/۱۹


۱۱۹۴ بازدید

چرا با وجود حضرت علی(علیه السلام)، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) پشت در رفت؟ چگونه می‌توان باور داشت که با وجود علی(علیه السلام)، همسر او برای باز کردن در خانه برود! چرا علی(علیه السلام) آن دلیرمرد و پیروز جنگ های احد و خیبر، از همسر خود دفاع نکرد؟

در پاسخ به این سؤال، نخست گزیده ای از ماجرای حمله به خانه فاطمه(سلام الله علیها) ارائه و سپس نکاتی پیرامون سؤال تقدیم می شود:عمر همراه عده‌ای به طرف خانه فاطمه(سلام الله علیها) آمد و در را کوبید، فاطمه با شنیدن سر و صدای جمعیت با صدای بلند و همراه گریه فریاد زد: ای رسول خدا چه مصیبت‌هایی پس از تو از پسر خطاب و پسر ابوقحافه می‌بینیم. گروهی با شنیدن گریه فاطمه دلشان به درد آمد و با گریه آنجا را ترک کردند؛ اما عمر با گروهی دیگر باقی ماندند[ ابن قتیبه، الإمامه والسیاسه، ج 1، ص 16، ج1، ص37.].
گمان می رفت که به احترام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پشت در کسی بدون اجازه وارد نخواهند شد، اما عمر در را با لگد شکست، سپس وارد خانه شدند و علی(علیه السلام) را بیرون آوردند در حالی که به خاطر این پیروزی الله اکبر می‌گفتند!![ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج2، ص67؛ شیخ مفید، الاختصاص ص 186؛ بحار الأنوار، ج 28، ص 227.] بنابراین حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها)، تصمیمی برای باز کردن درب نداشت و برای این کار پشت درب نرفت او به هنگام هجوم، با دیدن عمر و همراهانش، در را بست و نزدیک دَر ایستاده بود و احتمال نمی‌داد که با وجود آن حضرت، متعرض خانه شوند[ زیرا نص قرآن است که بدون اجازه وارد خانه کسی نشوید. (نور، آیات 27 و 28). ] و این بی‌شرمی مهاجمان بود که حرمت خانه و اهل آن را رعایت نکردند.
اما درباره نقش و موضع امیرمؤمنان(علیه السلام) در آن لحظات نکات ذیل قابل توجه و درنگ است:
1. شکی نیست که امیرمؤمنان(علیه السلام)، شجاع و قهرمان بود و در تاریخ اسلام، فردی به پایه او در مقاومت و دلیری نمی رسد، از سویی شجاع، کسی است که به وظیفه خود عمل کند قدرت دفاع نداشتن، به معنای ضعف و ترس و یا بی اعتنایی در برابر حمله وحشیانه نیست، بلکه شرایط دفاع برای امام فراهم نبود. امام قدرت لازم برای احقاق حقوق از نظر اجتماعی و یاران را نداشت و امام به خاطر مصالحی، در موضوع حق حاکمیت بر مسلمانان که بزرگ ترین حق حضرت و حق مردم مسلمان بود، سکوت کرد، در مسایل شخصی مانند شکنجه حضرت زهرا(سلام الله علیها) و شکنجه خود نیز سکوت کرد. و این روش امامان دیگر نیز بوده است که در مصالح اسلام و مسلمانان از حقوق خود گذشته و حتی جان خود را فدا نموده و بعضاً راضی شدند که خانواده شان اسیر شود.
وظیفه محوری امیرمؤمنان(علیه السلام) صبر بود آن گونه که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از او خواسته بود:
«… پس چون از دنیا رفتم و از آنچه به تو وصیت کردم فارغ شدی و بدنم را در قبر گذاشتی، در خانه‌ات بنشین و قرآن را آن گونه که دستور داده‌ام، بر اساس واجبات و احکام و ترتیب نزول جمع آوری کن، تو را به بردباری در برابر آنچه که از این گروه به تو و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) خواهد رسید سفارش می‌کنم، صبر کن تا بر من وارد شوی»[ شریف رضی، خصائص الأئمة(علیهم السلام)، ص73؛ بحار الأنوار، ج 22، ص 484.].
2. تاریخ اسلام گواهی می دهد که درخت اسلام در دل برخی ریشه ندوانیده بود، بلکه نهالی تازه پاگرفته در دل آن ها بود و امکان داشت با نسیمی یا بادی از جای کنده شود. در چنین شرایطی اعمال قدرت، و کشتن مهاجم و دستیاران او، نتیجه ای جز یک جنگ داخلی تمام عیار میان بنی هاشم و قبیله های تیم و عدی در برنداشت[ پاسخ جوان شیعی به پرسش های وهابیان، ص 55.]، از این جهت، امام بردباری را پیشه کرد و کراراً این سخن را تکرار می کرد:
«به خدا سوگند هرگز فکر نمی کردم؛ و به خاطرم خطور نمی کرد که عرب بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)؛ امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند (و در جای دیگر قرار دهند و باور نمی کردم) آنها آن را از من دور سازند! تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف فلان… بود که با او بیعت کنند، دست بر روی دست گذاردم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می خواهند دین محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را نابود سازند. (در اینجا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگ‌تر بود چرا که این بهره دوران کوتاه زندگی دنیا است، که زایل و تمام می شود. همان‌طور که «سراب» تمام می شود و یا همچون ابرهایی که از هم می پاشند. پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید»[ نهج البلاغه، نامه 62.].

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد