دفتر پنجاه و پنجم پرسش ها و پاسخ ها «اخلاق علم آموزی در فضای دانشگاه»
۱۳۹۵/۰۲/۱۵
–
۲۷۹۱ بازدید
دفتر پنجاه و پنجم پرسش ها و پاسخ ها «اخلاق علم آموزی در فضای دانشگاه»
پرسش ها و پاسخ های دانشجویی
دفتر پنجاه و پنجم
اخلاق علمآموزی
در فضای دانشگاه
نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
معاونت آموزشی و پژوهشی
اداره مشاوره و پاسخ
مراکز پخش:
مدیریت پخش دفتر نشر معارف:
قم، خیابان شهدا، کوچه 32، پلاک 3، تلفن و نمابر: 37740004
پاتوق کتاب قم (شعبه 1):
خیابان شهدا، روبه روى دفتر مقام معظم رهبرى، تلفن 37735451
پاتوق کتاب قم (شعبه 2):
بلوار جمهورى اسلامى، نهاد رهبرى در دانشگاه ها، تلفن 32904440
پاتوق کتاب تهران:
خیابان انقلاب، چهار راه کالج، پ 715، تلفن 88911212
قم، مؤسسه فرهنگى و اطلاع رسانى طلوع طاها، تلفن 37748345
نشانى اینترنت:
www.ketabroom.ir – www.porseman.org –
www.porsemani.ir
پست الکترونیک:
info@ketabroom.ir – info@porseman.org
دفتر پنجاه و پنجم .اخلاق و عرفان؛ ۶.
|
فهرست
موضوعات (برای
دسترسی سریع به متن روی موضوع مورد نظر کلیک کنید.)
«پرسشگرى»
از آغاز آفرینش انسان، رخنمایى کرده؛ بر بال سبز خود،
فرشتگان را فرانشانده، بر برگ زرد خود، شیطان را فرونشانده و در این میان، مقام
آدمیت را نشان داده است. آفتاب کوفه چه زیبا فرموده است:
«مَن اَحسَنَ السؤال عَلِمَ» و «من عَلِمَ اَحسَنَ السؤال».
هم سؤال از علم خیزد هم جواب همچنانکه خار و گُل از خاک و
آب
آری! هر
که سؤالهایش آسمانی است، دانش و بینش پاسخش خواهد بود.
پویایی و پایایی «جامعه» و «فرهنگ»، در گرو پرسشهای حقیقتطلبانه
و پاسخهای خِردورزانه است.
«اخلاق
کاربردی» به صورت خاص هدف خود را توجه به آسیب شناسی و درمان معضلات عملی جامعه می
داند و کمک شایانی به تبیین و ترویج ارزش های اخلاقی می کند.
در این
راستا پرداختن به اخلاق علم آموزی با ابعاد مختلف آن، در مقام شاگردی و استادی و در
نقش های دیگر مانند پژوهشگری و نقد، تلاشی شایسته را می طلبد.
اداره
مشاوره و پاسخ معاونت آموزشی و پژوهشی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه
ها، محفل انسی فراهم آورده است، تا «ابر رحمت» پرسش ها را به «زمین اجابت» پذیرا
باشد و نهال سبز دانش را بارور سازد.
شایان
ذکر است در راستای ترویج فرهنگ دینی، اداره مشاوره و پاسخ نهاد، تاکنون بیش از
چهارصدهزار پرسش دانشجویی را در موضوعات مختلف اندیشه دینی، مشاوره، احکام و…
پاسخ داده است.
این
اداره داراى گروه هاى علمى و تخصصى، به شرح زیر است:
– قرآن و حدیث؛
– تربیتى و روان شناسى؛
– احکام؛
– اندیشه سیاسى؛
– فلسفه، کلام و دین پژوهى؛
– فرهنگى و اجتماعى؛
– حقوق و فلسفه احکام؛
– تاریخ و سیره؛
– اخلاق و عرفان؛
– ادیان و مذاهب.
آنچه پیش
رو دارید، بخشی از پرسشهای اخلاق علم آموزی در فضای
دانشگاه، دارای فراوانی در میان قشر جوان و دانشگاهیان است که از سوی محقق ارجمند
حجت الاسلام مسلم محمدی (عضو هیئت علمی دانشگاه تهران – پردیس فارابی) پاسخ
دهی و توسط آقایان حجت الاسلام سیدمصطفی علم خواه و علی امینیان
ارزیابی شده است.
برآنیم
با توفیق خداوند، به تدریج ادامه این مجموعه را تقدیم شما خوبان کنیم. پیشنهادها و
انتقادهای سازنده شما، راهنمای ما در ارائه شایسته و پربارِ مجموعه هایی از این دست
خواهد بود.
در پایان
از تلاش های مخلصانه مؤلف محترم و مجموعه همکاران اداره مشاوره و پاسخ، به خصوص
حجت الاسلام صالح قنادی که در بازخوانی و آماده سازی این اثر تلاش کرده اند،
تشکر و قدردانی می شود و دوام توفیقات این عزیزان را در جهت
خدمت یشتر به مکتب اهل بیت(علیهم
السلام) و ارتقای فرهنگ دینی جامعه
– به ویژه دانشگاهیان – از خداوند متعال مسألت داریم.
این اثر
هرگز بی نقص و عیب نیست، ازاین رو منتظر بیان نقطه نظرات شما اساتید، دانشجویان و
فرهیختگان عزیز هستیم.
الله ولى التوفیق
معاونت آموزشى و پژوهشى نهاد
جایگاه اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی چیست؟
اخلاق و
خُلق به معنای مجموعهای از سرشت و صفات باطنی است.[1]
چنانکه
خلقت و خَلق به معنای شکل و اندام ظاهر می باشد.
پیامبر
اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)
نیز برای هر دو جنبه دعا می کردند:
«اللهم
حَسِّن خَلقی و خُلقی»[2]؛
«خدایا صورت و سیرتم را نیکو بگردان».
یا خطاب
به شخصی فرمودند:
«انک
امرء قد احسن الله خَلقک فاحسن خُلقک»[3]؛
«همان گونه که خدا صورتی زیبا به تو عطا نموده تلاش کن اخلاقت را نیز زیبا نمایی».
نتیجه آن
که خُلق در بالاترین مرحله آن، هر نوع صفت مثبت یا منفی پایدار در انسان است که
موجب صدور افعال به آسانی و بدون درنگ میگردد.[4]
اهمیت و جایگاه اخلاق
اخلاق از
ارکان اساسی و بنیادین آموزه های دینی به حساب می آید، این حقیقت در مجموعه آموزه
های دینی به خوبی قابل برداشت است.
در قرآن
مباحث اخلاقی به صورت مستقیم و یا در کنار مسائل مهم مورد توجه قرار گرفته است.
خداوند شش صفت را علامت نیکوکاری می داند که عبارتند از:
ایمان به
مبدأ، معاد و رسولان، انفاق به خویشان و نیازمندان، اقامه نماز، پرداخت زکات، وفای
به عهد، صبر بر مصائب و سختی ها.
که تنها
با دقت در سوره بقره، آیه 177، اهم مسئولیت های انسانی در مقابل خود، خدا و دیگران
به چشم می خورد.
رفتار و
گفتار رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)
نیز مؤید اهمیت و جایگاه بالا و والای ارزش های اخلاقی است. قبل
از بعثت، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
به خاطر صداقت، امانت، شرکت در پیمان جوانمردی و توجه به دیگر اصول اخلاقی مورد
احترام و تمجید مردم بود.
همچنین
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
فرمودند:
«اِنّی
بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»[5]؛
«همانا من برای تکمیل کمالات اخلاقی مبعوث شدم».
همچنین
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
در پاسخ این سؤال که دین چیست؟ فرمودند:
«الخلق
الحسن»[6]
این گونه
عبارت ها بیانگر جایگاه و اهمیت ارزش های اخلاقی است.
پیامبر(صلی
الله علیه و آله و سلم) به همنوعان
چه مسلمان و غیرمسلمان اگر دارای اخلاق نیکو بودند، ارزش و احترام فراوانی قایل
بودند ازاین رو پس از این که دختر حاتم طائی به دست مسلمانان به اسارت در آمد،
هنگامیکه به محضر رسول خدا(صلی
الله علیه و آله و سلم) رسید و فضائل اخلاقی پدرش را برای
پیامبر بازگو کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
پس از تحسین اوصاف اخلاقی حاتم طائی فرمودند: «او را به پاس فضائل اخلاقی پدرش آزاد
کنید».
و نیز
اخلاق نیکوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
قبل و بعد از بعثت موجب شد که ایشان به عنوان پیامبر رحمت مشهور شود و بعد از فتح
مکه، علیرغم برخی انتقادها و مخالفت ها، فرمان عفو عمومی صادر نمودند.
امام علی(علیه
السلام) نیز در وصیتنامه خود خطاب
به امام حسن(علیه السلام) میفرمایند:
«پسرم!
خویشتن را معیار و مقیاس قضاوت بین خود و دیگران قرار بده؛ پس آنچه را برای خود
دوست میداری برای دیگران دوست بدار و آنچه را که برای خود
نمیپسندی برای دیگران نیز مپسند. ستم مکن؛ همانگونه
که دوست نداری به تو ستم شود. نیکی کن؛ همانطور که دوست
داری نسبت به تو نیکی کنند. برای خویشتن چیزی را زشت بدان که همان را برای دیگری
قبیح میشماری؛ به همان چیز برای مردم راضی باش که برای خود
میپسندی»[7]
امام
حسین(علیه السلام) نیز حتی در
رویارویی حادثه کربلا، آشکارا به ارزش های اخلاقی پایبند
بود و در عصر عاشورا به دشمنان خویش می فرمایند:
«إن
لَم یَکُن لَکُم دین وَ کُنتُم لاتَخافونَ المَعاد فَکونوا أَحرارا فی دُنیاکُم»؛
«اگر اعتقاد به دین، خدا و قیامت ندارید، لااقل اخلاق انسانی و فتوت و جوانمردی
داشته باشید».
در این
باره دیدگاه پروفسور محمد لگنهاوسن (دانشمند مسلمان شده آمریکایی) نیز جالب توجه
است: «به نظر بنده ما هر وقت میخواهیم مهدویت را برای غرب
مطرح کنیم خیلی باید روی بُعد اخلاقی مهدویت اصرار داشته باشیم و به آنها نشان
بدهیم که ما برای برداشتن موانع ظهور باید اخلاق خودمان را اصلاح کنیم و به عنوان
پیروان ائمه(علیهم السلام) با
تقوا شویم. فکر میکنم اگر ما بتوانیم این موضوع را به خوبی
تبیین کنیم اثر زیادی داشته باشد»[8]
با توجه به جهانی و فرادینی بودن اخلاق، اخلاق دینی به چه معناست؟
به بیان دیگر با توجه به این که منشأ اخلاق وجدان انسان است، دین (و به صورت خاص
آموزه های اسلامی) چه نقش و جهت دهی خاصی در مورد اخلاق خواهد داشت؟
اخلاق دینی با دارا بودن
نظام و سیستم خاص خود دارای ویژگی هایی است که آن را از اخلاق غیردینی جدا می کند؛
ازاین رو به سه مورد از مهم ترین تأثیرات دین بر اخلاق به خصوص در مقام کارکرد و
اجراء اشاره می کنیم:[9]
1.ضمانت در اجراء
دین باوری بهترین ضمانت
اجرایی در فراگیر شدن پای بندی به اصول اخلاقی است. اعتقاد به وجود خدا و جاودانی
نفس، مستلزم مسئولیت در رفتار است.[10]
اخلاق و
اخلاقیات بدون اتکا بر خداوند اساس خود را از دست داده و از ضمانت اجرایی حقیقی
برخوردار نخواهد بود.[11]
تاریخ و تجربه نشان داده است، که هرجا دین از اخلاق جدا شده اخلاق به فراموشی سپرده
شده است.
داستایوفسکی روسی میگوید: اگر خدا
نباشد همه چیز مباح یا مجاز است.
[12]
ازاین رو ممکن نیست که دین به کلی از میان برود و اخلاق پایدار بماند.[13]
به تعبیر
علامه جعفری: «با حذف مذهب از حیات دنیوی و مدیریت زندگی مادی و سیاسی، اخلاق و
ارزش های اخلاقی و از جمله محوریترین آنها یعنی عدالت
اخلاقی متزلزل گشته و رو به فنا خواهد رفت».[14]
به ویژه
این که برای برخی ارزشهای اخلاقی مانند ایثار جز با
استمداد از دین و آموزههای دینی نمیتوان
توجیه عقلانی ارائه داد، ایثار براساس دیدگاه غیردینی هیچ گونه توجیه عقلانی ندارد.[15]
باور به
قیامت و معاد به عنوان یک اعتقاد دینی، از ضمانت های مهم در انجام یا ترک خوب و بد
اخلاقی است. مسئله ثواب و عقاب برای نیکوکاران و بدکاران، ثبت و ضبط تمام اعمال
انسانی و نظارت الهی بر آن ها از تضمین های روی آوردن به سمت نیکی هاست.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در
این باره می فرماید:
«بندگان
خدا از روزی بترسید که اعمال و رفتار انسان وارسی می شود، روزی که پر از تشویش و
اضطراب است و کودکان در آن روز پیر می گردند… در قیامت با نیکوکار و بدکار یکسان
رفتار نمیشود: و به تناسب رفتارشان به نعمت یا عذاب دچار
میشوند»[16]
«آن کس که از بازگشت خود
به قیامت آگاه باشد خیانت و نیرنگ ندارد»[17]
2. ارائه هدف غایی در اخلاق
در حقیقت
انسان دین دار اصول اخلاقی را با رویکرد شریعت باوری و نردبان کمال و وصول به حق
پایبند است که این به خوبی از آیات قرآن کریم قابل استشهاد
است.
علامه
طباطبایی(رحمت الله علیه) معتقد
است: مکتب اخلاقی قرآنی یک فرق اساسی با دیگر مکاتب اخلاقی
دارد و آن این که هدف در این مکتب ذات خداست، نه کسب فضیلت انسانی اعمّ از این
جهانی یا آن جهانی.[18]
و آن همان مکتبی است که در صدد پرورش انسان کامل و به تعبیر قرآن، رسیدن به نفس
مطمئنه و متنعم شدن به رضوان الهی در مقابل جنت و فردوس است، به گونه ای که گرایش
به فضائل اخلاقی در نهایت به گرایش توحید توسط انسان برمی گردد.[19]
3. مهار و تعدیل نفسانیات
از آنجا
که ریشه تمام نفسانیات و رذائل اخلاقی به خودمحوری و خودخواهی باز می گردد بهترین
راه برای مدیریت و کنترل آن، توجه به راهکارهای برخاسته از دین است، که از بهترین
راهکار آن در فرهنگ دینی، به عنوان اخلاص در عمل یاد می کنند. که تجسم عملی آن را
می توان انسان های عارف و واصلی معرفی کرد که با ترک انانیت، عجب و خودبینی به
درجات معنوی و الهی بالایی دست یافتند.
به بیان استاد مطهری محور
مسائل اخلاقی، خود را فراموش کردن و از خود گذشتن و از منافع خود صرف نظر کردن است.
در اخلاق یک مسئله وجود دارد که اساس همه مسائل اخلاقی است و آن رهایی از خودی و
رها کردن و ترک انانیت است.[20]
نتیجه آن که دین ترکیبی
است از عقائد، اخلاق و احکام شرعی که در یک تمثیل که معمولاً اخلاق پژوهان معاصر
طرح می کنند، دین همانند درختی است که عقائد ریشه، اخلاق تنه و احکام شاخ و برگ آن
است[21]
که با نبود هرکدام نه از درخت ماهیتی می ماند و نه از دین. همان گونه که ظاهر و
محتوای برخی روایات ابعاد سه گانه فوق را در کنار هم قرار می دهد.[22]
مراد از اخلاق کاربردی چیست؟ و آیا در میان آثار علمای پیشین این
مسئله مطرح بوده است؟
اخلاق
کاربردی به مباحث و معضلات عملی به نحو خاص و مستقیم توجه می کند.[23]
پیدایش اخلاق کاربردی به مسائل نوظهور در قلمرو علم و قدرت انسانی و پیچیدگی های
جامعه مدرن و رشد تکنولوژی برمی گردد.
اخلاق
کاربردی عبارت است از: کاربرد مبانی و معیارهای اخلاقی در
حوزه یا مسئلهای خاص که ناظر به یک قلمرو خاص رفتاری مثل
«پزشکی»، «محیط زیست»، «معیشت»، «معاشرت» و امثال آن می باشد.[24]
اخلاق
کاربردی، در مسائلی همچون رابطه انسان با خدا (اخلاق عبادی)، زندگی شخصی، زندگی
خانوادگی، روابط جنسی و امثال آن هم مطرح است.
تاریخچه اخلاق کاربردی
در آغاز
هزاره سوم با توجه به تحولات عمیق و شگفتی که ناشی از هفت مؤلفه «قدرت، سرعت، ثروت،
فرصت، ارتباطات، اطلاعات و مجاز» به دست آمد. از یک سو و عدم جواب گویی قوانین
تدوین شده بشری از سوی دیگر، ضرورت پرداختن به اخلاق کاربردی جهت باز گرداندن انسان
ها به وجدان و ندای درونی خودشان آغاز شد. و تلاش های فراوانی از سوی سازمان جهانی
در این باره صورت گرفت و لذا همین مسئله موجب شده سازمان جهانی یونسکو در بیانیه
های متعددی با تأکیدات فراوان، همه سازمان ها و ارگان های تحقیقاتی و صنفی را ملزم
به تدوین منشور اخلاقی ویژه موضوع، حرفه و صنعتی که با آن سرو کار دارند کرده است،
براین اساس سازمان هایی که فاقد چنین منشوری باشند از استاندارد های بینالمللی
برخوردار نخواهند شد.[25]
گفته می
شود بنیانگذار رسمی آن، فیلسوفی به نام «پیتر سینگر» است
که با به کار بردن واژه اخلاق کاربردی و راه اندازی مرکز پژوهشی شرایط اعلان
موجودیت اخلاق کاربردی را در سال 1960م فراهم کرده است. هم اکنون رشته اخلاق
کاربردی به عنوان رشته ای مهم در دانشگاه های معتبر دنیا محسوب می شود.
قابل توجه آن که در ایران
نیز از حدود دو دهه گذشته این مسئله به صورت جدی وارد مباحث آموزشی و پژوهشی کشور
شده است و امروزه علاوه بر تدریس اخلاق کاربردی در قالب واحد درسی برخی رشته ها،
این رشته خود به صورت رسمی در سطح کارشناسی ارشد در ایران راه اندازی شده است. غیر
از آن که در برخی دانشگاه های معتبر پزشکی ایران رشته اخلاق پزشکی در سطح تخصصی
(بعد از گذراندن دوره پزشکی عمومی) چند سالی است به صورت رسمی فعالیت خود را آغاز
نموده است.[26]
اخلاق کاربردی در اسلام
میتوان
گفت از گذشته اخلاق کاربردی (هر چند به صورت غیررسمی و بدون این عنوان مصطلح و
پیدایش چنین علم رسمی) مورد توجه عالمان مسلمان بوده است. و منابع و کتب متعددی در
این باره می توان یافت که معمولاً یا در قالب آثار مستقل و یا بخش هایی از برخی
کتاب های اخلاقی، مسئله اخلاق کاربردی مورد توجه قرار گرفته است. در حقیقت در
بسیاری از کتابهای اخلاقی، ابواب خاصی را به بخشهای
مختلف اخلاق کاربردی اختصاص داده اند. بهعنوان مثال، در
کتابهایی مانند: حلیةالمتقین، احیاءالعلوم و المحجة
البیضاء مباحثی مانند اخلاق دانش و دانشجویی، اخلاق جنسی، اخلاق معیشت، اخلاق
معاشرت، اخلاق مسافرت و امثال آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
اما برخی
از موارد که به صورت مستقل و اختصاصی به برخی مباحث اخلاق کاربردی پرداخته اند میتوان
در اخلاق قضاوت به کتاب «ادب القاضی، ابوالحسن مارودی(م450ق)[27]
و در اخلاق مناظره به کتابهایی
چون «آداب المناظره»، احمدبن اسماعیل بن الشیخ عبدالنبی بن سعد الجزایری(م1150ق)،
«آداب المناظره»، شیخ سلمان بن عبدالله الماحوزی (م1121 هـ.ق) و «آداب البحث»،
خواجه نصیرالدین طوسی اشاره کرد.
در باب
اخلاق علم آموزی نیز آثاری متعدد و فراوان می توان یافت که از جمله آن ها کتابهایی
چون: منیة المرید فی آداب المفید و المستفید، شهید ثانی(م96ق)، آداب المتعلمین،
خواجه نصیرالدین طوسی(م672ق)، اشاره کرد.
در پایان
دو نکته قابل یادآوری است:
اول، بیشترین آثار علمی
در حوزه اخلاق کاربردی از علمای گذشته در تاریخ اسلام، اختصاص به اخلاق علم آموزی و
دیگری اخلاق حکمرانی و دولتمردی دارد. که شاید دلیل بر اهمیت این دو موضوع نزد آن
ها باشد.[28]
دوم،
آنچه گفته شد مربوط به سده های پیشین بوده است اما در دوران معاصر، کتاب های اخلاق
کاربردی در حرفه های مختلف و تدوین منشورهای اخلاقی جهت سازمان های گوناگون اجرایی
و اداری به شدت رو به گسترش است.
در گفتار و رفتار پیامبر(صلی الله علیه
و آله و سلم) اهمیت به علم چگونه بوده است؟ آیا تنها به
علوم دینی تأکید شده یا علوم دیگر را نیز شامل می شود؟
از نظر
آموزه های دینی و روایی به خصوص در نگاه شخص پیامبر(صلی
الله علیه و آله و سلم) علم دارای قداست و احترام ذاتی است.
در سخنان ایشان تکریم عالم هم شأن تکریم خدا به حساب آمده است. و برتری عالم بر
عابد را مانند برتری شب ماه چهارده بر دیگر شب ها بر شمرده اند.[29]
ازاین رو پیامبر هنگام ورود به مسجد وقتی دید گروهی به عبادت و دسته ای دیگر به
مذاکره علمی مشغولند فرمود هر دو گروه بر خیر و سعادتند، اما خود به میان مباحثه
کنندگان علمی رفت و در توجیه این عمل خود فرمود: آن گروه خدا را می خوانند اما چون
این گروه در حال تعلیم و تعلم اند افضل اند و فرمودند:
«بالتعلیم ارسلت»[30]؛
«من برای یاد دادن به پیامبری مبعوث شده ام».
یا آن که
در جای دیگر فرمودند:
«برتری عالم بر عابد
هفتاد مرتبه و درجه است»[31]
«آنان نزدیک ترین گروه
به انبیای الهی اند»[32]
به نظر
می رسد تحلیل کوتاه این بیان و نگاه رسول خدا از این قرار است که محوری ترین امور
در اهداف نبوت، علم آموزی است زیرا علم و معرفت به عبادت آگاهانه و تقرب الهی منجر
خواهد شد؛ شاید از این جهت است که گفته شده برترین عمل در شب های قدر که هنگامه
نزول فرشتگان و تقدیر امور بندگان است و از هزار ماه بهتر است، گفت وگو و مطالعه
علمی است.
از دیگر
موارد، تأکیدات پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)
بر جنبه های عام و فراگیرانه علم است.
در حدیث
معروف پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
علم بر هر مرد و زنی واجب دانسته شده»[33]
و هرگونه تبعیض در علم آموزی را مردود می داند.[34]
و از نظر زمانی حضرت فرموده اند:
«از گهواره تا گور باید
در پی دانش اندوزی و علم آموزی بود و در هیچ دمی از لحظات نباید در این باره دریغ
کرد»[35]
و از نظر
مکانی فرمودند:
«حتی اگر در کشور چین
باشد به دنبال علم جویی باشید»[36]
همچنین
محدودیت معلم نیز از نگاه اسلام منتفی است، از آن رو که علم را باید آموخت حتی اگر
شخص آموزنده منافق و یا بی دین باشد.[37]
بر این اساس است که مسلمانان می توانند داد و ستد علمی با دیگر ملل غیراسلامی داشته
باشند و از تجربیات و معلومات آن ها به شرط عدم انفعال دینی و فرهنگی استفاده
نمایند.
استاد
مطهری از دو قید آخر استفاده می کند که مراد از علم آموزی صرف علوم دینی نیست.
ایشان معتقد است: آنجا که می فرماید:
«حکمت گمشده مؤمن است پس
آن را به چنگ آورید اگرچه بخواهید از دست مشرکان بگیرید» معنی ندارد که خصوص علوم
دینی باشد. مشرک را با علوم دین چه کار؟ در جمله «اطلبوا العلم ولو بالصین»؛ چین به
عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار این که در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان
بوده یاد شده. قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمان های دیگر مرکز
علوم دینی نبوده است»[38]
در مجموع
ارزشمندی علم به گونه ای است که از جهات و ابعاد گوناگون مورد تأکید و سفارش پیامبر
مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)
است. زیرا از نظر ایشان ملاک ارزش گذاری انسان ها جهل و علم آن هاست.
آن حضرت
در این باره فرمودند:
«با ارزش ترین انسان ها
دانشمندترین آن ها و کم ارزش ترین مردم نادان ترین آن هاست».[39]
نتیجه آن
که در آموزه های دینی علم همیشه ارزشمند بوده و مطلوبیت ذاتی دارد و دانستن، یک
کمال است و ملاک ارزش گذاری آن، حرکت آن به سمت انسان شناسی و خداشناسی است، ازاین
رو به طور طبیعی هدف مطلوب وسیله مطلوب و متناسب با خویش را می طلبد.
امروزه از پیوند علم و صنعت سخن گفته می شود و برخی از استادان و
دانشجویان به دنبال پروژه های کارخانه ها و کسب درآمد هستند؛ بالاخره علم بهتر است
یا ثروت، لطفاً با دلیل پاسخ دهید؟
بدیهی
است هنگامی که از پیوند دانشگاه و صنعت گفته می شود به دنبال آنند که علم برای
جامعه مفید باشد و مشکلی را حل کند و نیازی را برآورده سازد. طبیعی است این رویکرد
نباید به کم رنگ شدن پژوهش های بنیادی و دیربازده بیانجامد و یا دانشجویان نسبت به
تحصیلات تکمیلی دلسرد شوند و به سرعت جذب بازار کار شوند و با استادان از وقت
گذاشتن برای تدریس و دانشجویان کم بگذارند و رو به سوی منافع مالی بیاورند.
بنابراین
اگرچه مال حلال و مشروع، ارزشمند و در آموزه های دینی به آن سفارش شده و حتی در
قرآن از آن تعبیر به خیر شده است، ولی آن چه مذمت و نکوهش شده است دلبستگی و
وابستگی به دنیا است و با توجه به اهداف الهی و جنبه های وجودی خلقت انسان اهمیت
دانشوری به مراتب برتر از مال اندوزی است. ازاین رو قرآن یکی از ملاک های برتری
انسان ها را علم آموزی می داند نه کسب ثروت. و در روایات نیز قیمت انسان را به
مقدار دانسته هایش تعیین می کند[40]
نه مقدار دارایی هایش. چه آن که جنبه های انسانی و ملکوتی انسان هیچگاه
با افزایش ثروت و مال نه تنها به کمال نرسیده بلکه به طور طبیعی و تجربه تلخ
تاریخی، همواره یا موجب پیدایش منش هایی مانند حرص، طمع و بخل و در نهایت سقوط و
هبوط انسانی شده و یا در زندگی های فردی و اجتماعی آسیب های فراوانی را در غلطیدن
در دامنه گناه و فساد در پی داشته است. ازاین روست که اکثر انبیا و اولیای الهی از
نعمت مال دنیا به حداقل بسنده می نمودند اما از نظر علم و معرفت در اوج بودند و
همچنان در طول حیاتشان در تلاش برای زدودن مجهولات و افزایش معلومات خویش بودند.
از امام
علی(علیه السلام) نقل شده: مردی
وارد مسجد شد و پرسید: یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت در پاسخ
فرمودند:
«علم
بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد
است.
علم بهتر
است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند، ولی تو مجبوری مال و ثروت
را حفظ کنی.
علم بهتر
است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
علم بهتر
است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم
انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود.
علم بهتر
است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند،
ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند».
به همین
تناسب که اشاره شد علم و معرفت نه تنها مساوی با ثروت نیست. بلکه حقیقتی معنوی و
انسان ساز است و اصولاً ارزشی فراتر از اهداف مادی دارد. به طور طبیعی در زمانه ما
نیز باید هوشیار بود که مدرک گرایی جای خود را به علم افزایی و معرفت اندوزی ندهد
که آسیب های فراوانی همان گونه که تا به امروز داشته در پی خواهد آورد و نه با روح
گفتمان دینی ما سازگار است و نه با اهداف و شرایط موجود کشور اسلامی و در حال توسعه
ما می خواند.
نگاه به اخلاق علم آموزی با توجه به تأثیرپذیری فضای علمی کشور از
رویکرد های اومانیسمی غربی چیست؟
یکی از
حوزه هایی که نیاز به بازبینی اساسی و حساب شده دارد، نگاه متأثر از مدرنیسم و غرب
است، که بر فضای علمی کشور از حدود یک قرن پیش و پس از راه اندازی دانشگاه ها در
ایران حکم فرما شده است که نه تنها در ذهن دانشجو و استاد، بلکه آثار آن به طور
طیبعی به عرصه های خرد و کلان مدیریتی کشور نیز کشیده شده است.
رهبر
معظم انقلاب با تشخیص مناسبی که از این درد کهنه و فراگیر در جوامع اسلامی و به
خصوص ایران داشتند، با دو نگاه سلبی یعنی بیان معایب تفکر غربی و رویکرد ایجابی
یعنی جنبه های مثبت علم آموزی توأم با معیار های دینی، راهکار های مناسبی تاکنون
ارائه داده اند که منشأ آثار و تحولاتی نیز تاکنون بوده است. هر چند تا اجرای
تفکرات ایشان فاصله زیادی وجود دارد.
با توجه
به نکات پیش گفته مجموعه نگاه های ایشان در این حوزه را بهصورت
نظام مند و منطقی می توان در سه قالب آسیب ها، راه کارها و هشدارها تقسیم نمود.[41]
در بحث
آسیب شناسی، ایشان در تبیین و نقد گفتمان مدرنیسم به عنوان یک آسیب جدی معتقدند:
«بدون شک علم پایه تمدن
است؛ اما شرط کافی برای یک مدنیت درست نیست. نتیجه علم منهای ایمان به غیب، همین می
شود که امروز در دنیا می بینید. ببینید امروز علم با همه شرافت و ارزشش، در دست
جهان خوران و دیوانه های زنجیری بین المللی به چه تبدیل شده است! نه حقی برای
انسان، نه حقی برای ملت ها، نه حقی برای حقیقت و نه ارزشی برای راستگویی و صدق قائل
نیستند»[42]
«مدنیت و علم و پیشرفت
مادی، همراه با معنویت، تقوا، فضیلت و هدایت دینی؛ چیزی است که دنیا این را دیگر
تجربه نکرده است»[43]
در نگاه
راه کارگرایانه نیز، به طرح این نکته می پردازند که ایمان نه تنها مانع علم آموزی و
پیشرفت نیست، بلکه هدایت گر و جهت دهنده به آن است:
«علم با دین و اخلاق هست
که برای بشریت مفید خواهد بود. این را به طور قاطع بدانید، علم هر چه هم پیشرفت
کند، اگر از اخلاق و دین فاصله بگیرد، به حال بشریت مفید نخواهد بود».[44]
«دین جلو پیشرفت علم را
نمی گیرد؛ بلکه حتی به پیشرفت علم، کمک هم می کند. اما جلو تعدی علم و تخطی از حدود
انسانیت را که ممکن است علم به آن دچار شود، می گیرد».[45]
«آن وقتی که علم با هدایت
ایمان، عواطف صحیح و معرفت روشن بینانه و آگاهانه همراه شود، معجزه های بزرگی می
کند و کشور ما می تواند در انتظار این معجزه ها بماند».[46]
«اسلام علم را با ایمان،
با کتاب و سنت، با تهذیب اخلاقی، با اخلاق و معنویت می خواهد»[47]
«در نظام اسلامی علم و
دین پا به پا باید حرکت کند»[48]
«ما
دنبال علمی هستیم که ما را به معنویت، به خدا، به بهشت نزدیک کند»[49]
«علم و دین نه تنها با هم
متضاد نیستند بلکه براساس تجربه زرین گذشته عالم اسلام، دین از زوایای مختلفی می
تواند حامی و مولد علم باشد. در جهان بینی ما، علم از دل دین می جوشد و بهترین مشوق
علم، دین است. دینی که ما می شناسیم، جهان بینی دینی ای که ما از قرآن می گیریم،
تصویری که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراءالطبیعه و از توحید و از مشیت الهی و
از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولید کننده و تشویق کننده علم
است. نمونه اش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمی در قرون اولیه اسلام بر
اثر تشویق اسلام آن چنان اوج گرفت که تا آن روز در دنیا بی سابقه بود- در همه زمینه
ها- و علم و دین با هم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت
کرد»[50]
اما
هشدارهای ایشان بر این نکته متمرکز است که تجربه گذشته غرب به ما نشان داد که علم
بدون دین عواقب و پیامدهای ناگوار متعددی به بار خواهد آورد. در این باره می
فرمایند:
«این ها در علم مشکلی
نداشتند. از طریق این علم، ثروت بی اندازه هم کشف کردند و به دست آوردند؛ از ثروت
های زیرزمینی و منابع خدادادی هم حداکثر استفاده را کردند؛ به فضا هم رفتند؛ به
اعماق اجسام هم پی بردند؛ در پیشرفت علمی کار زیادی کردند و از این علم هم برای به
دست آوردن ثروت و قدرت سیاست و همه چیز، حداکثر استفاده های مشروع و نامشروع را
کردند؛ با همین علم استعمار کردند؛ کشتار های گوناگون جهانی کردند؛ میلیون ها انسان
را، اروپائی ها در قرن اخیر و در جنگ های مختلف و حوادث گوناگون کشتند؛ بنابراین
این ها در علم مشکلی نداشتند؛ اما علم بدون هدایت و فضیلت و معنویت و انسانیت، و
علم ناظر فقط به دنیا و غمض عین از آخرت، نتیجه اش همین است. اول، جلوه ای به زندگی
می بخشد و قدرت و ثروت و زیبایی می دهد – «للباطل جوله»- اما آخر قضیه این است؛ و
این ادامه پیدا خواهد کرد»[51]
«پیشرفت علمی، احتیاج به
نوعی ایمان دارد. آدم لاابالی و بی بند و بار و هرزه و کسی که دنبال نقد و بازده
شخصی است، معمولاً دنبال تحقیقات دشوار علمی نمی روند. اگر ایمان بتواند بر دل
انسان حکومت کند، این کمک خواهد کرد که انسان دنبال کار تحقیق علمی برود؛ چون کار
تحقیق علمی ضمن این که شیرین است، دشوار است و محرومیت و مشکلات دارد»[52]
ایشان به
معضل دیگر جهان غرب نیز هشدار می دهند و آن توزیع ناعادلانه علم و امکانات علمی
همانند دیگر نیازهای بشری است که امروزه می بیینم به خاطر فقر و فلاکتی که از سوی
همین کشور های غربی بر خیلی از ممالک محروم دنیا تحمیل شده است از حداقل سواد و علم
محروم و بی بهره اند. ایشان در این باره ناظر به وضعیت موجود جهان می فرمایند:
«علم باید مثل ثروت
عادلانه توزیع شود. نظر اسلام هم همین است که علم باید بین همه کشور ها و ملت ها
توزیع شود»[53]
پایان می
دهیم جواب این سؤال را به تذکر و هشداری از ایشان درباره تهی شدن دانشگاه از
معنویت:
«علم و عالم همان قدر که
می توانند مفید باشند، می توانند مضر هم باشند؛ «چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد
کالا». اگر کسی که علم در وجود او هست، تقوا و پرهیزکاری و امانت و صداقت در او
نباشد، می تواند موجود مضری باشد؛ علیه کشور و مصالح کشور، علم خودش را مورد
استفاده قرار دهد. بنابراین در کنار علم، فرهنگ و تزکیه و اخلاق و معرفت هم لازم
است؛ در این هیچ شبهه نکنید. حرکت هایی که انجام می دهند برای این که محیط دانشگاه
و دانشجو محیط بی دینی و بی معنویتی کنند، به نظر من گرچه یک مقدارش از روی غفلت
است، اما یک مقدارش هم حساب شده است. در این قضیه خیلی ها مقصرند؛ هم در دانشگاه ها
مقصر وجود دارد، هم در دستگاه های وزارتی و دولتی. عده ای حساب شده می خواهند محیط
های دانشجویی و دانشگاه را – که محیط علم و گسترش علمی و رشد علمی و پرورش علمی و
آینده علمی کشور است- از معنویت تهی کنند تا در آن، ایمان و تقوا و معنویت و خدا و
تعهد دینی وجود نداشته باشد؛ این قطعاً حرکتی است به ضرر مصالح کشور»[54]
به نظر
می رسد توجه به مجموعه آسیب ها، راه کارها و هشدارهای ایشان می تواند زمینه تبیین و
ترویج اخلاق کاربردی آموزشی را در جامعه جوان علمی ما رونق و گسترش دهد، زیرا در
غیر این صورت باید منتظر پیامدهای سوء آن بود همان گونه که تا به امروز جدایی دین و
اخلاق از فضای دانشگاه آثار منفی نامناسبی به بار آورده است.
وظایف
اخلاقی دانشجو نسبت به استاد چیست؟ آیا احترام به اساتیدی که ظاهر اسلامی ندارند و
یا حتی از نظر علمی برای دانشجویان وقت نمی گذارند لازم است؟!
زبوسیدنی های این
روزگار یکی هم بود دست آموزگار[55]
در آموزه
های اسلامی احترام به معلم که پدر معنوی و روحانی انسان است یک وظیفه انسانی و
اسلامی است و خود مبنای توفیقات الهی خواهد شد، در همه حال باید آنها را محترم شمرد
و از آنان به نیکی یاد کرد، تواضع و فروتنی در برابر آنها، عمل به دستورات و
راهنمایی هایشان در امور دینی و دنیوی، تکریم و بزرگداشت آنها در شرایط مختلف، و
یاد کردن از کمالات و ارزش های علمی و اخلاقیشان از جمله
وظایف اخلاقی دانشجو در مقابل استاد خویش است.
احترام
به معلم همانند احترام به والدین حد خاصی ندارد و در همه حال و همیشه چه اساتید
الان و چه معلمان دوره های گذشته، لازم و سفارش شده است. در مجموع هر معلمی اگرچه
از نظر علمی و ظاهری ایده آل نباشد. اما حاصل تلاش ها و تجربیات علمی خود را در
اختیار دانشجویان و شاگردانش می گذارد و به همین مقدار ارزشمند است. علاوه بر این
که تجربه ثابت کرده است اگر به معلم و استاد احترام گذاشته شود، سعی بیشتری می کند
که آن چه دارد بیشتر در اختیار شاگردان بگذارد و کلاس های قبلی را جبران کند، اما
اگر بی احترامی شود، برآشفتگی و لجاجت بیشتر می شود و حداقل ها هم رعایت نمی گردد،
بنابراین احترام همیشه خوب ها خوب تر و بدها را خوب می کند.
پیامبر
اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
فرموده اند:
«من
تعلمت منه حرفاً صرت له عبداً»[56]؛
«هر کس به تو مسئله ای بیاموزد مالک و صاحب تو می گردد».
یا این
که امام سجاد(علیه السلام) در
این باره می فرمایند:
«حق کسی که به تو علم می
آموزد این است که او را تعظیم کنی و مجلس او را گرامی بداری و به دقت به سخنان او
گوش کنی و کاملاً متوجه او باشی و در برابر او صدایت را بلند نکنی»[57]
امام رضا(علیه
السلام) در حدیثی فرمودند:
«معلم
الخیر و الدین یقوم مقام الاب»[58]؛
«معلم خوبی و دین جانشین پدر می شود».
عجیب تر
آن است که پدر و مادر با آن همه احترام و قداست و شرافتی که خداوند بر فرزندان برای
آن ها واجب کرده است، احترام و جایگاه معنوی معلم، برتر از آنهاست.
داستان زیر نمونه ای از این دست است:
بسیاری
از علمای ما وقتی از اساتید خودشان یاد می کردند یا از آن ها مطلبی نقل می کردند،
با نهایت احترام بوده است، نمونه آن استاد مطهری نسبت به استادش علامه طباطبائی است
که همواره با «روحی فداه» از او یاد می کرد.[59]
احترام
به معلم و کسانی که چیزی از آنها یاد می گیریم و حق علمی و آموزشی به گردن ما
دارند، بیش از حد شمارش بوده که اهم موارد آن را می توان این گونه برشمرد:
1. عمل
به آموخته های آنان،
2. ترویج
و تبلیغ آنچه از آنها یاد گرفتیم،
3.
یادسپاری ارزش های علمی و اخلاقی آنها،
4. تکریم
شخصیت و تعظیم آنان در همه شرایط،
5. تواضع
در برابر آنها.
در گفتمان دینی مجموعه وظایف اخلاقی استاد نسبت به دانشجو چیست؟
امام
موسی کاظم(علیه السلام) می
فرمایند:
«همچنان که کشت در خاک
نرم ممکن و در سنگلاخ ناممکن است، حکمت نیز تنها در دل های نرم قابل شکوفایی است».[60]
در ادیان
الهی آموزش صرفاً یک روند یاددهی مکانیکی از معلم به شاگرد نیست، بلکه با توجه به
تأثیر غیرقابل انکاری که معلم بر روح و روان دانشجو بجای می گذارد خودسازی درونی و
پای بندی به اصول اخلاقی و انسانی نیز برای او ضرورتی مضاعف دارد. ازاین رو تمام
پیامبران الهی مهم ترین مقامی که خداوند به آن ها اختصاص داده بود و خود نیز بر آن
تأکید داشتند جنبه معلمی و علم آموزی توأم با تربیت مردم بود. فرشته بزرگ الهی یعنی
حضرت جبرئیل، نیز نقش معلمی داشته است.
«عَلَّمَهُ
شَدیدُ الْقُوی»[61]
«بالاتر
از همه آن که خداوند خود معلم بوده و هست».
نقش معلمی خداوند،
هم موجب مباهات اساتید و معلمان به این کسوت می باشد و هم اهمیت و حساسیت این
جایگاه را نشان خواهد داد:[62]
خداوند
دانش حقایق جهان وعلم اسماء را به حضرت آدم(علیه السلام)
آموخت؛
«وَعَلَّمَ
آدَمَ الأَسْمَاء»[63]
و به
حضرت یوسف(علیه السلام) تعلیم
تعبیر خواب داد؛
«وَ
عَلَّمْتَنی مِنْ تَأویلِ الاَحادیثِ»[64]
و به
حضرت سلیمان(علیه السلام) زبان
پرندگان آموخت؛
«وَ
قالَ یا اَیُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ»[65]
و به
حضرت داود(علیه السلام) زره
ساختن را؛
«وَ
عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُم»[66]
به حضرت
خضر(علیه السلام) علم و آگاهی
فراوانی داد؛
«وَ
عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْم»[67]
و به
فرشتگان علوم فراوانی بخشید؛
«سُبْحانَکَ
لا عِلْمَ لَنا اِلّا ما عَلَّمْتَن»[68]
به انسان
ها نطق و بیان آموخت «عَلَّمَهُ الْبیانَ»[69]
و از همه
بالاتر این که به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و
سلم) علوم و دانش هایی که هرگز تحصیل آن از طرق عادی برای
او ممکن نبود آموزش داد؛
«و
عَلَّمَکَ مالَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ»[70]
نکته
مهم و درس آموز اخلاقی در آیات فوق برای معلمان نیازسنجی و مخاطب شناسی است که
خداوند نسبت به متعلمان خود دیده و در نظر گرفته است.
اصول اخلاقی معلمی
با توجه
به اهمیت جایگاه استاد و معلم و مجموعه شرایط دینی و ملی موجود کشورمان، اهم اصول و
هنجارهای اخلاقی در امر آموزش که توسط استادان و معلمان نسبت به شاگردان در قالب
کلیات یک منشور اخلاقی باید مراعات گردد، را می توان این گونه بر شمرد:
– نیت
سالم و صادقانه و اخلاص در عمل (عشق داشتن به حرفه معلمی).
– احترام
به دانش آموزان به عنوان انسان های و تأثیرگذار در زندگی آینده خود، خانواده و
جامعه.
– رعایت
اصل مساوات در امر آموزش، نمره و مشاوره.
– توجه
به استعداد های درونی و مهارت های دانشجویان.
– فراهم
نمودن زمینه های اندیشه و خردورزی.
– ارتباط
روحی با دانش آموزان در راستای تأثیرگذاری بیشتر.
– رعایت
اعتدال و حریم عمومی جامعه در رفتار، گفتار و پوشش.
– ایجاد
حس پرسش گری و پژوهش محوری در دانش آموختگان.
– تلاش
برای ایجاد خودباوری و اعتماد به نفس دانش آموختگان.
– رویکرد
آینده سازی و ساختن تمدن اسلامی.
به نظر می آید دکتر حسابی
به زیبایی ارزش معلمی را در جمله زیر فرمودند. وقتی از او پرسیدند: «دانش» یا «هنر»
معلم، کدام در رشته معلمی مؤثر است؟ گفت: «هیچ کدام، معلمی عشق است»[71]
یک دانشجو در فضای خوابگاه و دانشگاه باید چگونه اخلاقی داشته
باشد؟ چه آسیب هایی داریم و راهکار اصلاح آن چیست؟
در حقیقت
معاشرت دانشجو با دیگر همکلاسان، استادان و کارمندان دانشگاه تجربه جدیدی از حضور
او در اجتماع و ارتباطات با دیگر همنوعان خویش می باشد. ازاین رو بسیاری از آسیب ها
نیز متوجه جنبه های اجتماعی اوست.
برخی از
وظایف اخلاقی دانشجویان در محیط خوابگاه را این چنین می توان برشمرد:
1.خوش رفتاری در خوابگاه
با توجه
به این که دانشجویان مدت زمان زیادی از طول شبانه روز را در خوابگاه می گذرانند
احترام به حقوق هم اتاقی ها و دیگر دانشجویان به خصوص اتاق های نزدیک و مجاور مسئله
ای مهم و قابل توجه است.
پیامبر
اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)
وقتی کسی گلایه کرد که از دست همسایه اش در امان نیست با شنیدن این سخن به امام علی(علیه
السلام) و سلمان و ابوذر دستور داد به مسجد رفته و فریاد
بزنند:
«ایمان ندارد کسی که
همسایه اش از شر او در امان نباشد».[72]
یا این
که فرمودند:
«هر که همسایه اش را
بیازارد خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند و جایگاه او دوزخ است».[73]
2.حفظ آبروی دیگران
به طور
طبیعی در فضای زندگی دانشگاهی گاهی انسان از مسائل و مشکلات دیگران اطلاع پیدا می
کند که افشای آن ها از گناهان نابخشودنی است که متأسفانه دیده شده یک بی توجهی کوچک
آبرو و زندگی یک دانشجو را با مشکل جدی مواجه نموده است.
به نظر
می رسد سخن لطیف و پر معنای زیر از پیامبر خدا(صلی الله
علیه و آله و سلم) اهمیت داستان را بر ما آشکارتر می کند.
روزی ایشان رو به کعبه کردند و فرمودند:
«آفرین بر تو چقدر بزرگی،
چه حرمت عظیمی بر خدا داری، ولی به خدا سوگند بی شک حرمت مؤمن از حرمت تو بیشتر
است».[74]
3. احسان به دیگران
یکی از
راه های مهم ارتباط با دیگران محبت و احسان به آن هاست، ابتدا کردن به سلام و پیش
قدم شدن در انجام امور مربوط به زندگی خوابگاهی.
امام علی(علیه
السلام) در نامه تاریخی به مالک اشتر می فرماید:
«مهربانی و خوش رفتاری و
نیکویی با مردم را در دل خود جای ده».[75]
چرا که
در برخی روایات اولیای دین، از انسان به عیال خدا[76]
تعبیر شده است.
4.توجه به مسائل معنوی
ارتباط
با خدا به خصوص در دوران جوانی زمینه آرامش روحی و کسب کمالات علمی و معنوی انسان
را فراهم می کند. به خصوص انجام نماز اول وقت و شرکت در نماز جماعت و حضور در محافل
و مراکز دینی در حد منطقی و معتدل نمونه های آشکار و سفارش شده در این باره هستند.
همان گونه که در حالات عالمان بزرگ اسلام مانند: ابن سینا و ملاصدرا، آمده است که
هر زمان به مشکل علمی برمی خوردند به چنین مکان های مقدسی مشرف می شدند تا علاوه بر
کسب آرامش، توفیق حل مسئله را نیز بیابند.
برخی
دیگر از موارد اصول اخلاقی اجتماعی دانشجویی که رعایت آن ها در فضای دانشجویی نسبت
به دیگران به خصوص در فضای کلاس و خوابگاه ضرورت دارد عبارتند از:
تواضع در
مقابل دیگران، صداقت در رفتار و گفتار، اعتدال در برخورد، خوراک و پوشاک، گذشت و
بخشش، و توجه به دو اصل مهم امر به معروف و نهی از منکر به عنوان نماد مسئولیت
پذیری و نوع دوستی.
بهترین شیوه برای انتقاد از روش تدریس استاد چگونه است؟ همچنین در
مقابل استادی که دانشجویش را تحقیر می کند باید چه کرد؟
چون غرض
آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی
دیده شد[77]
در ابتدا
قابل یادآوری است، کسی که نقد می شود هر چند در لحظه شنیدن، به طور طبیعی سخنان
ناقد موافق طبعش به نظر نمی رسد، اما واقعیت این است خدمتی که در آن لحظه به او می
شود جای تقدیر و سپاس فراوان دارد، خواه ناقد استاد، یا شاگرد و یا هم سطح و هم
کلاسی ما باشد. چه آن که بزرگان دین ما به شدت این عمل را ستودند.
امام علی(علیه
السلام) فرمودند:
«کسی که عیب تو را به تو
بنمایاند تو را خیرخواهی کرده است».[78]
«و کسی که عیب تو را
بپوشاند تو را دشمنی نموده است».[79]
و حتی
نسبت به شخص خودش می فرماید:
«به اندرزی که نادرستی و
تردید در آن وجود ندارد مرا یاری کنید».[80]
اما
درباره روش انتقاد به استاد، دو شیوه وجود دارد:
1. روش
عمومی یا نقد غیرمستقیم؛، که در تمام دانشگاه ها در پایان هر نیمسال
تحصیلی به وسیله برگه های مخصوص و یا به شیوه الکترونیکی انجام می گیرد، که مجموعه
روش و توان علمی استاد به ارزیابی دانشجو گذاشته می شود و از این طریق استاد به
خوبی خود را نسبت مجموعه کارکرد ها و توانمندی هایش محک می زند و معمولاً اساتید
اهمیت و توجه خاصی به این نظر سنجی دانشجویی دارند.
2. مربوط
به موارد خاص بوده و از روش نقد مستقیم استفاده می شود و استاد را در جریان ایراد
وارد بر او قرار می دهد.
نکته مهم
و اساسی آن است که در هر صورت احترام استاد باید محفوظ بماند و نباید نقد بهانه ای
باشد که جایگاه او خدشه دار شود. ازاین رو یا دانشجو خود با نهایت احترام، به شرط
آن که احساس کند استاد روحیه انتقادپذیری را دارد، مسئله را با او طرح نماید. در
غیر این صورت گزینه مناسب این است که از طریق افراد مؤثر و تأثیرگذار مانند مدیر
گروه، رئیس دانشکده یا یکی از اساتیدی که شرایط این کار را داشته باشد. مسئله را با
استاد مورد نظر در میان بگذارد.
به
استادان عزیز و ارجمند نیز دو نکته پیشنهاد می شود:
نخست آن
که حفظ حرمت و شخصیت دانشجویان را قبل از هر چیز به عنوان فرزندان خویش و همچنین به
عنوان انسان های فرهیخته و تأثیرگذار در حال و آینده جامعه، یک ضرورت و اصل مهم در
نظر بگیرند.
نکته
دیگر آن که در طول دوره تحصیلی تلاش کنند به گونه ای برخورد نمایند که دانشجویان
امکان نقد آن ها را امری غیرعادی تصور نکنند. یا اینکه لااقل در هر نیم سال تحصیلی
یک بار از دانشجویان بخواهند اگر پیشنهاد یا انتقادی نسبت به روش علمی یا اجتماعی
آن ها دارند از طریق شفاهی یا کتبی اعلام نمایند و از این راه خود به استقبال نقد
آن ها بروند، که یقیناً در زندگی آینده دانشجویان نیز درس آموز و مفید خواهد بود.
برخی دانشجویان برای انتخاب استاد، تنها به توانمندی علمی و سابقه
تحصیلات استاد در خارج از کشور توجه می کنند، آیا این روش درست است؟!
معلم از
آن جا که پدر معنوی و علمی دانشجو و طالب علم به حساب می آید جایگاه ارزشمند و بی
بدیلی دارد، تاجایی که گفته شده جایگاه او از پدر نسبی و عنصری بالاتر است.
ضرورت
دارا بودن معلمان شایسته از آنرو است که معلم خود نماد
مسئولیت پذیری و الگوی رشد و اعتماد به نفس است که می تواند این نگاه را به
دانشجویان خود نیز منتقل کند.
پیامبر
گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)
در حدیثی، استاد شایسته را حائز چنین ویژگی هایی برمی شمارد: «نخست آن که دانشجویان
خود را از کبر به تواضع، از حیلهگری و چاپلوسی به خلوص و
خیرخواهی و از جهل به علم بکشاند».[81]
دو نمونه تاریخی
در طول
تاریخ معلمان خاص و برجسته تأثیرات منحصر به فردی بر روی شاگردان خویش به جای
گذاشتند. که به دو مورد از آن ها را یادآوری می کنیم:
یکی از
نمونه های معروف آن داستان عمر بن عبدالعزیز است که اولین و آخرین خلیفه اموی بود
که لعن و ناسزا به امام علی(علیه السلام)
را بعد از حدود شصتسال ناسزاگویی، که از زمان صلح امام حسن(علیه
السلام) توسط معاویه شروع شده بود، ممنوع اعلام کرد.[82]
گفته می شود دلیلش این بوده که در کودکی معلمی داشته که او را با حقانیت امام علی(علیه
السلام) آشنا نمود.
نمونه
دیگر در سمت مقابل، داستانی است که وقتی در دوران قاجار از این که معلم احمد شاه از
روسیه به کاخ گلستان آمده و مورد اعتراض رجال سیاسی و رسانه های آن زمان قرار گرفت
و خواهان بازگشت او به روسیه شده بودند. روس ها اعلام کردند در صورت انصراف دولت
ایران از تصمیمش، آماده است قشون خود را از مقدار زیادی از خاک ایران بیرون بکشد.[83]
یعنی آماده است خروج ارتش از خاک ایران را با حضور معلم آن ها در ایران مبادله
کنند، که این بیان گر اهمیت و تأثیر فرهنگ و تفکرات آن ها از طریق یک معلم است؛
ازاین روست که می بینیم در دوران معاصر اکثر حاکمان دولت های اسلامی یا در کشورهای
غربی یا در دانشگاه های شرقی وابسته به آن ها تحصیل کرده اند!!
که این خود نمونه آشکار تأثیر معلم و معلمان بر دانشجویان و بر زندگی آینده فردی و
اجتماعی و تصمیم گیری های خرد و کلان آن هاست.
شاید
بتوان دلیل این تأثیرگذاری و اهمیت را در حدیث امام باقر(علیه
السلام) پیدا نمود که وقتی از ایشان پرسیدند مراد از طعام
در آیه «فَلْیَنظُرِ
الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ»[84]
چیست؟ فرمودند:
«علمه
الذی یاخذه؟ عمن یاخذه»[85]؛
«منظور علم است که انسان باید ببیند آن را از چه کسی فرا می گیرد».
در حقیقت
امام دانش را همان طعام واقعی معرفی کردند که شخصیت ساز و انسان ساز است. ازاین رو
بر جویندگان علم است تا جایی که ممکن است اقدام به انتخاب استاد شایسته کنند لااقل
اگر در دروس رسمی دانشگاه امکان آن فراهم نیست، لااقل تلاش کنند با استاد یا
استادانی متخلق مرتبط باشند. کسانی که تربیت الهی مبنای تصمیم و نگاه آن ها باشد.[86]
هر هنر که استاد بدان
معروف شد جان شاگردان بدان موصوف شد[87]
در میان اساتید و دانشجویان گاهی دیده می شود برخی خیلی اخلاقی و
به قولی خاکی اند و برخی خیلی مغرورند و تحویل نمی گیرند!
علت آن چیست؟!
راز
دوگانگی اخلاقی و رفتاری در میان دانش آموختگان از آنروست
که؛ برخی در پرتو علم به حکمت دست پیدا می کنند و در برابر پروردگار خویش، سر تعظیم
فرو می آورند و برخی در سایه علم به مراتب علمی خود توجه می کنند و احساس غرور و
نخوت به آنها دست می دهد که از آن به غرور علمی و حجاب اکبر تعبیر می شود که در این
باره میان علوم بشری و علم توحید تفاوت چندانی نیست. چنان که امام خمینی(ره)
فرمودند:
«گاهی علم توحید نیز برای
انسان حجاب می شود»[88]
در این
راستا سوگند نامه بقراط حکیم[89]
پدر علم طب از حدود 2500سال پیش تاکنون، به عنوان اولین منشور اخلاقی آموزش یک امر
الزامی برای همه فراگیران پزشکی در هنگام فارغ التحصیلی بوده است و هیچ پزشکی تا
این سوگند نامه را یاد ننماید حق ندارد به حرفه طبابت وارد شود که از نکات مهم آن
حفظ احترام استادان، اجتناب از داروهای کشنده و سقط جنین، عمل در حد تخصص و حرفه نه
فراتر از آن، حفظ احترام و قداست علم پزشکی، حفظ اسرار بیماران می باشد؛ که البته
امروزه هر کشوری متناسب با باورها و کتاب مقدس آن سرزمین، سوگند نامه های پزشکی را
بومی سازی نموده و دانش آموختگان به آن قسم یاد می کنند.
امروزه
در جمهوری اسلامی نیز علاوه بر بومی سازی سوگندنامه پزشکی مبتنی بر باورهای دینی و
ملی، برای دیگر دانش آموختگان در رشته های مختلف نیز طی مراسم رسمی پایان دوره
تحصیلی، دانشجویان در مقابل قرآن کریم به خداوند بزرگ سوگند یاد می کنند که جز در
مسیر رضایت حق تعالی و خدمت به مردم قدم برندارند.
این ها
حاکی از این مسئله است که علم نه تنها بدون پشتوانه اخلاقی سعادت آور نیست بلکه می
تواند ضربه های مهلکی بر پیکره جهان هستی و بشریت وارد آورد. زیرا به قول سنایی
غزنوی:
چو علم
آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب
چـو دزدی
با چـراغ آیــد گزیده تر بـرد کــالا
نمونه
آشکار آن انیشتن و علمی است که او کشف کرد که سرانجام به نابودی هزاران انسان
انجامید که این همان عدم رعایت اصول اخلاقی آموزش و بالتبع پژوهش است، ازاین رو
معروف است زمانی که در اواخر عمر خواستند برای او جشن تولد بگیرند در حالی که او
گریه می کرد می گفت اگر می دانستم عاقبت تلاش های بی وقفه من این می شود که مردم بی
گناه هیروشیما و ناکازاکی را به خاک و خون بکشد هیچ گاه دست به کشف این اختراع نمی
زدم. در حقیقت هر چه تکنولوژی و ابزار قدرت بشر به سمت توسعه و پیشرفت بیشتر سوق می
یابد، بی اخلاقی های این حوزه نیز گسترده تر و فراوان تر می شود، ازاین روست که
توجه به این حوزه اهمیت مضاعف می یابد و احساس ضرورت تدوین و ترویج منشور های
اخلاقی آموزش بیش از پیش احساس می شود.
پایان می
دهیم اخلاق آموزش را به تذکراتی اخلاقی از امام خمینی(رحمت
الله علیه)؛ مردی که اگر یک حاکم مقتدر و متخلق دینی بود به
آن دلیل که، پیش از آن یک معلم خودساخته و مهذب بوده است. سخنان او چراغ روشنی برای
جوانان این مملکت است که هویت ایرانی – اسلامی شان را از او دارند:
«علم و عمل دو بالی است
که انسان را به مقام انسانیت می رساند»[90]
«اگر تهذیب در کار نباشد
علم توحید هم به درد نمی خورد».[91]
«قدرت طلبی در هر که
باشد، این اسباب این می شود که زمین بخورد، قدرت طلبی از هر که باشد از شیطان است،
می خواهد رئیس جمهور آمریکا قدرت طلبی کند یا یک طلبه ای در مدرسه بخواهد قدرت طلبی
بکند».[92]
«اگر
بخواهید خدمت گزار اسلام باشید خدمتگزار ملت اسلامی باشید و اسیر در دست ابر قدرت
ها و آن ها که پیوند با ابرقدرت ها دارند نباشید، باید دانشگاه و فیضیه و همه آن ها
که مربوط به دانشگاه هستند و همه آن ها که مربوط به فیضیه هستند در راس برنامه های
تحصیلی شان برنامه اخلاقی و برنامه های تهذیبی باشد. تا فرآورده های آن ها امثال
مرحوم مطهری را به جامعه تسلیم کنند».[93]
در نتیجه
آن که آموزش صرفاً یک فرآیند انتقال از استاد به شاگرد به حساب نمی آید، بلکه علم
دارای قداست و شرافت ذاتی است که هم در مرحله فراگیری و هم در مرحله به کارگیری آن
باید به اصول انسانی و اخلاقی پایبند بود، اگر چنین بود، می تواند به کمال انسانی
بیانجامد.
در ادامه
به چند اصل اخلاقی مهم در علم آموزی اشاره می شود:
1.رضای خداوند
در پاره
ای از روایات بر این حقیقت تأکید شده است که علم باید برای رضای خداوند باشد.[94]
رسول اکرم به روایت امیرمؤمنان(علیه
السلام) می فرماید:
«هر که علم را برای رضای
خدا طلب کند به هیچ بابی از آن دست نمی یابد مگر آن که به سبب آن در نفس خود فروتنی
افزون تر می یابد و در میان مردم بیشتر به تواضع می پردازد و ترس او از خدا افزایش
پیدا می کند و کوشش او در کار دین بیشتر می شود. این کس همان است که از علم سود می
برد و باید آن را بیاموزد».[95]
2.دوری از خودنمایی
در فرهنگ
دینی گفته شده علم باید برای فهمیدن باشد نه برای جدال کردن، فخرفروشی و فریب دادن
دیگران.[96]
3.دوری از دنیاطلبی
رسول
اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
می فرماید:
«هر کس برای دنیا و مقام
پیدا کردن در چشم مردمان و مورد توجه قدرت ها شدن به جستجوی علم برآید به بابی از
آن نمی رسد مگر آن که عظمت و کبریایی او در نزد خودش افزون می شود و زبان و دست
درازی او بر مردمان افزایش پیدا می کند و بی توجهی او به خدا و دوری او از دین
بیشتر می شود».[97]
مهم تر
از همه باید در این مسیر پر پیچ و خم و پر آسیب و خطر، بر خدای بزرگ توکل کرد که
مبادا علمی که می تواند برترین ها از آن پدید آیند، ما را در قافله زیان کاران و
درماندگان قرار دهد.
در مواجه با استادی که از تعهد حرفه ای خود دور می شود و در کلاس
به جای آموزش و پژوهش، گاهی به حرف های غیراسلامی و سیاه نمایی نسبت به انقلاب می
پردازد، وظیفه ما دانشجویان چیست؟
آسایش
دو گیتی تفسیر این دو حرف است
بـا دوستـان مـروت با
دشمنـان مـدارا[98]
قبل از
هر چیز باید گفت از روایات ما به دست می آید هر شخصی که به انسان علم و آموزه ای را
یاد می دهد قابل احترام و ارج گذاری است، اگر اهل اخلاق و تدین باشد که به عنوان یک
راهنمای عالم و عامل و تأثیرگذار بر قلب و مغز انسان جایگاه فوق العاده بالا و بی
نظیری دارد، اما با توجه به سؤال طرح شده اگر استاد غیرمعتقدی باشد باز هم به خاطر
نقش آموزگاری اش احترام او لازم و ضروری است و نباید بی احترامی به اساتید در فضای
علمی کشور رایج و مرسوم گردد که آثار زیان باری به جای خواهد گذاشت.
اما
درباره شیوه رفتار صحیح و اسلامی در مواجه با چنین اساتیدی در دانشگاه، دو حالت
برای آن متصور است یا استاد نسبت به آموزه های اسلامی ساکت است و کاری ندارد یا این
که بی حرمتی یا طعنی از او نسبت به احکام دینی و شرعی در کلاس دیده می شود.
در حالت
اول دانشجو وظیفه ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر نسبت به استاد که در جایگاه
بالاتری قرار گرفته است ندارد و چه بسا ورود به این عرصه از طرف دانشجو آثار سوئی
نیز داشته باشد، البته این به معنای رفع تکلیف از دانشجو نیست بلکه اگر از راه های
دیگر و به صورت غیرمستقیم بتواند در کمک به آن استاد نقشی داشته باشد، البته به
گونه ای که احترام استاد نیز حفظ شود مانند دعوت به شرکت در جلسات گفت وگوهای دینی
با حضور کارشناسان زبده، کار ارزشمندی است. اما در حالت دوم که استاد نسبت به
باورهای مکتبی و اعتقادی واکنش غیرمنطقی و اهانت آمیزی داشته باشد. در اینجا نیز با
تأکید بر حفظ جایگاه استاد، بهترین راه، گفت وگوی علمی و نقادانه در موضوع مورد بحث
است، چنان که رهبر معظم انقلاب در بحث آزاد اندیشی تأکید دارند که به وسیله تریبون
های آزاد باید نهضت آزاد فکری در دانشگاه و حوزه راه بیفتد، و افراد با هم بحث های
علمی و منطقی کنند نه متعصبانه و لجوجانه، این روش در عین این که نشان دهنده تحمل
مخالف در ادبیات اسلامی است بیانگر این نکته است که آموزه های دینی از مبانی علمی و
عقلی قوی در تبیین، استدلال و دفاع از خود برخوردارند.
در پایان
مجدداً تأکید می شود جایگاه و شأن استاد به خصوص در نزد دانشجویان، در هر صورت باید
محفوظ و محترم باشد، و اگر در مواردی نیاز به اقدامی ضرورت داشت از سوی مسئولین
عالی دانشگاهی احترام به تذکر و یا برخوردی مناسب شود.
راه کارهای ایجاد انگیزه و نشاط روحی در بین دانشجویان چیست؟ و اگر
نماز شب بخوانم در طول روز به درسم لطمه وارد می شود چه کنم؟
چهار
چیــز هـــــر آزاده را زِ غـــم بــخــرد
تن درست
و خوی نیک و نام نیک و خرد
هـر آن
که ایزدش این چهار روزی کـرد
سـزد که شاد زِیَد شادمان
و غـم نخورد[99]
شادی و
نشاط در زندگی و به خصوص در دوران جوانی و تحصیل به بالابردن بهره وری و استفاده
بهتر از لحظات عمر، کمک شایانی خواهد نمود.
در قرآن
واژه های هم معنای سرور و شادی نزدیک به 50 مرتبه تکرار شده، که به انسان ها بگوید
توازن غم و شادی در کنار هم است که انسانی معتدل و منطقی در زندگی فردی و اجتماعی
می سازد. قرآن می فرماید:
«قُلْ
بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا
یَجْمَعُونَ»[100]؛
«بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند که این، از تمام آنچه گردآوری کرده اند
بهتر است».
رسول
اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
فرموده اند:
«مؤمن
شوخ و شاداب است»[101]
همچنین
حضرت علی(علیه السلام) فرموده
اند:
«شادمانی، گشایش خاطر می آورد»[102]
«هر کس شادی اش اندک
باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود»[103]
این بیان
امام علی(علیه السلام) در سخن
فردوسی این گونه آمده:
چو شادی
بکاهد، بکاهد روان خُرد گردد اندر میان، ناتوان
امام
صادق(علیه السلام) نیز فرموده
اند:
«هیچ مؤمنی نیست که شوخی
در طبع او نباشد»[104]
عوامل
متعدد جهت پیدایش و افزایش شادی گفته شده که مهم ترین آن ها عبارتند از:
1.مثبت اندیشی
همان
گونه که رشک و حسد آرامش را از انسان می زداید، مثبت اندیشی و نگاه خیر به دیگران
نیز به همین تناسب موجب نشاط و سرزندگی فرد می گردد. شاید از همین روست که گمان بد
به دیگران به شدت مذمت و نکوهیده است، و به گفته قرآن برخی از گمان ها به دیگران
سوء و ناروایند.
امام
صادق(علیه السلام) مثبت اندیشی
نسبت به دیگران را به عنوان حق آن ها برمی شمارد:
«ساده ترین حقوق آن است
که آنچه برای خود می پسندی یا ناپسند می داری برای برادر دینی ات نیز چنین باشی»[105]
با نگاهی
به مجموعه عظیم روایات مربوط به حقوق و حرمت برادران دینی و حتی تأکید بر حفظ حقوق
غیرمسلمانان، به دست می آید که ما هم در پندار و هم کردار نسبت به دیگران موظف به
مثبت اندیشی و خوش رفتاری هستیم.
2.تفریحات سالم
تفریحات
سالم اعم از استفاده از فضاهای طبیعی و تفریحی مناسب، ارتباط با دوستان و اقوام،
ورزش کردن و حتی مطالعه کتاب های رمان و طنز و مواردی از این دست است. که هر کدام
از این ها می تواند موجب تفرج روحی افراد را فراهم کند.
حدیث
معروفی از امام کاظم(علیه السلام)
وارد شده است که فرمودند:
«کوشش
کنید اوقات روز خود را به چهار بخش تقسیم کنید: بخشی برای عبادت و مناجات با خدا،
بخشی برای تأمین معاش زندگی، بخشی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و بخشی برای
تفریحات و لذت های حلال»[106]
این لذت
ها، زمینه ساز توانمندی در دیگر بخش های زندگی می شود و
این نکته مهم نشان دهنده نشاط در زندگی است.
3.
معنویت
تأثیر
معنویت و عبادت بر آرامش روح و روان انسان امروزه از نظر علمی نیز یک اصل پذیرفته و
اثبات شده است. پژوهش های روانشناسان غربی نیز نشان می دهد
که افراد معتقد به خدا، جهان آخرت و تعالیم ادیان، شادتر و برای زندگی پر انگیزهترند.
همچنین تحقیقی که در سال 1998 در آمریکا انجام شد نشان داد که 47درصد از مردم این
کشور معتقد بودند معنویت مهم ترین عامل شادی آن ها است.[107]
نماز در
جایگاه برترین ذکر خدا بهتر از هر چیزی می تواند به آرامش روح کمک کند و نشاط
معناداری به آن ببخشد. همان گونه که دوری از یاد خدا می تواند موجب سر در گمی و
روان پریشی گردد.
در یک
تقسیم بندی انسان ها دو دسته اند: یا غافل از یاد خدایند که زندگی سراسر اضطراب و
دلهره ای دارند؛
«مَنْ
أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکً»[108]
و یا این
که همواره به یاد خدایند که موجب آرامش نفس آن هاست؛
«أَلاَ
بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[109]
و آن که
مصداق نفس آرام و مطمئنه شد به مقام رضای الهی و درجه بندگان خاص و بهشت ویژه الهی
دست می یابد.
و از این
جا اشاره می کنیم به قسمت دوم سؤال، که اگر خواندن نماز شب باعث کسالت در طول روز
جهت انجام فعالیت های علمی و درسی باشد سزاوار نیست، البته چه زیباست اگر بتوانید
به گونه ای کارهای روزانه را برنامه ریزی کنید که نماز شب را با آن همه ارزش و
سفارش ازدست ندهید، و آن را موجب نشاط در طول روز قرار دهید.
در
پایان یاد آوری دو نکته لازم به نظر می رسد:
نکته اول
این که متأسفانه برخی از واژه ها چون در طول تاریخ در موارد نامناسب به کار رفته
اند، بار معنایی مثبت آن ها کم رنگ و بیشتر از زاویه منفی به آن ها نگریسته شده که
یکی از آن ها واژه نشاط و شادابی است، که گاه باشنیدن این کلمه به ذهن خطور می کند
که شادی یعنی مجلس عیش و نوش و برنامه های لهو ولعب، اگر چنین بود نباید در ادبیات
دینی بر این امر این همه تأکید می شد. اعتدال در غم و شادی و تمام ابعاد زندگی و
عدم افراط و تفریط در آن ها، چیزی است که هم در سیره و سنت اولیای دین مشاهده می
شود و هم در قرآن و سخن معصومین(علیهم السلام)
وارد شده است.
نکته دوم
آن که امروزه در مکاتب و عرفان های نوظهور، شادی و شادمانی، با تفسیر های خاصی که
از آن ارائه می شود، یکی از تکنیک های اصلی جهت جذب جوانان شده است، تا جایی که آن
را یکی از اهداف اصلی زندگی به جای تقرب به خدا می دانند و از این طریق با توجه به
شرایط خاص و اقتضائات جوانی آن را زمینه جذب جوان ها قرار می دهند که باید به هوش
بود.
این
هشدار را با تأییدی از مولوی به پایان می بریم:
شادی بی
غم در این بازار نیست گنج بی مار وگل بی خار نیست
این که
گفته می شود یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است چه نوع تفکری است؟! گاهی
فکرها بیشتر سردرگمی می آورد؟! و حتی گاهی فکر گناه به ذهنم می رسد!
فکر و
اندیشه به عنوان مهم ترین جنبه وجودی بشریت و امتیاز انسان بر سایر موجودات است. از
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
و دیگر معصومین(علیهم السلام)
نکات ظریف و متعددی درباره اصل تفکر و تدبر آمده است.
پیامبر
اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
فرمودند:
«بنیاد و
اساس آدمی خرد اوست»[110]
امام علی(علیه
السلام) نیز فرمودند:
«هیچ
دانشی مانند تفکر نیست».[111]
«اندیشه،
آئینه ای بی زنگار است».[112]
«و
خداوند چیزی ارزشمندتر از عقل (که منشأ فکر و خرد است) در میان بندگان تقسیم نکرد».[113]
اما این
که انواع فکر و تدبر چیست وچه تفاوت هایی با هم دارند؟ تبیین و تفکیک آن ها، دقت
نظر دین در این حوزه را به ما نشان می دهد.
بنابر
آنچه از منابع وحیانی و روایی و همچنین منابع عقلی و فلسفی دانشمندان اسلامی به دست
می آید، سه نوع اندیشه و کارکرد برای عقل به چشم می خورد:
1.اندیشه
و کارکرد نظری
آن جنبه
از عقل است که به کشف واقعیت ها و هست و نیست ها مانند: خداشناسی، هستی شناسی و
انسان شناسی می پردازد.
امام
صادق(علیه السلام) در این باره
می فرماید:
«بندگان
به سبب عقل، خداوند خویش را می شناسند و می فهمند که خود آفریده هستند».[114]
امام علی(علیه
السلام) می فرماید:
«با
خردها شناخت خدا پایدار می گردد».[115]
امام رضا(علیه
السلام) نیز در مقام مقایسه فرمودند:
«عبادت
به فراوانی نماز و روزه نیست عبادت واقعی تفکر در امر الهی عز و جل است».[116]
2.اندیشه
و کارکرد عملی
شناخت
باید ها و نباید ها مانند تشخیص فضائل و رذائل اخلاقی و عمل به دستورات الهی است.
امام
صادق(علیه السلام) درباره این
جنبه عقل می فرماید:
«عقل آن
است که عمل نیکو را از عمل ناپسند و زشت باز می شناسند».[117]
3.اندیشه
و کارکرد ابزاری
وسیله ای
برای سامان دادن به زندگی دنیوی مانند مدیریت سازمانی، برنامه ریزی درست و تشخیص
سود و زیان در زندگی است.
در این
حوزه اخیر که مربوط به مسائل زندگی است، در روایات ما تأکید زیادی بر به کار
انداختن فکر و اندیشه جهت فهم درست امور و آینده نگری نسبت به سرانجام کار ها شده
است.
امام
صادق(علیه السلام) نقل می کند:
«شخصی
نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
آمد و عرض کرد ای رسول خدا توصیه و سفارشی به من کن. آن حضرت سه بار پرسید اگر
سفارشی کنم انجام می دهی؟ آن شخص در هر سه بار جواب داد آری ای رسول خدا. حضرت
فرمود: به تو سفارش می کنم هرگاه خواستی کاری انجام دهی درباره سرانجام آن تدبر کن،
اگر مایه رشد و هدایت بود انجام بده و اگر مایه گمراهی بود از آن بپرهیز».[118]
امام
صادق(علیه السلام) نیز در این
باره فرمودند:
«یکی از
چیز هایی که فرد را از رسیدن به جایگ های عالی بازمی دارد، کم تدبیری است».[119]
از این
احادیث می توان به عنوان احادیث مدیریت فکر و زندگی یاد کرد.
درباره
مسائل معنوی و امور عبادی که امروزه گاه افراط و تفریط هایی در آن ها صورت می گیرد
نیز به صورت خاص باید تأکید کرد، ملاک اصلی در ارزش و کمال آن ها، تدبر و توجه است.
حضرت
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
فرمودند:
«دو رکعت
نماز کوتاه با تدبر، از نماز در تمام شب بهتر است»[120]
و امام
علی(علیه السلام) می فرمایند:
«برترین
عبادت اندیشیدن درباره خدا و قدرت اوست».[121]
و در
حدیث دیگری تأکید می کنند:
«آگاه
باشید عبادتی که در آن تفکر نباشد سودی ندارد».[122]
به نظر
می رسد با بیانات پیش گفته و طرح نگاه دین به مسئله تعقل و تدبر، به خوبی روشن می
شود که چرا در اسلام یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است، زیرا هفتاد سال
عبادت بدون اندیشه و خرد بیشتر یک عادت شده شباهت دارد و هیچ گونه ارتقا و کمالی را
برای شخص در بر ندارد.
ازاین رو
بنابر روایتی در اصول کافی، برای عابد زاهدی که سالیان سال با عزلت گزینی در بیابان
به عبادت می پرداخت، خداوند وقتی جایگاه نازل او را در بهشت به موسی نمایاند، موسی
تعجب کرد خداوند نشان داد که این به خاطر عقل کوتاه اوست.[123]
پس درجات
الهی به عبادت با معرفت تعلق می گیرد نه تنها رکوع و سجده های طولانی مدت، همان طور
که بهترین کار در شب های قدر که از هزار ماه (که بالای هشتاد سال می شود) برتر است،
تفکر و تدبر و مطالعه است.
بنابراین
باید همیشه سعی داشته باشیم که اهل فکر کردن باشیم و سعی کنیم فکر خوب و سازنده
داشته باشیم و بدانیم فکر خوب اگر به نتیجه نیز نیانجامد نزد خداوند متعال اجر و
ثواب دارد. اما قطعاً افکار بیهوده و گناه تأثیری وضعی و طبیعی خود را در روح و
روان انسان به جای می گذارند.
امام علی(علیه
السلام) در این باره فرمودند:
«کسی که
زیاد درباره گناهان فکر کند، او را به گناه سوق می دهد».[124]
ازاین رو
امروزه یکی از سفارش های جدی به جوانان به خصوص در دوران مجردی و بحران جوانی این
است که زیاد خود را در فضای تنهایی و افکار نامناسب قرار ندهند که آثار مخربی به
جای خواهد گذاشت که حداقل اثر آن برای افرادی که عفیف هستند و دست به ارتکاب گناه
نمی زنند کم فروغ شدن نشاط و شادابی و افسردگی و پریشانی مزمن است.
برخی از
روش های جالب علم آموزی در حوزه های علمیه که می تواند برای دانشجویان مفید باشد را
توضیح دهید؟
سؤال خوب
و ارزشمندی است که نه تنها برای دانشجویان بلکه برای طلاب جوان و آن ها که تازه پا
به حوزه می گذارند می تواند مفید و مؤثر باشد.
چند
نمونه از اصول و شیوه های خوب درس های حوزوی عبارتند از:
1.نگاه
الهی به علم
نکته مهم
این است که در فضای حوزه کمتر دغدغه آینده شغلی و نان و نوا مطرح می شود، بلکه هدف
بیشتر بر جلب رضایت خداوند و اخلاص تأکید می شود و این که افتخار شاگردی مکتب امام
صادق(علیه السلام) و سربازی امام
زمان(عج) داشته باشند. ازاین رو طلبه وقتی وارد حوزه می
شود باید این ها را به عنوان اصول اساسی برای خود بپذیرد. به این دلیل است که اول
جمله ای که طلبه در آغازین کتاب حوزه (کتاب شرح امثله از کتاب جامع المقدمات) به
عنوان نقشه راه زندگی جدید خود می خواند حدیث معروف نبوی است که:
«اول
العلم معرفه الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه»؛ «آغاز علم شناخت خداوند است و
آخر علم واگذاری امور به خداوند است».
و به هر
اندازه طلبه در پایداری این انگیزه و نیت کوشا باشد در حوزه و جامعه موفق خواهد بود
و بهره خودش و بهرهمندی مردم از او بیشتر خواهد شد.
2.رابطه
عمیق استاد و شاگردی
در فضای
حوزه ارتباط استاد و شاگرد فراتر از یک رابطه درس و علمی است، بلکه قبل از هر چیز
استاد نقش یک پدر معنوی و اخلاقی را دارد که تربیت انسانی و دینی شاگرد مهم ترین
وظیفه اوست. ازاین رو از گذشته دور در کلاس های درسی حوزه مرسوم بوده که جلسات درس
با بیان یک آیه یا حدیث اخلاقی آغاز می شد. که این قطعاً تأثیر خاص خود را دارد.
3. انواع
مطالعه
در حوزه
برای فهم درست مباحث دو نوع مطالعه وجود دارد: یکی مطالعه سطحی و دیگری مطالعه عمیق
و دقیق، اولی مطالعه قبل از درس است که اصطلاحاً طلبه ها به آن پیش مطالعه می گویند
و دیگری مطالعه پس از درس و پیش از مباحثه است که باید با دقت و مراجعه به منابع
اصلی صورت گیرد.
4.مباحثه
مباحثه
نیز از دیگر سنت های حسنه و بسیار ارزشمند حوزه های علمیه از دیرباز بوده است.
معمولاً دو یا سه نفر طلبه پس از فراگیری درس از استاد با روش های خاصی که مرسوم
است کنار یکدیگر نشسته و یک نفر از آن ها در نقش یک استاد درس را توضیح می دهد و
طرف مقابل نیز معمولاً نقش ناقد را دارد. با انجام مباحثه قدرت تدریس و مدیریت سخن
در ارائه دهنده مطالب زیاد می شود و در شنونده قدرت دقت و حوصله نقد افزایش می یابد
و در مجموع پس از گفت وگوها با انصاف و محبت به همافزایی
علمی می انجامد.
5.حاشیه
نویسی
حاشیه
نویسی طلاب و علما بر کتاب هایی که مطالعه می کنند نیز از سنت های نیکوی حوزوی است،
که گاه خود به یک اثر علمی ماندگار تبدیل می شود. نمونه هایی از این آثار الان در
حوزه مباحث فقهی و دیگر علوم، از گذشته به دست ما رسیده است و این خود به فضای نقد
آزادانه علمی و تکامل علمی در یک حوزه خاص کمک می کند.
6.فضای
آزاد نقد علمی
در کلاس
درس حوزه، استاد هر اندازه بزرگ و صاحب کرسی باشد اما این مانع از آن نیست که
شاگردان حرف استاد را بی چون و چرا بپذیرند، نه تنها حرف استاد، بلکه مجازند سخن
نام آورا ن بزرگ علمی تاریخ حوزه مانند شهید ثانی و شیخ انصاری در فقه، ابن سینا و
ملاصدرا در فلسفه یا شیخ مفید و خواجه نصیر در کلام را مستند به اصول و قواعد علمی
و با نهایت ادب نقد و بررسی کنند.
7.معنویت
و عبادت
علاوه بر
اخلاص که پیش از این گفته شد، توجه به اصول عبادی و ارتباطات معنوی نیز اهمیت خاصی
دارد. زیرا هم سبب تزکیه در کنار تعلیم است، و هم آرامش روحی و معنوی به طلبه می
بخشد. در این باره مسئله دعا و نماز به خصوص نماز اول وقت و مداومت بر نماز شب جزء
موارد سفارش شده عالمان اخلاق حوزه است.
فقدان و
یا کمرنگ بودن این اصول و روش ها در دانشگاه، موجب محرومیت
دانشجویان ازاین روش های مفید علم آموزی شده است. هر چند نباید ناامید بود و باید
تلاش کرد لااقل برخی از موار ذکر شده را به تناسب رشته و شرایط در فضای دانشگاه ها
اجراء و نهادینه کرد، که می تواند به بهره وری بهتر مجموعه های علمی کشور بیانجامد.
به خصوص با توجه به راه اندازی حوزه های علمیه دانشجویی ویژه دانشجویان، که در
بسیاری از دانشگاه های کشور سالیانی است راه اندازی شده است، می تواند به انجام این
کار مدد رساند.[125]
من
دانشجوی رشته برق هستم و نمی دانم چرا درس می خوانم. در واقع یکی از دلایلم کسب کار
(کم زحمت تر) است. ولی می دانم هدفم اصلاً خوب نیست و نمی دانم این درس ها من را به
کجا می رساند. این علوم ما را به خدا نزدیک می کند؟ لطفاً مرا از این سردرگمی نجات
دهید؟
مشابه
این سؤال فراوان پرسیده می شود و یک دغدغه جدّی در ذهن برخی جوانان و دانشجویان
مسلمان و معتقد است.
جواب
سؤال فوق در قالب چند نکته تبیین و توضیح داده می شود:
نکته
نخست آن که از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله ای که انسان
را به کمال می رساند و دنیا و آخرت او را آباد می کند.
گفتنی
است ارزش هر علم یا به ارزش موضوع آن است یا به ارزش هدف آن، علوم الهی و دینی – با
توجه به موضوع آن ها – از شرافت خاصی برخوردارند؛ اما ملاک ارزش گذاری در علوم دیگر
با توجه به اهداف و انگیزه هایی است که شخص از یادگیری آن ها در نظر دارد. ازاین رو
می بینیم گرایش به یادگیری علوم به انگیزه های مختلف صورت می گیرد و بهطور
معمول نیازهای اولیه حیاتی و طبیعی و محسوس جاذبه های بیشتری برای انسان ها دارد.
لذا برای فراهمسازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت،
گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرفاندیشان
هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط
جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به
میان می آورند.
یکی از
مهم ترین رسالت های دین ایجاد انگیزه فراطبیعی به علوم و جهت دهی صحیح به تلاش های
عالمان است به طوری که علاوه بر تأمین نیازهای روزمره زندگی، به هدفمندی و تلاش
برای دست یابی به مقصود هستی اقدام کند. ازاین رو در فرهنگ اسلامی تمام دانش های
مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و نیاز
جامعه، مردم برای فراگیری آن ها اقدام کنند و از آن به «واجب کفایی» تعبیر شده است.
اما برای همه انسان ها در هر مرتبه علمی که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندی جهان
و ایمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عینی» شمرده شده است.
نتیجه آن
که هر علمی که انسان را به دنیاپرستی سوق دهد و هدف نهایی او را تنها وصول به
مادیات قرار دهد، چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست. در قرآن کریم آمده است:
«ذَلِکَ
مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن
سَبِیلِهِ»[126]؛ «این
آخرین حد آگاهی آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است».
پس علوم
طبیعی و فنی و مهندسی نیز می تواند نقش آفرین بوده و موجبات سعادت آدمی را فراهم
کند. این در صورتی است که هدف تلقی نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد.
از طرف دیگر علوم دینی نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، می تواند
موجب بدبختی انسان شود.
این نکته
را هم باید اضافه کرد که علاوه برموضوع و هدف، نتیجه و محصول یک علم نیز معیار
مناسبی در ارزش گذاری می تواند به شمار آید. یعنی هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش
دارد، و از سوی دیگر کسب معرفت و جهانبینی و خداشناسی
منحصر به یک رشته نیست. شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از
مطالعه کتاب های دینی نشناسد – پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است – یا این که
برخی با فراگیری علم پزشکی و نظم و ظرافت های غیرقابل باور قلب و چشم و دیگر اعضای
بدن به عظمت خالق آن توجه پیدا کند.
مسئله
خداباوری تنها یکی از محصولات و نتایج علم است، دروس دانشگاهی هرگاه به حل مشکل و
کمک به گسترش علمی افراد و جامعه کند، نه تنها علم لاینفع نیست بلکه علومی هستند که
در خدمت به جامعه و مردم بوده و کسی که به قصد کمک به مردم و خدمت رسانی به افراد
جامعه به تحصیل آن علوم بپردازد، نه تنها پسندیده، بلکه در برخی موارد، بر افراد
این تحصیل واجب می شود. مثلاً آنجا که حل مشکلات مردم و اداره جامعه متوقف بر تحصیل
یک علم باشد.
همان
گونه که حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه)
نیز در کتاب شریف چهل حدیث، پس از شرح حدیث معروف پیامبر اکرم(صلی
الله علیه و آله و سلم) که علم یکی از این سه است یا آیه
محکمه، یا فریضه عادله و یا سنت قائمه، آیه محکمه را ناظر به علوم عقلیه، فریضه
عادله را علم اخلاق و سنت قائمه را علوم تعبدیه و آداب شرعیه تفسیر می کند. در
پایان می فرماید:
«بسیاری
از علوم مانند پزشکی، نجوم و هیات و امثال آن اگر با توجه به یکی از عناوین سه گانه
فوق به آن ها نظر کنیم، در محدوده آن قرار می گیرند».[127]
نکته سوم
و پایانی که به نحوی جمع بندی مباحث گذشته است، این که نباید فکر کرد علم فقط علوم
درون دینی است، و دیگر علوم از نظر اولیای دین ارزش و اعتباری ندارند.
استاد
شهید مطهری این قضیه را به زیبایی و با بیانی عالمانه و دقیق تحلیل و تفسیر نموده
اند، ایشان می فرمایند:
«برای
کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد جای این احتمال نیست که بگوید
نظر اسلام درباره علم منحصراً علوم دینی است. این احتمال فقط از ناحیه طرز عمل
مسلمین در قرن های اخیر که تدریجاً دایره معلومات را کوچک تر کردند و معلومات خود
را محدود کردند پیدا شده، و الا آن جا که می فرماید: «حکمت گمشده مؤمن است پس آن را
به چنگ آورید ولو این که بخواهید از دست مشرکان بگیرید»، معنی ندارد که خصوص علوم
دینی باشد. مشرک را با علوم دین چکار؟ یا در جمله «اطلبوا العلم و لو بالصین»، چین
به عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار این که در آن ایام یکی از مراکز علم و
صنعت جهان بوده یاد شده. قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمان
های دیگر مرکز علوم دینی نبوده است».
منظور از
علم، هر علم نافع است. هر علمی که متضمن فایده و اثری باشد و آن فایده و اثر
را اسلام به رسمیت بشناسد یعنی آن اثر را اثر خوب و مفید بداند آن علم از نظر
اسلام خوب و مورد توصیه و تشویق است. پس حسابش روشن است، باید دید اسلام چه چیز را
فایده و چه چیز را ضرر می داند. هر علمی که هدفی از اهداف فردی یا اجتماعی اسلام را
کمک دهد و ندانستن آن، سبب اخلال در زندگی مسلمان ها شود، آن علم را اسلام
توصیه می کند و هر علمی که در منظورهای اسلامی تأثیر ندارد اسلام درباره آن
علم نظر خاصی ندارد، و هر علم که تأثیر سوء دارد با آن مخالف است. همان طوری که می
دانیم از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری مسلمین با علوم جهان آشنا شدند و
انواع علوم را از یونان و هند و ایران ترجمه کردند و از طرفی می دانیم ائمه
اطهار(علیهم السلام) از انتقاد و
خرده گیری به کارهای خلفا کوتاهی نمی کردند، کتاب های ما پر است از این انتقادها.
اگر بنا بود که نظر اسلام درباره علم نظر منفی و مخالف بود و علم خراب کننده
و منهدم کننده دین می بود، ائمه اطهار این عمل خلفا را که دستگاه وسیعی از مترجمین
و ناقلین به وجود آورده بودند و انواع کتب نجومی، منطقی، فلسفی، طبی، حیوان شناسی،
ادبی و تاریخی ترجمه شد انتقاد می کردند، همان طوری که بعضی کارهای دیگر خلفا را
شدیداً مورد انتقاد قرار دادند. قرآن نیز علم را نور و جهل را ظلمت می داند.
قرآن
موضوعاتی را مطالعه و تفکر پیشنهاد می کند که نتیجه مطالعه آنها همین علوم طبیعی و
ریاضی و زیستی و تاریخی و… است که امروز در دنیا می بینیم.
خداوند
می فرماید:
«إِنَّ
فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ
وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ
اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ
فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ
بَیْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»[128]؛ «در
آفرینش آسمان ها و زمین، در گردش شب و روز، در حرکت کشتی بر روی آب که به
وسیله آن بشر منتفع می گردد، آمدن و ریزش باران که سبب حیات زمین می گردد،
حیواناتی که در روی زمین در حرکت اند، گردش بادها و حالت مخصوص ابرها که در
میان زمین و آسمان معلق اند، در همه این ها نشانه های قدرت و حکمت پروردگار
است».
یعنی همه
این ها قوانین و نظاماتی دارند و شناختن این نظامات شما را به توحید نزدیک می کند.
نتیجه آن
که اگر در مسیر سعادت انسان یا خدمت به بشر باشند می توانند مصداق علم دینی قرار
گیرند.
به نظر
می رسد از میان چهره های شاخص معاصر، زندگی علمی دکتر سید محمود حسابی نمونه برجسته
ای از این دست بر شمرده می شود، زیرا او در عین پای بندی به اصول دینی و فرهنگ ملی
خویش، هم در تحمل مشقت های طاقت فرسا در راستای علم آموزی فروگذار نبود و همچنین از
این جهت که منشأ خدمات فراوانی در فضای ملی و حتی جهانی بود الگوی عملی مناسب علم
آموزی برای دانشجویان ایران اسلامی است.[129]
باید
زبان حال ما این سخن زیبای مولوی باشد که بار الها :
قطره ای
دانش کـه بخشیدی زپیش متصـل گردان به دریاهـای خویش
از
بهاران کی شود سرسـبــز سنــگ؟ خاک شو، تا گل برویی رنگ رنگ
ســال ها
تو سنــگ بــودی دلخــراش آزمون را، یک زمانـی خاک بـــاش
برای
انتخاب رشته مناسب چه کار باید بکنم؟
درباره
انتخاب رشته، باید به چندین عامل تعیین کننده توجه داشت:
1. تفاوت
استعداد و علاقه افراد،
2.
حساسیت خانواده و اطرافیان،
3.
انتظارات از زندگی آینده (هدف معین داشتن)،
4.
توانایی تحمل مشکلات،
5. نیاز
جامعه.
در توضیح
مختصر عوامل فوق باید گفت: اول آن که همه ما باید بپذیریم که هر کسی درجه خاصی از
هوش را داراست که امروز در مباحث روان شناسی به تفصیل از انواع و اقسام آن بحث می
شود و نباید کسی از خودش توقع اضافه داشته باشد.
دوم آن
که خوب است افراد حتی الامکان با هماهنگی و توافق خانواده دست به انتخاب رشته مورد
نظر بزنند، این به معنای تحمیل نیست اما قطعاً هماهنگی درون خانوادگی باعث حمایت
خانواده در دوران تحصیل خواهد شد.
نکته سوم
آن که هدف روشن و مشخص داشتن، انسان را از آرمان های خیالی به سمت واقع گرایی خواهد
کشاند.
چهارم آن
که اگر شخص با هدف مشخص به رشته جدید قدم بگذارد طبیعی است که تحمل سختی های مسیر
نیز برای او آسان خواهد شد.
نکته
پنجم آن که، در نظر داشته باشیم ما انسان ها به صورت زنجیروار در کنار هم قرار
گرفته ایم و به هم نیازمندیم چه خوب است رشته ای را برگزینیم که مشکلی را از هم
نوعان و جامعه خویش مرتفع کنیم.
از آنجا
که عوامل پنج گانه فوق برای بسیاری از جوانان با شور و شوق قابل اندازه گیری دقیق
نیست، پیشنهاد می شود به طور تدریجی و پله ای مسیر مناسب انتخاب گردد. نه تنها در
انتخاب رشته بلکه در همه تصمیم گیری های مربوط به زندگی مانند: اشتغال و ازدواج به
سه اصل مهم و بنیادین که بر هم مترتب هستند نیز توجه داشته باشیم:
1.
آرمانی فکر کنیم،
2. واقعی
عمل کنیم،
3. به
نتیجه راضی باشیم.
درباره
آرمانی فکرکردن، از مشورت دیگران و الگوهای ممتاز سرمشق بگیریم. درباره واقعی عمل
کردن نیز به توانمندی های خود و امکانات خانواده و حساسیت اطرافیان توجه کنیم. و
درباره رضایت از نتیجه نیز بدانیم که «رضایت» با «وازدگی» تفاوت دارد. وازدگی،
رضایت انفعالی است اما رضای خدا، «رضایت فعال» است. به این معنا که در تمامی مراحل
هم چنان به فکر آرمانی خود ادامه دهیم و به تلاش خود در همراه سازی واقعیات ادامه
دهیم و در پایان به هر نتیجه ای که حاصل شد راضی باشیم و هنر زندگی مؤمنان در همین
است که بتوانند هم آرمانی فکر کنند و هم واقعی تلاش کنند و هم به نتیجه تقدیر شده
از سوی خدا راضی باشند. البته باید در زندگی مسیری را انتخاب کرد که حداقل ریسک را
داشته باشد و در همه مراحل از خدا بخواهیم که فکر صحیح و امکانات مناسب پیش روی ما
بگذارد.
در پایان
با یادآوری حدیث آغازین بحث، تأکید می شود که در کنار جنبه های فردی و اجتماعی پیش
گفته، رعایت سلامت اخلاقی و شرافت انسانی، در انتخاب رشته و همچنین شغل مناسب، باید
اولویتی مهم در زندگی جوان امروز باشد.
آداب
اخلاقی پژوهش و تحقیق در راستای سالمسازی محیط های علمی
امروز جامعه چیست؟
امام علی(علیه
السلام) می فرماید:
«علم
سلطان است، هرکس به آن دست یافت غلبه کرد و هر کس به آن دست نیافت مغلوب خواهد شد».[130]
شاید این
روایت به جای آموزش و متن محوری بیشتر بر پژوهش محوری تأکید دارد.
پژوهش به
معنای تحقیق، بحث و فحص علمی است. و گامی است که پژوهشگر برای شفاف کردن مسئله ای
مبهم برداشته تا پاسخی دقیق برای آن پیدا کند.[131]
بر سر در
یکی از دانشگاه ها نوشته شده: «توقف در آموزش توقف در زندگی است و توقف در پژوهش
توقف در آموزش و زندگی است».[132]
اخلاق
پژوهش
توجه به
اخلاق پژوهش به آثار مخرب تحقیقات و تکنولوژی های دوران مدرن بازمی گردد که باعث شد
جامعه بشری را درگیر جنجال و تنش هایی کند.
برای
امکان کنترل بهتر آسیب های روز افزون دنیای پژوهش، تلاش هایی از سوی برخی مجامع و
سازمان ها صورت گرفته است. مثلاً در سال 1979، کمیسیون ملی برای مراقبت از آزمودنی
های انسانی تحقیقات رفتاری و پزشکی – زیستی گزارشی را منتشر کرد که زیربنای رفتار
پژوهشی را بر اصول احترام، بخشش و مهربانی و عدالت قرار داده است.[133]
بیانیه
هلسینکی از مهمترین بیانیهها در زمینه اخلاق پژوهشی است
که در سال 1964 صادر شد. همچنین در سال 1984 قوانین نورنبرگ درباره اخلاق پژوهش در
سازمان ملل به تصویب رسید.
اصول
اخلاق پژوهش
با
مراجعه به متون دینی و منشورهای اخلاقی بین المللی و آسیب هایی که در دنیای پژوهش
در طول سالیان گذشته پدید آمده است، مجموعه اخلاق پژوهش را در عناوین و موارد زیر
برای پژوهشگران جامعه امروز ایران می توان دسته بندی و طراحی نمود:
انگیزه
های انسانی و الهی و عدم تمرکز بر کسب عنوان، شهرت و درآمد؛
رعایت
اصول ساختاری و محتوایی پژوهش، مانند مراجعه به منابع اصلی؛
توجه به
پژوهش های پیشینیان و آغازگر نبودن در مسائل تحقیق شده؛
در نظر
گرفتن اولویت ها و نیازهای پژوهشی جامعه و پرهیز از کارهای با صبغه تئوری صرف؛
سمت و سو
دادن دانشجویان به سوی پژوهش محوری؛
تلاش
برای بومی سازی علوم بیگانه مورد نیاز جامعه؛
شجاعت در
پیمودن راه های نرفته و نقد دیدگاه نام آوران؛
احترام
به عالمان در نقد دیدگاه های آن ها؛
تلاش
برای برچیده شدن عمل مذموم و ناپسند سرقت علمی به عنوان آسیبی شوم در جهان علم و
اندیشه؛
تلاش در
جهت رویکرد فرامنطقه ای شدن علم و تحقق تمدن انسانی – اسلامی.
رعایت
موارد پیش گفته به عنوان اهم فضائل اخلاقی پژوهش، می تواند فضایی سالم و مبتنی بر
رفتارهای الهی و انسانی در جامعه جوان علمی ما فراهم آورد.
مهم ترین
آسیب های پژوهش در جامعه امروز ما چیست؟ سرقت علمی به چه معناست و در جامعه علمی
امروز ما چه وضعیتی دارد؟
از محقـق
تـا مقـلــد فـرق هاســـت کاین چو دواود است و آن دیگر صداست
منبـع
گفتـــــار این، سـوزی بـــود و آن مـقـلـــد کـهنـــه آمـــوزی بــــــود[134]
به صورت
خاص آن چه در دهه های اخیر موجب شد تا اخلاق پژوهش مورد توجه قرار گیرد انتشار جنبه
های غیراخلاقی مختلفی مانند تزریق سلول سرطانی کبد به بیماران بدون اطلاع آن ها از
سوی پژوهشگران امریکا، تزریق ویروس هپاتیت، به یک گروه از کودکان عقب مانده ذهنی،
تحقیقات بر روی 400 بیمار آفریقایی مبتلا به سفلیس و اجرای کارهای تحقیقاتی خشن و
غیرانسانی بر روی جنین انسان بوده است.[135]
آسیب
های دنیای پژوهش
برخی از
آسیب های حوزه تحقیق و پژوهش که پیشرفت در این حوزه را به خصوص در کشور ایران با
کندی مواجه می نماید به صورت مختصر این گونه می توان برشمرد:
فردگرایی
و فقدان کار گروهی و جمعی در تحقیقــات و پژوهــش ها، از آسیب های جدی در این حوزه
است.
فقدان
صبر و حوصله، و توقع زودبازدهی از موانع روانی است که سبب شده کنشگران به دنیای
پژوهش وارد نشده و فرصت پژوهش از آنان گرفته شود.
عدم
آشنایی با روش های نوین تحقیق به خاطر نبود آموزش تحقیق محور به خصوص این که امروزه
استفاده از فضای مجازی و الکترونیکی از ضروریات پژوهش به حساب می آید.
تدوین
مقاله و پایان نامه با رویکرد رفع تکلیف و اخذ مدارک و مدارج علمی، و عدم توجه به
مسئله تولید علم و همچنین تقلید و عدم خلاقیت و نوآوری، از دیگر موانع تحقیق و
پژوهش محوری است.
انجام
کارهای تکراری و مشابه و عدم اطلاع مراکز و پژوهشگران از فعالیت های علمی همدیگر و
فقدان بانک های اطلاعاتی جامع موضوعات مورد پژوهش را نیز نمی توان نادیده انگاشت.
عدم
رابطه منطقی و معنادار مراکز علمی و پژوهشگران با مراکز تولیدی و دستگاه های اجرایی
کشور و عدم رابطه مطلوب و صحیح بین تحصیلات دانشگاهی و نیاز های اجتماعی نیز از
آسیب های جدی پژوهش است.
فقدان
نظام صحیح و مطلوب در زمینه توزیع اعتبارات پژوهشی، فقدان ضوابط منسجم و قابل اجرا
در سیاست های حمایتی از محققان و پژوهشگران نیز از آسیب های جدی مراکز پژوهشی است.
سرقت
علمی یا انتحال
سرقت
علمی یا انتحال به معنای این است که شخصی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از آثار و
نوشته های دیگران بهره ببرد بدون این که به منبع و نویسنده مربوطه اشاره کند.
انتحال
امروزه به عنوان یک معضل جهانی مورد توجه قرار گرفته است، ازاین رو در واژه نامه
های انگلیسی از معنای سرقت[136]،
خیانت و تقلید برای کپی کردن بدون اشاره به منبع اصلی استفاده شده است.[137]
از آفت
های جدی مراکز علمی و تحقیقی ما فراگیر شدن این مسئله بهعنوان
یک آفت و پدیده شوم اخلاقی است. بهگونه ای که امروزه پژوهش
و نویسندگی برای برخی به شغلی نان و آبدار بدل شده، بدون
این که به حقوق خوانندگان و جامعه نیم نگاهی داشته باشند، و از سوی دیگر برخی با
کمک گرفتن از گروه اول صرفاً به دنبال نان و نشانی برای خود و کسب مدارک و عناوین
علمی و دانشگاهی هستند. داستانی که در زیر خواهد آمد نمونه ای از این دست است، که
ناظر به هر دو گروه خریداران و فروشندگان مباحث علمی و سرقت علمی است.
نمونه
ای عبرت انگیز
یکی از
نویسندگان معاصر، روزانه 16 تا 18 ساعت قلم می زد و برای 20 مجله کار می کرد. در
حدود 1500 جلد کتاب ترجمه و تألیف کرد. که حجم برخی از آن ها به 2000 صفحه می رسید.
به جز
کتاب هایی که به نام وی چاپ شده، کتاب های دیگری هست که وی نوشته و به ازای دریافت
مبلغی پول به دیگران فروخته و به نام آن ها منتشر شده است. او خود را «میرزا بنویس
و کارمزد بگیر» می خواند.[138]
نقل
داستان فوق اشاره به یکی از نمونه های بارز سرقت علمی در ایران است هرچند نمونه های
آن در دیگر کشور ها نیز کم نیست مانند نویسنده ای که شصت مقاله علمی را در دهه 1970
در دنیا منتشر کرد که همه سرقت علمی بوده است.[139]
چگونه می
توان از مباحث علمی در فضای مجازی و اینترنتی استفاده کرد و از آسیب های اخلاقی آن
در امان بود؟
شانس شما
برای اینکه یکی از قربانیان جرائم سایبری باشید یک به چهار است. (هشدار کارشناسان و
سازمان های امنیتی دنیای مجازی)
امروزه
به دلیل گستردگی و فراگیری فضای مجازی و اینترنتی در دنیا و قرار گرفتن بسیاری از
مباحث و مطالب علمی در درون این شبکه جهانی، ضرورت استفاده از قابلیت ها و امکانات
علمی آن، برای همه افراد و مجموعه های علمی ضروری و لازم به نظر می رسد. به گونه ای
که امروزه دیگر انجام فعالیت های علمی، بدون کمک از سایت ها و مجموعه های پژوهشی و
آموزشی عملاً با مشکل مواجه خواهد شد. فضایی که گفته می شود بیش از هزار میلیارد
کتاب در آن مطلب وجود دارد.
برخی از
نکات مهم و کلیدی درباره وضعیت گذشته و موجود فضای اینترنت را ابتدا یادآور می
شویم:
نکته اول
باید توجه داشت، از نظر تاریخی فضای مجازی مراحل توسعه ای را تا به امروز پشت سر
گذاشته است:
از مرحله
اطلاع رسانی و تبادل اطلاعات تا وبلاگ های شخصی و وب سایت ها تا شبکه های اجتماعی
اند فیس بوک که امروزه بر شکل گیری هندسه فکری افراد و روح و روان آن ها تأثیرگذار
می باشد.
نکته
دوم، از آن جا که اینترنت فضای جولان و قدرت نمایی کشورهای بزرگ و استکباری است،
طبیعی است که مکاتب و تفکرات مخالف خود را بر نتابند و به انحای متعدد به جنگ با آن
ها برخیزند، به عنوان نمونه امروزه طبق آمار رسمی بالای ده هزار سایت علیه نظام
جمهوری اسلامی فعالیت دارند و همچنین بسیاری از خبرهای گوگل، مربوط به اسلام هراسی
است. اما از سوی دیگر هر فیلم ضداسرائیلی سریعاً در اینترنت حذف و کنار گذاشته می
شود.
نکته
سوم، آسیب هایی است که از منابع رسمی اعلام و هشدار داده می شود: مانند ارسال
هزاران ویروس رایانه ای، دریافت نزدیک به 80درصد پیام های آنلاین افراد 13 تا 17
سال از افراد ناشناس، حمله هکر ها به کامپیوتر های متصل به اینترنت، میلیون ها
قربانی جرایم اینترنتی و خطرات آشکار و پنهان دیگر، همگی آسیب هایی است که اینگونه
فضاها به دنبال خود داشته است.[140]
با توجه
به نکات فوق و آسیب های پیش گفته، به چند راه کار مهم جهت استفاده مناسب از این فضا
اشاره می شود:
حتیالامکان
از سایت ها و مجموعه های علمی شناخته شده داخلی و بین المللی مرتبط با رشته و علایق
علمی، فرهنگی و اجتماعی خود استفاده کنیم. امروزه در ایران سایت های بسیار ارزشمندی
در حوزه های مختلف طراحی و راه اندازی شده است. که برای سلیقه ها و گرایش های مختلف
قابل استفاده است.
به بحث
های دینی و اعتقادی که علم و اطلاعات کافی درباره آن ها نداریم حتی الامکان به
عنوان طرف بحث ورود نکنیم، به خصوص در تالارها و انجمن های گفت وگو که این گونه بحث
ها داغ و گاه شکننده است، بوده اند. جوانان متدین و معتقدی که با انگیزه دفاع از
باورهای مذهبی خویش به این فضاها کشیده شدند اما متأسفانه به خاطر عدم توان مقابله
با نقدها و شبهات وارده از سوی مخالفان، صدماتی در حوزه باورهای اعتقادی بر آن ها
وارد شد.
آشنایی
با افراد ناشناس در فضای مجازی را زمینه ارتباطات خارج از این فضا مانند دوستی و
ازدواج قرار ندهیم، این از آسیب های جدّی اینترنت بوده، که گاه موجب اغفال جوانان
شده، یا مواردی از آن ها که به قصد ازدواج مسیر ارتباط را ادامه دادند، به آسیب های
متعددی گرفتار شدند.
امید است
نسل جوان و فرهیخته با درک درست از این امکان و فرصت فراهم آمده، که قابلیت های
مثبت فراوانی دارد، زمینه تحقق هرچه بهتر نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری را
فراهم کنند.[141]
آداب
اخلاقی نقد علمی چیست؟ نگاه اسلام در اخلاق نقد و انتقاد چیست؟
نقد و
گفت وگو از جمله مباحث تأثیرگذار و تحول آفرین در کمال علمی جامعه به حساب می آید.
نقد در
اصطلاح علمی یعنی ارائه دیدگاه مبتنی بر نکتهسنجی معایب و
محاسن یک اثر اعم از گفتار، نوشتار یا فیلم بدون دخالت حبّ و بغض های غیرعلمی.
جایگاه و اهمیت نقد
موضوع
نقد و گفت وگو در مجموعه منابع دینی به خوبی مورد توجه واقع شده است:
در قرآن؛
ماده جدل حدود 30 بار در قرآن تکرار شده و سوره ای به اسم مجادله نیز در قرآن موجود
است، درباره مدارا با مخالفان نیز می فرماید:
«(حتی)
به دشمنان خدا ناسزا نگویید».[142]
در آیات
دیگر؛ روش دعوت دیگران را در سه راه منحصر نموده است: 1. برهان و استدلال علمی، 2.
پند و نصیحت دوستانه، 3. جدال و گفت وگوی نیکو[143]،
راه چهارمی وجود ندارد، و مؤمنین باید از همین سه راه با دیگران مواجه شوند.
در سیره
معصومین(علیهم السلام) نیز؛ نقد،
نصیحت و تحمل دیگران، چه در بعد فردی و چه عمومی مانند موارد علمی و حاکمیتی به چشم
می خورد.
امام علی(علیه
السلام) نقد را از جمله حقوق حاکم اسلامی[144]
بر مردم می داند.[145]
«از حق
گویی یا مشورت دهی عادلانه دریغ نکنید».[146]
«به
اندرزی که نادرستی و تردید در آن وجود ندارد مرا یاری کنید».[147]
همچنین
امام علی(علیه السلام) درباره
اهمیت موضوع فرمودند:
«اضربوا
بعض الرای فانه یتولد منه الثواب»[148]؛
«چنان که مشک را به هم می زنید، آراء و دیدگاه ها را به هم بزنید تا اندیشه های
استوار به دست آید».
«من
استقبل وجوه الاراء عرف مواقع الخطا»[149]؛
«هر کس به استقبال نظریه های مطرح رود نکات خطا را خواهد شناخت».
«کسی که
عیب تو را به تو بنمایاند تو را خیرخواهی کرده است».[150]
«کسی که
عیب تو را بپوشاند دشمن توست».[151]
امام
حسین(علیه السلام) نیز فرمودهاند:
«کسی که
تو را دوست بدارد تو را از انجام زشتی ها بازمی دارد و کسی که تو را دشمن بدارد تو
را می فریبد».[152]
امام
سجاد(علیه السلام):
«چه
اشخاصی که به خاطر مدحشان فریب خوردند، و چه بسا افرادی که به خاطر چشم پوشی از عیب
آن ها مغرور شدند».[153]
امام
صادق(علیه السلام):
«بهترین
دوستان من کسانی هستند که عیب من را به من اهداء کند».[154]
تحمل
دیگران
ابن ابی
العوجا در مقابل اعتراضات مفضل نسبت به سخنان کفرآمیزش می گوید: من در حضور امام
صادق(علیه السلام) سخنانی بدتر
از این می گفتم اما او به سخنان ما چنان گوش می داد که ما گمان می کردیم تحت تأثیر
منطق ما قرار گرفته است. اما او پس از شنیدن کامل، سخنان ما را با بیانی موجز و
قاطع باطل می ساخت.[155]
اصول
اخلاقی نقد
آنچه
امروز به خصوص جامعه علمی ما از آن رنج می برد عدم نگاه علمی و دقیق به مسئله
نقد افکار دیگران است، که معمولاً یا نقدی صورت نمی گیرد یا نقد به تخریب و جرح طرف
مقابل می انجامد که اولی موجب رکود و دیگر باعث شکستن حرمت ها خواهد شد.
اهم اصول
اخلاقی نقد و مناظره برگرفته از مبانی و گفتمان دینی عبارتند از:
دوری از
حاشیه و نکشاندن بحث به مباحث غیرمرتبط،
اجتناب
از تویبخ و ملامت و تحقیر طرف مقابل،
عدم توسل
به تهمت و افترا و گمان های بی اساس،
دوری از
حب و بغض و ترک انتقام جویی،
عدم
تفسیر به رأی دیدگاه صاحب اثر،
نقد مدعا
نه مدعی، نقد سخن نه گوینده،
تبحر و
علم به موضوع،
نقد با
معیارهای علمی و کلی گویی،
رعایت
منطق و انصاف در نقد.
توجه
دقیق به اصول اخلاقی فوق می تواند تا حد زیادی فضای آزادانه گفت وگو و مباحثات علمی
مبتنی بر دلیل و منطق را در جامعه فراگیر و نشر دهد. و به قول شاعر:
دلائل
قوی باید و معنـوی نه رگ های گردن به حجت قوی
رعایت
مسائل اخلاق و کوتاه آمدن در برابر دیگران چگونه با بحث آزاداندیشی و نقد و انتقاد
سازگار است؟!
یکی از
آفات جاری در بحث نقد و گفت وگو، سیاست زدگی و روزمرگی است، و همین امر در سالیان
گذشته موجب شده است بسیاری از حرف های نو و مبتکرانه به خصوص در حوزه علوم انسانی و
اسلامی زمینه بروز و ظهور نیابد.
مقام
معظم رهبری با توجه به معضلات فوق، از لوازم جنبش نرم افزاری علمی مسئله آزاداندیشی
را مطرح نمودند، ایشان تعریف و حدود و قیود این مسئله را چنین بیان می کنند:
«آزاداندیشی یعنی آزادانه فکر کردن؛ آزادانه تصمیم گرفتن؛ ترجمه ای، تقلیدی و بر
اثر تقلین دنبال بلندگو های تبلیغاتی غرب حرکت نکردن. لذا شامل علم، معرفت، مشی
سیاسی، شعار ها و واژه ها و خواسته های متعارف سیاسی و اجتماعی هم می شود…
آزاداندیشی در جامعه ما یک شعار مظلوم است. تا گفته می شود آزاد اندیشی، عده ای
فوری خیال می کنند که بناست همه بنیان های اصیل در هم شکسته شود، و آن ها چون به آن
بنیان ها دلبسته اند، می ترسند. عده ای دیگر هم تلقی می کنند که با آزاد اندیشی
باید این بنیان ها شکسته شود. هر دو گروه به آزاداندیشی- که شرط لازم برای رشد
فرهنگ و علم است- ظلم می کنند. ما به آزاداندیشی احتیاج داریم»[156]
برای
زیرزمینی نشدن تفکرات نو و به ظاهر مخالف ایده آزاداندیشی بسیار مثبت و ارزشمند است
مقام معظم رهبری در جایی دیگر می فرمایند:
«عزیزان
من! روی مسائل فکر کنید تا به نتیجه برسید. نهضت آزاد فکری که من پیشنهاد کردم در
دانشگاه و حوزه راه بیفتد، برای همین است. تریبون های آزاد بگذارند و با هم بحث
کنند؛ منتها نه متعصبانه و لجوجانه و تحریک شده به وسیله جریان های سیاسی و احزاب
سیاسی که به فکر آینده کوتاه مدت و مقاصد خودشان هستند و برای انتخابات و امثال آن
از جوان ها استفاده می کنند؛ بلکه برای پخته شدن، ورز خوردن و ورز دیده شدن و با
هدف آماده شدن برای ادامه این راه طولانی و دشوار، اما بسیار خوش عاقبت»[157]
از جمله
مولفه های نهضت آزاداندیشی از نظر رهبری انقلاب اجازه ورود دانشجویان به این فضای
جدید و جسورانه است.
«یکی
دیگر از کارهایی که باید در زمینه مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی و علمی انجام
بگیرد، میدان دادن به دانشجوست برای اظهار نظر از اظهار نظر هیچ نباید بیمناک بود.
این کرسی های آزاداندیشی که ما گفتیم، در دانشگاه ها باید تحقق پیدا کند و باید
تشکیل بشود».[158]
نگاه
صریح، روشن و کارشناسانه ایشان نسبت به نهادینه شدن فرهنگ نواندیشی دینی را در جواب
به نامه جمعی از فضلای حوزه و دانشگاه درباره جنبش نرم افزاری و ضرورت راهاندازی
نهضت تولید علم می بینیم، که ایشان در قسمتی از پاسخ به این درخواست چنین فرمودند:
«نباید
از آزادی ترسید و از مناظره گریخت و نقد وانتقاد را به کالایی قاجاق یا امری
تشریفاتی تبدیل کرد چنانچه نباید به جای مناظره به جدال و مراء گرفتار آمد و به جای
آزادی، به دام هتاکی و مسئولیت گریزی لغزید، آن روز که سهم آزادی و اخلاق و سهم
منطق همه یک جا و در کنار یکدیگر ادا شود آغاز روند خلاقیت علمی در تفکر بالنده
دینی، در این جامعه است، و کلید جنبش تولید نرم افزاری علمی و دینی، در کلیه علوم و
معارف دانشگاهی و حوزوی، زده شده است»[159]
قابل
توجه آن که پس از دستور ایشان، فعالیت های نسبتاً خوبی در فضاهای حوزوی و دانشگاهی
انجام شد که از جمله آن ها راه اندازی ستادی جهت اجرای کرسی های آزاداندیشی و
نوآوری در شورای عالی انقلاب فرهنگی بود که تاکنون کرسی های متعددی[160]
به خصوص در حوزه علوم انسانی اسلامی با ساز و کار تعیین شده توسط ستاد فوق به انجام
رسیده است.
اگر
خواسته باشیم با نمونه هایی از مباحث آزاداندیشی و اخلاق نقد و انتقاد امامان(علیهم
السلام) آشنا بشویم، آیا منابعی وجود دارد؟
روش نقد
و مناظره همواره از آغاز تاریخ حیات اسلام به خصوص در مباحث اعتقادی امری رایج و
متداول و مورد توجه و استقبال همگان بوده است. و حتی زمینه تکامل کمی و کیفی برخی
از علوم را نیز فراهم آورد.
استاد
مطهری معتقد است نقدهای علم کلام بر فلسفه تأثیر بسزایی داشته و موجب فربهی کمی و
کیفی آن شده است: متکلمین چون در مقابل اندیشه یونانی تسلیم نبودند، به مقام معارضه
برآمدند و در رد فلسفه و فلاسفه کتاب نوشتند. این عکس العمل ها، مسائل جدیدی را به
میان آورد.
در حقیقت
بسیاری از آثار علمی پدید آمده از گذشته تا به امروز، که شاید به صدها مورد برسد
محصول همین نقدها و مناظرات به خصوص در گستره مباحث اعتقادی بوده است.
یکی از
نمونه ها، مناظره مشهوری است میان امام رضا(علیه السلام)
در مرو با دانشمند مسیحی که داستان آن از این قرار است:
در جلسه
مناظره ای که مأمون برای علمای مذاهب تشکیل داده بود و حضرت رضا(علیه
السلام) به عنوان نماینده مسلمانان در آن محفل شرکت فرموده
بود؛ امام با پاپ اعظم در موضوع «الوهیت» به گفت وگو پرداختند. حضرت دیدند که وی
اهل منطق و حکمت نیست و به جدل می پردازد. بدین جهت، آن حضرت روش استدلال را تغییر
داده و از طریق مجادله احسن وارد گفت وگو شد و چنین فرمود:
«عیسی
مسیح از هر جهت بلند مرتبه بود، اما فقط یک عیب داشت که برخلاف دیگر پیامبران به
عبادت و نیایش علاقه ای از خود نشان نمی داد!؟»
پاپ اعظم
با کمال تعجب گفت: «این سخن از جنابعالی عجیب و غیرمنصفانه است، زیرا زهد و عبادت
حضرت مسیح زبانزد خاص و عام است و او از همه مردم عابدتر بود».
حضرت
بلافاصله فرمود:
«اگر
عیسی از همه عابدتر بود بفرمایید که چه کسی را عبادت می کرد؟ و معبودش که بود؟ آیا
عبادت دلیل بر عبودیت و بندگی نیست؟ آیا عبودیت دلیل بر عدم الوهیت وی نیست؟ پس،
عیسی بنده خداست»[161]
پاپ پس
از این گفت وگو پاسخی نداشت و ساکت ماند.
برای
آشنایی با نمونه هایی از این گونه گفت وگو های علمی در طول تاریخ اسلام است، که از
جمله آنها می توان به کتاب های ذیل اشاره کرد:[162]
1.
احتجاجات طبرسی که سر آمد تمام کتاب های مناظره است و گفت وگوهای منتسب به ائمه(علیهم
السلام) را گردآوری نموده است.
2. کتاب
المراجعات، اثر علامه سید شرف الدین موسوی عاملی است، که به حق سرآمد تمام کتاب های
مناظره، لااقل در دوران معاصر است.
داستان
تدوین این کتاب ازاین رو بوده است، که پس از سفری که ایشان به مصر داشتند و در آنجا
گفت وگوهایی میان وی با شیخ سلیم بشری رئیس وقت دانشگاه الازهر صورت گرفت، شیخ سلیم
بشری، پس از پی بردن به جامعیت علمی علامه سید شرفالدین،
از او می خواهد که مسائل اختلافی شیعه و اهل سنت را به صورت نامهنگاری،
مورد مباحثه قرار دهند، مجموعه مناظره های قلمی آن ها به 112 مورد و پس از حدود 6
ماه به پایان رسید که بعد ها توسط علامه سید شرف الدین در لبنان به چاپ رسید و سپس
در دیگر کشورها و از جمله ایران با ترجمه فارسی مرحوم استاد محمدجعفر امامی و
بازنویسی علی اصغر مروج خراسانی در اختیار علاقه مندان و جوانان قرار گرفته است.
3. شب
های پیشاور اثر سلطان الواعظین شیرازی است که آن نیز محصول گفت وگوهایی است که
ایشان به مدت ده شب در پیشاور پاکستان با دو نفر از علما و بزرگان اهل سنت آن دیار
داشته است که موجب فهم و روشنگری برخی شبهات در ذهن مردم و آن عالمان بوده است. این
نیز کتاب روان قابل استفاده ای است.
در مجموع
کتاب های پدید آمده در این باره، از آغاز تاکنون زیاد بوده است. گفت وگوی مادی و
الهی و مناظره دکتر و پیر نمونه های دیگری از این دست هستند.
در پایان
تأسی می کنیم به بیان استاد سخن سعدی شیرازی:
ندارد
کسی با ناگفته کار و لیکن چو گفتی دلیلش بیار
علت
تأکید و هشدارهای فراوان رهبری و شخصیت های دیگر، درباره بومیسازی
علوم انسانی چیست؟
از
آنجایی که عالمان علوم انسانی به نحوی مدیریت کلان جوامع را به دست دارند، و هم به
این دلیل که این دسته از علوم جنبه هنجاری داشته یعنی ریشه در مکاتب فکری و اعتقادی
دارند از اهمیت و حساسیت بالایی برخوردارند. به خصوص امروز که علوم انسانی رایج،
ریشه در تفکراتی مانند اومانیسم، سکولاریسم، لیبرالیسم و دیگر مکاتب خود بنیاد بشر
دارد. ازاین رو ورود آزاد و بی حساب علوم انسانی از غرب به دانشگاه های کشورهای
اسلامی، به معنای پذیرش مستقیم یا غیرمستقیم تفکرات مبتنی بر مکاتب پیش گفته است و
این در حقیقت یعنی لشکرکشی نرم و آرام و واگذاری دروازه های یک مملکت به این گونه
تفکرات که قطعاً در درازمدت به بی هویتی و سکولاریزه شدن جوامع دینی منجر خواهد شد.
فریادهای سیدجمال الدین اسدآبادی و دیگر روشنگران اسلامی هشدار به چنین حوادثی بوده
است.
حضرت آیت
الله خامنه ای نیز از آن جمله رهبران فکری و عقیدتی جوامع اسلامی است که به این
عرصه ورود جدی پیدا کردند. ایشان در همان آغازین روزهای رهبری شان در سال1368،
خاستگاه علوم غربی و تأثیر آن ها بر فضای دانشگاهی کشور را مورد توجه قرار می دهند:
«قرن
نوزدهم که اوج تحقیقات علمی در عالم غرب می باشد، عبارت از قرن جدایی از دین و طرد
دین از صحنه زندگی است. این تفکر، در کشور ما هم اثر گذاشت و پایه اصلی دانشگاه ما
را بر مبنای غیردینی گذاشته اند»[163]
نمونه آن
فضای حاکم بر مجموعه های علمی و دانشگاهی ما در قبل از انقلاب است. که گاه افراد
متدین به خاطر در امان بودن از طعن و مسخره های دیگران ناچار بودند اعمال دینی خود
را مخفیانه و به دور از چشم دیگران انجام دهند.
ایشان از
زوایای مختلف به نقد و تحلیل وضعیت علوم انسانی غربی در جامعه امروز ایران می
پردازند. که به اهم دیدگاه های ایشان در این باره اشاره می شود:
فراوانی پذیرش رشته های علوم انسانی
یکی از
دغدغه های ایشان عدم توازن در پذیرش دانشجو در گرایش های علوم انسانی با توجه به
عدم انجام کارهای زیر بنایی است:
«طبق آن
چه به ما گزارش داده اند، در بین این مجموعه عظیم دانشجویی کشور که حدود سه و نیم
میلیون دانشجوی دولتی و آزاد و پیام نور و بقیه دانشگاه های کشور داریم، حدود دو و
نیم میلیون این ها دانشجوی علوم انسانی اند! این به یک
صورت، انسان را نگران می کند. ما در زمینه علوم انسانی، کار بومی، تحقیقات اسلامی
چه قدر داریم؟ کتاب آماده در زمینه های علوم انسانی چقدر داریم؟ استاد مبرزی که
معتقد به جهانبینی اسلامی باشد و بخواهد جامعه شناسی یا
روانشناسی یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که
این همه دانشجو برای این رشته ها می گیریم؟ این نگران کننده است»[164]
نه تنها
در حوزه عدم تربیت استاد گام های اساسی برداشته نشده بلکه دیگر مقدمات مسئله مانند
طراحی سرفصل و متون علمی متناسب با ساختار ملی و دینی امروز جامعه ایران نیز فراهم
نشده است.
دینی
نبودن مبانی علوم انسانی
ایشان به
تحلیل وضعیت خاص علوم انسانی موجود در ناهمخوانی با مبانی توحیدی می پردازد:
«پایه و
مبنای علوم انسانی ای که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعهشناسی
و مدیریت و انواع و اقسام علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضددینی و غیردینی و
نامعتبر می باشد»[165]
«ما علوم
انسانی مان بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآن و اسلامی بنا شده است»[166]
به طور
طبیعی روی دیگر سکه بی دینی، مادی گرایی است که بر توجه به این نکته نیز تأکید جدی
دارند:
«بسیاری
از منابع علوم انسانی، مبتنی بر فلسفه هایی هستند که مبنایش مادیگرایی
است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است،
نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان است»[167]
«علوم
انسانی غرب مبتنی بر جهان بینی دیگری است؛ مبتنی بر نگاه مادی است. خوب، این نگاه،
نگاه غلطی است؛ این مبنا، مبنای غلطی است»[168]
که این
ها همه برگرفته از تفکرات اومانیسمی دوران مدرنیسم و یا برخی آموزه های تحریف شده
کتاب های مقدس است مانند آن جا که می گوید مال قیصر را به قیصر و مال پاپ را به پاپ
بسپارید که این مبنای رویکرد سکولاریستی را در جامعه بشری امروز فراهم آورد.
علوم
انسانی ترجمه ای
ایشان با
گلایه از عدم حرکت و برنامه ریزی درست در تولید و دست یابی به علوم انسانی مبتنی بر
باورهای دینی می فرماید:
«علوم
انسانی را ما به صورت ترجمه ای، بدون این که هیچ گونه فکر تحقیقی اسلامی را اجازه
بدهیم در آن راه پیدا کند، می آوریم توی دانشگاه های خودمان و در بخش های مختلف این
ها را تعلیم می دهیم»[169]
«ما به
خصوص در زمینه علوم انسانی، بر خلاف آن چه که انتظار می رفت و توقع بود، حرکت
متناسب و خوبی نکرده ایم، بلکه مفاهیم گوناگون مربوط به این علم را- چه در زمینه
اقتصاد و چه در زمینه های جامعه شناسی، روان شناسی و سیاست- به شکل وحی منزل از
مرکز و خاستگاه های غربی گرفته ایم و به صورت فرمول های تغییر نکردنی در ذهنمان جا
داده ایم و بر اساس آن می خواهیم عمل و برنامه های خودمان را تنظیم کنیم! گاهی که
این فرمول ها جواب نمی دهد و خراب در می آید، خودمان را ملامت می کنیم که ما درست
به کار نگرفته ایم؛ در حالی که این روش، روش غلطی است».[170]
ایشان با
احساس خطر و نتایج منفی از این اتوبان ترجمه یک طرفه از غرب به شرق، با برشمردن
اهمیت مسئله، به سازمان ها و مجموعه های مربوطه هشدار می دهند:
«علوم
انسانی را ترجمه می کنیم، آن چه را که غربی ها گفتند و نوشتند، عینا ما همان را
بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بی اعتقادی به مبانی
الهی و اسلامی و ارزش های خودمان را در قالب های درسی به جوان ها منتقل کنیم؛ این
چیز خیلی مطلوبی نیست. این از جمله چیز هایی است که بایستی مورد توجه قرار بگیرد؛
هم در مجموعه های دولتی مثل وزارت علوم، هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی، هم در هر
مرکز تصمیم گیری که در این جا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاه ها و بیرون دانشگاه
ها. به هر حال نکته بسیار مهمی است»[171]
«ما
بایستی در علوم انسانی اجتهاد کنیم، نباید مقلد باشیم».[172]
همان
گونه که میبینیم غربی ها در بسیاری از علوم ابتدا آثار اسلامی را ترجمه نموده و سپس
با توجه به نیازهای بومی و اقلیمی شان به طراحی دانش متناسب با نیازشان پرداختند.
که نمونه آن کمک گرفتن از کتاب قانون ابن سینا در طراحی علم پزشکی توسط آن ها است.
امید آن
که جوانان مسلمان ایران زمین که در طول سالیان کوتاه گذشته کارهای بزرگی در تولید
علم و فن آوری های روز دنیا در حوزه های مختلف مانند نانو تکنولوژی، سلول های
بنیادین، انرژی های نو و طراحی های نوین پزشکی و صنعتی ابداع و ابتکار نمودند، با
عزم و اراده قوی تر از گذشته به این مسیر ادامه داده و این چشم انداز نوید آن ها
باشد که در آینده ای نه چندان دور ایران جزء کشورهای جهان اول در تولید علم و صنعت
و تکنولوژی خواهد بود.
ارکان
تحقق نهضت تولید علم چیست و اخلاق در این باره چه نقشی خواهد داشت؟
با توجه
به پیشرفت خیره کننده علم در این دوران و تقسیم کشورهای دنیا براساس توان و تولید
علم، حیات و بقای یک مملکت، جز در گروی تولید علوم مبتنی بر داشته ها و منابع داخلی
و بومی امکان ندارد.
ما
ناگزیر هستیم که با جسارت و تدبیر، خود را به قافله تولیدکنندگان علم روز دنیا
برسانیم، ازاین رو رهبری در سال 1380 فراخوانی در این حوزه دادند که منشأ آثار
ارزشمندی از جمله خود باوری در میان فرهیختگان و دانشگاهیان بوده است.
با توجه
به این که ایشان پیدایش این پدیده ارزشمند را بی ارتباط با هویت مردم ایرانی نمی
داند، مجموعه نظریات ایشان در دو قالب گذشته و امروز ایرانیان و همچنین نهضت تولید
علم بررسی می شود.
ویژگی
های مردم ایران
ایشان
اصرار و تأکید دارند که ایرانیان می توانند و باید باور کنند که نهضت تولید علم
توسط آن ها ممکن است، این مسئله هم از تاریخچه آن ها در گذشته به دست می آید و هم
توان و استعداد موجود آن ها گواهی می دهد. چنان که پیامبر اسلام(صلی
الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
«لوکان
العلم فی الثریا لتناوله رجال من فارس»[173]؛
«دانش اگر در ستاره ثریا هم باشد گروهی از مردم پارس به آن دست خواهند یافت».
1.تاریخ
درخشان گذشته
ایرانیان
در گذشته پیش و پس از اسلام ملتی فرهیخته و علاقه مند به علم و دانش بوده اند و
آثار ماندگاری از خود به جای گذاشته اند. رهبری انقلاب که خود کارشناس و صاحب نظر
در حوزه تاریخ اند و تألیف و ترجمه هایی در این زمینه دارند، امروز ایران را ادامه
همان گذشته درخشان می داند.
«ذهن و
هوشمندی ایرانیان از متوسط علم و هوشمندی ملل جهان بالاتر است؛ این یک سخن علمی و
آماری و تحقیق شده است؛ گذشته ما هم همین را نشان می دهد؛ فرهنگ و تمدن ایرانی در
ادوار مختلف، برای ملل مختلف یک شاخص برجسته و یک پرچم به حساب می آمده. در دوره
های اسلامی هم ملتی که توانست دانش و فلسفه و علوم مختلف و روش زندگی را از اسلام
بگیرد و آنها را در چارچوب منطق های مستحکم پایدار کند و به دنیا ارائه دهد،
عمدتاً، ایرانی ها بوده اند. این را دیگران هم قبول دارند»[174]
«ما همان
ملتی هستیم که در همه دوران مهم اسلامی، از ملت های مسلمان بدون استثناء، پیشروتر
بودیم و در همه علوم و فنون؛ در فلسفه، در علم، حتی در علوم مربوط به زبان عربی
پیشروتر بودیم»[175]
«قرن
چهارم هجری، قرن اوج شکوفایی تمدن اسلامی است. اگر کتاب تمدن اسلامی در قرن چهارم
هجری را مطالعه کنید، خواهید دید که در قرن چهارم هجری – یعنی همان قرن یازدهم
میلادی؛ یعنی اوج ظلمت جهل در اروپا که هیچ چیز نبوده – اوج شکوفایی اسلامی مربوط
به ایران است.دانشمندانی هم که هستند – جز تعداد خیلی معدودی- تقریباً همه ایرانیاند؛
در حالی که دین و دینداری در همان اوقات در ایران از اروپا
کمتر که نبود، خیلی بیشتر هم بود. پس، این دین نیست که مانع علم است».[176]
2.توان و
استعداد امروز ایرانیان
رهبر
انقلاب برتر و بالاتر از گذشته به توان و استعداد امروز مردم و به خصوص نسل جوان و
دانشگاهی ایران ایمان و امید دارد.
«استعداد
ما ایرانی ها در زمینه علمی، در دنیا ثابت شده است؛ از طرق مختلف، این معنا تحقیق و
بررسی شده است و از نظر من، قطعی است. در پیشرفته ترین دانشگاه های دنیا، عنصر
ایرانی از متوسط استعداد هایی که در آن دانشگاه بوده، سطحش بالاتر است؛ یعنی متوسط
استعداد ایرانی از متوسط استعداد جهانی، سطحش بالاتر است»[177]
«استعداد
انسانی ما برای وارد شدن در میدان علم و پیش رفتن در این میدان، استعداد خوبی است؛
از متوسط استعداد بشری دنیا جلوتر و این امروز دیگر جزو مسلمات شده است»[178]
«اخیراً
در یکی از مطبوعات داخلی مطلبی را دیدم که یکی از مؤسسه های آماری مهم در آمریکا
راجع به ایرانیان مقیم آمریکا – یا به قول آن ها، آمریکایی های ایرانیتبار-
نوشته بود که سطح معلومات و سطح پیشرفت علمی این ها چند برابر متوسط مردم آمریکاست.
این، چیز خیلی مهمی است. ما در داخل کشور همین را داریم مشاهده می کنیم. هیچ بعدی
هم ندارد که کسانی که به خصوص روی ایران تلاش خصمانه کردند و سعی کردند حرکت علمی
را در این کشور دچار مشکل کنند، به این استعداد وافر و جوشان ایرانی واقف بودند؛ می
دانستند اگر عنصر ایرانی وارد میدان علم شود، علم از انحصار خارج خواهد شد»[179]
ایشان
همچنین تأکید دارند که این قدرت و توان محدود به حوزه خاصی نیست، ازاین رو همه باید
برای ثمر بخشی و باروری آن تلاش کنند.
«جوان
ایرانی در استعداد های گوناگون، یک ظرفیت سطح بالا را داراست. اگر ما مسئولان
نشناسیم، گناه ماست؛ اگر خود او این ظرفیت را نشناسد، گناه اوست. گناه هم نتیجه
خودش را دارد؛ از راه ماندن و به مقصود نرسیدن است»[180]
نهضت
تولید علم
ایشان
مسئله نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری را در طول بیش از یک دهه گذشته در اجتماعات
مختلف دانشگاهی و علمی، به بیان های مختلف اشاره و طرح کردند. که بررسی تمام آن ها
از حوصله جواب این سؤال خارج است. اما اهم نظریات ایشان را به عنوان ارکان این
نهضت، این چنین می توان برشمرد:
الف.
مفهوم تولید علم
«تولید
علم- یعنی شکستن مرز های علم و پیشرفت کردن- با تحصیل علم و تبحر در علم تفاوت
دارد؛ ما اولی را نیاز داریم. نه این که نیاز به دومی نیست، اما دومی کافی نیست».[181]
«علم
ترجمه ای محض خوب نیست؛ مگر به عنوان یک وسیله. ما نباید دچار ترجمه شویم. علم و
فرهنگ ترجمه و سیستم ها و روش های ترجمه، درست نیست».[182]
ب. ضرورت
تولید علم
ایشان با
توجه به مجموعه داشته ها و نداشته ها، سختی ها و مشکلات داخلی و خارجی بر پیوست به
این نهضت اصرار و تأکید دارند.
«باید
علم را به معنای واقعی کلمه تولید کرد. البته این کار، روشمندی و ضابطه لازم دارد.
مهم این است که روح نوآوری علمی در محیط دانشگاه زنده شود و زنده بماند. خوشبختانه
من این شوق و میل را در دانشجویان احساس کرده بودم و در اساتید هم آن ها را می
بینم. این ها باید دست به دست هم بدهد و سطح علمی کشور را بالا ببرد»[183]
«امروز
ما به جنبش نرم افزاری احتیاج داریم. یک جنبش و یک حرکت و یک تلاش عمومی لازم است.
این تلاش عمومی، فقط وابسته به مدیریت ها نیست. شما ناگهان با خودتان فکر نکنید که
مدیریت ها نمی کنند، پس چطور می شود؛ همه اش مربوط به مدیریت ها نیست. خواست و
اراده شما- شما یکی از بچه های عزیز گفتید عشق؛ بله عشق- عاشقانه کار کردن و با عشق
دنبال علم و تحقیق رفتن و خواستن، این ها نقش دارد. این قله های علمی ای که شما در
دنیا مشاهده می کنید، همیشه با رفاه همراه نبوده است»[184]
ج. وظیفه
امروز ما
مجموعه
نظریات ایشان را در این دو جمله می توان خلاصه کرد که ما هم محکوم به این حرکت علمی
هستیم و هم می توانیم چنین نهضتی را بیافرینیم:
«ما به
عنوان یک ملت با استعداد، باید علم آفرینی کنیم و می توانیم. کسانیکه
علمآفرینی کرده اند، هم از لحاظ استعداد و هم از لحاظ
سوابق علمی درخشان تاریخی ای که ما داریم، از ما جلوتر نبودند؛ بنابراین ملت ما می
تواند. این بهعنوان طرح یک خواسته عمومی در دانشگاه هاست،
تا انشاءالله همه آن را دنبال کنند»[185]
«ما باید
این سرعت و این شتابی را که در حرکت علمی ما وجود دارد، سال ها ادامه بدهیم؛ هیچ
جایز نیست که ما اندکی توقف کنیم؛ زیرا عقب ماندگی ما از دنیای پیشرفته از لحاظ
علمی، عقب ماندگی زیاد و قابل توجهی است؛ این را می دانیم، این را می فهمیم و از او
رنج می بریم. علت هم این است که ملت ما دارای هوش زیر متوسط نیست که بگوید حالا حقم
است. ملت ما ملتی است دارای هوش بالای متوسط جهانی است؛ این حرفی است که ثابت شده؛
همه می گویند»[186]
امید است
با توجه به دستورات، راهنمایی ها و حمایت های رهبری انقلاب و همچنین همت، قدرت و
توان ایرانیان با اعتماد به نفسی که از گذشته ایرانی – اسلامی خود به دست می آورند،
شاهد ادامه این مسیر و باور ایجاد شده باشیم. تا شاهد افزایش بیش از پیش تولید علم
در ایران و پیوستن آن به کشور های سطح اول جهان در آینده ای نه چندان دور باشیم.
البته دست یابی به تمام این برکات، با رعایت اخلاق و روحیه همافزایی
امکان پذیر است و در صورتیکه رقابت های منفی و حذفی در
میان مدیران و دانشآموختگان پیش آید، توان ها را فرسایش می
دهد و انگیزه ها را کم سو می کند و در مجموع به زیان جامعه علمی و دیگر بخش های
کشور می شود.
چه آسیب
های اخلاقی در نمایه های جهانی مانند isi وجود دارد که مورد
هشدار رهبری واقع شد؟
درباره
مسئله نمایه های جهان باید گفت، یکی از روش های غربی ها برای این که تولید علم در
انحصار آن ها باقی بماند راه اندازی نمایه های علمی مانند isi
است، با این نگاه که تنها منبع رسمی تولید علم آن ها هستند به گونه ای که مقالات و
یافته های علمی دیگر جوامع در صورتی قابلیت ورود به جرگه یافته های جدید علمی را
دارند، که در نشریات علمی آن ها مورد تأیید قرار گیرند.
به بیان
رهبر انقلاب:
«امروز
غربی ها یک منطقه ممنوعه ای در زمینه علوم انسانی به وجود آورده اند؛ در همه بخش
های مختلف؛ از اقتصاد و سیاست و جامعه شناسی و روانشناسی بگیرید تا تاریخ و ادبیات
و هنر و حتی فلسفه و حتی فلسفه دین»[187]
به گونه
ای که به قول ایشان در نمایه های غربی، گاهی مقالات ایرانی که غیرمنطبق با معیار
های آن هاست حتی اجازه چاپ در برخی نشریات آن ها را پیدا نمی کند.
«من
اطلاع دارم- به خصوص در زمینه علوم انسانی- که بعضی از مجلات isi
اصلاً مقاله چاپ نمی کنند؛ چرا؟ به خاطر این که با مبانی آن ها سازگار نیست. بله،
ممکن است ما درباره فلسفه، روان شناسی، تربیت و دیگر مباحث حرف هایی داشته باشیم؛
پژوهشگر ما تحقیق کرده و به نقطه ای رسیده- همان چیزی که ما می خواهیم- و مرزی را
باز کرده که با خاستگاه این دانش- که غرب است و با ارزش های آن هماهنگ است- سازگار
نیست؛ لذا مقاله را چاپ نمی کنند! این هم پاسخ ساده لوحی بعضی ها که خیال می کنند
دنیای لیبرال- دموکراسی به معنای واقعی کلمه باز است و هرکس هرچه می خواهد، می
تواند بگوید؛ نه، آن ها حتی پژوهش علمی را هم با میزان کار می کنند! این، از جمله
چیز های هشدار دهنده و عبرت انگیز است».[188]
در جایی
دیگری با توجه به ناهمخوانی مقالات چاپ شده در مجلات خارجی با نیازهای داخلی نیز در
این باره فرمودند:
«ما ملاک
پیشرفت علمی مان را درج مقالات در مجلات isi نباید قرار
بدهیم. ما نمی دانیم آن چه که پیشنهاد می شود، تشویق می شود، برایش، آن مقاله نویس
احترام می شود، دقیقاً همان چیزی باشد که کشور ما به آن احتیاج دارد».[189]
«البته
این را هم باید به عنوان یک انتقاد به مجموعه های علمی داخلی اضافه کرد که متأسفانه
امروزه در زمینه ارتقای علمی اساتید در دانشگاه های کشور یکی از ملاک های اصلی (که
اصطلاحاً گاهی حق وتو دارد)، چاپ مقاله در مجلات خارجی و بین المللی است که آسیب
های خاص خود را در پی دارد از جمله باعث خروج آخرین یافته های علمی از کشور است و
هم نوع انفعال و وادادگی را در پی دارد.
این ها
از جمله ادله مهمی بودند که رهبر انقلاب در سال 1383 در جلسه ای با حضور وزیر علوم
و روسای دانشگاه های کشور با گلایه از وضعیت چاپ مقالات دانشمندان ایرانی در مجلات
خارجی، پیشنهاد راه اندازی یک نمایه معتبر در ایران را دادند:
«ما در
زمینه کارهای تحقیقاتی و درج مقالات علمی خود در مجلات isi
گاهی دچار مشکلاتی می شویم. البته همان طور که ذکر کردند، حجم مقالاتی که چاپ شده،
خوب است؛… تحقیق علمی پژوهشگر مسلمانی که در فلان موضوع برخلاف چارچوب های داوران
isi حرفی زده، قابل درج در آن مجله نیست! بیایید روی ایجاد
یک مرکز isi اسلامی فکر کنید و در این خصوص با کشور اسلامی
وارد مذاکره شوید. ما خوشبختانه در بین کشور های اسلامی، پیشرفته هستیم. البته
ایجاد این مرکز اسلامی معنایش این نیست که رابطه خود را با مجلات isi
در دنیا قطع کنیم؛ نه، این مرکز را هم به وجود بیاوریم تا متعلق به خودمان باشد؛
این هم بشود یک مرجع معتبر. از این کار ها هر چه بیشتر بکنید، ان شاءالله به پیشرفت
کشور بیشتر کمک خواهید کرد».[190]
پس از
این بود که در همان سال 1383 اتفاق شیرین و ارزشمندی رخ دادد این که isc
به عنوان مرکز نمایه آثار دانشمندان و کشورهای اسلامی برای اولین در ایران و در شهر
شیراز راه اندازی شد.
نکته
جالب توجه این که مرکز استنادی isc شیراز اولین نمایه با
این گستره در جهان اسلام و سومین نمایه معتبر پذیرفته شده بین المللی در سطح جهان
پس از isi در آمریکا و scopos در
کشور هلند است.
این قدم
هم تا حد زیادی جلوگیری از هدر رفتن دستاوردهای نه تنها دانشمندان ایرانی بلکه
محققان کشورهای اسلامی خواهد نمود و هم می توان در آینده شاهد اتحادیه علمی
نویسندگان و پژوهشگران اسلامی با محوریت این مرکز باشیم. همان گونه که تاکنون آثار
مثبت متعددی داشته است.
در پایان
تأکید می شود راه کمال فردی و اجتماعی امروز ما خودشناسی و خودباوری به داشته های
علمی و دینی خویش است که می تواند بازکننده هر قفل ناگشودنی باشد؛ چنان که امام رضا(علیه
السلام) فرموده اند:
«بالاترین درجه عقل خودشناسی (و خود باوری) است»[191]
قرآن
کریم.
ابن ابی
الحدید، عزالدین ابوحامد؛ شرح نهجالبلاغه، مصحح: محمد
ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه عمومی آیةالله مرعشی
نجفی، قم، 1337.
ابن
مسکویه، تهذیب الاخلاق، ترجمه و توضیح علی اصغر حلبی، تهران، اساطیر، 1381.
ابن
منظور، لسان العرب، تصحیح امین محمد عبدالوهاب و محمدالصادق العبیدی، بیروت،
داراحیاء التراث العربی و موسّسه التاریخ العربی، 1416ق.
احمد
پور، مهدی و دیگران، کتاب شناخت خلاق اسلامی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،
1386.
اسفندیاری محمد، اخلاق نگارش، قم، نور مطاف، 1390.
اسلامی،
سید حسن، نوشتن در جزایر پراکنده، قم، نور مطاف، 1391.
اسلامی،
محمدتقی، 1390، اخلاق اسلامی و کاربست قاعده تسامح در ادله سنن، قم، پژوهشگاه علوم
و فرهنگ اسلامی.
و همکاران، کتاب اخلاق کاربردی، قم،
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1386.
خمینی،
سید روح الله، چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی 1380.
صحیفه نور، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، سازمان
چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1370.
امام
صادق(علیه السلام)، توحید مفضل
(شگفتی های آفرینش)، ترجمه نجفعلی میرزایی، قم، هجرت، چ دهم، 1381.
امید،
مسعود، 1381، درآمدی بر فلسفه اخلاق ازدیدگاه متفکران مسلمان معاصر ایران، تبریز،
موسسه تحقیقاتی علوم اسلامی- انسانی دانشگاه تبریز.
انصاف
پور، غلامرضا، کامل فرهنگ فارسی، تهران، زوار، 1374.
آمدی
تمیمی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، تهران، دارالکتاب الاسلامی، 1426.
باستانی
پاریزی، محمد ابراهیم، هزارستان، تهران، به نگار، 1370.
بروجردی،
ناصر، مطالبات مقام معظم رهبری در موضوع علوم انسانی، قم، موسسه فرهنگی فجر انقلاب
اسلامی، 1389.
بی ریا،
ناصر و دیگران، روان شناسی رشد 2 بانگرش به منابع اسلامی، تهران، سمت، 1375.
جعفری،
محمدتقی، بررسی و نقد افکار راسل، تهران، امیر، کبیر1364.
شرح و ترجمه
نهجالبلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، تهران، 1376.
جوادی
آملی، عبدالله، ادب قضا در اسلام، قم، اسرا، 1391.
مفاتیح
الحیات، قم، اسرا، 1391.
مبادی
اخلاق در قرآن، قم، اسرا، چ4، 1384.
الحر
العاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، موسسه آل البیت
لاحیاء التراث، 1374.
حرانی،
حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، تصحیح علیاکبر غفاری، قم،
جامعه مدرسین، 1404.
حسابی
ایرج، استاد عشق، قم، معارف، چ سی و هشتم، 1388.
حسینی
تهرانی، سید محمد حسین، مهر تابان، تهران، باقرالعلوم، 1360.
حسینی
قلعه بهمن، اکبر و دیگران، فلسفه اخلاق، قم، معارف، 1385.
حسینی
میلانی، سید علی، آداب مناظره وگفت وگو در اصول دین، قم، مرکز حقایق اسلامی، 1389.
حکیمی،
محمد رضا و همکاران، الحیاه، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامی، 1409ق.
حلبی،
علی اصغر، ترجمه و توضیح تهذیب الاخلاق ابن مسکویه، تهران، اساطیر، 1381.
خالقی،
اخلاق پژوهش در حوزه علوم اجتماعی، فصلنامه اخلاق در علوم و فناوری، سال سوم ش 1و
2، 1387.
خندان،
علی اصغر، مغالطات، قم، بوستان کتب، 1380.
خنیفر و
همکاران، تبیین مولفه های اخلاقی و فرهنگی در پژوهش، معرفت اخلاقی، ش 6، 1390.
داوری
اردکانی، رضا، فرهنگ خرد و آزادی، تهران، ساقی، 1378.
دیبایی،
امیر، چکیده اخلاق و قوانین پزشکی، قم، معارف، 1381.
راغب
اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه و تحقیق سیدغلامرضا خسروی، تهران
مرتضوی، 1361.
زارعی
متین حسن و حق گویان، زلفی، شادی و نشاط در محیط کار و زندگی، قم، 1390.
زرین
کوب، عبدالحسین، یادداشت ها واندیشه ها، تهران، اساطیر، 1371.
سید
قریشی، ماریه، 1381، دین و اخلاق، قم، انحمن معارف اسلامی ایران.
سیوطی،
تاریخ الخلفاء، مصر، دارالفجر للتراث، 1420 ق.
شریعتی
سبزواری، محمد باقر، مناظره و تبلیغ، قم، بنیاد فرهنگی مهدی موعود عج، 1389.
شریفی،
احمدحسین، چیستی اخلاق کاربردی، معرفت اخلاقی، ش3، تابستان 1390.
شهید
ثانی، زینالدین بن علی، منیة المرید، تصحیح رضا مختاری،
قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409.
شیخ
صدوق، معانی الاخبار، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1385.
صدرالمتالهین شیرازی، محمد، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق و مقدمه بیدارفر، تصحیح
محمد خواجوی، قم، بیدار، 1403 ق.
صفائی
حائری، علی، نظام اخلاقی اسلام، قم، لیله القدر، چ دوم، 1386.
طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، قم، اسماعلیان، پنجم، 1371.
طبرسی،
منصور احمدبن علی، احتجاج، تهران، دارالاسوه، 1413ق.
طبرسی،
ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الأنوار، نجف اشرف، کتابخانه حیدریه، 1385ق.
طبرسی،
حسن بن فضل، قم، مکارم الاخلاق، الشریف الرضی، 1412.
طریحی،
فریدالدین، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمدحسینی، تنظیم محمود عادل، تهران، دفتر نشر
فرهنگ اسلامی، چ سوّم 1378.
علیزاده،
مهدی و دیگران، اخلاق اسلامی؛ مبانی و مفاهیم، قم، دفتر نشر معارف، 1389.
فتال
نیشابوری، محمدبن حسن، روضه الواعظین، قم، رضی، بیتا.
فرامرز
قراملکی، احد، اصول و فنون پژوهش، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چدوم، 1385.
روش شناسی مطالعات دینی، مشهد، دانشگاه
علوم اسلامی رضوی، 1380
اخلاق کاربردی در ایران و اسلام، به
اهتمام تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1389.
فیض
کاشانی، محسن، المحجة البیضا، تهران، حسنین، 1384.
قزوینی،
ملامحمد حسن، کشف الغطا عن وجوه مراسم الاهتدا، قم، کنگره فاضلین نراقی، بی تا.
قمی، شیخ
عباس، سفینة البحار، تهران، اسوه، 1422ق.
کاشفی،
محمدرضا، پرسش ها و پاسخ ها، دفتر یازدهم، عرفان و عشق، قم، معارف.
کلینی،
محمد بن یعقوب؛ ترجمه اصول کافی، ترجمه سیدجواد مصطفوی، کتابفروشی علمیه اسلامیه،
چاپ اول، تهران، بیتا.
کییرکگارد؛
سورن، 1374، ترس و لرز، ترجمه سید محسن فاطمی، چ دوم، حوزه هنری سازمان تبلیغات
اسلامی، تهران.
مارکزیک،
جو فری، و همکاران، اصول طرح تحقیق و روششناسی، ترجمه
مریم خسروی، تهران، پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران.
ماهاتیر
محمد، اسلام، دانش و مسائل بین المللی، تهران، رسا، 1387.
مبرد،
ابوالعباس محمد بن یزید، الکامل، تعلیقه محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دارالفکر
العربی، بی تا.
مجتبوی،
جلال الدین، تهران، نهضت زنان مسلمان، اخلاق در فرهنگ اسلامی، بی تا.
مجلسی،
محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفا، 1404ق.
محمدی ری
شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتبه الاعلام الاسلامی، 1403ق
محمدی،
مسلم، ابعاد هویت یابی نظام اخلاقی دین با تکیه بر جنبه های کارکردگرایی، مجله
اندیشه نوین دینی، زمستان1390.
محمدیریشهری،
محمد، علم و حکمت در قرآن و حدیث، ترجمه عبدالهادی مسعودی، قم، دار الحدیث، 1379.
مطهری،
مرتضی، گفتار های معنوی، تهران، صدرا، 1373.
تعلیم و تربیت
در اسلام، تهران، صدرا، 1377.
حکمت ها و اندرزها، تهران، صدرا، 1377.
عدل الهی، تهران، صدرا، چ7، 1372.
مکارم
شیرازی و همکاران پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1377.
نراقی،
ملامهدی، جامع السعادات، تعلیقه سیدمحمدکلانتر، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات،
1422.
نوری،
میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، آل البیت، 1329.
وال،
ژان، ورونو، رژه، نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه های هست بودن، ترجمه یحیی مهدوی،
تهران، خوارزمی، 1372.
ورام،
ابن ابی فراس، مجموعه ورام، قم، مکتبه الفقیه، بیتا.
– پایگاه
بیانیه های منشورهای اخلاقی
universal declaration on
bioethics and human right. october 2005
– پایگاه
خبری، تحلیلی الف www.alef.ir
– پایگاه
رسمی پلیس فتا (پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعاتی ناجا) www.cyberpolice.ir
– پایگاه
اطلاع رسانی حوزه www.hawzah.net
پی نوشت ها:
[1].
راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن ج1، ص 704 ؛ ابن منظور، لسان العرب، ج4، ص
194 ؛ طریحی مجمعالبحرین، ج1، ص 693.
[2].
فتال نیشابوری، روضة الواعظین ج2، ص 378 ؛ طبرسی، مشکات الانوار، ص 223.
[3].
مجلسی، بحارالانوار، ج 68، ص304 ؛ ورام، مجموعه ورام، ج 1، ص 90.
[4].
ر.ک: مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق ص 51 ؛ نراقی، جامع السعادات،
ج 1، ص55.
[5].
شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج1، ص11 ؛ فیض کاشانی، المحجة البیضا، ج4، ص2.
[6].
ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج6، ص 285.
[7].
نهج البلاغه، خطبه 31.
[8].
پایگاه اطلاع رسانی حوزه www.hawzah.net
[9].
ر.ک: مقاله ای از نگارنده، با عنوان ابعاد هویت یابی نظام اخلاقی دین با
تکیه بر جنبه های کارکردگرایی، مجله اندیشه نوین دینی، زمستان1390.
[10].
مجتبوی، اخلاق در فرهنگ اسلامی، ص2-3.
[11].
جعفری، بررسی و نقد افکار راسل، ص 248.
[12].
مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، صص18 و 136 – 134.
[13].
داوری اردکانی، فرهنگ خرد و آزادی، ص131.
[14].
جعفری، تفسیر نهج البلاغه، صص 99 – 97.
[15].
گروهی از نویسندگان، فلسفه اخلاق، ص 174.
[16].
نهج البلاغه، خطبه 15.
[17].
همان، خطبه 41.
[18].
مسعود امید، درآمدی بر فلسفه اخلاق از دیدگاه متفکران مسلمان معاصر ایران،
ص23.
[19].
جوادی آملی، مبادی اخلاق در قرآن، ص77.
[20].
مطهری، گفتار های معنوی، ص80 .
[21].
مصباح یزدی، دین و اخلاق، فصلنامه قبسات، ش، 13، صفحات 30-37، قم، پژوهشگاه
فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص37.
[22].
معروف ترین آن ها حدیث نبوی است که فرمودند: «إِنّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ
آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنّةٌ قَائِمَةٌ»،
(کلینی، اصول کافی، ج 1، ص37.
[23].
قاسمی و فرامرز قراملکی، مقاله اصول آموزش اخلاق کاربردی در آثار شهید
مطهری، کتاب اخلاق کاربردی در ایران و اسلام، ص318.
[24].
شریفی، چیستی اخلاق کاربردی، ص3.
[25].
برای اطلاع از بیانیه های مذکور ر.ک:
universal
declaration on bioethics and human right. october 2005
[26].
دانشگاه های پزشکی نهران، شهید بهشتی و شیراز از جمله آن ها هستند.
[27].
جهت اطلاع کامل تر از کتاب های مربوط به حوزه اخلاق و آداب قاضی در میان
منابع شیعه و اهل سنت ر.ک: ادب قضاء در اسلام، استاد جوادی آملی، صص 32-34.
[28].
ر.ک: شناخت اخلاق اسلامی، جمعی از نویسندگان.
[29].
بحار الانوار، ج1، ص19.
[30].
همان، ص206.
[31].
شهید ثانی، منیة المرید، ص23.
[32].
فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج1، ص11.
[33].
کلینی، اصول کافی، ج1، کتاب فضل العلم، باب1، حدیث 1.
[34].
محمدی ری شهری، علم وحکمت در قرآن و حدیث، ص 374.
[35].
نهج الفصاحه، حدیث 328، ص51.
[36].
بحار الانوار، ج1، ص180.
[37].
همان، ج2، ص99.
[38].
مطهری، بیست گفتار ص 258.
[39].
محمدی ری شهری، علم و حکمت در قرآن و حدیث، ص 32.
[40].
آمدی، غررالحکم 6752.
[41].
ر.ک: مطالبات مقام معظم رهبری در موضوع علوم انسانی، ناصر بروجردی، موسسه
فرهنگی فجر انقلاب اسلامی.
[42].
22/2/1382
[43].
31/3/83 .
[44].
25/6/1385.
[45].
25/6/1385.
[46].
9/12/1379.
[47].
12/6/1386.
[48].
29/9/1368.
[49].
12/6/1386.
[50].
26/9/1383.
[51].
21/3/1383.
[52].
19/7/1378.
[53].
21/11/1382.
[54].
10/8/1383.
[55].
استاد شهریار.
[56].
محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ح 13595.
[57].
همان، ح 13591.
[58].
بحار الانوار، ج 74، ص77.
[59].
مهر تابان، ص 15.
[60].
بحار الانوار، ج78، ص312.
[61].
نجم، آیه 5.
[62].
ر.ک: پیام قرآن ج 10، مکارم شیرازی و همکاران.
[63].
بقره، آیه 31.
[64].
یوسف، آیه 101.
[65].
نمل، آیه 16.
[66].
انبیاء، آیه 80.
[67].
کهف، آیه 65.
[68].
بقره، آیه 32.
[69].
الرحمن، آیه 4.
[70].
نساء، آیه 113.
[71].
حسابی، استاد عشق، ص 181.
[72].
حر عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص487.
[73].
همان، ص 482.
[74].
طبرسی، مشکاة الانوار، ص149.
[75].
نهج البلاغه، نامه 53.
[76].
کلینی، اصول کافی، ج2، ص42.
[77].
مولوی.
[78].
حکیمی و همکاران، الحیاة، ج1، ص196.
[79].
همان، ج1، ص198.
[80].
نهج البلاغه، خطبه 118.
[81].
ورام بن ابی فارس، مجموعه ورام، ج2، ص233.
[82].
سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص194.
[83].
ر.ک: احمد شاه از کودکی تا سلطنت، سیده مهشید موسوی، موسسه مطالعات تاریخ
معاصر ایران.
[84].
عبس، آیه 24.
[85].
اصول کافی، ج1، کتاب فضل العلم، ح 8 کلینی.
[86].
البته در صورت نیافتن چنین استادی، باید با عمل نمودن به دستوات اخلاقی
دین، این کمبود را تا رسیدن به استادی با ویژگی های برجسته جبران نمود که
در نهایت جوینده یابنده بود.
ر.ک: کاشفی، پرسش ها و پاسخ ها، دفتر یازدهم، عرفان و عشق، صص 203- 204.
[87].
مولوی.
[88].
سید روح الله خمینی، صحیفه نور، ج 13، ص211.
[89].
سوگند نامه بقراط که به قسم نامه بقراطی در دنیا معروف است، به تمام زبان
های دنیا ترجمه شده است، و از 2500 سال پیش تاکنون ابداً تغییر نیافته است.
امیر دیبایی، چکیده اخلاق و قوانین پزشکی، ص 88.
[90].
صحیفه نور، ج7، ص 191.
[91].
همان، ج13، ص211.
[92].
همان، ج 19، ص 156.
[93].
همان، ج14، ص112.
[94].
حکیمی و همکاران، الحیاة، ج 2، ص 330.
[95].
همان، حدیث اول.
[96].
همان، ص 332.
[97].
همان، ص 343.
[98].
حافظ.
[99].
رودکی.
[100].
یونس، آیه 58.
[101].
بحرانى، تحف العقول، ص 49
[102].
آمدى، غررالحکم، ح 2023
[103].
بحارالانوار، ج 78، ص 12
[104].
کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 663.
[105].
فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج 3، ص 354.
[106].
حرانی، تحف العقول، ص409.
[107].
زارعی متین و حق گویان، شادی و نشاط در محیط کار و زندگی، ص61، به نقل از
دیگر منابع.
[108].
طه، آیه 124.
[109].
رعد، آیه 28.
[110].
کلینی، کافی، ج8، ص181، نیشابوری، روضه الواعظین، ص8.
[111].
نهج البلاغه، حکمت 113.
[112].
همان، حکمت 5 و 365.
[113].
کلینی، کافی، ج 1، کتاب العقل و الجهل.
[114].
همان، ص29.
[115].
تحف العقول، ص62
[116]. کافی، ج2، ص55.
[117].
همان، ج1، ص29.
[118].
همان، ج 8، ص 150.
[119].
تحف العقول، ص 315.
[120].
طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 300.
[121].
کافی، ج2، ص55.
[122].
همان، ج1، ص36.
[123].
همان، ج1، کتاب العقل و الجهل.
[124].
محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 3 ص 2465.
[125].
ر.ک: مجموعه کتابچه های هفت جلدی «راه و رسم طلبگی»، محمد عالم زاده نوری،
نشر ولاء منتظر.
[126].
نجم، آیه 30.
[127].
سید روح الله خمینی، چهل حدیث، ص396.
[128].
بقره، آیه 164.
[129].
ر.ک: استاد عشق، ایرج حسابی.
[130].
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص 319.
[131].
فرامرز قراملکی، روش شناسی مطالعات دینی، صص 42-45.
[132].
خنیفر و همکاران، تبیین مولفه های اخلاقی و فرهنگی در پژوهش، ص86.
[133].
مارکزیک، جو فری، و همکاران، اصول طرح تحقیق و روششناسی، صص 313، 135-320.
[134].
مولوی.
[135].
خالقی، اخلاق پژوهش در حوزه علوم اجتماعی، فصلنامه اخلاق در علوم و فناوری،
سال سوم ش 1و 2، 1387 ص84.
[136]. plagiarism
[137].
سید حسن اسلامی، نوشتن در جزایر پراکنده، ص 125-126.
[138].
ر.ک: اخلاق نگارش، محمد اسفندیاری، صص59- 60.
[139].
ر. ک: اسلامی، نوشتن در جزایر پراکنده، ص 129-130.
[140].
ر.ک: سایت رسمی پلیس فتا (پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعاتی ناجا).
[141].
ر.ک: مأخذشناسی اخلاق فناوری اطلاعات و ارتباطات، حسینعلی رحمتی.
[142].
انعام، آیه 108.
[143].
نحل، آیه 125.
[144].
گقته شده یکی از حاکمان بنی امیه گفته بود اگر کسی مرا به تقوا موعظه کند
گردن او را خواهم زد.
[145].
نهج الیلاغه، خطبه 34.
[146].
همان.
[147].
همان، خطبه118.
[148].
آمدی، غررالحکم، ص442.
[149].
میزان الحکمه، باب المراء.
[150].
الحیاة، ج1، ص196.
[151].
همان، ص198.
[152].
الحیاة، ج1، ص197.
[153].
بحارالانوار، ج75، ص139.
[154].
وسائل الشیعه، ج8، ص413.
[155].
توحید مفضل، ص 41.
[156].
17/11/1381.
[157].
19/2/1384.
[158].
8/6/1388.
[159].
16/11/1381.
[160].
یکی از کرسی های ارائه شده که مرتبط با این کتاب است، نظریه «اخلاق، معجزه
دوم نبوی» (با توجه به اهمیت مسئله اخلاق در اسلام و اتهاماتی که گاه از
سوی مسیحیان در این باره مطرح می شود) یکی از این نظریات علمی در حوزه علوم
اسلامی است، که در قالب یکی از این کرسی ها ارائه و به تایید رسید. و اصل
نظریه در قالب یک مقاله علمی به چاپ رسید. جهت مطالعه بیشتر نظریه، مراجعه
شود به نشریه علمی پژوهشی اندیشه نوین دینی، شماره 11، مقاله ای با عنوان
فوق از آیت الله دکتر احمد بهشتی استاد دانشگاه تهران.
[161].
طبرسی، احتجاجات، ص47.
[162].
جهت مطالعه بیشتر مراجعه شود به کتاب های حوزه علم کلام و اعتقادات مانند:
مجموعه مباحث کتاب های بحوث الملل والنحل، آیت الله شیخ جعفر سبحانی، و
آداب مناظره و گفت وگو در اصول دین، استاد سید علی حسینی میلانی.
[163].
29/9/1368.
[164].
8/6/1388.
[165].
26/9/1383.
[166]. 28/7/1388.
[167].
8/6/1388.
[168].
28/7/1388.
[169].
28/7/1388.
[170].
8/8/1382.
[171].
8/6/1388.
[172].
19/5/1390.
[173].
بحار الأنوار، ج 64، ص 175.
[174].
5/12/1383.
[175].
29/7/1384.
[176].
19/7/1378.
[177].
13/7/1385.
[178].
23/5/1385.
[179].
12/7/1384.
[180].
8/8/1385.
[181].
26/9/1383.
[182].
22/2/1382.
[183].
9/12/1379.
[184].
4/7/1388.
[185].
22/2/1382.
[186].
24/9/1387.
[187].
29/10/1384.
[188].
17/10/1383.
[189].
8/6/1388.
[190].
17/10/1383.