۱۳۹۳/۰۹/۰۲
–
۵۰۷ بازدید
دلایل تاسیس سلسله پهلوی چیست؟
دلایل فروپاشی سلسله پهلوی
انقلاب مشروطه با اهداف متعددی ازجمله تشکیل مجلس قانونگذاری، برخورداری افراد جامعه از حقوق قانونی، ایجاد نظام دموکراتیک و تقسیم قدرت آغاز و پیش رفت. پس از پیروزی انقلاب مشروطه اگرچه برخی از این اهداف چون تشکیل مجلس شورای ملی تحقق یافتند، و لیکن با توجه به عدم هماهنگی و انسجام میان رهبران مشروطه و تضاد منافع آنها در کنار تحریکات محمدعلی شاه و درباریان که حاضر به تقسیم قدرت نبودند و دخالتهای روسیه و انگلستان، کشور را عرصه درگیریها و کشمکشهایی ساخت که پس از فراز و نشیبهای فراوان و گذشت چندین سال به سقوط سلسله قاجار در و روی کار آمدن دیکتاتوری رضاشاه منجر شد. سالهای پس از مشروطه با توجه به درگیری های داخلی و دخالت های خارجی منجر به هرج و مرج شدیدی شده و تنشهای اقتصادی و سیاسی، کشور را در آستانه از هم گسیختگی قرارداد. دولت مرکزی جز در تهران و نواحی اطراف آن قدرت نداشت و نمی توانست برای برقراری امنیت در کشور ا قدامی انجام دهد، هرج و مرج و آشفتگی ها در کشور با شروع جنگ جهانی اول و ورود نیروهای خارجی به ایران شدت بیشتری یافت. سال 1294 ش / 1915 م نیروهای متخاصم از هر طرف به خاک ایران وارد شدند، دولت ایران که از همان ابتدا در جنگ اعلان بی طرفی کرده بود قادر نبود در برابر این تجاوزات کاری صورت دهد. سرانجام سال 1918م جنگ جهانی اول با شکست آلمان و عثمانی به پایان رسید. ایران که با توجه به موقعیت مهم جغرافیایی خود و حضور نیروهای بیگانه ناخواسته درگیر این جنگ شده بود پس از پایان جنگ نه تنها سودی نبرد، بلکه دولت های پیروز حتی به نمایندگان ایران که در جریان جنگ متحمل خسارات فراوان اقتصادی و اجتماعی شده بود، اجازه حضور در کنفرانس صلح ورسای را نیزندادند. دوران پس از جنگ جهانی اول یکی از آشفته ترین و بی ثبات ترین دوره های تاریخی ایران بود. احمدشاه تمایلی به امور سیاسی نشان نمی داد، دولت های مشروطه قدرت و توانایی لازم را در اختیارنداشته و بسرعت تغییر می کردند، امنیت داخلی از میان رفته بود، نیروی نظامی منسجم و کارآمدی در کشور وجود نداشت،اوضاع اقتصادی بسیار نامناسب بود و مردم درنهایت فقر و ناامیدی زندگی می کردند و حضور نیروهای بیگانه در نقاط مختلف کشور نیز استقلال ایران را بشدت تحت الشعاع قرار داده بود. با توجه به خلأ قدرتی که در این زمان در ایران وجود داشت برخی نیروهای انقلابی در نقاط مختلف کشور چون گیلان و آذربایجان قدرت گرفتند و در برابر دولت مرکزی قدعلم کردند و زمزمه هایی مبنی بر استقلال و جدایی این مناطق به گوش می رسید. در سایر نقاط چون کردستان، خوزستان و بلوچستان، ایلات و طوایف با استفاده از ضعف دولت مرکزی درصدد احیای قدرت خود بودند و به مانعی جدی برای ایجاد دولت متمرکز و قدرتمند در ایران تبدیل شده بودند. با توجه به این شرایط تمامیت ارضی ایران بشدت در معرض خطر بود و دولت هایی که در تهران روی کار می آمدند همواره با مشکلات شدید مالی مواجه بوده و تشکیلات اداری کارایی چندانی نداشت. در چنین اوضاع آشفته ای برقراری امنیت و ثبات در ایران به آرزویی دست نیافتنی تبدیل شده بود و ا فراد آزادیخواه و وطن پرست در تلاش بودند زمینه مناسبی برای ایجاد دولتی مقتدر در ایران فراهم سازند تا با ایجاد امنیت به رونق تجارت، کشاورزی و رفاه در جامعه بپردازد. ا ز سوی دیگر پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه در سال 1917 م، شکل گیری قیام های ضدانگلیسی در آذربایجان و گیلان و حمایت دولت جدید روسیه از آنها، منافع سیاسی و ا قتصادی انگلیس در ایران را بشدت در معرض خطر قرار داده بود و امکان داشت به علت نبود نیروی بازدارنده داخلی و آشفتگی اوضاع اجتماعی و اقتصادی، زمینه مناسبی برای نفوذ و گسترش افکار کمونیستی در ایران و به تبع آن در سایر نقاط آسیا بخصوص هند فراهم شود. دولت انگلستان برای سامان دادن به این شرایط ابتدا سعی کرد با انعقاد قرارداد 1919 کنترل امور را در اختیار بگیرد، اما مخالفت های شدیدی علیه این قرارداد در داخل و خارج از ایران و حتی در انگلستان ایجاد شد. پس از این انگلیسی ها تصمیم گرفتند با انجام کودتایی قدرت را در اختیار بگیرند. سیدضیاءالدین طباطبایی برای رهبری سیاسی کودتا انتخاب شد و برای تامین نیروی نظامی کودتا هم نیروهای قزاق که تا حدودی مورد اطمینان انگلیسی ها بودند در نظر گرقته شدند. به همین منظور ژنرال آیرون ساید با نیروهای قزاق مستقر در منطقه آق بابا تماس گرفت و سرانجام یکی از افسران قزاق به نام رضاخان میرپنج برای شرکت در کودتا انتخاب شد. پس از انجام کارهای لازم در اول اسفند 1299 ش نیروهای قزاق با همراهی سیدضیاء به سمت تهران حرکت کردند و با توجه به این که با مقاومت جدی مواجه نشدند براحتی وارد تهران شدند. در پی این اتفاقات در روز سوم اسفند 1299 ، احمدشاه طی فرمانی سیدضیاء الدین طباطبایی را به ریاست الوزرایی ایران انتخاب کرد و رضاخان میرپنج نیز به وزارت جنگ منصوب شد. توضیحات تکمیلی پیرامون نقش انگلیس در کودتا: اعترافاتی که در سریال کلاه پهلوی به نقل از رادیو بی بی سی فارسی آن روزگاران پخش شد واقعیاتی است که در تاریخ ثبت و ضبط شده است و در آن بر نقش دولت انگلیس در روی کار آوردن و سپس کنار زدن رضاخان صحه گذاشته شده است ، هر چند حتی بدون وجود چنین اعترافاتی نیز این نقش در ایران مشخص بود و در واقع این اعترافات را می توان تاکیدی بر واقعیات آشکار دانست . به هر حال این اعترافات در تاریخ ثبت و ضبط شده است و در برخی کتب نیز بدان اشاره شده است که از جمله آنها باید به دو کتاب «پنجاه سال نفت ایران ، اثر مصطفی فاتح» که در سال 1335 چاپ شده است و نیز کتاب «تاریخ سیاسی معاصر ایران ، نوشته سید جلال الدین مدنی» اشاره کرد که عبارات دو کتاب با اختلاف بسیار ناچیزی عین هم می باشند که به همین دلیل ما نیز عین همین اعترافات را به نقل از کتاب دوم در اینجا درج می کنیم : « شما از سیاست دولت انگلیس در ایران آگاه نیستید، این سیاست ساده و روشن است اما کسی به آن پی نمیبرد. سیاست انگلیس در ایران مبتنی بر دوستی است، دوستی دو قسم است، دوستی بیغرض و دوستی با غرض، دوستی بیغرض به ملت ایران مخصوص دانشمندان است، اما دوستی دولت انگلیس نسبت به ایران و نسبت به هیچ کشور دیگری دوستی بیغرض نیست و نمیتواند باشد. در سیاست، بیغرض نمیتوان بود، نهایت اینکه غرض ممکن است صالح باشد و ممکن است فاسد باشد. سیاست دولت انگلیس نسبت به ایران مبنی بر غرض صالح است به این معنای که ما مصلحت خود را چنین تشخیص دادهایم که ایران باید مستقل و تمامیت حاکی آن محفوظ و نظم و امنیت در آن مستقر باشد، چرا که ایران نه فقط دروازه هندوستان است بلکه دروازه تمام آسیا است و عدم استقلال و بینظمی و اغتشاش در آنجا برای ما مضر بلکه خطرناک است این است وجه دوستی ما نسبت به ایران که از روی غرض است… دولت انگلیس از این سیاست اصلی منحرف نمیشود مگر به یکی از دو علت: یکی این که مأیوس شود از اینکه دولت ایران بر پای خود بماند و دیگر اینکه منافع حیاتی خود را در ایران در مخاطره ببیند در این صورت چاره ندارد از اینکه هر دست و پایی میتواند بکند و کسی هم حق ندارد که بر او ملامت کند مثلاً قراردادی که ما در سال 1907 م با دولت تزاری روس بر سر ایران بستیم و آن را به منطقههای نفوذ تقسیم کردیم بدین دلیل بود که آن زمان پس از چندین سال مجاهده مأیوس شده بودیم از اینکه دولت ایران بتواند استقلال خود را حفظ کند. و میدیدیم که به سرعت زیر دست دولت تزاری میرود و وسیله آن قرارداد خواستیم یک اندازه از تجاوزات روسیه تزاری جلوگیری کنیم. همچنین در زمان جنگ بینالملل اول ما در کارهای مداخله کردیم چون که به سبب شیطنتهای آلمانیها و عثمانیها منافع خودمان را در خطر میدیدیم. و نیز در سال 1919 م که قراردادی با ایران بستیم و بسیاری مردم گمان بردند ما میخواهیم ایران را تحت حمایت خود درآوریم، به سبب آن بود که از مشاهده وقایع چندین ساله مأیوس شده بودیم که ایرانیها بتوانند امور خود را اداره کنند. پس از آنکه دیدیم ملت ایران نسبت به آن قرارداد بدبین است و آن را مبتنی بر فرض غرض فاسد میداند قرارداد را الغاء کردیم و در عوض از دولت ایران تقویت و مساعدت کردیم که نظم و اقتدار را در کشور خود برقرار نماید. تقویت و مساعدت ما از رضاشاه سرش این بود و باید انصاف داد که او در چند سال زمامداری خود به اصلاح امور کشور پرداخت، لیکن متأسفانه آن پادشاه به مرور زمان هر چه قدرتش بیشتر شد از راه صحیح بیشتر منحرف شد و به کارهای بیقاعده دست برد و ملت ناراضی شد. گمان نکنید ما هم راضی بودیم اما چه میتوانستیم بکنیم؟ دشمنان القاء میکردند که ما رضاشاه را اداره میکنیم و هر چه میکند به دستور ما است ولی چنین نبود تا وقتی که دیدیم شیطنت آلمانیها و غفلت شاه منافع ما را دارد به خطر میاندازد. این بود که برخلاف میل خودمان این اقدام اخیرا را کردیم و اطمینان میدهیم که به محض اینکه مخاطره فعلی رفع شد خاک شما را تخیله کنیم و شما را در امور کشور خودتان آزاد و مختار گذاریم و دولت شوروی هم که با ما متحد است همین نیت را دارد؟!» (تاریخ سیاسی معاصر ایران ، سید جلال الدین مدنی ، دفتر انتشارات اسلامی ، جلد 1 ، ص 264) شایان ذکر است اخیرا جک استراو ، وزیر خارجه اسبق انگلیس و نماینده فعلی پارلمان این کشور نیز در مطالبی که از طریق تلویزیون بی بی سی فارسی پخش شد به دخالت های دولت این کشور در تحولات پیش از انقلاب اسلامی از جمله روی کار آوردن محمد رضا پهلوی و حمایت از کودتای 28 مرداد و نیز نگاه استعماری دولت این کشور به ایران در طول تاریخ اعتراف کرد که در نوع خود بی سابقه بود . (رک : روزنامه جمهوری اسلامی ، http://www.jomhourieslami.com/1392/13920816/13920816_03_jomhori_islami_akhbar_dakheli_0011.html ) منابع جهت مطالعه : 1- کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی، تهران، انتشارات پاپیروس، 1360. 2- مکی، حسین، زندگی سیاسی سلطان احمدشاه،تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362. 3- زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و ا نگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران، انتشارات پروین معین، 1372. 4- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1377. 5- بهار، محمدتقی، تاریخ ، مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، شرکت سهامی کتاب جیبی با همکاری موسسه انتشارات امیرکبیر، 1357. 7 . دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، انتشارات جاویدان، 1362. 9 مکی، حسین، تاریخ 20 ساله ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1357.
اما دلایل فروپاشی سلسله پهلوی:
به طور کلى چهار عامل عمده براى انقلاب در یک جامعه لازم است که معمولا در هر انقلابى دیده مى شود :
. 1 نارضایتى عمیق از شرایط موجود ، این نارضایتى وقتى پدید مى آید که افراد از بهبود شرایط موجود به صورت مسالمت آمیز ناامید شده آن را غیر قابل تحمل بیابند .
. 2 پذیرش اندیشه یا اندیشه هاى جدید جایگزین ( ایدئولوژى انقلاب ) ایدئولوژى در هر انقلابى به منزله قانون و طرح نامه آن محسوب مى گردد که آینده روشنى را فراروى انقلابیون قرار مى دهد و آنان را براى مبارزه بر مى انگیزد ، هیچ انقلابى بدون گسترش اندیشه هاى جدید روى نداده است تلاطم اندیشه ها بخشى از وضع پیش از انقلاب را تشکیل مى دهد و از آنجا که انقلاب یک فرآیند است نه واقعه و حادثه از لحظه تکون اندیشه انقلابى شروع تا زمان قیام عمومى و منازعه انقلابى و براندازى و جابجایى قدرت و تثبیت نظام جدید و تحقق آرمانهاى انقلاب ادامه مى یابد پیداست ایدئولوژى هر چه غنى تر و عمیق تر باشد و آینده روشن ترى را در برابر انسان قرار دهد قطعا در ایجاد بسیج و روحیه انقلابى جمعى موفق تر خواهد بود .
. 3 روحیه انقلابى ، منظور از روحیه وضعى است که سبب اعتماد به نفس در افراد مى شود ، آن ها بى توجه به اقدامات سرکوب گرانه یا رفرمیستى رژیم ها تنها به پیشبرد انقلاب مى اندیشند و در راستاى هدف خود که واژگونى رژیم موجود و بناى ساختار سیاسى نوین است گام بر مى دارند . بسیارى از ملتها ممکن است از وضعیت موجود ناراضى باشند اما چون اراده جدى براى ایجاد تغییرات ندارند و در صورت اراده جدى آن را به صورت جمعى ندارند لذا از انجام هر اقدامى عاجزند .
. 4 وجود و نقش آفرینى ساختارهاى سیاسى _ اجتماعى در رهبرى انقلاب
رهبرى و ساختارها که ممکن است از مدت ها پیش از پیدایش وضعیت انقلابى وجود داشته باشند در گسترش ناخشنودى از وضع موجود ، ارائه و تبلیغ اندیشه هاى جدید و ایجاد وگسترش روحیه انقلابى در مردم نقش عمده اى دارند . 4
شهید مطهرى ( ره ) ریشه انقلاب را دو چیز مى دانند یکى نارضائى و خشم از وضع موجود و دیگر آرمان یک وضع مطلوب شناختن یک انقلاب یعنى شناخت عوامل نارضائى و شناخت آرمان مردم 5 ایشان در تحلیل ماهیت و عوامل ایجاد انقلاب ها سه نظریه را مطرح مى کنند یک نظریه این است که روح و ماهیت تمام انقلابها اقتصادى و مادى است طبعا آرمان چنین انقلابى رسیدن به جامعه اى است که در آن از شکافهاى طبقاتى اثرى نباشد یعنى رسیدن به جامعه اى بى طبقه .
نظریه دوم این است که انقلاب هنگامى مى تواند انسانى باشد که ماهیتى آزادیخواهانه و سیاسى داشته باشد نه ماهیتى اقتصادى چون این امکان هست در جامعه اى شکم ها را سیر بکنند و گرسنگى ها را تا حدى و یا بطور کلى از بین ببرند ولى به مردم حق آزادى ندهند ، حق دخالت در سرنوشت خود و حق اظهار نظر و اظهار عقیده را از آنها سلب بکنند در چنین جامعه اى مردم براى کسب این حقوق از دست رفته قیام مى کنند و انقلاب براه مى اندازند و به این ترتیب انقلابى نه با ماهیت اقتصادى بلکه با ماهیتى دمکراتیک و لیبرالى بوجود مى آورند .
علاوه بر دو نوع ماهیتى که فکر کردیم انقلاب مى تواند ماهیتى اعتقادى و ایدئولوژیکى داشته باشد بدین معنى که مردمى که به یک مکتب ایمان و اعتقاد دارند و به ارزشهاى معنوى آن مکتب شدیدا وابسته هستند وقتى که مکتب خود را در معرض آسیب مى بینند و وقتى آنرا آماج حمله هاى بنیان برافکن مى بینند خشمگین و ناراضى از آسیبهائى که بر پیکر مکتب وارد شده و در آرمان برقرارى مکتب بطور کامل و بى نقص ، دست به قیام مى زنند انقلاب این مردم ربطى به سیر یا گرسنه بودن شکمشان و یا ربطى با داشتن یا نداشتن آزادى سیاسى ندارد ، چرا که ممکن است اینان هم شکمشان سیر باشد و هم آزادى سیاسى داشته باشند اما از آنجا که مکتبى را که در آرزو و آرمان آن هستند ، استقرار نیافته مى بینند ، بر مى خیزند و قیام مى کنند . 6
« انقلاب اسلامى و عوامل وقوع انقلاب »
انقلاب اسلامى ایران چهار عامل یاد شده براى وقوع انقلاب را در نوع نیرومند آن دارا بود که کمتر انقلابى دیده مى شود .
_ نارضایتى ویژه از وضع موجود در انقلاب اسلامى با شاخص هایى مانند تظاهرات ، درگیریها و اعتصاب عمومى و تنفر همگان از رژیم شاهنشاهى و . . . با توجه به این که شدت و عمق ناخشنودى به میزان نزدیک بودن آن به جنبه هاى فکرى و عقیدتى و در این گستره نیز به ارتباط آن با افکار داراى اصالت فرهنگى قوى وابسته است مى توان گفت نارضایتى در ایران از دیگر انقلاب هاى معاصر شدیدتر و عمیق تر بود .
_ اندیشه سیاسى جایگزین در انقلاب اسلامى : اسلام به عنوان ایدئولوژى انقلاب مطرح بود و هدف اصلى قیام مردم به حاکمیت رساندن مکتب و موازین اسلامى بود که این آرمانها در کلیه شعارهاى کوبنده تمامى قشرها متجلى بود و اسلام بود که در جذب و تحرک بخشیدن به نیروهاى مومن نقش تعیین کننده داشت پیوند ایدئولوژى انقلاب اسلامى با فرهنگ عمومى کشور و به عبارت دیگر اصالت فرهنگى آن از نکات عمده تفاوت هاى انقلاب اسلامى با دیگر انقلاب هاى معاصر است .
_ در انقلاب اسلامى رهبرى بى نظیر و هوشمندانه امام خمینى ( ره ) و پیوند ویژه دینى و تاریخى روحانیت با مردم وضعى استثنایى پدید آورد و به موقعیت سریع در برانگیختن نارضایتى عمومى ، گسترش آرمان انقلاب اسلامى ، ایجاد و گسترش روحیه انقلابى و بسیج عمومى و به صحنه آوردن مردم انجامید . و به تعبیر شهید مطهرى ( ره ) فداى امام خمینى ( ره ) از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفاى روح این ملت بر مى خاست مردمیکه در طول چهارده قرن حماسه محمد ( ص ) ، على ، زهرا ، حسین ، زینب ، سلمان ، ابوذر و . . . . و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود ، بار دیگر همان نداى آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند على را و حسین را در چهره او دیدند ، او را آینده تمام نماى فرهنگ خود که تحقیر شده بود ، تشخیص دادند ، امام چه کرده او به مردم ما شخصیت داد . خود واقعى و هویت اسلامى آنها را به آنان بازگرداند . 7
_ روحیه انقلابى در انقلاب اسلامى با شاخص هایى چون عدم تسلیم انقلابیون در برابر اقدامات رفرمیستى رژیم و بى توجهى به اقدامات سرکوب گرانه رژیم و وجود روحیه شهادت طلبى و فداکارى در راه آرمان مشخص مى شود . از این رو انقلاب اسلامى با هیچ انقلاب دیگرى قابل مقایسه نیست .
در تحلیل و تبیین انقلاب اسلامى براساس تکیه بر عوامل فرهنگى ، اجتماعى ، اقتصادى ، روانشناختى ، سیاسى و رهیافتهاى چند سببى نظریات متفاوتى مطرح شده است که براى آگاهى بیشتر به کتابهاى رهیافت نظرى بر انقلاب اسلامى ( مجموعه مقالات ) ، نشر معارف 1379 ص 296 تا 309 مراجعه شود .
مرحوم شهید مطهرى در تحلیل انقلاب اسلامى با اشاره به دیدگاههاى متفاوت در این زمینه چنین مى فرماید : « در کنار این نظرات ، نظر دیگرى وجود دارد که خود ما نیز موافق آن هستیم ، انقلاب ایران به اعتراف بسیارى یک انقلاب مخصوص به خود است یعنى براى آن نظیرى در دنیا نمى توان پیدا کرد . . . از نظر ما این انقلاب ، اسلامى بوده است . راز موفقیت نهضت ما در این بوده است که نه تنها به عامل معنویت تکیه داشته بلکه دو عامل دیگر _ مادى و سیاسى _ را نیز با اسلامى کردن محتواى آنها در خود قرار داده است . . . 8 انقلاب اسلامى یعنى راهى که هدف آن اسلام و ارزشهاى اسلامى است و انقلاب و مبارزه صرفا براى برقرارى ارزشهاى اسلامى انجام مى گیرد . 9 در ادامه جهت آگاهى بیشتر مقاله اى تحت عنوان « نظریه هاى انقلاب ، علیرضا محمدى ، نشریه الکترونیکى پرسمان » ارائه مى شود : پیروزى انقلاب اسلامى ایران ، یکى از تحولات شگرف و عظیم قرن بیستم به شمار مى رود که با ویژگى هاى منحصر به فرد خویش ، نه تنها بسیارى از تئورى پردازان پدیده انقلاب را شگفت زده کرد ، بلکه در شالوده کاخ رفیع دانش اجتماعى و نظریات رایج پیرامون تبیین انقلاب ها نیز لرزه افکنده ، آنها را در تبیین علل پیدایش و وقوع پیروزى انقلاب اسلامى ، با چالش مواجه ساخت تا آن جا که برخى در جهت حل این معما ، دست به ارائه تحلیل ها و نظریات کاملاً غیرعلمى و خیال پردازانه زده ، عجز و ناتوانى خویش را بیش از پیش آشکار ساختند . نوشتار حاضر درصدد است تا ضمن نقد و بررسى « تئورى توطئه » پیرامون انقلاب اسلامى ، به صورت گذرا ، مرورى بر سایر نظریات مطرح در این زمینه داشته باشد و به شناسایى علت اصلى پیدایش و وقوع انقلاب اسلامى بپردازد . مفهوم شناسى انقلاب در اصطلاحات سیاسى و اجتماعى ، انقلاب {L= (Revolution) =L} ، داراى تعریف هاى متعدد و مختلفى است . ( 1 ) از دیدگاه تدا اسکاچپل ، « انقلاب سیاسى ، با تغییر حکومت ، بدون تغییر در ساختار اجتماعى همراه است اما انقلاب اجتماعى ، عبارت است از انتقال و دگرگونى سریع و اساسى حکومت و ساختارهاى اجتماعى و تحول در ایدئولوژى غالب کشور » ( 2 ) در یک جمع بندى ، انقلاب ، حرکتى مردمى ، در جهت تغییر سریع و بنیانى ارزش ها و باورهاى مسلط ، نهادهاى سیاسى ، ساختارهاى اجتماعى ، رهبرى ، روش ها و فعالیت هاى حکومتى یک جامعه است که توأم با خشونت باشد .
( 3 ) به طور کلى ، چهار عامل عمده ، براى وقوع انقلاب در یک جامعه لازم است . این عوامل که معمولاً در هر انقلابى دیده مى شوند عبارتند از : . 1 نارضایتى عمیق از شرایط موجود . . 2 گسترش و پذیرش اندیشه یا اندیشه هاى جدید جایگزین ( ایدئولوژى انقلابى ) . . 3 گسترش روحیه انقلابى در افراد جامعه . . 4 وجود رهبرى و نقش آفرینى ساختارهاى سیاسى – اجتماعى بسیج گر . ( 4 ) انقلاب اسلامى ایران ، چهار عامل فوق را در مرحله وقوع ، دارا بود اول این که نارضایتى از وضع موجود در انقلاب اسلامى ، با شاخص هایى مانند اعتصاب ها ، تظاهرات ، درگیرى ها و تنفر همگان از رژیم شاهنشاهى ، گستردگى زیادى داشت . دوم این که آموزه هاى اسلامى به عنوان ایدئولوژى و اندیشه سیاسى جایگزین ، در انقلاب اسلامى مطرح بود و در شعارها ، تظاهرات ، بیانیه ها ، سخنرانى ها و اعلامیه هاى مردم و رهبران انقلابى ، نقش اصلى و تعیین کننده داشت . سوم این که در انقلاب اسلامى ، رهبرى بى نظیر و هوشمندانه امام خمینى و پیوند ویژه دینى و تاریخى روحانیت با مردم ، به بهترین وضع ممکن ، نقش بیدارى انقلابى و گسترش آرمان انقلاب اسلامى را ایفا کرد و سرانجام این که روحیه انقلابى در انقلاب اسلامى ، با شاخص هایى چون عدم تسلیم انقلابیون در برابر اقدامات ظاهرى رژیم و بى توجهى به اقدامات سرکوب گرانه آن ، به خوبى قابل مشاهده بود . ( 5 ) با توجه به چنین عواملى است که انقلاب اسلامى ایران در شمار انقلاب هاى کبیر اجتماعى جاى دارد و با توجه به ویژگى هاى ممتاز خویش ، با هیچ کدام از انقلاب هاى تاریخى معاصر ، قابل مقایسه نمى باشد . این انقلاب را مى توان این گونه تعریف کرد : انقلاب اسلامى ، یک دگرگونى بنیادى در ساختار کلى جامعه و نظام سیاسى آن است که بر اساس « جهان بینى ، موازین و ارزش هاى اسلامى » ، « نظام امامت » ، « آگاهى و ایمان مردم » ، « حرکت و پیش گامى متقین » و « قیام قهرآمیز توده هاى مردم » ، شکل گرفته است . ( 6 ) نظریه پردازى پیرامون انقلاب اسلامى انقلاب اسلامى ، پدیده اى بود که به دلیل پیچیدگى ها و خصوصیات ویژه اش ، نظریات مختلفى پیرامون آن ارائه شد .
( 7 ) درباره علل اصلى پیروزى انقلاب ، بین اندیشمندان این رشته و نیروهاى درگیر در انقلاب ، اتفاق نظر وجود ندارد و با تکیه بر عوامل فرهنگى ، اجتماعى ، اقتصادى ، روان شناختى و سیاسى ، نظریات متفاوتى مطرح شده است . ( 8 ) به طور کلى ، مى توان نظریات پیرامون انقلاب اسلامى ایران را در چهار دسته زیر خلاصه کرد : الف ) نظریه توطئه از آن جا که وقوع انقلاب اسلامى در سال 1357 ، براى صاحب نظران داخلى و خارجى و نیروهایى که در انقلاب نقش داشتند ، امرى شگفت آور و نامنتظره مى نمود ، گروهى با تمسک به تحلیل هاى غیرعلمى ، نظریه توطئه {L= (conspiracytheory =L} ) و طرح ریزى از پیش تعیین شده خارجى ها ، خصوصاً آمریکا و انگلستان را منشأ وقوع انقلاب دانسته ، پیروزى انقلاب را با اتکا بر این فرضیه تحلیل کردند . در این نوع از تحلیل ، هر تحولى را به یک منبع انسانى ، اما قادر مطلق ، نسبت مى دهند که گویى هر آن چه اراده کند ، مى تواند به انجام رساند که در مورد شاه ، این منبع قدرت مطلق ، غرب – به ویژه ایالات متحده و انگلیس – است که این برداشت ، خود ناشى از وجود نوعى ترس روانى نسبت به آنهاست . شخص محمدرضا شاه ، اعضاى خاندان سلطنت ، دربار ، مقامات ارشد رژیم پهلوى ، وابستگان به رژیم ، سران نظامى و انتظامى ، طیفى از سلطنت طلب ها ، مارکسیست ها و سرانجام ، برخى مردم کوچه و بازار ، در شمار طرفداران این نظریه جاى دارند . محمدرضا شاه در تمامى مصاحبه ها و کتاب هاى خود ، با صراحت از توطئه و برنامه ریزى غربى ها به عنوان عامل سقوط خود سخن گفته است . او در مصاحبه « چگونه آمریکایى ها مرا سرنگون کردند » یا در کتاب « پاسخ به تاریخ » ( 9 ) ، به شکلى بسیار خام اندیشانه ، علت وقوع انقلاب و سرنگونى سلطنت خود را در توطئه دولت هاى غربى جست وجو مى کند . ( 10 ) از میان سیاست مداران غربى و مأموران سیاسى خارجى که به این نظریه پرداخته اند ، مى توان از سولیوان ، سفیر ایالات متحده ، آنتونى پارسونز ، سفیر بریتانیا و ژنرال هایزر نام برد .
( 11 ) تئورى توطئه ، قرائت هاى متعدد و مختلفى دارد و هواداران آن ، غالباً غرب و به ویژه آمریکا و انگلیس را متهم به برنامه ریزى براى سقوط شاه و وقوع انقلاب مى کنند . مهم ترین شواهد و مستندات آنان براى اثبات ادعاى خویش ، عبارتند از : . 1 تنبیه شاه برخى معتقدند که انگلیس با این کار ، مى خواست از شاه به دلیل نزدیک شدنش به آمریکا ، انتقام بگیرد . عده اى دیگر بر این باورند که غرب مى خواست شاه را به سبب نقش کلیدى اش در افزایش قیمت نفت اوپک ، در نیمه اول دهه 1350 ش ، تنبیه کند . . 2 حسادت غرب و احساس خطر از پیشرفت هاى ایران گروهى با اشاره به پیشرفت هاى سریع در جهت صنعتى شدن ایران ، این چنین القا مىکنند که غرب وقتى بازارهاى خود را در خطر دید ، رژیم شاه را سرنگون کرد تا جلوى ایجاد « ژاپن دوم » را بگیرد زیرا ایران در سال هاى آخر عمر حکومت پهلوى ، شتابان به سمت توسعه اقتصادى و صنعتى گام برمى داشت و غربى ها ، به سبب حسادت و در خطر بودن بازارهاى خود – در صورت ورود فرآورده هاى صنعتى ، معدنى و کشاورزى ایران به بازارهاى بین المللى – و طرح هاى بلندپروازانه شاه در افزایش توان نظامى ، نقشه توطئه علیه شاه را طراحى کردند . ( 12 ) . 3 نابود ساختن ذخایر ارزى ایران و منطقه به دنبال افزایش ناگهانى بهاى نفت ، ذخایر پولى ایران و کشورهاى حوزه خلیج فارس ، افزایش یافته بود و این موضوع مى توانست براى سیستم پولى غرب ، مخاطره آمیز باشد و اگر صاحبان ذخایر ارزى تصمیم مى گرفتند یکباره سپرده هایشان را از بانک هاى غربى بیرون بکشند ، نظام مالى غرب ، فلج مى شد . در این موقعیت ، غرب با خلق انقلاب ایران و سپس جنگ ایران و عراق ، ذخایر ارزى آنها و حامیانشان را در مسیر خرید اسلحه و مهمات به کار انداخت و با کاهش آن ذخایر ، خطر احتمالى را از میان برد .
. 4 پیش گیرى از انقلاب کمونیستى از دیدگاه مارکسیست هاى ایرانى ، تضادهاى درونى رژیم در سال هاى آخر عمرش ، شرایط ذهنى و عینى انقلاب را فراهم آورده بود و کشور مى رفت تا پذیراى یک انقلاب کمونیستى شود . در این موقعیت ، امپریالیسم آمریکا دخالت کرد و با توطئه چینى ، انقلاب اسلامى را پدید آورد تا از تولد انقلاب کمونیستى و ظهور جنبش هاى انقلابى کارگرى ، جلوگیرى کند . ( 13 ) . 5 حفظ رژیم صهیونیستى دسته دیگرى از طرفداران این نظریه ، علت سقوط شاه را اسراییل مى دانند و معتقدند که ارتش ایران در زمان محمدرضا شاه ، مى رفت که به پنجمین نیروى نظامى بزرگ دنیا تبدیل شود و این چنین نیرویى ، مى توانست براى رژیم صهیونیستى ، خطر بالقوه اى باشد و ممکن بود با وقوع انقلابى در مصر یا لیبى یا به هر طریق دیگرى ، نیروهاى ایرانى متوجه اسراییل شوند از این رو ، اسراییل با ایجاد انقلاب اسلامى و سپس جنگ هشت ساله عراق علیه ایران ، دو نیروى عمده منطقه را خنثى کرد . ( 14 ) . 6 سیاست حقوق بشر کارتر برخى بر این گمانند که دخالت شاه در جریان انتخابات ریاست جمهورى آمریکا ، در نوامبر 1976 م . / 1355 ش . و صرف مبالغ زیادى جهت تبلیغات انتخاباتى ژنرال فورد ، رقیب کارتر ، سبب شد تا کارتر بعد از پیروزى در انتخابات و تصدى ریاست جمهورى آمریکا ، عکس العمل نشان داده ، با بهانه ساختن سیاست حقوق بشر و آزادى سیاسى در ایران و اصرار بر اجراى آن از سوى شاه ، زمینه هاى لازم را براى گسترش شورش ها و انقلاب ، فراهم آورد . این نظریه ، نه تنها در آمریکا ، بلکه در ایران هم معتقدان زیادى داشت که سقوط شاه را به اِعمال سیاست حقوق بشر کارتر مربوط مى دانند چنانکه » کسینجر « در یادداشت هاى خویش ، اعمال حقوق بشر در ایران را از خیانت هاى کارتر به آمریکا و عامل از دست رفتن شاه و پیروزى انقلاب ایران قلمداد کرده بود . . 7 تعامل دو ابرقدرت عده دیگرى معتقدند که ایران ، قربانى بده بستان دو ابرقدرت شد آمریکا ایران را داد تا در جایى دیگر از شوروى امتیاز بگیرد .
نقد و بررسى تئورى توطئه چگونگى شکل گیرى این قبیل نگرش ها ، نیازمند مراجعه به تاریخ سیاسى – اجتماعى ایران است . مردم ایران ، در طول تاریخ ، به دلیل تهاجم وحشیانه قبایل و اقوام مختلف از یک سو و نفوذ و دخالت آشکار و پنهان قدرت هاى استعمارى در حوادث مهم و سرنوشت سازى نظیر انقلاب مشروطه ، ظهور و سقوط رضا شاه ، نهضت ملى نفت ، کودتاى 28 مرداد 1332 و . . . ، نسبت به عوامل بیگانه ، کاملاً بى اعتماد و بدبین بودند حکومت هاى استبدادى نیز براى سرپوش گذاشتن بر ضعف ها ، کاستى ها و خیانت هاى خود ، تمام مشکلات را به بیگانگان نسبت مى دادند . بدیهى است که انقلاب اسلامى ایران نیز با توجه به غیرمترقبه بودن آن براى خود رژیم و بسیارى از ناظران داخلى و بین المللى ، از این قاعده مستثنا نیست و عده اى به جاى تحلیل و درک واقع بینانه ریشه ها و عوامل واقعى آن ، به تخیل گرایى ، اوهام و طرح توطئه قدرت هاى نامرئى خارجى پناه بردند . پاک کردن این ذهنیت غیرعلمى نیز بسیار دشوار و نیازمند نقد آراء و استدلال هاى طرفداران این نظریه مى باشد . دلایل بطلان نظریه توطئه . 1 ایران قبل از پیروزى انقلاب اسلامى ، کشورى کاملاً وابسته به قدرت هاى بزرگ ، به ویژه آمریکا و منطقه نفوذ بیگانگان و صحنه یکه تازى آنان ، بود . کارتر ، رئیس جمهور وقت آمریکا ، از ایران به عنوان « جزیره ثبات در پرتلاطم ترین منطقه دنیا » ( 15 ) یاد کرده ، با ابراز رضایت از شاه اعلام کرد : « در جهان ، هیچ کشورى وجود ندارد که در برنامه ریزى امنیت نظامى متقابل و مسائل منطقه اى مشترک ، به اندازه ایران به ما نزدیک باشد و ما تا این حد با او مشاوره داشته باشیم » . اسناد تاریخى و مدارک کشف شده از سفارت آمریکا در ایران نیز به خوبى ، مبیّن این موضوع است که غرب ، نه تنها از هیچ گونه تلاشى در جهت تقویت پایه هاى رژیم پهلوى در ایران دریغ نمى ورزید ، بلکه وقوع انقلاب و سرنگونى رژیم پهلوى را نیز به هیچ وجه احتمال نمى داد چنانکه سازمان تحلیل اطلاعات دفاعى که وزارت دفاع و نیروهاى مسلح آمریکا را تغذیه اطلاعاتى مى کند ، در مرداد 1357 ش .
در ارزیابى از موقعیت رژیم پهلوى ، چنین اظهار مى کند : » ایران در وضعیت انقلابى یا ما قبل انقلابى قرار ندارد « . سازمان سیا نیز در ارزیابى اطلاعاتى خود در 6 مهر 1357 ش . اعلام کرد : » انتظار مى رود که شاه در ده سال آینده نیز همچنان به صورت فعال در قدرت بماند « . از سوى دیگر ، در شعارها و موضع گیرى هاى انقلابیون و رهبران آنان نیز نه تنها هیچ گونه شاهدى بر حمایت از قدرت هاى غرب و شرق وجود ندارد ، بلکه شواهد ، مبین تضاد و خصومت شدید نهضت انقلابى با نفوذ و سلطه استعمارگران است چنان که » پاتریک کلاوسون « ، رئیس تحقیقات مؤسسه سیاست هاى خاور نزدیک واشنگتن نیز چنین اعتراف مى کند : « جمهورى اسلامى ، یک خط عقیدتى به حساب مى آید که نمى توان آن را سبک شمرد . ایران به عنوان یک خطر بالقوه از لحاظ برد جغرافیایى ، منحصر به فرد است » . ( 16 ) . 2 طرفداران این نظریه ، نه تنها در جهت اثبات مدعاى خویش ، هیچ گونه دلیل و مدرک معتبرى ارائه نمى کنند ، بلکه پیش فرض هاى اولیه آنان نیز کاملاً بى اساس است به طور مثال ، هیچ کس در غرب دچار این توهم نشده بود که ایران به زودى به پاى ژاپن خواهد رسید بلکه بسیارى از تحلیل گران واقع بین غربى معتقد بودند که پروژه هاى اقتصادى شاه ، غالباً بلندپروازانه ، غیرمعقول و غیرواقع بینانه است . همچنین اگر سیاست غرب ، مبنى بر عدم توسعه اقتصادى کشورها بود ، در این صورت ، به جز ژاپن ، کشورهاى دیگر مانند کره جنوبى ، تایوان ، سنگاپور ، هنگ کنک ، مالزى و ترکیه نیز که در جهت توسعه گام برداشتند ، مى باید گرفتار دسیسه و توطئه غرب ، مى شدند . ( 17 ) . 3 در مورد سیاست حقوق بشر کارتر و تأثیر آن در وقوع انقلاب اسلامى نیز باید وجود فشار و تحمیل سیاست حقوق بشر به شاه ، با مدارک و اسناد معتبر ثابت شود و معلوم شود که چه جناح و گروهى از چنین سیاستى بهره برده اند و بدان وابسته بوده اند .
با توجه به اسناد و مدارک منتشر شده ، مى توان اثبات کرد که نه تنها دلیلى بر اعمال و تحمیل چنین فشارى نمى باشد ، بلکه شواهد و قراین زیادى وجود دارد که خلاف آن را ثابت مى کند بدین معنا که برنامه فضاى باز سیاسى شاه ، ارتباطى با حقوق بشر کارتر نداشت و اصولاً دولت کارتر ، ایران را از اصول کلى اجراى حقوق بشر ، مستثنا کرده بود چنان که » آنتونى پارسونز « ، سفیر وقت انگلیس در ایران ، چنین اظهار مى دارد : « بسیارى از مردم مى گفتند که این برقرارى آزادى ، نتیجه فشار مستقیمى است که از طرف دولت کارتر به شاه وارد مى شود . من این نظریه را در آن هنگام نپذیرفتم و اکنون نیز نمى پذیرم » . در دوران حکومت کارتر ، روابط و میزان مبادلات دو کشور ، در گسترده ترین حد ، برقرار بود صادرات به ایران ، به مرز 3 / 6 میلیارد دلار رسید و علاوه بر آن ، کارتر ، یک قرارداد چند میلیارد دلارى ، براى تأسیس پنج نیروگاه اتمى ، با شاه امضا کرد . در اولین سال حکومت کارتر ، تحویل سلاح به ایران ، به حد اعلاى خود ( 2 / 4 میلیارد دلار ) رسید . بر این اساس ، سیاست حقوق بشر کارتر ، هیچ گونه محدودیت و فشارى براى شاه ، در برنداشت . « کریستوس خواندیس » ، پس از بررسى وسیع اسناد و مدارک موجود در آمریکا و اسناد منتشر شده از داخل سفارت آمریکا در ایران ، چنین نتیجه گیرى مى کند : « حقوق بشر کارتر ، نه تشکیل دهنده اسب ترواى کارتر در دربار شاه بود و نه عامل اصلى در بروز انقلاب به حساب مى آمد . انقلاب ، دیر یا زود ، با حقوق بشر کارتر و یا بدون آن ، صورت مى گرفت . این در حقیقت ناشى از تضادهاى درونى جامعه ایران بود تضادهایى که با نقش وسیعى که آمریکا در طول 25 سال در ایران داشت ، افزایش یافته بود و یک رژیم ظاهراً باثبات و محکم را متلاشى و تحت امواج اصلى ترین انقلاب مردمى ، آن را ساقط کرد » .
( 18 ) هنگامى که حکومت پهلوى به روزهاى پایان عمرش نزدیک شد و پیروزى انقلاب ، اجتناب ناپذیر گردید ، آمریکا به حمایت از دولت بختیار پرداخت و پس از ناکامى ، دولت محافظه کار مهندس بازرگان را به رسمیت شناخت اما ناکارآمدى این قبیل اقدامات ، در مهار امواج کوبنده انقلاب اسلامى ، این کشور را با چالشى کاملاً جدى و بى سابقه مواجه کرد به طورى که « سایروس ونس » ، وزیر امور خارجه دولت کارتر ، در این باره مى گوید : « رفتن ایران از صف کشورهاى متحد آمریکا و افتادن این کشور به دست رژیمى که دوست ما نیست ، ضربه اى اساسى به منافع سیاسى – امنیتى ما در آسیاى جنوب غربى و خاورمیانه به شمار مى رود » . ( 19 ) . 4 افزون بر تخیلى بودن چنین نظریه اى ، ادعاهاى طرفداران این نظریه ، درباره علل و عوامل دخیل در پیروزى انقلاب اسلامى ، به هیچ وجه قابل اثبات نیست ( 20 ) نظریه توطئه ، به فرض قبول تمامى ادعاهاى خیال پردازانه و غیرواقعى آن ، تنها توجیه کننده برخى عوامل سقوط و تضعیف شاه است و چنان که مى دانیم ، انقلاب هاى بزرگ ، تنها براندازى یک نظام سیاسى نیستند بلکه نیازمند حضور پرقدرت عوامل متعدد دیگرى نیز مى باشند . اصولاً نمى توان یک انقلاب بزرگ را که ریشه در اعماق تاریخ یک کشور دارد و از همراهى اکثریت قریب به اتفاق ملت برخوردار است و سبب تحولات عمده اى در سطح داخلى ، منطقه اى و بین المللى گردیده است و بیش از همه ، منافع قدرت هاى بزرگ را تهدید کرده ، با فرضیه هاى غیرعلمى و دخالت دست پنهان بیگانگان ، تحلیل کرد . ( 21 ) ب ) نظریه مدرنیزاسیون و توسعه ناموزون برخى از نظریه پردازان ، با تئورى مدرنیزاسیون و توسعه ناموزون ، علت وقوع انقلاب اسلامى را تفسیر کرده اند . طبق این نظر ، برنامه هاى مدرنیزه کردن ایران توسط شاه از دهه هاى 40 به بعد ، سبب شد تا چهره ایران ، به سرعت از یک جامعه سنتى نیمه فئودال و نیمه صنعتى عقب مانده ، به یک جامعه شبه مدرن ، صنعتى و شبه متجدد ، تبدیل شود اما این برنامه ها که به دلیل شتاب زدگى و عدم سازگارى با فرهنگ سنتى جامعه ، بحران هویت و تعارض ها و نارضایتى هایى را در پى داشت ، رشد کرده ، موجب سقوط نظام گردید چنان که شاه خود در این زمینه ، چنین مى گوید :
» من مى خواستم قرن ها عقب ماندگى کشور را با یک برنامه ضربتى 25 ساله ، جبران کنم و همه گرفتارى ها از سرعت عمل و شتاب زدگى در اجراى این برنامه بود . براى اجراى این برنامه ضربتى ، ما به یک دوره اضطرارى نیازمند بودیم « . طرفدارن این نظریه ، تقارن زمانى اصلاحات شاه و ریشه هاى طغیان در سال 1342 را مؤید این نظریه دانسته اند . ( 22 ) دیگر افرادى که به این نظریه اعتقاد دارند ، » آنتونى پارسونز « ، سفیر انگلیس در ایران ، در اواخر حکومت شاه بود . او چنین مى نویسد : » من در بحث هایى که با او ( شاه ) داشتم ، در تحلیل هاى خود همواره بر این نکته تأکید مى کردم که طغیان شدید و ناگهانى احساسات عمومى ، نتیجه طبیعى پانزده سال فشارى است که او با اصرار در مدرن سازى کشور ، به مردم ایران تحمیل کرده است چون این مدرن سازى ، نیروهاى سنتى ایران را زیر پا گذاشته ، نابرابرى ثروت را به شدت دامن زده ، شهروندان فقیر را در وضعیت دلخراشى قرار داده است . بنابراین ، نباید تعجب کرد از این که امواج احساسات مردم ، جاى خود را به امواج مخالفت ها داده است . ( 23 ) خانم نیکى کدى بر این باور بود که اجراى پروژه هاى یاد شده ، طرح هاى بزرگى بودند که مطابق شرایط ایران ، طراحى نشده ، بى اندازه گران و پرخرج بودند و ناکامى اقتصادى عدم تقسیم عادلانه و فساد و اسراف مالى به بار آوردند . ( 24 ) از دیدگاه وى ، گروه هاى سنتى و مذهبى مردم ایران ، مخالف برنامه هاى مدرنیزاسیون مورد نظر شاه بودند . همایون کاتوزیان نیز در کتاب اقتصاد سیاسى ایران ، مى نویسد : سال هاى 1340 تا 1357 ، سال هاى استبداد نفتى بودند که به ظهور پدیده شبه تجدد ، منجر گردید و با فرهنگ ، سنت و ارزش هاى مورد نظر ایرانیان ، تعارض داشت . برخى نیز بر این باورند که با وجود ظهور نمادهاى توسعه و پیشرفت هاى اقتصادى در ایران ، ساختار سیاسى قدرت ، دگرگون نشد و چندان با سلطنت مستبدانه ناصرالدین شاه ، تفاوت نداشت .
( 25 ) « اسکاچپل » نیز ضمن اشاره به عواملى مانند اسلام زدایى واستبداد شاه ، انقلاب را نتیجه رشد سریع و روبنایى اقتصاد و افول توسعه سیاسى مى داند . ( 26 ) نقد و بررسى نظریه مدرنیزاسیون این نظریه ، به هیچ وجه ، توانایى تبیین علت اصلى وقوع انقلاب اسلامى را نداشته و با مشکلات و کاستى هاى متعددى روبه روست . برخى اشکالات این نظریه ، عبارتند از : . 1 نتیجه منطقى اى که مى توان از تئورى مدرنیزاسیون گرفت ، این است که اگر شاه درصدد این اقدامات بر نیامده بود ، مخالفت و بحران خاصى هم به وجود نمى آمد و انقلابى هم نبود و حال آن که بررسى وقایع ، بیان گر این است که مخالفت و نارضایتى گسترده از رژیم ، حتى قبل از آن که شاه ، برنامه هاى « مدرنیزه کردنش » را به اجرا در آورد ، وجود داشته است . قیام تیر 1331 ، کودتاى 28 مرداد و سرکوب گسترده مخالفان بعد از آن ، قیام 15 خرداد سال 1342 و . . . ، همگى نمایان گر وجود مخالفت هاى گسترده با رژیم ، حتى قبل از دست زدن به مدرنیزاسیون مى باشد . . 2 شرایطى مشابه ایران ، در بسیارى از کشورها حاکم بود براى مثال ، تکیه بر درآمدهاى نفتى و ساخت استبدادى حکومت در کشورهایى چون عربستان سعودى و نیجریه نیز وجود داشت اما به وقوع انقلاب منتهى نشد . ( 27 ) . 3 در این نظریه ، نوعى جبرگرایى دیده مى شود و اصالتى براى اندیشه ، تفکر ، اراده و رهبرى در نظر گرفته نشده است . واضح است که علت نارضایتى هاى عمومى از اقدامات رژیم شاه ، این بود که اساساً آنها این اقدامات یا روند و نتایجشان را با اندیشه هاى بنیادین موجود در ذهن خود – یعنى اصول و اعتقادات اسلامى – بیگانه مى یافتند نه این که وقتى رژیم شاه بر اثر نوسازى شدید ، تضعیف شد ، این بیگانگى را حس کرده باشند . ( 28 ) ج ) نظریه اقتصادى پیشینه نظریه تأثیر اقتصاد بر دگرگونى هاى اجتماعى و سیاسى ، با جامعه شناسى مارکسیستى آغاز شد . به گمان مارکس ، انقلاب ها ، محصول تعارض طبقاتى اند و موضوع اقتصاد و تعارض منافع پرولتاریا با منافع طبقه بورژوا ، نقش مهمى را در تحولات جوامع بشرى ، از جمله انقلاب ها ، ایفا مى کند .
بر اساس این نظریه ، گروهى از نویسندگان غربى و عده اى از گروه ها و تفکرات ایرانى چپ گرا ( مارکسیست – لنینیست ) ، » مشکلات اقتصادى « را عامل سقوط شاه و پیدایش انقلاب اسلامى مى دانند . این تحلیل گران ، اوضاع نابسامان اقتصادى ایران را در سقوط شاه ، تعیین کننده دانسته آن را به دو صورت زیر بیان کرده اند : . 1 استفاده از نظریه جیمز دیویس و منحنى جى {L= (J) =L} جیمز دیویس ، در کتاب « به سوى تئورى انقلاب » ، معتقد است که بالا رفتن انتظارات اقتصادى مردم ، به دنبال یک دوره پیشرفت اقتصادى و رکودى که پس از آن به وجود مى آید ، معمولاً مردم را به طور ذهنى ، از اوضاع ، بیمناک مى کند و آنان رو به شورش و انقلاب مى نهند . طرفداران این نظریه ، در تطبیق و توجیه چنین وضعیتى در پیدایش انقلاب اسلامى ، این گونه استدلال مى کنند که افزایش شدید و ناگهانى بهاى نفت ، منابع سرشار مالى جدیدى را در طى سال هاى 1960 تا 1970 م . در اختیار پیشرفت اقتصادى ایران قرار داد و به مقیاس وسیعى ، سیر صعودى در طبقات اقتصادى ایجاد نمود و توقعات آنها به گونه اى افزایش یافت که حکومت شاه ، نمى توانست حتى در شرایط عادى ، از عهده انجام آنها برآید ولى کاهش یکباره بهاى نفت ، شرایطى غیرعادى را بر ایران تحمیل کرد و در نتیجه ، شاه نتوانست جوابگوى انتظارات جدید باشد . . 2 نداشتن برنامه مشخص اقتصادى ، اجراى سیاست ریخت و پاش و ولخرجى هاى شاهانه در امور مبتذلى چون جشن هاى تاج گذارى و دوهزار و پانصد ساله ، توزیع ناعادلانه درآمدهاى ملى . به طور کلى فساد ، اسراف ، ظلم اقتصادى و فقر اکثریت مردم ایران از عوامل اصلى سقوط شاه بودند . ( 29 ) نقد و بررسى نظریه اقتصادى . 1 هرچند نظریه دیویس ممکن است در تبیین برخى زمینه هاى انقلاب ها و شورش ها مورد استفاده قرار گیرد ، اما این نظریه علاوه بر ابهام موجود در مفاهیم آن ، از یک سو نیازمند توجه و در نظر گرفتن نقش سایر عوامل مى باشد و از سوى دیگر ، جوامع از نظر روحیه عمومى ، ویژگى هاى فرهنگى ، سابقه تاریخى و .
. . ، با یکدیگر متفاوتند . بنابراین ، ممکن است مسیرهاى متفاوتى در جریان وقوع انقلاب ها یافته شود . . 2 افزون بر این ، پیشرفت اقتصادى که در این تحلیل مفروض انگاشته مى شود ، کجا ، چگونه و در چه زمینه هایى بود ؟ بر اساس واقعیات ، افزایش بهاى نفت ، هر چند منابع مالى سرشارى براى رژیم شاه به بار آورد ، ولى این درآمدها ، صرف کمک به نظام مالى و پولى و انحصارهاى کشورهاى غربى و خرید سهام شرکت هاى ورشکسته اروپا و آمریکا و خرید دیوانه وار فرآورده هاى تسلیحاتى شد و تنها ته مانده آن ، براى خرید مواد غذایى ، اجناس لوکس و . . . هزینه شد . بر این اساس ، طرفداران این نظریه ، باید ابتدا با ارائه دلایل کافى ، به اثبات وقوع پیشرفت سریع اقتصادى در ایران دوره پهلوى بپردازند . . 3 با وجود این که این تحلیل ، یکى از ابعاد فساد اقتصادى رژیم شاه را بیان مى کند ، اما تأکید آن بر مطرح کردن فساد و بیمارى هاى اقتصادى رژیم شاه ، به عنوان علت سقوط این رژیم و عامل پیروزى انقلاب اسلامى ، نتیجه گیرى صحیحى نیست . و همچنین این نظریه با موارد مشابه تاریخى کشورمان – قبل و بعد از انقلاب اسلامى – سازگارى ندارد یعنى ، زمانى که کشور ، دچار وضعیت وخیم شده ، نارضایتى هاى آشکارى را به وجود آورد اما هیچ گونه انقلابى به وقوع نپیوست . « میشل فوکو » نیز معتقد است که این انقلاب ، نمى تواند با انگیزه هاى اقتصادى و مادى صورت گرفته باشد زیرا جهان ، شاهد شورش و قیام همه ملت ، بر علیه قدرتى بود که مشکلات اقتصادى اش به آن اندازه مهم و بزرگ نبود که در نتیجه آن ، میلیون ها ایرانى به خیابان ها ریخته ، با سینه هاى عریان ، به مقابله با مسلسل ها بپردازند . بنابراین ریشه انقلاب ایران را باید در جایى دیگر جست وجو کرد . ( 30 ) د ) نظریه مذهب و جامعیت اسلام گروهى از محققان ، واقع بینانه ، به عامل مذهب و جامعیت اسلام در مواجهه با حکومت هاى استبدادى و توانایى آن در رهبرى ، گسترش بیدارى ، روحیه انقلابى و بسیج نهضت هاى اصیل مردمى توجه کرده ، ضمن پذیرش دخالت عوامل مختلف در تکوین انقلاب اسلامى ، اسلام خواهى مردم و اسلام زدایى شاه را عامل اصلى آن مى دانند .
( 31 ) از این دیدگاه ، « علت اصلى و اساسى قیام مردم ، این بود که شاه نسبت به نابودى ارزش هاى مسلط جامعه آنها که از مذهب و آیین آنها سرچشمه گرفته بود ، قیام کرد و به همین دلیل بود که با جریحه دار شدن احساسات مذهبى امت مسلمان ایران ، دیگر مجالى براى صبر و تحمل در مقابل سایر ناملایمات اجتماعى و اقتصادى وجود نداشت » . ( 32 ) امورى مانند حذف قید اسلام و قسم به قرآن در شرایط داوطلبان انجمن هاى ایالتى و ولایتى ، مخالفت با روحانیت و تغییر تاریخ هجرى به تاریخ شاهنشاهى ، از مظاهر سیاست هاى اسلام زدایى شاه مى باشند . ( 33 ) از سوى دیگر ، این تئورى بر جامعیت اسلام و نقش تعالیم اسلام در پیدایش انقلاب اسلامى ایران تأکید مى کند . چنین تفسیرى از دین اسلام و تبیین ابعاد مختلف اجتماعى ، سیاسى و فرهنگى آن ، مهم ترین تلاش علمى اندیشوران و متفکران معاصرى همچون علامه طباطبایى ، شهید مطهرى و دکتر شریعتى بود که منشأ شکل گیرى انقلاب اسلامى ایران شد . ( 34 ) شهید مطهرى در تحلیل ماهیت و عوامل ایجاد انقلاب ها ، سه نظریه را مطرح مى کند « یک نظریه این است که روح و ماهیت تمام انقلاب ها ، اقتصادى و مادى است طبعاً آرمان چنین انقلابى ، رسیدن به جامعه اى است که در آن از شکاف هاى طبقاتى ، اثرى نباشد یعنى رسیدن به جامعه اى بى طبقه . نظریه دوم ، این است که انقلاب ، هنگامى مى تواند انسانى باشد که ماهیتى آزادى خواهانه و سیاسى داشته باشد نه ماهیتى اقتصادى چون این امکان هست ( که ) در جامعه اى ، شکم ها را سیر بکنند و گرسنگى ها را تا حدى و یا به طور کلى از بین ببرند ، ولى به مردم حق آزادى ندهند حق دخالت در سرنوشت خود و حق اظهار نظر و اظهار عقیده را از آنها سلب بکنند . در چنین جامعه اى ، مردم براى کسب این حقوق از دست رفته ، قیام مى کنند و انقلاب به راه مى اندازند و به این ترتیب ، انقلابى نه با ماهیت اقتصادى ، بلکه با ماهیتى دمکراتیک و لیبرالى به وجود مى آورند .
علاوه بر دو نوع ماهیتى که ذکر کردیم ، انقلاب مى تواند ماهیتى اعتقادى و ایدئولوژیکى داشته باشد بدین معنى که مردمى که به یک مکتب ، ایمان و اعتقاد دارند و به ارزش هاى معنوى آن مکتب ، شدیداً وابسته هستند وقتى که مکتب خود را در معرض آسیب مى بینند و وقتى آن را آماج حمله هاى بنیان برافکن مى بینند ، خشمگین و ناراضى از آسیب هایى که بر پیکر مکتب وارد شده ، دست به قیام مى زنند . انقلاب این مردم ، ربطى به سیر یا گرسنه بودن شکمشان و یا ربطى به داشتن یا نداشتن آزادى سیاسى ندارد زیرا ممکن است اینان هم شکمشان سیر باشد و هم آزادى سیاسى داشته باشند ، اما از آن جا که مکتبى را که در آرزو و آرمان آن هستند ، استقرار نیافته مى بینند ، برمى خیزند و قیام مى کنند » . ( 35 ) از دیدگاه فوکو ، اسلام شیعى ، تنها عنصرى است که به انقلابیون ، نیرویى مقاومت ناپذیر در مقابل رژیم شاه بخشیده است . وى مى نویسد : سرنوشت عجیبى دارد این ایران در صبحدم تاریخ ، این کشور ، دولت و سازمان ادارى را پدید آورد بعدها نسخه آن را به اسلام سپرد و مقامات ایرانى در سمت دیوانى ، به خدمت امپراتورى هاى عربى در آمدند امّا در ایران ، از همین اسلام ، مذهبى بیرون آمده است که به ملتى که در مقابل دولت ایستاده است ، قدرت مقاوت و روحیه مبارزه بخشیده است . ( 36 ) بر این اساس ، مفهوم معنویت گرایى سیاسى ، قلب تحلیل فوکو از انقلاب اسلامى ایران را تشکیل مى دهد . به نظر وى ، روح انقلاب اسلامى ، در این حقیقت یافت مى شود که ایرانى ها از خلال انقلاب خود ، در جست وجوى ایجاد تحول و تغییر در خویش بودند . هدف اصلى آنان ، ایجاد یک تحول بنیادین در وجود فردى و اجتماعى ، حیات اجتماعى و سیاسى و در نحوه تفکر و شیوه نگرش بود . آنان ، راه اصلاح را در اسلام یافتند و اسلام براى آنان ، هم دواى درد فردى و هم درمان بیمارى ها و نواقص جمعى بود .
( 37 ) پىنوشتها : . 1 . ک : عبدالحمید ابوالحمد ، مبانى سیاست ، توس ، تهران ، 1376 ، ص . 346 {L= .P33,StatesandSocialRevolutions,ThebaSkacpol:See. =L} 2 . 3 منوچهر محمدى ، انقلاب اسلامى زمینه ها و پیامدها ، نشر معارف ، تهران ، 1380 ، ص . 27 . 4 جمعى از نویسندگان ، انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن ، نشر معارف ، قم : 1368 ، ص . 16 . 5 . ک : حمید عنایت ، « انقلاب در ایران سال 1979 مذهب به عنوان ایدئولوژى سیاسى » درآمدى بر ریشه هاى انقلاب اسلامى ، ص 147 – 144 تدا اسکاچپول ، « حکومت تحصیلدار و اسلام شیعى در انقلاب ایران » رهیافت هاى نظرى بر انقلاب اسلامى ، ص 186 – . 185 . 6 رک : عمید زنجانى ، انقلاب اسلامى ایران و ریشه هاى آن . . 7 رک : حاتم قادرى ، » موقعیت سرمدى امام خمینى « امام خمینى و حکومت اسلامى ، ج 8 روحانیت ، اجتهاد و دولت ، ص 315 – . 237 . 8 . ک : رهیافت نظرى بر انقلاب اسلامى ( مجموعه مقالات ) ، نشر معارف 1379 ص 296 – . 309 . 9 محمدرضا پهلوى ، پاسخ به تاریخ . ترجمه حسین ابوترابیان ، نشر مترجم ، تهران ، . 1371 . 10 . ک : صادق زیبا کلام . مقدمه اى برانقلاب اسلامى . نشر روزنه ، تهران ، 1372 ، ص . 30 . 11 . ک : آنتونى پارسونز ، مأموریت در ایران . ترجمه پاشا شریفى ، نشر راه نو ، تهران ، 1363 ویلیام سولیوان ، مأموریت درایران . ترجمه محمود مشرقى ، نشر هفته ، تهران ، . 1361 رابرت هایزر ، مأموریت در ایران ، ترجمه رشیدى ، نشر اطلاعات ، تهران ، . 1365 . 12 شاه ، در کتاب » پاسخ به تاریخ « ، به هر دو ( تنبیه شاه و حسادت غرب ) اشاره مى کند . . 13 انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن ، جمعى از نویسندگان ، نشر معارف ، قم ، 1380 ، ص 21 – . 20 . 14 مقدمه اى بر انقلاب اسلامى ، ص 25 – . 23 عمادالدین باقى ، تولد یک انقلاب ، نشر سرایى ، تهران ، 1382 ، ص 303 – . 328 . 15 منوچهر محمدى ، انقلاب اسلامى ، زمینه ها و پیامدها ، نشر معارف ، قم ، 1380 ، ص . 134 . 16 اسدالله خلیلى ، روابط ایران و آمریکا ، بررسى دیدگاه نخبگان آمریکایى ، مؤسسه فرهنگى مطالعات و تحقیقات بین المللى ایران معاصر ، تهران ، 1381 ، ص . 486 . 17 نقد آسیب شناسانه تئورى هاى انقلاب ، ص . 21 . 18 . ک : انقلاب اسلامى ، زمینه ها و پیامدها ، ص 140 – . 134 . 19 رک : ریشه هاى انقلاب ایران ، ص 341 – . 346 . 20 . ک : حمید دهقان ، پژوهشى نو پیرامون انقلاب اسلامى ، انتشارات مدین ، قم ، صص 47 – . 44 . 21 . ک : محمدتقى سبزه اى ، نقد آسیب شناسانه تئورى هاى انقلاب ، ص 14 – . 21 . 22 آنتونى پارسونز ، غرور و سقوط ، ترجمه دکتر منوچهر راستین ، انتشارات هفته ، تهران ، .
1363 . 23 انقلاب اسلامى ، زمینه ها و پیامدها . . 24 ریشه هاى انقلاب ایران ، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهى ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، ص 102 و 111 و 148 و . 177 . 26 انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن ، ص 23 – . 22 . 27 نگاهى به رهیافت هاى مختلف در مطالعه انقلاب اسلامى ایران ، مجله راهبرد ، شماره 9 ، بهار . 1375 . 28 انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن ، ص . 150 . 29 همان . . 30 . ک : پژوهشنامه متین ، ش 1 ، ص 209 – 224 على ذوعلم ، جرعه جارى ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى ، ص 102 – . 87 . 31 رک : عمید زنجانى ، انقلاب اسلامى ایران و ریشه هاى آن ، ص . 572 . 32 منوچهر محمدى ، تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران ، انتشارات امیر کبیر ، چاپ سوم ، تهران ، 1370 ، ص . 88 . 33 رک : سیدحمید روحانى ، نهضت امام خمینى ، مرکز اسناد انقلاب اسلامى ، ج 3 ، تهران ، ص 1011 – . 839 . 34 . ک : عبد الحسین خسرو پناه ، اسلام جامع نگر و انقلاب اسلامى ایران ، جرعه جارى ، ص . 40 . 35 مرتضى مطهرى ، پیرامون انقلاب اسلامى ، صدرا ، ص 41 – 42 مرتضى مطهرى ، نهضت هاى اسلامى در صدساله اخیر ، صدرا ، ص 65 – . 66 . 36 جعفر خوشروزاده ، میشل فوکو و انقلاب اسلامى رویکردى فرهنگى از منظر چهره هاى قدرت ، اندیشه انقلاب اسلامى ، شماره 7 و . 8 . 37 میشل فوکو ، ایرانى ها چه رؤیایى در سر دارند ؟ ، ترجمه حسین معصومى همدانى ، ص 64 انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن .
( 1 ) هانا آرنت ، انقلاب ، ترجمه حضرت آیه الله فولادوند ، تهران : انتشارات خوارزمى 1361 ، ص 65 ( 2 ) عبدالحمید ابوالمحمد ، مبانى سیاست ، تهران توس 1376 ، ص . 364 ( 3 ) ریمون آرون ، مراحل اساسى اندیشه در جامعه شناسى ، ترجمه باقر پرهام ، ص 303 ( 4 ) جمعى از نویسندگان ، انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن ، نشر معارف 1368 ، ص 16 ( 5 ) مرتضى مطهرى ، پیرامون انقلاب اسلامى ، تهران انتشارات صدرا ، 68 ، ص 30 و 31 ( 6 ) همان ، ص 31 و 32 و 33 ( 7 ) همان ، ص 119 ( 8 ) همان ، ص 40 و 41 ( 9 ) همان ، ص 57
اما دلایل فروپاشی سلسله پهلوی:
به طور کلى چهار عامل عمده براى انقلاب در یک جامعه لازم است که معمولا در هر انقلابى دیده مى شود :
. 1 نارضایتى عمیق از شرایط موجود ، این نارضایتى وقتى پدید مى آید که افراد از بهبود شرایط موجود به صورت مسالمت آمیز ناامید شده آن را غیر قابل تحمل بیابند .
. 2 پذیرش اندیشه یا اندیشه هاى جدید جایگزین ( ایدئولوژى انقلاب ) ایدئولوژى در هر انقلابى به منزله قانون و طرح نامه آن محسوب مى گردد که آینده روشنى را فراروى انقلابیون قرار مى دهد و آنان را براى مبارزه بر مى انگیزد ، هیچ انقلابى بدون گسترش اندیشه هاى جدید روى نداده است تلاطم اندیشه ها بخشى از وضع پیش از انقلاب را تشکیل مى دهد و از آنجا که انقلاب یک فرآیند است نه واقعه و حادثه از لحظه تکون اندیشه انقلابى شروع تا زمان قیام عمومى و منازعه انقلابى و براندازى و جابجایى قدرت و تثبیت نظام جدید و تحقق آرمانهاى انقلاب ادامه مى یابد پیداست ایدئولوژى هر چه غنى تر و عمیق تر باشد و آینده روشن ترى را در برابر انسان قرار دهد قطعا در ایجاد بسیج و روحیه انقلابى جمعى موفق تر خواهد بود .
. 3 روحیه انقلابى ، منظور از روحیه وضعى است که سبب اعتماد به نفس در افراد مى شود ، آن ها بى توجه به اقدامات سرکوب گرانه یا رفرمیستى رژیم ها تنها به پیشبرد انقلاب مى اندیشند و در راستاى هدف خود که واژگونى رژیم موجود و بناى ساختار سیاسى نوین است گام بر مى دارند . بسیارى از ملتها ممکن است از وضعیت موجود ناراضى باشند اما چون اراده جدى براى ایجاد تغییرات ندارند و در صورت اراده جدى آن را به صورت جمعى ندارند لذا از انجام هر اقدامى عاجزند .
. 4 وجود و نقش آفرینى ساختارهاى سیاسى _ اجتماعى در رهبرى انقلاب
رهبرى و ساختارها که ممکن است از مدت ها پیش از پیدایش وضعیت انقلابى وجود داشته باشند در گسترش ناخشنودى از وضع موجود ، ارائه و تبلیغ اندیشه هاى جدید و ایجاد وگسترش روحیه انقلابى در مردم نقش عمده اى دارند . 4
شهید مطهرى ( ره ) ریشه انقلاب را دو چیز مى دانند یکى نارضائى و خشم از وضع موجود و دیگر آرمان یک وضع مطلوب شناختن یک انقلاب یعنى شناخت عوامل نارضائى و شناخت آرمان مردم 5 ایشان در تحلیل ماهیت و عوامل ایجاد انقلاب ها سه نظریه را مطرح مى کنند یک نظریه این است که روح و ماهیت تمام انقلابها اقتصادى و مادى است طبعا آرمان چنین انقلابى رسیدن به جامعه اى است که در آن از شکافهاى طبقاتى اثرى نباشد یعنى رسیدن به جامعه اى بى طبقه .
نظریه دوم این است که انقلاب هنگامى مى تواند انسانى باشد که ماهیتى آزادیخواهانه و سیاسى داشته باشد نه ماهیتى اقتصادى چون این امکان هست در جامعه اى شکم ها را سیر بکنند و گرسنگى ها را تا حدى و یا بطور کلى از بین ببرند ولى به مردم حق آزادى ندهند ، حق دخالت در سرنوشت خود و حق اظهار نظر و اظهار عقیده را از آنها سلب بکنند در چنین جامعه اى مردم براى کسب این حقوق از دست رفته قیام مى کنند و انقلاب براه مى اندازند و به این ترتیب انقلابى نه با ماهیت اقتصادى بلکه با ماهیتى دمکراتیک و لیبرالى بوجود مى آورند .
علاوه بر دو نوع ماهیتى که فکر کردیم انقلاب مى تواند ماهیتى اعتقادى و ایدئولوژیکى داشته باشد بدین معنى که مردمى که به یک مکتب ایمان و اعتقاد دارند و به ارزشهاى معنوى آن مکتب شدیدا وابسته هستند وقتى که مکتب خود را در معرض آسیب مى بینند و وقتى آنرا آماج حمله هاى بنیان برافکن مى بینند خشمگین و ناراضى از آسیبهائى که بر پیکر مکتب وارد شده و در آرمان برقرارى مکتب بطور کامل و بى نقص ، دست به قیام مى زنند انقلاب این مردم ربطى به سیر یا گرسنه بودن شکمشان و یا ربطى با داشتن یا نداشتن آزادى سیاسى ندارد ، چرا که ممکن است اینان هم شکمشان سیر باشد و هم آزادى سیاسى داشته باشند اما از آنجا که مکتبى را که در آرزو و آرمان آن هستند ، استقرار نیافته مى بینند ، بر مى خیزند و قیام مى کنند . 6
« انقلاب اسلامى و عوامل وقوع انقلاب »
انقلاب اسلامى ایران چهار عامل یاد شده براى وقوع انقلاب را در نوع نیرومند آن دارا بود که کمتر انقلابى دیده مى شود .
_ نارضایتى ویژه از وضع موجود در انقلاب اسلامى با شاخص هایى مانند تظاهرات ، درگیریها و اعتصاب عمومى و تنفر همگان از رژیم شاهنشاهى و . . . با توجه به این که شدت و عمق ناخشنودى به میزان نزدیک بودن آن به جنبه هاى فکرى و عقیدتى و در این گستره نیز به ارتباط آن با افکار داراى اصالت فرهنگى قوى وابسته است مى توان گفت نارضایتى در ایران از دیگر انقلاب هاى معاصر شدیدتر و عمیق تر بود .
_ اندیشه سیاسى جایگزین در انقلاب اسلامى : اسلام به عنوان ایدئولوژى انقلاب مطرح بود و هدف اصلى قیام مردم به حاکمیت رساندن مکتب و موازین اسلامى بود که این آرمانها در کلیه شعارهاى کوبنده تمامى قشرها متجلى بود و اسلام بود که در جذب و تحرک بخشیدن به نیروهاى مومن نقش تعیین کننده داشت پیوند ایدئولوژى انقلاب اسلامى با فرهنگ عمومى کشور و به عبارت دیگر اصالت فرهنگى آن از نکات عمده تفاوت هاى انقلاب اسلامى با دیگر انقلاب هاى معاصر است .
_ در انقلاب اسلامى رهبرى بى نظیر و هوشمندانه امام خمینى ( ره ) و پیوند ویژه دینى و تاریخى روحانیت با مردم وضعى استثنایى پدید آورد و به موقعیت سریع در برانگیختن نارضایتى عمومى ، گسترش آرمان انقلاب اسلامى ، ایجاد و گسترش روحیه انقلابى و بسیج عمومى و به صحنه آوردن مردم انجامید . و به تعبیر شهید مطهرى ( ره ) فداى امام خمینى ( ره ) از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفاى روح این ملت بر مى خاست مردمیکه در طول چهارده قرن حماسه محمد ( ص ) ، على ، زهرا ، حسین ، زینب ، سلمان ، ابوذر و . . . . و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود ، بار دیگر همان نداى آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند على را و حسین را در چهره او دیدند ، او را آینده تمام نماى فرهنگ خود که تحقیر شده بود ، تشخیص دادند ، امام چه کرده او به مردم ما شخصیت داد . خود واقعى و هویت اسلامى آنها را به آنان بازگرداند . 7
_ روحیه انقلابى در انقلاب اسلامى با شاخص هایى چون عدم تسلیم انقلابیون در برابر اقدامات رفرمیستى رژیم و بى توجهى به اقدامات سرکوب گرانه رژیم و وجود روحیه شهادت طلبى و فداکارى در راه آرمان مشخص مى شود . از این رو انقلاب اسلامى با هیچ انقلاب دیگرى قابل مقایسه نیست .
در تحلیل و تبیین انقلاب اسلامى براساس تکیه بر عوامل فرهنگى ، اجتماعى ، اقتصادى ، روانشناختى ، سیاسى و رهیافتهاى چند سببى نظریات متفاوتى مطرح شده است که براى آگاهى بیشتر به کتابهاى رهیافت نظرى بر انقلاب اسلامى ( مجموعه مقالات ) ، نشر معارف 1379 ص 296 تا 309 مراجعه شود .
مرحوم شهید مطهرى در تحلیل انقلاب اسلامى با اشاره به دیدگاههاى متفاوت در این زمینه چنین مى فرماید : « در کنار این نظرات ، نظر دیگرى وجود دارد که خود ما نیز موافق آن هستیم ، انقلاب ایران به اعتراف بسیارى یک انقلاب مخصوص به خود است یعنى براى آن نظیرى در دنیا نمى توان پیدا کرد . . . از نظر ما این انقلاب ، اسلامى بوده است . راز موفقیت نهضت ما در این بوده است که نه تنها به عامل معنویت تکیه داشته بلکه دو عامل دیگر _ مادى و سیاسى _ را نیز با اسلامى کردن محتواى آنها در خود قرار داده است . . . 8 انقلاب اسلامى یعنى راهى که هدف آن اسلام و ارزشهاى اسلامى است و انقلاب و مبارزه صرفا براى برقرارى ارزشهاى اسلامى انجام مى گیرد . 9 در ادامه جهت آگاهى بیشتر مقاله اى تحت عنوان « نظریه هاى انقلاب ، علیرضا محمدى ، نشریه الکترونیکى پرسمان » ارائه مى شود : پیروزى انقلاب اسلامى ایران ، یکى از تحولات شگرف و عظیم قرن بیستم به شمار مى رود که با ویژگى هاى منحصر به فرد خویش ، نه تنها بسیارى از تئورى پردازان پدیده انقلاب را شگفت زده کرد ، بلکه در شالوده کاخ رفیع دانش اجتماعى و نظریات رایج پیرامون تبیین انقلاب ها نیز لرزه افکنده ، آنها را در تبیین علل پیدایش و وقوع پیروزى انقلاب اسلامى ، با چالش مواجه ساخت تا آن جا که برخى در جهت حل این معما ، دست به ارائه تحلیل ها و نظریات کاملاً غیرعلمى و خیال پردازانه زده ، عجز و ناتوانى خویش را بیش از پیش آشکار ساختند . نوشتار حاضر درصدد است تا ضمن نقد و بررسى « تئورى توطئه » پیرامون انقلاب اسلامى ، به صورت گذرا ، مرورى بر سایر نظریات مطرح در این زمینه داشته باشد و به شناسایى علت اصلى پیدایش و وقوع انقلاب اسلامى بپردازد . مفهوم شناسى انقلاب در اصطلاحات سیاسى و اجتماعى ، انقلاب {L= (Revolution) =L} ، داراى تعریف هاى متعدد و مختلفى است . ( 1 ) از دیدگاه تدا اسکاچپل ، « انقلاب سیاسى ، با تغییر حکومت ، بدون تغییر در ساختار اجتماعى همراه است اما انقلاب اجتماعى ، عبارت است از انتقال و دگرگونى سریع و اساسى حکومت و ساختارهاى اجتماعى و تحول در ایدئولوژى غالب کشور » ( 2 ) در یک جمع بندى ، انقلاب ، حرکتى مردمى ، در جهت تغییر سریع و بنیانى ارزش ها و باورهاى مسلط ، نهادهاى سیاسى ، ساختارهاى اجتماعى ، رهبرى ، روش ها و فعالیت هاى حکومتى یک جامعه است که توأم با خشونت باشد .
( 3 ) به طور کلى ، چهار عامل عمده ، براى وقوع انقلاب در یک جامعه لازم است . این عوامل که معمولاً در هر انقلابى دیده مى شوند عبارتند از : . 1 نارضایتى عمیق از شرایط موجود . . 2 گسترش و پذیرش اندیشه یا اندیشه هاى جدید جایگزین ( ایدئولوژى انقلابى ) . . 3 گسترش روحیه انقلابى در افراد جامعه . . 4 وجود رهبرى و نقش آفرینى ساختارهاى سیاسى – اجتماعى بسیج گر . ( 4 ) انقلاب اسلامى ایران ، چهار عامل فوق را در مرحله وقوع ، دارا بود اول این که نارضایتى از وضع موجود در انقلاب اسلامى ، با شاخص هایى مانند اعتصاب ها ، تظاهرات ، درگیرى ها و تنفر همگان از رژیم شاهنشاهى ، گستردگى زیادى داشت . دوم این که آموزه هاى اسلامى به عنوان ایدئولوژى و اندیشه سیاسى جایگزین ، در انقلاب اسلامى مطرح بود و در شعارها ، تظاهرات ، بیانیه ها ، سخنرانى ها و اعلامیه هاى مردم و رهبران انقلابى ، نقش اصلى و تعیین کننده داشت . سوم این که در انقلاب اسلامى ، رهبرى بى نظیر و هوشمندانه امام خمینى و پیوند ویژه دینى و تاریخى روحانیت با مردم ، به بهترین وضع ممکن ، نقش بیدارى انقلابى و گسترش آرمان انقلاب اسلامى را ایفا کرد و سرانجام این که روحیه انقلابى در انقلاب اسلامى ، با شاخص هایى چون عدم تسلیم انقلابیون در برابر اقدامات ظاهرى رژیم و بى توجهى به اقدامات سرکوب گرانه آن ، به خوبى قابل مشاهده بود . ( 5 ) با توجه به چنین عواملى است که انقلاب اسلامى ایران در شمار انقلاب هاى کبیر اجتماعى جاى دارد و با توجه به ویژگى هاى ممتاز خویش ، با هیچ کدام از انقلاب هاى تاریخى معاصر ، قابل مقایسه نمى باشد . این انقلاب را مى توان این گونه تعریف کرد : انقلاب اسلامى ، یک دگرگونى بنیادى در ساختار کلى جامعه و نظام سیاسى آن است که بر اساس « جهان بینى ، موازین و ارزش هاى اسلامى » ، « نظام امامت » ، « آگاهى و ایمان مردم » ، « حرکت و پیش گامى متقین » و « قیام قهرآمیز توده هاى مردم » ، شکل گرفته است . ( 6 ) نظریه پردازى پیرامون انقلاب اسلامى انقلاب اسلامى ، پدیده اى بود که به دلیل پیچیدگى ها و خصوصیات ویژه اش ، نظریات مختلفى پیرامون آن ارائه شد .
( 7 ) درباره علل اصلى پیروزى انقلاب ، بین اندیشمندان این رشته و نیروهاى درگیر در انقلاب ، اتفاق نظر وجود ندارد و با تکیه بر عوامل فرهنگى ، اجتماعى ، اقتصادى ، روان شناختى و سیاسى ، نظریات متفاوتى مطرح شده است . ( 8 ) به طور کلى ، مى توان نظریات پیرامون انقلاب اسلامى ایران را در چهار دسته زیر خلاصه کرد : الف ) نظریه توطئه از آن جا که وقوع انقلاب اسلامى در سال 1357 ، براى صاحب نظران داخلى و خارجى و نیروهایى که در انقلاب نقش داشتند ، امرى شگفت آور و نامنتظره مى نمود ، گروهى با تمسک به تحلیل هاى غیرعلمى ، نظریه توطئه {L= (conspiracytheory =L} ) و طرح ریزى از پیش تعیین شده خارجى ها ، خصوصاً آمریکا و انگلستان را منشأ وقوع انقلاب دانسته ، پیروزى انقلاب را با اتکا بر این فرضیه تحلیل کردند . در این نوع از تحلیل ، هر تحولى را به یک منبع انسانى ، اما قادر مطلق ، نسبت مى دهند که گویى هر آن چه اراده کند ، مى تواند به انجام رساند که در مورد شاه ، این منبع قدرت مطلق ، غرب – به ویژه ایالات متحده و انگلیس – است که این برداشت ، خود ناشى از وجود نوعى ترس روانى نسبت به آنهاست . شخص محمدرضا شاه ، اعضاى خاندان سلطنت ، دربار ، مقامات ارشد رژیم پهلوى ، وابستگان به رژیم ، سران نظامى و انتظامى ، طیفى از سلطنت طلب ها ، مارکسیست ها و سرانجام ، برخى مردم کوچه و بازار ، در شمار طرفداران این نظریه جاى دارند . محمدرضا شاه در تمامى مصاحبه ها و کتاب هاى خود ، با صراحت از توطئه و برنامه ریزى غربى ها به عنوان عامل سقوط خود سخن گفته است . او در مصاحبه « چگونه آمریکایى ها مرا سرنگون کردند » یا در کتاب « پاسخ به تاریخ » ( 9 ) ، به شکلى بسیار خام اندیشانه ، علت وقوع انقلاب و سرنگونى سلطنت خود را در توطئه دولت هاى غربى جست وجو مى کند . ( 10 ) از میان سیاست مداران غربى و مأموران سیاسى خارجى که به این نظریه پرداخته اند ، مى توان از سولیوان ، سفیر ایالات متحده ، آنتونى پارسونز ، سفیر بریتانیا و ژنرال هایزر نام برد .
( 11 ) تئورى توطئه ، قرائت هاى متعدد و مختلفى دارد و هواداران آن ، غالباً غرب و به ویژه آمریکا و انگلیس را متهم به برنامه ریزى براى سقوط شاه و وقوع انقلاب مى کنند . مهم ترین شواهد و مستندات آنان براى اثبات ادعاى خویش ، عبارتند از : . 1 تنبیه شاه برخى معتقدند که انگلیس با این کار ، مى خواست از شاه به دلیل نزدیک شدنش به آمریکا ، انتقام بگیرد . عده اى دیگر بر این باورند که غرب مى خواست شاه را به سبب نقش کلیدى اش در افزایش قیمت نفت اوپک ، در نیمه اول دهه 1350 ش ، تنبیه کند . . 2 حسادت غرب و احساس خطر از پیشرفت هاى ایران گروهى با اشاره به پیشرفت هاى سریع در جهت صنعتى شدن ایران ، این چنین القا مىکنند که غرب وقتى بازارهاى خود را در خطر دید ، رژیم شاه را سرنگون کرد تا جلوى ایجاد « ژاپن دوم » را بگیرد زیرا ایران در سال هاى آخر عمر حکومت پهلوى ، شتابان به سمت توسعه اقتصادى و صنعتى گام برمى داشت و غربى ها ، به سبب حسادت و در خطر بودن بازارهاى خود – در صورت ورود فرآورده هاى صنعتى ، معدنى و کشاورزى ایران به بازارهاى بین المللى – و طرح هاى بلندپروازانه شاه در افزایش توان نظامى ، نقشه توطئه علیه شاه را طراحى کردند . ( 12 ) . 3 نابود ساختن ذخایر ارزى ایران و منطقه به دنبال افزایش ناگهانى بهاى نفت ، ذخایر پولى ایران و کشورهاى حوزه خلیج فارس ، افزایش یافته بود و این موضوع مى توانست براى سیستم پولى غرب ، مخاطره آمیز باشد و اگر صاحبان ذخایر ارزى تصمیم مى گرفتند یکباره سپرده هایشان را از بانک هاى غربى بیرون بکشند ، نظام مالى غرب ، فلج مى شد . در این موقعیت ، غرب با خلق انقلاب ایران و سپس جنگ ایران و عراق ، ذخایر ارزى آنها و حامیانشان را در مسیر خرید اسلحه و مهمات به کار انداخت و با کاهش آن ذخایر ، خطر احتمالى را از میان برد .
. 4 پیش گیرى از انقلاب کمونیستى از دیدگاه مارکسیست هاى ایرانى ، تضادهاى درونى رژیم در سال هاى آخر عمرش ، شرایط ذهنى و عینى انقلاب را فراهم آورده بود و کشور مى رفت تا پذیراى یک انقلاب کمونیستى شود . در این موقعیت ، امپریالیسم آمریکا دخالت کرد و با توطئه چینى ، انقلاب اسلامى را پدید آورد تا از تولد انقلاب کمونیستى و ظهور جنبش هاى انقلابى کارگرى ، جلوگیرى کند . ( 13 ) . 5 حفظ رژیم صهیونیستى دسته دیگرى از طرفداران این نظریه ، علت سقوط شاه را اسراییل مى دانند و معتقدند که ارتش ایران در زمان محمدرضا شاه ، مى رفت که به پنجمین نیروى نظامى بزرگ دنیا تبدیل شود و این چنین نیرویى ، مى توانست براى رژیم صهیونیستى ، خطر بالقوه اى باشد و ممکن بود با وقوع انقلابى در مصر یا لیبى یا به هر طریق دیگرى ، نیروهاى ایرانى متوجه اسراییل شوند از این رو ، اسراییل با ایجاد انقلاب اسلامى و سپس جنگ هشت ساله عراق علیه ایران ، دو نیروى عمده منطقه را خنثى کرد . ( 14 ) . 6 سیاست حقوق بشر کارتر برخى بر این گمانند که دخالت شاه در جریان انتخابات ریاست جمهورى آمریکا ، در نوامبر 1976 م . / 1355 ش . و صرف مبالغ زیادى جهت تبلیغات انتخاباتى ژنرال فورد ، رقیب کارتر ، سبب شد تا کارتر بعد از پیروزى در انتخابات و تصدى ریاست جمهورى آمریکا ، عکس العمل نشان داده ، با بهانه ساختن سیاست حقوق بشر و آزادى سیاسى در ایران و اصرار بر اجراى آن از سوى شاه ، زمینه هاى لازم را براى گسترش شورش ها و انقلاب ، فراهم آورد . این نظریه ، نه تنها در آمریکا ، بلکه در ایران هم معتقدان زیادى داشت که سقوط شاه را به اِعمال سیاست حقوق بشر کارتر مربوط مى دانند چنانکه » کسینجر « در یادداشت هاى خویش ، اعمال حقوق بشر در ایران را از خیانت هاى کارتر به آمریکا و عامل از دست رفتن شاه و پیروزى انقلاب ایران قلمداد کرده بود . . 7 تعامل دو ابرقدرت عده دیگرى معتقدند که ایران ، قربانى بده بستان دو ابرقدرت شد آمریکا ایران را داد تا در جایى دیگر از شوروى امتیاز بگیرد .
نقد و بررسى تئورى توطئه چگونگى شکل گیرى این قبیل نگرش ها ، نیازمند مراجعه به تاریخ سیاسى – اجتماعى ایران است . مردم ایران ، در طول تاریخ ، به دلیل تهاجم وحشیانه قبایل و اقوام مختلف از یک سو و نفوذ و دخالت آشکار و پنهان قدرت هاى استعمارى در حوادث مهم و سرنوشت سازى نظیر انقلاب مشروطه ، ظهور و سقوط رضا شاه ، نهضت ملى نفت ، کودتاى 28 مرداد 1332 و . . . ، نسبت به عوامل بیگانه ، کاملاً بى اعتماد و بدبین بودند حکومت هاى استبدادى نیز براى سرپوش گذاشتن بر ضعف ها ، کاستى ها و خیانت هاى خود ، تمام مشکلات را به بیگانگان نسبت مى دادند . بدیهى است که انقلاب اسلامى ایران نیز با توجه به غیرمترقبه بودن آن براى خود رژیم و بسیارى از ناظران داخلى و بین المللى ، از این قاعده مستثنا نیست و عده اى به جاى تحلیل و درک واقع بینانه ریشه ها و عوامل واقعى آن ، به تخیل گرایى ، اوهام و طرح توطئه قدرت هاى نامرئى خارجى پناه بردند . پاک کردن این ذهنیت غیرعلمى نیز بسیار دشوار و نیازمند نقد آراء و استدلال هاى طرفداران این نظریه مى باشد . دلایل بطلان نظریه توطئه . 1 ایران قبل از پیروزى انقلاب اسلامى ، کشورى کاملاً وابسته به قدرت هاى بزرگ ، به ویژه آمریکا و منطقه نفوذ بیگانگان و صحنه یکه تازى آنان ، بود . کارتر ، رئیس جمهور وقت آمریکا ، از ایران به عنوان « جزیره ثبات در پرتلاطم ترین منطقه دنیا » ( 15 ) یاد کرده ، با ابراز رضایت از شاه اعلام کرد : « در جهان ، هیچ کشورى وجود ندارد که در برنامه ریزى امنیت نظامى متقابل و مسائل منطقه اى مشترک ، به اندازه ایران به ما نزدیک باشد و ما تا این حد با او مشاوره داشته باشیم » . اسناد تاریخى و مدارک کشف شده از سفارت آمریکا در ایران نیز به خوبى ، مبیّن این موضوع است که غرب ، نه تنها از هیچ گونه تلاشى در جهت تقویت پایه هاى رژیم پهلوى در ایران دریغ نمى ورزید ، بلکه وقوع انقلاب و سرنگونى رژیم پهلوى را نیز به هیچ وجه احتمال نمى داد چنانکه سازمان تحلیل اطلاعات دفاعى که وزارت دفاع و نیروهاى مسلح آمریکا را تغذیه اطلاعاتى مى کند ، در مرداد 1357 ش .
در ارزیابى از موقعیت رژیم پهلوى ، چنین اظهار مى کند : » ایران در وضعیت انقلابى یا ما قبل انقلابى قرار ندارد « . سازمان سیا نیز در ارزیابى اطلاعاتى خود در 6 مهر 1357 ش . اعلام کرد : » انتظار مى رود که شاه در ده سال آینده نیز همچنان به صورت فعال در قدرت بماند « . از سوى دیگر ، در شعارها و موضع گیرى هاى انقلابیون و رهبران آنان نیز نه تنها هیچ گونه شاهدى بر حمایت از قدرت هاى غرب و شرق وجود ندارد ، بلکه شواهد ، مبین تضاد و خصومت شدید نهضت انقلابى با نفوذ و سلطه استعمارگران است چنان که » پاتریک کلاوسون « ، رئیس تحقیقات مؤسسه سیاست هاى خاور نزدیک واشنگتن نیز چنین اعتراف مى کند : « جمهورى اسلامى ، یک خط عقیدتى به حساب مى آید که نمى توان آن را سبک شمرد . ایران به عنوان یک خطر بالقوه از لحاظ برد جغرافیایى ، منحصر به فرد است » . ( 16 ) . 2 طرفداران این نظریه ، نه تنها در جهت اثبات مدعاى خویش ، هیچ گونه دلیل و مدرک معتبرى ارائه نمى کنند ، بلکه پیش فرض هاى اولیه آنان نیز کاملاً بى اساس است به طور مثال ، هیچ کس در غرب دچار این توهم نشده بود که ایران به زودى به پاى ژاپن خواهد رسید بلکه بسیارى از تحلیل گران واقع بین غربى معتقد بودند که پروژه هاى اقتصادى شاه ، غالباً بلندپروازانه ، غیرمعقول و غیرواقع بینانه است . همچنین اگر سیاست غرب ، مبنى بر عدم توسعه اقتصادى کشورها بود ، در این صورت ، به جز ژاپن ، کشورهاى دیگر مانند کره جنوبى ، تایوان ، سنگاپور ، هنگ کنک ، مالزى و ترکیه نیز که در جهت توسعه گام برداشتند ، مى باید گرفتار دسیسه و توطئه غرب ، مى شدند . ( 17 ) . 3 در مورد سیاست حقوق بشر کارتر و تأثیر آن در وقوع انقلاب اسلامى نیز باید وجود فشار و تحمیل سیاست حقوق بشر به شاه ، با مدارک و اسناد معتبر ثابت شود و معلوم شود که چه جناح و گروهى از چنین سیاستى بهره برده اند و بدان وابسته بوده اند .
با توجه به اسناد و مدارک منتشر شده ، مى توان اثبات کرد که نه تنها دلیلى بر اعمال و تحمیل چنین فشارى نمى باشد ، بلکه شواهد و قراین زیادى وجود دارد که خلاف آن را ثابت مى کند بدین معنا که برنامه فضاى باز سیاسى شاه ، ارتباطى با حقوق بشر کارتر نداشت و اصولاً دولت کارتر ، ایران را از اصول کلى اجراى حقوق بشر ، مستثنا کرده بود چنان که » آنتونى پارسونز « ، سفیر وقت انگلیس در ایران ، چنین اظهار مى دارد : « بسیارى از مردم مى گفتند که این برقرارى آزادى ، نتیجه فشار مستقیمى است که از طرف دولت کارتر به شاه وارد مى شود . من این نظریه را در آن هنگام نپذیرفتم و اکنون نیز نمى پذیرم » . در دوران حکومت کارتر ، روابط و میزان مبادلات دو کشور ، در گسترده ترین حد ، برقرار بود صادرات به ایران ، به مرز 3 / 6 میلیارد دلار رسید و علاوه بر آن ، کارتر ، یک قرارداد چند میلیارد دلارى ، براى تأسیس پنج نیروگاه اتمى ، با شاه امضا کرد . در اولین سال حکومت کارتر ، تحویل سلاح به ایران ، به حد اعلاى خود ( 2 / 4 میلیارد دلار ) رسید . بر این اساس ، سیاست حقوق بشر کارتر ، هیچ گونه محدودیت و فشارى براى شاه ، در برنداشت . « کریستوس خواندیس » ، پس از بررسى وسیع اسناد و مدارک موجود در آمریکا و اسناد منتشر شده از داخل سفارت آمریکا در ایران ، چنین نتیجه گیرى مى کند : « حقوق بشر کارتر ، نه تشکیل دهنده اسب ترواى کارتر در دربار شاه بود و نه عامل اصلى در بروز انقلاب به حساب مى آمد . انقلاب ، دیر یا زود ، با حقوق بشر کارتر و یا بدون آن ، صورت مى گرفت . این در حقیقت ناشى از تضادهاى درونى جامعه ایران بود تضادهایى که با نقش وسیعى که آمریکا در طول 25 سال در ایران داشت ، افزایش یافته بود و یک رژیم ظاهراً باثبات و محکم را متلاشى و تحت امواج اصلى ترین انقلاب مردمى ، آن را ساقط کرد » .
( 18 ) هنگامى که حکومت پهلوى به روزهاى پایان عمرش نزدیک شد و پیروزى انقلاب ، اجتناب ناپذیر گردید ، آمریکا به حمایت از دولت بختیار پرداخت و پس از ناکامى ، دولت محافظه کار مهندس بازرگان را به رسمیت شناخت اما ناکارآمدى این قبیل اقدامات ، در مهار امواج کوبنده انقلاب اسلامى ، این کشور را با چالشى کاملاً جدى و بى سابقه مواجه کرد به طورى که « سایروس ونس » ، وزیر امور خارجه دولت کارتر ، در این باره مى گوید : « رفتن ایران از صف کشورهاى متحد آمریکا و افتادن این کشور به دست رژیمى که دوست ما نیست ، ضربه اى اساسى به منافع سیاسى – امنیتى ما در آسیاى جنوب غربى و خاورمیانه به شمار مى رود » . ( 19 ) . 4 افزون بر تخیلى بودن چنین نظریه اى ، ادعاهاى طرفداران این نظریه ، درباره علل و عوامل دخیل در پیروزى انقلاب اسلامى ، به هیچ وجه قابل اثبات نیست ( 20 ) نظریه توطئه ، به فرض قبول تمامى ادعاهاى خیال پردازانه و غیرواقعى آن ، تنها توجیه کننده برخى عوامل سقوط و تضعیف شاه است و چنان که مى دانیم ، انقلاب هاى بزرگ ، تنها براندازى یک نظام سیاسى نیستند بلکه نیازمند حضور پرقدرت عوامل متعدد دیگرى نیز مى باشند . اصولاً نمى توان یک انقلاب بزرگ را که ریشه در اعماق تاریخ یک کشور دارد و از همراهى اکثریت قریب به اتفاق ملت برخوردار است و سبب تحولات عمده اى در سطح داخلى ، منطقه اى و بین المللى گردیده است و بیش از همه ، منافع قدرت هاى بزرگ را تهدید کرده ، با فرضیه هاى غیرعلمى و دخالت دست پنهان بیگانگان ، تحلیل کرد . ( 21 ) ب ) نظریه مدرنیزاسیون و توسعه ناموزون برخى از نظریه پردازان ، با تئورى مدرنیزاسیون و توسعه ناموزون ، علت وقوع انقلاب اسلامى را تفسیر کرده اند . طبق این نظر ، برنامه هاى مدرنیزه کردن ایران توسط شاه از دهه هاى 40 به بعد ، سبب شد تا چهره ایران ، به سرعت از یک جامعه سنتى نیمه فئودال و نیمه صنعتى عقب مانده ، به یک جامعه شبه مدرن ، صنعتى و شبه متجدد ، تبدیل شود اما این برنامه ها که به دلیل شتاب زدگى و عدم سازگارى با فرهنگ سنتى جامعه ، بحران هویت و تعارض ها و نارضایتى هایى را در پى داشت ، رشد کرده ، موجب سقوط نظام گردید چنان که شاه خود در این زمینه ، چنین مى گوید :
» من مى خواستم قرن ها عقب ماندگى کشور را با یک برنامه ضربتى 25 ساله ، جبران کنم و همه گرفتارى ها از سرعت عمل و شتاب زدگى در اجراى این برنامه بود . براى اجراى این برنامه ضربتى ، ما به یک دوره اضطرارى نیازمند بودیم « . طرفدارن این نظریه ، تقارن زمانى اصلاحات شاه و ریشه هاى طغیان در سال 1342 را مؤید این نظریه دانسته اند . ( 22 ) دیگر افرادى که به این نظریه اعتقاد دارند ، » آنتونى پارسونز « ، سفیر انگلیس در ایران ، در اواخر حکومت شاه بود . او چنین مى نویسد : » من در بحث هایى که با او ( شاه ) داشتم ، در تحلیل هاى خود همواره بر این نکته تأکید مى کردم که طغیان شدید و ناگهانى احساسات عمومى ، نتیجه طبیعى پانزده سال فشارى است که او با اصرار در مدرن سازى کشور ، به مردم ایران تحمیل کرده است چون این مدرن سازى ، نیروهاى سنتى ایران را زیر پا گذاشته ، نابرابرى ثروت را به شدت دامن زده ، شهروندان فقیر را در وضعیت دلخراشى قرار داده است . بنابراین ، نباید تعجب کرد از این که امواج احساسات مردم ، جاى خود را به امواج مخالفت ها داده است . ( 23 ) خانم نیکى کدى بر این باور بود که اجراى پروژه هاى یاد شده ، طرح هاى بزرگى بودند که مطابق شرایط ایران ، طراحى نشده ، بى اندازه گران و پرخرج بودند و ناکامى اقتصادى عدم تقسیم عادلانه و فساد و اسراف مالى به بار آوردند . ( 24 ) از دیدگاه وى ، گروه هاى سنتى و مذهبى مردم ایران ، مخالف برنامه هاى مدرنیزاسیون مورد نظر شاه بودند . همایون کاتوزیان نیز در کتاب اقتصاد سیاسى ایران ، مى نویسد : سال هاى 1340 تا 1357 ، سال هاى استبداد نفتى بودند که به ظهور پدیده شبه تجدد ، منجر گردید و با فرهنگ ، سنت و ارزش هاى مورد نظر ایرانیان ، تعارض داشت . برخى نیز بر این باورند که با وجود ظهور نمادهاى توسعه و پیشرفت هاى اقتصادى در ایران ، ساختار سیاسى قدرت ، دگرگون نشد و چندان با سلطنت مستبدانه ناصرالدین شاه ، تفاوت نداشت .
( 25 ) « اسکاچپل » نیز ضمن اشاره به عواملى مانند اسلام زدایى واستبداد شاه ، انقلاب را نتیجه رشد سریع و روبنایى اقتصاد و افول توسعه سیاسى مى داند . ( 26 ) نقد و بررسى نظریه مدرنیزاسیون این نظریه ، به هیچ وجه ، توانایى تبیین علت اصلى وقوع انقلاب اسلامى را نداشته و با مشکلات و کاستى هاى متعددى روبه روست . برخى اشکالات این نظریه ، عبارتند از : . 1 نتیجه منطقى اى که مى توان از تئورى مدرنیزاسیون گرفت ، این است که اگر شاه درصدد این اقدامات بر نیامده بود ، مخالفت و بحران خاصى هم به وجود نمى آمد و انقلابى هم نبود و حال آن که بررسى وقایع ، بیان گر این است که مخالفت و نارضایتى گسترده از رژیم ، حتى قبل از آن که شاه ، برنامه هاى « مدرنیزه کردنش » را به اجرا در آورد ، وجود داشته است . قیام تیر 1331 ، کودتاى 28 مرداد و سرکوب گسترده مخالفان بعد از آن ، قیام 15 خرداد سال 1342 و . . . ، همگى نمایان گر وجود مخالفت هاى گسترده با رژیم ، حتى قبل از دست زدن به مدرنیزاسیون مى باشد . . 2 شرایطى مشابه ایران ، در بسیارى از کشورها حاکم بود براى مثال ، تکیه بر درآمدهاى نفتى و ساخت استبدادى حکومت در کشورهایى چون عربستان سعودى و نیجریه نیز وجود داشت اما به وقوع انقلاب منتهى نشد . ( 27 ) . 3 در این نظریه ، نوعى جبرگرایى دیده مى شود و اصالتى براى اندیشه ، تفکر ، اراده و رهبرى در نظر گرفته نشده است . واضح است که علت نارضایتى هاى عمومى از اقدامات رژیم شاه ، این بود که اساساً آنها این اقدامات یا روند و نتایجشان را با اندیشه هاى بنیادین موجود در ذهن خود – یعنى اصول و اعتقادات اسلامى – بیگانه مى یافتند نه این که وقتى رژیم شاه بر اثر نوسازى شدید ، تضعیف شد ، این بیگانگى را حس کرده باشند . ( 28 ) ج ) نظریه اقتصادى پیشینه نظریه تأثیر اقتصاد بر دگرگونى هاى اجتماعى و سیاسى ، با جامعه شناسى مارکسیستى آغاز شد . به گمان مارکس ، انقلاب ها ، محصول تعارض طبقاتى اند و موضوع اقتصاد و تعارض منافع پرولتاریا با منافع طبقه بورژوا ، نقش مهمى را در تحولات جوامع بشرى ، از جمله انقلاب ها ، ایفا مى کند .
بر اساس این نظریه ، گروهى از نویسندگان غربى و عده اى از گروه ها و تفکرات ایرانى چپ گرا ( مارکسیست – لنینیست ) ، » مشکلات اقتصادى « را عامل سقوط شاه و پیدایش انقلاب اسلامى مى دانند . این تحلیل گران ، اوضاع نابسامان اقتصادى ایران را در سقوط شاه ، تعیین کننده دانسته آن را به دو صورت زیر بیان کرده اند : . 1 استفاده از نظریه جیمز دیویس و منحنى جى {L= (J) =L} جیمز دیویس ، در کتاب « به سوى تئورى انقلاب » ، معتقد است که بالا رفتن انتظارات اقتصادى مردم ، به دنبال یک دوره پیشرفت اقتصادى و رکودى که پس از آن به وجود مى آید ، معمولاً مردم را به طور ذهنى ، از اوضاع ، بیمناک مى کند و آنان رو به شورش و انقلاب مى نهند . طرفداران این نظریه ، در تطبیق و توجیه چنین وضعیتى در پیدایش انقلاب اسلامى ، این گونه استدلال مى کنند که افزایش شدید و ناگهانى بهاى نفت ، منابع سرشار مالى جدیدى را در طى سال هاى 1960 تا 1970 م . در اختیار پیشرفت اقتصادى ایران قرار داد و به مقیاس وسیعى ، سیر صعودى در طبقات اقتصادى ایجاد نمود و توقعات آنها به گونه اى افزایش یافت که حکومت شاه ، نمى توانست حتى در شرایط عادى ، از عهده انجام آنها برآید ولى کاهش یکباره بهاى نفت ، شرایطى غیرعادى را بر ایران تحمیل کرد و در نتیجه ، شاه نتوانست جوابگوى انتظارات جدید باشد . . 2 نداشتن برنامه مشخص اقتصادى ، اجراى سیاست ریخت و پاش و ولخرجى هاى شاهانه در امور مبتذلى چون جشن هاى تاج گذارى و دوهزار و پانصد ساله ، توزیع ناعادلانه درآمدهاى ملى . به طور کلى فساد ، اسراف ، ظلم اقتصادى و فقر اکثریت مردم ایران از عوامل اصلى سقوط شاه بودند . ( 29 ) نقد و بررسى نظریه اقتصادى . 1 هرچند نظریه دیویس ممکن است در تبیین برخى زمینه هاى انقلاب ها و شورش ها مورد استفاده قرار گیرد ، اما این نظریه علاوه بر ابهام موجود در مفاهیم آن ، از یک سو نیازمند توجه و در نظر گرفتن نقش سایر عوامل مى باشد و از سوى دیگر ، جوامع از نظر روحیه عمومى ، ویژگى هاى فرهنگى ، سابقه تاریخى و .
. . ، با یکدیگر متفاوتند . بنابراین ، ممکن است مسیرهاى متفاوتى در جریان وقوع انقلاب ها یافته شود . . 2 افزون بر این ، پیشرفت اقتصادى که در این تحلیل مفروض انگاشته مى شود ، کجا ، چگونه و در چه زمینه هایى بود ؟ بر اساس واقعیات ، افزایش بهاى نفت ، هر چند منابع مالى سرشارى براى رژیم شاه به بار آورد ، ولى این درآمدها ، صرف کمک به نظام مالى و پولى و انحصارهاى کشورهاى غربى و خرید سهام شرکت هاى ورشکسته اروپا و آمریکا و خرید دیوانه وار فرآورده هاى تسلیحاتى شد و تنها ته مانده آن ، براى خرید مواد غذایى ، اجناس لوکس و . . . هزینه شد . بر این اساس ، طرفداران این نظریه ، باید ابتدا با ارائه دلایل کافى ، به اثبات وقوع پیشرفت سریع اقتصادى در ایران دوره پهلوى بپردازند . . 3 با وجود این که این تحلیل ، یکى از ابعاد فساد اقتصادى رژیم شاه را بیان مى کند ، اما تأکید آن بر مطرح کردن فساد و بیمارى هاى اقتصادى رژیم شاه ، به عنوان علت سقوط این رژیم و عامل پیروزى انقلاب اسلامى ، نتیجه گیرى صحیحى نیست . و همچنین این نظریه با موارد مشابه تاریخى کشورمان – قبل و بعد از انقلاب اسلامى – سازگارى ندارد یعنى ، زمانى که کشور ، دچار وضعیت وخیم شده ، نارضایتى هاى آشکارى را به وجود آورد اما هیچ گونه انقلابى به وقوع نپیوست . « میشل فوکو » نیز معتقد است که این انقلاب ، نمى تواند با انگیزه هاى اقتصادى و مادى صورت گرفته باشد زیرا جهان ، شاهد شورش و قیام همه ملت ، بر علیه قدرتى بود که مشکلات اقتصادى اش به آن اندازه مهم و بزرگ نبود که در نتیجه آن ، میلیون ها ایرانى به خیابان ها ریخته ، با سینه هاى عریان ، به مقابله با مسلسل ها بپردازند . بنابراین ریشه انقلاب ایران را باید در جایى دیگر جست وجو کرد . ( 30 ) د ) نظریه مذهب و جامعیت اسلام گروهى از محققان ، واقع بینانه ، به عامل مذهب و جامعیت اسلام در مواجهه با حکومت هاى استبدادى و توانایى آن در رهبرى ، گسترش بیدارى ، روحیه انقلابى و بسیج نهضت هاى اصیل مردمى توجه کرده ، ضمن پذیرش دخالت عوامل مختلف در تکوین انقلاب اسلامى ، اسلام خواهى مردم و اسلام زدایى شاه را عامل اصلى آن مى دانند .
( 31 ) از این دیدگاه ، « علت اصلى و اساسى قیام مردم ، این بود که شاه نسبت به نابودى ارزش هاى مسلط جامعه آنها که از مذهب و آیین آنها سرچشمه گرفته بود ، قیام کرد و به همین دلیل بود که با جریحه دار شدن احساسات مذهبى امت مسلمان ایران ، دیگر مجالى براى صبر و تحمل در مقابل سایر ناملایمات اجتماعى و اقتصادى وجود نداشت » . ( 32 ) امورى مانند حذف قید اسلام و قسم به قرآن در شرایط داوطلبان انجمن هاى ایالتى و ولایتى ، مخالفت با روحانیت و تغییر تاریخ هجرى به تاریخ شاهنشاهى ، از مظاهر سیاست هاى اسلام زدایى شاه مى باشند . ( 33 ) از سوى دیگر ، این تئورى بر جامعیت اسلام و نقش تعالیم اسلام در پیدایش انقلاب اسلامى ایران تأکید مى کند . چنین تفسیرى از دین اسلام و تبیین ابعاد مختلف اجتماعى ، سیاسى و فرهنگى آن ، مهم ترین تلاش علمى اندیشوران و متفکران معاصرى همچون علامه طباطبایى ، شهید مطهرى و دکتر شریعتى بود که منشأ شکل گیرى انقلاب اسلامى ایران شد . ( 34 ) شهید مطهرى در تحلیل ماهیت و عوامل ایجاد انقلاب ها ، سه نظریه را مطرح مى کند « یک نظریه این است که روح و ماهیت تمام انقلاب ها ، اقتصادى و مادى است طبعاً آرمان چنین انقلابى ، رسیدن به جامعه اى است که در آن از شکاف هاى طبقاتى ، اثرى نباشد یعنى رسیدن به جامعه اى بى طبقه . نظریه دوم ، این است که انقلاب ، هنگامى مى تواند انسانى باشد که ماهیتى آزادى خواهانه و سیاسى داشته باشد نه ماهیتى اقتصادى چون این امکان هست ( که ) در جامعه اى ، شکم ها را سیر بکنند و گرسنگى ها را تا حدى و یا به طور کلى از بین ببرند ، ولى به مردم حق آزادى ندهند حق دخالت در سرنوشت خود و حق اظهار نظر و اظهار عقیده را از آنها سلب بکنند . در چنین جامعه اى ، مردم براى کسب این حقوق از دست رفته ، قیام مى کنند و انقلاب به راه مى اندازند و به این ترتیب ، انقلابى نه با ماهیت اقتصادى ، بلکه با ماهیتى دمکراتیک و لیبرالى به وجود مى آورند .
علاوه بر دو نوع ماهیتى که ذکر کردیم ، انقلاب مى تواند ماهیتى اعتقادى و ایدئولوژیکى داشته باشد بدین معنى که مردمى که به یک مکتب ، ایمان و اعتقاد دارند و به ارزش هاى معنوى آن مکتب ، شدیداً وابسته هستند وقتى که مکتب خود را در معرض آسیب مى بینند و وقتى آن را آماج حمله هاى بنیان برافکن مى بینند ، خشمگین و ناراضى از آسیب هایى که بر پیکر مکتب وارد شده ، دست به قیام مى زنند . انقلاب این مردم ، ربطى به سیر یا گرسنه بودن شکمشان و یا ربطى به داشتن یا نداشتن آزادى سیاسى ندارد زیرا ممکن است اینان هم شکمشان سیر باشد و هم آزادى سیاسى داشته باشند ، اما از آن جا که مکتبى را که در آرزو و آرمان آن هستند ، استقرار نیافته مى بینند ، برمى خیزند و قیام مى کنند » . ( 35 ) از دیدگاه فوکو ، اسلام شیعى ، تنها عنصرى است که به انقلابیون ، نیرویى مقاومت ناپذیر در مقابل رژیم شاه بخشیده است . وى مى نویسد : سرنوشت عجیبى دارد این ایران در صبحدم تاریخ ، این کشور ، دولت و سازمان ادارى را پدید آورد بعدها نسخه آن را به اسلام سپرد و مقامات ایرانى در سمت دیوانى ، به خدمت امپراتورى هاى عربى در آمدند امّا در ایران ، از همین اسلام ، مذهبى بیرون آمده است که به ملتى که در مقابل دولت ایستاده است ، قدرت مقاوت و روحیه مبارزه بخشیده است . ( 36 ) بر این اساس ، مفهوم معنویت گرایى سیاسى ، قلب تحلیل فوکو از انقلاب اسلامى ایران را تشکیل مى دهد . به نظر وى ، روح انقلاب اسلامى ، در این حقیقت یافت مى شود که ایرانى ها از خلال انقلاب خود ، در جست وجوى ایجاد تحول و تغییر در خویش بودند . هدف اصلى آنان ، ایجاد یک تحول بنیادین در وجود فردى و اجتماعى ، حیات اجتماعى و سیاسى و در نحوه تفکر و شیوه نگرش بود . آنان ، راه اصلاح را در اسلام یافتند و اسلام براى آنان ، هم دواى درد فردى و هم درمان بیمارى ها و نواقص جمعى بود .
( 37 ) پىنوشتها : . 1 . ک : عبدالحمید ابوالحمد ، مبانى سیاست ، توس ، تهران ، 1376 ، ص . 346 {L= .P33,StatesandSocialRevolutions,ThebaSkacpol:See. =L} 2 . 3 منوچهر محمدى ، انقلاب اسلامى زمینه ها و پیامدها ، نشر معارف ، تهران ، 1380 ، ص . 27 . 4 جمعى از نویسندگان ، انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن ، نشر معارف ، قم : 1368 ، ص . 16 . 5 . ک : حمید عنایت ، « انقلاب در ایران سال 1979 مذهب به عنوان ایدئولوژى سیاسى » درآمدى بر ریشه هاى انقلاب اسلامى ، ص 147 – 144 تدا اسکاچپول ، « حکومت تحصیلدار و اسلام شیعى در انقلاب ایران » رهیافت هاى نظرى بر انقلاب اسلامى ، ص 186 – . 185 . 6 رک : عمید زنجانى ، انقلاب اسلامى ایران و ریشه هاى آن . . 7 رک : حاتم قادرى ، » موقعیت سرمدى امام خمینى « امام خمینى و حکومت اسلامى ، ج 8 روحانیت ، اجتهاد و دولت ، ص 315 – . 237 . 8 . ک : رهیافت نظرى بر انقلاب اسلامى ( مجموعه مقالات ) ، نشر معارف 1379 ص 296 – . 309 . 9 محمدرضا پهلوى ، پاسخ به تاریخ . ترجمه حسین ابوترابیان ، نشر مترجم ، تهران ، . 1371 . 10 . ک : صادق زیبا کلام . مقدمه اى برانقلاب اسلامى . نشر روزنه ، تهران ، 1372 ، ص . 30 . 11 . ک : آنتونى پارسونز ، مأموریت در ایران . ترجمه پاشا شریفى ، نشر راه نو ، تهران ، 1363 ویلیام سولیوان ، مأموریت درایران . ترجمه محمود مشرقى ، نشر هفته ، تهران ، . 1361 رابرت هایزر ، مأموریت در ایران ، ترجمه رشیدى ، نشر اطلاعات ، تهران ، . 1365 . 12 شاه ، در کتاب » پاسخ به تاریخ « ، به هر دو ( تنبیه شاه و حسادت غرب ) اشاره مى کند . . 13 انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن ، جمعى از نویسندگان ، نشر معارف ، قم ، 1380 ، ص 21 – . 20 . 14 مقدمه اى بر انقلاب اسلامى ، ص 25 – . 23 عمادالدین باقى ، تولد یک انقلاب ، نشر سرایى ، تهران ، 1382 ، ص 303 – . 328 . 15 منوچهر محمدى ، انقلاب اسلامى ، زمینه ها و پیامدها ، نشر معارف ، قم ، 1380 ، ص . 134 . 16 اسدالله خلیلى ، روابط ایران و آمریکا ، بررسى دیدگاه نخبگان آمریکایى ، مؤسسه فرهنگى مطالعات و تحقیقات بین المللى ایران معاصر ، تهران ، 1381 ، ص . 486 . 17 نقد آسیب شناسانه تئورى هاى انقلاب ، ص . 21 . 18 . ک : انقلاب اسلامى ، زمینه ها و پیامدها ، ص 140 – . 134 . 19 رک : ریشه هاى انقلاب ایران ، ص 341 – . 346 . 20 . ک : حمید دهقان ، پژوهشى نو پیرامون انقلاب اسلامى ، انتشارات مدین ، قم ، صص 47 – . 44 . 21 . ک : محمدتقى سبزه اى ، نقد آسیب شناسانه تئورى هاى انقلاب ، ص 14 – . 21 . 22 آنتونى پارسونز ، غرور و سقوط ، ترجمه دکتر منوچهر راستین ، انتشارات هفته ، تهران ، .
1363 . 23 انقلاب اسلامى ، زمینه ها و پیامدها . . 24 ریشه هاى انقلاب ایران ، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهى ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، ص 102 و 111 و 148 و . 177 . 26 انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن ، ص 23 – . 22 . 27 نگاهى به رهیافت هاى مختلف در مطالعه انقلاب اسلامى ایران ، مجله راهبرد ، شماره 9 ، بهار . 1375 . 28 انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن ، ص . 150 . 29 همان . . 30 . ک : پژوهشنامه متین ، ش 1 ، ص 209 – 224 على ذوعلم ، جرعه جارى ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى ، ص 102 – . 87 . 31 رک : عمید زنجانى ، انقلاب اسلامى ایران و ریشه هاى آن ، ص . 572 . 32 منوچهر محمدى ، تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران ، انتشارات امیر کبیر ، چاپ سوم ، تهران ، 1370 ، ص . 88 . 33 رک : سیدحمید روحانى ، نهضت امام خمینى ، مرکز اسناد انقلاب اسلامى ، ج 3 ، تهران ، ص 1011 – . 839 . 34 . ک : عبد الحسین خسرو پناه ، اسلام جامع نگر و انقلاب اسلامى ایران ، جرعه جارى ، ص . 40 . 35 مرتضى مطهرى ، پیرامون انقلاب اسلامى ، صدرا ، ص 41 – 42 مرتضى مطهرى ، نهضت هاى اسلامى در صدساله اخیر ، صدرا ، ص 65 – . 66 . 36 جعفر خوشروزاده ، میشل فوکو و انقلاب اسلامى رویکردى فرهنگى از منظر چهره هاى قدرت ، اندیشه انقلاب اسلامى ، شماره 7 و . 8 . 37 میشل فوکو ، ایرانى ها چه رؤیایى در سر دارند ؟ ، ترجمه حسین معصومى همدانى ، ص 64 انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن .
( 1 ) هانا آرنت ، انقلاب ، ترجمه حضرت آیه الله فولادوند ، تهران : انتشارات خوارزمى 1361 ، ص 65 ( 2 ) عبدالحمید ابوالمحمد ، مبانى سیاست ، تهران توس 1376 ، ص . 364 ( 3 ) ریمون آرون ، مراحل اساسى اندیشه در جامعه شناسى ، ترجمه باقر پرهام ، ص 303 ( 4 ) جمعى از نویسندگان ، انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن ، نشر معارف 1368 ، ص 16 ( 5 ) مرتضى مطهرى ، پیرامون انقلاب اسلامى ، تهران انتشارات صدرا ، 68 ، ص 30 و 31 ( 6 ) همان ، ص 31 و 32 و 33 ( 7 ) همان ، ص 119 ( 8 ) همان ، ص 40 و 41 ( 9 ) همان ، ص 57