تحریف در تاریخ اسلام به معنای عام آن میتواند عامدانه و یا از روی سهو باشد چرا که درپارهای موارد انسانها به سبب ویژگیهایی که دارند علیرغم همه دقتها ممکن است چیزی را تحریف کنند.
وقتی انسان نسبت به شخصی باورهایی و حب و بغضهایی داشته باشد، ناخودآگاه ممکن است در نقل تاریخ بخشهایی که مرتبط به اوست را یا کمرنگ و یا نادیده بگیرد و یا آن را پررنگ جلوه دهد.
چنین فردی ممکن است هیچ قصد و غرضی هم نداشته باشد اما باورهایش ناخودآگاه در نقل تاریخ در او اثر گذاشته است، به عنوان مثال ممکن است کسی که محبت به علی(ع) دارد در نقل تاریخ به دنبال مواردی باشد که ایشان را اثبات کند و یا بر عکس این اتفاق رخ دهد.
توجه به یک بعد خاص از اتفاقات تاریخ صدر اسلام، زمینهساز تحریف
نکته دیگری که در تحریف تاریخ تأثیر گذاشته بحث اشتراکیابی است، به عنوان مثال حادثه عاشورا ممکن است چند بُعد داشته باشد اما ما آن بعد را پررنگ میکنیم که با آن احساس اشتراک بیشتری پیدا میکنیم.
در این صورت سایر ابعاد ناخواسته کمرنگ میشوند و یا فرد به طور کلی سایر ابعاد را نمیبیند که این قضیه در نقل تاریخی او تأثیر فراوانی دارد.
در عرصه تاریخ و از جمله تاریخ اسلام کمتر تاریخ نگاری داشتهایم که به صورت عمدی دست به تحریف تاریخ بزند و اگر هم کسی چنین کتابی نگاشته است در فرایند گذر زمان حذف شده است چرا که کمتر علاقمند به تاریخ و پژوهشگری به چنین اثری اعتماد کرده است و بیشتر تحریفات از سوی تاریخنگاران سهوی بوده است.
تحریف از یک منظر دیگر به تاثیر ساختار در بروز تحریف سهوی و غیر ساختاری تقسیم میشود، که تحریفات ساختاری را می توان اینگونه تعریف کرد که وقتی فردی در یک ساختار فکری خیک نظام خاص رشد کرده به طور طبیعی و ساختاری نمی تواند خارج از این نظام فکری بیندیشد.
به عنوان مثال در تاریخ صدر اسلام زمانی که فردی در نظام فکری امویان رشد میکند و میخواهد درباره حادثه عاشورا نقلی داشته باشد به واسطه ساختار فکری که در آن رشد کرده به دنبال توجیه کار امویان است.
استعمار و تحریف تاریخ
اما یک سری تحریفات غیر ساختاری و یا عامدانه نیز وجود دارد که زمینه تحریف تاریخ را به وجود آورده است که یک مورد آن استعمار است که به عنوان مثال تمایل داشته عنصر خود باوری را در کشورهای جهان سوم کمرنگ کند و از این جهت دست به تحریف زده است.
حاکمان سیاسی نیز بسیار در تحریف عامدانه تاریخ نقش داشته است، در تاریخ صور اسلام وقتی حاکمان اموی و ..را مورد بررسی قرار می دهیم آنان را انسان های منصفی نمی بینیم که بتوانیم به روایت های آنان اعتماد کنیم.
همین تحریفها در نقل موضوعات است که موجب شد مردم شام در نمازخوان بودن علی(ع) شک داشته باشند که از این قبیل موضوعات در تاریخ اسلام بسیار مشاهده میشود که قابل واکاوی است.
نباید در این راستا نقش شیطان درون را در تحریف تاریخ و بهرهبرداری او از ضعف انسانها نادیده گرفت، آگاهی، داشتن دانش و بینش و اصل ولایت پذیری مورد تأیید در فرهنگ شیعی و استفاده از تجربیات تاریخی نقش مهمی در پیشگیری از تحریف تاریخ دارد.
برگرفته از صحبتهای جناب محمدحسن الهیزاده، پژوهشگر تاریخ اسلام ، عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه بیرجند
اما مهمترین اسباب تحریف تاریخ اسلام عبارتند از:
1- فاصلهی زمانی میان مورخ و پدیده ها
2- اختلاف امت و پیدایش فرقه ها
3- تعصب
4- فشار فرمانروایان
5- استفاده ی ناروای برخی از دانشمندان اهل کتاب از کم اطلاعی خلفا و اطرافیان آنها
6- منع تدوین حدیث توسط خلفا.
وقتی انسان نسبت به شخصی باورهایی و حب و بغضهایی داشته باشد، ناخودآگاه ممکن است در نقل تاریخ بخشهایی که مرتبط به اوست را یا کمرنگ و یا نادیده بگیرد و یا آن را پررنگ جلوه دهد.
چنین فردی ممکن است هیچ قصد و غرضی هم نداشته باشد اما باورهایش ناخودآگاه در نقل تاریخ در او اثر گذاشته است، به عنوان مثال ممکن است کسی که محبت به علی(ع) دارد در نقل تاریخ به دنبال مواردی باشد که ایشان را اثبات کند و یا بر عکس این اتفاق رخ دهد.
توجه به یک بعد خاص از اتفاقات تاریخ صدر اسلام، زمینهساز تحریف
نکته دیگری که در تحریف تاریخ تأثیر گذاشته بحث اشتراکیابی است، به عنوان مثال حادثه عاشورا ممکن است چند بُعد داشته باشد اما ما آن بعد را پررنگ میکنیم که با آن احساس اشتراک بیشتری پیدا میکنیم.
در این صورت سایر ابعاد ناخواسته کمرنگ میشوند و یا فرد به طور کلی سایر ابعاد را نمیبیند که این قضیه در نقل تاریخی او تأثیر فراوانی دارد.
در عرصه تاریخ و از جمله تاریخ اسلام کمتر تاریخ نگاری داشتهایم که به صورت عمدی دست به تحریف تاریخ بزند و اگر هم کسی چنین کتابی نگاشته است در فرایند گذر زمان حذف شده است چرا که کمتر علاقمند به تاریخ و پژوهشگری به چنین اثری اعتماد کرده است و بیشتر تحریفات از سوی تاریخنگاران سهوی بوده است.
تحریف از یک منظر دیگر به تاثیر ساختار در بروز تحریف سهوی و غیر ساختاری تقسیم میشود، که تحریفات ساختاری را می توان اینگونه تعریف کرد که وقتی فردی در یک ساختار فکری خیک نظام خاص رشد کرده به طور طبیعی و ساختاری نمی تواند خارج از این نظام فکری بیندیشد.
به عنوان مثال در تاریخ صدر اسلام زمانی که فردی در نظام فکری امویان رشد میکند و میخواهد درباره حادثه عاشورا نقلی داشته باشد به واسطه ساختار فکری که در آن رشد کرده به دنبال توجیه کار امویان است.
استعمار و تحریف تاریخ
اما یک سری تحریفات غیر ساختاری و یا عامدانه نیز وجود دارد که زمینه تحریف تاریخ را به وجود آورده است که یک مورد آن استعمار است که به عنوان مثال تمایل داشته عنصر خود باوری را در کشورهای جهان سوم کمرنگ کند و از این جهت دست به تحریف زده است.
حاکمان سیاسی نیز بسیار در تحریف عامدانه تاریخ نقش داشته است، در تاریخ صور اسلام وقتی حاکمان اموی و ..را مورد بررسی قرار می دهیم آنان را انسان های منصفی نمی بینیم که بتوانیم به روایت های آنان اعتماد کنیم.
همین تحریفها در نقل موضوعات است که موجب شد مردم شام در نمازخوان بودن علی(ع) شک داشته باشند که از این قبیل موضوعات در تاریخ اسلام بسیار مشاهده میشود که قابل واکاوی است.
نباید در این راستا نقش شیطان درون را در تحریف تاریخ و بهرهبرداری او از ضعف انسانها نادیده گرفت، آگاهی، داشتن دانش و بینش و اصل ولایت پذیری مورد تأیید در فرهنگ شیعی و استفاده از تجربیات تاریخی نقش مهمی در پیشگیری از تحریف تاریخ دارد.
برگرفته از صحبتهای جناب محمدحسن الهیزاده، پژوهشگر تاریخ اسلام ، عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه بیرجند
اما مهمترین اسباب تحریف تاریخ اسلام عبارتند از:
1- فاصلهی زمانی میان مورخ و پدیده ها
2- اختلاف امت و پیدایش فرقه ها
3- تعصب
4- فشار فرمانروایان
5- استفاده ی ناروای برخی از دانشمندان اهل کتاب از کم اطلاعی خلفا و اطرافیان آنها
6- منع تدوین حدیث توسط خلفا.