۱۳۹۴/۰۴/۳۰
–
۳۰۶۹ بازدید
اثبات عقلانی بطلان دین مسیحیت چیست؟
دلایل تحریف مسیحیت و برتری اسلام:
در بحث از تحریف مسیحیت لازم است به چند نکته اشاره شود:
1. کتاب مقدس مسیحیان دو بخش دارد، «عهد جدید» و «عهد عتیق». علت این نامگذاری آن است که مسیحیان معتقدند:خدا با انسان دو پیمان بسته است، یکی پیمان کهن، به وسیلهی پیامبران پیش از عیسی مسیح؛ و دیگری پیمان نو، توسط خدای متجلی یعنی عیسی مسیح.در حقیقت عهد عتیق کتاب آسمانی یهودیان است که مسیحیان برای آن احترام قائل شده و آن را در آغاز کتاب خود قرار دادهاند.(1)
2. طبق نص صریح قرآن مجید، انجیل حقیقی بر حضرت عیسی(ع) نازل و به او عطا شده است. (آل عمران / 3 و 65 و مائده / 46 ـ 47 و مریم / 30 و حدید / 27) و آن کتاب هیچ گونه سنخیتی با انجیلهای موجود ندارد. اما تا آنجا که تاریخ نشان میدهد مسیحیان هرگز برای حضرت عیسی(ع) به کتابی قائل نبودهاند و این انجیلها را صرفاً بیانگر زندگی و سخنان وی دانستهاند.توماس میشل، دانشمند معاصر مینویسد:پیش از نوشته شدن اناجیل، یک سنت شفاهی وجود داشت. عیسی به عقیدهی مسیحیان در حدود سال 30 میلادی وفات یافت و کسانی که از او پیروی کرده، وی را شناخته، کارهایش را دیده و سخنانش را شنیده بودند، خاطرات خویش از او را در حافظه نگه میداشتند، هنگامی که مسیحیان نختسین برای عبادت گرد میآمدند، آن خاطرات نقل میشد. اندک اندک این منقولات شکل مشخصی یافت و بر حجم آنها افزوده شد.(2)
در جای دیگر نیز میگوید: مسیحیان هرگز نمیگویند:عیسی کتابی به نام انجیل آورد. آوردن وحی توسط عیسی به گونهای که مسلمانان در مورد قرآن و پیامبر اسلام معتقدند در مسیحیت جایی ندارد.
مسیحیان، عیسی را تجسم وحی الهی میدانند و به عقیدهی آنان، وی نه حامل پیام بلکه عین پیام بوده است.(3)
3. اعتبار کتاب مقدس را از دو دیدگاه میتوان بررسی کرد: الف. دیدگاه کلیسا:همانگونه که بیان شد مسیحیان نسبت به کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید) نظری کاملاً موافق دارند و تمام القاب و احترامات شایستهی یک کتاب آسمانی را نسبت به آن روا میدارند و تعبیراتش مانند کتاب خدا و وحی در مورد آن کتب معمول است. بدیهی است که هیچ گونه تحریفی را در مورد آن کتاب قبول ندارند.(4)
هر چند که میپذیرند انجیل وحی الهی مانند قرآن نیست. بلکه اصولاً زندگینامهی عیسی است پس ربطی به انجیل نازل شده ندارد.
ب. دیدگاه قرآن:
مسلمانان از دیرباز معتقد بودهاند تورات و انجیلی که خدا نازل کرده است، دستخوش تحریف قرار گرفته و مسائلی مانند بشارت به ظهور حضرت محمد(ص) از آن حذف و خرافاتی چون جسمانیت خدای متعال به آن افزوده شده است.
تحریف در کتاب مقدس را از چند طریق میتوان به وسیلهی آیات و روایات اثبات نمود: الف. برخی آیات و روایات آشکارا تحریف را در این کتاب بازگو میکنند، قرآن کریم میفرماید: «وإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَیَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ»؛(5) و در واقع برخی از آنان دسته ای هستند که زبانشان را به [خواندن ] کتاب می پیچانند تا بپندارید آن [را که می خوانند،] از کتاب (خدا) است؛ در حالی که آن از کتاب (خدا) نیست. و می گویند:«آن از نزد خداست.» در حالی که آن از نزد خدانیست، و بر خدا دروغ می بندند، در حالی که آنان می دانند. در جاهای دیگری از قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره شده مثل:بقره / 79 و مائده / 41 و صف / 8. و در روایتی از علی(ع) حکایت شده: پس از غیبت موسی(ع) و عیسی(ع) تورات و انجیل را تغییر دادند و عبارات و کلمهها را از مواضع خود تحریف کردند. و خدا هم دل آنان را کور نمود که به واسطهی این کور دلی مطالب اضافی و تحریف شده را در کتاب باقی گذاردند، و همین مطلب آنان را در این تهمتهای بزرگ و تلبیس امور و کتمان واقعیات رسوا ساخت.(6)
ب. برخی آیات قرآن نیز به طور ضمنی و تلویحی به وقوع تحریف در کتاب مقدس نظر دارند:مانند: «مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَاداًلِی مِن دُونِ اللّهِ»؛169 برای هیچ بشری سزاوار نیست که خدا به او، کتاب و حکم و پیامبری دهد؛ سپس [او] به مردم بگوید: «غیر از خدا، بندگان من باشید.» و لیکن (سزاوار مقام پیامبر آن است که بگوید:مردمی) ربّانی باشید،
به طور ضمنی مطالب موجود در عهد جدید پیرامون الوهیت عیسی(ع) را از موارد جعل معرفی کرده است و همچنین آیهی: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّورَاةِ وَالإِنْجِیلِ»؛(7)
(همان) کسانی که از فرستاده (خدا)، پیامبر درس نخوانده پیروی می کنند؛ آن (پیامبری) که (صفات) او را در تورات و انجیل نزدشان، نوشته می یابند؛ به طور تلویحی به حذف عباراتی از کتاب مقدس یا تحریف معنوی و یا وجود کتابهایی مقدس در بین یهودیان و مسیحیان جزیرة العرب که از میان رفتهاند اشاره میکند به عنوان مثال عباراتی از انجیل یوحنا که بشارت به ظهور «فارقلیط موعود» داده است، از طرف مفسران نصارا به «روح القدس» معنا شده که اقنوم سوم تثلیث است؛ در حالی که مراد از این شخص فردی از نوع انسان است. به همین جهت افرادی چون «مونتانوس» در قرن دوم و «مانی» در قرن سوم خود را «فارقلیط موعود» معرفی کرده تعداد زیادی را به گرد خود جمع کردهاند.
ج. با دقت در مضامین مختلف کتاب مقدس به موارد بسیاری از تناقضات واضح و آشکار میرسیم که نشانگر وجود دستهای جاعلینی بوده که ناشیانه به این عمل فسادانگیز اقدام نمودهاند. به عنوان نمونه در «انجیل یوحنا» از «یحیی» پرسیده میشود:آیا تو همان ایلیای نبی ـ الیاس ـ هستی که قبل از فرا رسیدن روز موعود (ظهور مسیح) باید بیاید؟یحیی تاکید میکند که من چنین شخصی نیستم (خروج 1/19) اما در انجیل به عیسی(ع) نسبت دادهاند که فرمود:«و اگر خواهید قبول کنید که یحیی همان الیاس است که باید بیاید) (خروج / 14).(8)
نویسندهی انجیل لوقا برای برداشتن تنافی موجود بین این دو عبارت، مساله را به گونهای دیگر توجیه کرده و میگوید:«و او (یحیی) به روح قوت الیاس پیش روی وی (خداوند) خواهد خرامید.»172 و نیز در انجیل «متی» سخن از «انظلام» یعنی ظلم پذیری است که با شریر مقاومت مکنید و اگر کسی برگونهی راست تو سیلی زد گونهی چپ خود را نیز به طرف او بگردان…(9)
د. از مهمترین دلایل تحریف مسیحیت عقیده به «تثلیث» یعنی سه خدائی (پدر ـ پسر ـ روح القدس) است یعنی عیسی را خدا میداند در حالی که مسیحیت دین توحیدی بوده است و این تثلیث در انجیلهای کنونی نیز به صراحت یافت نمیشود.
پی نوشت ها:
1. آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، ص 127 ـ 128.
2. کلام مسیحی، ص 43 ـ 44.
3. کلام مسیحی، ص 49.
4. میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص 26.
5. آل عمران / 78.
6. بحارالانوار، ج 92، ص 43، ح 3 و ج 77، ص 276، ح 1.
7. آل عمران / 79.
8. اعراف / 156.
9. درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، محمدرضا زیبایینژاد، ص 82 ـ 85.
مطالبی چند درباره قرآن و کتاب مقدّس (تورات و اناجیل چهارگانه)
1. قرآن کریم معجزه جاویدان پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) است که کسى مانند آن را نیاورده و نمى تواند بیاورد، ولى تورات و انجیل معجزه نبوده و نیستند.
2. قرآن داراى دو نزول بوده است: اوّل: «نزول دفعى و جمعى» که از سوى خداوند متعال یک جا بر قلب پاک پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)در ماه مبارک رمضان و شب قدر نازل شده است. دوم: «نزول تدریجى» که برحسب شرایط و حوادث و نیازها طى 23 سال فرو فرستاده شده است، ولى تورات و انجیل فقط یک نزول (دفعى) داشته است.
3. قرآن موجود در دست ما، همان قرآن اصلى و کلام خداست که بر پیامبر گران قدر(صلى الله علیه وآله) نازل و زیر نظر آن حضرت جمع آورى شده و به صورت کتاب درآمده و بدون کم و زیاد به دست ما رسیده است، زیرا نگهبانى از آن را خود خداوند متعال به عهده گرفته است; (اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ واِنّا لَهُ لَحـفِظون); ما قرآن را نازل کردیم و به طور قطع نگه دار و حافظ آنیم. ولى تورات و انجیل فعلى این گونه نیستند. شواهد تاریخى و ادله دیگر نشان مى دهد که تورات و انجیل اصلى از بین رفته و فقط قسمت هایى از آن دو کتاب آسمانى را پیروان حضرت موسى و عیسى(علیهما السلام)مدت ها بعد از وفات آنها نوشته اند که آن هم متأسفانه با خرافات فراوان آمیخته شده است. بنابراین، تورات و انجیل فعلى مجموعه کتاب هاى تاریخى است که به وسیله یهودیان و مسیحیان نوشته شده، نه این که کتاب آسمانى حضرت موسى و عیسى باشند.
4. محتوا و معارف قرآن کریم با تورات و انجیل متفاوت است و اصلاً با آن دو قابل مقایسه نیست، زیرا:
الف) (ونَزَّلنا عَلَیکَ الکِتـبَ تِبیـنـًا لِکُلِّ شَىء) آن چه از زمینه هاى گوناگون فکرى، اعتقادى، بینش هاى بنیادى، نظام هاى رفتارى فردى، اجتماعى، مادّى، معنوى، دنیایى، آخرتى و… در تکامل فرد و جامعه نقش داشته، در قرآن بیان شده و معارف آن، با فطرت و سرشت مشترک انسان ها هماهنگ است; بدین جهت از فراگیرى و جامعیت خاصى برخوردار بوده و همگانى، همیشگى و همه جایى است.
ب) اصول معارف و مفاهیم قرآن، بر پایه عقل و منطق مشترک و همگانى انسان استوار است و اساس تعالیم اسلام بر مدار جهل ستیزى و عقل انگیزى، تقلیدزدایى و تحقیق پرورى، پندارسوزى و دانش سازى، مى چرخد.
ج) قرآن، با نگرشى واقع بینانه به حقیقت وجود انسان و منطبق بر فطرت او (و بدور از افراط و تفریط) اهداف زندگى او را در یک طبقه بندى منظمِ مقدماتى، متوسط، عالى و نهایى، سامان و انتظام مى بخشد که تمام استعدادهاى ذاتى او پرورش یافته، خاستگاه هاى وجودى او به شیوه اى معتدل و هماهنگ ارضا گردد، بر همین اساس، دنیاپرستى و دل سپردگى به آن را مورد نکوهش قرار داده و دنیاگریزى و سرکوب تمایلات طبیعى و مادّى را مطرود مى داند.
د) قرآن، از اختلاف و تناقض پیراسته است، در حالى که تورات و انجیل نه تنها، هیچ یک از این ویژگى ها را ندارند، بلکه محتواى آن دو آمیخته با خرافات و نسبت هاى ناروا به پیامبران الهى است; براى نمونه:
1. تورات، گوساله سازى و دعوت به بت پرستى را به هارون، وزیر و جانشین موسى(علیه السلام) نسبت مى دهد، در حالى که شخصى از بنى اسرائیل به نام سامرى اقدام به چنین کارى کرد و قرآن، دامان این دو رهبر و پیامبر الهى (موسى و هارون) را از هرگونه آلودگى به شرک و بت پرستى پاک مى داند.
2. قرآن، سلیمان را پیامبرى بزرگ با علم سرشار و تقواى بسیار مى داند که با داشتن حکومت عظیم، هرگز اسیر مقام و مال نشد و… ولى تورات، در زمینه هاى گوناگون بدترین نسبت ها را به او مى دهد که نقل آنها شرم آور است.
3. انجیل به خداوند سبحان نسبت تجسّم داده و مى گوید: خدا به صورت انسان مجسّم شده و …، ولى قرآن مى فرماید: (لیس کمثله شىء) هیچ چیز همانند او نیست.
یکى از منابع اصیل هر دینى، کتاب مقدس آن دین است که نشان از اعتبار و عدم انحراف و تحریف هر دینی می باشد. در این کتابها آموزه هاى اساسى و محورى نظام اعتقادى، ارزشى و احکام عبادى مطرح شده است و به وسیله آن، مى توان ممیزات هر دینى را از دین و آیین دیگر، تشخیص داد. بر اساس منابع مذهبى ما، تعدادى از پیامبران الهى (آدم، ادریس، نوح، هود، صالح، ابراهیم، موسى، عیسى(ع) و پیامبراکرم(ص) ) داراى کتاب آسمانى بوده اند. بحارالانوار، ج 51، ص 27، ح 27 . تمامى این کتاب ها از ناحیه خداوند وحى شده است و پیامبران آنها را دریافت کرده و وظیفه ابلاغ آنرا برعهده داشته اند. غیر از قرآن مجید تمامى آن کتابها و یا بخش اصلى آن کتابها، مفقود شده و یا متن آنها دچار تحریف گشته است.
هنگامى که پیروان مسیح(علیه السلام)از نعمت حضور این پیامبر الهى در میان خود محروم شدند و حضرتش به سوى آسمان ها صعود کرد، رسولان و حواریون آن حضرت به تبلیغ آیین مسیح(علیه السلام) پرداختند و رنج هاى زیادى را متحمل شدند. ولى پس از مدت کوتاهى «پولُس» که باید وى را معمار مسیحیت کنونى دانست، رهبرى مسیحیت را به دست گرفت. وى نخست یهودى بود که مسیحیان را آزار فراوان مى داده است، اما پس از چندى مسیحى شد و توانست در میان مردم نفوذ پیدا کند. او به عنوان رسول عیسوى در شهرها گردش مى کرد و عقیده مسیحیت را در ضمن دگرگون کردن آن، گسترش مى داد. او الوهیت عیسى(علیه السلام)، فدا شدن او در راه گناهان، و ابطال شریعت را از عقاید مشرکان اقتباس کرده و به باورهای مسیحیت اضافه نمود. با این وصف، عیسى(علیه السلام) که پیامبر خدا بود، خدا شد. خدایى که آمده بود تا مصلوب شود و با مصلوب شدن خویش گناهان پیروان خود را پاک کند. از اینرو، مصلوب شدن عیسى(علیه السلام) به عنوان یک مفهوم کلیدى در مسیحیت مطرح شد که اگر یک مسیحى آن را انکار کند و نظر قرآن که عیسى قبل از مرگ به آسمان صعود کرده است، را بپذیرد دیگر نمى تواند مسیحی باشد و چاره اى جز پذیرش اسلام نخواهد داشت.
از سوى دیگر، حرکت عیسى که براى اصلاح عقاید باطل گسترش یافته در بین یهودیان آغاز شده بود، با انکار شریعت که پیکره اصلى دین در حوزه عمل را تشکیل مى دهد، به انحرافى دو چندان گرفتار گردید. در فرهنگ مسیحى واجب، حرام، و حلال مفهوم خود را از دست داد و الزام به شکل خاصى از عمل در امور مختلف از میان رفت. به همین دلیل، در حالى که ما شاهد آیین و شرایط خاص ذبح در بین یهودیان هستیم، در مسیحیت هیچ آئینى در این جهت وجود ندارد. این مجموعه امور باعث شد، مسیحیت در گذر ایام با مفاهیم اصلى ادیان توحید فاصله جدى بگیرد.
انجیل های کتاب مقدس مدت ها بعد از صعود عیسى(علیه السلام) و در جریان فعالیت ها، درگیرى ها و نفوذ افکار«پولس» و حتى پس از آن هنگامى که عقاید انحرافى وى بر جامعه مسیحى تسلط پیدا کرده بود، نوشته شده اند. از سوى دیگر، محتوا و بافت این اناجیل با کتب آسمانى و وحى الهى سازگارى ندارد و در قالب کتاب سیره به بیان داستان زندگى عیسى(علیه السلام) مى پردازد. و هر چند فرازهایى از کلمات عیسى را مى توان در آن یافت ولى ساخت کلى کتاب بیان تاریخ حیات عیسى(علیه السلام) است. از اینرو، هر چند به اذعان قرآن کریم عیسى(علیه السلام) پیامبرى الهى و داراى کتابى به نام انجیل است، ولى نه آموزه هاى او چندان در مسیحیت معاصر باقى مانده و نه نشان چندانى از کتاب واقعى او مى توان یافت.
در قرون وسطى اندیشمندان مسیحى تلاش کردند عقاید انحرافى موجود در مسیحیت کنونى را به گونه اى توجیه و چهره اى معقول از آن ترسیم کنند. ولى با این همه، پاره اى از مفاهیم انجیل قابل توجیه عقلى نبود و با همه ى تلاشى که فیلسوفان قرون وسطى، همچون «آکویناس»، کردند، نتوانستند همه ى آنچه را که در ظواهر کتاب مقدس بود، به صورت معقول در آورند.
توماس آکویناس که در سده سیزدهم میلادى زندگى مى کرد، قهرمان صحنه الهیات مسیحى است. او تلاش کرد به کمک فلسفه ارسطویى که از طریق کتاب هاى ابن سینا و فرهنگ اسلامى با آن آشنا شده بود، اندیشه ى مسیحى را بازسازى و میان آن فلسفه و الهیات مسیحى سازگارى ایجاد کند. ولى با این همه، پاره اى از مفاهیم انجیل قابل توجیه عقلى نبود و با همه تلاشى که فیلسوفان قرون وسطى، همچون «آکویناس»، کردند، نتوانستند همه آنچه را که در ظواهر کتاب مقدس بود، به صورت معقول در آورند. به طور مثال، اعتقاد مسیحیان این است که عیسى پسر خدا است و ظاهر تثلیث در انجیل این است که عیسى خود خدا مى باشد. در توجیه آن به گونه اى که هم با توحید و هم با انجیل و اعتقاد آنان سازگار باشد، گفتند: خدا سه شخصیت، اما یک طبیعت دارد. پدر، پسر و روح القدس، سه شخصیت و سه اقنوم هستند. بدیهى است که این عقیده و نظایر آن قابل تصحیح و توجیه عقلى نیست، زیرا اگر یک طبیعت سه شخصیت داشته باشد، باید پذیرفت که داراى سه فرد است که در آن طبیعت با هم اشتراک دارند. این امر از یک سو، وجود ماهیت را براى خداوند در پى دارد و از سوى دیگر، با توحید ذات او ناسازگار است.
در این میان، متکلمان و متألهان مسیحى در مقابل این بحران تلاش کردند مباحث جدیدى را براى دفاع از مسیحیت و پاسدارى از ایمان مردم مطرح نمایند و از آن پس فیلسوفان دین نیز هر کدام به گونه اى در باره ى این موضوع به بحث و بررسى پرداختند که مجموعه این گونه مباحث، هویت اندیشه مسیحى در سده معاصر را تشکیل مى دهد.
پس از قرون وسطى و با پیدایش علوم جدید و مواجهه آن با تصویرى که کلیسا و انجیل به تفسیر کلیسایى، از مفاهیم علمى ارایه مى داد، مسئله تعارض علم و دین مطرح شد، و به جهت رونق علوم جدید و شکوفایى آن، چراغ دین مسیحى به خاموشى گرایید. در این میان، متکلمان و متألهان مسیحى در مقابل این بحران تلاش کردند مباحث جدیدى را براى دفاع از مسیحیت و پاسدارى از ایمان مردم مطرح نمایند و از آن پس فیلسوفان دین نیز هر کدام به گونه اى در باره ى این موضوع به بحث و بررسى پرداختند که مجموعه ى این گونه مباحث، هویت اندیشه مسیحى در سده معاصر را تشکیل مى دهد.
تحریف هایی که در مسیحیت انجام شده است با سه رویکرد تاریخى، نگرش محتوایى به مضامین این کتاب ها و قضاوت قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانى اثبات مى گردد و با اثبات آن، تحریف دین روشن مى شود. البته رویکرد سوم تنها براى کسانى قابل قبول است که آسمانى بودن قرآن را قبول دارند؛ اما رویکردهاى پیشین همگانى است؛ از این رو فقط به بیان آن دو مى پردازیم.
یک. رویکرد تاریخى
براساس گزارش هاى معتبر و مستند تاریخى کتاب هاى مقدس (تورات و انجیل)، در طول سالها تألیف و گردآورى شده است، از همین رو علاوه بر برخوردارى از شیوه هاى متنوع ادبى، با گذشت زمان، تحول آرام و کندى را تجربه کرده است. صرف نظر از اقلیتى ناچیز از مسیحیان که مى پندارند کتاب هاى مقدس، با همین الفاظ الهام شده اند و خدا پیام خود را کلمه به کلمه به کاتب بشرى منتقل و وى چیزهایى را که خدا املا نموده، با امانت ثبت کرده است، بیشتر مسیحیان معتقداند که خداوند کتاب هاى مقدس را به وسیله مؤلفانى بشرى، نوشته است و بر این اساس کتاب هاى مقدس، یک مؤلف الهى و یک مولف بشرى دارد.
نگا: الف. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه حمید عنایت و دیگران، تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 ش )، ج 3، ص 695-721 ؛ ب. ساروخاچیکى، کتاب مقدس را بهتر بشناسیم، ص 14-31؛ تهران، آموزشگاه کتاب مقدس، بى تا.
جالب است بدانید تعداد کتاب هاى مقدس (در مجموع 46 کتاب عهد عتیق یهود و 27 کتاب عهد جدید یعنى انجیل)، براساس نوعى توافق، حاصل شده است. توماس میشل، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، (قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1377ش، ص 51.
حال وقتى تاریخ به ما نشان مى دهد که بشر در تألیف کتاب مقدس دست داشته است، این کتاب دیگر مصون از خطا نخواهد بود. این مسأله موجب شد تا هر کسى، اقدام به نوشتن و گزارش روایات مربوط به دوران کوتاه رسالت عیسى و سرگذشت او کند و به نوبه خود منجر به پدید آمدن صد نوشته گشته است که هر کسى نوشته خود را صحیح مى داند. از این رو براساس گزارش هاى تاریخى، در اواخر قرن اول میلادى و اوایل و اواسط قرن دوم میلادى، فرقه هاى انجیلى متعددى به وجود آمد و اختلاف ها و کشمکش هاى فراوانى رخ داد.
طرح مؤلف بشرى در کنار مؤلف الهى، در تدوین کتاب مقدس و در نتیجه تحریف آن، باعث گردید که پیامدهاى ناگوارى براى کتاب مقدس، به وجود آید که گزارش آن در این مجال اندک ممکن نیست. در این باره نگا: محمدرضا کاشفى، غرب بر امواج مسیحیت و فرهنگ، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، مبحث کتاب مقدس در فصل دوم.
در اینجا کافى است به اعتراف برخى از عالمان و اندیشمندان مسیحى بسنده کنیم:
انطباق انجیل فعلى را با گفته هاى عیسى به صراحت رد مى کند و مى گوید: «این بدان معنا نیست که عیسى تمام کلماتى را که گزارش شده است دقیقاً به همان شکلى که انجیل نویسان 1-1. رابرت م.گرنت نوشته اند گفته است». رابرت م.گرنت، دیوید تریسى؛ تاریخچه مکاتب تفسیرى و هرمنوتیکى کتاب مقدس، ترجمه : ابوالفضل ساجدى، ص 212، تهران : پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، چاپ اول، 1385.
1-2 ارنست رنان؛ کتاب مقدس را نگاشته انسان دانسته، آن را همچون دیگر مکتوبات بشرى مشتمل بر خطاهایى مى شمارد و بر وجود داستان هاى دروغین و افسانه ها در آن تأکیدمى ورزد. همان، ص 295.
1-3. متکلمان لیبرال مسلّم مى دانند که کتاب مقدس مستقیماً وحى منزل نیست و به دست انسان نوشته شده است. ایان باربور، علم و دین، ص 130 – 131. ق : همان، ص 295.
1-4. بسیارى از سنت گرایان بر مرکزیت مسیح اصرار مى ورزند بدون اینکه بر خطاناپذیرى انجیل پافشارى داشته باشند.
1-5. برخى از متکلمان برجسته مسیحى مانند بریث مى گویند نمى توان محتویات کتاب مقدس را صادق شمرد. جان هیک و دیگران، کلام فلسفى، ترجمه ابراهیم سلطانى و احمد نراقى، ص 307.
1-6. ویت (الهیات رسمى – سنتى جدید) پروتستان معتقدند کتاب مقدس به خودى خود وحى الهى نبوده، یک مکتوب متکلمان نئوارتدکس خطاپذیر انسانى است که به وقایع وحیانى شهادت مى دهد.
1-7. پل تیلیش که از متکلمان برجسته مسیحى به شمار مى رود، معتقد است: «پژوهش هاى تاریخى نشان داده اند که عهد قدیم و عهد جدید در بخش هاى نقلى خود، عناصر تاریخى، افسانه اى و اسطوره شناختى را تلفیق مى کنند و در اکثر موارد تفکیک این عناصر از یکدیگر با هر درجه اى از امکان پذیرى نامحتمل است… مردم، دیگران یا خودشان را بدون ایمان مسیحى قلمداد مى کنند، تنها به این دلیل که به مستند بودن حکایت هاى معجزه اى عهد جدید اعتقادى ندارند، به طور قطع آن حکایت ها مستند نیستند».
پل تیلیش، پویایى ایمان، ص 103. ق : رابرت م. گرنت، دیوید تریسى؛ تاریخچه مکاتب تفسیرى و هرمنوتیکى کتاب مقدس، ترجمه : ابوالفضل ساجدى، ص 294 – 296. 1-8. توماس میشل – استاد الهیات مسیحى – بر آن است که به اعتقاد بیشتر متفکران کاتولیک، پروتستان و ارتودوکس، کتاب هاى مقدس، املاى الهى نیست و داراى عصمت لفظى نمى باشد و گاهى نویسندگان بشرى، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه آمیزى را در متن کتاب باقى گذاشته اند. نگا: توماس میشل، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377، ص 23 – 27.
تحریف از دیدگاه مسیحیان:
اعتبار کتاب مقدس همواره مورد انتقاد اندیشمندان قرار داشته اما از قرن نوزدهم میلادى، مباحث انتقادى مربوط به کتاب مقدس وارد مرحله جدیدى شده است: «بولتمان (1884 – 1976م) که بزرگترین متخصص عهد جدید در قرن بیستم لقب یافته است در اثر مهم خود، تاریخ سنت هم نظر، به ارزیابى کتاب مقدس مى پردازد. از نظر او بسیارى از سخنان مکتوب عیسى(ع) گفته هاى خود او نیست بلکه محصول حیات جوامع مسیحى اولیه است». تونى لین، تاریخ تفکر مسیحى، ترجمه : روبرت آسریان، ص 446؛ تهران : نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول، 1380.
«آدولف فون هارتاک» مورخ تواناى قرن نوزدهم و بزرگترین متخصص آثار پدران در عصر خود، در مجموعه سه جلدى تاریخ اصول ایمان، این باور را مطرح کرد که انجیل تحت تأثیر فلسفه یونان تغییر یافته است. وى در پى آن بود که تاریخِ فرایند یونانى شدن مسیحیت را نشان دهد. از نظر او، مذهب ساده عیسى(ع) به ویژه به واسطه تعالیم پولس، به مذهبى در مورد عیسى(ع) تغییر یافته و به اصل ایمانى تجسم خداى پدر تبدیل شده است. همان، ص 387.
برخى دیگر از صاحب نظران نیز در مورد تاریخ تألیف اناجیل ایراداتى را بیان کرده اند.آرچیبالد رابرتسون، عیسى اسطوره یا تاریخ، ترجمه : حسین توفیقى، ص 71؛ قم : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1378. ر.ک : محمدرضا زیبایى نژاد، مسیحیت شناسى مقایسه اى، ص 185؛ تهران : سروش، چاپ اول، 1382.
اما شاید بتوان گفت مهم ترین سند در مورد انحراف مسیحیت از دیدگاه ایشان خود کتاب مقدس است. در این کتاب «پولس» با حواریون و شخص «پطرس» که جانشین رسمى حضرت عیسى(ع) است، مخالفت ورزیده، حتى آنان را به «نفاق» متهم مى سازد: «اما چون پطرس به انطاکیه آمد او را روبه رو مخالفت نمودم؛ زیرا مستوجب ملامت بود… و سایر یهودیان هم با وى نفاق کردند، به حدى که برنابا هم در نفاق ایشان گرفتار شد». رساله پولس به غلاطیان، 2 : 11 – 13.
مسلماً چنین برخوردى نشان از وجود انحراف در عقاید بزرگان صدر اول مسیحیت دارد. برگرفته از : سید محمد ادیب آل على، مسیحیت، صص 99 و 100، قم : مرکز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه، چاپ اول، 1385.
دو. رویکرد محتوایى
با نگرش محتوایى به مضامین کتاب هاى مقدس، روشن مى گردد که برخى از کتب ادیان آسمانى، دچار تحریف گشته اند؛ چرا که اگر کتاب مقدس دچار زیاده و نقصان و تغییر در لفظ و مفاهیم نشود، هیچ گاه مطالب متناقض و معارف، خردستیز نخواهد داشت، حال آنکه با مراجعه به این کتاب ها مسائل منافى با یکدیگر و غیر عقلانى فراوان یافت مى شود.
وجود تناقضات در اناجیل چنان زیاد است که علامه شعرانى پس از نقل و بررسى تفصیلى 45 مورد از اشتباهات و تناقضات اناجیل مى نویسد: «این بنده مؤلف از این قبیل بیش از هفتصد تحریف یادداشت کرده ام. در کتاب اظهار الحق، ج اول، ص 165. گوید: اختلافات در انجیل به عقیده «میل» سى هزار است و به طورى که «گریسباخ» تحقیق کرده است صد و پنجاه هزار است و «شولز» که آخرین محققین ایشان است عدد آن را به تحقیق نیافته است». میرزا ابوالحسن شعرانى، راه سعادت، تحقیق : حامد فردى اردستانى، ص 282، چاپ اول، 1386، تهران : مرتضوى.
جالب آن که اناجیل از همان آغاز در نسب نامه عیسى(ع) گرفتار تناقض شده اند. این دلیل روشن بر تحریف کتاب هاى مقدس است.
نمونه هایى از تحریف در کتاب مقدس:
در کتاب مقدس به مواردى از مصادیق تحریف برمى خوریم. در ذیل به برخى از آنها اشاره می شود. آشنایى با این موارد مى تواند زمینه هاى پژوهش بیشتر را فراهم کند:
1. در سِفر «پیدایش» مى خوانیم: «بعد از این ایام که خدا ابراهیم(ع) را امتحان کرد، به او گفت: اى ابراهیم. عرض کرد: لبیک. گفت: «اکنون پسر خود را که یگانه فرزند تو است و او را دوست مى دارى، یعنى «اسحاق» را بردار و بر زمین موریا برو و او را در آنجا بر یکى از کوه هایى که به تو نشان مى دهم به عنوان هدیه سوختنى، قربانى کن». پیدایش، 22 : 1.
در این متن که مربوط به جریان ذبح کردن یکى از فرزندان حضرت ابراهیم(ع) به دست او است، پس از عبارت «یگانه فرزند»، عبارت «یعنى اسحاق» قرار گرفته است. در حالى که عبارت صریح عهد عتیق، وعده تولد اسحاق را سیزده سال پس از اسماعیل مى داند و تا چهارده سالگى تنها فرزند ابراهیم است. پس در اینجا تحریفى صورت گرفته و عبارت «یعنى اسحاق» بعداً به متن عهد عتیق اضافه شده است. همان، 17 : 25 و 18 : 1.
اما انگیزه این تحریف چیست؟ در اعتقاد یهودیان که به مسیحیان هم انتقال یافته است، «مسیّا» یعنى همان پیامبر موعود باید از نسل اسحاق باشد و از سوى دیگر، شخص موعود از نسل شخص «مذبوح» است. تنها در صورتى که اسحاق همان شخص مذبوح باشد مى توان موعود امم را از نوادگان اسحاق دانست و تنها در این صورت است که سیادت بنى اسرائیل و اندیشه برترى یهود تثبیت مى شود و مسیحیان با استناد به همین متن، عیسى(ع) را که از نوادگان اسحاق است، موعود امم دانسته اند. و اگر مشخص شود که مذبوح اسماعیل بوده نه اسحاق، زیربناى بسیارى از اعتقادات یهود و مسیحیت تخریب مى گردد.
2. انجیل متى، عیسى(ع) را از فرزندان سلیمان بن داود(ع) مى داند. انجیل متى، 1 : 6. در حالى که وى در انجیل لوقا فرزند ناتان بن داود معرفى شده است. انجیل لوقا، 3 : 31.
3. در انجیل متى، عیسى(ع) اعلام مى کند که پس از مصلوب شدن سه شبانه روز در زمین مدفون خواهد ماند: «زیرا هم چنان که یونس سه شبانه روز در شکم ماهى ماند، پسر انسان نیز سه شبانه روز در شکم زمین خواهد بود». انجیل متى، 12 : 40.
در حالى که اناجیل دیگر مدت دفن او را از غروب جمعه تا قبل از سپیده یکشنبه، یعنى حداکثر یک روز و دو شب مى دانند. ر.ک : انجیل متى، 27 : 57 و 28 : 1 ؛ انجیل مرقص، 15 : 42 و 16 : 1 ؛ انجیل لوقا، 23 : 53 و 24 : 1. انجیل متى، 2 : 22 ؛ برگرفته از مسیحیت، ص 100 – 102.
انجیل مرقس – که قدیمى ترین و کوتاه ترین انجیل ها است – خاطرات قدیس پطرس حوارى را مطرح مى کند که متضمن احساسات بشرى عیسى است. در این انجیل، عیسى موجودى مافوق بشر نشان داده شده و «فرزند انسان» لقب گرفته است، اما اثرى از اصل «تجسّم الهى» در پیکر عیسى و اصل ازلیت او (وجود قبل از خلقت ) دیده نمى شود. اما انجیل متى و انجیل لوقا، حاوى عباراتى است که زمینه را براى اعتقاد به تجسّم ربوبیت در پیکر عیسى آماده مى کند و انجیل یوحنا، به صراحت طبیعت الوهى عیسى را – چنان که معاصرش یعنى پولس مطرح کرده بود، بیان مى کند. این تهافت مشکل پیچیده اى است که اذهان اندیشمندان مسیحى را تاکنون به خود مشغول داشته و راه حل هاى گوناگون اما بى حاصل در رفع آن ارائه کرده اند. ر.ک: کلام مسیحى، صص 66-80
در انجیل یوحنا از یحیى(ع) پرسیده مى شود: آیا تو همان ایلیاى نبى الیاس هستى که قبل از فرارسیدن روز موعود (ظهور مسیح ) باید بیاید؟ یحیى تأکید مى کند: من چنین شخصى نیستم. کتاب مقدس، انجیل یوحنا، 1:19. بنابراین روز موعود هنوز فرانرسیده است. اما در انجیل متى به عیسى(ع) نسبت داده اند که گفت: «اگر بخواهید قبول کنید که یحیى همان الیاس است که باید بیاید» متى، 11:14
نویسنده انجیل لوقا براى برداشتن تنافى موجود میان این دو عبارت، مسأله را به گونه اى دیگر توجیه کرده، مى گوید: «و او (یحیى ) به روح قوت الیاس پیش روى وى (خداوند )، خواهد. لوقا، 1:17. این مضامین متفاوت و متعارض، نشانگر آن است که آیات اصلى الهى – که به عیسى(ع) وحى شده، دچار تحریف جدى گشته است. در باب خردستیزى برخى از آیات کتاب مقدس ر.ک: موریس بوکاى، تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه مهندس ذبیح اللَّه دبیر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ چهارم، 1368.
چنان که گفته آمد با رویکرد قرآنى و روایى نیز مى توان تحریف کتاب هاى مقدس را نشان داد، بعضى از آیات قرآن و روایات نقل شده از امامان(ع)، نشانگر تحریف کتاب مقدس است. گزارش این دسته از نصوص در این نوشتار کوتاه مقدور نیست.
در این باره نگا: محمدرضا زیبایى نژاد، تاریخ و کلام مسیحیت، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامى، تابستان 1375، ص 81-84.
در بحث از تحریف مسیحیت لازم است به چند نکته اشاره شود:
1. کتاب مقدس مسیحیان دو بخش دارد، «عهد جدید» و «عهد عتیق». علت این نامگذاری آن است که مسیحیان معتقدند:خدا با انسان دو پیمان بسته است، یکی پیمان کهن، به وسیلهی پیامبران پیش از عیسی مسیح؛ و دیگری پیمان نو، توسط خدای متجلی یعنی عیسی مسیح.در حقیقت عهد عتیق کتاب آسمانی یهودیان است که مسیحیان برای آن احترام قائل شده و آن را در آغاز کتاب خود قرار دادهاند.(1)
2. طبق نص صریح قرآن مجید، انجیل حقیقی بر حضرت عیسی(ع) نازل و به او عطا شده است. (آل عمران / 3 و 65 و مائده / 46 ـ 47 و مریم / 30 و حدید / 27) و آن کتاب هیچ گونه سنخیتی با انجیلهای موجود ندارد. اما تا آنجا که تاریخ نشان میدهد مسیحیان هرگز برای حضرت عیسی(ع) به کتابی قائل نبودهاند و این انجیلها را صرفاً بیانگر زندگی و سخنان وی دانستهاند.توماس میشل، دانشمند معاصر مینویسد:پیش از نوشته شدن اناجیل، یک سنت شفاهی وجود داشت. عیسی به عقیدهی مسیحیان در حدود سال 30 میلادی وفات یافت و کسانی که از او پیروی کرده، وی را شناخته، کارهایش را دیده و سخنانش را شنیده بودند، خاطرات خویش از او را در حافظه نگه میداشتند، هنگامی که مسیحیان نختسین برای عبادت گرد میآمدند، آن خاطرات نقل میشد. اندک اندک این منقولات شکل مشخصی یافت و بر حجم آنها افزوده شد.(2)
در جای دیگر نیز میگوید: مسیحیان هرگز نمیگویند:عیسی کتابی به نام انجیل آورد. آوردن وحی توسط عیسی به گونهای که مسلمانان در مورد قرآن و پیامبر اسلام معتقدند در مسیحیت جایی ندارد.
مسیحیان، عیسی را تجسم وحی الهی میدانند و به عقیدهی آنان، وی نه حامل پیام بلکه عین پیام بوده است.(3)
3. اعتبار کتاب مقدس را از دو دیدگاه میتوان بررسی کرد: الف. دیدگاه کلیسا:همانگونه که بیان شد مسیحیان نسبت به کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید) نظری کاملاً موافق دارند و تمام القاب و احترامات شایستهی یک کتاب آسمانی را نسبت به آن روا میدارند و تعبیراتش مانند کتاب خدا و وحی در مورد آن کتب معمول است. بدیهی است که هیچ گونه تحریفی را در مورد آن کتاب قبول ندارند.(4)
هر چند که میپذیرند انجیل وحی الهی مانند قرآن نیست. بلکه اصولاً زندگینامهی عیسی است پس ربطی به انجیل نازل شده ندارد.
ب. دیدگاه قرآن:
مسلمانان از دیرباز معتقد بودهاند تورات و انجیلی که خدا نازل کرده است، دستخوش تحریف قرار گرفته و مسائلی مانند بشارت به ظهور حضرت محمد(ص) از آن حذف و خرافاتی چون جسمانیت خدای متعال به آن افزوده شده است.
تحریف در کتاب مقدس را از چند طریق میتوان به وسیلهی آیات و روایات اثبات نمود: الف. برخی آیات و روایات آشکارا تحریف را در این کتاب بازگو میکنند، قرآن کریم میفرماید: «وإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَیَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ»؛(5) و در واقع برخی از آنان دسته ای هستند که زبانشان را به [خواندن ] کتاب می پیچانند تا بپندارید آن [را که می خوانند،] از کتاب (خدا) است؛ در حالی که آن از کتاب (خدا) نیست. و می گویند:«آن از نزد خداست.» در حالی که آن از نزد خدانیست، و بر خدا دروغ می بندند، در حالی که آنان می دانند. در جاهای دیگری از قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره شده مثل:بقره / 79 و مائده / 41 و صف / 8. و در روایتی از علی(ع) حکایت شده: پس از غیبت موسی(ع) و عیسی(ع) تورات و انجیل را تغییر دادند و عبارات و کلمهها را از مواضع خود تحریف کردند. و خدا هم دل آنان را کور نمود که به واسطهی این کور دلی مطالب اضافی و تحریف شده را در کتاب باقی گذاردند، و همین مطلب آنان را در این تهمتهای بزرگ و تلبیس امور و کتمان واقعیات رسوا ساخت.(6)
ب. برخی آیات قرآن نیز به طور ضمنی و تلویحی به وقوع تحریف در کتاب مقدس نظر دارند:مانند: «مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَاداًلِی مِن دُونِ اللّهِ»؛169 برای هیچ بشری سزاوار نیست که خدا به او، کتاب و حکم و پیامبری دهد؛ سپس [او] به مردم بگوید: «غیر از خدا، بندگان من باشید.» و لیکن (سزاوار مقام پیامبر آن است که بگوید:مردمی) ربّانی باشید،
به طور ضمنی مطالب موجود در عهد جدید پیرامون الوهیت عیسی(ع) را از موارد جعل معرفی کرده است و همچنین آیهی: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِندَهُمْ فِی التَّورَاةِ وَالإِنْجِیلِ»؛(7)
(همان) کسانی که از فرستاده (خدا)، پیامبر درس نخوانده پیروی می کنند؛ آن (پیامبری) که (صفات) او را در تورات و انجیل نزدشان، نوشته می یابند؛ به طور تلویحی به حذف عباراتی از کتاب مقدس یا تحریف معنوی و یا وجود کتابهایی مقدس در بین یهودیان و مسیحیان جزیرة العرب که از میان رفتهاند اشاره میکند به عنوان مثال عباراتی از انجیل یوحنا که بشارت به ظهور «فارقلیط موعود» داده است، از طرف مفسران نصارا به «روح القدس» معنا شده که اقنوم سوم تثلیث است؛ در حالی که مراد از این شخص فردی از نوع انسان است. به همین جهت افرادی چون «مونتانوس» در قرن دوم و «مانی» در قرن سوم خود را «فارقلیط موعود» معرفی کرده تعداد زیادی را به گرد خود جمع کردهاند.
ج. با دقت در مضامین مختلف کتاب مقدس به موارد بسیاری از تناقضات واضح و آشکار میرسیم که نشانگر وجود دستهای جاعلینی بوده که ناشیانه به این عمل فسادانگیز اقدام نمودهاند. به عنوان نمونه در «انجیل یوحنا» از «یحیی» پرسیده میشود:آیا تو همان ایلیای نبی ـ الیاس ـ هستی که قبل از فرا رسیدن روز موعود (ظهور مسیح) باید بیاید؟یحیی تاکید میکند که من چنین شخصی نیستم (خروج 1/19) اما در انجیل به عیسی(ع) نسبت دادهاند که فرمود:«و اگر خواهید قبول کنید که یحیی همان الیاس است که باید بیاید) (خروج / 14).(8)
نویسندهی انجیل لوقا برای برداشتن تنافی موجود بین این دو عبارت، مساله را به گونهای دیگر توجیه کرده و میگوید:«و او (یحیی) به روح قوت الیاس پیش روی وی (خداوند) خواهد خرامید.»172 و نیز در انجیل «متی» سخن از «انظلام» یعنی ظلم پذیری است که با شریر مقاومت مکنید و اگر کسی برگونهی راست تو سیلی زد گونهی چپ خود را نیز به طرف او بگردان…(9)
د. از مهمترین دلایل تحریف مسیحیت عقیده به «تثلیث» یعنی سه خدائی (پدر ـ پسر ـ روح القدس) است یعنی عیسی را خدا میداند در حالی که مسیحیت دین توحیدی بوده است و این تثلیث در انجیلهای کنونی نیز به صراحت یافت نمیشود.
پی نوشت ها:
1. آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی، ص 127 ـ 128.
2. کلام مسیحی، ص 43 ـ 44.
3. کلام مسیحی، ص 49.
4. میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص 26.
5. آل عمران / 78.
6. بحارالانوار، ج 92، ص 43، ح 3 و ج 77، ص 276، ح 1.
7. آل عمران / 79.
8. اعراف / 156.
9. درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، محمدرضا زیبایینژاد، ص 82 ـ 85.
مطالبی چند درباره قرآن و کتاب مقدّس (تورات و اناجیل چهارگانه)
1. قرآن کریم معجزه جاویدان پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) است که کسى مانند آن را نیاورده و نمى تواند بیاورد، ولى تورات و انجیل معجزه نبوده و نیستند.
2. قرآن داراى دو نزول بوده است: اوّل: «نزول دفعى و جمعى» که از سوى خداوند متعال یک جا بر قلب پاک پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)در ماه مبارک رمضان و شب قدر نازل شده است. دوم: «نزول تدریجى» که برحسب شرایط و حوادث و نیازها طى 23 سال فرو فرستاده شده است، ولى تورات و انجیل فقط یک نزول (دفعى) داشته است.
3. قرآن موجود در دست ما، همان قرآن اصلى و کلام خداست که بر پیامبر گران قدر(صلى الله علیه وآله) نازل و زیر نظر آن حضرت جمع آورى شده و به صورت کتاب درآمده و بدون کم و زیاد به دست ما رسیده است، زیرا نگهبانى از آن را خود خداوند متعال به عهده گرفته است; (اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ واِنّا لَهُ لَحـفِظون); ما قرآن را نازل کردیم و به طور قطع نگه دار و حافظ آنیم. ولى تورات و انجیل فعلى این گونه نیستند. شواهد تاریخى و ادله دیگر نشان مى دهد که تورات و انجیل اصلى از بین رفته و فقط قسمت هایى از آن دو کتاب آسمانى را پیروان حضرت موسى و عیسى(علیهما السلام)مدت ها بعد از وفات آنها نوشته اند که آن هم متأسفانه با خرافات فراوان آمیخته شده است. بنابراین، تورات و انجیل فعلى مجموعه کتاب هاى تاریخى است که به وسیله یهودیان و مسیحیان نوشته شده، نه این که کتاب آسمانى حضرت موسى و عیسى باشند.
4. محتوا و معارف قرآن کریم با تورات و انجیل متفاوت است و اصلاً با آن دو قابل مقایسه نیست، زیرا:
الف) (ونَزَّلنا عَلَیکَ الکِتـبَ تِبیـنـًا لِکُلِّ شَىء) آن چه از زمینه هاى گوناگون فکرى، اعتقادى، بینش هاى بنیادى، نظام هاى رفتارى فردى، اجتماعى، مادّى، معنوى، دنیایى، آخرتى و… در تکامل فرد و جامعه نقش داشته، در قرآن بیان شده و معارف آن، با فطرت و سرشت مشترک انسان ها هماهنگ است; بدین جهت از فراگیرى و جامعیت خاصى برخوردار بوده و همگانى، همیشگى و همه جایى است.
ب) اصول معارف و مفاهیم قرآن، بر پایه عقل و منطق مشترک و همگانى انسان استوار است و اساس تعالیم اسلام بر مدار جهل ستیزى و عقل انگیزى، تقلیدزدایى و تحقیق پرورى، پندارسوزى و دانش سازى، مى چرخد.
ج) قرآن، با نگرشى واقع بینانه به حقیقت وجود انسان و منطبق بر فطرت او (و بدور از افراط و تفریط) اهداف زندگى او را در یک طبقه بندى منظمِ مقدماتى، متوسط، عالى و نهایى، سامان و انتظام مى بخشد که تمام استعدادهاى ذاتى او پرورش یافته، خاستگاه هاى وجودى او به شیوه اى معتدل و هماهنگ ارضا گردد، بر همین اساس، دنیاپرستى و دل سپردگى به آن را مورد نکوهش قرار داده و دنیاگریزى و سرکوب تمایلات طبیعى و مادّى را مطرود مى داند.
د) قرآن، از اختلاف و تناقض پیراسته است، در حالى که تورات و انجیل نه تنها، هیچ یک از این ویژگى ها را ندارند، بلکه محتواى آن دو آمیخته با خرافات و نسبت هاى ناروا به پیامبران الهى است; براى نمونه:
1. تورات، گوساله سازى و دعوت به بت پرستى را به هارون، وزیر و جانشین موسى(علیه السلام) نسبت مى دهد، در حالى که شخصى از بنى اسرائیل به نام سامرى اقدام به چنین کارى کرد و قرآن، دامان این دو رهبر و پیامبر الهى (موسى و هارون) را از هرگونه آلودگى به شرک و بت پرستى پاک مى داند.
2. قرآن، سلیمان را پیامبرى بزرگ با علم سرشار و تقواى بسیار مى داند که با داشتن حکومت عظیم، هرگز اسیر مقام و مال نشد و… ولى تورات، در زمینه هاى گوناگون بدترین نسبت ها را به او مى دهد که نقل آنها شرم آور است.
3. انجیل به خداوند سبحان نسبت تجسّم داده و مى گوید: خدا به صورت انسان مجسّم شده و …، ولى قرآن مى فرماید: (لیس کمثله شىء) هیچ چیز همانند او نیست.
یکى از منابع اصیل هر دینى، کتاب مقدس آن دین است که نشان از اعتبار و عدم انحراف و تحریف هر دینی می باشد. در این کتابها آموزه هاى اساسى و محورى نظام اعتقادى، ارزشى و احکام عبادى مطرح شده است و به وسیله آن، مى توان ممیزات هر دینى را از دین و آیین دیگر، تشخیص داد. بر اساس منابع مذهبى ما، تعدادى از پیامبران الهى (آدم، ادریس، نوح، هود، صالح، ابراهیم، موسى، عیسى(ع) و پیامبراکرم(ص) ) داراى کتاب آسمانى بوده اند. بحارالانوار، ج 51، ص 27، ح 27 . تمامى این کتاب ها از ناحیه خداوند وحى شده است و پیامبران آنها را دریافت کرده و وظیفه ابلاغ آنرا برعهده داشته اند. غیر از قرآن مجید تمامى آن کتابها و یا بخش اصلى آن کتابها، مفقود شده و یا متن آنها دچار تحریف گشته است.
هنگامى که پیروان مسیح(علیه السلام)از نعمت حضور این پیامبر الهى در میان خود محروم شدند و حضرتش به سوى آسمان ها صعود کرد، رسولان و حواریون آن حضرت به تبلیغ آیین مسیح(علیه السلام) پرداختند و رنج هاى زیادى را متحمل شدند. ولى پس از مدت کوتاهى «پولُس» که باید وى را معمار مسیحیت کنونى دانست، رهبرى مسیحیت را به دست گرفت. وى نخست یهودى بود که مسیحیان را آزار فراوان مى داده است، اما پس از چندى مسیحى شد و توانست در میان مردم نفوذ پیدا کند. او به عنوان رسول عیسوى در شهرها گردش مى کرد و عقیده مسیحیت را در ضمن دگرگون کردن آن، گسترش مى داد. او الوهیت عیسى(علیه السلام)، فدا شدن او در راه گناهان، و ابطال شریعت را از عقاید مشرکان اقتباس کرده و به باورهای مسیحیت اضافه نمود. با این وصف، عیسى(علیه السلام) که پیامبر خدا بود، خدا شد. خدایى که آمده بود تا مصلوب شود و با مصلوب شدن خویش گناهان پیروان خود را پاک کند. از اینرو، مصلوب شدن عیسى(علیه السلام) به عنوان یک مفهوم کلیدى در مسیحیت مطرح شد که اگر یک مسیحى آن را انکار کند و نظر قرآن که عیسى قبل از مرگ به آسمان صعود کرده است، را بپذیرد دیگر نمى تواند مسیحی باشد و چاره اى جز پذیرش اسلام نخواهد داشت.
از سوى دیگر، حرکت عیسى که براى اصلاح عقاید باطل گسترش یافته در بین یهودیان آغاز شده بود، با انکار شریعت که پیکره اصلى دین در حوزه عمل را تشکیل مى دهد، به انحرافى دو چندان گرفتار گردید. در فرهنگ مسیحى واجب، حرام، و حلال مفهوم خود را از دست داد و الزام به شکل خاصى از عمل در امور مختلف از میان رفت. به همین دلیل، در حالى که ما شاهد آیین و شرایط خاص ذبح در بین یهودیان هستیم، در مسیحیت هیچ آئینى در این جهت وجود ندارد. این مجموعه امور باعث شد، مسیحیت در گذر ایام با مفاهیم اصلى ادیان توحید فاصله جدى بگیرد.
انجیل های کتاب مقدس مدت ها بعد از صعود عیسى(علیه السلام) و در جریان فعالیت ها، درگیرى ها و نفوذ افکار«پولس» و حتى پس از آن هنگامى که عقاید انحرافى وى بر جامعه مسیحى تسلط پیدا کرده بود، نوشته شده اند. از سوى دیگر، محتوا و بافت این اناجیل با کتب آسمانى و وحى الهى سازگارى ندارد و در قالب کتاب سیره به بیان داستان زندگى عیسى(علیه السلام) مى پردازد. و هر چند فرازهایى از کلمات عیسى را مى توان در آن یافت ولى ساخت کلى کتاب بیان تاریخ حیات عیسى(علیه السلام) است. از اینرو، هر چند به اذعان قرآن کریم عیسى(علیه السلام) پیامبرى الهى و داراى کتابى به نام انجیل است، ولى نه آموزه هاى او چندان در مسیحیت معاصر باقى مانده و نه نشان چندانى از کتاب واقعى او مى توان یافت.
در قرون وسطى اندیشمندان مسیحى تلاش کردند عقاید انحرافى موجود در مسیحیت کنونى را به گونه اى توجیه و چهره اى معقول از آن ترسیم کنند. ولى با این همه، پاره اى از مفاهیم انجیل قابل توجیه عقلى نبود و با همه ى تلاشى که فیلسوفان قرون وسطى، همچون «آکویناس»، کردند، نتوانستند همه ى آنچه را که در ظواهر کتاب مقدس بود، به صورت معقول در آورند.
توماس آکویناس که در سده سیزدهم میلادى زندگى مى کرد، قهرمان صحنه الهیات مسیحى است. او تلاش کرد به کمک فلسفه ارسطویى که از طریق کتاب هاى ابن سینا و فرهنگ اسلامى با آن آشنا شده بود، اندیشه ى مسیحى را بازسازى و میان آن فلسفه و الهیات مسیحى سازگارى ایجاد کند. ولى با این همه، پاره اى از مفاهیم انجیل قابل توجیه عقلى نبود و با همه تلاشى که فیلسوفان قرون وسطى، همچون «آکویناس»، کردند، نتوانستند همه آنچه را که در ظواهر کتاب مقدس بود، به صورت معقول در آورند. به طور مثال، اعتقاد مسیحیان این است که عیسى پسر خدا است و ظاهر تثلیث در انجیل این است که عیسى خود خدا مى باشد. در توجیه آن به گونه اى که هم با توحید و هم با انجیل و اعتقاد آنان سازگار باشد، گفتند: خدا سه شخصیت، اما یک طبیعت دارد. پدر، پسر و روح القدس، سه شخصیت و سه اقنوم هستند. بدیهى است که این عقیده و نظایر آن قابل تصحیح و توجیه عقلى نیست، زیرا اگر یک طبیعت سه شخصیت داشته باشد، باید پذیرفت که داراى سه فرد است که در آن طبیعت با هم اشتراک دارند. این امر از یک سو، وجود ماهیت را براى خداوند در پى دارد و از سوى دیگر، با توحید ذات او ناسازگار است.
در این میان، متکلمان و متألهان مسیحى در مقابل این بحران تلاش کردند مباحث جدیدى را براى دفاع از مسیحیت و پاسدارى از ایمان مردم مطرح نمایند و از آن پس فیلسوفان دین نیز هر کدام به گونه اى در باره ى این موضوع به بحث و بررسى پرداختند که مجموعه این گونه مباحث، هویت اندیشه مسیحى در سده معاصر را تشکیل مى دهد.
پس از قرون وسطى و با پیدایش علوم جدید و مواجهه آن با تصویرى که کلیسا و انجیل به تفسیر کلیسایى، از مفاهیم علمى ارایه مى داد، مسئله تعارض علم و دین مطرح شد، و به جهت رونق علوم جدید و شکوفایى آن، چراغ دین مسیحى به خاموشى گرایید. در این میان، متکلمان و متألهان مسیحى در مقابل این بحران تلاش کردند مباحث جدیدى را براى دفاع از مسیحیت و پاسدارى از ایمان مردم مطرح نمایند و از آن پس فیلسوفان دین نیز هر کدام به گونه اى در باره ى این موضوع به بحث و بررسى پرداختند که مجموعه ى این گونه مباحث، هویت اندیشه مسیحى در سده معاصر را تشکیل مى دهد.
تحریف هایی که در مسیحیت انجام شده است با سه رویکرد تاریخى، نگرش محتوایى به مضامین این کتاب ها و قضاوت قرآن به عنوان آخرین کتاب آسمانى اثبات مى گردد و با اثبات آن، تحریف دین روشن مى شود. البته رویکرد سوم تنها براى کسانى قابل قبول است که آسمانى بودن قرآن را قبول دارند؛ اما رویکردهاى پیشین همگانى است؛ از این رو فقط به بیان آن دو مى پردازیم.
یک. رویکرد تاریخى
براساس گزارش هاى معتبر و مستند تاریخى کتاب هاى مقدس (تورات و انجیل)، در طول سالها تألیف و گردآورى شده است، از همین رو علاوه بر برخوردارى از شیوه هاى متنوع ادبى، با گذشت زمان، تحول آرام و کندى را تجربه کرده است. صرف نظر از اقلیتى ناچیز از مسیحیان که مى پندارند کتاب هاى مقدس، با همین الفاظ الهام شده اند و خدا پیام خود را کلمه به کلمه به کاتب بشرى منتقل و وى چیزهایى را که خدا املا نموده، با امانت ثبت کرده است، بیشتر مسیحیان معتقداند که خداوند کتاب هاى مقدس را به وسیله مؤلفانى بشرى، نوشته است و بر این اساس کتاب هاى مقدس، یک مؤلف الهى و یک مولف بشرى دارد.
نگا: الف. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه حمید عنایت و دیگران، تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 ش )، ج 3، ص 695-721 ؛ ب. ساروخاچیکى، کتاب مقدس را بهتر بشناسیم، ص 14-31؛ تهران، آموزشگاه کتاب مقدس، بى تا.
جالب است بدانید تعداد کتاب هاى مقدس (در مجموع 46 کتاب عهد عتیق یهود و 27 کتاب عهد جدید یعنى انجیل)، براساس نوعى توافق، حاصل شده است. توماس میشل، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، (قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1377ش، ص 51.
حال وقتى تاریخ به ما نشان مى دهد که بشر در تألیف کتاب مقدس دست داشته است، این کتاب دیگر مصون از خطا نخواهد بود. این مسأله موجب شد تا هر کسى، اقدام به نوشتن و گزارش روایات مربوط به دوران کوتاه رسالت عیسى و سرگذشت او کند و به نوبه خود منجر به پدید آمدن صد نوشته گشته است که هر کسى نوشته خود را صحیح مى داند. از این رو براساس گزارش هاى تاریخى، در اواخر قرن اول میلادى و اوایل و اواسط قرن دوم میلادى، فرقه هاى انجیلى متعددى به وجود آمد و اختلاف ها و کشمکش هاى فراوانى رخ داد.
طرح مؤلف بشرى در کنار مؤلف الهى، در تدوین کتاب مقدس و در نتیجه تحریف آن، باعث گردید که پیامدهاى ناگوارى براى کتاب مقدس، به وجود آید که گزارش آن در این مجال اندک ممکن نیست. در این باره نگا: محمدرضا کاشفى، غرب بر امواج مسیحیت و فرهنگ، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، مبحث کتاب مقدس در فصل دوم.
در اینجا کافى است به اعتراف برخى از عالمان و اندیشمندان مسیحى بسنده کنیم:
انطباق انجیل فعلى را با گفته هاى عیسى به صراحت رد مى کند و مى گوید: «این بدان معنا نیست که عیسى تمام کلماتى را که گزارش شده است دقیقاً به همان شکلى که انجیل نویسان 1-1. رابرت م.گرنت نوشته اند گفته است». رابرت م.گرنت، دیوید تریسى؛ تاریخچه مکاتب تفسیرى و هرمنوتیکى کتاب مقدس، ترجمه : ابوالفضل ساجدى، ص 212، تهران : پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، چاپ اول، 1385.
1-2 ارنست رنان؛ کتاب مقدس را نگاشته انسان دانسته، آن را همچون دیگر مکتوبات بشرى مشتمل بر خطاهایى مى شمارد و بر وجود داستان هاى دروغین و افسانه ها در آن تأکیدمى ورزد. همان، ص 295.
1-3. متکلمان لیبرال مسلّم مى دانند که کتاب مقدس مستقیماً وحى منزل نیست و به دست انسان نوشته شده است. ایان باربور، علم و دین، ص 130 – 131. ق : همان، ص 295.
1-4. بسیارى از سنت گرایان بر مرکزیت مسیح اصرار مى ورزند بدون اینکه بر خطاناپذیرى انجیل پافشارى داشته باشند.
1-5. برخى از متکلمان برجسته مسیحى مانند بریث مى گویند نمى توان محتویات کتاب مقدس را صادق شمرد. جان هیک و دیگران، کلام فلسفى، ترجمه ابراهیم سلطانى و احمد نراقى، ص 307.
1-6. ویت (الهیات رسمى – سنتى جدید) پروتستان معتقدند کتاب مقدس به خودى خود وحى الهى نبوده، یک مکتوب متکلمان نئوارتدکس خطاپذیر انسانى است که به وقایع وحیانى شهادت مى دهد.
1-7. پل تیلیش که از متکلمان برجسته مسیحى به شمار مى رود، معتقد است: «پژوهش هاى تاریخى نشان داده اند که عهد قدیم و عهد جدید در بخش هاى نقلى خود، عناصر تاریخى، افسانه اى و اسطوره شناختى را تلفیق مى کنند و در اکثر موارد تفکیک این عناصر از یکدیگر با هر درجه اى از امکان پذیرى نامحتمل است… مردم، دیگران یا خودشان را بدون ایمان مسیحى قلمداد مى کنند، تنها به این دلیل که به مستند بودن حکایت هاى معجزه اى عهد جدید اعتقادى ندارند، به طور قطع آن حکایت ها مستند نیستند».
پل تیلیش، پویایى ایمان، ص 103. ق : رابرت م. گرنت، دیوید تریسى؛ تاریخچه مکاتب تفسیرى و هرمنوتیکى کتاب مقدس، ترجمه : ابوالفضل ساجدى، ص 294 – 296. 1-8. توماس میشل – استاد الهیات مسیحى – بر آن است که به اعتقاد بیشتر متفکران کاتولیک، پروتستان و ارتودوکس، کتاب هاى مقدس، املاى الهى نیست و داراى عصمت لفظى نمى باشد و گاهى نویسندگان بشرى، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه آمیزى را در متن کتاب باقى گذاشته اند. نگا: توماس میشل، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول 1377، ص 23 – 27.
تحریف از دیدگاه مسیحیان:
اعتبار کتاب مقدس همواره مورد انتقاد اندیشمندان قرار داشته اما از قرن نوزدهم میلادى، مباحث انتقادى مربوط به کتاب مقدس وارد مرحله جدیدى شده است: «بولتمان (1884 – 1976م) که بزرگترین متخصص عهد جدید در قرن بیستم لقب یافته است در اثر مهم خود، تاریخ سنت هم نظر، به ارزیابى کتاب مقدس مى پردازد. از نظر او بسیارى از سخنان مکتوب عیسى(ع) گفته هاى خود او نیست بلکه محصول حیات جوامع مسیحى اولیه است». تونى لین، تاریخ تفکر مسیحى، ترجمه : روبرت آسریان، ص 446؛ تهران : نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول، 1380.
«آدولف فون هارتاک» مورخ تواناى قرن نوزدهم و بزرگترین متخصص آثار پدران در عصر خود، در مجموعه سه جلدى تاریخ اصول ایمان، این باور را مطرح کرد که انجیل تحت تأثیر فلسفه یونان تغییر یافته است. وى در پى آن بود که تاریخِ فرایند یونانى شدن مسیحیت را نشان دهد. از نظر او، مذهب ساده عیسى(ع) به ویژه به واسطه تعالیم پولس، به مذهبى در مورد عیسى(ع) تغییر یافته و به اصل ایمانى تجسم خداى پدر تبدیل شده است. همان، ص 387.
برخى دیگر از صاحب نظران نیز در مورد تاریخ تألیف اناجیل ایراداتى را بیان کرده اند.آرچیبالد رابرتسون، عیسى اسطوره یا تاریخ، ترجمه : حسین توفیقى، ص 71؛ قم : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1378. ر.ک : محمدرضا زیبایى نژاد، مسیحیت شناسى مقایسه اى، ص 185؛ تهران : سروش، چاپ اول، 1382.
اما شاید بتوان گفت مهم ترین سند در مورد انحراف مسیحیت از دیدگاه ایشان خود کتاب مقدس است. در این کتاب «پولس» با حواریون و شخص «پطرس» که جانشین رسمى حضرت عیسى(ع) است، مخالفت ورزیده، حتى آنان را به «نفاق» متهم مى سازد: «اما چون پطرس به انطاکیه آمد او را روبه رو مخالفت نمودم؛ زیرا مستوجب ملامت بود… و سایر یهودیان هم با وى نفاق کردند، به حدى که برنابا هم در نفاق ایشان گرفتار شد». رساله پولس به غلاطیان، 2 : 11 – 13.
مسلماً چنین برخوردى نشان از وجود انحراف در عقاید بزرگان صدر اول مسیحیت دارد. برگرفته از : سید محمد ادیب آل على، مسیحیت، صص 99 و 100، قم : مرکز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه، چاپ اول، 1385.
دو. رویکرد محتوایى
با نگرش محتوایى به مضامین کتاب هاى مقدس، روشن مى گردد که برخى از کتب ادیان آسمانى، دچار تحریف گشته اند؛ چرا که اگر کتاب مقدس دچار زیاده و نقصان و تغییر در لفظ و مفاهیم نشود، هیچ گاه مطالب متناقض و معارف، خردستیز نخواهد داشت، حال آنکه با مراجعه به این کتاب ها مسائل منافى با یکدیگر و غیر عقلانى فراوان یافت مى شود.
وجود تناقضات در اناجیل چنان زیاد است که علامه شعرانى پس از نقل و بررسى تفصیلى 45 مورد از اشتباهات و تناقضات اناجیل مى نویسد: «این بنده مؤلف از این قبیل بیش از هفتصد تحریف یادداشت کرده ام. در کتاب اظهار الحق، ج اول، ص 165. گوید: اختلافات در انجیل به عقیده «میل» سى هزار است و به طورى که «گریسباخ» تحقیق کرده است صد و پنجاه هزار است و «شولز» که آخرین محققین ایشان است عدد آن را به تحقیق نیافته است». میرزا ابوالحسن شعرانى، راه سعادت، تحقیق : حامد فردى اردستانى، ص 282، چاپ اول، 1386، تهران : مرتضوى.
جالب آن که اناجیل از همان آغاز در نسب نامه عیسى(ع) گرفتار تناقض شده اند. این دلیل روشن بر تحریف کتاب هاى مقدس است.
نمونه هایى از تحریف در کتاب مقدس:
در کتاب مقدس به مواردى از مصادیق تحریف برمى خوریم. در ذیل به برخى از آنها اشاره می شود. آشنایى با این موارد مى تواند زمینه هاى پژوهش بیشتر را فراهم کند:
1. در سِفر «پیدایش» مى خوانیم: «بعد از این ایام که خدا ابراهیم(ع) را امتحان کرد، به او گفت: اى ابراهیم. عرض کرد: لبیک. گفت: «اکنون پسر خود را که یگانه فرزند تو است و او را دوست مى دارى، یعنى «اسحاق» را بردار و بر زمین موریا برو و او را در آنجا بر یکى از کوه هایى که به تو نشان مى دهم به عنوان هدیه سوختنى، قربانى کن». پیدایش، 22 : 1.
در این متن که مربوط به جریان ذبح کردن یکى از فرزندان حضرت ابراهیم(ع) به دست او است، پس از عبارت «یگانه فرزند»، عبارت «یعنى اسحاق» قرار گرفته است. در حالى که عبارت صریح عهد عتیق، وعده تولد اسحاق را سیزده سال پس از اسماعیل مى داند و تا چهارده سالگى تنها فرزند ابراهیم است. پس در اینجا تحریفى صورت گرفته و عبارت «یعنى اسحاق» بعداً به متن عهد عتیق اضافه شده است. همان، 17 : 25 و 18 : 1.
اما انگیزه این تحریف چیست؟ در اعتقاد یهودیان که به مسیحیان هم انتقال یافته است، «مسیّا» یعنى همان پیامبر موعود باید از نسل اسحاق باشد و از سوى دیگر، شخص موعود از نسل شخص «مذبوح» است. تنها در صورتى که اسحاق همان شخص مذبوح باشد مى توان موعود امم را از نوادگان اسحاق دانست و تنها در این صورت است که سیادت بنى اسرائیل و اندیشه برترى یهود تثبیت مى شود و مسیحیان با استناد به همین متن، عیسى(ع) را که از نوادگان اسحاق است، موعود امم دانسته اند. و اگر مشخص شود که مذبوح اسماعیل بوده نه اسحاق، زیربناى بسیارى از اعتقادات یهود و مسیحیت تخریب مى گردد.
2. انجیل متى، عیسى(ع) را از فرزندان سلیمان بن داود(ع) مى داند. انجیل متى، 1 : 6. در حالى که وى در انجیل لوقا فرزند ناتان بن داود معرفى شده است. انجیل لوقا، 3 : 31.
3. در انجیل متى، عیسى(ع) اعلام مى کند که پس از مصلوب شدن سه شبانه روز در زمین مدفون خواهد ماند: «زیرا هم چنان که یونس سه شبانه روز در شکم ماهى ماند، پسر انسان نیز سه شبانه روز در شکم زمین خواهد بود». انجیل متى، 12 : 40.
در حالى که اناجیل دیگر مدت دفن او را از غروب جمعه تا قبل از سپیده یکشنبه، یعنى حداکثر یک روز و دو شب مى دانند. ر.ک : انجیل متى، 27 : 57 و 28 : 1 ؛ انجیل مرقص، 15 : 42 و 16 : 1 ؛ انجیل لوقا، 23 : 53 و 24 : 1. انجیل متى، 2 : 22 ؛ برگرفته از مسیحیت، ص 100 – 102.
انجیل مرقس – که قدیمى ترین و کوتاه ترین انجیل ها است – خاطرات قدیس پطرس حوارى را مطرح مى کند که متضمن احساسات بشرى عیسى است. در این انجیل، عیسى موجودى مافوق بشر نشان داده شده و «فرزند انسان» لقب گرفته است، اما اثرى از اصل «تجسّم الهى» در پیکر عیسى و اصل ازلیت او (وجود قبل از خلقت ) دیده نمى شود. اما انجیل متى و انجیل لوقا، حاوى عباراتى است که زمینه را براى اعتقاد به تجسّم ربوبیت در پیکر عیسى آماده مى کند و انجیل یوحنا، به صراحت طبیعت الوهى عیسى را – چنان که معاصرش یعنى پولس مطرح کرده بود، بیان مى کند. این تهافت مشکل پیچیده اى است که اذهان اندیشمندان مسیحى را تاکنون به خود مشغول داشته و راه حل هاى گوناگون اما بى حاصل در رفع آن ارائه کرده اند. ر.ک: کلام مسیحى، صص 66-80
در انجیل یوحنا از یحیى(ع) پرسیده مى شود: آیا تو همان ایلیاى نبى الیاس هستى که قبل از فرارسیدن روز موعود (ظهور مسیح ) باید بیاید؟ یحیى تأکید مى کند: من چنین شخصى نیستم. کتاب مقدس، انجیل یوحنا، 1:19. بنابراین روز موعود هنوز فرانرسیده است. اما در انجیل متى به عیسى(ع) نسبت داده اند که گفت: «اگر بخواهید قبول کنید که یحیى همان الیاس است که باید بیاید» متى، 11:14
نویسنده انجیل لوقا براى برداشتن تنافى موجود میان این دو عبارت، مسأله را به گونه اى دیگر توجیه کرده، مى گوید: «و او (یحیى ) به روح قوت الیاس پیش روى وى (خداوند )، خواهد. لوقا، 1:17. این مضامین متفاوت و متعارض، نشانگر آن است که آیات اصلى الهى – که به عیسى(ع) وحى شده، دچار تحریف جدى گشته است. در باب خردستیزى برخى از آیات کتاب مقدس ر.ک: موریس بوکاى، تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه مهندس ذبیح اللَّه دبیر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ چهارم، 1368.
چنان که گفته آمد با رویکرد قرآنى و روایى نیز مى توان تحریف کتاب هاى مقدس را نشان داد، بعضى از آیات قرآن و روایات نقل شده از امامان(ع)، نشانگر تحریف کتاب مقدس است. گزارش این دسته از نصوص در این نوشتار کوتاه مقدور نیست.
در این باره نگا: محمدرضا زیبایى نژاد، تاریخ و کلام مسیحیت، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامى، تابستان 1375، ص 81-84.