دلیل تقدم موت بر حیات در آیه ۲ سوره ملک
۱۳۹۲/۰۸/۱۵
–
۶۳۵۹ بازدید
دلیل مقدم داشتن موت بر حیات در آیه شریفه ملک ۲ ( الذی خلق الموت و الحیات لیبلوکم ایکم احسن عمدا ) چیست ؟
علامه طبرسی(ره) در مجمع البیان در ذیل تفسیر آیه 2 سوره مبارکه ملک چنین آورده است: خداوند خود را در این آیه معرفی کرد و فرموده: « الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ ».
یعنى آفرید مرگ را براى بندگى به سبب صبر بر آن، و ایجاد کرد زندگى را براى بندگى به سبب شکر و سپاس بر نعمت آن.
بعضى گفته اند: مرگ را ایجاد کرد براى اعتبار و زندگى را آفرید براى توشه گرفتن.
بعضى گفته اند: که ذکر مرگ را بر زندگى مقدّم داشته، براى این است که آن به قهر و غلبه نزدیکتر است چنان که بنات را بر بنین مقدّم داشت در قول خودش «یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ؛ به هر کس دختر می بخشد و به هر کس خواهد پسر». چون دختر و زن به مغلوبیت، و مقهوریت از مرد نزدیکتر است. (البته این قول و این تعلیل علیل است زیرا براى خداى قاهر و قادر موت و حیات اشیاء یکسان است).
و بعضى گفته اند: مرگ را مقدّم داشته براى این است که آن مقدّم و جلوتر بوده چون همه چیزها در اوّل در حکم اموات و مردگان بوده اند مانند نطفه و خاک سپس زندگى بر آن عارض شده است.
به عبارت دیگر چون مرگ از امور عدمیّه است و عدم ذاتا مقدّم بر زندگى و وجود است براى همین مرگ را جلو انداخته(1)، و یا براى این باشد که مردم همواره مرگ را تابلوى خود قرار داده و فراموش نکنند.
«لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ تا اینکه شما را آزمایش کند که کدامیک از شما بهتر هستید از جهت عمل».
یعنى تا اینکه معامله کند با شما معامله کسى که به سبب امر و نهى واجب و حرام آزمایش و امتحان می کند، پس پاداش دهد هر عاملى را به اندازه عملش.
و بعضى گفته اند: تا اینکه آزمایش کند شما را که کدام یک از شما بیشتر یاد مرگ نموده و بهتر خود را براى آن آماده می کند و نیکوتر صبر بر مرگ خود و غیر خود می نماید. و کدامین شما بیشتر امتثال می کند اوامر را و زیادتر دورى از منهیّات می کند در حال زندگیش.
ابو قتاده گوید: از حضرت رسول (ص) پرسیدم از قول خداى تعالى «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» مقصود چیست؟ پس فرمود: می فرماید: کدامیک از شما عقلش نیکوتر است. سپس فرمود: مقصود کاملترین شما از جهت عقل و شدیدترین شما از جهت ترس از خدا و نیکوترین شما در آنچه امر و نهى فرمود از جهت نظر و التفات است، گر چه کمترین شما باشد از جهت اعمال مستحبّه و نافله ها.
و از پسر عمر از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله روایت شده که آن حضرت تلاوت فرمود: «تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ تا أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ سپس فرمود کدام شما عقلش نیکوتر و ورعش از محرّمات بیشتر و در طاعت خدا سریعتر است».
و از حسن نقل شده که: یعنى کدام شما در دنیا زاهدتر و تارک تر است امور دنیوى را.
(وَ هُوَ الْعَزِیزُ ) و او غالب و قادر است در انتقام از گناهکاران، و افرادى که معصیت او ورزیدند.
(الْغَفُورُ) آمرزنده است کسى را که بسوى او برگشته یا به کسى که قصد تفضّل و مرحمت نسبت به او نموده که عقاب را از او ساقط کند. و البتّه تکلیف با تشویق و بیم دادن صحیح است. به علّت اینکه معناى تکلیف تحمّل مشقت و دشوارى در امر و نهى است(2).
پاورقی:
1- علامه طباطبایی در المیزان فرموده: کلمه حیات در مورد چیزى بکار مى رود که آن چیز حالتى دارد که به خاطر داشتن آن حالت داراى شعور و اراده شده است. و کلمه موت به معناى نداشتن آن حالت است.
چیزى که هست به طورى که از تعلیم قرآن برمى آید معناى دیگرى به خود گرفته، و آن عبارت از این است که همان موجود داراى شعور و اراده از یکى از مراحل زندگى به مرحله اى دیگر منتقل شود، قرآن کریم صرف این انتقال را موت خوانده با اینکه منتقل شونده شعور و اراده خود را از دست نداده، هم چنان که از آیه نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ … فِی ما لا تَعْلَمُونَ ما در میان شما مرگ را مقدر ساختیم … در آنچه که نمى دانید، (سوره واقعه، آیه 60 و 61)، این معنا استفاده مى شد.
بنا بر این دیگر نباید پرسید: چرا در آیه مورد بحث فرموده: خدا موت و حیات را آفریده مگر مرگ هم آفریدنى است؟ چون گفتیم: از تعلیم قرآن برمى آید که مرگ به معناى عدم حیات نیست، بلکه به معناى انتقال است. امرى است وجودى که مانند حیات خلقت پذیر است.
علاوه بر این اگر مرگ را امر عدمى بگیریم، همانطور که عامه مردم هم چنین مى پندارند، باز خلقت پذیر هست، چون این عدم با عدمهاى صرف فرق دارد و مانند کورى و تاریکى، عدم ملکه است، که حظى از وجود دارد.
ر. ک: ترجمه المیزان، ج 19، ص 585- 587.
2- ر. ک: ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 25، ص 166 – 168.
یعنى آفرید مرگ را براى بندگى به سبب صبر بر آن، و ایجاد کرد زندگى را براى بندگى به سبب شکر و سپاس بر نعمت آن.
بعضى گفته اند: مرگ را ایجاد کرد براى اعتبار و زندگى را آفرید براى توشه گرفتن.
بعضى گفته اند: که ذکر مرگ را بر زندگى مقدّم داشته، براى این است که آن به قهر و غلبه نزدیکتر است چنان که بنات را بر بنین مقدّم داشت در قول خودش «یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ؛ به هر کس دختر می بخشد و به هر کس خواهد پسر». چون دختر و زن به مغلوبیت، و مقهوریت از مرد نزدیکتر است. (البته این قول و این تعلیل علیل است زیرا براى خداى قاهر و قادر موت و حیات اشیاء یکسان است).
و بعضى گفته اند: مرگ را مقدّم داشته براى این است که آن مقدّم و جلوتر بوده چون همه چیزها در اوّل در حکم اموات و مردگان بوده اند مانند نطفه و خاک سپس زندگى بر آن عارض شده است.
به عبارت دیگر چون مرگ از امور عدمیّه است و عدم ذاتا مقدّم بر زندگى و وجود است براى همین مرگ را جلو انداخته(1)، و یا براى این باشد که مردم همواره مرگ را تابلوى خود قرار داده و فراموش نکنند.
«لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ تا اینکه شما را آزمایش کند که کدامیک از شما بهتر هستید از جهت عمل».
یعنى تا اینکه معامله کند با شما معامله کسى که به سبب امر و نهى واجب و حرام آزمایش و امتحان می کند، پس پاداش دهد هر عاملى را به اندازه عملش.
و بعضى گفته اند: تا اینکه آزمایش کند شما را که کدام یک از شما بیشتر یاد مرگ نموده و بهتر خود را براى آن آماده می کند و نیکوتر صبر بر مرگ خود و غیر خود می نماید. و کدامین شما بیشتر امتثال می کند اوامر را و زیادتر دورى از منهیّات می کند در حال زندگیش.
ابو قتاده گوید: از حضرت رسول (ص) پرسیدم از قول خداى تعالى «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» مقصود چیست؟ پس فرمود: می فرماید: کدامیک از شما عقلش نیکوتر است. سپس فرمود: مقصود کاملترین شما از جهت عقل و شدیدترین شما از جهت ترس از خدا و نیکوترین شما در آنچه امر و نهى فرمود از جهت نظر و التفات است، گر چه کمترین شما باشد از جهت اعمال مستحبّه و نافله ها.
و از پسر عمر از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله روایت شده که آن حضرت تلاوت فرمود: «تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ تا أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ سپس فرمود کدام شما عقلش نیکوتر و ورعش از محرّمات بیشتر و در طاعت خدا سریعتر است».
و از حسن نقل شده که: یعنى کدام شما در دنیا زاهدتر و تارک تر است امور دنیوى را.
(وَ هُوَ الْعَزِیزُ ) و او غالب و قادر است در انتقام از گناهکاران، و افرادى که معصیت او ورزیدند.
(الْغَفُورُ) آمرزنده است کسى را که بسوى او برگشته یا به کسى که قصد تفضّل و مرحمت نسبت به او نموده که عقاب را از او ساقط کند. و البتّه تکلیف با تشویق و بیم دادن صحیح است. به علّت اینکه معناى تکلیف تحمّل مشقت و دشوارى در امر و نهى است(2).
پاورقی:
1- علامه طباطبایی در المیزان فرموده: کلمه حیات در مورد چیزى بکار مى رود که آن چیز حالتى دارد که به خاطر داشتن آن حالت داراى شعور و اراده شده است. و کلمه موت به معناى نداشتن آن حالت است.
چیزى که هست به طورى که از تعلیم قرآن برمى آید معناى دیگرى به خود گرفته، و آن عبارت از این است که همان موجود داراى شعور و اراده از یکى از مراحل زندگى به مرحله اى دیگر منتقل شود، قرآن کریم صرف این انتقال را موت خوانده با اینکه منتقل شونده شعور و اراده خود را از دست نداده، هم چنان که از آیه نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ … فِی ما لا تَعْلَمُونَ ما در میان شما مرگ را مقدر ساختیم … در آنچه که نمى دانید، (سوره واقعه، آیه 60 و 61)، این معنا استفاده مى شد.
بنا بر این دیگر نباید پرسید: چرا در آیه مورد بحث فرموده: خدا موت و حیات را آفریده مگر مرگ هم آفریدنى است؟ چون گفتیم: از تعلیم قرآن برمى آید که مرگ به معناى عدم حیات نیست، بلکه به معناى انتقال است. امرى است وجودى که مانند حیات خلقت پذیر است.
علاوه بر این اگر مرگ را امر عدمى بگیریم، همانطور که عامه مردم هم چنین مى پندارند، باز خلقت پذیر هست، چون این عدم با عدمهاى صرف فرق دارد و مانند کورى و تاریکى، عدم ملکه است، که حظى از وجود دارد.
ر. ک: ترجمه المیزان، ج 19، ص 585- 587.
2- ر. ک: ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 25، ص 166 – 168.