۱۳۹۳/۰۳/۰۱
–
۱۲۳ بازدید
در حالی که خبرهای تنشهای مرزی ایران و عراق کمکم جدیتر میشد، در آخرین روز شهریورماه، ارتش عراق رسماً با استعداد ۴۸ یگان سازماندهی شده در قالب تیپها و لشکرهای زرهی، مکانیزه و پیاده، با پشتیبانی ۸۰۰ قبضه توپ، ۵۴۰۰ دستگاه تانک و نفربر، ۴۰۰ قبضه توپ ضدهوایی، ۳۶۶ فروند هواپیما و ۴۰۰ فروند هلیکوپتر به خاک ایران حمله میکند.۱
اگرچه دولت عراق در ابتدا لغو قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را بهانهی این تجاوز اعلام کرده بود، اما طه یاسین رمضان، معاون نخستوزیر عراق یک سال بعد و در گفتوگو با مجلهی «الثورة» گفت: «این جنگ به خاطر عهدنامهی ۱۹۷۵ و یا چند صد کیلومتر خاک و یا نصف شط العرب نیست. این جنگ بهخاطر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است.»۲
خرمشهر نیز از همان روزهای نخست جنگ مورد هدف حملات هوایی و توپخانهای دشمن قرار گرفت. سوم مهرماه ۱۳۵۹، ارتش عراق از سه محور شمالی (جادهی خرمشهر-اهواز)، شمال غربی (حدفاصل جادهی اهواز-شلمچه) و غربی (جادهی شلمچه) تهاجم زمینی خود به شلمچه را آغاز نمود. «درقدمِ اوّل، نیروهای عراقی پیشرفتهایی کردند و تا سیزده، چهارده کیلومتری اهواز هم رسیدند؛ اما وقتی خواستند به خرمشهر -که مرزِ نزدیکتر بود- حمله کنند، دچار مانع شدند. علّت هم این بود که نیروهای مردمی، جوانان مؤمن و مرد و زن انقلابی وارد میدان شدند.»۳
شهید جهانآراء به روایت رهبر انقلاب اسلامی
روزهای غربت
اما ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت که آن زمان فرماندهی کل قوا نیز بود، برای جلوگیری از سقوط خرمشهر تلاش چندانی نمیکرد. او که در آن زمان اعتقادی به دفاع نداشت، از تمرکز نیروهای نظامی در این منطقه جلوگیری میکرد و ارسال تسلیحات به نیروهای مردمی را هم به صلاح نمیدانست. کمبود سلاح و مهمات، مسألهای است که تقریباً در تمامی گزارشهای حوادث روزهای مقاومت خرمشهر دیده میشود. بهروز مرادی، یکی از رزمندگان آنروزهای خرمشهر روایت میکند: «اکثر بچههای خرمشهر اسلحه نداشتند و فقط زخمیها را حمل میکردند. بعضیها با فرغون و بعضی دیگر با ماشینهایی که تایرهایش تیر و ترکش خورده بودند. وضع عجیبی داشتیم؛ وضعی که هر لحظه وخیمتر میشد.»۴
روز دهم مهر، دشمن بعثی برای نخستینبار به بندر و گمرک یورش میآورد. فردای آن روز در حمله به مدرسهی دریابد رسایی، نیروهای مدافع خرمشهر را به خاک و خون میکشد و روز دوازدهم، خرمشهر از اروند تا کارون به محاصره در میآید.
روایت سیده زهرا حسینی، از زنان مبارز خرمشهری در کتاب «دا» گویای دلیل این اوضاع است: «بالاخره چند نفر توانسته بودند خودشان را به بنیصدر برسانند. او در جواب خواستههایشان عوض اینکه به آنها دلداری بدهد و امیدوارشان کند، گفته بود: مگه فانتوم نقل و نباته که من از جیبم در بیارم؟ گفته بودند: تو فرماندهی کل قوایی، برای تو چنین دستوری کاری نداره. جواب داده بود: شما از اسرار نظامی سر در نمیآرید.»۵
سیوپنج روز
روند حملات دشمن با تجهیزات انبوه و مقاومت مردمی با اندک سلاحهای موجود ادامه مییابد. از پشتیبانی همچنان خبری نیست. از روز بیستودوم جنگ، نیروهای اشغالگر کمکم بر بخشهایی از شهر مسلط میشوند. به تدریج پلیس راه، ایستگاه راهآهن، کوی طالقانی، استادیوم ورزشی، فلکهی آتشنشانی، خیابان آرش، بازار، فلکهی فرمانداری و پل خرمشهر وارد درگیری شهری شده و تا سوم آبان به دست دشمن میافتد.
اما در همهی این روزها مقاومت مردمی ماند و مجاهدت کرد: «روز سوم آبان، در خانههای بین مدرسهی دریابد رسایی و دبیرستان دورقی نبرد سختی درگرفت. دشمن از ما و ما از دشمن میکُشتیم و گلولهها بیوقفه رد و بدل میشدند. تا حوالی ظهر به سختی جنگیدیم، اما معلوم بود که شهر آخرین روزهای مقاومتش را میگذراند. بهتدریج بچههای غریبه و غیر بومی میرفتند و ما تنها میشدیم. هیچ امکاناتی هم نداشتیم. حتی بیسیمی را که پس از مدتها به ما داده بودند، خراب بود و کار نمیکرد.»۶
«خرمشهر در واقع هیچ نیروی مسلّحی نداشت؛ نه که صدوبیست هزار نداشت بلکه دههزار، پنجهزار هم نداشت. محمّد جهانآرا و دیگر جوانان ما در مقابل نیروهای مهاجم عراقی -یک لشکر مجهّز زرهی عراقی با یک تیپ نیروی مخصوص و با نود قبضه توپ که شب و روز روی خرمشهر میبارید- سیوپنج روز مقاومت کردند.»۷
با وجود این مقاومتها، خرمشهر در روز چهارم آبانماه بهطور کامل سقوط میکند و نیروهای مبارز از این شهر عقب میکِشند. در ۵۷۶ روز پس از این سقوط، عملیاتهایی برای آزادسازی خرمشهر صورت میگیرد که به دلایلی ناکام میماند. دو عملیات نصر و توکل در دیماه ۱۳۵۹ از این جملهاند.
حضرت آیتالله خامنهای از مشاهدات عینی خود در روزهای قبل از آزادسازی خرمشهر اینچنین میگویند: «بنده در همان دوران غربت -وقتی خرمشهر در اشغال دشمنان بیگانه بود- نزدیک پل خرمشهر رفتم و به چشمِ خودم دیدم وضعیت چگونه است. فضا غمآلود و دلها سرشار از غصه بود و دشمن با اتکاء به نیروهای بیگانه که به او کمک میکردند -همین آمریکا و غربیها و همین مدعیان دروغگو و منافق حقوق بشر- در خرمشهر مستقر شده بود. تانکهای او، وسایل پیشرفتهی او، هواپیماهای مدرن او، نیروهای تا دندان مسلح او؛ بچههای ما آر.پی.جی هم نداشتند؛ با تفنگ میجنگیدند؛ اما با ایمان و با صلابت.»۸
مشی سیاسی بنیصدر باعث شد تا نه تنها اوضاع جنگ به نحو مطلوبی پیش نرود، بلکه بحرانهای سیاسی داخلی همچون غائلهی ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ شعلهور شود. امام خمینی رحمهالله در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ بنیصدر را از فرماندهی کل قوا عزل، مجلس در ۳۰ خرداد، عدم کفایت او را تصویب و امام رحمهالله در اول تیرماه او را از ریاستجمهوری عزل نمود.
باید مراقب باشیم تا اولاً این وعدهی نصرت الهی را فراموش نکنیم و مانند تمامی این سیوچند سال به آن اعتماد کنیم و در ثانی مراقب تلاش دشمن برای کوچکانگاری وعدههای الهی در فکر و ذهن خودمان باشیم. دشمن زمانی میتواند محاسبات ما را تغییر دهد که توانسته باشد در نحوهی محاسبات ما تغییر ایجاد کند.
سال اول جنگ در وضعیتی به پایان رسید که هیچگونه پیروزی نظامی در جهت آزادسازی سرزمینهای اشغالی به دست نیامد و کشور در گرداب عمیقی از بحران سیاسی و امنیتی فرورفته بود. بسیاری از ناظران و تحلیلگران، دورنمای سیاسی ایران را پس از عزل بنیصدر و آغاز ترور و انفجار، براندازی نظام جمهوری اسلامی ارزیابی میکردند. هفتهنامهی «نیوزورلدریپورت» در آمریکا نوشت: «دولتمردان متعصب ایران ضعیفتر از آن هستند که اشغالگران عراقی را از خاک خود بیرون برانند و بسیاری از کارشناسان خاورمیانه معتقدند که با پایان دادن به جنگ ایران و عراق، رژیم جنگزدهی آیتالله خمینی باید سقوط کند.»۹
خرمشهر چرا سقوط کرد؟
بررسی شرایط سقوط خرمشهر نشان میدهد که «عدم آمادگی مسئولان کشور برای مواجهه با شرایط جنگی» با وجود اینکه از مدتها پیش تعرضات مرزی توسط عراق به وجود آمده بود و نیز کوتاهی در این زمینه از جملهی عوامل سقوط خرمشهر بوده است. حضرت آیتالله خامنهای در خطبههای نماز جمعهی ۲۹ خرداد ۱۳۶۰ خطاب به رئیسجمهور وقت میگویند: «چرا نیروهای نظامی ما هنگام جنگ نتوانست مقاومت بکند؟ حضرت امام شما را در اول اسفند ۱۳۵۸ به فرماندهی کل قوا برگزیدند. در اول مهرماه ۱۳۵۹ یعنی هفتماه تمام بعد از فرماندهی کل قوای شما جنگ شروع شد. در این هفتماه شما چه کردید؟ چرا ارتش را مرمت نکردید؟ چرا نظامیان را آموزش ندادید؟»۱۰
عامل دیگری که نقش آن در سقوط خرمشهر مهم مینماید، «استراتژی جنگی اشتباه» بود. بنیصدر بهعنوان فرماندهی کل قوا وقت، معتقد به استراتژی جنگی اشکانیان -دادن زمین و گرفتن زمان، کشاندن دشمن به داخل و محاصره و سپس نابود کردن او- بود. انتخاب این استراتژی در از دست دادن خرمشهر و خسارات و تلفات ناشی از آن بسیار تأثیرگذار بود.
عامل دیگر، «نگاه نادرست بنیصدر به نیروهای مردمی و انقلابی» نسبت به بکارگیری آنها بود. آیتالله خامنهای در خطبههای نماز جمعهی ۱۴ خرداد ۱۳۶۱ دلیل خونینشهر شدن خرمشهر را اینگونه توضیح میدهند: «مسئولان خیانتکار، آنهایی که سررشتهی امور در جنگ صددرصد به دست و تدبیر آنها بود، حاضر نبودند برای نیروهای جنگندهی مردمی اعتباری قائل بشوند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این نیروی جان برکف، سال گذشته از طرف آن فراری نگونبخت و همکاران و همفکرانش جدی گرفته نمیشد. این بود که خود را از یک نیروی عظیم محروم کرده بودند.»
عزل بنیصدر و اثربخشی استراتژی جدید
با عزل بنیصدر و کنار گذاشته شدن او از صحنهی سیاسی و نظامی کشور، گویی مانعی بزرگ برای پیشرفت کار جنگ و کشور از سر راه ملت ایران برداشته شد. استراتژی جنگ تغییر کرد و برکات استراتژی جدید بهزودی خود را نشان داد. عملیات ثامنالائمه» و شکستهشدن حصر آبادان در ۵ مهر ۱۳۶۰ نخستین ثمرات استراتژی جدید بود. حضرت آیتالله خامنهای که در آن زمان نمایندهی امام رحمهالله در شورای عالی دفاع بودند، دلیل موفقیت استراتژی جدید را اینچنین میگویند: «تا قبل از عملیات ثامنالائمه نیروهای مردمی به کار گرفته نمیشد. یعنی از بسیج و سپاه در عملیات به صورت کامل خبری نبود و سپاه امکانات نداشت و گذشته از این، مسئولان نظامی حاضر نبودند حتی سپاه را در حیطهی کار نظامی راه بدهند.»۱۱
صوت: اولویت محاسبات الهی در نظر امام
پس از انجام عملیات فتحالمبین در ۲ فروردین ۱۳۶۱، در حالی که قوای ارتش عراق در منطقهی عمومی خرمشهر تقویت میشد، به تمام یگانهای تحت امر قرارگاه مرکزی کربلا دستور داده شد به شناسایی و طراحی عملیات بپردازند. بر این اساس عملیات «بیتالمقدس» با هدف آزادسازی ۵۴۰۰ کیلومتر از خاک کشورمان و از جمله شهر خرمشهر طراحی گردید.
حفظ خرمشهر برای ارتش عراق اهمیت حیاتی داشت. فرماندهان عراقی به خوبی میدانستند که از دست دادن خرمشهر به معنای تغییر معادلات جنگ خواهد بود. بنابراین تمام تلاش خود را برای حفظ این نقطه به عمل آوردند و نیروها و امکانات خود را بهطرز قابل توجهی افزایش دادند.
عملیات بیتالمقدس در تاریخ دهم اردیبهشت آغاز و تا سوم خرداد ادامه یافت. در ساعت ۱۱ صبح روز سوم خرداد در حالی که درگیری شدیدی بین قوای ایرانی و نیروهای عراقی در شمال نهر خین جریان داشت، رزمندگان ایرانی از جناح غرب وارد شهر شدند. در ساعت ۱۲ قوای ایران از سمت شمال و شرق وارد شهر شدند و نیروهای متجاوز بعثی که ۲۴ ساعت در محاصرهی کامل قرار داشتند، راهی جز اسارت یا فرار و یا کشتهشدن نداشتند. بدین جهت واحدهای عراقی گروه گروه به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند. حضرت آیتالله خامنهای آن ساعات را اینگونه توصیف میکنند: «روز سوم خرداد، همان ساعت اولی که رزمندگان ما خرمشهر را گرفته بودند، مرحوم شهید صیاد شیرازی به من تلفن کرد -بنده آن وقت رئیس جمهور بودم- و گزارش اوضاع جبهه را میداد. میگفت الان هزاران سرباز و افسر عراقی صف بستهاند، برای اینکه بیایند ما دستهایشان را ببندیم و اسیر شوند!»۱۲
در ساعت ۲ بعدازظهر، خرمشهر بهطور کامل آزاد شد و پرچم پُرافتخار جمهوری اسلامی ایران برفراز «مسجد جامع» و پل تخریب شدهی خرمشهر به اهتزاز درآمد. خبر آزادسازی خرمشهر به سرعت در همهجا طنین افکند و مردم ایران اسلامی را غرق در شادی کرد. مردم به خیابانها ریختند، به جشن و شادی پرداختند و در پایان آن روز نماز شکر را در مساجد بهجای آورده و با فرارسیدن شب به یمن این پیروزی، بر پشتبامها ندای «اللهاکبر» سردادند.
این پیروزی نگاه جهانیان را به انقلاب اسلامی ایران تغییر داد. کسانی که تا آن روز بهدنبال فروپاشی انقلاب تازه متولدشدهی اسلامی در ایران بودند، پس از فتح خرمشهر تغییرات و تردیدهای بسیاری در باورشان ایجاد شد. نقل خاطرهای از حضرت آیتالله خامنهای که آن زمان رئیسجمهور بودند، این نکته را نشان میدهد: «خرمشهر وقتی آزاد شد … خیلی کار عظیمی بود؛ هم از لحاظ سیاسی مهم بود، هم از لحاظ نظامی بسیار پیچیده و مهم بود، هم از لحاظ اجتماعی و نگاه عمومی و دل مردم، چقدر مهم بود و تأثیر داشت. از همه جهت کار عظیمی بود. همه، از جاهای مختلف آمدند.»۱۳ «اوایل ریاست جمهوری بنده بود. یک هیأت جهانی به ایران آمد و رئیس آن -قریب به این مضمون- به من گفت: امروز در دنیا وضع شما با یک سال پیش از زمین تا آسمان تفاوت کرده است.»۱۴
رمز پیروزی
چرایی دلایل پیروزی و موفقیت ملت ایران در بازپسگیری خرمشهر، را رهبر معظم انقلاب اینگونه بیان میکنند: «عملیات بیتالمقدّس و عملیات عظیمی که در آن روزها اتّفاق افتاد، کار پیچیده عظیمی بود که از دو عامل ترکیب شده بود: عامل اوّل، دانش نظامی و قوّت فرماندهی و هوشیاری و استعداد جوانان مؤمن ما بود … عامل دوم که از عامل اوّل مهمتر است، نیروی ایمان و شجاعت ناشی از قوّت ایمان رزمندگان و مردم و جوانان بود؛ یعنی عشق ایمانی -نه عشق حیوانی، نه عشق مادّی، نه عشق به چیزهای خُرد و حقیر- عشق به ارزشها؛ عشق به آرمانهای الهی و اسلامی. همان چیزی که کشته شدن در راه خدا را برای کسی که چنین عشقی را دارد، شیرین میکند.»۱۵
رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعهی ۱۴ خرداد ۱۳۶۱ دلیل دیگر فتح خرمشهر را استفادهی مسئولان از نیروهای مردمی و انقلابی و حضور آنان در صحنه دانستهاند: «امروز ما در مقابل قویترین قدرتهای عالم، یعنی در مقابل آمریکا، احساس قدرت میکنیم. علت این احساس قدرت این است که شما هستید. یعنی یک نیروی لایزال و تمام نشدنی. اگر شما بیتفاوت بودید، اگر به جنگ و صلح و انفاق و آباد کردن و عمران و سازندگی بیاعتنا بودید، قطعاً هیچکس نمیتوانست از مسئولان ادعا کند که در مقابل این تهاجم عظیم همهجانبهای که امروز از طرف قدرتهای بزرگ به ما میشود، قابل تحمل است.»
به نظر میرسد که مهمترین دلیل که حتی در دلایل فوق نیز ساری و جاری است، ایمان به صدق وعدههای الهی است. «خدای متعال چقدر وعده کرده است به مؤمنین؛ وعدهی نصرت، وعدهی هدایت، وعدهی تعلیم؛ «و اتقوا الله و یعلمکم الله»، وعدهی حفظ و صیانت، وعدهی کمک در امور دنیا؛ این همه خدای متعال به ما وعده کرده. البته این وعدهها مطلق نیست؛ شروطی دارد، شروطش هم خیلی شروط دشواری نیست، از دست ماها برمیآید. دلیلش هم این است که جاهائی که به این شروط عمل کردیم، خدای متعال به ما کمک کرد؛ نمونهاش جنگ تحمیلی. شما جوانهائی که دوران جنگ تحمیلی را درک نکردید، بدانید؛ آن روزی که جنگ تحمیلی شروع شد، همهی صاحبنظران، همهی تحلیلگران، همهی نخبگان به طور قاطع میگفتند صدام در این جنگ پیروز است و ایران شکستخورده است؛ جز یک عدهی معدودی، آن کسانی که به نگاه اسلامی و ایمانی اعتقاد داشتند -نگاه امام به حوادث- آنها نه، آنها در دلشان امیدی بود؛ حالا کم یا زیاد؛ بعضی کورسوی امیدی بود، بعضی نه، دلشان روشن بود.»۱۶
ایمان به وعدههای الهی که از نظر رهبر انقلاب اسلامی اعتقاد به آن از اولویتهای تصمیمگیریهای امام خمینی رحمهالله بوده است، سالهای سال است که صدق تحققش را به ما نشان میدهد. از پیروزی انقلاب اسلامی ایران گرفته تا جنگ تحمیلی و پس از آن تا امروز که هنوز درگیر برنامهها و سنگاندازیهای نظام سلطه هستیم. باید مراقب باشیم تا اولاً این وعدهی نصرت الهی را فراموش نکنیم و مانند تمامی این سیوچند سال به آن اعتماد کنیم و در ثانی مراقب تلاش دشمن برای کوچکانگاری وعدههای الهی در فکر و ذهن خودمان باشیم. دشمن زمانی میتواند محاسبات ما را تغییر دهد که توانسته باشد در نحوهی محاسبات ما تغییر ایجاد کند.
هنوز در حال رفتنیم و «وعدهی دوم هنوز باقی است. وعدهی دوم این است: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» یعنی این پرچم توحید و اسلام و ایمان، این پرچم ایستادگی در مقابل ظلم و جور از هرکس و هرجای عالم، این پرچم استقلال ملتها در مقابل قدرتهای زورگوی عالم، باید در سرتاسر جهان و به عنوان مرکز امید همهی مستضعفان عالم، به اهتزاز در بیایید.»۱۷ «آیا این مجاهدت اثر دارد؟ آیا به نتیجه میرسد؟ بله. دلیل؛ سوم خرداد. دلیل؛ فتح خرمشهر.»۱۸
پینوشتها:
۱. درودیان، محمد، ۱۳۸۵، آغاز تا پایان، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۲. منبع پیشین
۳. بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا، ۸۳/۳/۱
۴. شانکی، مریم، ۱۳۸۶، در کوچههای خرمشهر، تهران، سوره مهر
۵. حسینی، سیده اعظم، ۱۳۸۸، دا، تهران، سوره مهر
۶. شانکی، مریم، ۱۳۸۶، در کوچههای خرمشهر، تهران، سوره مهر
۷. بیانات در خطبههای نمازجمعه، ۸۲/۱/۲۲
۸. بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا، ۸۴/۳/۳
۹. درودیان، محمد، ۱۳۸۵، آغاز تا پایان، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۱۰. بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، ۸۸/۶/۱۸
۱۱. درودیان، محمد، ۱۳۸۵، آغاز تا پایان، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
۱۲. بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا، ۸۴/۳/۳
۱۳. بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، ۸۸/۶/۱۸
۱۴. بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان، ۸۲/۶/۲۶
۱۵. بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا، ۷۸/۳/۳
۱۶. بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولیامر، ۸۸/۵/۵
۱۷. بیانات در جمع کثیری از آزادگان، ۶۹/۶/۲۶
۱۸. بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا، ۸۴/۳/
نویسنده: احسان احمدی، http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=22679