خانه » همه » مذهبی » دل مردگی

دل مردگی


دل مردگی

۱۳۹۳/۰۵/۰۲


۱۲۹ بازدید


عوامل دل مردگی و زنده بودن دل کدامند؟

دل مردگی را می توان به: الف) دل گرفتگی وب) قساوت قلب ؛ تفسیر کرد،راجع به هردو سخن می گوییم:
الف) دل گرفتگی :
دل گرفتن ؛ یعنی غم واندوه داشتن وبه آن توجه کردن!
خیلی ها غم دارند اما دل گرفته نیستند! مگر می شود توعالم ( البته میان آدم حسابی ها ) کسی را پیدا کرد که غم نداشته باشد ؟ غم دنیا ، غم آخرت ، غم پدر ، غم مادر ، غم همسر ، غم فرزند ، غم دوست ،غم دورماندنمان از قافله مؤمنان، غم فراق مولایمان امام زمان ،غم ایمان …
مهم این است که برای هر غمی یک راهکار مناسبی داشته باشیم وبرای رهایی از هرکدام برنامه ریزی مخصوص خودش را! باوجود این همه غم ! به کسی که غمی نداشته باشد چه میگویند؟!
می دانید مشکل کسانی که «دل گرفته» اند چیست ؟ یکیش این است که فکر میکنند فقط خودشان غم دارند. دوم اینکه :به غمشان توجه احساسی می کنند ! نه عقلی وعاقلانه ! اگر از روی تدبیر وتدبر ، به غم نگاه کنند، راهکار رفع آن را پیدا میکنند ویاحداقل با اهل تقوی مشاوره ای انجام می دهند واز آن می کاهند ، امابعضی به جای این تدبیر، زانوی غم را درآغوش می کشند وتمام دنیا را برای خود تنگ و… درحالی که دوستداران اهل بیت علیهم السلام باید آماده رنجها و سختیها باشند، محبت و ولایت، بدون آمادگى براى تحمل سختى لوازم آن، پذیرفته نیست.
به فرموده امام على علیه السلام: هر کس ما اهل بیت را دوست مى دارد، پس وسایل ومقدمات تحمل بلاو سختى را آماده سازد. وَ رَوَى جَابِرٌ الْجُعْفِیُّ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلْیَسْتَعِدَّ عُدَّةً لِلْبَلَاءِ. (بحار الأنوار (ط – بیروت) ؛ ج 34 ؛ ص336 )راه عشق و محبت، راه دشوار و پرخطر و بلاخیز است و عاشق صادق هرگز از این رنجها نمى گریزد، بلکه به استقبال آن مى شتابد و رنج در راه معشوق برایش لذت بخش است. همواره «ولا» با «بلا» و عشق با سختى همراه بوده است: «البلاءللولاء».هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش مى دهند ،درابیات شعرا ، گاه درغم غیبت به چشم می آید :
از انتظار خسته ام و یا دلم گرفته است؟ // تو مدتی است رفته ای , بیا دلم گرفته است
نگاه سرد پنجره ، به کوچه خیره مانده بود // گمان کنم بداند او، چرا دلم گرفته است
گذشتم از هزاره ها در امتداد دوری ات // به ذهن من نمی رسد کجا، دلم گرفته است
به چشم خود ندیده ام شکوه چهره ی تو را // شبی بیا به خواب من , بیا دلم گرفته است
راه حل مبارزه با غم و اندوه
در این دنیا هیچ مشکلى نیست که آسان نشود، هیچ دردى نیست که درمان نداشته باشد، هیچ غمى بى پایان نیست، هیچ دریایى بى ساحل نیست، انتظار ممکن است طولانى باشد، اما سرانجامش فَرَج است.
شما به خوبی می دانید با غم و غصّه و اظهار ضعف و افسردگى , ناامیدى و بى حرکت بودن هیچ مشکلى حل نمى شود.باید دانست که زندگى مجموعه اى از شادى و رنج کامروایى و ناکامى تلخى و شیرینى و خلاصه میدان جنگى است که هرکس در آن سهمى از پیروزى و شکست دارد: «زندگى جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو».(البته نه همه اش !) آرى همه اینها به انحاى گوناگون در زندگى هرفرد وجود دارد و در ایام جوانى و تحصیلى این فشارها شدیدتر است اما چه باید کرد؟
نکته مهم و اساسى نحوه برخورد انسان با این مسائل است. در این رابطه دو گونه برخورد مى توان داشت:
1- واکنش انفعالى؛ در برخورد انفعالى انسان همواره مشکلات را بزرگ مى بیند. در اکثر صحنه ها خود را شکست خورده مى پندارد. على رغم این که از خود انتظاراتى بیش از حد دارد در گشودن راه و گام نهادن به سوى هدف خود را ناتوان مى بیند. امکانات، توانمندى ها و موفقیت هاى خویش را فراموش مى کند. کم کم احساس یأس، ضعف و سستى در او فزونى گرفته و خود را بیمار مى پندارد.
2- واکنش فعال؛ در برخورد فعال انسان به مقایسه معقول و منطقى بین خواسته ها و توانمندى ها و شکست ها و پیروزى ها مى پردازد. توقع از خویش را با واقعیات و توانایى هاى فردى و شرایط محیطى و اجتماعى تنظیم مى کند و با جدیت نشاط و روحیه بالا به فعالیت و تلاش مى پردازد.
هجوم و فشار سختى , بى محبتى ها, بى اعتنایى و احساس تنهایى , گاهى ممکن است هر انسانى رادچار غم و اندوه نماید و او را در جاده هاى بى علامت و بدون تابلو راهنماى زندگى سرگردان و متحیر سازد ـمخصوصاً جوان و نوجوانى که هنوز کوچه , پس کوچه هاى زندگى پر پیچ و خم امروزى را طى نکرده و با فراز ونشیب هاى آن آشنا نیست ولى انسان اندیشه ورز و جوانى مثل شما که اراده کرده است راه درست زندگى کردن رابشناسد و مى خواهد بداند، پیوسته خود را درکوچه پس کوچه هاى شهر نازیبا، گم و اسیر نمى کند, بلکه باتفکر و اندیشه خویش و مشورت با افراد آگاه و دل سوز, دروازه اصلى و خروجى شهر غم و غصه را جست و جو مى کند و مى یابد و از آن خارج مى شود و در فضاى مصفا و فرح زاى طبیعت چون پرنده اى بلند پرواز, اوج مى گیرد..پس باید, مشکل را ریشه یابى کرد! . با برنامه اى جهت دار و حقیقت یاب , جلو رفت و عواملى که ممکن است مزرعه زیباى زندگى جوانى شما را به آتش کشیده باشد و گل هاى سبز و سرخ و سفید آن را به زردى وپژمردگى مبدّل ساخته , شناسایى کن . خیال نکن نمى توانى . خودت را دست کم نگیر. خودت را باور کن و اعتماد به نفس داشته باش .ممکن است سؤال کنید از کجا شروع کنم ؟ راه علمى و مجرّب براى کشف علل مشکلات و راه حل آن , فرضیه سازى و طرح سؤال و یافتن پاسخ آن است . بنابراین , سؤالاتى طرح کنید و خود به آن ها پاسخ دهید. به نمونهء سؤالات زیر توجه کنید:
ناراحتى من از چیست ؟ برا ی چه غصّه مى خورم ؟ چرا تنهایم ؟ چرامی گریم ؟
سؤألات جزیى یا پاسخ هاى احتمالى : ممکن است یک یا چند تا از احتمالات زیر, علت بروز مشکل اساسى وسؤال کلى شما باشد. ابتدا علت را پیدا کنیم , سپس به سراغ حل مشکل برویم .
ناراحتى , غصّه , و تنهای ام ،ممکن است که به خاطر:
1 – شکست یا عدم موفقیت در تحصیل است ;
2- فقر و ضعف بنیه مالى و اقتصادى است ;
3 -از زیبایى اندام و چهره برخوردار نیستم ;
4- برخورد غلط و غیر اخلاقى اطرافیان که با توهین و تمسخر همراه است ;
5 -هر چه خوبى و محبت در حق دیگران مى کنم , نه تنها محبت نمى بینم , بلکه نامهربانى مشاهده مى کنم ;
6 -از سختى ها و مشکلات و گرفتارى هاى خانواده , فامیل یا دوستان رنج مى برم ;
7- پدر و مادر یا برادر و خواهر خوبى ندارم یا از اختلاف میان آن ها رنج مى برم ;
8 -دوست داشتم با کسى ازدواج کنم , ولى او به من اعتنا نکرد;
9- خیال مى کنم ازدواج کردن ،انسان را از معنویت و خدا دور مى کند.
10- وبالاخره گناهان زیاد! ودست خالی! واعمال کم !؛
به سؤالات ذکر شده و هر سؤال دیگرى که تصور مى کنید در ارتباط با مشکل شما است , اضافه کنید. به هر سؤالى که نتوانستید پاسخ دهید به شما کمک خواهیم کرد.
اگر به زندگى گذشته خود توجه کنید همه جا و در همه مراحل لطف و رحمت خداوند را آشکارا مى بینید و توجه به نعمت هاى بى پایان خداوند، انسان را شکرگزار خدا مى کند؛ مثلا یکى از نعمت هاى خدا امکان تحصیل در مراکز آموزش عالى است. در سال هزاران نفر در کنکور شرکت مى کنند و عده زیادى از آنان به هر دلیل در این آزمایش ناموفق هستند. استعداد و امکاناتى که خداوند به شما عطا کرده است دلیل موفقیت شما بوده است و لذا عقل سلیم حکم مى کند که انسانى چون شما شکرگزار خدا باشد.
سعدى در دیباچه گلستان چه زیبا گفته است: باران رحمت بى حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بى دریغش همه جا کشیده پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزى به خطاى منکر نبرد.
اى کریمى که از خزانه غیب گبر و ترسا وظیفه خور دارى! // دوستان را کجا کنى محروم تو که با دشمنان نظر دارى
قطعا در وجود شما، نقاط مثبت و خوبى هایى وجود دارد که اگر به آنها توجه داشته باشید و به شکوفایى آنها بپردازید، از بدى ها و نقاط منفى خود گریزان خواهید شد و سعى خواهید کرد که آنها را از وجود خود، ریشه کن سازید.طبیعى است جوان و نوجوانان که هنوز کوچه هاى زندگى پر پیچ و خم امروزى را طى نکرده و با فراز و فرود هاى آن ، کمتر آشنایى دارند. حیرتشان بیشتر باشد. تنها شما نیستید که این گونه مى اندیشید و با این گونه مشکلات مواجه شده اید. جوانان زیادى هستند که در عالم تخیّلات «واقعیت نما» و ذهنیات «سراب گونه» سیر مى کنند و با برداشت هاى ویژه خود، جهانى انباشته از غم و غصه و غربت و تنهایى براى خویش ساخته اند.
آری شکر خداکردن ونماز آوردن به درگاه او ، به انسان آنچنان نیرو می بخشد که هر مشکلی را حل شده می بیند ، خدا آن منبع لایزال تنها نیروگاه عظیم ولایتناهی عالم است که تکیه به او به انسان آرامش می دهد « الا بذکر الله تطمئن القلوب» بایاد وذکر خدااست که دلها آرام می گیرد….
بسیارى از جوانان حیرت زده و سرگردان، با هدایت الهى و راهنمایى افراد آگاه و دلسوز توانستند با عزم و اراده اى که شایسته انسان و لازمه حیات او است «راه صحیح زیستن» را بیاموزند و با شناخت «هدف زندگی» به حقیقت حیات نزدیک گردند و انقلابى عمیق و تحوّلى به یاد ماندنى در افکار و اخلاق و افعال خود ایجاد کنند. خوشبختانه شما از جهت علمی،فکرى و سنى در وضعیتى هستید که مى توانید بر پایه خردِ فعّال و کمال طلب جوانى خویش تصمیم بگیرید و بر نگرانى هاى خود غلبه نمایید.
یکى از عوامل مهم، احساس پوچى و از خود بیگانگى؛ عدم شناخت واقعى مبدأ و معاد است. اگر انسان جهان را در چارچوب ماده محدود نماید و براى جهان هدف و غایتی قائل نشود، احساس پوچى و از خود بیگانگى مى کند؛ زیرا دنیاى بدون خداوند مانند خانه بدون صاحب است که فضاى پوچى و بى هویتى در آن حاکم مى شود. اطلاعات تاریخى نیز این مطلب را تأیید مى کند. آن دسته از انسان هایى بیشتر احساس پوچى مى کنند که با رویکرد مادى، جهان را شناخته و براى جهان، خالق و هدفی قائل نیستند.
راه حل برای درمان احساس پوچی:
1- خدا باوری: اسلام براى از بین بردن احساس پوچى و از خود بیگانگى، انسان ها را به خداشناسى و معاد باورى فراخوانده و همگان را به تفکر در نظام هستى دعوت نموده و براى جهان و انسان هدف تعریف نموده است: أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَق ؛ آیا در پیش نفوس خود تفکر نکردند که خدا آسمان ها و زمین و هر چه در بین آن ها است (از انواع بى شمار مخلوقات) همه را جز به حق و به وقت معین نیافریده است.( الروم / 8)
.. رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلا… ؛ پروردگارا این دستگاه با عظمت (جهان) را بیهوده نیافریده اى.( آل عمران /191)
و به انسان مى گوید: که تو را بیهوده و پوچ خلق نکرده ایم: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً ؛ آیا گمان مى کنید که ما شما را بیهوده خلق کرده ایم؟! و بازگشت انسان را به سوى حق بیان نموده است و به انسان تذکر مى دهد که فکر نکن که بازگشتى نیست: وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون ؛ و گمان کردید که به سوى ما باز نمى گردید!؟ (سورة المؤمنون، آیة 116.)
اگر انسان براى جهان خالق و مدبر بشناسد و براى آن هدف قایل باشد، احساس پوچى نمى کند، زیرا در اثر ایمان به خدا و معاد، جهان هدفمند بوده و انسان جایگاه خود را در آموزه هاى دینى درک مى کند. انسان در اسلام جایگاه بلند داشته و اشرف مخلوقات بوده و زندگى او محدود به این جهان نیست و دنیا مقدمه اى براى جهان برتر محسوب مى شود. در انسان این باور تقویت مى شود که او به سوى کمال مطلق در حرکت مى باشد: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»؛ همه از خداییم و به سوى خدا باز مى گردیم. (بقره 156)
2-یاد خدا: اسلام انسان را به تقویت باورهاى دینى سفا رش نموده و یاد خدا را عامل آرامش روانى دانسته است: أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ؛ با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد.( سوره رعد آیه 28)
3- خود شناسی: در آموزه هاى دینى انسان ها به خودشناسى دعوت شده و یکى از عوامل از خود بیگانگى، خود فراموشى دانسته شده است. همچنین در برخى از آیات یکى از عامل خود فراموشى غفلت ازیاد خدا ذکر شده است: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» ؛ خدا را فراموش کردند، خدا هم نفوس آنان را از یادشان برد.(حشر/19)
حکماى اسلامى براى رهایى از خود بیگانگى انسان را به خودشناسى و خداجویى دعوت نموده و عامل احساس پوچى را دورى از خدا دانسته اند. شهید مطهرى مى نویسد: .. باز یافتن خود علاوه بر این دو جهت… شرایط دیگر هم دارد و آن شناختن و باز یافتن علت و خالق و موجِد (= به وجود آورنده) خود است، یعنى محال است که انسان بتواند خود را جدا از علت و آفریننده خود به درستى درک کند و بشناسد….
براى راهنمایى شما مى توان گفت :
الف) آینده نگر باشید و براى چند سال آینده برنامه ریزى کنید.
ب ) با افراد شاد، خوشبین و امیدوار مجالست داشته باشید و از روحیه آنان الهام بگیرید.(مهم)
ج ) به شدت از منفى گرایى بر حذر باشید و افکار منفى را از خود دور کنید.
د ) با هسته هاى مشاوره در این زمینه ارتباط داشته باشید.
ه ) از اساتید دلسوز و متعهد کمک بگیرید.
و ) منزوى نباشید و با افراد با تجربه و متعهد ارتباط صمیمانه برقرار کنید.
ز ) کتاب هایى را که در زمینه شادکامى، رمز موفقیت، راز موفقیت مردان بزرگ و… نوشته شده، با دقت بخوانید و به دستورات آنها عمل کنید.
ح ) ورزش کنید؛ زیرا ورزش در شادى روح و سلامت جسم مؤثر است.
ط ) در محیط هاى شاد و سالم، به استراحت و تفریح بپردازید.
ى ) از افراد منفى گرا بر حذر باشید.
ک ) از بحث هاى رنج آور با این و آن اجتناب کنید.
ل ) به خود اجازه ندهید مادیات و دنیای زودگذر شما را ناراحت کند. شمارا خدا برای مادیات نیافریده، خود را به خود بسپارید و ایمانتان را به او قوی کنید.
م ) توجه داشته باشید که مشکلات و رنج ها، همیشگى نیست و روزگار در تحوّل و تغییر است و چه بسا حوادث پیش بینى نشده اى نیز در حل مشکلات به یارى انسان بشتابد.
ن ) سفرهاى شاد و سیر و سیاحت هاى علمى براى شما لازم و مؤثر است.
س ) خاطرات تلخ را به دست فراموشى بسپارید و از بازگو کردن آن براى دیگران، پرهیز کنید.
ع ) اگر ذوق هنرى دارید، به کارهاى هنرى از قبیل کاریکاتور، گرافیک، نقاشى، خط، نویسندگى و… بپردازید. ضمنا نیایش و دعا مؤثر و نافذ است.
بنابراین اولا :(حداقل) از17رکعت نمازهای یومیه ودیگرنمازهای واجب وثانیا : از دعاها و مناجات هاى دلنشین غافل نباشید. در این راستا نیایش هایى هم چون: مناجات خمسه عشر، کمیل و نیز دعاى بیستم (مکارم الاخلاق) صحیفه سجادیه را همواره بخوانید و باور داشته باشید که نیایش و دعا ،سرنوشت ساز است، با خدا انس بیشترى داشته باشید و با او درد دل کنید.
در اوقات فراغت، به تفصیل نعمت ها و الطاف الهى از قبیل اصل وجود، سلامتى، توفیق تحصیل و… هم چنین شمارش بلاهایى را که خدا از شما دور کرده است، یادآور شوید و ضمن سپاسگزارى از او، قلب خویش را مالامال از محبت و عشق الهى کنید.
قرآن کلام خداست. از تلاوت و تدبّر در آیه هاى آن هر چند اندک، دریغ نکنید. این جهت علاوه بر ارزش هاى گوناگون دیگر، شما را با خدا مأنوس تر مى سازد.
آنچه مهم است ایجاد فضایى لطیف و دوست داشتنى در خانه، محل کار، تحصیل و اجتماع است که اگر با تنظیم یک سرى اهداف بزرگ و متعالى عجین گردد، مشکلات و محدودیت ها نه تنها غیر قابل تحمل نیست؛ بلکه گاهى این مشکلات شیرین نیز مى گردد.
نتیجه بحث رادر«چهار قانون شادکامی و موفقیت »، شمارش می کنیم :
قانون اول: نعمت هایی که در اختیار داری را، بشمار!
نعمت هایی را که در زندگی داری، بشمار. چرا فقط توجهت را بر روی نداشته هایت متمرکز می کنی و فکرهایت را درهم می ریزی؟ این اولین قانون است. از هم اکنون کاغذ و قلمی بردار و تمام داشته هایت را که خدای مهربان، تقدیمت کرده است، بنویس و به خاطر آنها، خدا را شاکر باش، نعمت شنیدن، صحبت کردن، دیدن و هر چیزی را که داری. تو چیزهای زیادی داری. نعمت های تو از ظرفیتت بیشتر است و تو هرگز به آنها فکر نمی کنی و از آ نها بهره نمی بری. خداوند، این نعمت ها را که با سخاوت به تو اهدا کرده، در نظرت خیلی عادی و معمولی جلوه کرده است.
حتی اکنون، تو از نعمت هایی که می توانند به تو سربلندی و افتخار ببخشند، برخورداری. این ها گنجینه هایی هستند که مانند ابزاری برای ساخت، می توانند آینده بهتر تو را پی ریزی کنند. از امروز شروع کن، فهرست نعمت هایت را دوباره مرور کن، دارایی هایت را حساب کن. تو خیلی از چیزها را داری که دیگران از آن محروم اند. روی این قانون، خوب فکرکن.
قانون دوم: بی نظیر بودنت را جار بزن!
تو خودت را در قبرستان ناکامی ها و فکرهای منفی، دفن کرده ای و همان طور که دراز کشیده ای، حتی نمی توانی شکست هایت را ببخشی و خودت را با تنفر از خویشتن و متهم سازی خود، نابود سازی و خود را در مقابل دیگران، مقصر می دانی. حالا از قبرستانی که در آن، جز ناکامی و ناامیدی نیست، بیرون بیا و به خودت هر روز بگو: من گنجینه با ارزشی هستم، چون خدای یکتا من را آفریده و در دنیا یکی مانند من خلق نشده است. بی نظیر بودن و نادر بودنت را جار بزن و به آن افتخار کن.چرا به کسانی که تو را خوار می پندارند، گوش می دهی و از همه بدتر، آنان را باور داری؟ من بی نظیرم و به خودم افتخار می کنم. این را با فریاد، هر روز بگو.
قانون سوم: یک کیلومتر، بیشتر از آن چه باید راه بروی، راه برو !
تنها عامل دست یابی به موفقیت، آن است که خدمتی بهتر و بیشتر از آن چه از تو انتظار می رود، ارائه دهی. مهم نیست که وظیفه تو چیست. مطمئن ترین راه برای این که خودت را به حد متوسط بکشانی، این است که به اندازه وظیفه ای که برایت مشخص شده است، کار کنی. به این فکر نکن که اگر بیش از دستمزدت کار کنی، به تو اجحاف شده است زیرا اگر پاداش کار تو، امروز به تو بازنگردد، فردا به طور حتم، بازخواهد گشت. یک کیلومتر، اضافه راه برو. نگران خودت نباش، لیاقت تو بیش از این هاست، آن را به سوی خود بکش. هر خدمتی که انجام می دهی، بی پاداش نخواهد بود و اگر پاداشت را زود دریافت نکردی، نگران مباش زیرا هرچه دیر آید، خوش آید. تو نمی توانی موفقیت را احضار کنی، تو فقط می توانی لیاقت و شایستگی آن را داشته باشی.
قانون چهارم: از نیروی انتخابت، عاقلانه استفاده کن!
تو حق انتخاب داری، تو می توانی بین شکست و ناامیدی یا شادمانی و کامیابی، یکی را انتخاب کنی. انتخاب با توست، انتخاب، منحصر به فرد توست. تو با قدرت انتخابی که داری، می توانی در شکلی بالاتر، دوباره متولد شوی. به خودت بنگر، به انتخاب هایی فکرکن که تاکنون کرده ای، به لحظه هایی که روی زانو افتاده ای تا فرصت انتخاب دوباره به تو داده شود. آن چه گذشته، گذشته است. از قدرت انتخابت، عاقلانه سود ببر. به جای تنفر، عشق- به جای ایستایی، پویایی- به جای تأخیر، عمل و به جای فکرهای منفی، فکرهای مثبت را انتخاب کن.
حالا که چهار قانون شادکامی و موفقیت را یاد گرفتی، فراموش نکن که در هر حال آن ها را به کار ببری. دیگر به فکر گذشته نباش، از امروز، امروز لذت ببر و از فردا، فردا. تو توانایی این را داری که شگفتی های عظیمی در زندگی ات به وجود آوری. پتانسیل تو نامحدود است. خودت را همیشه باور کن.
توصیه: مطالب گفته شده را تا یک ماه، هر هفته دقیقا مطالعه و مرور نمایید. سپسس بررسى کنید که چه مقدارى از آن را عمل نموده اید. به امید روزى که فعّال , با نشاط, پرتلاش و داراى قلبى شادو لبى خندان باشید و در برابر مشکلات و بى مهرى ها صبور و بردبار هم چون کوه قائم و استوار باشید.
ب ) قساوت قلب :
بعضی ازعوامل قساوت قلب وراههای از بین بردن آن را بررسی می کنیم :
ازعلل قساوت و سنگدلی دو چیزرا ممکن است شمارش کنیم :1- دوری از عبادت، ۲ – آلودگی به گناه. اگر بخواهید قساوت و سنگدلی را معالجه کنید، باید به عبادت روی آورده و در حقیقت با تمام گناهان ترک رابطه کنید!
جهت درمان بیماری قساوت ، باید زیاد یاد خدا کرد و با کمال عشق و شوق قرآن خواند و از دعاهای عالی اسلامی به خصوص دعای کمیل، دعای عرفه، مناجات خمس عشر، دعای ابوحمزه غفلت نکرد. جهت علاج این بیماری دردناک باید به ائمه طاهرین علیهم السلام توسل جسته و قسمتی از شب را با محبوب واقعی خلوت کرده و از گناهان گذشته و تقصیرهایی که در عبادت داشته‌ایم یاد کرده و طلب عفو کنیم .با به کار گرفتن این سلسله مسائل ،به تدریج زنگار دل پاک شده و قلب انسان به نور الهی صفا می‌گیرد و شیاطین دل انسان را رها کرده، حق در آن خانه تجلی می‌کند.
بعضی از گناهانی که موجب قساوت قلب می شود :
1- لقمه حرام : غذائی که انسان می خورد به منزلة بذری است که در زمین ریخته می شود و اگر حلال و پاکیزه باشد اثرش در قلب که به منزلة سلطان بدن است ظاهر خواهد شد و قلبی مملو از صفا خواهد داشت و از اعضاء و جوارحش جز خیر و نیکی تراوش نخواهد کرد، لکن اگر آن خوراک پلید و حرام باشد قلب را کدر و تیره خواهد نمود.مثلا خوردن غذایی که مربوط به کسی است واو واقعا وبا رضایت قلبی تعارف می کند ، اشکالی ندارد ولی مهم این است که : این رضایت قلبی را چگونه احراز می کنید ؟ خود انسان ، می تواند حساب کند که این بنده خدا که معمولا با این غذا سیر نمی شد، حالا من از غذای او بخورم ! اگرواقعا هم تعارف بکند آیا آنقدر تمکن دارد که اگر سیر نشد غذای دیگری برای خودش تامین کند ؟ خلاصه اینکه بهتر است که تا می توانید از غذایی که احتمال می دهید چشم دیگری به آن است ؛ مصرف نکنید ، حتی اگر غذا هم مال خودتان بود ولی احساس کردید که کسی دیگر هم به این غذا مایل است ! خوب است که به او نیز بخورانید!
آثار معنوی مال حلال:
همانطور که گفته شد به طور حتم غذا، هم روی جسم اثر دارد و هم روح انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و اسلام هر دو موضوع را مورد دقت و کنکاش قرار داده و در موارد زیادی انسان ها را امر می کند تا غذای طیب و حلال میل کنند و به عنوان نمونه خداوند فرموده است«ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاکیزه است بخورید و پیرو برنامه های شیطان نشوید که البته به شما دشمن آشکاری است» و همچنین از خوردن مال حرام انسان را برحذر می دارد آنجا که می فرماید: «آنان که ربا می خورند بر نخیزند مگر مانند آن که به وسوسه و فریب شیطان، دیوانه و بی عقل شده و اینان به این علت در مال حرام غوطه ورند که می گویند فرقی میان معامله و ربا نیست، و حال آن که خداوند تجارت و داد و ستد را حلال و ربا را حرام کرده، هر کس پس از آن که پند و اندرز کتاب خدا به او برسد از این عمل حرام دست بردارد، خدا از گذشته او درگذرد و عاقبت کارش با خدا است، و کسانی که از این عمل زشت دست نکشند اهل جهنم اند و در آنجا همیشگی جاوید خواهد ماند.
1ـ تأثیر مال حلال بر رشد معنوی انسانها: قرآن مجید درسوره قصص وقتی داستان کودکی موسی (ع) را بیان می کند ومی فرماید: «ما از قبل شیرهمه زنان شیرده را بر اوحرام کرده بودیم، خواهرش گفت: آیا می خواهید شما را به خاندانی راهنمایی کنم که سرپرست این کودک باشند؟ خانواده ای که خیرخواه این کودکند.این آیه کریمه گر چه به ظاهر می خواهد بفرماید ما شیر زنان شیرده را بر موسی (ع) حرام کردیم تا از این طریق او را به مادرش برگردانیم، ولی پیام باطنی دیگری هم دارد و آن این که جناب موسی (ع) اگر باید در آینده صاحب ید بیضا گردد و بساط فرعون و فراعنه را برچیند، و با خدای خود در کوه طور سخن بگوید، باید از سینه پاکی شیر خورده باشد، و از همان ابتدا لقمه حلال در دهانش گذاشته شود.
2ـ ایجاد نورانیت در قلب: لقمه حلال در درون انسان نورانیت ایجاد می کند و بر اثر نورانیت قلب خود به دنبال کارهای خیر می رود و همین باعث سعادت و خوشبختی او در دنیا و آخرت می گردد. در این خصوص پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر کس از دست رنج خود و مال حلال بخورد خداوند درهای بهشت را به رویش می گشاید تا از هر دری که می خواهد وارد شود و در شمار پیامبران خواهد بود و اجر و مزد ایشان را خواهد گرفت.
3ـ استغفار ملائکه: کسانی که مال حلال می خورند مشمول استغفار ملائکه آسمانی قرار می گیرند پیامبر اکرم (ص) فرمودند: « کسی که طعام حلالی بخورد ملکی بالای سرش ایستاده وبرایش استغفار می کند تا از خوردن طعام فارغ شود».
اما اثرات لقمه حرام:
1ـ حرام خواری برکت را از بین می برد.
2- لقمه حرام علاوه بر این که بر قلب انسان تاثیر منفی دارد اولاً نمی گذارد انسان با خدای خود راز و نیاز کند و اگر هم موفق شد مورد قبول الهی قرار نمی گیرد. چنان که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «عبادت کردن باحرام خواری مانند بنا کردن ساختمان روی شن زار است»یعنی چنان چه بناء بدون شالوده محکم خراب می شود و بنا کننده از آن بی بهره است عبادت کسی که از حرام پرهیز نمی کند نیز برایش فایده ای ندارد.
3- دعای فرد حرام خوار مستجاب نمی شود . یکی از علتهای مهم قبول نشدن دعاها لقمه حرام است، همانطور که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «کسی که یک لقمه حرام بخورد تا چهل شبانه روز نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد.»
4- یکی از آثار مهم لقمه حرام، قساوت قلب و سیاهی دل است. پند و اندرز در او اثر نمی کند، سخت ترین مناظر رقت بار او را متأثر نمی کند. در تاریخ عاشورا می خوانیم که امام حسین (ع) به لشکر عمر سعد فرمودند: «شکمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مهر خورده دیگر حق را نمی پذیرید و به آن گوش نمی دهید» و این نکته تاریخی گویای آن است که؛ لقمه حرام قلب را تیره و تار می کند. آنگاه از پذیرفتن حق و تسلیم در برابر آن خودداری می کند و هیچ اندرزی در او تاثیر ندارد و از هیچ جنایتی روی گردان نیست.
5- یکی از عوامل مهم در وقوع جرم ها و گناهان لقمه حرام است که نورانیت دل را از بین می برد و انسان را بر انجام جرایم جری می سازد، و اگر در جامعه ناهنجاریهای اجتماعی، و لنگاری و معصیت خدا را می بینیم شاید ریشه اش در لقمه هایی است که از راه غیر مشروع، عده ای خورده اند.
– دنباله عوامل قساوت قلب (گفتیم که اول آن لقمه حرام بود):
2- دوستی شهوات: کسی که دلش با دوستی شهوات دنیایی باشد قلب او از یاد خدا محجوب می گردد. 2
3- کثرت کلام و زیاد سخن گفتن به غیر ذکر خدا قساوت قلب می آورد.
4- آرزوهای بلند دنیایی: خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی! آرزویت را در دنیا دراز مکن که قلبت سخت و انعطاف ناپذیر می شود. 3
5- رفت و آمد با دوستانی که اهل بی بند و باری و حرام باشند.
6- پیامبر فرمود: چهار چیز قلب را می میراند: 1- گناه بر روی گناه افزودن 2- هم سخن شدن زیاد با زنان 3- بگو مگو کردن با احمق – تو می گویی و او می گوید وهرگز به راه نمی آید – 4- همنشینی با مردگان. عرض شد یا رسول الله منظور از مردگان چیست؟ فرمود: هر توانگر خوش گذران. 4 هم چنین از امیر مؤمنان روایت شده: اشک ها خشک نمی شوند مگر به سبب سختی دلها و دلها سخت و سنگین نمی شوند مگر به سبب فزونی گناه 5
7- خندیدن زیاد
8- شنیدن لهو و لعب، چه در قالب موسیقی مناسب مجالس لهو و لعب و چه در قالب حرف های پراکنده دوستان( البته باید توجه داشته باشیم که مراد از حرف های پراکنده، حرف هایی است که ثمره مفید دنیایی و اخروی نداشته و باعث غفلت انسان نیز می شود. این طور نیست که شاد بودن، موجب قساوت قلب شود. البته شادی باید هدایت شده باشد.)
9- دنبال شکار رفتن برای تفریح و گرفتن جان موجودات زنده و پر از لطافت خداوند آن هم نه سر اجبار که برای تفریح این واقعا سنگ دلی است.
10- امام صادق علیه السلام: خداوند متعال به موسی(علیه السلام) وحی فرستاد که ای موسی از فزونی اموال خوشحال مباش، و یاد مرا در هیچ حال ترک مکن چرا که فزونی مال غالبا موجب فراموش کردن گناهان است و ترک یاد من قلب را سخت می کند. 6
11- خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی! آرزویت را در دنیا دراز مکن که قلبت سخت و انعطاف ناپذیر می شود
راهکارهایی برای مبارزه با قساوت قلب:
1- توبه: امام صادق علیه السلام می فرماید : برای قلوب زنگار است مانند زنگاری که بر مس است پس آن را با استغفار جلا دهید.
2- کم کردن آرزوهای دنیایی : اینقدر زیاده خواه نباشیم دنیایی که هیچش وفادار نیست مرگ همقدم هر لحظه ماست و داشته ها همه وبال راه پس چرا ما اینقدر به دوردست هایی چشم میدوزیم که جز دردسر و گرفتگی چیزی برایمان ندارد
3- عبادت خداوند: در زندگی جایی برای عبادت باز کنیم.
4- صدقه دادن و با فقرا رفت و آمد کردن و دیدن محیط زندگی آنان نیز در رفع قساوت و زنگار دل مفید است.
5- معاشرت با انسان های مؤمن و با ایمان
6- ترک مخاصمه و جدل و دعوا
7- ترک جدی گناهان که از همه مهم تر است. و این در مورد هم باید گفت به تدریج پیش رفت اما به طور جدی چون قلب سنگ شده زمان میبرد تا لطافت خود را بازیابد باید کوشید و نا امید نشد .
8- شنیدن موعظه ها، خصوصاً سخنان حکمت آمیز ائمه معصومین علیهم السلام ( مانند نهج البلاغه خصوصاً بخش حکمت ها و مباحث دنیا)
9- پیامبر فرمود: این قلوب را زنگار می گیرد هم چنان که آهن را زنگار می گیرد وقتی آب به آن رسد. گفته شد جلاء آن چیست؟ حضرت فرمود: زیادی یاد مرگ و تلاوت قرآن. 7
10- رفتن به مجالس علم. زیرا خداوند قلب ها را با نور حکمت زنده می گرداند هم چنان که زمین مرده را به باران زنده می کند. 8
11- اطعام به مساکین و رسیدگی به یتیمان، قلب انسان را نرم می کند. 9
12- امام علی علیه السلام می فرماید: قلبت را با موعظه زنده کن … و او را با یاد مرگ ذلیل گردان[ و خاشع کن]….. و اخبار گذشتگان را بر او عرضه نما. 10
13- برای قلب جلائی غیر قرآن نیست. 11
14- تفکر، حیات و زندگی قلب است. 12
15- روزه گرفتن نیز انسان را به خود آورده و در رفع زنگار قلب مفید است.
16- خواندن ادعیه ای که از معصومین علیهم السلام رسیده و توجه به معانی بلند آنها بسیار مؤثر است. مناجات خمسة عشر که در مفاتیح الجنان آمده، بسیار زیباست. (این مناجات مشتمل بر پانزده دعاست با نام های مناجات التائبین، مناجات الشاکرین، مناجات الخائفین، مناجات المفتقرین و … که مناسب حال هر انسانی در این دعاها ، مضامین زیادی آمده است.)
17- عبادت با توجه: به عنوان مثال وقتی می خواهیم نماز بخوانیم فکر کنیم آخرین نمازمان است .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد