۱۳۹۲/۰۷/۰۹
–
۵۰۷ بازدید
دوا و شفا در قرآن چیست وچه ویژگی دارد؟
همیشه اضطراب و نگرانى یکى از بزرگترین بلاهاى زندگى انسانها بوده و هست، و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى کاملا محسوس است.
همیشه آرامش یکى از گمشده هاى مهم بشر بوده، و به هر درى مى زند تا آن را پیدا کند، به طور کلى آرامش و دلهره، نقش بسیار مهمى در سلامت و بیمارى فرد و جامعه و سعادت و بدبختى انسانها دارد، و چیزى نیست که بتوان از آن به آسانى گذشت و به همین دلیل تا کنون کتابهاى زیادى نوشته شده که موضوع آنها فقط نگرانى و راه مبارزه با آن، و طرز بدست آوردن آرامش است. از بارزترین مصادیق یاد خدا و ذکر الهی قران کریم است . در قرآن بیان شده که خود قرآن و آیات آن شفا بخش دلها و مهم ترین عامل شفای روحی و معنوی است .
درچندآیه قرآن مجید خودش را شفا معروفی می کند. می فرماید.«یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ».
«اى مردم! یقیناً از سوى پروردگارتان براى شما پند وموعظه اى آمده، و شفا است براى آنچه [ازبیمارى هاى اعتقادى و اخلاقى ] در سینه هاست، و سراسر هدایت و رحمتى است براى مؤمنان».
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً».
«و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مایه درمان ورحمت است، نازل مى کنیم وستمکاران را جز خسارت نمى افزاید».
«قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ» .
«بگو: این کتاب براى کسانى که ایمان آورده اند، سراسر هدایت و درمان است، و کسانى که ایمان نمى آورند در گوششان سنگینى است، و آن [با همه روشنى و آشکارى اش ] بر آنان پوشیده و نامفهوم است؛ اینانند که [گویى ] از جایى دور ندایشان مى دهند». منظور از شفا دادن بیمارى دل ها و یا به تعبیر قرآن شفاى چیزى که در سینه ها است، همان آلودگیهاى معنوى و روحانى است مانند بخل و کینه و حسد و جبن و شرک و نفاق و امثال اینها که همه از بیماریهاى روحى و معنوى است.
منظور از هدایت راهیابى به سوى مقصود، یعنى تکامل و پیشرفت انسان در تمام جنبه هاى مثبت است.
و منظور از رحمت همان نعمتهاى مادى و معنوى الهى است که شامل حال انسانهاى شایسته مى شود
ممکن است کسى بگوید من داراى سلامتم و نیازى به نسخه و درمان کننده ندارم، باید گفت این سخن از کمال بى خبرى است؛ زیرا هر کس خود را با قرآن معیارگیرى کند مى یابد که داراى بیمارى یا بیمارى هایى است. و تنها راه معالجه قرآن است و بس.
انسان مرکب از سه قوّه است: جسم، روح، عقل، هر یک داراى امراضى است مخصوص به خود. قرآن گرچه درباره امراض جسمى آن چنان سخن ندارد؛ ولى با عمل به آیاتى از قبیل آیاتى که خبائث را حرام کرده، و نیز دستورى که در خوردن و آشامیدن و پرهیز از اسراف دارد، مى توان سلامت جسم را تضمین کرد؛ اما نسبت به روح و عقل، کسى نمى تواند ادعاى سلامت کند، و اتّفاقاً علت بعثت انبیا و امامت امامان و نزول کتب آسمانى، بیمارى هاى روحى و عقلى مردم بوده است.
آیات قرآن، مثل بارانِ رحمت است، هنگامى که بر دلهاى آماده تلاوت شود، شناخت و عشق و ایمان و تلاش در پى دارد، ولى نااهلان را جز لجاجت و دشمنى نمى افزاید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً».
دراین زمینه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: مثل ما بعثنى اللّه من الهدى و العلم کمثل الغیث الکثیر اصاب ارضاً … مبعوث شدن من با علم و هدایت بر مردم، همانند باریدن باران بسیار زیادى است که بعضى زمین ها آن را مى گیرند و بعضى نمى گیرند. چنانکه بعضى دستورات مرا مى گیرند و عالم و فقیه مى شوند و بعضى سربلند نکرده و هدایت نمى شوند». پس قلب طیّب همانند سرزمین طیّب و قلب خبیث مانند سرزمین خبیث و غیر بارور است.
«شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ»، یعنى مایه ى پاکى روح و قلب از آفات روحى است. زیرا امراض روحى سخت تر از امراض جسمى است و هنر قرآن نیز در همین شفابخشى به امراض روحى است.
درحدیثی دراین زمینه پیامبراکرم صلى الله علیه و آله می فرماید: اذا التبسَتْ علیکم الفِتن کالّیل المُظلم فعلیکم بالقرآن فانّه شافع مشفّع … در هجوم فتنه هاى تیره و وحشتناک، به قرآن پناه برید که هم موعظه است، هم شفا، هم نور و هم رحمت. امام صادق علیه السلام فرمود: «شفاء لما فى الصدور من الامراض الخواطر و مشبّهات الامور» قرآن، براى تمام امراض روحى و شبهات و افکار شفاست. وحضرت على علیه السلام مى فرماید: «فان القرآن شفاء من اکبر داء و هوالکفر و النفاق و الغى و الضلال».، قرآن درمان بزرگ ترین دردهاست که کفر و نفاق و گمراهى باشد.
پس قرآن، شفاى هر دردى است. درمان دردها را باید از مکتب قرآن گرفت، نه مکاتب شرق و غرب. «شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ»
ازاین رواز آیات کریمه قرآن استفاده مى شود که شفا ودواءداراى سه مرحله است:
1- شفاى عام
2- شفاى خاص
3- شفاى خاصّ الخاصّ
اما شفاى عام: مربوط به امراض ظاهرى است و خداوند مهربان تحقق آن را به وسیله مواد غذایى و دارویى قرار داده است، درباره زنبور عسل که سازنده یکى از بهترین مواد غذایى و دارویى است مى فرماید:
[یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ ] .
از شکم آن ها [شهدى ] نوشیدنى با رنگ هاى گوناگون بیرون مى آید که در آن درمانى براى مردم است.
امّا شفاى خاص: مربوط به امراض نفسى و روحى است و حضرت حق تحقق آن را در معرفت به قرآن و عمل به آیات آن قرار داده است: -وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ -. و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مایه درمان ورحمت است، نازل مى کنیم.
اما شفاى خاص الخاص: مربوط به اولیاى خاص اوست که با تمام وجود علاقه دارند به مقام قرب نائل شده و شائبه اى از شوائب مادّیت گرچه به اندازه خردل باشد در عمق باطن و سرّ وجودشان نماند که این شائبه را گرچه ما مرض ندانیم آنان مرض به حساب مى آوردند و اینگونه شفا وسیله اش خود حضرت یار است. به گفته حضرت ابراهیم که در قرآن آمده عنایت کنید:
-وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ – . شفاى من خداست، شفاى من پروردگار است. در سوره صافات آمده، درآیات مربوط به حضرت ابراهیم (ع) آمده إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی سَیَهْدِینِ که در آیات بعد عنایات پروردگار را نسبت به خودش ذکر مى کند و بعد در سوره شعراء مى گوید وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ . شفاى من خداست، شفاى من پروردگار است. اهل دل مى گویند که این شفاء که دیگر شفاى بى واسطه است مى شود شفاى خاص الخاص.
خلاصه: شفاى هرکس به اندازه درد و ظرفیّت اوست که هر صاحب دردى واجب است .در مقام علاج درد خود برآمده و از شفا و رحمت حضرت دوست بهره بجوید. امراض روحى و معنوى و رذایل و آلودگى هاى نفسانى، هم چون امراض بدنى قابل معالجه است و راه شفایافتن براى هرکس که دچار غفلت و خفّت نفس و ناپاکى هاى درونى است، باز مى باشد.
شفاى گنهکاران در توبه و آراسته شدن به ایمان و عمل صالح و نصیب گرفتن از رحمت اوست.
شفاى مطیعان با اجراى دستورها و روى آوردن به عبادات ظاهریّه و باطنیّه و خدمت به خلق حق است.
شفاى عارفان به زیادت قربت و پیمودن راه سلوک و حرکت در راه عشق و محبّت است.
شفاى واجدان در رسیدن به مقام کشف و سپس روى آوردن به منزلگاه شهودو روبه رو شدن با وجه محبوب و دیدار آن جناب با چشم دل است.
شفاى عاشقان و محبان در رسیدن به لذّت مناجات و انس با حضرت جانان است.
امیر المؤمنین علیه السلام مى فرماید: وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَانَّهُ شِفاءٌ لِما فِى الصُّدُورِ. به نور قرآن طلب شفا براى تمام دردهاى باطنى و معنوى کنید که این منبع کرامت شفاى دردهاى باطن است.
امیر المؤمنین علیه السلام در «نهج البلاغه» با رساترین تعبیر، این حقیقت را توضیح داده است: فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ ادْوائِکُمْ، وَاسْتَعینُوا بِهِ عَلى لأَوائِکُمْ، فَانَّ فیهِ شِفاءً مِنْ اکْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَىُّ وَ الضَّلالُ. از قرآن براى بیمارى هاى خود شفا جویید و از آن براى پیروزى بر مشکلات یارى خواهید، که شفاى از بزرگترین بیمارى ها که کفر و نفاق و تباهى و ضلالت مى باشد در قرآن است.
و این خود مى رساند که قرآن نسخه اى است براى بهبود فرد و جامعه از انواع بیمارى اخلاقى و اجتماعى، و این همان حقیقتى است که مسلمانان آن را به دست فراموشى سپرده و به جاى این که از این داروى شفابخش بهره گیرند درمان خود را در مکتب هاى دیگر جستجو مى کنند، و این کتاب بزرگ آسمانى را فقط یک کتاب خواندنى قرار داده اند نه اندیشیدنى و عمل کردنى.» وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ» .
حضرت على علیه السلام در فضل قرآن چنین مى فرماید: فَانَّ فیهِ شِفاءً مِنْ اکْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَىُّ وَ الضَّلالُ فَاسْالُوا اللَّهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوا الَیْهِ بِحُبِّهِ، وَ لاتَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ، أَنَّهُ ما تَوَجَّهَ الْعِبادُ الَى اللَّهِ بِمِثْلِهِ. شفاى از بزرگترین بیمارى ها که کفر و نفاق و تباهى و ضلالت مى باشد در قرآن است. پس به وسیله قرآن از خدا بخواهید، و با عشق به قرآن به خدا توجه کنید، و به وسیله آن از مردم چیزى مخواهید، به طور یقین، بندگان خدا در این دنیا با وسیله اى مانند قرآن به خداوند توجّه نکرده اند.