۱۳۹۲/۰۹/۲۶
–
۲۱۰۸ بازدید
با سلام
طبق روایات آیا ریا برای جلب محبت دیگران بر اثر کمبودهایی که خانواده یا دیگران بر اثر بی مهری و بی توجهی به فرد تحمیل کرده اند اشکال دارد ؟اگر روایاتی هست حتما بیاورید.
ریا کردن موجب می شود که عمل شما از مقبولیت به درگاه خدا بیافتد واگر عمل قبول نشد ،هیچ اثردیگری هم ندارد! شما برای خدا وبدون ریا عملت را انجام بده ؛ خداوند تورا محبوب خواهد کرد!
راجع به ریا !
ریا خروج از مسیر حقیقی زندگی و عبودیت خداوند است. هدف زندگی انسان نزدیک شدن به خدا است، در حالی که حقیقت ریا قصد نزدیک شدن به مردم و خلق است و این دو راه کاملا در مقابل هم هستند. انسان ریا کار در ظاهر نشان می دهد که می خواهد به خدا نزدیک شود ولی در حقیقت قصدش این است که با انجام عبادات و ظاهر سازی به مردم نزدیک شود و خود را در میان مردم عزیز سازد و به مال و جاه دست پیدا کند.
مشکل اصلی ریا کار این است که ارزش خداوند و قرب الهی را نمی داند، از آن رو حاضر شده است جایگاه داشتن نزد خداوند و عشق الهی را با جایگاه داشتن پیش مردم ضعیف و عادی که حقیقتا تا خدا نخواهد کاری از آنان ساخته نیست، عوض کند.
این کار شبیه کاری است که بت پرستان انجام می دهند. واقعا حماقت بزرگی است که انسان خدای با آن عظمت و قدرت را با بت و سنگ و چوب بی جان که هیچ کاری از آنها ساخته نیست عوض نماید.
همه چیز ما از خدا است و او است که ما را عزیز و ذلیل می کند. عزت و ذلت دست خدا است. تا خداوند نخواهد کسی به قدرت و مقام و منزلتی نمی رسد. مردم بدون خواست خداوند کاری نمی توانند انجام دهند. خداوند کریم و بخشنده است در حالی که بسیاری از مردم خسیس و تنگ نظرند.
خیلی زشت است که انسان خدای با آن عظمت و قدرت و رحمت را فراموش کند و به بندگان ضعیف او دل ببندد و در آرزوی شهرت و منزلت نزد ایشان باشد و از آنان امید عنایت داشته باشد.
از نظر علمای اخلاق، ریا، یعنی طلب منزلت و مقام در دل هاى مردم به وسیله عبادات و طاعات خداوند متعال با انگیزه مادی و کسب مال و مقام. این گونه ریا حرام است و سبب باطل شدن عبادت مى شود.
شخص ریاکار در بین مردم نشان مى دهد که مخلص و مطیع واقعى خداوند است. در صورتى که در حقیقت چنین نیست و می خواهد با ریا و نشان دادن اعمال عبادی نزد مردم موقعیت پیدا کند و آنها را وسیله رسیدن به خواسته ها و اهداف دنیوی خود قرار دهد.
ریشه یابی ریا:
ریشه هاى این رذیله اخلاقى عمدتا به بینش و معرفت و شناخت انحرافی و ناقص فرد از زندگی و هستی باز مى گردد. کسی که فکر می کند زندگی محدود به دنیا و منافع دنیوی است به ریا آلوده می گردد، پس در مبارزه با این مفسده و گناه بزرگ مى بایست ابتدا در ابعاد معرفتى کار شود. این نگرش باعث می شود که حب دنیا در دلش ریشه بدواند، بنابراین ریشه اصلی ریا در دوستى جاه و مقام، شهرت طلبى و کسب آوازه نزد مردم است که باید با این عوامل مبارزه کرد.
درمان ریشه ای ریا این است که انسان جهت زندگی خود را به طور کلی به سمت خدایی شدن و قرب الهی قرار دهد. در این صورت تمامی کارها و فعالیت ها و انگیزه های او الهی خواهد شد و از شر ریا و شیطان خلاص می شود. ریا برای کسی تحقق دارد که جهت زندگی او دنیا است و می خواهد با نمایش دروغین خدا گرایی به اهداف دنیوی خود برسد.
ریا گرفته شده از رؤیت است و تعریف آن عبارت است از: طلب منزلت و مقام در قلب هاى مردم به وسیله عبادات و طاعات خداوند متعال. این گونه ریا که در مقابل اخلاص در نیت مطرح می شود، به لحاظ شرعی شرک در عبادت و حرام است و سبب باطل شدن عبادت نیز مى شود. شخص ریاکار نزد مردم چنین نشان مى دهد که مخلص و مطیع واقعى خداوند است در صورتى که در حقیقت چنین نیست.
در مورد تحقق ریا باید توجه داشت:
اولاً تحقق ریا مشروط به قصد ریا است.
ثانیاً وابسته به داشتن غرضى از اغراض دنیوى نظیر کسب محبوبیت نزد مردم و از این طریق کسب ثروت و ریاست بر ایشان مى باشد.
ثالثاً مربوط به حوزه عبادت و پرستش است.
رابعاً در عبادت های مستحب امکان تحقق دارد و در واجبات ریا نیست.
بنابراین لازم به ذکر است که هر نشان دادنی ریا نیست. گاهی حساسیت نسبت به این موضوع برای برخی از جوانان به صورت وسواس در می آید و آنها خیال می کنند که آدم های بسیار ریا کاری هستند و از این موضوع بسیار هم ناراحت می شوند. این گروه باید بدانند که تصور ریا خصوصا برای جوانان، بسیار نادر است. چرا باید یک جوان ریا کند؟ شاید این موضوع بیشتر نسبت به بزرگسالان مصداق داشته باشد تا جوانان.
بسیاری از مواقع انسان کار اخلاقی خوبی انجام می دهد که اطلاع از آن باعث تشویق دیگران برای انجام کار نیک می شود، بدون اینکه شخص بخواهد قصد قربتش را نسبت به خدای تعالی خدشه دار نماید. اگر انسان در باطن برای خدای متعال کار می کند، اشکالی ندارد که در ظاهر دیگران مطلع شوند. کسی که حقیقتا در مسیر الهی و قرب به خداوند حرکت می کند، رفتار آشکار او حتی ممکن است نوعی امر به معروف حساب شود و در افراد دیگر انگیزه کار نیک را فراهم می آورد.
گاهی انسان در جامعه که حضور می یابد، سعی می نماید همواره آبروی خویش را حفظ کند و مواردی را رعایت می کند که ممکن است در زندگی خصوصی خود رعایت نکند. عاقلانه نیست که آدمی هر کاری که در محدوده خصوصی زندگی خویش انجام می دهد یا احیانا برخورد نامناسبی که در خانه دارد، در جامعه نیز آن را بنمایاند و این کار را به عنوان بی ریا و صاف بودن توجیه نماید.
از نظر اخلاقی در صورتی که انسان شخصیت اجتماعی خود را نیک و سالم بنماید و سعی کند رفتار خویش را در مرعی و منظر دیگران کنترل نماید، نه تنها خلاف اخلاق و دین نیست و در اصطلاح ریا به حساب نمی آید، بلکه اصولا وظیفه چنین اقتضایی را دارد.
ریا وخطرات آن
باید ضرر ریا را شناخت که چگونه قلب را تیره کرده و توفیق اصلاح نفس را مى گیرد و اعمال نیک انسان را نابود ساخته و تبدیل به آتش دوزخ مى نماید. عقل مهمترین وسیله و ابزار شناسایى را در اختیار انسان قرار مى دهد. عقل ایجاب مى کند که آدمى به چیزى که سودى در بر دارد رغبت نشان داده و از چیزى که ضرر و زیان دارد بپرهیزد. در واقع عقل به دنبال لذت پایدار و سود بى منتهاست. در برخورد اولیه با مسأله ریا، شخص عاقل رد پاى شیطان و نفس را تشخیص مى دهد و با یک ژرفاندیشى درمى یابد که هوا و هوس به جنبش آمده است تا براى لحظاتى عقل را در پرده غفلت پوشانده و بهره اش ببرد. بهره اى که پایدار نیست و فقط قوه خیال و وهم را ارضا مى کند. در اینجا عقل حکم مى کند که شخص لذت پایدار، یعنى پیروى از دستورات خداوند را که سعادت را در بر دارد، انتخاب کند و به وساوس شیطان خناس وسوسه گر اعتنا نکند و پاى هوا و هوس را ببندد.
– طلب جاه و مقام نزد مردم، اظهار نیاز نزد نیازمندان است چه آنان نیز همگى محتاجانى در پیشگاه خدایند و منزلت نزد آنان اندکى سود ندارد. توصیه شده این آیه شریفه را در تعقیبات فرایض (نمازهاى واجب) بخوانید:«قل اللهم مالک الملک تؤتى الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعزّ من تشاء و تذل من تشاء، بیدک الخیر انک على کل شى ء قدیر». مضمون آیه این است که خداوند مالک تمام هستى است و از ملک خود به هر که خواهد، بدهد و از هر که خواهد، منع نماید و اگر بخواهد مى تواند داده خود را بازپس بگیرد، هر که را بخواهد عزیز مى گرداند و هر که را بخواهد خوار و ذلیل سازد، تمام خیر و نیکى ها به دست خداوند است و اوبه هر کارى توانا و قادر است. شاید سر این که خواندن این آیه بعد از نمازهاى واجب فضیلت بسیار دارد همین نکته باشد که انسان با دقت در مضمون آن، امید به درگاه خداوند آورد و از مردم و آنچه در دنیاست قطع امید کند و این مرحله را علماى اخلاق «انقطاع عن الناس» و بهتر بگوییم «انقطاع الى الله» نامیده اند. خلاصه این قسمت آن است که مؤمن باید تلاش کند یکسره متوجه خدا شود و از همه خلایق قطع امید نماید.
– توجه داشتن به نعمت هاى اخروى و مقامات معنوى و بى اعتنایى به زودگذر دنیا «والدار الاخره خیر للذین یتقون افلا تعقلون ؛ سراى آخرت و نعمت هاى آن براى پرهیزگاران بسى بهتر است، آیا در این باره تعقل نمى کنید؟
– عادت کردن به عبادت پنهانى؛ تا شخص به جایى برسد که اعمال نیک خود را چنان پنهان سازد که گویى شخص خاطى و گنهکار عمل خود را از دید مردم مخفى مى سازد. به مرور و با استمرار در پنهان سازى عبادات و نیکى ها نفس به اطلاع مردم از عبادات بى اعتنا مى شود یعنى به این که دیگران آگاهى از نیکى هایش یابند توجهى نمى نماید.
دو نکته مهم در مبحث ریا وجود دارد که در خاتمه بحث متذکر مى شویم:
اولاً براى از بین بردن ریا لازم نیست انسان خود را در برابر مردم فردى گنهکار جلوه دهد بلکه این کار برخلاف رضاى خدا و امرى ناپسند است زیرا خداوند دوست دارد آبروى بنده مؤمنش نزد مردم حفظ شود و اگر لغزش دارد نزد آنان رسوا نگردد ولى بنده باید رابطه خود را با خدا نیکو گرداند و در خفا از گناهان خویش توبه کند و عهد کند که از معاصى کناره خواهد گزید و در این راه از خداوند مدد جوید. ثانیا، نباید از ترس ریا عبادات و انجام حسنات را ترک کرده این یکى از وسوسه هاى شیطانى است که به این وسیله انسان را از خدا دور مى سازد. بنابراین باید کارهاى نیک را با جدیت انجام داد و در عین حال بر دورى از ریا نیز مواظبت نمود و از خداوند بزرگ در این باره یارى جست.
راهکارها : «رهایی از ریا ودرمان آن»
– بهترین راهى که براى رهایى از ریا و پیدایش افکار غرور آفرین مى توان مطرح نمود، توجه دائم به این حقیقت است که همه قدرت و توان و لیاقت انسان از خداست و انسان از خود هیچ ندارد . اگر انسان به حقیقت لا حول و لا قوة الا بالله توجه کند و باور کند که هیچ نیرو و توانى در عالم نیست مگر اینکه از نیرو و قدرت الهى ریشه گرفته است و اگر عنایت الهى نباشد هیچ عمل خیرى از ما سر نخواهد زد، نه تنها انجام اعمال نیک براى انسان عجب و غرور و ریا نمى آورد بلکه خود را رهین منّت الهى مى بیند که به او لطف کرده و توان و لیاقت انجام اعمال خیر را به او داده است و اگر لطف الهى شامل حال او نمى شد نمى توانست چنین اعمال خیرى را انجام دهد.
– راه دیگرى که براى رهایى از عجب و ریا مى توان پیمود توجه به انسان هاى والاتر و بهتر از خود است. تا زمانى که انسان به کسانى که از او کمتر به کار خیر مبادرت مى کنند توجه داشته باشد ممکن است در او عجب و ریا پیدا شود اما اگر توجه او به انسان هاى بهتر از خود باشد آن گاه کمبودها را در خود احساس مى کند و مى فهمد که هنوز تا رسیدن به کمال لازم بسیار فاصله دارد. بدین جهت در روایات توصیه شده است که در امور معنوى به افرادى بنگرید که از شما بهتر هستند.
– اما بهترین راه امان یافتن از نفس اماره مراقبت دائمى از نفس است. به تعبیر قران کریم در سوره یوسف: إِنَّ اَلنَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی ؛ مسلما نفس بسیار به بدی امر می کند مگر آن که پروردگارم بر من ترحم نماید . نفس آدمى همواره او را به بدى و زشتى امر مى کند و لذا در مقابل آن باید دائماً مراقب بود و لحظه اى نباید نفس را به حال خویش رها کرد.
– البته براى از بین بردن ریا لازم نیست انسان خود را در برابر مردم فردى گناهکار جلوه دهد. یا دست از اعمال صالح بردارد، بلکه این کار خود ناپسند و خلاف رضاى خداست. زیرا خداوند دوست دارد آبروى بنده مؤمنش نزد مردم حفظ گردد و اگر لغزشى دارد نزد آنان رسوا نگردد و با اعمال نیک سرمشق دیگران شود، ولى بنده باید رابطه خود را با پروردگار نیکو گرداند و در خفا از گناهان خویش توبه کند و عهد نماید که از معاصى دست خواهد کشید و در این کار هم از او مدد جوید.
بنابراین شایسته نیست که انسان به خاطر ترس از ریا دست از انجام کارهاى نیک بکشد، زیرا این خود دامى شیطانى براى دورى از حسنات است. بنابراین بهتر است که در هر شرایطى انسان به انجام مستحبات بپردازد ولى در عین حال جانب اخلاص را پاس بدارد و از خداوند در این باره مدد جوید. ناگفته نماند که وسوسه هاى شیطانى پایدار نیست، بنابراین اگر در هنگام انجام کارهاى خیر و معنوى، وسوسه شیطانى عارض شد، پس از مقدارى تأمل و تأخیر و توجه به یاد خدا کار خیر را انجام دهید و در این فاصله احتمال وسوسه شیطان کم مى شود و رفته رفته از بین مى رود. چنان که امام على(ع) در هنگام برخورد با عمروبن ود در جنگ خندق از این روش استفاده کردند.
« اخلاص»:
اخلاص ضد ریا است و آن عبارت است از: خالص ساختن و قصد از غیرخدا و پرداختن نیت از ماسوى اللّه ، (معراج السعاده، ملا احمد نراقى، بحث اخلاص).
امام صادق (علیه السلام) مى فرمایند: «لابد للعبد من خالص النیه فى کل حرکه و سکون اذ لو لم یکن بهذا المعنى یکون غافلاً والغافلون قد وصفهم الله تعالى بقوله: ان هم الا کالانعام بل هم اضلّ و قال: اولئک هم الغافلون…؛ براى بنده (خدا) در هر حرکت و سکونى از خالص ساختن نیت (براى خدا) چاره و گریزى نیست زیرا اگر چنین نباشد غافل است و غافلان را خداوند تعالى اینگونه توصیف فرموده: اینان مانند چهارپایان بلکه گمراه تر هستند و نیز فرموده: اینان همان کسانى هستند که غافلند»، (میزان الحکمه، محمد محمدى رى شهرى، ج 3، روایت 4748).
«مراحل اخلاص»:
1- اخلاص در نیت:
اخلاص در این مرحله، به معنی خالص نمودن نیت از هرگونه شائبه شرک و ریا و اهداف غیر الهی است. انسان در زندگی خود سر دو راهی انتخاب بسر می برد؛ راهی به سوی معنویت، باطن هستی، خدای متعال و جهت تجردی عالم و راهی به سوی مادیت، دنیا، ظاهر هستی و جهت مادی حیات.
در روایتى از پیامبر (صلی الله علیه و اله) خطاب به ابوذر آمده است: و ما بلغ عبد حقیقةالاخلاص حتى لایحب ان یحمد على شى ء من عمل للَّه. بنده هرگز به حقیقت اخلاص نمى رسد، جز آن که دوست نداشته باشد او را بر عمل خدایى بستایند. بحارالانوار، ج 82، ص 204 و ج 51، باب 116
اولیاء الهی نه تنها نیت خویش را از انگیزه های دنیوی و مادی تخلیه می نمودند، بلکه حتی انگیزه عبادت خود را از ترس از جهنم و طمع بهشت نیز خالص می ساختند. آنها تنها و تنها خدای را از روی محبت و به این دلیل که شایسته عبادت است، عبادت می نمودند و این در حقیقت اوج اخلاص است.
2- اخلاص در عمل:
اخلاص در عمل به معنی خالص شدن اعمال از گناهان و رسیدن انسان به ملکه تقوی و ورع است و مراتبى دارد:
مرتبه اول ترک محرمات و انجام واجبات است.
مرتبه دوم ترک مکروهات و انجام مستحبات به ویژه اهتمام به نماز شب است.
مرتبه سوم ترک آنچه موجب اشتغال قلب به غیر خداى مى شود مانند بسیارى از مباحات، و همواره در جست و جوى خدا بودن و التزام به آنچه که باعث تقرّب درگاه الهى است.
بهترین راه شروع براى ورزیدگى در اخلاص، نماز است که کون جامع و عبادت تام است و اگر بتوان در آن اخلاص داشت و همواره آن را قربة الى اللَّه به جاى آورد، این خود آمادگى و تمرین مى شود که انسان در تمام شؤونات زندگى، اخلاص را رعایت کند.
اگر کسى این مراحل را به طور جدى پشت سر گذاشت، یک قدم به پیش برداشته و آن تسلیم نمودن اقالیم سبعه تن، تحت فرمان الهى است.
3-تصفیه دل:
یکی از مراحل مهم اخلاص هم بیرون راندن تمام رذایل نفسانى، حب دنیا، لذت ها و آرزوهای دنیوی، از نهان خانه دل است. آن کس که بتواند شیطان و نفس اماره را از خانه دل بیرون افکند، آن گاه خواهد دید که خداى سبحان- که صاحبخانه است- فضاى دل او را چگونه پر خواهد نموده . در حدیث قدسى آمده است که: قلب المؤمن عرش الرحمان عرش خدای رحمان نشیمن گاه خدای سبحان است.
«راههای کسب اخلاص»:
کسب اخلاص در نیت و عمل، از دشوارترین گردنه های راه ایمان است. کوتاهترین راه عقلى براى رسیدن به اخلاص، تقویت توحید در دل خود مى باشد. منظور از توحید در این مقام، توحید افعالى مى باشد یعنى، انسان باور کند که فاعل و مؤثرى در عالم جز خداوند نیست؛ «لا مؤثر فى الوجود الا اللَّه».
اگر براى ما روشن شود که هیچ کس به غیر از خدا منشأ اثرى نیست و بفهمیم که رزق، عطا، منع، غنا، فقر، مرض، سلامتى، ذلت، عزت، زندگى، مردن و… همه در دست خداوند است و هر آنچه در جهان هست مقهور امر حاکم بى شریک مى باشد، دیگر دل به دیگران نمى بندیم و خودنمایى در مقابل دیگران برایمان لذتى نخواهد داشت؛ زیرا ریشه «ریا» یا طمع در مال و منافع دیگر انسان ها است، و یا محبت و دوست داشتن مدح و ستایش انسان ها، و یا خوش نداشتن و کراهت از مذمت و ملامت مردم است.
اگر انسان این سه مشکل را حل نماید، دیگر دلیلى براى خودنمایى در مقابل انسان ها وجود نخواهد داشت.
انسان عاقل رغبت به کارى که براى او نفعى ندارد پیدا نمى کند و به امرى که به حال وى ضرر رساند بى میل مى باشد. ریا همان ضرر و نبود نفع است؛ زیرا دل بستن به تعریف یا دل گیر شدن از نکوهش مردم نفعى به حال انسان ندارد؛ علاوه این که نظر مردم به اندک چیزى متغیر مى شود.
رضا و خشنودى آدمیان زودگذر و ناپایدار است و شخص ریاکار مضطرب، دل نگران، متزلزل و مشوش است. در مقابل، اخلاص و چشم نداشتن به مخلوقات، اطمینان و آرامش دل را افزون مى کند.
براى رسیدن به اخلاص و درک توحید افعالى، راه هاى زیر توصیه مى شود:
الف) مطالعه و تفکر راجع به یگانگى مطلق خداوند.
ب) توجه به عجز و ناتوانى مخلوقات و قطع طمع از مردم.
ج) تلقین این مطلب که مؤثرى در جهان غیر از خداوند نیست و مبدء و مرجع اوست و همه فقیر درگاه اویند و او غنى بالذات است. یا أَیُّهَا اَلنَّاسُ أَنْتُمُ اَلْفُقَراءُ إِلَى اَللَّهِ وَ اَللَّهُ هُوَ اَلْغَنِیُ
د) تفویض و توکل به خداوند در کارها و تمرین در جهت تقویت آن.
ه) توجه به بی اعتباری و آفات امور دنیوی از قبیل مال و جاه و بیرون نمودن محبت دنیا و متعلقات آن از دل.
و) مبارزه با حبّ نفس (زیرا ما خود را دوست داریم و همیشه مى خواهیم خواسته هایمان برآورده شود و مورد تکریم و ستایش دیگران واقع شویم).
ز) توجه به اینکه ریا عمل و عبادت انسان را بی اثر می نماید و بلکه اثر سوء پدید می آورد و صفت زشت نفاق را در دل مى پرورد.
پرسشگر گرامی!
براى رهایى از خصلت هاى نکوهیده بایستى دل و جان را در اختیار مکتب تربیتى پیامبران قرار داد و از خویشتن مراقبت شدید کرد؛ تا مبادا آلوده به رذایل گردد.
براى این منظور به توصیه هاى زیر عمل کنید:
1- ارتباط خود را با خداوند محکم کنید و به نماز و اوقات و آداب آن اهمیت بدهید؛ چرا که محور و عمود مکتب تربیتى اسلام نماز است که مى تواند بر محور خود آدمى را از زشتى ها باز دارد.
2- درباره خصلت هاى نکوهیده و پى آمدهاى آن مطالعه کنید. در این زمینه کتاب هاى زیر توصیه مى شود: – نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى، مهدوى کنى – علم اخلاق اسلامى، ترجمه جامع السعادات – قلب سلیم، شهید دستغیب
3- آیات قرآن را با تدبر بخوانید؛ به ویژه آیاتى که سرگذشت اقوام و قدرتمندان را بیان کرده است و نیز آیات مربوط به قیامت و معاد و… .
4- هر شب نفس خود را مورد محاسبه قرار دهید. نیم ساعت وقت براى خود بگذارید و در آن زمان به محاسبه نفس بپردازید؛ به این صورت که چه کار ارزنده و چه کار نامناسبى کرده اید و چه خصلتى خود را نشان داده است و… بر خوبى ها خدا را شکر گزارید و بر بدى ها نفس را مورد عتاب و سرزنش قرار دهید.
5- جدولى براى صفات خوب و صفات بد، فراهم آورده، هر هفته به خود نمره بدهید. معدل را به دست آورید و سعى در کاستن از موارد منفى و افزودن به موارد مثبت کنید.
6- دائماً از خداوند بخواهید که شما را در کنترل نفس خویش یارى دهد و همواره از سر شیطان و نفس اماره به او پناه ببرید.
سالم و سعادتمند باشید.
براى آگاهى بیشتر ر. ک:
1- آسمان معرفت حسن زاده آملى
2- نشان از بى نشان هامقدادى
3- فضیلت هاى فراموش شده تربتى
4- مجموعه دیدار با ابرار
5- اربعین حدیث (حدیث 2) امام خمینى (ره)
6- نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى آقاى کنى، ص 427 و 426
7- «عجب و ریا» سید احمد فهرى.