۱۳۹۸/۰۹/۰۴
–
۱۳۰۸ بازدید
چرا روند توسعه ایران از دوره صفویه به بعد افول کرد؟ طبق نظر برخی چون این حکومت تشیع بود این اتفاق افتاد و اینکه چیزی مسلم است شعر و ادبیات از این دوره افول پیدا کرد و شعرا به هند مهاجرت کردند.
نگاهی که مدعی افول توسعه ایران از دوره صفویه به بعد است، توسعه را در مدل غربی آن و مدرنیته و مدرنیزاسیون غربی خلاصه کرده که ماهیتی سکولار داشته و بر پایه مبانی فکری غربی استوار است از این رو با دین ناسازگار است . در حالی که توسعه دارای یک الگوی واحد نبوده و مبانی فکری اسلام شیعی به خوبی بیانگر ظرفیت توسعه حقیقی است.
فرهنگ اسلامی در گوهر بالقوّه خویش، مملوّ از عناصر مساعد توسعه است و بدیهی است که اگر وضع مسلمانان از لحاظ ذهنی، عینی و روانشناسی اجتماعی، مناسب و هماهنگ با این فرهنگ باشد، به خوبی میتوان از آن بهره گرفت و در جهت توسعه مطلوب و مورد نظر اسلام حرکت نمود؛ لکن ممکن است جامعه اسلامی، در نسل و عصری، استعداد و قابلیّت خود را به فعلیّت برساند و منبع فرهنگی پرفیضان و جوشانی از عناصر مساعد برای توسعه را ایجاد نماید؛ و برعکس، در نسل و عصری دیگر نتواند این زمینه را فراهم کند.
در ارتباط با اهتمام اسلام به هر دو جنبه فردی و اجتماعی زندگی انسان و موافقت با حرکت در مسیر توسعهی مطلوب و مورد نظر خود، نکاتی را به طور مختصر بیان میکنیم:
1. بخش وسیعی از مباحث و ابواب فقه، مربوط به مسائل روزمرهی زندگیِ انسان و تدبیر امور دنیوی اوست؛ مانند ابواب تجارت و معاملات، اجاره، رهن، قرض، قضا، حدود، دیات، قصاص، خمس، زکات، نکاح، طلاق، امانت و جهاد؛
2. قرآن با صراحت متذکّر شده است، که انسان نباید نصیب خود را از دنیا فراموش نماید:
وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا (سوره قصص، آیه 77(
3. ترک دنیا به خاطر دین یا کنار گذاردن دین به خاطر دنیا، هر دو از نظر اسلام و پیشوایان معصوم(ع) ممنوع میباشند. امام کاظم(ع) در روایتی میفرماید:
لَیسَ منّا مَن تَرَک دُنیاهُ لِدینِهِ اَو تَرَکَ دینَهُ لِدُنْیاهُ کسی که به خاطر دین خود، دنیا را رها سازد، یا به خاطر دنیا، دین خود را نادیده بگیرد، از ما نیست؛( بحارالانوار، ج78، ص 321)
4. انسان به عنوان خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین، موظف به آباد نمودن زمین است:
هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها(سوره هود، آیه 61)
5. عنوان بخشی از کتب روایی، اقتصاد و تقدیر معیشت (رعایت اعتدال و اندازهگیری و برنامهریزی نیکو و شایسته در زندگی مادّی) میباشد؛( بحارالانوار، ج 78، ص، 327)
6. اسلام اهتمام بر کار و کوشش و طلب رزق حلال و همچنین کسب علم و دانش با انگیزهی الهی را در هر زمان و مکانی که باشد، از عبادات ارزنده به حساب میآورد؛( بحارالانوار، ج 103)
7. در اسلام بر رعایت نظم و انضباط و اتقان و استواری درعمل، توجّه و تأکید فراوانی شده است.( وسائل الشیعة، ج 2، ص 884)
8. رهبانیّت و کنارهگیری از اجتماع، هر چند به نام عبادت و بندگی خدا باشد از نظر اسلام محکوم و ممنوع است؛
9. تأکید قرآن و روایات بر شکر نعمتهای الهی و انفاق و دستگیری از فقرا و مستمندان جامعه، امری بدیهی است و هر دو مستلزمِ برخورداری از امکانات مادّی و استفادهی مطلوب از آنهاست؛
10. در اسلام بر عزت و سربلندی جامعهی اسلامی و ضرورت حفظ و تحکیم آن تأکید شده است.
یکی از مفاهیم و عناوینی که تأکید و اهتمام بر آن، بستر مناسبی را برای رشد و توسعهی مطلوب جامعه فراهم میآورد، ضرورت کسب عزّت و سربلندی برای جامعهی اسلامی است؛ زیرا جامعه باید در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی، به شکوفایی و اقتدار لازم برسد، بلکه با کسب برتری در تمام زمینهها، به رشد و توسعهی مورد نظر دست یابد و نیازی به بیگانگان نداشته، از وابستگی و سلطهپذیری در امان بماند تا بتواند به عزت و سربلندی برسد.
کسب عزّت و حفظ آن از نظر پیامبر اکرم(ص) و ائمهی طاهرین(ع) از اهمیّت زیادی برخوردار است؛ به طوری که پیامبر گرامی در حدیثی میفرماید:
اگر کسی با میل و رغبت، ذلّت را بپذیرد، از خاندان ما نیست (بحارالانوار، ج 78، ص 164، ح 1(
سالار شهیدان، حضرت حسین بن علی(ع) میفرماید:
مرگ با عزت، بهتر از زندگی همراه با ذلّت و خواری است) همان، ج 44، ص 192، ح 4(
زیرا از دست رفتن عزت، به منزلهی نابودی انسانیّت انسان، و حیات حقیقی، توأم با عزت است و ماندن در سایهی ذلّت، مرگ واقعی است. در جای دیگر، آن پیشوای معصوم و امام آزادگان جهان میفرماید:
من مرگ با عزت را چیزی جز سعادت، و زندگی با ستمگران را جز مرگ و نابودی نمیدانم.( همان، ج 78، ص 117)
و در پاسخ به دعوت از ایشان برای بیعت با یزید فرمود:
هیهات منا الذلة؛ ذلت از ما، اهل بیت پیامبر، به دور است.( عبدالرزاق موسوی المقرم، مقتل الحسین، ص 234)
سخنان امام حسین(ع) و قیام خونین آن حضرت، به خوبی بر ضرورت حفظ عزت و کرامت انسانی فرد و جامعه دلالت داشته و پیام عاشورا در طول تاریخ، برای آزادگان جهان، پیام عزّت، شهامت، شجاعت و آزادگی بوده است.
عزّت و شرافت یک مسلمان و حفظ آن، از چنان اهمّیّتی برخوردار است که اگرچه انسان به مقتضای اجتماعی بودن و رابطهی با دیگران، گاهی از دیگران کمک میگیرد؛ لیکن هرگز نباید در این جهت خود را کوچک نموده، عزت خود را بشکند؛ زیرا اگر عزت مؤمن شکسته شود، همه چیز او فرومیریزد. از آنجا که هویت و شخصیت هر فرد و جامعهای، به عزت اوست و با از دست رفتن آن، امنیت اعتقادی و اخلاقی او در معرض تهدید قرار میگیرد؛ لذا پیامبر اکرم(ص) تأمین نیازها را مشروط به حفظ عزت نموده و فرموده است:
حوایج و نیازهای خود را با عزت نفس طلب نمایید.( نهج الفصاحه، ص 64(
توسعه مورد نظر و تأیید اسلام، گرچه وجوه مشترکی با فرآیند توسعه در جهان غرب دارد، ولی از جهت انگیزه و هدف نهایی، بر یکدیگر منطبق نیستند؛ زیرا از نظر اسلام، توسعهای ارزشمند است که در آن همه امکانات جامعه در جهت احیای ارزشهای پذیرفته شده به کار گرفته شود؛ به طوری که افراد جامعه بتوانند با اراده و اختیار خود و بهرهگیری از نیروهای درونی و امکانات موجود، در جهت تکامل و اعتلای مادی و معنوی جامعه حرکت نمایند.
در حال حاضر، پدیده توسعه یافتگی در کشورهای پیشرفته گرچه پیامدهای مثبت و آثار ارزندهای در جهت رفاه و آسایش انسان به ارمغان آورده است، ولی ملاحظه میگردد که در کشورهای مذکور، نرخ فساد، فحشا و جرایم، روز به روز در حال افزایش است، بیمارستانهای زیادی از بیماران روانی پر شدهاند؛ به طوری که اکنون در امریکا، پردرآمدترین پزشکان، متخصصین اعصاب و رواناند و داروهای مربوطه از پرمصرفترین داروهاست و در برخی مناطق، دانشآموزان برای رفتن به مدرسه، امنیّت ندارند و پلیس باید از آنها مواظبت نماید.
بدیهی است در چنین وضعیّتی، هر چند شاخصهای توسعه در حد بالا و ایدهآلی باشد؛ ولی نمیتوان ادعا کرد که توسعه به معنای جامع و واقعی، در این جوامع تحقق یافته و آنها در زندگی مادی خود، صددرصد خوشبخت و سعادتمند هستند؛ بنابراین، توسعه با مدل غربی را نمیتوان بدون تأمل در نقاط ضعف و قوّت، شرایط متفاوت جوامع مختلف و امکانات موجود هر جامعه پذیرفت و به تقلید کورکورانه از آن پرداخت. با عنایت به جنبههای انسانی توسعه باید پیشرفت در زمینهی مسائل اخلاقی و معنوی جامعه، که مؤثرترین عامل ایجاد آرامش روح و روان بشر است، مدّ نظر قرار گیرد؛ این مهم، تنها در سایهی پایبندی به دین، و شناخت صحیح آن امکانپذیر است؛ یعنی دستورها و معارف دینی که بیانگر برنامهی صحیح زندگی فردی و اجتماعی و تأمین کننده سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت انسان است، به طور جامع و صحیح شناخته و به کار بسته شود. البته اگر کسی مسئلهای انحرافی و خرافی را جزء دین بداند، ممکن است در این صورت تصور نماید که بین دین و توسعه، مغایرت و تعارض وجود دارد.
همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند: « ما پیشرفت را به شکلى که غرب دنبال کرد و پیش رفت، نمی خواهیم؛ پیشرفت غربى هیچ جاذبهاى براى انسان آگاهِ امروز ندارد. پیشرفت کشورهاى پیشرفته غربى نتوانست فقر را از بین ببرد، نتوانست تبعیض را از بین ببرد، نتوانست عدالت را در جامعه مستقر کند، نتوانست اخلاق انسانى را مستقر کند. اولاً آن پیشرفت بر پایه ظلم و استعمار و غارت کشورهاى دیگر بنا شد… اینها پایه تمدن خودشان را با مکیدن خون ملتها شروع کردند؛ بعد هم با پیشرفتهاى گوناگون، نه ظلم را در کشورهاى خودشان برطرف کردند، نه تبعیض را برطرف کردند، نه جوامع فقیر را توانستند به بىنیازى برسانند؛ مىبینید امروز هم وضع اقتصاد در این کشورها چه جورى است، وضع اجتماعى چه جورى است، وضع اخلاقى چه جورى است؛ این انحطاط اخلاقى، این لجنزار اخلاق جنسى در غرب. پیشرفت تمدن غربى، یک چنین پیشرفتى است با این خصوصیات؛ این را ما بههیچوجه نمىپسندیم. ما دنبال الگوى مطلوب و آرمانىِ خودمان هستیم، که یک الگوى اسلامى و ایرانى است؛ از هدایت اسلام سرچشمه می گیرد، از نیازها و سنتهاى ایرانى بهره می برد؛ یک الگوى مستقل.» (پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری , بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها , 15/5/92)
اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع
مذهب تشیع به عنوان ایدئولوژی حاکم در جهان اسلام از اوایل تشکیل دولت اسلامی و بعد از رحلت پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) جز در مقاطع کوتاهی و آن هم کم اثر، هیچگاه نتوانسته بود به جایگاه خود دست یابد. این تاکید، نفی گسترش گرایش به تشیع را در طول دوران حاکمیت ایدئولوژی منشعب از تسنن نمینماید. با این وجود، دولت صفویه برای اولین بار موفق شد تا این جایگاه را برای مذهب تشیع بازیابی نماید. بر این اساس، پرداختن به موضوع اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع، موضوعی کلیدی و اساسی میباشد. رهبر انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانیهای خود در تبیین این اهمیت می فرمایند:«اینجانب برخلاف کسانی که صفویه را در چشمها ضد ارزش کردند، تاکید میکنم که صفویه بزرگترین حق را به دانش فقاهت و کلام شیعی دارند، زیرا آنها بودند که راه را باز کردند و علمای شیعه را در این سطح پرورش دادند».( روزنامه همشهری، شماره 998، پنجشنبه 31/3/1375)
همچنین ایران به عنوان تنها جغرافیای سیاسی دارای فرهنگ غالب تشیع در جهان امروز، پایههایش بر همان اصول و شرایطی که از زمان صفویه بنیان گذاشته شده، قرار دارد.( انگلبرت کمپفر، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی ، 1363، ص 13)
بر همین اساس، نگاه به دولت صفویه را نباید همچون نگاه به یکی از سلسلههای پادشاهی پیش از آن در ایران محدود کرد. در بعد سیاسی، ثبات و دوام و قوام استقلال سیاسی ایران در چهار قرن گذشته، وامدار دولت صفویه است. تثبیت مرزهای سیاسی، ارائهی هویت سیاسی مستقل، تامین امنیت و ثبات معین ارضی، دفاع از کشور در برابر دشمنان خارج و به ویژه رهانیدن ایران از دست همسایگان طمعکار و دهها کارکرد مهم سیاسی دیگر، تصویری از اهمیت این دولت را در تاریخ سیاسی ایران به نمایش می گذارد؛ لذا در مورد این دسته از دلایل اهمیت دولت صفوی گفته شده «اهمیت این سلسله به تاریخ ملی ایران محدود نمیشود، بلکه صفویان بودند که ایران را مجددا به صحنهی تاریخ جهانی آورد.»( هانس روبرت رویمر، ایران در راه عصر جدید (تاریخ ایران از 1350 تا 1750)، ترجمه آذر آهنچی، تهران، دانشگاه تهران،1380، ص252)
با وجود تمام اهمیت و اعتباری که این دسته از کارکردهای دولت صفوی در تاریخ بلندمدت ایران زمین دارد، ولی در اینجا تنها به اهمیت و نقش کارکرد دولت صفوی در تاریخ تشیع پرداخته میشود.
1- اختصاص یک جغرافیای سیاسی مشخص برای مذهب تشیع
جغرافیا به عنوان بستر حوادث تاریخی نقش مهمی در پیدایش و تحول تاریخ برعهده دارد. رسمیت مذهب تشیع در دورهی صفویه و در آغاز توسط شاه اسماعیل اول، مذهب تشیع را دارای جغرافیایی نمود که به پشتوانهی قدرت سیاسی حاکم بر این جغرافیا، توانست در میان دیگر مذاهب اسلامی برای خود، موقعیت مهمی بدست آورد. اگرچه پیش از این و در زمان خاندانهای حکومتگر دیگری در ایران و خارج از آن، مذهب تشیع به عنوان گرایش مذهبی آنها دیده میشود، اما هیچکدام از آنها نتوانستند یک جغرافیای ثابت و مستحکم و جاودانهای را برای این مذهب فراهم نمایند. همچنین در نمونههای پیشین، مذهب تشیع امامیه، جایگاه سیاسی مستحکمی نداشت، لذا سایر گرایشهای مذهبی تشیع را در برمیگرفت. این جغرافیای جدید که به تدریج و در طول سالیان متمادی و به انواع روشها و منشها برای مذهب تشیع فراهم شد، به رغم آنکه در میانه دو سنگ آسیاب تسنن یعنی جغرافیای سیاسی عثمانی و ازبکان قرار داشت، به دلیل موجودیت مستقلی که پیدا نموده بود، توانست در برابر تمام ناملایمات ناشی از این همجواری مقاومت نماید و به عنوان پایگاهی مستحکم برای مذهب تشیع تا زمان حاضر باقی بماند.
2- مکانیابی مذهب تشیع در پیدایش و تکوین هویت جدید ایران
هویت به عنوان یک مفهوم نسبی، مرز ما و دیگران را تشکیل میدهد. این مفهوم نسبی به عوامل متعددی وابسته است که در شکلگیریاش دارای نقش هستند. بیگمان، دین و گرایشهای معنوی، یکی از شاخصههای اصلی در معرفی هویت است. در تاریخ ایران، سلسلههای متعددی را میتوان برشمرد که از شاخصههای دینی ویژهای برخوردار بودهاند که به استناد به آن، هویت جامعه را تعیین نمودهاند. از این میان، اکثریت قریب به اتفاق آنها نتوانستند پایدار باقی بمانند. اما اعلام رسمیت مذهب تشیع توسط شاه اسماعیل ضمن توجه دوباره به عنصر دین و مذهب به عنوان رکن هویت بخش جامعه و بازگرداندن مذهب به ارکان هویت بخش و اختصاص مکانی برای آن در میان عوامل موثر، هویت جدیدی را برای جامعه ایران تعریف نمود که شاخص آن، همین نوع مذهب بود. این اقدام به هر دلیلی که بوده باشد، مذهب تشیع را در جایگاه ایجادی برای هویت قرار داد و لذا به همین دلیل گفته شده اسماعیل اول در کنار به اطاعت در آوردن مناطق و ایالات داخلی، در سایه سعی و تلاش و تهدید و تشویق، مذهب تشیع را هم به همراه خود از یک نیروی اجتماعی به یک نهاد مستقر هویت بخش تبدیل نمود. هویت جدید ایرانیان به گونهای بود که حتی در نامیدن آنها نیز از اصطلاح تشیع استفاده شد و از عنوان «مسلمان شیعه ایرانی فارسی زبان»برای معرفی آنان استفاده میشود.( رسول جعفریان، صفویه د ر عرصهی دین فرهنگ و سیاست، جلد اول، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379،ص14)
این اقدام صفویان همان ویژگی پیش گفته است که براساس آن، هویّت سیاسی و فرهنگی امروز ایران نیز در قالب آن تعریف میشود.
3- توجه به علم و دانشهای شیعی
دورهی صفویه به عنوان آخرین دورهی شکوفایی تمدن اسلامی در ایران شناخته میشود. یک نکتهی مهم در این دوره که کلید فهم مدنیت ایرانی محسوب میشود این است که کارکرد مذهب تشیع به عنوان گرایش مذهبی حاکم بر این مرحله، چه عملکردی داشته است؟ به عبارت دیگر، تمدن اسلامی در قرون چهارم و پنجم و در اوج اعتلای خود به میزبانی و رهبری گرایش مذهبی تسنن و تشیع خوش درخشید اما در این مرحله، مذهب تشیع و آموزههای آن را در برگ برگ اوراق زرین تمدن اسلامی میتوان دید. اهمیت این بعد از نقش صفویه در تاریخ تشیع از زاویه دیگری نیز قابل بررسی است. رسمیت مذهب تشیع در این دوره و توجهی که به علوم و دانشها شد، نشان داد که مذهب تشیع با نگاهی سرچشمه گرفته از حکمت متعالیه، در حوزههای مختلف علمی نیز برای پیروان خود، برنامه و دستورالعمل دارد. مذهبی نوگرا و منطبق بر خواستههای روحی است که علائق علمی و ذوق هنری بشریت را نیز در نظر میگیرد. توجه به علوم و فنون مختلف، هنرها و صنایع گوناگون و ادبیات در دوره صفویه، یکی از شاخصهای تمدنی این دوره محسوب میشود. شاهان صفوی به همان میزانی که در ترویج تشیع تلاش میکردند، در ایجاد مدارس و بسترهای مناسب برای آموزش دانشهای مذهبی نیز میکوشیدند.( علی اکبر ولایتی، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، جلد سوم، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه، 1384، ص 344)
این توجه وِیژه موجب رشد و گسترش علوم و دانشها شد تا جایی که در بیشتر این رشتهها با پدیدهای به نام «مکتب»روبرو هستیم. رشد چشمگیر مدارس در داخل شهر اصفهان به عنوان پایتخت دولت شیعی صفوی که شاردن- سیاح فرانسوی- تعداد آنها را در محلات مختلف درون حصار شهر باب مینویسد،موجب شد تا مکتب فلسفه اصفهان، مکتب- سبک- ادبی اصفهان و مکتب معماری اصفهان شکل گیرد و در سایر علوم و دانشها نیز ملاکهای شاخصی از آنها در این شهر دیده شود. تجلی شعائر شیعی در منابع و متون ادبی و علمی، شهر اصفهان را به عنوان پایتخت فرهنگ و تمدن شیعی صفوی تبدیل نمود به گونهای که بررسی تاریخ تمدن شیعه بدون در نظر گرفتن صفویه و شهر اصفهان امکان پذیر نخواهد بود.
(ژان شاردن، سفرنامه شاردن، جلد چهارم، ترجمه اقبال یغمایی ، تهران، توس، 1374، ص 1584)
4- اعتلای هنرهای مبتنی بر آموزههای تشیع
آموزههای متعالی تشیع در حوزه مسائل هنری نیز با تشکیل و تثبیت دولت شیعی صفوی فرصت تجلی و اعتلا یافتند. در واقع، حمایت دولتمردان صفوی از هنرمندان و تشویق آنها موجب شد تا هنر شیعی نیز به دست هنرمندان به سرعت مسیر تعالی و تکامل را پیموده، به عنوان مکتب و سبک خاص، مورد استفاده در دورهها و مکانهای دیگر قرار گیرد. در این رشد، شاخههای مختلف هنری مورد توجه بود. هنر نمایش با استقبالی که از برپایی تعزیه و نمایشهای محلی در سوگواری امام حسین (علیهالسلام) و یاران ایشان در این دوره شد، به درجهای از رشد رسید که حتی به عنوان الگویی مورد استفاده غربیان نیز قرار گرفته است. تجلی شعائر شیعی در آثار معماری این دوره پا را از این فراتر گذاشت و عصر طلایی معماری اسلامی با رویکرد شیعی و به وِیژه در تزئینات به نمایش درآمد، اگر چه سازههای آن نیز از این ویژگی که به عنوان سرمشق و الگو مورد استفاده قرار گیرند، برخوردار هستند. اوج این تعالی را در طراحی شهری و معماری شهر اصفهان میتوان دید که به طور حتم، کلکسیون معماری و تزئینات هنری شیعی است. تجلی هنر شیعی را حتی در قالیبافی و نساجی، سفالگری و فلزکاری این دوره میتوان دید. اما در میان، رشد هنر نقاشی و به ویژه خوشنویسی با رویکردی مبتنی برآموزههای شیعی ازجلوههای بیشتری برخوردار است. به ستثنای نقاشیهای کاخها و بناهای سلطنتی که نمایش نامطلوبی از هنر نقاشی غیر دینی و نفسانی و شهوانی و همچنین تاثیر پذیرفته از نقاشی غیر ایرانی- چینی و اروپایی –را عرضه میکند، تمامی آثار دوره صفوی، اوج تجلی هنر نقاشی و خوشنویسی شیعی را نشان میدهند. عالیترین نمونههای خوشنویسی در کتیبههای مساجد و منارهها و آثار با محتوایی مبتنی بر عقاید شیعه و به زیباترین نمایش ممکن همراه با طرح و نقشهای برگرفته از حکمت متعالیه هنر شیعی در آثار این دوره، نشانگر این واقعیت مهم هستند که هنرهای مبتنی بر انگارههای شیعی نیز پس از دوران طولانی صبر و انتظار، تنها از دورهی صفویه توانستند جایگاه خود را در تمدن اسلامی بازیابند و برای سایر مسلمانان و دیگر جوامع بشری به عنوان الگو مورد استفاده قرار گیرند.
5- حمایت از علمای شیعه و فراهم کردن زمینه رشد دانشهای شیعی
تاریخ تشیع سرشار از مجاهدتها و تلاشهای علمی و فرهنگی عالمان و فرهیختگان بزرگواری است که عمر خود را صرف اعتلای فرهنگی تشیع نمودهاند. دولت صفویه با اعلام رسمیت مذهب تشیع و پایبندی به این مذهب، پشتوانه محکمی برای این دسته از دانشمندان فراهم کرد. دعوت از علمای شیعه سایر مناطق جهان اسلام و استقبال از آنها و توجه و حمایت وِیژه از این عده در کنار حمایت از علمای ایرانی و واگذاری برخی مشاغل و امور مهم، علمای شیعه را به محور و ستون حرکت فرهنگی شیعی دوره صفویه تبدیل نمود. نهضت فرهنگی شیعی دوره صفویه به واسطه وجود این بزرگان جهان تشیع که به طور جدی مورد حمایت و توجه دولت صفوی بودند، ممکن شد. ناگفته نماند که همراهی علما با دولت صفوی، یک نیاز ضروری برای دفاع از تشیع بود، لذا این عده با حضور در حیطه قدرت قزلباشها، از راه گسترش اندیشههای شیعی و عمق بخشیدن به آن، نقش اساسی را در کنترل قدرت موجود و پیشگیری از انحرافات بیشتری که خطر آنها وجود داشت، ایفا کردند.( حمید پارسانیا، حدیث پیمانه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376،ص88)
علاوه بر این، علمای شیعه با در نظر گرفتن وظیفه اصلی خویش، به گونهای حرکت نمودند که نتیجه آن، تبدیل گرایشهای شیعی سیاسی به گرایشهای شیعی اعتقادی و فقاهتی بود. در واقع، مهندسی فرهنگی شیعه که مبین برنامهریزی و مدیریت جامعه بود، به تدریج در اختیار علما قرار گرفت. علاوه بر موارد فوق، دولتمردان صفوی با حمایت از دانشمندان شیعی صاحب تخصص در گرایشهای مختلف علمی و مشاوره با آنان و عمل به رهنمونهای آنان، فرصت و امکانات لازم را برای درخشش آنها در جهان اسلام فراهم نمودند. از این رو بود که افرادی همچون شیخ بهایی، ملاصدرا، میرفندرسکی و علامه مجلسی در صدر متخصصین و صاحبنظران علوم مختلف زمان خود قرار گرفته و خود و آثارشان در جهان علم و دانش شناخته شدهاند. این حکما و دانشمندان که هر کدام چهرهی واقعی حکیم مسلمان و جامع علوم گوناگون بودند، با استفاده از مقامات رسمی که در اختیار گرفتند، طراحی یک برنامه جامع تمدنساز را نمودند که در نتیجه، علوم گوناگون مبتنی بر معارف معنوی تشیع گسترش یافت، آنگونه که مدنیت صفوی با راهبرد مهندسی فرهنگی شیعی به اوج شکوفایی رسید و بار دیگر تجدید حیات علمی ایران در دوره صفویه به ثبوت رسید و حکما و معماران و مهندسان شهرساز، مدارس و مساجد و پلها و قصرها و محلات و کاروانسراهای گوناگون را که برپا داشتند همه حکایت از آن طرح جامع تمدنساز صفوی بر مبنای مهندسی فرهنگی مبتنی بر عقلانیت شیعی دارد. برای نمونه در این مورد، طراحیهای شهری شیخ بهایی در چشمانداز معنویت اسلامی استوار بود و دروازهای میان جهان محسوس و جهان معقول محسوب میشد. ریاضیات در این معماری به عنوان جوانب وجودی وحدت و تصویری از کثرت به سوی وحدت بود، آن گونه که این مهندسی از معارف باطنی تشیع حکایت دارد و کثرتها، جوانب وجودی وحدت هستند. هنر معماری شیعی صفوی، طرح جهانشناسی قرآن در آیهی نور را بازنمایی میکند، آنگونه که در طرح گنبد صفوی به عنوان نماد کهکشان، دو صفت الهی اول و آخر و اشراق نورالهی نمایش داده میشود که مستلزم آن است که جهان از لحاظ زمانی، متکی بر مبدا الهی دیده شود و خدا، اول است و عالم از او آغاز شده و خدا، آخر است و عالم به او باز میگردد و نور او روشنایی بخش همهی تاریکیهاست و همه چیز از اوست و بازگشت همه به سوی اوست.
6- توجه به آموزهها و شعائر مذهبی تشیع
آموزههای مذهبی و شعائر خاص یک مذهب به عنوان شاخصهای وحدتبخش و البته عنصر تمایز بخش بین گروههای مختلف مذهبی شناخته میشوند. یکی از مهمترین نقشها و اهمیتهای دولت صفوی در تاریخ تشیع این است که آنها پس از اعلام رسمیت این مذهب، تلاش زیادی در احیای آموزهها و شعائر مذهبی شیعه نمودند و حمایت پیوستهای از آنها داشتند. ضمن اعتراف به وجود برخی افراطها و خرافات و رفتارهای ناشایست از سوی بعضی از سلاطین صفوی و کارگزاران آنها به وِیژه در اواخر این دوره و هم زمان با تغییر محتوایی در نوع تشیع حاکم بر جامعه صفوی از سیاسی به فقاهتی و اعتقادی، شاهد رشد بیشتر و توجه دقیقتر آموزهها و شعائر مذهبی شیعه نیز در این دوره هستیم. این رشد و توسعه موجب شد تا متون فقهی و حدیثی متعددی نیز در راستای توجه بیشتر به آموزههای شیعی به رشتهی تحریر درآید که هدفی جز نهادینه کردن آموزههای شیعی نداشتند. این نقش مهم و کلیدی صفویه در بررسی تاریخ تشیع متاسفانه به دلیل همین انحرافها، مورد غفلت واقع شدهاند، در حالی که مباحث بسیار مهم و اساسی همچون وجوب و یا استحباب نماز جمعه و نمونههای دیگر در این دوره، سخت مورد توجه و اظهار نظر علما قرار گرفت. در واقع، دولت صفویه با توجه به این مسائل، نشانههای شاخص در اعمال و رفتار شیعیان را تثبیت و نهادینه کرد که در نقطه اوج این شاخصها، مراسم سوگواری و جشنهای مذهبی قرار داشت. همچنین توجه به سنت وقف با کارکردهای توسعه معارف شیعی و فرهنگ دینی حاکم بر جامعه در این دوره با نقشهای متفاوت صورت پذیرفت که حاصل آن، گرایش به سمت احیا و توسعه موقوفاتی بود که عمدهترین محل تامین مخارج ضروری برای توسعه مدارس دینی و معارف شیعی محسوب می شدند.
7- قرار دادن مذهب تشیع به عنوان رکن اساسی در نظامسیاسی و قضایی
یکی از مشکلات مذهب تشیع تا پیش از رسمیت آن در دوره صفویه این بود که هیچگاه – و حتی در دورههایی که مورد توجه و پذیرش حکومتها بود- به عنوان ملاک و معیاری برای نظامهای سیاسی و قضایی پذیرفته نشده بود. حتی با فرض رایج بودن قواعد و قوانین شیعی در برخی حکومتهای محلی و سلسلههای حکومتی پیش از صفویه، هیچگاه آنها نتوانستند از آموزههای مذهب تشیع در تثبیت حاکمیت خود و مشروعیتپذیری خویش و نیز اعمال قوانین قضایی استفاده نمایند. این مسئله حتی در دوران پس از سقوط بغداد و خلافت عباسی و رواج اسلام مردمی پیش گفته نیز ممکن نشد. دولت صفویه را از این نظر باید پیشرو دانست.آنها با استفاده از آموزههای شیعی، اولا در راه تثبیت حاکمیت خود و مشروع جلوه دادن خود برای حکومت استفاده کردند و ثانیا با در اختیار قرار دادن مقام قضاوت در دست مقام صدر که متولی آن از بین روحانیون دینی انتخاب میشد به همراه برخی دیگر از مشاغل و مناصب که در اختیار علمای دین بود، مذهب تشیع را از حالت یک مذهب ساده و صرفا در بعد عبادی، خارج و آن را به عنوان مذهبی پویا و فعال و صاحب نقش و اثر در زندگی سیاسی –اجتماعی جامعه عرضه نمودند. در این زمینه نیز با اذعان به برخی انحرافات و سودجوییهای صورت گرفته از مذهب تشیع برای منافع شخصی سلاطین و یا رفتارها و فرامین خلاف دستورات شرعی، برکشیدن مذهب تشیع را تا حد ملاکی برای پذیرش یا رد سلطان به عنوان تاثیر و اهمیت وِیژه صفویان در تاریخ تشیع میشناسیم. آنها با انتساب خود به اهل بیت (علیهم السلام) و ادعای نیابت امام زمان(عج)تلاش نمودند تا از نوعی مشروعیت دینی استفاده و خود را شایستهترین افراد برای حکومت معرفی نمایند. از سوی دیگر، رسیدگی به جرائم و صدور حکم بر مبنای آموزههای شیعی، مسئولیتی بود که در این دوره برعهدهی گروههای مذهبی و علما بود. این دو موضوع به عنوان رویکردی جدید و با ثبات در تاریخ تشیع در ایران، یادگار دورهی صفویه است.
علاوه بر موارد فوق، ایجاد امنیت و تمرکزگرایی و استفاده از آن برای انتشار مذهب تشیع درکل کشور، توجه به اماکن مذهبی شیعه به ویژه حرم امام رضا(علیه السلام)و عتبات عالیات، ساختوساز و گسترش اماکن دینی و مزین نمودن آنها به نمادها و شعائر شیعی و …، نمونههای دیگری از اقدامات صفویان است که در بررسی اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع میتوان به آنها نیز توجه نمود. این اقدامات صفویان خواه مبتنی بر نیازهای سیاسی باشد و یا نشانگر اعتقاد راسخ آنها به تشیع فرصتهای جدیدی را برای مذهب تشیع فراهم کرد که پرداختن به آنها در تاریخ تشیع ضرورت دارد.
بررسی اهمیت و جایگاه دولت صفوی در تاریخ تشیع نشان میدهد که گرایش صفویان به تشیع و سپس اعلام رسمیت آن به عنوان مذهب حاکمیت و حاکم بر ایران، از انگیزههای سیاسی، آغاز و به بسترهای اعتقادی کشیده شد. این فرآیند، ناشی از حمایت دستگاه سیاسی دولت صفویه و مهمتر از آن، نفوذ گسترده علما و حکمای شیعه در مقامات اداری و دینی و در سمت مشاورت به عنوان اهل اختصاص بود. این عده توانستند با طراحی نقشه راه تمدنسازی بر مبنای مهندسی فرهنگی معارف عقلانی تشیع، یک مدنیت علوی را برپا دارند.این بررسی نشان میدهد در دوره صفویه، تشیع توانست هم در زمینه سیاسی و هم در زمینههای علمی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی، از جایگاه مهم و تثبیت شده و موثری برخوردار شود. به عبارت دیگر، تشیع از یک مجموعه آموزههای عبادی و فقهی و البته در انزوا، خارج و به عنوان ایدئولوژی حاکم بر جامعه، پذیرفته شد و باقی ماند. بر این اساس، بررسی تاریخ تشیع بدون طرح و بررسی و عملکرد صفویان در حوزه مسائل مربوط به تشیع، بیگمان یک بررسی ناتمام و ناقصی خواهد بود.(www.sooremag.ir)
مهاجرت برخی از هنرمندان و شعرا در برهه ای از این دوره و بیشتر در دوره سلطنت شاه طهماسب ناشی از نگاه تنگ نظرانه آنان و عدم تمایل به سرمایه گذاری در توسعه و تحوّل هنر و ادب و قطع حمایت از هنرمندان و شعرا، و اخراج نقّاشان و هنرورزان از کتابخانه سلطنتی و… بوده است که ارتباطی با مکتب تشیع ندارد و توسعه هنر و ادبیات در برهه نخست این دوره شاهد روشنی بر ظرفیت تشیع در این زمینه است.(برای آگاهی بیشتر ر.ک:مهاجرت هنرمندان ایرانی به هند در دوره صفوی، کوشا کفالت، آینه میراث، شماره 26 )
فرهنگ اسلامی در گوهر بالقوّه خویش، مملوّ از عناصر مساعد توسعه است و بدیهی است که اگر وضع مسلمانان از لحاظ ذهنی، عینی و روانشناسی اجتماعی، مناسب و هماهنگ با این فرهنگ باشد، به خوبی میتوان از آن بهره گرفت و در جهت توسعه مطلوب و مورد نظر اسلام حرکت نمود؛ لکن ممکن است جامعه اسلامی، در نسل و عصری، استعداد و قابلیّت خود را به فعلیّت برساند و منبع فرهنگی پرفیضان و جوشانی از عناصر مساعد برای توسعه را ایجاد نماید؛ و برعکس، در نسل و عصری دیگر نتواند این زمینه را فراهم کند.
در ارتباط با اهتمام اسلام به هر دو جنبه فردی و اجتماعی زندگی انسان و موافقت با حرکت در مسیر توسعهی مطلوب و مورد نظر خود، نکاتی را به طور مختصر بیان میکنیم:
1. بخش وسیعی از مباحث و ابواب فقه، مربوط به مسائل روزمرهی زندگیِ انسان و تدبیر امور دنیوی اوست؛ مانند ابواب تجارت و معاملات، اجاره، رهن، قرض، قضا، حدود، دیات، قصاص، خمس، زکات، نکاح، طلاق، امانت و جهاد؛
2. قرآن با صراحت متذکّر شده است، که انسان نباید نصیب خود را از دنیا فراموش نماید:
وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا (سوره قصص، آیه 77(
3. ترک دنیا به خاطر دین یا کنار گذاردن دین به خاطر دنیا، هر دو از نظر اسلام و پیشوایان معصوم(ع) ممنوع میباشند. امام کاظم(ع) در روایتی میفرماید:
لَیسَ منّا مَن تَرَک دُنیاهُ لِدینِهِ اَو تَرَکَ دینَهُ لِدُنْیاهُ کسی که به خاطر دین خود، دنیا را رها سازد، یا به خاطر دنیا، دین خود را نادیده بگیرد، از ما نیست؛( بحارالانوار، ج78، ص 321)
4. انسان به عنوان خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین، موظف به آباد نمودن زمین است:
هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها(سوره هود، آیه 61)
5. عنوان بخشی از کتب روایی، اقتصاد و تقدیر معیشت (رعایت اعتدال و اندازهگیری و برنامهریزی نیکو و شایسته در زندگی مادّی) میباشد؛( بحارالانوار، ج 78، ص، 327)
6. اسلام اهتمام بر کار و کوشش و طلب رزق حلال و همچنین کسب علم و دانش با انگیزهی الهی را در هر زمان و مکانی که باشد، از عبادات ارزنده به حساب میآورد؛( بحارالانوار، ج 103)
7. در اسلام بر رعایت نظم و انضباط و اتقان و استواری درعمل، توجّه و تأکید فراوانی شده است.( وسائل الشیعة، ج 2، ص 884)
8. رهبانیّت و کنارهگیری از اجتماع، هر چند به نام عبادت و بندگی خدا باشد از نظر اسلام محکوم و ممنوع است؛
9. تأکید قرآن و روایات بر شکر نعمتهای الهی و انفاق و دستگیری از فقرا و مستمندان جامعه، امری بدیهی است و هر دو مستلزمِ برخورداری از امکانات مادّی و استفادهی مطلوب از آنهاست؛
10. در اسلام بر عزت و سربلندی جامعهی اسلامی و ضرورت حفظ و تحکیم آن تأکید شده است.
یکی از مفاهیم و عناوینی که تأکید و اهتمام بر آن، بستر مناسبی را برای رشد و توسعهی مطلوب جامعه فراهم میآورد، ضرورت کسب عزّت و سربلندی برای جامعهی اسلامی است؛ زیرا جامعه باید در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی، به شکوفایی و اقتدار لازم برسد، بلکه با کسب برتری در تمام زمینهها، به رشد و توسعهی مورد نظر دست یابد و نیازی به بیگانگان نداشته، از وابستگی و سلطهپذیری در امان بماند تا بتواند به عزت و سربلندی برسد.
کسب عزّت و حفظ آن از نظر پیامبر اکرم(ص) و ائمهی طاهرین(ع) از اهمیّت زیادی برخوردار است؛ به طوری که پیامبر گرامی در حدیثی میفرماید:
اگر کسی با میل و رغبت، ذلّت را بپذیرد، از خاندان ما نیست (بحارالانوار، ج 78، ص 164، ح 1(
سالار شهیدان، حضرت حسین بن علی(ع) میفرماید:
مرگ با عزت، بهتر از زندگی همراه با ذلّت و خواری است) همان، ج 44، ص 192، ح 4(
زیرا از دست رفتن عزت، به منزلهی نابودی انسانیّت انسان، و حیات حقیقی، توأم با عزت است و ماندن در سایهی ذلّت، مرگ واقعی است. در جای دیگر، آن پیشوای معصوم و امام آزادگان جهان میفرماید:
من مرگ با عزت را چیزی جز سعادت، و زندگی با ستمگران را جز مرگ و نابودی نمیدانم.( همان، ج 78، ص 117)
و در پاسخ به دعوت از ایشان برای بیعت با یزید فرمود:
هیهات منا الذلة؛ ذلت از ما، اهل بیت پیامبر، به دور است.( عبدالرزاق موسوی المقرم، مقتل الحسین، ص 234)
سخنان امام حسین(ع) و قیام خونین آن حضرت، به خوبی بر ضرورت حفظ عزت و کرامت انسانی فرد و جامعه دلالت داشته و پیام عاشورا در طول تاریخ، برای آزادگان جهان، پیام عزّت، شهامت، شجاعت و آزادگی بوده است.
عزّت و شرافت یک مسلمان و حفظ آن، از چنان اهمّیّتی برخوردار است که اگرچه انسان به مقتضای اجتماعی بودن و رابطهی با دیگران، گاهی از دیگران کمک میگیرد؛ لیکن هرگز نباید در این جهت خود را کوچک نموده، عزت خود را بشکند؛ زیرا اگر عزت مؤمن شکسته شود، همه چیز او فرومیریزد. از آنجا که هویت و شخصیت هر فرد و جامعهای، به عزت اوست و با از دست رفتن آن، امنیت اعتقادی و اخلاقی او در معرض تهدید قرار میگیرد؛ لذا پیامبر اکرم(ص) تأمین نیازها را مشروط به حفظ عزت نموده و فرموده است:
حوایج و نیازهای خود را با عزت نفس طلب نمایید.( نهج الفصاحه، ص 64(
توسعه مورد نظر و تأیید اسلام، گرچه وجوه مشترکی با فرآیند توسعه در جهان غرب دارد، ولی از جهت انگیزه و هدف نهایی، بر یکدیگر منطبق نیستند؛ زیرا از نظر اسلام، توسعهای ارزشمند است که در آن همه امکانات جامعه در جهت احیای ارزشهای پذیرفته شده به کار گرفته شود؛ به طوری که افراد جامعه بتوانند با اراده و اختیار خود و بهرهگیری از نیروهای درونی و امکانات موجود، در جهت تکامل و اعتلای مادی و معنوی جامعه حرکت نمایند.
در حال حاضر، پدیده توسعه یافتگی در کشورهای پیشرفته گرچه پیامدهای مثبت و آثار ارزندهای در جهت رفاه و آسایش انسان به ارمغان آورده است، ولی ملاحظه میگردد که در کشورهای مذکور، نرخ فساد، فحشا و جرایم، روز به روز در حال افزایش است، بیمارستانهای زیادی از بیماران روانی پر شدهاند؛ به طوری که اکنون در امریکا، پردرآمدترین پزشکان، متخصصین اعصاب و رواناند و داروهای مربوطه از پرمصرفترین داروهاست و در برخی مناطق، دانشآموزان برای رفتن به مدرسه، امنیّت ندارند و پلیس باید از آنها مواظبت نماید.
بدیهی است در چنین وضعیّتی، هر چند شاخصهای توسعه در حد بالا و ایدهآلی باشد؛ ولی نمیتوان ادعا کرد که توسعه به معنای جامع و واقعی، در این جوامع تحقق یافته و آنها در زندگی مادی خود، صددرصد خوشبخت و سعادتمند هستند؛ بنابراین، توسعه با مدل غربی را نمیتوان بدون تأمل در نقاط ضعف و قوّت، شرایط متفاوت جوامع مختلف و امکانات موجود هر جامعه پذیرفت و به تقلید کورکورانه از آن پرداخت. با عنایت به جنبههای انسانی توسعه باید پیشرفت در زمینهی مسائل اخلاقی و معنوی جامعه، که مؤثرترین عامل ایجاد آرامش روح و روان بشر است، مدّ نظر قرار گیرد؛ این مهم، تنها در سایهی پایبندی به دین، و شناخت صحیح آن امکانپذیر است؛ یعنی دستورها و معارف دینی که بیانگر برنامهی صحیح زندگی فردی و اجتماعی و تأمین کننده سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت انسان است، به طور جامع و صحیح شناخته و به کار بسته شود. البته اگر کسی مسئلهای انحرافی و خرافی را جزء دین بداند، ممکن است در این صورت تصور نماید که بین دین و توسعه، مغایرت و تعارض وجود دارد.
همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند: « ما پیشرفت را به شکلى که غرب دنبال کرد و پیش رفت، نمی خواهیم؛ پیشرفت غربى هیچ جاذبهاى براى انسان آگاهِ امروز ندارد. پیشرفت کشورهاى پیشرفته غربى نتوانست فقر را از بین ببرد، نتوانست تبعیض را از بین ببرد، نتوانست عدالت را در جامعه مستقر کند، نتوانست اخلاق انسانى را مستقر کند. اولاً آن پیشرفت بر پایه ظلم و استعمار و غارت کشورهاى دیگر بنا شد… اینها پایه تمدن خودشان را با مکیدن خون ملتها شروع کردند؛ بعد هم با پیشرفتهاى گوناگون، نه ظلم را در کشورهاى خودشان برطرف کردند، نه تبعیض را برطرف کردند، نه جوامع فقیر را توانستند به بىنیازى برسانند؛ مىبینید امروز هم وضع اقتصاد در این کشورها چه جورى است، وضع اجتماعى چه جورى است، وضع اخلاقى چه جورى است؛ این انحطاط اخلاقى، این لجنزار اخلاق جنسى در غرب. پیشرفت تمدن غربى، یک چنین پیشرفتى است با این خصوصیات؛ این را ما بههیچوجه نمىپسندیم. ما دنبال الگوى مطلوب و آرمانىِ خودمان هستیم، که یک الگوى اسلامى و ایرانى است؛ از هدایت اسلام سرچشمه می گیرد، از نیازها و سنتهاى ایرانى بهره می برد؛ یک الگوى مستقل.» (پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری , بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها , 15/5/92)
اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع
مذهب تشیع به عنوان ایدئولوژی حاکم در جهان اسلام از اوایل تشکیل دولت اسلامی و بعد از رحلت پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) جز در مقاطع کوتاهی و آن هم کم اثر، هیچگاه نتوانسته بود به جایگاه خود دست یابد. این تاکید، نفی گسترش گرایش به تشیع را در طول دوران حاکمیت ایدئولوژی منشعب از تسنن نمینماید. با این وجود، دولت صفویه برای اولین بار موفق شد تا این جایگاه را برای مذهب تشیع بازیابی نماید. بر این اساس، پرداختن به موضوع اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع، موضوعی کلیدی و اساسی میباشد. رهبر انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانیهای خود در تبیین این اهمیت می فرمایند:«اینجانب برخلاف کسانی که صفویه را در چشمها ضد ارزش کردند، تاکید میکنم که صفویه بزرگترین حق را به دانش فقاهت و کلام شیعی دارند، زیرا آنها بودند که راه را باز کردند و علمای شیعه را در این سطح پرورش دادند».( روزنامه همشهری، شماره 998، پنجشنبه 31/3/1375)
همچنین ایران به عنوان تنها جغرافیای سیاسی دارای فرهنگ غالب تشیع در جهان امروز، پایههایش بر همان اصول و شرایطی که از زمان صفویه بنیان گذاشته شده، قرار دارد.( انگلبرت کمپفر، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی ، 1363، ص 13)
بر همین اساس، نگاه به دولت صفویه را نباید همچون نگاه به یکی از سلسلههای پادشاهی پیش از آن در ایران محدود کرد. در بعد سیاسی، ثبات و دوام و قوام استقلال سیاسی ایران در چهار قرن گذشته، وامدار دولت صفویه است. تثبیت مرزهای سیاسی، ارائهی هویت سیاسی مستقل، تامین امنیت و ثبات معین ارضی، دفاع از کشور در برابر دشمنان خارج و به ویژه رهانیدن ایران از دست همسایگان طمعکار و دهها کارکرد مهم سیاسی دیگر، تصویری از اهمیت این دولت را در تاریخ سیاسی ایران به نمایش می گذارد؛ لذا در مورد این دسته از دلایل اهمیت دولت صفوی گفته شده «اهمیت این سلسله به تاریخ ملی ایران محدود نمیشود، بلکه صفویان بودند که ایران را مجددا به صحنهی تاریخ جهانی آورد.»( هانس روبرت رویمر، ایران در راه عصر جدید (تاریخ ایران از 1350 تا 1750)، ترجمه آذر آهنچی، تهران، دانشگاه تهران،1380، ص252)
با وجود تمام اهمیت و اعتباری که این دسته از کارکردهای دولت صفوی در تاریخ بلندمدت ایران زمین دارد، ولی در اینجا تنها به اهمیت و نقش کارکرد دولت صفوی در تاریخ تشیع پرداخته میشود.
1- اختصاص یک جغرافیای سیاسی مشخص برای مذهب تشیع
جغرافیا به عنوان بستر حوادث تاریخی نقش مهمی در پیدایش و تحول تاریخ برعهده دارد. رسمیت مذهب تشیع در دورهی صفویه و در آغاز توسط شاه اسماعیل اول، مذهب تشیع را دارای جغرافیایی نمود که به پشتوانهی قدرت سیاسی حاکم بر این جغرافیا، توانست در میان دیگر مذاهب اسلامی برای خود، موقعیت مهمی بدست آورد. اگرچه پیش از این و در زمان خاندانهای حکومتگر دیگری در ایران و خارج از آن، مذهب تشیع به عنوان گرایش مذهبی آنها دیده میشود، اما هیچکدام از آنها نتوانستند یک جغرافیای ثابت و مستحکم و جاودانهای را برای این مذهب فراهم نمایند. همچنین در نمونههای پیشین، مذهب تشیع امامیه، جایگاه سیاسی مستحکمی نداشت، لذا سایر گرایشهای مذهبی تشیع را در برمیگرفت. این جغرافیای جدید که به تدریج و در طول سالیان متمادی و به انواع روشها و منشها برای مذهب تشیع فراهم شد، به رغم آنکه در میانه دو سنگ آسیاب تسنن یعنی جغرافیای سیاسی عثمانی و ازبکان قرار داشت، به دلیل موجودیت مستقلی که پیدا نموده بود، توانست در برابر تمام ناملایمات ناشی از این همجواری مقاومت نماید و به عنوان پایگاهی مستحکم برای مذهب تشیع تا زمان حاضر باقی بماند.
2- مکانیابی مذهب تشیع در پیدایش و تکوین هویت جدید ایران
هویت به عنوان یک مفهوم نسبی، مرز ما و دیگران را تشکیل میدهد. این مفهوم نسبی به عوامل متعددی وابسته است که در شکلگیریاش دارای نقش هستند. بیگمان، دین و گرایشهای معنوی، یکی از شاخصههای اصلی در معرفی هویت است. در تاریخ ایران، سلسلههای متعددی را میتوان برشمرد که از شاخصههای دینی ویژهای برخوردار بودهاند که به استناد به آن، هویت جامعه را تعیین نمودهاند. از این میان، اکثریت قریب به اتفاق آنها نتوانستند پایدار باقی بمانند. اما اعلام رسمیت مذهب تشیع توسط شاه اسماعیل ضمن توجه دوباره به عنصر دین و مذهب به عنوان رکن هویت بخش جامعه و بازگرداندن مذهب به ارکان هویت بخش و اختصاص مکانی برای آن در میان عوامل موثر، هویت جدیدی را برای جامعه ایران تعریف نمود که شاخص آن، همین نوع مذهب بود. این اقدام به هر دلیلی که بوده باشد، مذهب تشیع را در جایگاه ایجادی برای هویت قرار داد و لذا به همین دلیل گفته شده اسماعیل اول در کنار به اطاعت در آوردن مناطق و ایالات داخلی، در سایه سعی و تلاش و تهدید و تشویق، مذهب تشیع را هم به همراه خود از یک نیروی اجتماعی به یک نهاد مستقر هویت بخش تبدیل نمود. هویت جدید ایرانیان به گونهای بود که حتی در نامیدن آنها نیز از اصطلاح تشیع استفاده شد و از عنوان «مسلمان شیعه ایرانی فارسی زبان»برای معرفی آنان استفاده میشود.( رسول جعفریان، صفویه د ر عرصهی دین فرهنگ و سیاست، جلد اول، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379،ص14)
این اقدام صفویان همان ویژگی پیش گفته است که براساس آن، هویّت سیاسی و فرهنگی امروز ایران نیز در قالب آن تعریف میشود.
3- توجه به علم و دانشهای شیعی
دورهی صفویه به عنوان آخرین دورهی شکوفایی تمدن اسلامی در ایران شناخته میشود. یک نکتهی مهم در این دوره که کلید فهم مدنیت ایرانی محسوب میشود این است که کارکرد مذهب تشیع به عنوان گرایش مذهبی حاکم بر این مرحله، چه عملکردی داشته است؟ به عبارت دیگر، تمدن اسلامی در قرون چهارم و پنجم و در اوج اعتلای خود به میزبانی و رهبری گرایش مذهبی تسنن و تشیع خوش درخشید اما در این مرحله، مذهب تشیع و آموزههای آن را در برگ برگ اوراق زرین تمدن اسلامی میتوان دید. اهمیت این بعد از نقش صفویه در تاریخ تشیع از زاویه دیگری نیز قابل بررسی است. رسمیت مذهب تشیع در این دوره و توجهی که به علوم و دانشها شد، نشان داد که مذهب تشیع با نگاهی سرچشمه گرفته از حکمت متعالیه، در حوزههای مختلف علمی نیز برای پیروان خود، برنامه و دستورالعمل دارد. مذهبی نوگرا و منطبق بر خواستههای روحی است که علائق علمی و ذوق هنری بشریت را نیز در نظر میگیرد. توجه به علوم و فنون مختلف، هنرها و صنایع گوناگون و ادبیات در دوره صفویه، یکی از شاخصهای تمدنی این دوره محسوب میشود. شاهان صفوی به همان میزانی که در ترویج تشیع تلاش میکردند، در ایجاد مدارس و بسترهای مناسب برای آموزش دانشهای مذهبی نیز میکوشیدند.( علی اکبر ولایتی، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، جلد سوم، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه، 1384، ص 344)
این توجه وِیژه موجب رشد و گسترش علوم و دانشها شد تا جایی که در بیشتر این رشتهها با پدیدهای به نام «مکتب»روبرو هستیم. رشد چشمگیر مدارس در داخل شهر اصفهان به عنوان پایتخت دولت شیعی صفوی که شاردن- سیاح فرانسوی- تعداد آنها را در محلات مختلف درون حصار شهر باب مینویسد،موجب شد تا مکتب فلسفه اصفهان، مکتب- سبک- ادبی اصفهان و مکتب معماری اصفهان شکل گیرد و در سایر علوم و دانشها نیز ملاکهای شاخصی از آنها در این شهر دیده شود. تجلی شعائر شیعی در منابع و متون ادبی و علمی، شهر اصفهان را به عنوان پایتخت فرهنگ و تمدن شیعی صفوی تبدیل نمود به گونهای که بررسی تاریخ تمدن شیعه بدون در نظر گرفتن صفویه و شهر اصفهان امکان پذیر نخواهد بود.
(ژان شاردن، سفرنامه شاردن، جلد چهارم، ترجمه اقبال یغمایی ، تهران، توس، 1374، ص 1584)
4- اعتلای هنرهای مبتنی بر آموزههای تشیع
آموزههای متعالی تشیع در حوزه مسائل هنری نیز با تشکیل و تثبیت دولت شیعی صفوی فرصت تجلی و اعتلا یافتند. در واقع، حمایت دولتمردان صفوی از هنرمندان و تشویق آنها موجب شد تا هنر شیعی نیز به دست هنرمندان به سرعت مسیر تعالی و تکامل را پیموده، به عنوان مکتب و سبک خاص، مورد استفاده در دورهها و مکانهای دیگر قرار گیرد. در این رشد، شاخههای مختلف هنری مورد توجه بود. هنر نمایش با استقبالی که از برپایی تعزیه و نمایشهای محلی در سوگواری امام حسین (علیهالسلام) و یاران ایشان در این دوره شد، به درجهای از رشد رسید که حتی به عنوان الگویی مورد استفاده غربیان نیز قرار گرفته است. تجلی شعائر شیعی در آثار معماری این دوره پا را از این فراتر گذاشت و عصر طلایی معماری اسلامی با رویکرد شیعی و به وِیژه در تزئینات به نمایش درآمد، اگر چه سازههای آن نیز از این ویژگی که به عنوان سرمشق و الگو مورد استفاده قرار گیرند، برخوردار هستند. اوج این تعالی را در طراحی شهری و معماری شهر اصفهان میتوان دید که به طور حتم، کلکسیون معماری و تزئینات هنری شیعی است. تجلی هنر شیعی را حتی در قالیبافی و نساجی، سفالگری و فلزکاری این دوره میتوان دید. اما در میان، رشد هنر نقاشی و به ویژه خوشنویسی با رویکردی مبتنی برآموزههای شیعی ازجلوههای بیشتری برخوردار است. به ستثنای نقاشیهای کاخها و بناهای سلطنتی که نمایش نامطلوبی از هنر نقاشی غیر دینی و نفسانی و شهوانی و همچنین تاثیر پذیرفته از نقاشی غیر ایرانی- چینی و اروپایی –را عرضه میکند، تمامی آثار دوره صفوی، اوج تجلی هنر نقاشی و خوشنویسی شیعی را نشان میدهند. عالیترین نمونههای خوشنویسی در کتیبههای مساجد و منارهها و آثار با محتوایی مبتنی بر عقاید شیعه و به زیباترین نمایش ممکن همراه با طرح و نقشهای برگرفته از حکمت متعالیه هنر شیعی در آثار این دوره، نشانگر این واقعیت مهم هستند که هنرهای مبتنی بر انگارههای شیعی نیز پس از دوران طولانی صبر و انتظار، تنها از دورهی صفویه توانستند جایگاه خود را در تمدن اسلامی بازیابند و برای سایر مسلمانان و دیگر جوامع بشری به عنوان الگو مورد استفاده قرار گیرند.
5- حمایت از علمای شیعه و فراهم کردن زمینه رشد دانشهای شیعی
تاریخ تشیع سرشار از مجاهدتها و تلاشهای علمی و فرهنگی عالمان و فرهیختگان بزرگواری است که عمر خود را صرف اعتلای فرهنگی تشیع نمودهاند. دولت صفویه با اعلام رسمیت مذهب تشیع و پایبندی به این مذهب، پشتوانه محکمی برای این دسته از دانشمندان فراهم کرد. دعوت از علمای شیعه سایر مناطق جهان اسلام و استقبال از آنها و توجه و حمایت وِیژه از این عده در کنار حمایت از علمای ایرانی و واگذاری برخی مشاغل و امور مهم، علمای شیعه را به محور و ستون حرکت فرهنگی شیعی دوره صفویه تبدیل نمود. نهضت فرهنگی شیعی دوره صفویه به واسطه وجود این بزرگان جهان تشیع که به طور جدی مورد حمایت و توجه دولت صفوی بودند، ممکن شد. ناگفته نماند که همراهی علما با دولت صفوی، یک نیاز ضروری برای دفاع از تشیع بود، لذا این عده با حضور در حیطه قدرت قزلباشها، از راه گسترش اندیشههای شیعی و عمق بخشیدن به آن، نقش اساسی را در کنترل قدرت موجود و پیشگیری از انحرافات بیشتری که خطر آنها وجود داشت، ایفا کردند.( حمید پارسانیا، حدیث پیمانه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376،ص88)
علاوه بر این، علمای شیعه با در نظر گرفتن وظیفه اصلی خویش، به گونهای حرکت نمودند که نتیجه آن، تبدیل گرایشهای شیعی سیاسی به گرایشهای شیعی اعتقادی و فقاهتی بود. در واقع، مهندسی فرهنگی شیعه که مبین برنامهریزی و مدیریت جامعه بود، به تدریج در اختیار علما قرار گرفت. علاوه بر موارد فوق، دولتمردان صفوی با حمایت از دانشمندان شیعی صاحب تخصص در گرایشهای مختلف علمی و مشاوره با آنان و عمل به رهنمونهای آنان، فرصت و امکانات لازم را برای درخشش آنها در جهان اسلام فراهم نمودند. از این رو بود که افرادی همچون شیخ بهایی، ملاصدرا، میرفندرسکی و علامه مجلسی در صدر متخصصین و صاحبنظران علوم مختلف زمان خود قرار گرفته و خود و آثارشان در جهان علم و دانش شناخته شدهاند. این حکما و دانشمندان که هر کدام چهرهی واقعی حکیم مسلمان و جامع علوم گوناگون بودند، با استفاده از مقامات رسمی که در اختیار گرفتند، طراحی یک برنامه جامع تمدنساز را نمودند که در نتیجه، علوم گوناگون مبتنی بر معارف معنوی تشیع گسترش یافت، آنگونه که مدنیت صفوی با راهبرد مهندسی فرهنگی شیعی به اوج شکوفایی رسید و بار دیگر تجدید حیات علمی ایران در دوره صفویه به ثبوت رسید و حکما و معماران و مهندسان شهرساز، مدارس و مساجد و پلها و قصرها و محلات و کاروانسراهای گوناگون را که برپا داشتند همه حکایت از آن طرح جامع تمدنساز صفوی بر مبنای مهندسی فرهنگی مبتنی بر عقلانیت شیعی دارد. برای نمونه در این مورد، طراحیهای شهری شیخ بهایی در چشمانداز معنویت اسلامی استوار بود و دروازهای میان جهان محسوس و جهان معقول محسوب میشد. ریاضیات در این معماری به عنوان جوانب وجودی وحدت و تصویری از کثرت به سوی وحدت بود، آن گونه که این مهندسی از معارف باطنی تشیع حکایت دارد و کثرتها، جوانب وجودی وحدت هستند. هنر معماری شیعی صفوی، طرح جهانشناسی قرآن در آیهی نور را بازنمایی میکند، آنگونه که در طرح گنبد صفوی به عنوان نماد کهکشان، دو صفت الهی اول و آخر و اشراق نورالهی نمایش داده میشود که مستلزم آن است که جهان از لحاظ زمانی، متکی بر مبدا الهی دیده شود و خدا، اول است و عالم از او آغاز شده و خدا، آخر است و عالم به او باز میگردد و نور او روشنایی بخش همهی تاریکیهاست و همه چیز از اوست و بازگشت همه به سوی اوست.
6- توجه به آموزهها و شعائر مذهبی تشیع
آموزههای مذهبی و شعائر خاص یک مذهب به عنوان شاخصهای وحدتبخش و البته عنصر تمایز بخش بین گروههای مختلف مذهبی شناخته میشوند. یکی از مهمترین نقشها و اهمیتهای دولت صفوی در تاریخ تشیع این است که آنها پس از اعلام رسمیت این مذهب، تلاش زیادی در احیای آموزهها و شعائر مذهبی شیعه نمودند و حمایت پیوستهای از آنها داشتند. ضمن اعتراف به وجود برخی افراطها و خرافات و رفتارهای ناشایست از سوی بعضی از سلاطین صفوی و کارگزاران آنها به وِیژه در اواخر این دوره و هم زمان با تغییر محتوایی در نوع تشیع حاکم بر جامعه صفوی از سیاسی به فقاهتی و اعتقادی، شاهد رشد بیشتر و توجه دقیقتر آموزهها و شعائر مذهبی شیعه نیز در این دوره هستیم. این رشد و توسعه موجب شد تا متون فقهی و حدیثی متعددی نیز در راستای توجه بیشتر به آموزههای شیعی به رشتهی تحریر درآید که هدفی جز نهادینه کردن آموزههای شیعی نداشتند. این نقش مهم و کلیدی صفویه در بررسی تاریخ تشیع متاسفانه به دلیل همین انحرافها، مورد غفلت واقع شدهاند، در حالی که مباحث بسیار مهم و اساسی همچون وجوب و یا استحباب نماز جمعه و نمونههای دیگر در این دوره، سخت مورد توجه و اظهار نظر علما قرار گرفت. در واقع، دولت صفویه با توجه به این مسائل، نشانههای شاخص در اعمال و رفتار شیعیان را تثبیت و نهادینه کرد که در نقطه اوج این شاخصها، مراسم سوگواری و جشنهای مذهبی قرار داشت. همچنین توجه به سنت وقف با کارکردهای توسعه معارف شیعی و فرهنگ دینی حاکم بر جامعه در این دوره با نقشهای متفاوت صورت پذیرفت که حاصل آن، گرایش به سمت احیا و توسعه موقوفاتی بود که عمدهترین محل تامین مخارج ضروری برای توسعه مدارس دینی و معارف شیعی محسوب می شدند.
7- قرار دادن مذهب تشیع به عنوان رکن اساسی در نظامسیاسی و قضایی
یکی از مشکلات مذهب تشیع تا پیش از رسمیت آن در دوره صفویه این بود که هیچگاه – و حتی در دورههایی که مورد توجه و پذیرش حکومتها بود- به عنوان ملاک و معیاری برای نظامهای سیاسی و قضایی پذیرفته نشده بود. حتی با فرض رایج بودن قواعد و قوانین شیعی در برخی حکومتهای محلی و سلسلههای حکومتی پیش از صفویه، هیچگاه آنها نتوانستند از آموزههای مذهب تشیع در تثبیت حاکمیت خود و مشروعیتپذیری خویش و نیز اعمال قوانین قضایی استفاده نمایند. این مسئله حتی در دوران پس از سقوط بغداد و خلافت عباسی و رواج اسلام مردمی پیش گفته نیز ممکن نشد. دولت صفویه را از این نظر باید پیشرو دانست.آنها با استفاده از آموزههای شیعی، اولا در راه تثبیت حاکمیت خود و مشروع جلوه دادن خود برای حکومت استفاده کردند و ثانیا با در اختیار قرار دادن مقام قضاوت در دست مقام صدر که متولی آن از بین روحانیون دینی انتخاب میشد به همراه برخی دیگر از مشاغل و مناصب که در اختیار علمای دین بود، مذهب تشیع را از حالت یک مذهب ساده و صرفا در بعد عبادی، خارج و آن را به عنوان مذهبی پویا و فعال و صاحب نقش و اثر در زندگی سیاسی –اجتماعی جامعه عرضه نمودند. در این زمینه نیز با اذعان به برخی انحرافات و سودجوییهای صورت گرفته از مذهب تشیع برای منافع شخصی سلاطین و یا رفتارها و فرامین خلاف دستورات شرعی، برکشیدن مذهب تشیع را تا حد ملاکی برای پذیرش یا رد سلطان به عنوان تاثیر و اهمیت وِیژه صفویان در تاریخ تشیع میشناسیم. آنها با انتساب خود به اهل بیت (علیهم السلام) و ادعای نیابت امام زمان(عج)تلاش نمودند تا از نوعی مشروعیت دینی استفاده و خود را شایستهترین افراد برای حکومت معرفی نمایند. از سوی دیگر، رسیدگی به جرائم و صدور حکم بر مبنای آموزههای شیعی، مسئولیتی بود که در این دوره برعهدهی گروههای مذهبی و علما بود. این دو موضوع به عنوان رویکردی جدید و با ثبات در تاریخ تشیع در ایران، یادگار دورهی صفویه است.
علاوه بر موارد فوق، ایجاد امنیت و تمرکزگرایی و استفاده از آن برای انتشار مذهب تشیع درکل کشور، توجه به اماکن مذهبی شیعه به ویژه حرم امام رضا(علیه السلام)و عتبات عالیات، ساختوساز و گسترش اماکن دینی و مزین نمودن آنها به نمادها و شعائر شیعی و …، نمونههای دیگری از اقدامات صفویان است که در بررسی اهمیت دولت صفویه در تاریخ تشیع میتوان به آنها نیز توجه نمود. این اقدامات صفویان خواه مبتنی بر نیازهای سیاسی باشد و یا نشانگر اعتقاد راسخ آنها به تشیع فرصتهای جدیدی را برای مذهب تشیع فراهم کرد که پرداختن به آنها در تاریخ تشیع ضرورت دارد.
بررسی اهمیت و جایگاه دولت صفوی در تاریخ تشیع نشان میدهد که گرایش صفویان به تشیع و سپس اعلام رسمیت آن به عنوان مذهب حاکمیت و حاکم بر ایران، از انگیزههای سیاسی، آغاز و به بسترهای اعتقادی کشیده شد. این فرآیند، ناشی از حمایت دستگاه سیاسی دولت صفویه و مهمتر از آن، نفوذ گسترده علما و حکمای شیعه در مقامات اداری و دینی و در سمت مشاورت به عنوان اهل اختصاص بود. این عده توانستند با طراحی نقشه راه تمدنسازی بر مبنای مهندسی فرهنگی معارف عقلانی تشیع، یک مدنیت علوی را برپا دارند.این بررسی نشان میدهد در دوره صفویه، تشیع توانست هم در زمینه سیاسی و هم در زمینههای علمی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی، از جایگاه مهم و تثبیت شده و موثری برخوردار شود. به عبارت دیگر، تشیع از یک مجموعه آموزههای عبادی و فقهی و البته در انزوا، خارج و به عنوان ایدئولوژی حاکم بر جامعه، پذیرفته شد و باقی ماند. بر این اساس، بررسی تاریخ تشیع بدون طرح و بررسی و عملکرد صفویان در حوزه مسائل مربوط به تشیع، بیگمان یک بررسی ناتمام و ناقصی خواهد بود.(www.sooremag.ir)
مهاجرت برخی از هنرمندان و شعرا در برهه ای از این دوره و بیشتر در دوره سلطنت شاه طهماسب ناشی از نگاه تنگ نظرانه آنان و عدم تمایل به سرمایه گذاری در توسعه و تحوّل هنر و ادب و قطع حمایت از هنرمندان و شعرا، و اخراج نقّاشان و هنرورزان از کتابخانه سلطنتی و… بوده است که ارتباطی با مکتب تشیع ندارد و توسعه هنر و ادبیات در برهه نخست این دوره شاهد روشنی بر ظرفیت تشیع در این زمینه است.(برای آگاهی بیشتر ر.ک:مهاجرت هنرمندان ایرانی به هند در دوره صفوی، کوشا کفالت، آینه میراث، شماره 26 )