طلسمات

خانه » همه » مذهبی » دو سیر شتابان در آخر الزّمان

دو سیر شتابان در آخر الزّمان


دو سیر شتابان در آخر الزّمان

۱۳۹۳/۰۲/۱۶


۵۲ بازدید

دو سیر شتابان در آخر الزّمان

از اوّلین روزهای زندگی آدمی بر کره خاک ،نبرد حق وباطل و سیاهی و سپیدی نیز آغاز شده و همواره حزب خدا و حزب شیطان رو در روی هم بوده اند . این نبرد و رویارویی همچنان ادامه دارد تا روزی که به دست مبارک امام مهدی (ع)،شیطان و حزب او برای همیشه به نابودی سپرده شوند.

دو سیر شتابان در آخر الزّمان

از اوّلین روزهای زندگی آدمی بر کره خاک ،نبرد حق وباطل و سیاهی و سپیدی نیز آغاز شده و همواره حزب خدا و حزب شیطان رو در روی هم بوده اند . این نبرد و رویارویی همچنان ادامه دارد تا روزی که به دست مبارک امام مهدی (ع)،شیطان و حزب او برای همیشه به نابودی سپرده شوند.

هرچه زمان به نبرد نهایی حق و باطل و غلبه کامل روشنی ،بیداری و آگاهی بر تاریکی ،غفلت و گمراهی نزدیک تر می شود، بر شدّت درگیری سپاه حق و باطل نیز افزوده می شود و لشکر تاریکی بر تلاش خود برای تسخیر دل ها می افزاید و البته لشکر روشنایی نیز آسوده نبوده ،خود را بیش از پیش برای رو در رویی با تاریکی و جهالت آماده می سازد . مقاله ای که پیش روی شماست .شرحی از مقابله روز افزون جریان روحانیّت و معنویّت با جریان نفسانیّت و قساوت در آخر الزّمان است .

اکنون ما با دو جریان و دو سیر که هر دو بسیار شتابان اند روبرو هستیم.نخست ،سیری مبارک به سوی معنویّت و روحانیّت هرچه بیشتر ودوم ،سیری شوم به سوی نفسانیّت و قساوت هر چه شدید تر . سیرنخست ،ما را به آسمان ،خداوند و سعادت می خواند و سیر دوم ،ما رابه زمین ،شیطان و شقاوت می کشاند.

ما اکنون میان این دو دعوت قرار گرفته ایم که دقیقا در نقطه مقابل هم هستند و هرچه جلوتر می رویم هر دوشدید تر وجدّی تر می شوند. سیر نخست ،سیری است عالمانه ،روشن فکرانه ،ناظر به آینده و به معنای دقیق کلمه ،انقلابی ،که با تمام وجودتلاش می کند «وضع گذشته و موجود»را به «وضع آینده و موعود »و «یوم الدّنیا »را به «یوم الّدین »بدل نماید وسیر دوم سیری است قهقرایی و به معنای دقیق کلمه ارتجاعی که با تمام وجود در جهت حفظ وضع موجود ـ وضع حاکمیّت ظلم و کفر ـ و در جهت حراست از یوم الدّنیا ،تلاش می کند و حالت«انقلاب علی الاعقاب »و برگشت به گذشته دارد . اکنون در رأس سیر انقلابی و الهی ،وجود مقدّس امام زمان (ع)و در رأس سیر ارتجاعی ،شیطان و قدرت های طاغوتی وشیطانی موجود قرار دارند که می خواهند آدم و عالم را به عقب برگردانند،و مانع طلوع آفتاب حقیقت شوند.

نکته مهمّی که وجود دارد ،این است که در زمانه ما که هنوز آفتاب نورانی مقدّس مهدوی به طور تام و تمام ظاهر نشده ودر عین حال بارقه و جلوه ای از آن،به واسطه انقلاب اسلامی ایران ،در جهان متجلّی گشته و درجه ای از درجات فرج تحقق یافته ،فعّالیت نفسانی و شیطانی در روی زمین بسیار بیشتر شده است.

پس از وقوع انقلاب اسلامی و صلا در دادن به معنویّت و ایمان و بازگشت به خداوند ،توأمان ما شاهد سست شدن پایه های حاکمیّت شیطان و در عین حال افزایش فعالیت این حاکمیّت هستیم . طبیعی است که وقتی جریانی زوال خود را احساس می کند برای حفظ خود بر شدّت فعّالیت خویش می افزاید. بنابراین وقتی ما در دنیایی که نفسانیّت در آن حاکم بوده ،دم از روحانیّت زده ایم ،باید تا قبل از شکسته شدن کامل سیطره نفسانیّت و غلبه تام و تمام روحانیت، منتظر شدت و افزایش نفسانیت و رسیدن آن به نقطه اوج باشیم . وقوف به این مطلب به همه ما که میان این دوجنبه و دو جریان قرار گرفته ایم می تواند کمک کند زیرا که هیچ کس بر کنار از این ماجرا و برکنار از هجوم بی سابقه نفسانیّت نیست.

اکنون کفّار حاکم بر زمین وضع را به گونه ای تنظیم کرده اند که در آن مؤمنان «خسته »شوند . زیرا دستور کار کافران پس از نومیدی از امحای فیزیکی مؤمنان ،خسته کردن آنان است.

وضع کنونی جهان به گونه ای است که با سخت تر شدن معیشت و با صرف شدن تمام همّ و غم آدمیان جهت تأمین معاش ،هر گونه حال و حوصله از آنان سلب و دچار خستگی، وازدگی و گریز از فکر و ذکر شوند. سپس تمدّن کنونی برای رفع این خستگی و بی حوصلگی چاره اندیشیده ،از طریق رسانه های صوتی و تصویری خود ،انسان ها را با انواع بازی ها ،شوخی ها و نوار های طرب انگیز ،سرگرم ساخته است.

تمدّن کفر آمیز موجود،از یک سو انسان ها را خسته می کند و از سوی دیگر جهت رفع این خستگی ،سیل خروشانی از لهو و لعب و موسیقی را روانه ذهن و جان انسان ها می نماید. از طرفی شیطان در این جهت به شدّت فعّال است و آسیب او شرق و غرب عالم را فرا گرفته و ما حتّی درون حکومت اسلامی خود ، از این آسیب و از این سیل تباهی بر کنار نیستیم ،و از سویی شخص دیگری در جهت مقابل به شدّت و با قدرت ،فعّال است و امواج فکر ،ذکر ،عبادت او در سراسر جهان منتشر است . یعنی همان گونه که پای کوبی شیطان ،کسانی را به این وادی می کشاند در عین حال فکر ،ذکر ، دعا ،گریه ،تسبیح و تهلیل امام زمان (ع)و رکوع و سجود آن وجود مقدّس ،کسانی را به این امور سوق می دهد. این گونه نیست که در آخر الزّمان تنها شیطان فعّال باشد ،بلکه امام زمان (ع)نیز فعال است و ما میان این دو فعّالیت و این دو دعوت قرار گرفته ایم و دائماً دو ندا به گوشمان می رسد :ندایی از آسمان و ندایی از زمین.

ندای آسمانی در گوش جان ما می گوید :«مهدی (ع)امام زمان (ع)در جهان وجود دارد و زنده و حاضر است ،مبادا غافل شوی ،مبادا فراموش کنی ،مبادا فریب بخوری و خیال کنی دولت باطل همیشگی است ».ندای زمینی می گوید :«تا بوده دولت باطل «.بوده و از این پس و تا آخر نیز این چنین خواهد بود».

وقتی ما بدون نور و از زاویه نفسانیّت به جهان نگاه می کنیم ،مسئله دقیقاً همین گونه است و دچار این پندار می شویم که گویی قرار است دولت باطل تا ابد برقرار باشد.

آدمی در این دیدگاه با آنکه سقوط شوروی را دیده ،لکن سقوط آمریکا را باور نمی کند و با خود می گوید مگر می شود که آمریکا هم سقوط کند. اکنون در میان برخی از مسلمانان ضعیف النفس این حالت وجود دارد که خیال می کنند آمریکا جاودانه است . وقتی انسان دچار این پندار شد ، به این نظر متمایل می شود که دولت شیطان بر زمین همیشگی است و اصلاًچیز دیگری نمی تواند واقع شود،مگر از طریق یک معجزه ،غافل از آنکه معجزه اکنون آغاز شده و حادثه ظهور مقدّس و نورانی امام زمان (ع)البتّه به طور عام و با جلواتش شروع شده و ما اکنون در متن این تجلیّات قرار گرفته ایم و درون کشور اسلامی ،فی الواقع در دولت امام زمان (ع)به سر می بریم و بدیهی است که تا ظاهر شدن اصل آفتاب ،سختی ها ،مشکلات و گرفتاری هایی خواهیم داشت.

کسانی که می خواهند این جریان را از جریان امام زمان (ع)جدا کنند و بگویند ما با این جریان کاری نداریم ،لکن منتظر ظهور حضرت هستیم ؛به خود ظلم می کنند و دچار خسران و زیان اند.مگر می شود به این جریان کاری نداشت. مگر می شود مرام خمینی (ره)را نشناخت و همچنان منتظر ظهور امام زمان (ع)باقی ماند !؟ آن کسان که خمینی را نشناختند ،خوف این هست که وقتی امام زمان (ع)نیز تشریف بیاورند او را نشناسند و انکار نمایند.

در قرآن کریم در سوره مبارکه بقره ،آیه عبرت انگیزی وجود دارد که تنزیل آن در مورد یهود و تاویل آن در مورد هر قوم دیگری است که در انتظار ظهور مصلح الهی هستند. ماجرا از این قرار است که یهودیان نیز منتظر ظهور منجی و به طور خاص منتظر بعثت آخرین پیامبر بودند و بر مبنای اطّلاعات و معلوماتی که داشتند،می دانستند که پیامبر خاتم در مدینه ظاهر می شود و به این علت به این منطقه آمده و در مدینه و اطراف آن ساکن شده بودند تا به هنگام بعثت از جمله اولین مؤمنان به آن حضرت باشند. آنان منتظر آمدن پیامبر بودند و با طلب ظهور آن حضرت ،علیه کفّار زمان خود طلب پیروزی می کردند. بعد خداوند می فرماید :«فلمّا جائهم ما عرفوا کفروا به »(۱)؛هنگامی که آمد به نزد ایشان آن کس که او را می شناختند ،به او کافر شدند در حالی که پیش از آن ظهور او را طلب می کردند و به واسطه او فتح و پیروزی می خواستند:«و کانوا من قبل «.یستفتحون علی الّذین کفروا».(۲)

یهود در مدینه از جمله اوّلین کافران به پیامبر اکرم (ص)بودند و برهانشان هم این بود که :ایشان آن کسی نیست که ما می خواستیم . در مورد اینکه چرا یهود ،پیامبر اکرم (ص)را قبول نکردند ،«ابا ابان»وزیر امور خارجه سابق اسرائیل در کتاب قطور «قوم من »توضیح می دهد که یهودیان به دو دلیل پیامبر را قبول نکردند:نخست به این دلیل که آنان از نظر اقتصادی و معیشتی وضع خوبی داشتند و مایل نبودند وضعشان تغییرکند و می ترسیدند با حاکمیّت پیامبر وضعشان عوض شود و دوم به این دلیل که یهودیان خود ،پیامبران بسیاری داشتند و نمی خواستند از اعتقاد به آنان دست بردارند!حال ،این چه پدیده ای است که انسان کسی را بخواهد لکن هنگامی که آن کس می آید او را نخواهد و انکار نماید . این به نحوه ارتباط انسان با کسی که منتظر اوست باز می گردد. هنگامی که ارتباط انسان با کسی که منتظر اوست باز می گردد. هنگامی که ارتباط انسان جنبه ذهنی و تخیّلی داشته باشد و واقعی نباشد ،مسئله همین گونه است و از آنجا که موعود مورد انتظار ،منطبق با خیالات شخص منتظر نیست ،هنگام ظهور،مورد انکار قرار می گیرد و نکته جالب اینجاست که در این حالت ،شخص منتظر در باطن خود خواهان ظهور نیست ،همچون بعضی از مذهبی ها ومنتظران ما که دلشان می خواهد امام زمان (ع)همیشه غایب باشد و هیچ گاه ظاهر نشود . آنان امام زمان (ع)همیشه غایب را دوست دارند، نه امامی که بالاخر ه باید ظاهر شود و ظهورش نیز درجات و مراتب دارد و تا قبل از ظهور تامّ و تمامش ،درجاتی از ظهور و فرجش ،تحقق می یابد.

در زمانه ما وقوع انقلاب اسلامی با ظهور خمینی کبیر (ره)قطعاً و یقیناًدرجه ای از ظهور و فرج امام زمان (ع) است که می خواهند ببینند مردم با این درجه از ظهور چه می کنند؟آیا خواهان ظهور بیشترند یا طالب اعاده تاریکی ؟

آن کسان که خود را منتظر ظهور حضرت می دانند و کاری هم به انقلاب ندارند ،اینان زندگی کردن در زیر سلطه طواغیت و ولایت شیطان را می پسندند و به آن راضی هستند. در این انتظار ،هیچ فضیلت و هنری نیست و هنر آن است که وقتی آن وجود مقدّس مستقیم یا غیر مستقیم ،بلا واسطه یا مع الواسطه، پا در صحنه گیتی می گذارد، ما بلا فاصله او را بشناسیم و به او بپیوندیم و البتّه این امر ،توفیق آگاهی ،پاکی لازم دارد و سبکباری می خواهد . آن کس که می خواهد به امام زمان (ع)بپیوندد باید آگاه و بیدار و پاک و سبک بار باشد و خود را از وزنه های تعلّقات این جهان سنگین بار نکرده باشد.

اگر بخواهیم در این دو سیر و دو جریانی که ذکر شد با تمام وجود در جریان آسمانی و مهدوی قرار داشته باشیم، باید روزبه روز بر تقوی و محبت و عرفان و عشقمان بیفزاییم ،ندای آسمانی را لبیک بگوییم . در دوران حسّاس کنونی ،هر دو دعوت و هر دو سیر بسیار شدید و فعّال است و ما باید بسیار هوشیار باشیم تا ندانسته در جریان نفسانی قرار نگیریم ،و به سوی دعوت شیطانی نلغزیم . یکی از راه های لغزیدن به این دعوت ،میل به لهو و لعب و غناست که اکنون همه ما در معرض آلوده شدن به آن هستیم.

این درست است که اکنون با برقراری نظام اسلامی ،درجه ای فرج برای ما حاصل شده و این درست است که فرج مقتضی طرب است لکن مسئله این است که ما اکنون به میزانی بسیار بیشتر از فرج حاصل شده می خواهیم طرب کنیم گویی که تمام فرج حاصل شده ،شخص امام زمان (ع)ظهور فرموده و گویی که انتقام خون مقدّس امام حسین (ع)گرفته شده و شیطان از مسند فرمانروایی جهان فرو کشیده شده است ،هر چند معلوم نیست که ما هنگام فرج کامل که هنگام طرب کامل است به این موسیقی هاو به طرب های موجود نیاز داشته باشیم و چه بسا که آن هنگام ،هنگامه طرب از نوع دیگر باشد .

این موسیقی ها و غناهای موجود که غالباً با ابزار و آلات همراه است ،اساساً به فرهنگ کفر تعلق دارد که آدمی را از هر چه حضور خداوند است دور می کند و به طربی جعلی و مصنوعی سرگرم می سازد.

اگر آدمی تکالیف خود را درست انجام دهد و در راه خداوند جهاد کند ،شادی از درون وجود او می جوشد و سرچشمه می گیرد. شادی این نیست که از بیرون از وجود انسان و از طریق ابزار و آلات به جان او وارد شود. علت اینکه دنیای کفر تا این حد بر موسیقی تأکید دارد ،این است که قرار نیست در این دنیا ،آدمی به تکلیف خود در برابر خداوند عمل کند و بدیهی است که فرو نهادن تکالیف و ترک وظیفه ،وجدان را تحت فشار و انقباض قرار می دهد وچون این حالت دردناک است و آدمی می خواهد خود را از آن نجات دهد ،از این رو گوش جانش را به غنا و طرب های مصنوعی می سپارد .

امیدوارم خداوند ما را به شادی وصال خود و نظر به جمال بی مثال خود ،شاد و از جامی که ساقی اش امیر المؤمنین علی (ع)است ،سرمست فرماید.

پی نوشت ها :

۱ـ سوره بقره (۲)،آیه ۸۹٫

۲ـ همان.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد