استاد بهمن کشاورز را اولین بار در قاب تلویزیون در قامت وکیل مدافع شهردار سابق تهران دیدم.آن روزها دانشجویی بودم مشتاق حرفه ی وکالت و آرزومند وکیل شدن،گرچه همین شوق و ذوقِ وکیل شدن کافی بود تا شبانه روز ،تلاشم را معطوفِ رسیدن به این آرزوی دوست داشتنی کنم، اما حضور استاد در مقام وکیل مدافع مهندس کرباسچی موجی از انگیزه برای رسیدن به ردای وکالت در دانشجویان حقوق ایجاد کرد که نتیجه اش فزونی ذوق وشوق وکیل شدن نزد همدرسانم بود، در ذهنِ ما الگوی تمام عیاری از حرفه ی وکالت نقش بسته بود که هجا به هجای اسم ورسمش مفهومی تمام و کمال از وکالت داشت.
با پخش برنامه طوری شش دانگ حواسم را به صفحه ی تلویزیون می دادم که گویی در محکمه حضور داشتم و نظاره گر مهم ترین رویداد تاریخ بودم ،که صد البته برای طلبه ای چون من چنین هم بود ،فارغ از حساسیت های سیاسی_قضایی حاکم بر محاکمه ی شهردار پایتخت ، لحظه به لحظه ی برگزاری جلسه ی دادگاه برای من و همدرسانم نکات آموزنده ای به ارمغان می آورد که ساعت ها پس از پایان برنامه نقل محفل دانشجویان حقوق بود.آن روزها بحث داغ دانشکده های حقوق شیوه ی دفاع و بیان رسا و پرصلابت بهمن کشاورز در قامت آقای وکیل بود و بدین سبب از آغاز تا پایان برنامه پلک نمی زدم و شش دانگ حواسم به گفتار و رفتار استاد بود، مبادا نکته ای از آن منبع غنی دانش و منش مغفول بیفتد و فردا روز در مواجهه با همدرسان پیشتاز ذکر نکات و آموزه هایی بودم که از آن جلسه دریافته بودم .
او نماد تمام عیاری بود از آنچه من و همدرسانم از وکیل شدن می خواستیم. قرابت ظاهر چشم نواز استاد با آن صدای پر صلابتشان ،زیباترین تصویر آن روزهای تلویزیون برای غالب دانشجویان حقوق رقم زده بود ،استاد در مقام دفاع از موکل خویش طوری کلمات و عبارات را به زیبایی هرچه تمام تر کنار هم می چیدند که گویی آوازه خوانی خوش صدا دلفریب ترین ترانه ی عالم شعر وشاعری را می خواند.تسلط استاد بر ادبیات پارسی و فن بیان در کنار توجه ایشان به زبان بدن از او الگوی بی کم و کاستی از وکیل مدافع در ذهن هر علاقمندی به عالم وکالت ساخته است.
با تمام شدن برنامه،رویاپردازی های من آغاز می شد، شب تا صبح جزء به جزء رفتار و گفتار استاد در ذهنم مرور می شد.خودم را در قامت وکیلی می دیدم که بهمن کشاورز الگوی تمام عیارش است،وابستگی و دلداگی ام به وکالت با دیدن شیوه ی دفاع ایشان صد چندان شده بود،طوری که هیچ آینده ای جز وکیل مدافع شدن برای خودم تصور نمی کردم و همین انگیزه و میل به وکیل شدن بود که سبب شد همان مرتبه ی اول حضور در آزمون ورودی،در کانون وکلای مرکز پذیرفته شوم. دست تقدیر ،به یاری ام آمده بود و خوش شانسی ام طوری رقم خورد تا طعم شیرین قبولی در آزمون را بیشتر از آنچه در رویاهایم دیده بودم بچشم، ملاقات و دیدار آقای وکیل به واسطه ی استاد سید مهدی عابدی فراهم شد ومن خودم را خوش شانس ترین کارآموز وکالت می دیدم که اذن ملاقات و درک محضر شخصیتی نصیبم شده بود که شاگردی کردن محضر ایشان منتهای رویاهایم بود.
ملاقات و حضور نزد استاد موجبی شد تا با وجهی دیگر از شخصیت ایشان آشنا شوم،بزرگ مردی که علیرغم جدیت و اقتداری که در چهره و نگاهشان تبلور داشت با قلبی مهربان و نگاهی پدرانه چراغ راه من و همنسلان من بوده و هستند.
آقای وکیل
پرمعناترین عبارت است در توصیف او که غیرت و تعصب مثال زدنی اش به کانون وکلا و نهاد وکالت چونان خورشید تا ابد گرمابخش خانهی مشترک وکلا و ستاره ای درخشان بر تارک تاریخ این کهن دیار دوست داشتنی است.
در توصیف چنین شخصیتی که بیان و قلمش زبان زد خاص و عام است قلم قاصر و کلام چون منی الکن ،که اگر تکلیف به ادای دین نبود هرگز جسارت و جراتِ نگارش در توصیف ایشان در من ظهور نمی کرد اما عادت موریان است پرکاهی نزد سلیمان بردن و این تحفه ی بی مقدار از سر ارادتی است محضر آقای وکیل در پاسخ به هتاکی عده ای که بر تربت پاک ایشان، بی مقداری خویش را جار زده ،غلبه ی جهل و رانت را بر پایمردی و دانش جشن گرفتند!!به این خیال خام و تصور غلط که پیروز میدان شده اند اما زهی خیال باطل، چرا که دانش آموختگان واقعی حقوق نیک دریافته و باور دارند در هر طرف میدان که باشند آنچه ملاک پیروزی است حرکت بر مدار قانون و دفاع از حق است.
لذا لازم است معاندان و نا اهلان خوب به خاطر داشته باشندبهمن کشاورز نه تنها اعتبار نهاد وکالت بلکه وی نماد عینی وکیل مدافع در این سرزمین است،آنچنان که آرش با جانفشانی از ذره ذره ی خاک این سرزمین حراست کرد، آقای وکیل نیز با غیرت و اندیشه اش،به نهاد وکالت در این مرز و بوم اعتباری بخشیده که روز به روز فزونی می یابد.
* وکیل دادگستری- شیراز