۱۳۹۸/۰۴/۱۶
–
۱۲۱۹ بازدید
سلام علیکم.
ظاهرا در قران اومده که انسانها معاد را مکرر با چشم میبینند و جای شک و تردید وجود ندارد. لطفا نمونه ای از ان را با توجه به ایات و روایات بیان کنید.
آنچه در قران کریم بیان شده این است که انسان در زندگی خود با چیزهایی مواجه می شود که یاد اور معاد است و دلیلی بر وجود آن .مثلا در سوره مبارکه زمر می خوانیم : « اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (42)»
خداوند ارواح را به هنگام” مرگ” قبض مى کند، و ارواحى را که نمرده اند نیز به هنگام” خواب” مى گیرد، سپس ارواح کسانى را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد، و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) باز مى گرداند تا سرآمد معینى، در این امر نشانه هاى روشنى است براى کسانى که تفکر مى کنند.
از این آیه امور زیر به خوبى استفاده مى شود:
1- انسان ترکیبى است از روح و جسم، روح گوهرى است غیر مادى که ارتباط آن با جسم مایه نور و حیات آن است.
2- به هنگام مرگ خداوند این رابطه را قطع مى کند، و روح را به عالم ارواح مى برد و به هنگام خواب نیز این روح را مى گیرد، اما نه آن چنان که رابطه به کلى قطع شود، بنا بر این روح نسبت به بدن داراى سه حالت است:
ارتباط تام (حالت حیات و بیدارى) ارتباط ناقص (حالت خواب) قطع ارتباط به طور کامل (حالت مرگ).
3-” خواب” چهره ضعیفى از” مرگ” است، و” مرگ” نمونه کاملى از” خواب”!
4- خواب از دلائل استقلال و اصالت روح است، مخصوصا هنگامى که با” رؤیا” آنهم رؤیاهاى صادقه توأم باشد این معنى روشنتر مى شود.
5- بعضى از ارواح هنگامى که در عالم خواب رابطه آنها با جسم ضعیف مى شود گاه به قطع کامل این ارتباط مى انجامد به طورى که صاحبان آنها هرگز بیدار نمى شوند، و اما ارواح دیگر در حال خواب و بیدارى در نوسانند تا فرمان الهى فرا رسد.
6- توجه به این حقیقت که انسان همه شب به هنگام” خواب” در آستانه مرگ قرار مى گیرد درس عبرتى است که اگر در آن بیندیشد براى” بیدارى” او کافى است.
7- تمام این امور به دست قدرت خداوند انجام مى گیرد، و اگر در آیات دیگر سخن از قبض روح به دست” ملک الموت” و فرشتگان مرگ آمده، به عنوان این است که آنها فرمانبران حق و مجریان اوامر او هستند و تضادى میان این دو وجود ندارد.
به هر حال این که در پایان آیه م ى فرماید:” در این موضوع نشانه هاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مى کنند” منظور نشانه هایى از قدرت خداوند و مساله مبدء و معاد و ضعف و ناتوانى انسان در برابر اراده او است. ( ر. ک : تفسیر نمونه، ج 19، ص: 479 )
و یا در سوره مبارکه فاطر می فرماید :
« وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ (9) »
خداوند آن کس است که بادها را فرستاد تا ابرهایى را به حرکت در آورند، ما این ابرها را به سوى سرزمین مرده اى مى رانیم و به وسیله آن زمین را بعد از مردنش زنده مى کنیم، رستاخیز نیز همین گونه است!
نظام حساب شده اى که بر حرکت بادها، و سپس حرکت ابرها، و بعد از آن نزول قطره هاى حیاتبخش باران، و به دنبال آن زنده شدن زمینهاى مرده حاکم است، خود بهترین دلیل و خود بهترین گواه بر این حقیقت است که دست قدرت حکیمى در پشت این دستگاه قرار دارد و آن را تدبیر مى کند.
نخست به بادهاى گرم و داغ دستور مى دهد از مناطق استوایى به سوى مناطق سرد حرکت کنند و در مسیر خود آب دریاها را بخار کرده به آسمان فرستند، سپس به جریانهاى منظم سرد قطبى که دائما در جهت مخالف جریان اول حرکت مى کنند دستور مى دهد بخارات حاصله را جمع آورى کرده و ابرها را تشکیل دهند.
باز به همان بادها دستور مى دهد ابرها را بر دوش خود حمل کنند و به سوى بیابانهاى مرده گسیل دارند، تا قطرات زنده کننده باران از آنها سرازیر گردد.
سپس به شرائط خاص زمین و بذرهاى گیاهانى که در آن افشانده شده فرمان پذیرش آب و نمو و رویش مى دهد، و از موجودى ظاهرا پست و بى ارزش موجوداتى زنده و بسیار متنوع و زیبا، خرم و سرسبز، مفید و پر بار به وجود مى آورد که هم دلیلى است بر قدرت او، و هم گواهى است بر حکمت او، و هم نشانه اى است از رستاخیز بزرگ! در حقیقت آیه فوق از چند جهت دعوت به توحید مى کند:
از نظر برهان نظم، و از نظر برهان حرکت که هر موجود متحرکى محرکى مى خواهد، و از نظر بیان نعمتها که از جهت فطرى انگیزه اى است براى شکر منعم.
و از جهاتى نیز دلیل بر مساله معاد است:
از نظر سیر تکاملى موجودات، و از نظر پدیدار شدن چهره حیات از زمین مرده، یعنى اى انسان صحنه معاد در فصول هر سال در برابر چشم تو و در زیر پاى تو است.
توجه به این نکته نیز لازم است که جمله” فتثیر” از ماده” اثاره” به معنى منتشر ساختن و پراکندن است، و در اینجا اشاره به تولید ابرها بر اثر وزش بادها بر صفحه اوقیانوسها مى کند، زیرا مساله حرکت ابرها در جمله بعد (فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَیِّتٍ) آمده است.
جالب اینکه در حدیثى از پیامبر اسلام (ص) چنین مى خوانیم: یکى از اصحاب عرض کرد :
یا رسول اللَّه کیف یحیى اللَّه الموتى و ما آیة ذلک فى خلقه؟:
” اى رسول خدا! چگونه پروردگار مردگان را زنده مى کند و نشانه و نمونه آن در جهان خلقت چیست”؟! پیغمبر فرمود:
اما مررت بوادى أهلک محلا ثم مررت به یهتز خضرا؟
” آیا از سرزمین قبیله ات گذر نکرده اى در حالى که خشک و مرده بوده، و سپس از آنجا عبور کنى در حالى که از خرمى و سرسبزى گویى به حرکت در آمده”؟
قلت: نعم! یا رسول اللَّه:
” گفتم آرى اى پیامبر”.
قال: فکذلک یحیى اللَّه الموتى و تلک آیته فى خلقه:
” فرمود اینگونه خداوند مردگان را زنده مى کند و این نمونه و نشانه او در آفرینش است” .
( ر. ک : تفسیر نمونه، ج 18، ص: 192 )
خداوند ارواح را به هنگام” مرگ” قبض مى کند، و ارواحى را که نمرده اند نیز به هنگام” خواب” مى گیرد، سپس ارواح کسانى را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد، و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) باز مى گرداند تا سرآمد معینى، در این امر نشانه هاى روشنى است براى کسانى که تفکر مى کنند.
از این آیه امور زیر به خوبى استفاده مى شود:
1- انسان ترکیبى است از روح و جسم، روح گوهرى است غیر مادى که ارتباط آن با جسم مایه نور و حیات آن است.
2- به هنگام مرگ خداوند این رابطه را قطع مى کند، و روح را به عالم ارواح مى برد و به هنگام خواب نیز این روح را مى گیرد، اما نه آن چنان که رابطه به کلى قطع شود، بنا بر این روح نسبت به بدن داراى سه حالت است:
ارتباط تام (حالت حیات و بیدارى) ارتباط ناقص (حالت خواب) قطع ارتباط به طور کامل (حالت مرگ).
3-” خواب” چهره ضعیفى از” مرگ” است، و” مرگ” نمونه کاملى از” خواب”!
4- خواب از دلائل استقلال و اصالت روح است، مخصوصا هنگامى که با” رؤیا” آنهم رؤیاهاى صادقه توأم باشد این معنى روشنتر مى شود.
5- بعضى از ارواح هنگامى که در عالم خواب رابطه آنها با جسم ضعیف مى شود گاه به قطع کامل این ارتباط مى انجامد به طورى که صاحبان آنها هرگز بیدار نمى شوند، و اما ارواح دیگر در حال خواب و بیدارى در نوسانند تا فرمان الهى فرا رسد.
6- توجه به این حقیقت که انسان همه شب به هنگام” خواب” در آستانه مرگ قرار مى گیرد درس عبرتى است که اگر در آن بیندیشد براى” بیدارى” او کافى است.
7- تمام این امور به دست قدرت خداوند انجام مى گیرد، و اگر در آیات دیگر سخن از قبض روح به دست” ملک الموت” و فرشتگان مرگ آمده، به عنوان این است که آنها فرمانبران حق و مجریان اوامر او هستند و تضادى میان این دو وجود ندارد.
به هر حال این که در پایان آیه م ى فرماید:” در این موضوع نشانه هاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مى کنند” منظور نشانه هایى از قدرت خداوند و مساله مبدء و معاد و ضعف و ناتوانى انسان در برابر اراده او است. ( ر. ک : تفسیر نمونه، ج 19، ص: 479 )
و یا در سوره مبارکه فاطر می فرماید :
« وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ (9) »
خداوند آن کس است که بادها را فرستاد تا ابرهایى را به حرکت در آورند، ما این ابرها را به سوى سرزمین مرده اى مى رانیم و به وسیله آن زمین را بعد از مردنش زنده مى کنیم، رستاخیز نیز همین گونه است!
نظام حساب شده اى که بر حرکت بادها، و سپس حرکت ابرها، و بعد از آن نزول قطره هاى حیاتبخش باران، و به دنبال آن زنده شدن زمینهاى مرده حاکم است، خود بهترین دلیل و خود بهترین گواه بر این حقیقت است که دست قدرت حکیمى در پشت این دستگاه قرار دارد و آن را تدبیر مى کند.
نخست به بادهاى گرم و داغ دستور مى دهد از مناطق استوایى به سوى مناطق سرد حرکت کنند و در مسیر خود آب دریاها را بخار کرده به آسمان فرستند، سپس به جریانهاى منظم سرد قطبى که دائما در جهت مخالف جریان اول حرکت مى کنند دستور مى دهد بخارات حاصله را جمع آورى کرده و ابرها را تشکیل دهند.
باز به همان بادها دستور مى دهد ابرها را بر دوش خود حمل کنند و به سوى بیابانهاى مرده گسیل دارند، تا قطرات زنده کننده باران از آنها سرازیر گردد.
سپس به شرائط خاص زمین و بذرهاى گیاهانى که در آن افشانده شده فرمان پذیرش آب و نمو و رویش مى دهد، و از موجودى ظاهرا پست و بى ارزش موجوداتى زنده و بسیار متنوع و زیبا، خرم و سرسبز، مفید و پر بار به وجود مى آورد که هم دلیلى است بر قدرت او، و هم گواهى است بر حکمت او، و هم نشانه اى است از رستاخیز بزرگ! در حقیقت آیه فوق از چند جهت دعوت به توحید مى کند:
از نظر برهان نظم، و از نظر برهان حرکت که هر موجود متحرکى محرکى مى خواهد، و از نظر بیان نعمتها که از جهت فطرى انگیزه اى است براى شکر منعم.
و از جهاتى نیز دلیل بر مساله معاد است:
از نظر سیر تکاملى موجودات، و از نظر پدیدار شدن چهره حیات از زمین مرده، یعنى اى انسان صحنه معاد در فصول هر سال در برابر چشم تو و در زیر پاى تو است.
توجه به این نکته نیز لازم است که جمله” فتثیر” از ماده” اثاره” به معنى منتشر ساختن و پراکندن است، و در اینجا اشاره به تولید ابرها بر اثر وزش بادها بر صفحه اوقیانوسها مى کند، زیرا مساله حرکت ابرها در جمله بعد (فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَیِّتٍ) آمده است.
جالب اینکه در حدیثى از پیامبر اسلام (ص) چنین مى خوانیم: یکى از اصحاب عرض کرد :
یا رسول اللَّه کیف یحیى اللَّه الموتى و ما آیة ذلک فى خلقه؟:
” اى رسول خدا! چگونه پروردگار مردگان را زنده مى کند و نشانه و نمونه آن در جهان خلقت چیست”؟! پیغمبر فرمود:
اما مررت بوادى أهلک محلا ثم مررت به یهتز خضرا؟
” آیا از سرزمین قبیله ات گذر نکرده اى در حالى که خشک و مرده بوده، و سپس از آنجا عبور کنى در حالى که از خرمى و سرسبزى گویى به حرکت در آمده”؟
قلت: نعم! یا رسول اللَّه:
” گفتم آرى اى پیامبر”.
قال: فکذلک یحیى اللَّه الموتى و تلک آیته فى خلقه:
” فرمود اینگونه خداوند مردگان را زنده مى کند و این نمونه و نشانه او در آفرینش است” .
( ر. ک : تفسیر نمونه، ج 18، ص: 192 )