خانه » همه » مذهبی » دیدگاه صحیح در رابطه قرآن و علم

دیدگاه صحیح در رابطه قرآن و علم


دیدگاه صحیح در رابطه قرآن و علم

۱۳۹۴/۱۰/۰۳


۱۵۰۱ بازدید

در مورد رابطه قرآن و علم چه دیدگاه‌هایی وجود دارد و کدام دیدگاه صحیح است؟

در این مورد برخی صاحب نظران تا آنجا پیش رفته اند که همه علوم تجربی را دینی دانسته اند و برخی به تداخل یا تعامل علم و دین معتقد شده اند.در اینجا مناسب است دیدگاه های فوق به ویژه در رابطه با قرآن و علم مورد کاوش قرار گیرد تا اشکالات دیگر دکتر سها (جداانگاری علم و دین) روشن شود.هر چند بحث ما در مورد قرآن و علوم تجربی است، اما ناچاریم بحث را به طور عام و به گونه ای که شامل همه مباحث دینی شود (رابطه علم و دین)، مطرح کنیم و مطلب را محدود به دین، یا کتاب خاص نکنیم، البته در پایان به نتیجه ای مطابق با رابطة قرآن با علم، دست پیدا خواهیم کرد.[1]در طول عصرها و قرون متمادی دانشمندان دینی و عالمان از هم جدا نبوده اند و گاه یک نفر، فیلسوف، متکلم، شاعر، ادیب، فقیه و پزشک بود، پس نتیجة عملی این شیوه، اختلاط علوم و موضوعات آنها و گاه اظهار نظر هر کدام، به جای دیگری بود.
کم کم با گذشت زمان، علوم و فلسفه از دین جدا شدند، ولی حوزه های مشترک و ویژه هر کدام معین نشد و رابطه دقیق آنها در هاله ای از ابهام قرار گرفت و این چنین بود که دانشمندان مختلف (فلاسفه، متکلمان، مفسران و دانشمندان علوم تجربی) سعی کردند مرزبندی دقیق علوم تجربی با دین را روشن کنند و در این راه، زحمات فراوانی کشیدند و نظرات گوناگونی ارائه دادند و بعضی با دلسوزی و با انگیزه نجات فلسفه، دین یا علوم تجربی وارد میدان شدند. ما به اختصار نظریات آنها را بررسی خواهیم کرد.
احتمالات در مورد رابطة علم و دین
ما از چهار نوع رابطه بین علم و دین، می توانیم سخن بگوییم:
الف. تداخل علم و دین
ب. تعارض علم و دین
ج. جدایی مطلق علم و دین
د. سازگاری علم و دین
اکنون به بررسی تفصیل نظریه های چهارگانه، در رابطة علم و دین می پردازیم.
الف. تداخل علم و دین
در این مورد چند تقریر و تصویر قابل طرح است:
اول: بعضی بر این باورند که موضوع علوم تجربی (طبیعت) بخشی از موضوع دین است، چون دین از طرف خداست و حق اظهار نظر در مورد همه چیز، حتی مسائل علوم تجربی، را دارد. پس دانشمندان علوم تجربی باید، از دین تبعیت کامل داشته باشند و موضوع تحقیق خود را از دین بگیرند و در چهارچوب آن آزمایش و پیشرفت کنند و اگر تحقیقات آنان نتایجی مخالف با دین داشت، آن را قبول نکنند؛ زیرا تجربه بشر ظنی و خطاپذیر است، به خلاف وحی الهی که خطاناپذیر است.
مثال: اگر زیست شناسان، تصمیم به تحقیق در باب انسان و مراحل تکامل او دارند، اول باید نظر دین را بررسی کنند و اگر دین به آنها گفت انسان بدون مقدمه و مراحل تکامل، خلق شده است، نباید به دنبال تحقیق تکامل انسان از حیوانات قبلی باشند، بلکه در دایره ثبات انواع (فیکسیسم) بررسی و تحقیق کنند.
این نظریه در جهان مسیحیت، در دوران قرون وسطی، خود را نشان داد و عملاً طبق آن عمل می کردند و اگر یکی از دانشمندان، بر خلاف معارف کتاب مقدس، نظریه یا تئوری یا قانون علمی ابراز می کرد، او را محاکمه می کردند و می بینیم که گالیله را به جرم این که قائل به حرکت زمین است، محاکمه کردند؛ زیرا این نظریه مخالف نصوص کتاب مقدس است.[2]در بین مسلمانان کسانی که معتقدند، همة علوم بشری از ظواهر آیات قرآن استخراج شدنی است، نظرشان در نهایت به همین مسئله می رسد؛ چون بر اساس این دیدگاه همه چیز در قرآن هست و این قرآن است که معین می کند نتیجة مسائل طبیعی باید به کجا منتهی شود.
بررسی: ما مبنای تقریر اول را در مباحث آینده رد می کنیم و اثبات می نماییم که ظواهر قرآن، اصول علوم و معارف دینی مربوط به هدایت بشر را شامل می شود. و هر چند اشاراتی به علوم طبیعی دارد، اما علوم طبیعی را با تمام جزئیاتش، بیان نمی کند و در پی بیان آن هم نیست.
از طرف دیگر، نمی توان علوم تجربی را در چهارچوب موضوعات و احکام دینی محدود و منحصر کرده وگر نه پیشرفت علوم متوقف یا کند می شود. اما در جهان مسیحیت مسأله تداخل علم و دین به تعارض علم و دین منتهی شد که در مباحث بعدی به آن خواهیم پرداخت.
دوم: دیدگاه آیت الله جوادی آملی
نه ما علم غیر اسلامی داریم و نه علم سکولار، زیرا علم عبارت است از مجموعه مسائلی است که در آن مسائل محمولات برای موضوعات ثابت می شود. این مجموعه را «علم» گویند علم مجموعه مسائلی استکه در آن محصولات برای موضوعات ثابت می شود. همه علوم چه دریاشناسی، چه صحراشناسی، چه سپهرشناسی، معلوماتی دارد و علمی دارد و عالمی.
معلومات از دریا و صحرا و زمین و اسمان مخلوقات الهی اند، ما چیزی به عنوان طبیعت نداریم، قهراً علوم طبیعی هم نخواهیم داشت، ما خلقت شناسی و مخلوق شناسی داریم. پس حوزه معلوم، حوزه دین است. علم هم گاهی با تجربه است. گاهی با تجرید، گاهی با آزمایشی و کمک گیری از حس و تجربه است، گاهی با علوم متعارفه و تجریدهای عقلی است که در فلسفه و کلام مطرح است. عقل و علم چه تجربی و چه تجریدی اش چراغ الهی است. این را «الله» داده است.
انسان در زاد روز فاقد همه علوم تجربی و تجریدی بود، فرمود: ( وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً )[3] در سوره مبارکه نحل فرمود: وقتی به دنیا آمدی چیزی نمی دانستی.
و ( عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ )[4] از یک سو ( وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ )[5]  که ابزار علم اند از سویی دیگر، این علوم را که چراغ کشف واقع است.خدا داد. پس «معلوم» مخلوق خداست. چرا معلوم شناس، مخلوق خداست. انسان هم که مخلوق خداست. ما در حوزه معلوم، علم و عالم چیزی غیر از مخلوق خدا نداریم، اگر با چراغ علم، کار خدا را کشف می کنیم، می شود علم دینی.
چرا تفسیر علم دینی است؟ برای این که در تفسیر گفته می شود. خدا چنین گفت و خدا چنین گفت. و همان معیار در دری شناسی و صحراشناسی، هواشناسی، آب شناسی علم دینی. زیرا یک دری شناس، صحراشناس، می گوید: خدا چنین کرد، صدر و ساقه این مثلث معلوم و علم و عالم را ارزیابی کنید. غیر از دین، چیز دیگری نمی یابید، علم سکولار نیست، علم ضد دین نیست بکه علم فقط «دینی» است. ما علم غیر دینی نداریم.[6]منشأ توهم تعارض علم و دین آن است که حوزه دین را به نقل محدود کرده و عقل را از چارچوب معرفتی دین خارج بدانیم. در این صورت تنها آن چه از ادله نقلی فهمیده می شود، داخل در هندسه معرفت دینی بوده و آنچه توسط عقل حسّی و تجربی یا عقل تجریدی به دست می آید معرفت علمی و فلسفی و بی ارتباط با حوزه دین محسوب می گردد… این تصور ناصواب است که مرز دین را می شکافد و عقل را از هندسه معرفت دینی جدا و آن را بیرون آن قرار می دهد و نقل را در درون آن می گذارد.[7]در نظر استاد جوادی، عقل اعم از عقل تجریدی محض [که در فلسفه و کلام (و منطق) براهین خود را نشان می دهد] بوده و عقل نیمه تجریدی (که عهده دار ریاضیات است) و عقل تجربی (استقراء) و عقل شهودی (منشأ عرفان) را نیز در بر می گیرد.[8] و طبق نظر ایشان، عقل در مقابل نقل است نه در مقابل دین (شرع). و همان خداوندی که ادله نقلی را منبع معرفت دینی قرار داده، عقل را نیز حجت شرعی و منبع شناخت دین و ره آورد آن قرار داده است. عقل اگر کشف کرد خدایی هست و اراده و علم ازلی دارد و چنین فرمود، می شود اسلام. نقل هم اگر گفت: خدای سبحان چنین فرمود، می شود اسلام. منتها همان طور که برای نصاب نقل، شرایط و موانع زیادی است، برای نصاب عقل هم همین طور است.[9] بر این اساس، در مواردی ناسازگاری مفاد یک دلیل نقلی با یک معرفت علمی یا فلسفی، باید از تعارض علم یا فلسفه و نقل سخن راند؛ نه آن که آن را شاهدی بر تعارض علم و دین قلمداد کرد.
نتیجه این که عقل در مقابل نقل و سمع است، نه در مقابل شرع، منتها عقل هم شرایط فراونی دارد تا بشود حجت. و اگر چیزی را کشف کرد، می شود اسلام.[10]از ظاهر کلام استاد جوادی به دست می آید که اگر از عقل هم استفاده نکنیم و به سراغ نقل برویم، ریشه های این علوم (علوم تجربی) در آن موجود است. ایشان می فرمایند:
نباید گمان برد که منابع نقلی دین (قرآن و روایات) هیچ سمهی در ساحت علوم ندارند. منشأ توهم فقدان ربط، آن است که در قرآن و کلام معصومان:درباره جهان و طبیعت به تفصیلی که عالمان علوم طبیعی بحث می کنند، مطالبی مشاهده نمی کنیم. این روایات از کشف ماده ای جدید یا سیاره ای جدید و یا ساز و کار گردش خون و سلسله اعصاب و امثال آن سخن نمی گویند تا با رجوع به آن ها بتوان بر دانش تجربی خود افزود. کسانی که چنین می اندیشند از این نکته غافلند که در حوزه علوم نقلی نیز چنین نیست که تفصیل مسائل نقلی به وضوح و روشنی بیان شده باشد، بلکه ادراک معارف دینی در حوزه اخلاق، اعتقادات و فقه نیز محتاج تدقیق و پی گیری عالمانه است و چنین نیست که منابع نقلی زحمات عالمان را نیز بر عهده داشته باشند… کار قرآن و روایاتی القای اصول و روشن کردن خطوط اصلی و افق هاست، بر عهده عالمان شاخه های مختلف علوم اسلامی است که در تکاپوی علمی خویش زوایای نهفتة مطلب و فروعات را از این اصول استنباط کنند.[11]طبق دیدگاه استاد جوادی، دین (قرآن و روایات) بسیاری از مسائل را به صورت قانون کلی بیان کرده و تشریع و تبیین آن را به اجتهاد کارشناسان واگذار نموده. مانند مباحث فقهی، حقوقی و … به عنوان مثال استاد مرحوم شیخ انصاری با اشاره به یک اصل «لا تنقض الیقین بالشک»[12] استصحاب را نوشت که اجتهاد پیرامون آن حداقل نیازمند پنج سال کار مستمر علمی (اعم از سطح و خارج) است.[13]از نظر استاد جوادی، اگر عالمان علوم طبیعی مانند فقها (که در روایات فقهی تأمل می کنند) در روایات و آیات کیهان شناختی و مروبط به طبیعت تأمل کنند، برکات زیادی نصیب علم تجربی خواهد شد. بنابراین سخن از نبودن موارد و منابع استخراج مطالب علمی در روایات اسلامی نیست. سخن در پیگیری نکردن عالمان است.[14]بررسی: از سخن ایشان استفاده می شود که علم زیرمجموعه عقل و عقل جزء منابع دین است پس علم و دین تداخل دارند. اما لازم به یادآوری است که ظواهر نقل (قرآن و سنت) هر چند دارای مطالب مفیدی و فراوان علمی است؛ اما این بدان معنا نیست که استخراج تمام علوم بشری (با توام فرمول ها و جزئیات آن) از ظاهر آیات و روایات به دست می آید.
البته در مطالب نقل شده از استاد «منبع دین» و «جزء دین» بودن از هم جدا نشده است چون اگر هر چیزی زیرمجموعه منبع دین یعنی عقل قرار گرفت حتماً جزئی از دین نمی شود چنان که ریاضیات از مطالب عقلی است اما جزء دین نیست.
سوم: دیدگاه دکتر گلشنی
استاد گلشنی[15] چنین می نویسد:
منشأ تعارضات به نظر من دخالت های نابه جا است که این دو طرف در کار هم کرده اند؛ البته با توجه به آن چیزی که من می بینم دو تا چیزی نیست یک چیز است، منتهی بخشی از فعالیت های علم را من دین حساب می کنم.[16]طبق نظر آقای دکتر گلشنی علم و دین نه تنها متعارض نیستند بلکه معارف دینی همان قوانین و سنن ثابتی را تبیین می کنند که علوم مختلف در جستجوی آن ها می باشند.[17]در نظر ایشان علم، وسیله ای است که انسان را به خدا نزدیک می کند و هدف اصلی علم شناخت آثار صنع خداوندی است و این، همان گونه که در ادیان توحیدی آمده خود عبادت است.[18] به عبارت دیگر طبق این سخن ایشان، فعالیت علمی یک فعالیت دینی است، با ابزارهای خودش و تلقّی کار علمی به عنوان یک کار دینی اختصاصی به اسلام نداشته بلکه هم در جهان اسلام سابقه دیرین دارد و هم در جهان مسیحیت.[19]هم چنین از نظر جناب دکتر گلشنی علم در طول دین است نه در عرض آن. ایشان در کتابش به این نکته تصریح کرده و می نویسد:
ما درباره علم و دین، معتقدیم که علم در طول دین قرار دارد نه در عرض آن.[20]به اعتقاد ایشان، دین و علم به ابعاد مختلفی از یک واقعیت اشاره دارند. علم به چگونگی می پردازد و دین به چراها؛ مثل این نقشه های مختلف یک ساختمان، نظیر سیم کشی و لوله کشی و غیره، به ابعاد مختلف آن نظر دارد.[21]بررسی: از مباحث آقای گلشنی می توان نتیجه گرفت که در نظر ایشان علم و دین یک چیز بیش تر نیست و این سخن به این معنا است که رابطة آن دو رابطه تداخل است؛ زیرا از نظر ایشان فعالیت علمی در عین حال یک فعالیت دینی نیز قلمداد می شود.
ولی در این جا هم نوعی خلط وجود دارد چرا که اگر دین تشویق به علم آموزی کرد (مثلاً پزشکی) لازم آن این نیست که آن علم حتماً جزئی از دین باشد. هر چند که به عنوان اطاعت از دین ثواب هم بر آن مترتب باشد.
ب. تعارض کامل بین علم و دین
بین احکام شرعی (در اینجا قرآن به طور خاص منظور است) و مطالب علوم تجربی، تعارض و تضادی وجود ندارد و اگر تضاد ظاهری، بین بعضی احکام شرعی و علم در ابتدا به نظر برسد با تأمل و دقت دفع و رفع می شود و در نهایت، تعارض علم و دین، به تعارض عقل و دین منجر می گردد. بنابراین این تعارض محال است.
تذکر: در مورد تعارض علم و دین (قرآن و علم) در مبحث بعدی (قطعی پنداشتن تئوری های علمی) در پاسخ ادعاهای دکتر سها، مطالب مفصلی بیان خواهد شد.
ج. جدایی مطلق علم دین
کسانی بر این باورند که دین و علم دو روش، هدف، حوزه و موضوع جدای از هم دارند، بنابراین هیچ گونه اصطکاکی با یکدیگر ندارند.
طرفداران این نظر (مانند کانت، اگزیستانسیالیست ها و طرفداران نظریة تحلیل زبانی) اگرچه هر کدام سخن خاص خود را می گویند، اما همه در یک موضوع اشتراک دارند که حوزة دین با حوزة علم، جداست و تداخل یا تعارض ندارند.
این نظریه بعد از جنجال های قرون وسطی و در اثر پیشرفت علوم تجربی، از قرن هفده میلادی به بعد، در اروپا پیدا شد و در حقیقت این، نظر پاسخی بود به تعارض علم و دین، در اواخر قرون وسطی که به ستیز عالمان دینی، با دانشمندان علوم تجربی منتهی شد.
بررسی: این دیدگاه هر چند که عموماً در غرب پذیرفته شد و مرز دین و علوم جدا شد و نوعی سکولاریسم حاکم گشت. اما این دیدگاه با قرآن سازگار نیست. دلایل این مطلب را در ادامه ذکر می کنیم.
د. توافق وسازگاری علم و دین (تعامل)
این نظریه از روح تعالیم و معارف اسلامی، استنباط می شود، شواهد زیادی از قرآن و روایات دارد و ما با چند مقدمه، به اثبات آن می پردازیم.
1. اسلام در موارد زیادی، به علم وعالمان توجه کرده و آنان را، تشویق نموده است و حتی آیات زیادی در قرآن است که مطالب علمی را بیان می کند و هر چه علوم تجربی، پیشرفت بیشتری یابد حقایق آن مطالب، بیشتر کشف می‌ شود.
پس اسلام مؤید علم قطعی (علوم تجربی همراه با دلیل عقلی) و مشوق آن می باشد و علوم قطعی هم، مؤید و شاهد اعجاز قرآن است.
2. از طرف دیگر اثبات کردیم که تداخل علوم با دین (اتحاد موضوع آنها) صحیح نیست و اینکه گفته شده ظواهر قرآن، همة علوم بشری را دربردارد، صحیح به نظر نمی رسد.
3. و نیز ثابت کردیم که تعارض علوم تجربی محض، با مطالب علمی قرآن وجود ندارد، بلکه همة موارد قابل جمع است.
نتیجه: پس علوم تجربی، با قرآن سازگاری دارد، ولی موضوعات آن تداخل ندارد و موارد تعارض که در ابتدا به نظر می رسد به راحتی قابل رفع است.
شواهد و دلایل سازگاری علم و دین
1. برهان
حصر این چهار حالت عقلی است؛ پس وقتی ما تداخل و جدایی مطلق و تعارض را باطل کردیم، خود به خود طریق چهارم، برای رابطة علم و دین باقی می ماند.[22]
2. قرآن به علم اهمیت می دهد و آن را تشویق می کند[23] و از طرف دیگر، در بعضی روایات، علم تجربی را در عرض علم دین، قرار می دهند.
چنانکه از پیامبر(ص) نقل می کنند که فرمود: العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان. «دو نوع علم وجود دارد، معرفت دین ها و معرفت بدنها».[24]یا اینکه در روایات دیگری علم فقه را از طب و نحو و نجوم جدا می کند.[25]از این تقسیم علوم، استفاده می شود که فی الجمله قلمرو علم تجربی، از علوم دینی جداست، ولی در عین حال، اسلام هر دو را تشویق می کند؛ پس علم و دین با هم سازگارند.
3. مثال ها و مطالب علمی قرآن، در مورد ستارگان، زمین، گیاهان[26] و … که با جدیدترین نظریات اثبات شدة علمی هماهنگ است، به ما می فهماند که علم و دین با هم، سازگارند و تعارضی ندارند (به خلاف بعضی کتاب های مقدس تحریف شده، در ادیان دیگر که با اثبات هر نظریة علمی، یک قدم عقب نشینی می کنند).
پنجم: نبودن علوم تجربی در قرآن نشانه نقص آن
در اینجا لازم است اولاً بیان شود که قلمرو قرآن و علوم چیست (حداقلی ـ حداکثری ـ متوسط) و در نتیجه معلوم گردد که قرآن کریم بیش از 2000 آیه اشاره به علوم مختلف دارد و ثانیاً روشن شود که با توجه به هدف قرآن (هدایت) لازم نیست جزئیات همه علوم در قرآن باشد و نبودن آنها موجب نقص قرآن نیست چون خدای حکیم با توجه به هدف نزول قرآن (هدی للناس) محتوای آن را تنظیم و نازل کرده است. پس عدم وجود جزئیات علوم مستلزم بشری بودن قرآن و غیرالهی بودن آن نیست بلکه نشانه نزول حکیمانه از طرف خدای حکیم است.

پی نوشت ها:
[1]. البته این بحث گسترده ای است و می تواند موضوع یک کتاب قرار گیرد، ما به اختصار به آن می پردازیم.
[2]. علم و دین، عباسعلی سرفرازی، ص 17 به بعد.
[3]. نحل/ 78.
[4]. علق/ 3.
[5]. نحل/ 78.
[6]. ر.ک: خطبه های نماز جمعه (16/5/1388ش)، آیت الله جوادی آملی، در سایت های مربوط موجود است.
[7]. منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، عبدالله جوادی آملی، ص 109.
[8]. ر.ک: همان، ص 25.
[9]. ر.ک: همان، ص 84 و فلسفه چیست؟، مبحثی به مناسبت روز جهانی فلسفه، عبدالله جوادی آملی، نشریه کیهان، (15/9/1384).
[10]. فلسفه چیست؟، مبحثی به مناسبت روز جهانی فلسفه، عبدالله جوادی آملی، نشریه کیهان، (15/9/84).
[11]. منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 148 و 149.
[12]. بحارالانوار، ج 2 ، ص 274.
[13]. ر.ک: شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، ص 151.
[14]. ر.ک: منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 149.
[15]. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، استاد فیزیک دانشگاه صنعتی شریف، برنده جایزة بزرگ تمپلتون در زمینه علم و دین، رئیس سابق پژوهشگاه علوم انسانی و ارتباطات فرهنگی و رئیش گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف.
[16]. ر.ک: منظومه نوین معرفتی و گفتگوی جدی علم و دین (گفتگو با مهدی گلشنی) نظریه انتخاب، 19و21/8/1379.
[17]. نامه علم و دین، ش 1.
[18]. ر.ک: علم و دین در آستانه قرن بیست و یکم، مهدی گلشنی، ص 42.
[19]. ر.ک: علم و دین در آستانه قرن بیست و یکم، مهدی گلشنی، ص 42.
[20]. ر.ک: از علم سکولار تا علم دینی، مهدی گلشنی، ص 3.
[21]. ر.ک: علم و دین در آستانه قرن بیست و یکم، مهدی گلشنی، ص 42.
[22]. این همان دلیل دوران و تردید یا سبر و تقسیم است که در منطق آورده شده است.
[23]. در قرآن بیش از 700 بار ماده حلم به کار رفته و مکرر از عالمان و علم تجلیل شده است. مثل: (هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ)، (زمر/ 9) و (یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ  وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ)، (مجادله/ 11).
[24]. میزان الحکمه، ج 6، ص 57، حدیث 13823 (چاپ دفتر تبلیغات اسلامی).
[25]. همان منبع، حدیث 13822.
[26]. مثال های این موارد در فصول آینده خواهد آمد.

ممکن است این مطلب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد