خانه » همه » مذهبی » دین واحد جهانی راهکار استعمار برای تضعیف معنویت است

دین واحد جهانی راهکار استعمار برای تضعیف معنویت است


دین واحد جهانی راهکار استعمار برای تضعیف معنویت است

۱۳۹۲/۰۳/۱۰


۱۵۹ بازدید

دین واحد جهانی در آینده ای نه چندان دور اگرچه توجه به دین در جوامع بشری را بیش از پیش می کند اما کارآیی آن در رشد و تعالی بشر و مبارزه با موانع زندگی همچون حاکمیت سلطه را کاهش می دهد.

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - دین واحد جهانی راهکار استعمار برای تضعیف معنویت است

دین واحد جهانی در آینده ای نه چندان دور اگرچه توجه به دین در جوامع بشری را بیش از پیش می کند اما کارآیی آن در رشد و تعالی بشر و مبارزه با موانع زندگی همچون حاکمیت سلطه را کاهش می دهد.

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - دین واحد جهانی راهکار استعمار برای تضعیف معنویت است

روشن است که هدف اصلی استکبار جهانی تسلط بر کل دنیا است و این موضوع را با عناوین مختلفی همچون “جهانی سازی” و “نظم نوین جهانی” می شناسیم. چهره واقعی این زیاده طلبی به طور مشهود در جریان دو جنگ جهانی اول و دوم خود را نشان داد. بد نیست بدانید که بزرگترین کشتار کل تاریخ بشریت برخلاف تصور عمومی ما نه در زمان حمله مغول ها و نه در زمان لشگرکشی اسکندر مقدونی اتفاق نیفتاده است. بلکه در طول وقوع جنگ جهانی اول و دوم که مجموعا 10 سال به طول انجامید، تنها (نود میلیون) انسان کشته شده اند. در این راستا گفت و گویی را با حجت الاسلام حسین عرب، پژوهشگر موسسه بهداشت معنوی برای شناخت و درک صحیح چگونگی نظام سلطه برای اعمال مدیریت در عرصه دین و معنویت داشته ایم، که مشروح آن را می خوانید.

تسلط استکبار بر دنیا با چه روش هایی انجام می شود؟

مستکبرین به دنبال اجرای شیوه جدیدتری برای تسلط بر دنیا برآمدند که اولا بسیار غیرمحسوس و ثانیا کم هزینه و پایدارتر باشد. نقطه شروع این نقشه را می توان به تاسیس سازمان ملل و ساختار بیمار آن برگرداند. پس از گذاردن موفق سنگ بنای شیوه جدید، انجام مراحل بعدی یعنی نهادسازی های مختلف برای مدیریت کلیه شئون مردم دنیا آغاز گردید. در این مرحله شاهد شکل گیری نهادهایی به ظاهر بین المللی ولی در باطن تحت لوای مدیریت صهیونیست ها بوده ایم. تاسیس سازمان هایی همچون بهداشت جهانی، اقتصاد جهانی، شورای امنیت، حقوق بشر جهانی و … را می توان نمونه ای از این نهادسازی ها دانست که امروز به طور واضح تبدیل به ابزاری برای گسترش هر چه بیشتر سلطه مستکبرین و اهرم فشاری برای ملت های انقلابی همچون مردم ایران گردیده است.

کدام مقوله برای نظام سلطه جهانی مهم تر و حیاتی تر است؟

یکی از مقولاتی که به دلایل متعدد مدیریت آن برای نظام سلطه بسیار حیاتی است، مساله دین و معنویت است. البته شاید در ابتدا اهمیت این مساله برای آنان چندان روشن نبود ولی می توان گفت دلایلی که در ادامه به آن ها اشاره می شود، درجه ضرورت مدیریت این مساله را برای آنان دوچندان نمود:

1- نقش اساسی معنویت برای ایجاد تغییرات. معنویت جزء عمیق ترین لایه های وجودی انسان است که در صورت تغییر سایر ابعاد و شئون زندگی بشر را نیز تحت تاثیر خود قرار می دهد.

2- موج افسار گسیخته روی آوردن مردم سراسر دنیا به مکاتب معنوی مختلف در دهه های گذشته. طبق آمار برخی مراکز تحقیقاتی در دنیا امروزه نزدیک به ده هزار جنبش معنوی نوظهور در دنیا داریم که شیب نمودار رشد آن در چند دهه اخیر بسیار زیادتر شده است. بحث از علل پیدایش و گرایش مردم به سمت این جبش ها در جای خود قابل تامل است. منتهی یکی از علل عمده که اکثر پژوهشگران این حوزه به آن اشاره نموده اند عامل سرخوردگی بشر از مدل نامناسب زندگی مادی و بی جواب ماندن نیازهای فطری بشر در رابطه با رشد معنوی است. این سرخوردگی ممکن است در مراحل بالاتر موجب پیدایش شورش و شاید جنبش هایی هدفمند علیه نظام سلطه شود، چرا که عامل اصلی و پشتیبان فکری سبک زندگی غربی و تمام بحران های حاصل از آن، کسی جز سردمداران نظام سلطه کنونی نیستند.

3 مشروعیت بخشی به نظام سلطه. سومین عامل محرک برای مستکبرین جهانی برای ورود به مساله مدیریت معنویت در دنیا می تواند، نقش ویژه این موضوع در مشروعیت بخشی برای بقای نظام سلطه باشد. چرا که اگر آنان به صورت پیش دستانه اقدام به این امر نمایند می توانند علاوه بر جلوگیری از شورش بشریت بر علیه نظام ناعادلانه کنونی، در جریان فرآیند مدیریت معنویت در دنیا، آموزه های به ظاهر معنوی هماهنگ با نظام استکباری را برجسته نموده و به وسیله آن چند صباحی دیگر حکمرانیشان بر عالم را ادامه دهند.

چرا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران باعث شد مستکبران حرکت دین ستیزانه خود را سرعت ببخشند؟

با نگاهی عمیق به مبانی انقلاب اسلامی ایران می توان گفت: شکل گیری این انقلاب مبتنی بر بازخوانی آموزه های ناب معنوی مکتب تشیع و اجرای آنان توسط امام خمینی (ره) بود؛ و به یک معنا می توان گفت انقلاب اسلامی ایران یکی از تاثیرگذارترین جنبش های معنوی نوظهور در دوران معاصر جهان است. یکی از شاخصه های این انقلاب که نگاه خصم آلود مستکبرین را به سمت خود جلب نمود شعار استکبارستیزی آن بود، و همین موضوع باعث شد که سلطه طلبان نهادسازی برای مدیریت مساله دین و معنویت را سرعت بیشتری ببخشند.

چگونه ممکن است مقوله دین را در قالب ساختاری به ظاهر جهانی مدیریت کرد؟ زیرا علی القاعده اولین قدم در این راستا باید یکپارچه سازی ادیان و مکاتب معنوی دنیا باشد، که عملا امری محال است.

نظام استکباری متوجه این مساله بوده و به همین خاطر استراتژی های مختلفی را در این راستا در دستور کار خود قرار داده است که از شواهد و قرائن مختلف می توان به آن پی برد.

در تمامی ادیان اصیل و حتی مکاتب شبه دینی سه عنصر اخلاق، اعتقادات، احکام (شرایع دینی) را می توان یافت. روشن است که برای رسیدن به هدف مورد نظر یعنی طرح مساله دین واحد جهانی، تاکید بر عناصر اعتقادی و یکپارچه سازی در این حوزه تقریبا امری غیرممکن است چرا که عمدتا هر مکتبی اندیشه خود را حق می داند و مابقی را باطل. با کمی تامل می توان دریافت که تقریبا مانع مشابهی نیز در حوزه شرایع دینی وجود دارد.

بنابراین بهترین جنبه ادیان که احتمال ایجاد یک شبه هارمونی در آن قوت بیشتری دارد، محدوده آموزه های اخلاقی ادیان و مکاتب معنوی است. پس باید توجه به این بعد را در افکار عمومی دنیا، خصوصا معتقدین به آن مکتب برجسته نمود. چراکه اکثر آموزه های اخلاقی، عناصری کیفی بوده و هنگامی که بدون در نظر گرفتن مبانی اعتقادی آن مکتب برجسته شوند، به راحتی با کمی تحریف و برداشت متفاوت می توان التقاط در آن ایجاد کرد و به ظاهر یکپارچه سازی و یکسان بودن آنان را در مکاتب مختلف ادعا نمود.

بنابراین به طور خلاصه می توان گفت، خمیر مایه دین واحد جهانی، آمیزه ای از آموزه های اخلاقی التقاطی ادیان و مکاتب مختلف خواهد بود، که در قالب اساسنامه ای اخلاقی به تصویب خواهد رسید. این اساسنامه پس از تصویب در نهادهای بین المللی و مورد پذیرش واقع شدن آن توسط پیروان ادیان مختلف، تاثیر خود را به مرور بر حوزه های اعتقادی و شریعتی نیز می گذارد. بدین ترتیب عملا در آینده ای نه چندان دور، اگرچه شاهد توجه بیش از پیش به مقوله دین در صحنه مجامع بشری خواهیم بود، ولی دین کارآیی لازم یعنی رشد و تعالی بشری و مبارزه آن با موانع بزرگ در این مسیر همچون حاکمیت سلطه بر عالم را از آن نمی توان انتظار داشت.

نظام سلطه برای ایجاد تحریف در آموزه های معنوی ادیان مختلف، چه می کند؟

استحاله آموزه های معنوی مکاتب؛ حوزه آموزه های اخلاقی و معنوی ادیان هنگامی که بدون توجه به مبانی اعتقادی به آنان پرداخته شود، زمینه تحریف و التقاط در آن بسیار بالاست. همچنان که در اکثر جنبش های عرفانی منحرف این مساله را می توان مشاهده نمود: که معارف بلند عرفانی و معنوی، بدون آن که با میزان آموزه های اعتقادی صحیح حدودشان مشخص شود، نه تنها باعث رشد بنیادین در پیروان آن جنبش نخواهد شد، بلکه موجبات انحراف اساسی آنان را نیز فراهم می کند.

برای ایجاد تحریف در آموزه های معنوی ادیان مختلف، مجریان این ماموریت باید تسلطی کامل بر حوزه های مختلف ادیان داشته باشند، تا بتوانند در وهله عملیاتی نمودن پروژه دین واحد جهانی با پیروان و رهبران ادیان مختلف تعامل نموده و به ظاهر هارمونی میان ادیان مختلف را ایجاد نمایند. منتهی همانگونه که قبلا بیان شد اولویت اصلی در ایجاد این هماهنگی باید در برجسته سازی آموزه های معنوی هماهنگ با اهداف نظام سلطه باشد.

از بین مکاتب دینی مطرح در دنیا، کدام مکاتب ظرفیت بالایی برای استحاله معنوی دارند؟

از مکاتب دینی مطرح در دنیا که آموزه های معنوی آنان ظرفیت بالایی در جهت مذکور دارد، مکتب هندوئیسم و بودیسم از این قدرت برخوردارند. بررسی ابعاد مختلف هماهنگی این مکاتب با نظام سلطه بحث مشروحی را می طلبد، ولی به عنوان نمونه می توان به وجود آموزه تناسخ در این دو مکتب اشاره نمود که ارتباط مستقیمی با سلطه پذیر شدن جامعه معتقد به این اصل دارد. همچنان که نمونه بارزی از این سلطه پذیری را در کشور هندوستان در موارد متعددی همچون تسلط چند صد ساله استعمار بر این کشور و نظام طبقاتی کاستی موجود در آن می توان پیدا نمود.

مستکبرین نیز به خوبی به این ظرفیت پی برده و مشغول بهره برداری از آن هستند. چنان که در فضاسازی رسانه ای دنیا می بینیم که رهبران معنوی منتسب به این دو مکتب همچون دالایی لاما و راوی شانکار به عنوان رهبرانی فراملیتی مطرح می شوند و حضور پررنگ آنان در نشست های بین المللی که بعضا با حمایت مستقیم صهیونیسم برگزار می شود، جزء لاینفک این برنامه ها محسوب می شود.

البته این ظرفیت سنجی و استفاده از آن محصور به چند دهه گذشته نیست و شاید بتوان سرآغاز آن را به برگزاری پارلمان ادیان سال 1898 در آمریکا برگرداند که نقطه شروع رسمی حضور رهبران هندویی همچون ویوکاناندا، راما کریشنا، ماهاریشی ماهش و… در مهد تمدن غرب یعنی آمریکا شد. به گونه ای که امروزه اصطلاح “شرقی سازی غرب” را از زبان پژوهشگران حوزه دین پژوهی دنیا می توان شنید.

در کنار همه این توجهات، برجسته سازی و ترویج آموزه های شرک آلود مکاتب شرقی در فیلم های هالیوودی در سال های اخیر، نشانی دیگر بر اهمیت استراتژیک ترویج این آموزه ها برای نظام سلطه می باشد. همچنان که فراگیر شدن این آموزه ها از طریق جنبش های گیاه خواری و یوگا و در قالب هایی همچون ورزش و با شعارهای سلامت تن و روان، هشداری است نسبت به رسوب و التقاط این اندیشه ها و نزدیک شدن به دگرگونی معنویت سایر ادیان در راستای پذیرش ساختار نظام سلطه.

منبع: خبرگزاری شبستان

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد