پاسخ اجمالی:اسلام، دین مساوات است و مرد و زن بودن در این دین هیچ امتیازى نیست. لکن در امر نصف بودن دیه، مصلحتى وجود دارد. چنان که احکام دیگرى در اسلام وجود دارد که بهدلیل مصالحى که در آنها وجود دارد، بهنفع زنان وضع شده است، از جمله اینکه اگر شخص مسلمانى مرتد شود (مرتد فطرى) چنانچه مرد باشد حتى اگر توبه هم کند، بهنظر بسیارى از فقها به مرگ محکوم مى شود، ولى اگر زن باشد در صورتى که توبه کند، آزاد شده و به زندگى عادى خود برمى گردد. یا در علل فسخ نکاح، اگر مردى بعد از عقد نکاح، دیوانه شد، زن حق دارد نکاح را فسخ کند در صورتى که اگر همین اتفاق براى زن بیفتد، مرد حق فسخ ندارد.پاسخ تفصیلی:
مناسب است ابتدا به طور اجمالی نظر اسلام در خصوص زنان را که در قرآن ظاهر شده بیان کنیم، آن گاه به سوال شما بپردازیم:
بر اساس آیات قرآن خداوند انسان را آفرید تا خلیفه و نمایانگر جمال و جلال او باشد. روشن است که انسان اعم از زن و مرد است: «انی جاعل فی الارض خلیفه؛ (1) می خواهم در زمین جانشینی را بیافرینم. » خلیفه نه فقط مردها بلکه اعم از زن و مرد است. به همین جهت گرچه حضرت آدم (ع) به عنوان واسطه و پیامبر، وحی را دریافت می داشت، ولی مخاطب وحی آدم و حوا و نسل آن دو بودند. هر دو در بهشت ساکن شدند و از خوردن شجره منع شدند. شیطان دشمن هر دو معرفی شد . شیطان هر دو را فریب داد. هر دو از آن درخت خوردند و هر دو از بهشت اخراج گردیدند و به سکونت در دنیا محکوم شدند :
« اسکن انت و زوجک الجنه و کلا منها رغدا حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه؛ (2)ای آدم، تو و همسرت در بهشت ساکن شوید. از هر آنچه میخواهید، از میوه های آن بخورید، ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ظالمان خواهید شد؛ پس شیطان آن دو را به لغزش وا داشت و از جایی که در آن بودند، خارج ساخت ».
«ان هذا عدو لک و لزوجک فلا یخرجنکما من الجنه؛(3) شیطان دشمن تو و همسر توست. پس [آگاه باشید] شما را از بهشت بیرون نسازد ».
«فوسوس لهما الشیطان ؛(4) پس شیطان برای آن دو وسوسه نمود».
در تمام این آیات مخاطب خداوند زن و مرد هستند، در حالی که در تعلیمات یهودی در تورات به صراحت آمده زن هدف شیطان در فریب قرار گرفته و سپس شیطان به وسیله زن، مرد را فریب می دهد، یعنی زن است که حربه شیطان برای فریب مردان قرار می گیرد.
در حالی که در آیات بالا مشاهده می کنید ،سخن از آدم و حوا است، بدون هیچ تفاوتی؛ بعد هم شیطان دشمن بنی آدم، اعم از زن و مرد معرفی گردید. حکم اخراج برای همه صادر شد و اعلام گردید همه کسانی که تابع پیامبران شوند، دوباره به بهشت و لقای خدا و مقامات بالای انسانی از جمله مقام خلافت نایل می شوند. این امر هیچ اختصاصی به مردها ندارد.
در قرآن همان گونه که مردانی را به عنوان الگوی انسانی معرفی کرده، زنانی نیز به عنوان الگوی انسانی (زن و مرد هر دو) معرفی شده اند:«ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرأة فرعون. . . و مریم ابنت عمران (5)؛ خداوند برای مومنان همسر فرعون را مثل زد. . . . و مریم دختر عمران ».
در مواردی قرآن اصرار دارد به نوعی عمدا نام زنان را در کنار مردان بیاورد تا شائبه هرگونه تردید در نابرابری زنان با مردان در رسیدن به درجات کمال و تعالی معنوی را برطرف نماید، مانند این آیات :
«و من یعمل من الصالحات من ذکر أو أنثى و هو مؤمن فأولئک یدخلون الجنّة؛(6) هر کس عمل صالح انجام دهد، از مرد و زن و مؤمن باشد، داخل بهشت مىشود. »
«من عمل صالحاً مِن ذکر و أنثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة؛(7) هر مؤمنى که عمل صالح انجام دهد، از مرد و زن، وارد بهشت مى شود».
اما در این میان از همه رساتر آیه 35سوره احزاب است:
«ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابران و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیراً و الذاکراتِ اعدّالله لهم مغفرة و اجراً عظیماً؛
مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مىکنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است».
با توجه به این آیات به خوبی روشن می شود که از دیدگاه قرآن که محور و معیار اصلی در معارف اسلامی است، زن و مرد هر دو در انسانیت و ظرفیت کمال و هدف غایی آفرینش یکسان بوده، زن از لحاظ مقام انسانی هیچ نقصانی نسبت به مرد نداشته در کمالات انسانی تفاوتی بین آن ها مطرح نشده است .
اما در عین حال این واقعیت هم قابل انکار نیست که زن و مرد از لحاظ ساختار جسمی و روحی و توانمندی های فردی ، شرایطی متفاوت داشته ،دارای امتیازات و نقصان هایی در برابر هم هستند ؛ دین اسلام بر اساس تفاوت ها و اختلافات طبیعی جسمی و روحی وظایف و مسئولیت های متفاوتی را برای زنان و مردان در نظر گرفته است .
نتیجه تفاوت مسئولیت ها به تفاوت هایی در نیازمندی ها هم منتهی شده است که در جمع بندی همه این موارد می توان به روشنی راز تفاوت های موجود در برخی حقوق و منافع و مسئولیت ها را که برای زنان و مردان ترسیم شده دریافت .
ما هیچ گاه ادعا نمی کنیم که می توان هر آنچه در منابع دینی به عنوان دستور عمل و قانون بیان شده، با این تحلیل ها و جمع بندی های عقلانی توجیه و تفسیر نمود، زیرا علت العلل همه دستورات خداوند در آزمودن بندگان به تکالیف و دستوراتی است که ممکن است حقیقتی جز تجلی میزان تسلیم بندگان در برابر دستورات چیز دیگری مبنای شکل گیری این قانون نباشد ، اما از آن جا که همه دستورات الهی را ناشی از حکمت الهی می دانیم، به روشنی زمینه های حکیمانه بودن این قوانین را نیز در می یابیم .
دین اسلام به روشنی برابری زنان و مردان را به نمایش می گذارد و سهم آن ها از کمالات انسانی را به خوبی برابر بیان می کند . در آیات متعدد در قابلیت رشد و تعالی و تکامل و رسیدن به سعادت ابدی تفاوتی بین زنان و مردان قایل نمی شود ، اما تساوی و برابری در حقوق انسانی به معنی تشابه و همسانی همه حقوق و مسئولیت ها و قابلیت های اجتماعی نیست . بین تشابه و یکسان بودن، با برابری و مساوات تفاوت وجود دارد. همان گونه مسئولیت ها و تکلیف و کار کردهای زن و مرد در خانواده و جامعه و… مشابه هم نیست، حقوق آن ها نیز مشابه نیست، اما مساوات و برابری باید باشد، به این معنا که با توجه به مسئولیت و تکلیف و کارکرد، حق مساوی باید به هر یک داده شود.
اتفاقا در وضعیتی که شرایط و توانایی های دو جنس متفاوت و ناهمگون است ، اعطای مسئولیت های مساوی و توقع تکالیف برابر ظلمی آشکار به هر دو طرف است که اسلام هیچ گاه چنین ظلمی را به زنان و مردان روا نداشته است .اسلام در موارد بسیاری تکالیف سخت و دشواری را بر دوش مردان گذاشته که زنان را از آن معاف داشته است .
تکلیف تهیه نیازهای زندگی خانواده در حد متعارف و کافی ، تکلیف جهاد و فداکردن جان در موقع لزوم از جمله اموری هستند که به اقتضای توانایی های جسمی و روحی مرد بر عهده او قرار گرفته اند .
مسئولیت هایی که در صورت قرار گرفتن این بار بر عهده زنان یا به درستی محقق نمی شدند و یا سخت ترین فشارها و آسیب ها را بر زنان وارد می ساختند ؛ در عین حال مسئولیت اداره کامل و همه جانبه خانواده و زمینه سازی رشد و پیشرفت افراد خانواده مسئولیت سنگینی است که به واسطه توانایی های ویژه زنان بر عهده آنان نهاده شده است .
نتیجه تفاوت مسئولیت و کارایی ها آن شده که مزایا و منافع متفاوتی برای زنان و مردان تصویر شود و در قوانین دینی وضعیتی متفاوت برای آنان رقم بخورد ؛ که به برخی از این موارد اشاره خواهیم نمود .
اما در خصوص تفاوت دیه زن و مرد به نظر می رسد اگر در فلسفه دیه دقت شود، معلوم خواهد شد که تفاوت دیه زن و مرد هرگز سبب تفاوت ارزشی نیست. زیرا دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوی مقتول نیست، بلکه مربوط به مرتبه بدن انسان است. دیه یک انسان بی سواد با دیه یک انسان عالم یک اندازه است. همین طور دیه یک مرد با تقوا، با دیه یک مرد بی تقوا. بنابر این جهات معنوی از قبیل علم، تقوا و سیادت تأثیری در مقدار و کم و زیادی دیه ندارد.
پس دیه مربوط به مرتبه بدن و جسم انسان است. اما در مورد اصل این تفاوت در قرآن آیه ای صریح وجود ندارد و این امر از منابع روایی و از سنت اسلامی به دست آمده است .
امام صادق(ع) فرمود: «دیة المرأة نصف دیة الرجل؛(8) دیه زن نصف دیه مرد است».
در روایات اهل سنت نیز آمده : «دیة المرأة علی النصف من دیة الرجل؛(9) دیه زن نصف مقدار دیه مرد است.
اما دلیل تفاوت چیست ؟
با توضیحی که در قبل داده شد روشن می شود که بر اساس تفاوت در توانمندی ها، وظائف مرد به گونه ای جدا از وظائف زن می باشد . یعنی کارایی اجتماعی او بیش تر از کارایی اجتماعی زن می باشد، نه ارزش انسانی، در واقع . مرد با ویژگی های خاص خود انسان کاملی است . زن نیز با ویژگی هایش انسانی کامل است.
اما از آن جا که دیه، بهای ارزش اقتصادی و نقش اقتصادی مقتول است. اگر مقتول مرد باشد، دیه او بیش تر است، چرا که تامین هزینه های زندگی وظیفه مرد است. به همین دلیل در اثر قتل، فقدان او بر زن و فرزندانش تاثیر بیش تر خواهد داشت.اما اگر مقتول زن باشد، دیه او کم تر است. چون شرعا نفقه ای بر عهده اش گذاشته نشده ، نقش کم تری به لحاظ اقتصادی دارد .
این تفاوت است، نه تبعیض. بین تفاوت و تبعیض بسیار فرق است. کارگری که از توان کاری بیش تری بهره مند است، تفاوت دارد با کارگری که ضعیف است و توانایی کارهای سنگین را ندارد. مزد آنان فرق می کند. اگر کارفرما یک کارگر قوی و یک کارگر ناتوان را به طور مساوی مزد بدهد، به حق کارگر قوی ظلم کرده و این کار بی عدالتی فاحش است. اگر خداوند دیه مرد و زن را به طور مساوی قرار می داد، با عدالت سازگار نبود.
در واقع با فقدان یک مرد معمولا علاوه بر جنبه های عاطفی از دست رفتن او فشارهای سنگین اقتصادی نیز بر خانواده اش بار می شود که خود مشکلات و تبعات منفی بسیاری را در پی دارد ، در حالی که با مرگ یک زن معمولا چنین فشارهای اقتصادی به خانوداه تحمیل نمی شود و سیستم اقتصادی خانواده به شکل طبیعی در جریان خواهد بود .
البته در وضع این قوانین همواره وضعیت غالب و حداکثری مورد ملاحظه قرار می گیرد . هر چند ممکن است در مواردی زنان سرپرست خانوار بوده یا تاثیرگذاری اقتصادی بیش تری نسبت به مردان خانواده داشته باشند ، اما از آن جا که به شکل طبیعی نسبت بهره مندی خانواده در حال یا آینده از تلاش های اقتصادی مردان بیش تر از زنان است ، این نسبت به شکل مذکور برقرار شده است .
البته در دیه زن و مرد تفاوت در صورتی اعمال می شود که میزان جرم از مقیاس ثلث یک دیه کامل بالاتر برود ، اما در جراحت ها و صدمات جسمی که بر زن وارد می آید، اگر صدمه در حد ثلث دیه کامل باشد، دیه این نوع صدمات بین زن و مرد مساوی خواهد بود .یعنی اگر فردی یک انگشت زنی را قطع کند، همان مقدار دیه باید بپردازد که اگر یک انگشت مرد را قطع کند .(10)
پی نوشت ها:
1. بقره(2)آیه 30.
2. همان، آیه 35-36.
3. طه(20)آیه 117.
4. اعراف(7)آیه 19-25.
5. تحریم(66)آیه 11-112.
6. نساء (4) آیه 124.
7. غافر (40) آیه 40.
8. وسائل الشیعه، ج 19، ص 151. نشر دارلاحیا التراث العربی، بیروت، بی تا.
9. کنز العمال، ج 15، ص 57. نشر دارالاحیا التراث العربی، بیروت، بی تا .
10 توضیح المسائل مراجع ،ص 826 ، دفتر انتشارات اسلامی ، قم ، 1386 ش .
مناسب است ابتدا به طور اجمالی نظر اسلام در خصوص زنان را که در قرآن ظاهر شده بیان کنیم، آن گاه به سوال شما بپردازیم:
بر اساس آیات قرآن خداوند انسان را آفرید تا خلیفه و نمایانگر جمال و جلال او باشد. روشن است که انسان اعم از زن و مرد است: «انی جاعل فی الارض خلیفه؛ (1) می خواهم در زمین جانشینی را بیافرینم. » خلیفه نه فقط مردها بلکه اعم از زن و مرد است. به همین جهت گرچه حضرت آدم (ع) به عنوان واسطه و پیامبر، وحی را دریافت می داشت، ولی مخاطب وحی آدم و حوا و نسل آن دو بودند. هر دو در بهشت ساکن شدند و از خوردن شجره منع شدند. شیطان دشمن هر دو معرفی شد . شیطان هر دو را فریب داد. هر دو از آن درخت خوردند و هر دو از بهشت اخراج گردیدند و به سکونت در دنیا محکوم شدند :
« اسکن انت و زوجک الجنه و کلا منها رغدا حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه؛ (2)ای آدم، تو و همسرت در بهشت ساکن شوید. از هر آنچه میخواهید، از میوه های آن بخورید، ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ظالمان خواهید شد؛ پس شیطان آن دو را به لغزش وا داشت و از جایی که در آن بودند، خارج ساخت ».
«ان هذا عدو لک و لزوجک فلا یخرجنکما من الجنه؛(3) شیطان دشمن تو و همسر توست. پس [آگاه باشید] شما را از بهشت بیرون نسازد ».
«فوسوس لهما الشیطان ؛(4) پس شیطان برای آن دو وسوسه نمود».
در تمام این آیات مخاطب خداوند زن و مرد هستند، در حالی که در تعلیمات یهودی در تورات به صراحت آمده زن هدف شیطان در فریب قرار گرفته و سپس شیطان به وسیله زن، مرد را فریب می دهد، یعنی زن است که حربه شیطان برای فریب مردان قرار می گیرد.
در حالی که در آیات بالا مشاهده می کنید ،سخن از آدم و حوا است، بدون هیچ تفاوتی؛ بعد هم شیطان دشمن بنی آدم، اعم از زن و مرد معرفی گردید. حکم اخراج برای همه صادر شد و اعلام گردید همه کسانی که تابع پیامبران شوند، دوباره به بهشت و لقای خدا و مقامات بالای انسانی از جمله مقام خلافت نایل می شوند. این امر هیچ اختصاصی به مردها ندارد.
در قرآن همان گونه که مردانی را به عنوان الگوی انسانی معرفی کرده، زنانی نیز به عنوان الگوی انسانی (زن و مرد هر دو) معرفی شده اند:«ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرأة فرعون. . . و مریم ابنت عمران (5)؛ خداوند برای مومنان همسر فرعون را مثل زد. . . . و مریم دختر عمران ».
در مواردی قرآن اصرار دارد به نوعی عمدا نام زنان را در کنار مردان بیاورد تا شائبه هرگونه تردید در نابرابری زنان با مردان در رسیدن به درجات کمال و تعالی معنوی را برطرف نماید، مانند این آیات :
«و من یعمل من الصالحات من ذکر أو أنثى و هو مؤمن فأولئک یدخلون الجنّة؛(6) هر کس عمل صالح انجام دهد، از مرد و زن و مؤمن باشد، داخل بهشت مىشود. »
«من عمل صالحاً مِن ذکر و أنثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنّة؛(7) هر مؤمنى که عمل صالح انجام دهد، از مرد و زن، وارد بهشت مى شود».
اما در این میان از همه رساتر آیه 35سوره احزاب است:
«ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابران و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیراً و الذاکراتِ اعدّالله لهم مغفرة و اجراً عظیماً؛
مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مىکنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است».
با توجه به این آیات به خوبی روشن می شود که از دیدگاه قرآن که محور و معیار اصلی در معارف اسلامی است، زن و مرد هر دو در انسانیت و ظرفیت کمال و هدف غایی آفرینش یکسان بوده، زن از لحاظ مقام انسانی هیچ نقصانی نسبت به مرد نداشته در کمالات انسانی تفاوتی بین آن ها مطرح نشده است .
اما در عین حال این واقعیت هم قابل انکار نیست که زن و مرد از لحاظ ساختار جسمی و روحی و توانمندی های فردی ، شرایطی متفاوت داشته ،دارای امتیازات و نقصان هایی در برابر هم هستند ؛ دین اسلام بر اساس تفاوت ها و اختلافات طبیعی جسمی و روحی وظایف و مسئولیت های متفاوتی را برای زنان و مردان در نظر گرفته است .
نتیجه تفاوت مسئولیت ها به تفاوت هایی در نیازمندی ها هم منتهی شده است که در جمع بندی همه این موارد می توان به روشنی راز تفاوت های موجود در برخی حقوق و منافع و مسئولیت ها را که برای زنان و مردان ترسیم شده دریافت .
ما هیچ گاه ادعا نمی کنیم که می توان هر آنچه در منابع دینی به عنوان دستور عمل و قانون بیان شده، با این تحلیل ها و جمع بندی های عقلانی توجیه و تفسیر نمود، زیرا علت العلل همه دستورات خداوند در آزمودن بندگان به تکالیف و دستوراتی است که ممکن است حقیقتی جز تجلی میزان تسلیم بندگان در برابر دستورات چیز دیگری مبنای شکل گیری این قانون نباشد ، اما از آن جا که همه دستورات الهی را ناشی از حکمت الهی می دانیم، به روشنی زمینه های حکیمانه بودن این قوانین را نیز در می یابیم .
دین اسلام به روشنی برابری زنان و مردان را به نمایش می گذارد و سهم آن ها از کمالات انسانی را به خوبی برابر بیان می کند . در آیات متعدد در قابلیت رشد و تعالی و تکامل و رسیدن به سعادت ابدی تفاوتی بین زنان و مردان قایل نمی شود ، اما تساوی و برابری در حقوق انسانی به معنی تشابه و همسانی همه حقوق و مسئولیت ها و قابلیت های اجتماعی نیست . بین تشابه و یکسان بودن، با برابری و مساوات تفاوت وجود دارد. همان گونه مسئولیت ها و تکلیف و کار کردهای زن و مرد در خانواده و جامعه و… مشابه هم نیست، حقوق آن ها نیز مشابه نیست، اما مساوات و برابری باید باشد، به این معنا که با توجه به مسئولیت و تکلیف و کارکرد، حق مساوی باید به هر یک داده شود.
اتفاقا در وضعیتی که شرایط و توانایی های دو جنس متفاوت و ناهمگون است ، اعطای مسئولیت های مساوی و توقع تکالیف برابر ظلمی آشکار به هر دو طرف است که اسلام هیچ گاه چنین ظلمی را به زنان و مردان روا نداشته است .اسلام در موارد بسیاری تکالیف سخت و دشواری را بر دوش مردان گذاشته که زنان را از آن معاف داشته است .
تکلیف تهیه نیازهای زندگی خانواده در حد متعارف و کافی ، تکلیف جهاد و فداکردن جان در موقع لزوم از جمله اموری هستند که به اقتضای توانایی های جسمی و روحی مرد بر عهده او قرار گرفته اند .
مسئولیت هایی که در صورت قرار گرفتن این بار بر عهده زنان یا به درستی محقق نمی شدند و یا سخت ترین فشارها و آسیب ها را بر زنان وارد می ساختند ؛ در عین حال مسئولیت اداره کامل و همه جانبه خانواده و زمینه سازی رشد و پیشرفت افراد خانواده مسئولیت سنگینی است که به واسطه توانایی های ویژه زنان بر عهده آنان نهاده شده است .
نتیجه تفاوت مسئولیت و کارایی ها آن شده که مزایا و منافع متفاوتی برای زنان و مردان تصویر شود و در قوانین دینی وضعیتی متفاوت برای آنان رقم بخورد ؛ که به برخی از این موارد اشاره خواهیم نمود .
اما در خصوص تفاوت دیه زن و مرد به نظر می رسد اگر در فلسفه دیه دقت شود، معلوم خواهد شد که تفاوت دیه زن و مرد هرگز سبب تفاوت ارزشی نیست. زیرا دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوی مقتول نیست، بلکه مربوط به مرتبه بدن انسان است. دیه یک انسان بی سواد با دیه یک انسان عالم یک اندازه است. همین طور دیه یک مرد با تقوا، با دیه یک مرد بی تقوا. بنابر این جهات معنوی از قبیل علم، تقوا و سیادت تأثیری در مقدار و کم و زیادی دیه ندارد.
پس دیه مربوط به مرتبه بدن و جسم انسان است. اما در مورد اصل این تفاوت در قرآن آیه ای صریح وجود ندارد و این امر از منابع روایی و از سنت اسلامی به دست آمده است .
امام صادق(ع) فرمود: «دیة المرأة نصف دیة الرجل؛(8) دیه زن نصف دیه مرد است».
در روایات اهل سنت نیز آمده : «دیة المرأة علی النصف من دیة الرجل؛(9) دیه زن نصف مقدار دیه مرد است.
اما دلیل تفاوت چیست ؟
با توضیحی که در قبل داده شد روشن می شود که بر اساس تفاوت در توانمندی ها، وظائف مرد به گونه ای جدا از وظائف زن می باشد . یعنی کارایی اجتماعی او بیش تر از کارایی اجتماعی زن می باشد، نه ارزش انسانی، در واقع . مرد با ویژگی های خاص خود انسان کاملی است . زن نیز با ویژگی هایش انسانی کامل است.
اما از آن جا که دیه، بهای ارزش اقتصادی و نقش اقتصادی مقتول است. اگر مقتول مرد باشد، دیه او بیش تر است، چرا که تامین هزینه های زندگی وظیفه مرد است. به همین دلیل در اثر قتل، فقدان او بر زن و فرزندانش تاثیر بیش تر خواهد داشت.اما اگر مقتول زن باشد، دیه او کم تر است. چون شرعا نفقه ای بر عهده اش گذاشته نشده ، نقش کم تری به لحاظ اقتصادی دارد .
این تفاوت است، نه تبعیض. بین تفاوت و تبعیض بسیار فرق است. کارگری که از توان کاری بیش تری بهره مند است، تفاوت دارد با کارگری که ضعیف است و توانایی کارهای سنگین را ندارد. مزد آنان فرق می کند. اگر کارفرما یک کارگر قوی و یک کارگر ناتوان را به طور مساوی مزد بدهد، به حق کارگر قوی ظلم کرده و این کار بی عدالتی فاحش است. اگر خداوند دیه مرد و زن را به طور مساوی قرار می داد، با عدالت سازگار نبود.
در واقع با فقدان یک مرد معمولا علاوه بر جنبه های عاطفی از دست رفتن او فشارهای سنگین اقتصادی نیز بر خانواده اش بار می شود که خود مشکلات و تبعات منفی بسیاری را در پی دارد ، در حالی که با مرگ یک زن معمولا چنین فشارهای اقتصادی به خانوداه تحمیل نمی شود و سیستم اقتصادی خانواده به شکل طبیعی در جریان خواهد بود .
البته در وضع این قوانین همواره وضعیت غالب و حداکثری مورد ملاحظه قرار می گیرد . هر چند ممکن است در مواردی زنان سرپرست خانوار بوده یا تاثیرگذاری اقتصادی بیش تری نسبت به مردان خانواده داشته باشند ، اما از آن جا که به شکل طبیعی نسبت بهره مندی خانواده در حال یا آینده از تلاش های اقتصادی مردان بیش تر از زنان است ، این نسبت به شکل مذکور برقرار شده است .
البته در دیه زن و مرد تفاوت در صورتی اعمال می شود که میزان جرم از مقیاس ثلث یک دیه کامل بالاتر برود ، اما در جراحت ها و صدمات جسمی که بر زن وارد می آید، اگر صدمه در حد ثلث دیه کامل باشد، دیه این نوع صدمات بین زن و مرد مساوی خواهد بود .یعنی اگر فردی یک انگشت زنی را قطع کند، همان مقدار دیه باید بپردازد که اگر یک انگشت مرد را قطع کند .(10)
پی نوشت ها:
1. بقره(2)آیه 30.
2. همان، آیه 35-36.
3. طه(20)آیه 117.
4. اعراف(7)آیه 19-25.
5. تحریم(66)آیه 11-112.
6. نساء (4) آیه 124.
7. غافر (40) آیه 40.
8. وسائل الشیعه، ج 19، ص 151. نشر دارلاحیا التراث العربی، بیروت، بی تا.
9. کنز العمال، ج 15، ص 57. نشر دارالاحیا التراث العربی، بیروت، بی تا .
10 توضیح المسائل مراجع ،ص 826 ، دفتر انتشارات اسلامی ، قم ، 1386 ش .