ذکر زبانی همان طور که در برابر ذکر قلبی قرار می گیرد در قبال ذکر فعلی و عملی نیز واقع می شود، یعنی گاهی یک فعل از آن جهت که یادآور خداست ذکر نامیده می شود گرچه آن فعل توسط دست یا پا یا سایر اعضا انجام شده است؛ زیرا ذکر به معنای یاد خدا اختصاصی به قلب ندارد بلکه هر کاری که نمودار یاد پروردگار باشد، ذکر او است. گاهی سکوت و خاموشی ذکر خداست و این معنا نه از آن جهت است که چون صَمْت و خموشی با فکر، تدبّر، تأمّل همراه است و این عناوین یادآور خداوند است به این مناسبت عنوان ذکر بر سکوت اطلاق می شود، زیرا در این حال، اطلاق ذکر بر سکوت از قبیل وصف به حال متعلّق موصوف است، نه خود موصوف؛ بلکه از آن جهت است که خود صَمْت، خموشی و سکوت لازم یا راجح است، جایی که سخن گفتن منشأ فتنه، یا سبب شنیدن سخن نامحرمانه بیگانگان باشد، خودِ سکوتْ ذکر خداست، چنانکه اگر صَمْت و خموشی سبب پدید آمدن حالتِ تفکر، تدبّر، اتّعاظ و مانند آن باشد از آن لحاظ که وسیله کمال است و پایه تعالی محسوب می شود، به عنوان مقدمه نه اصل، مصداق صحیح ذکر خواهد بود. آیة الله جوادی آملی، حکمت عبادات