رابطهی بین عمق استراتژیک و عزت ملی/ یک تیر و دو هدف
۱۳۹۵/۰۲/۲۴
–
۱۵۲ بازدید
عمق استراتژیک از جمله مفاهیمی است که ریشه در علوم و فنون نظامی دارد. این مفهوم بهمانند بسیاری دیگر از مفاهیم، بیش از آنکه تعریف شود، به کار رفته است. بهعبارتی بسیاری از پژوهشگران حوزهی مطالعاتی روابط بینالملل از مفهوم عمق استراتژیک بهمنظور تحلیل شرایط نظامی بازیگران استفاده کردهاند، بهجای آنکه تعریفی از آن ارائه دهند. با وجود این، اصولاً تعریفی که از این مفهوم در ادبیات نظامی ارائه میشود، ماهیتی نظامی و مکانی دارد.
1. تعریف دو مفهوم عزت ملی و عمق استراتژیک
نخست) تعریف عزت ملی
«عزت» در لغت بهمعنای قدرت و پیروزی، نفوذناپذیری، چیرگی، علو، بزرگی و ارجمندی است. در کتاب «المفردات» در تعریف عزت چنین ذکر شده است: «عزت حالتی است که انسان را در برابر ناملایمات، مقاوم و شکستناپذیر میکند و مانع مغلوب شدن او میگردد.» در قرآن به دو نوع عزت اشاره میشود که عبارت از عزت ممدوح و عزت مذموم است. «عزت ممدوح» مخصوص خدا، رسول خدا (ص) و مؤمنان است و «عزت مذموم» و ناروا حالت نفوذناپذیری در مقابل حق و برتریخواهی از پذیرش واقعیات است. این عزت در واقع ذلت است.[1]
دوم) تعاریف از عمق استراتژیک؛ تعریف کلاسیک و جدید از عمق راهبردی
الف) تعریف کلاسیک
تعریف ابتداییای که در علوم و فنون نظامی پذیرفته شده است، عمق استراتژیک[2] بهمعنای فاصلهی بین خط مقدم محتمل و مناطق مهم اقتصادی و سیاسی است که هنوز هم در نزد تصمیمگیران دارای اهمیت است. با وجود این تعریف مختصر و ابتدایی، از مشکلات اساسی مربوط به عمق استراتژیک، کمبود آثار قابل توجه در این حوزه است. اکثر تحلیلگران از این واژه استفاده میکنند، بهجای اینکه تعریفی از آن ارائه دهند.
کنث ای. بولدینگ[3]مدلی از منازعه و ستیز بر سر قلمرو مکانی[5] از مفاهیم اساسی مدل بولدینگ، عمق استراتژیک است. به نظر او، عمق استراتژیک بهمعنای توانمندی بازیگر در جذب یک حمله به درون خاک خود است؛ بهطوریکه بتواند زیرساختهای سیاسی، کشاورزی، اقتصادی، امنیتی و صنعتیاش را از آسیب محفوظ نگه دارد. بین دولتها یا گروههای غیردولتی را برمبنای نظریهی اقتصادی رقابت فضایی[6] ارائه کرد. در اثر کلاسیک خود با عنوان «منازعه و دفاع: نظریهای کلان»[4]
مثال تاریخی عمق استراتژیک قوی، استفادهی شوروی از سرزمین وسیع و ویژگی آبوهوایی خود در دفع حملهی نظامی نازیها در 1941 بود. اگرچه آلمانیها توانستند حومههای شهر مسکو را اشغال کنند، اما همین امر هفت ماه از آنها وقت گرفت تا بدین نقطه برسند. این میزان زمان به شوروی این امکان را داد تا داراییهای اساسی خود را به شرق کوهستانهای اورال منتقل کنند.[7]
به نظر ایستون، عمق استراتژیک به ظرفیت زمینی و مکانی نظامی یک کشور اشاره دارد؛ اعم از اینکه یک کشور دارای وسعت سرزمینی بالا باشد تا در صورت حملهی دشمن بتواند از خود دفاع کند و همچنین فرصت درنگ و تفکر نظامی داشته باشد یا ابزارهای نظامی مانند موشکهای دوربرد و مکانهای مناسب برای پرتاب آن بهمنظور آسیب به دشمن را داشته باشد.[8]
نقاط ضعف تعریف کلاسیک از عمق استراتژیک
امروزه پیشرفتهای فناورانهی نظامی مانع از کاربست کامل مفهوم عمق استراتژیک بهمعنای کلاسیکش میشود. اگرچه این مفهوم هنوز اعتبار خود را بهطور کامل از دست نداده است، ولی با توجه به تحولاتی که در عرصهی فناوریهای نظامی و تغییر مؤلفههای قدرت رخ داده است، باید تعریفی نو و کاملتر از عمق استراتژیک ارائه دهیم که هم مؤلفههای مکانی-نظامی عمق استراتژیک کلاسیک را دارا باشد و هم مؤلفههای جدید قدرت را که ماهیتی نرم دارند، دربرگیرد.
ب) تعریف جدید از عمق استراتژیک
داود اوغلو با انتشار اثر «عمق استراتژیک» توانست این مفهوم را با تحلیل سیاست خارجی (در مصداق ترکیه) گره بزند. او در طرحش عمق استراتژیک را مبتنی بر عمق جغرافیایی و عمق تاریخی تعریف میکند. بدین معنا که اگر کشوری از عمق تاریخی بهرهمند باشد، از عمق جغرافیایی هم برخوردار است و لذا میتواند در مناطق مختلف نقشآفرینی کند.[9]
عمق استراتژیک و بهعبارتی قدرت استراتژیک[10] عبارت از قدرتی حاصل از تصویر مثبت[11] یک کنشگر نزد سایر کنشگران مبتنی بر «مؤلفههای معنایی (هویتی) و مادی» است که در بستر تعاملات اجتماعی خود (داخلی و بینالمللی) بهدست آورده است. این همان تعریفی است که وجهمشترکی با «عزت ملی» نیز دارد. ماهیت معنایی و هویتی همان عزت ملی است که با «منافع ملی مادی» متفاوت است.
2. وجوه ارتباط دو حوزهی مفهومی و عملی «عزتجویی» و «عمق استراتژیک»
در ادامه به بیان برخی ارتباطات بین دو حوزهی عزت ملی و عمق استراتژیک، هم در حوزهی مفهومی و هم در حوزهی عملی، خواهیم پرداخت.
نخست) ارتباط در حوزهی عملی «قدرت استراتژیک»
عمق استراتژیک و عزت ملی در نوع نگاه به قدرت میتوانند با یکدیگر ارتباط عینی و مفهومی داشته باشند. قدرت ملی شاخصهایی دارد که یکی از آنها نفوذ خارجی است که به آن قدرت استراتژیک گفته میشود. بنابراین همانطور که قدرت، ظرفیت برای بقا، بازدارندگی و کارآمدی را در اختیار واحد سیاسی قرار میدهد، قدرت استراتژیک ظرفیتی برای تغییر هندسهی جهانی و افزایش گزینههای کنشگران در محیط خارجی (اعم از منطقهای و بینالمللی) نیز محسوب میشود. همین ابعاد دوگانهی قدرت استراتژیک، یعنی تغییر هندسه جهانی و افزایش گزینههای کنشگران، در عزتجویی نیز تأثیرگذار است؛ چراکه لازمهی عزتجویی یک واحد سیاسی در عرصهی خارجی، داشتن ظرفیتی است که هندسهی جهانی را تغییر داده و گزینههای کنشگران را نیز در محیط خارجی افزایش دهد. بنابراین «قدرت استراتژیک» مؤلفهی مشترک عمق استراتژیک و عزتجویی محسوب میشود.
دوم) ارتباط در حوزهی عملی «ظرفیت کنشگری»
یکی دیگر از وجوه رابطهی این دو حوزهی مفهومی و عملی، ارتباط در توانی است که به یک کنشگر میدهد تا با بهرهگیری از آن، به کنشگری در محیط خارجی خود (اعم از منطقهای و بینالمللی) دست بزند. عمق استراتژیک بهمثابهی توان و ظرفیت داخلی، منطقهای و بینالمللی یک نظام سیاسی عمل میکند و درعینحال یک واحد سیاسی درخصوص شرافت خود در عرصهی خارجی، مقید به منافع مادی نخواهد بود. همین «عدم تقید» به محدودهی مرزی، محیط کنشگری خارجی بازیگر را مبسوط و باز میکند و دایرهی عمل او را به حوزههای فراملی میافزاید و سببساز شرافت بینالمللی او نیز خواهد شد.
سوم) ارتباط در حوزهی عملی «دامنهی مخاطبان»
هر دو حوزهی عملی از دو طیف پیوندی برخوردارند؛ یکی کنشگران و دیگری مخاطبان کنش. این کنش نیز میتواند هم پیگیری نفوذ باشد و هم سیاست عزتمندانهی یک کشور. وقتی عمق استراتژیک شکل میگیرد، انواع مختلفی از پیوندها بین کنشگران دارندهی عمق استراتژیک و کنشگران مخاطب (کنشگران حاضر در عمق استراتژیک) ایجاد میشود. هرکدام از این پیوندها مبتنی بر مؤلفههای دوگانهی عمق استراتژیک شکل میگیرد. عمق استراتژیک بهمثابهی دارایی و خصوصیات دارندهی آن محسوب میشود که میتواند آن را بر طرف دیگر اعمال کند. بهعبارتی ساده، عمق استراتژیک از دو طرف کنشگر تشکیل شده است: دارنده و مخاطب (کنشگری که ذیل عمق استراتژیک دارندهی عمق استراتژیک قرار دارد).
درعینحال وقتی عزتجویی شکل میگیرد، ممکن است یک کنشگر سیاست عزتمندانه را برای مخاطبانی که این سیاستها برای آنها نیز عزتمندانه است، اعمال کند. بنابراین یک رابطهی دوجانبهی عزتجو و عزتطلب در کنشگری بینالملل ایجاد میشود. برای مثال، علاوهبر روسیه که بهدنبال عزتجویی در منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا دست به کنشگری میزند، کشور سوریه نیز از حملات جنگندههای روسیه به گروه داعش در کشور خود دنبال عزتطلبی است. روسیه درعینحال هم عمق استراتژیک خود را گسترانده است و از خارج نزدیک خود فراتر رفته و هم سیاستی «عزتمندانه» را پیشه کرده است.
چهارم) ارتباط تئوریک
وقتی کشوری سیاستهای عزتمندانه در سیاست بینالملل اتخاذ میکند، باعث میشود عمق راهبردیاش افزایش یابد. بهعبارتی بر مخاطبین عمق راهبردیاش افزوده میشود. از طرفی دیگر، عمق استراتژیک باعث تأمین عزت ملی یک کشور میگردد. نکتهای که باید بدان اشاره داشت، حاصل جمع صفر ناشی از این رویکرد است.
مدل رابطهی بین عزت ملی و عمق استراتژیک
گفته شد عمق استراتژیک عبارت است از قدرتی حاصل از تصویر مثبت یک کنشگر نزد سایر کنشگران مبتنی بر مؤلفههای معنایی (هویتی) و مادی. اما تصویر با حاصل جمع صفر[12] اشاره به وضعیتی دارد که در آن افزایش تصویر مثبت کنشگر خاص در منطقهی قدرت خاص، باعث ایجاد تصویر منفی در مخاطبین خاص دیگر میشود. افزایش تصویر مثبت ناشی از ضدیت با استکبار در هواداران این رویکرد، باعث شکلگیری تصویر منفی در مخالفین این رویکرد میشود. همچنین پیگیری سیاستهای عزتمندانه در قالب ضدیت با استکبار در نظام بینالملل باعث شده است تا تصویر جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقهی غرب آسیا و فرامنطقه (بهطور مثال برخی کشورهای آمریکای لاتین و همچنین کشورهای شبهقاره) بسیار مثبت شود. از طرفی همین امر باعث شده است تا تصویر ایران نزد برخی از کشورهایی که جمهوری اسلامی ایران با دولت آنها همسو نیست (برای مثال کانادا) منفی شود.
فرجام سخن
در این مقاله تلاش شد تا به رابطهی عزت ملی و عمق استراتژیک پرداخته شود. تعریف شد که عمق استراتژیک عبارت است از قدرتی حاصل از تصویر مثبت یک کنشگر نزد سایر کنشگران مبتنی بر مؤلفههای معنایی (هویتی) و مادی که در بستر تعاملات اجتماعی خود (داخلی و بینالمللی) بهدست آورده است. اشاره شد که رابطهی عزت ملی و عمق استراتژیک، یک رابطهی مستقیم و همبستگی است. افزایش یا کاهش عزت ملی باعث کاهش عمق استراتژیک یک کشور میشود و بالعکس.*
پینوشتها
[1]. http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=44798 [2]. Strategic Depth [3]. Kenneth E. Boulding[4]. Conflict and defense: A General Theory[5]. Territory [6]. Economic Theory on Spatial Competition [7]. Anderton Charles H & Carter John R. (2009). Principles of conflict economics: a primer for social scientists: Cambridge University Pres. P: 155-164[8]. Easton Ian. (2013). China’s military strategy in the Asia-Pacific: Implications for Regional Stability. The Pro-ject، 2049: 7, P: 8.[9]. Grigoriadis Ioannis N. (2010). The Davutoğlu doctrine and Turkish foreign policy. Hellenic Foundation for European and Foreign Policy, Working Paper، 8: 2010,P: 4-5.[10]. Strategic Power [11]. Positive Images [12]. Zero-Sum Images* امید طاهرنژاد، دانشجوی دکترای دانشگاه تربیتمدرس/برهان/۱۳۹۵/۲/۱۹