رابطهی شاه و آمریکا از منظر امام خمینی (ره)
۱۳۹۲/۱۱/۱۵
–
۴۳۱ بازدید
از جمله وعدههای انقلاب اسلامی به مردم ایران، یکی شعار «استقلال» بود. این مسئله ناشی از رابطهای بود که میان شاه و قدرتهای غربی برقرار بود. این نوشتار کوتاه تلاش میکند تا به تبیین موضوع رابطهی استبداد شاه و حمایتهای آمریکا از دید امام (ره) بپردازد.
وقوع بزرگترین انقلاب قرن بیستم به رهبری امام خمینی (ره) علیه رژیم شاه در حالی صورت گرفت که رژیم پهلوی با حمایت متحدان غربی خود، به خصوص آمریکا، رژیمی کاملاً مستبد و خودکامه را به وجود آورده بود. آمریکا که رژیم شاه را گزینهی مناسبی برای تأمین اهداف خود میدید، علاوه بر وابسته کردن این رژیم به خود، به تقویت بنیهی نظامی رژیم پهلوی پرداخت تا سد مقاومی در برابر مخالفتهای مردمی باشد. این موضوع از دید معمار کبیر انقلاب پنهان نبود.
امام خمینی (ره) بارها و بارها در موضعگیری علیه رژیم دستنشاندهی شاه، به موضوع حمایتهای بیمورد آمریکا و وابستگی شدید شاه به آمریکا اشاره کردهاند. از نظر امام، رژیم پهلوی رژیمی نامشروع بود که با حمایت آمریکا دست به کشتار مردم میزد و برای باقی ماندن در اریکهی قدرت از هیچ استبدادی فروگذاری نمیکرد. به همین دلیل نیز امام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شرط رابطه با آمریکا را دست کشیدن این کشور از حمایت شاه مطرح کردند؛ چیزی که آمریکاییها هیچگاه آن را جدی نگرفتند و به آن عمل نکردند.
دلایل حمایت آمریکا از شاه نیز کاملاً آشکار بود. شاه فردی مطیع و وابسته به آمریکا بود و برای نشان دادن ارادت خود به آنها از هیچ امری دریغ نمیکرد. از طرفی آمریکا که به دنبال تثبیت منافع خود در ایران و خاورمیانه بود، شخصیت مطیع شاه را برای ایران گزینهی مناسبی میدانست و در این بین، منافع خود را نیز تأمین میکرد. اقدامات شاه و وابستگی او به آمریکا حاصلی جز وابسته کردن کشور به بیگانگان و آمریکا نداشت. اما امام که به مسائل روز کاملاً واقف بودند با سخنرانی و رهبری واحد خود، خط بطلانی بر سیاستهای طمعورزانهی آمریکا کشیدند تا کشور به استقلال واقعی دست یابد. در این راستا، در این نوشتار کوتاه تلاش میگردد به تبیین موضوع رابطهی استبداد شاه و حمایتهای آمریکا از دید امام پرداخته شود.
حمایت آمریکا از شاه و تقویت استبداد
اولین ردپای حضور آمریکا در ایران را باید در کودتای 28 مرداد 1332 جست؛ کودتایی که با حمایت آشکار آمریکا و انگلیس صورت گرفت و علیرغم مخالفتهای مردمی منجر به سلطنت رژیم دستنشاندهی محمدرضاشاه گردید. پس از کودتا، دولتى مستبد با اتکا به درآمد نفت روى کار آمد. آمریکا که به هدف اصلی خود رسیده بود، بعد از کودتا باید استبداد را تقویت میکرد و استبداد نیز مستلزم خفقان و بستن فضای باز سیاسی با هر وسیلهای بود؛ چراکه تاریخ ثابت کرده است در شرایطی که فضا کمی باز باشد، مردم علیه استبداد قیام خواهند کرد.
شاه و آمریکا نیز به خوبی این موضوع را میدانستند. بنابراین انگلیس و به خصوص آمریکا که از روی کار آمدن رژیم جدید پس از کودتا و فروپاشی دولت دکتر مصدق خشنود بودند، با کمکها و حمایتهای بسیار به تحکیم و تثبیت جایگاه محمدرضاشاه پرداختند. از آنجا که رژیم کودتا، ساخته و پرداخته خود آنان بود، میتوانست منافع آنان را در درازمدت تأمین کند. این وضعیت برای شاه نیز مطلوب بود؛ زیرا به پشتوانهی حمایت آمریکا میتوانست دیکتاتوری خود را بر مردم اعمال کند.
اما به مرور که زمینههای دخالت آمریکا در امور ایران و نیز تقویت حکومت دیکتاتور شاه آشکار گردید، امام خمینی به موضعگیری علیه آمریکا و شاه پرداختند و در بیاناتشان مخالفت خود با این مسئله را ابراز کردند. امام و مردم به خوبی میدانستند که استبداد شاه و سرکوب مردم به پشتوانهی حمایت آمریکا انجام میشود. ایشان بر این باور بودند که آمریکا علاوه بر اینکه رژیم و حکومت پهلوى دوم را بر ملت ایران تحمیل کرده، به حمایت گسترده از شاه و دخالت وسیع در امور ایران دست میزند و سیاست هاى ضدمردمى شاه را تقویت میکند و در کشتار مخالفین شاه، به مدد رژیم پهلوى آمده است. ایشان به شدت از نفوذ و دخالت آمریکا در ایران ناراضی و خواستار جلوگیری از نفوذ استکبار آمریکا بودند و معتقد بودند: «ریشهی تمامی گرفتاریهای ملت ایران به اجانب، به خصوص به آمریکا منتسب است. آمریکا در کشتار فجیع ملت ما توسط شاه از این رژیم حمایت کرد و شریک جرم شناخته میشود.»[1]
بیهیچگونه تردیدی، نقش پشتیبانی آمریکا در افزایش استبداد شاهی تعیینکننده بود. شاه با استمداد از آمریکا فعالیت آزاد احزاب را متوقف کرد، با روحانیون و روشنفکران به طور خصمانه برخورد کرد و به طور خلاصه، بسیاری از ارکان دموکراسی را از بین برد و بر استبداد و دیکتاتوری خود افزود.
مخالفت امام با آمریکا تا جایی بود که مردم نیز به تأسی از امام، به مخالفت با آمریکا پرداختند. ریچارد کاتم در رابطه با مقابلهی مردم با آمریکا و مخالفت با آن معتقد است: «در دوران انقلاب و شرایط تاریخی بعد از آن، شعار مرگ بر آمریکا، به عنوان دومین شعار عمومی مورد حمایت مردم ایران بوده است. این عبارت، عمدتاً بعد از شعار اللهاکبر مورد استفاده قرار گرفته است.»[2]
پروفسور روحالله رمضانی نیز دربارهی مخالفت مردم با آمریکا و توجه به استقلال کشور معتقد است: «وقوع انقلاب ایران در سال 1357 به همان اندازه که مبین مخالفت تمامی ملت ایران با سیاستهای داخلی شاه بود، نشان از ناخرسندی از سیاست خارجی او هم داشت. محور حملهی مخالفان شاه به سیاست خارجی او را انتقاد از اتحاد عملی او با ایالات متحده تشکیل میداد و از همین رو، به او لقب شاه آمریکایی داده بودند.»[3]
بیهیچگونه تردیدی نقش پشتیبانی آمریکا در افزایش استبداد شاهی تعیینکننده بود. شاه با استمداد از آمریکا فعالیت آزاد احزاب را متوقف کرد، با روحانیون و روشنفکران به طور خصمانه برخورد کرد و به طور خلاصه، بسیاری از ارکان دموکراسی را از بین برد و بر استبداد و دیکتاتوری خود افزود. امام با وقوف کامل بر مسائل روز، یکی از علل اصلی استبداد رژیم شاه را تشدید وابستگی رژیم شاه به دولتهای خارجی و در نتیجه، کاهش شدید دلبستگی مردم از آن میدانستند.
وابستگی رژیم شاه به آمریکا
آمریکا که بعد از جنگ جهانی دوم در غیاب بسیاری از کشورهای اروپایی، در بسیاری از نقاط جهان یکهتازی میکرد، به عنوان کشوری تازهنفس جهت دستیابی به اهداف خود در خاورمیانه، راهی جز افزایش حمایت از رژیم ضدمردمی و تقویت آن نداشت. بنابراین وجود یک شاه دستنشانده و مطیع میتوانست بسیاری از اهداف آمریکاییها را عملی سازد. در گام ابتدایی این هدف، شاه عامل کلیدی بود. نتیجهی این سیاستها پرورش یک حکومت دیکتاتور و کاملاً مطیع بود که خود را وابسته و نوکر بیگانگان میدانست. البته این وضعیت خوشایند شاه نیز بود. بنابراین بسیاری از برنامهها و قوانین شاه، که به بهانهی پیشرفت کشور انجام میشد، در راستای وابستگی شدید به آمریکا بود که با دستور مستقیم آمریکا شکل میگرفت.
از مهمترین موارد دخالت آمریکاییها میتوان به اصلاحات ارضی و حق کاپیتولاسیون اشاره کرد که انتقاد و واکنش آشکار و فوری امام (ره) و روحانیون را در بر داشت. از نظر امام (ره) اصلاحات ارضی تقسیم زمینهای بایر بود که نقشهی آمریکاییهاو صهیونیستها برای نابود کردن کشاورزی ایران و وابستگی هرچه بیشتر بهقدرتهای غرب بود. خطری که امام (ره) بارها نیز بر آن تأکید کردند و فرمودند نگذارید کشاورزی را از بین ببرند. در واقعسران آمریکایی میخواستند ایران هرچه بیشتر وابسته به آمریکا باشد ونقش یک بازار سیاه را برای آمریکا بازی کند تا کالاهای نامرغوب بیشتری راوارد ایران کنند.
وابستگی همهجانبه و بیاختیاری شاه در برابر قدرتهای خارجی و سلطهی آنها بر کشور، به باور برخی، در حدی بود که «مأموران سیاسی-نظامی انگلیس و آمریکا عملاً در همهی کارهای حکومت ایران دخالت میکردند.»[4] امام (ره) نیز بارها تأسف خود را از وابستگی شدید شاه به آمریکا ابراز کرده و معتقد بودند: «شاه در برابر بیگانگان، به ویژه آمریکا، بلهقربانگو بود.» یا در جایی دیگر فرموده بودند: «ایران چنانچه مىدانیم و مىدانید دستبسته تسلیم آمریکا بود و شاه مخلوع خائن، این کشور را در تمامى ابعاد وابسته به آمریکا کرده بود.»[5]
وابستگی شاه به بیگانگان در حدی بود که یک وابستهی نظامی آمریکا در تهران گفته بود که شاه شخصاً از طرفداران دوآتشهی دخالت آمریکا در امور تهران است. وی معتقد بود: «شاه بینهایت طرفدار آمریکاست؛ تا حدی که برای جلب نظر آمریکا حاضر است امتیازات نفتی ارزشمندی بدهد.»[6]
بنابراین باید گفت مجموع روابط شاه و آمریکا، روابطی را تشکیل داده بود که در آن استبداد و وابستگی در امتداد هم بودند و چه بسا از روابط عادی نیز فراتر رفته بود و به شکل روابط حامی-پیرو درآمده بود. بدین معنی که بنا به گفتهی خود شاه، «تا هنگامی که آمریکاییها از وی حمایت میکردند و حامی وی بودند، میتوانست هرچه بخواهد بگوید و هرکاری که بخواهد انجام دهد. از این رو، چنین دولتی را نمیتوان سرنگون کرد[7] .»
بعد از آنکه آمریکاییها توانستند تا حدی موقعیت خود و شاه را در ایران تثبیت کنند، تلاش خود را به پیدا کردن راه و روشهای تثبیت استبداد شاه متمرکز کردند. یکی از این روشها، تقویت ارتش و تسلیحات نظامی بود که میتوانست در راستای مقابله با مخالفتهای داخلی مردم به کار رود. این موضوع مورد انتقاد شدید امام (ره) قرار گرفت. همانطور که امام (ره) نیز اشاره کردهاند: «ارتش را در جهت حفظ شاه بسیج نمودهاند. آمریکا به دست شاه، ایران را به یک پایگاه نظامى در برابر رقیب خود درآورده است. شاه با زور سرنیزه حق کارگران و زحمتکشان شریف و محروم ایران را به باد داده است.»[8]
مجموع روابط شاه و آمریکا، روابطی را تشکیل داده بود که در آن استبداد و وابستگی در امتداد هم بودند و چه بسا از روابط عادی نیز فراتر رفته بود و به شکل روابط حامی-پیرو درآمده بود. بدین معنی که بنا به گفتهی خود شاه، «تا هنگامی که آمریکاییها از وی حمایت میکردند و حامی وی بودند، میتوانست هرچه بخواهد بگوید و هرکاری که بخواهد انجام دهد.»
روش دیگر در تقویت دیکتاتوری شاه، تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بود که با حمایت اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل صورت گرفت و گامی دیگر در جهت کنترل و سرکوب هرچه بیشتر مردم و زحمتکشان بود. دخالت آمریکا در این موضوع تا حدی بود که به گفتهی مادر شاه، «رئیس ساواک و معاون او و مدیران ارشد همهشان با آمریکاییها ارتباط داشتند.»[9]
حمایتهای بیجا و بیمورد آمریکا از شاه حتی تا بعد از پیروزی انقلاب هم ادامه داشت و علیرغم اینکه امام (ره) در آن مقاطع تاریخی، رابطه با آمریکا را نفی میکردند، اما با این حال، در مصاحبههای گوناگون، در پاسخ به سؤال خبرنگاران در مورد رابطه با آمریکا، فرموده بودند که این مسئله منوط به این است که آمریکا از دخالت در امور ایران و نیز حمایت از شاه دست بردارد. اما آمریکا نه تنها به خواستهی امام (ره) و مردم احترام نگذاشت، بلکه با پیروزی انقلاب از سقوط شاه نیز اظهار تأسف کرد.
حضرت امام (ره) نیز در پاسخ به واکنش آمریکا، جمله جالبی را ابراز نمودند: «البته آمریکا باید اظهار تأسف بکند، برای اینکه محمدرضا نوکر بسیار خوبی برای آمریکا بود که همهی منافع را به کام آمریکا کرد. ایران را فقیر کرد و همه را داد به آمریکا و رفقای او.»[10]به همین دلیل بود که امام (ره) حرکت دانشجویان در تسخیر لانهی جاسوسی را تأیید کردند؛ زیرا به باور ایشان، چنین حرکتی موجب شد تا علاوه بر استبداد شاه، ریشهی استعمار آمریکا نیز از کشور کنده شود؛ چراکه تاریخ آمریکا ثابت کرده است که استعمار این کشور و استبداد همواره منافع همسو داشتهاند.(*)
پینوشتها:
[1] صحیفهی نور، جلد 4، ص 241.[2]متقی، ابراهیم (1379)، «تأثیر تحریمهای اقتصادی آمریکا بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامهی علوم سیاسی، سال نهم، شمارهی 9، تابستان، ص 46.
[3] روحالله رمضانی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمهی علیرضا طیب، تهران، نشر نی، 1383، ص 58.
[4] بیست و پنج گفتار دربارهی انقلاب اسلامی، تهران، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، نشر هماهنگ، 1382، ص 306 و رکبه:گذری بر وقایع رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی (خیانتهای محمدرضا پهلوی به ایران).
[5] صحیفهی امام، جلد 8، ص 100.
[6] لاجوردی، حبیب و فتحعلی آشتیانی، علی (1388) «ریشههای حمایت آمریکا از حکومت استبدادی در ایران»، فصلنامهی مطالعات تاریخی، شمارهی 25، ص 97.
[7] ماروین، زونیس (1374)، شکست شاهانه، ترجمهی عباس مخبر، تهران، طرح نو، ص 359.
[8] صحیفهی نور، جلد 4، ص 24.
[9] نقد کتابخاطرات منصور رفیعزاده،ماهنامهی الکترونیکی تاریخ معاصر دوران، شمارهی 70، شهریورماه و رکبه: کتاب ملکهی پهلوی، ملیحه خسروداد و دیگران (1390)، انتشارات بهآفرین، ص 388.
[10] صحیفهی نور، جلد 1، ص 174.
*زهرا رحیمی؛ پژوهشگر انقلاب اسلامی/ برهان/۱۳۹۲/۱۱/۱۴