خانه » همه » مذهبی » رابطه دين و خشونت چيست؟ در اين مورد توضيحاتى بفرماييد.

رابطه دين و خشونت چيست؟ در اين مورد توضيحاتى بفرماييد.

در كتابهاى لغت «خشونت» به معناى «زبرى و درشتى»[1] آمده است.
اگر اين لفظ را در مورد رفتار انسان بكار ببريم به معناى رفتارى است كه به نوعى شديد و آزاردهنده مى باشد و مسلماً رفتار آزاردهنده درجات مختلفى دارد. مثلا اگر با كسى دعواى لفظى كنيد، شما رفتار خشنى داشته ايد و اگر  كسى را به قتل برسانيد نيز رفتار شما خشن بوده است.
در زبان دين هم خشونت به همين معنا بكار رفته است.[2]پس «خشونت» از لحاظ لغت هيچگونه بار ارزشى ندارد، يعنى نه مى توان گفت كه خشونت بد است و نه مى توان آنرا خوب دانست، خوب و بد بودن «خشونت» را بايد در جاى ديگر جستجو نمود و از منبعى ديگر به دست آورد. كه اين منبع يا عرف مردم و جامعه انسانى است و يا دين و كلام وحيانى.
اما در عرف انسانها بسيار روشن است كه اين لغت با اين معنا و مفهوم (صرف نظر از معنايى كه در غرب دارد) در برخى موارد مورد قبول است. مثلا اگر بچه اى خردسال چاقويى به دست گرفت، حتماً پدر يا مادر و يا فرد بزرگترى سعى مى كنند آنرا به آرامى از او بگيرند، اما اگر نتوانند آنرا به آرامى و نرمش از او بگيرند، با رفتارى شديد كه براى طفل هم آزاردهنده است، اين كار را خواهند كرد.
در تمام كشورهاى دنيا نيز در مورد افرادى كه خلاف قانون و نظم عمومى رفتار مى كنند، قوانين خشن و تند پيش بينى شده است. حتى كشورهاى غربى نيز چنين قوانينى دارند (البته ممكن است طبق فرهنگ خودشان نام چنين قوانينى را قوانين خشن نگذارند)، و به نظر مى رسد كه بدون اعمال چنين قوانينى جامعه به فساد كشيده مى شود.
اما از نظر دين چطور؟
در متون دينى (آيات و روايات) به مطالبى بر مى خوريم كه خشونت را نفى كرده است و اگر تنها به اين موارد مراجعه كنيم، نتيجه خواهيم گرفت كه اسلام با خشونت موافق نيست:
1) مواردى كه اسلام مؤمنين را به «مدارا» با مردم دعوت نموده است، مانند اينكه پيامبر مى فرمايد: «پروردگارم مرا به «مدارا» و كنار آمدن با مردم امر نمود، همانند امرى كه در مورد انجام واجبات داشت»[3] و نيز معصوم عليه السلام  مى فرمايد: «انبياء نيز به جهت صفت «مدارا» برترى شدند».[4]2) مواردى كه اسلام انسانها را ترغيب به «عفو» و گذشت مى كند.
مانند آيه 149 سوره نساء كه مى فرمايد: «اگر چيزى را آشكار كنيد يا پنهانش داريد، و يا از بديى درگذريد، پس خداوند درگذرنده و تواناست» و يا در آيه 134 سوره آل عمران مى فرمايد كه از صفات مؤمنين «… عفو و گذشت از انسان هاست…».
و در روايات نيز آمده است كه «كسانى كه از مردم گذشت مى كنند، بهترين خلائق خداوند مى باشند».[5]3) مواردى كه اسلام از غضب و خشم نكوهش كرده است.
در قرآن درباره يكى از صفات مؤمنين مى خوانيم كه: «…آنها خشم خود را فرو مى خورند…»[6] و يا در جاى ديگر مى فرمايد: «…زمانى كه (مؤمنين) عصبانى و خشمگين مى شوند، گذشت مى كنند»[7] و در روايات خشم و غضب كليد هر شر و بدى دانسته شده است.[8]4) مواردى كه روايات و آيات كشتن انسانها را زشت و ناپسند شمرده اند.
در قرآن چنين آمده كه: «جانى را كه خدا آنرا محترم دانسته، نگيريد…».[9]و در روايات آمده است كه اول قضاوت خداوند در روز قيامت، قضاوت درباره «خون» است.[10] و نيز بيان شده است كه «نابودى دنيا براى خداوند آسان تر است از ريختن خونى به ناحق».[11]اما اگر روايات ديگرى را مورد بررسى قرار دهيم و متون ديگرى از دين را كاوش كنيم، خواهيم ديد كه اين مواردى كه بيان شد، استثنائاتى نيز دارد و لذا در برخى موارد دين رفتار سخت و شديد و آزاردهنده (خشونت) را جايز و بلكه امرى لازم دانسته است.
1) رواياتى كه «مدارا» را در برخى موارد صحيح نمى داند.
مثلا در روايتى آمده است كه «كسى كه با حسن مدارا اصلاح نمى شود، بايد با بدى مكافات وى را اصلاح نمود».[12] در اين حديث مشخص مى شود كه اصل مدارا براى اصلاح است و اگر اين هدف با مدارا تأمين نشد، بايد با مكافات دادن آن شخص تأمين شود، هرچند ابتدا بايد مدارا نمود.
2) رواياتى كه «مداهنه» و نرمش را در برخى موارد بسيار نكوهش مى كند.
در روايتى آمده است كه: «خداوند به حضرت شعيب-عليه السلام- وحى نمود كه من صدهزار نفر از قوم ترا عذاب خواهم كرد كه چهل هزار نفر از افراد، بد و شرورند و شصت هزار نفر آنها افراد خوب و نيكوكارند، حضرت شعيب سؤال كرد كه چرا خوبان؟ خداوند چنين فرمود: چون آنها (خوبان) با افراد معصيت كار و شرور كنار آمدند و به خاطر غضب من بر آنها غضب و خشم نكردند».[13]و نيز در روايت ديگر چنين آمده است كه: «اگر حق را شناختيد، درباره آن سستى و اهمال و مداهنه نكنيد، كه اگر چنين كرديد دچار زيان آشكارى خواهيد شد».[14] و نيز در نهج البلاغه آمده است كه: «بجان خودم سوگند در جنگيدن با كسيكه مخالفت حق كرده و در راه ضلالت و گمراهى قدم نهاده است، مسامحه و سستى نمى كنم».[15]3) مواردى كه عفو و گذشت را جايز نمى داند.
در روايتى مى فرمايد: «همانطور كه گذشت، شخص كريم را اصلاح مى كند، شخص پست و فرومايه را فاسد مى كند».[16] در اينجا نيز مشاهده مى كنيد كه هدف اصلاح است و اگر شخصى با گذشت اصلاح نشود، بايد راه ديگرى درباره وى انتخاب نمود. و نيز در روايت ديگرى آمده است كه: «نيكويى كنيد و از گناه (انسانها) درگذريد تا زمانيكه (با اين عمل) شكافى در دين ايجاد نشود».[17]4) مواردى كه اسلام خشم و غضب را تأييد نموده است.
در نهج البلاغه آمده است كه: «هر كه با بدكاران دشمنى نمود و براى خدا خشمناك گرديد… خدا در روز رستاخيز او را خشنود گرداند».[18] و نيز مى فرمايد: «كسى مى تواند نادرستي ها را از بين ببرد و بر باطل شديد شود كه نيزه خشم را براى خدا تيز كند».[19]5) مواردى كه اسلام دستور امر به معروف و نهى از منكر داده است و تساهل نسبت به گناه در جامعه را بر نمى تابد.
در اين زمينه به آياتى كه درباره امر به معروف و نهى از منكر و اهميت آن آمده رجوع كنيد.[20] روايات بسيارى نيز درباره امر به معروف و نهى از منكر وجود دارد كه برخى از آنها را كه قطره اى از دريا است، بيان مى كنيم.
در روايتى آمده است كه: «خداوند نسبت به مؤمن ضعيفى كه هيچ درشتى و نهى از منكرى ندارد، بغض دارد».[21] و نيز حضرت على-عليه السلام- فرموده اند: «رسول خدا-صلى الله عليه وآله- به ما امر فرموده اند كه با كسانى كه آشكارا گناه مى كنند، برخوردى سخت و عبوس داشته باشيد».[22] و از آنجا كه امر به معروف و نهى از منكر امرى مهم است، در روايات آمده است كه: «… واجبى است بسيار بزرگ كه واجبات ديگر بوسيله آن برپا مى شوند».[23]و از حضرت رضا-عليه السلام- نقل شده است كه فرمودند: «رسول خدا-صلى الله عليه و آله- مي فرمايند هنگامى كه امت من در امر به معروف و نهى از منكر تساهل ورزند، بايد منتظر بلا و گرفتارى و عذابى سخت باشند».[24]نتيجه اينكه، از مجموع آيات و روايات چنين بدست مى آيد كه «مدارا» و «مداهنه» و «تساهل و تسامح» اگر در مورد خود انسان باشد، امرى بسيار مطلوب و داراى ثواب عظيمى است، اما نسبت به دين خداوند و شكستن حريم دين و سستى درباره اوامر خداوند، هرگز پذيرفته نيست و در آنجا بايد خشونت داشت، البته مرحله بالاى خشونت بستگى به نظر قانون و ولى فقيه دارد اما حداقل آن، بصورتى كه به نظام ضربه نزند، بر همه لازم است.

معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر :
پرسشها و پاسخها ع محمد تقي مصباح يزدي , قم : موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره , 1380, ج 3

پي نوشت ها:
[1]. معين، محمد، فرهنگ فارسى، انتشارات اميركبير، چاپ چهارم، 1360، جلد اول، لغت «خشونت».
[2]. در روايات است كه حضرت رسول(ص) در ماجرايى كه حضرت على(ع) اموال بيت المال را با شدت و زور از اصحاب گرفتند، درباره ايشان فرمودند (انه لخشن فى ذات الله) كه به همين معنا مى باشد.
مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات اسلاميه، چاپ سوم، ج41، ص116، باب 107، روايت 23.
[3]. حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، بيروت، انتشارات احياء التراث العربى، چاپ پنجم، ج8، ص540.
[4]. محمدى رى شهرى، محمد، ميزان الحكمه، انتشارات مكتب اعلام الاسلامى، چاپ اول، 1363، ج3، حديث 5497.
[5]. همان، ج6، حديث 12871.
[6]. «… والكاظمين الغيظ…» آل عمران/134.
[7]. «… و اذا ماغضبوا هم يغفرون…»  شورى/37.
[8]. محمدى رى شهرى، محمد، پيشين، ج 7، حديث 14683.
[9]. «و لا تقتلوا النفس التى حرم الله…»  الاسراء/33.
[10]. محمدى رى شهرى، محمد، پيشين، ج8، حديث 15992.
[11]. متقي هندي، كنز العمال، بيروت، مؤسسه الرسالة، چاپ دوم، 1409، ج15، حديث 39881.
[12]. محمدى رى شهرى، محمد، پيشين، ج3، حديث 5512.
[13]. مجلسى، محمدباقر، پيشين، ج12، ص 386، روايت 12، باب 11.
[14]. محمدى رى شهرى، محمد، پيشين، ج3، حديث 6119.
[15]. نهج البلاغه، خطبه 24.
[16]. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، پيشين، ج77، ص421.
[17]. محمدى رى شهرى، محمد، پيشين، ج3، حديث12924.
[18]. نهج البلاغه، حكمت 30.
[19]. همان، حكمت 165.
[20]. آل عمران/104 و 110 و لقمان/17 و توبه/17 و هود/116 و…
[21]. حرّ عاملى، محمد بن حسن، پيشين، ج11، ص399.
[22]. كلينى، محمد بن يعقوب، اصول كافى، انتشارات اسلاميه، 1350، ج5، ص58 و 59.
[23]. محمدى رى شهرى، محمد، پيشين، ج6، حديث 12413.
[24]. كلينى، محمد بن يعقوب، پيشين، ج5، ص59.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد