جواب اجمالی : امر به معروف و نهی از منکر از واجبات الهی است که در قرآن و روایات مورد تاکید قرار گرفته است . امام حسین ع یکی از انگیزه های قیام را احیای امر به معروف و نهی از منکر می داند .
و امام برای احیای امر به معروف و نهی از منکر به شهادت رسید .
توضیح بیشتر :
کسی که بخواهد به ماهیّت، جوهرة و حقیقت قیام عاشورا تا حدّ زیادی پی ببرد، باید در گام نخست، با نگاه و مطالعة جامع و کامل در بارة امام حسین ـ ع ـ، به زندگی، شخصیّت و مقام حضرت به عنوان امام معصوم، شناخت لازم و کافی پیدا کند و سپس با مطالعه و تعمّق لازم در بیانات و گفتار حضرت که در مقاطع مختلف قیام و حتّی پیش از آغاز آن در بارة انگیزة حرکت خویش بیان کرده است، با حقیقت و ماهیّت قیام آن حضرت تا حدّ زیادی آشنا خواهد شد . اکنون با توجّه به این مقدمه باید گفت بهترین و مطمئن ترین سند برای شناخت حقیقت و اهداف نهضت سیدالشهدا ـ ع ـ، کلمات خود آن حضرت می باشد که در آنها به بیان انگیزة قیام خویش پرداخته است: امام حسین ـ ع ـ ضمن وصیّتنامه ای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمّد بنحنفیّه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کرد:
«انِّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِد اً وَ لا ظالِماً، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِی اُمةِ جَدِّی محمد اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهی عَنِ المُنْکَرِ و اَسیرَ بِسیرةِ جَدِّی محمد و اَبی عَلیِّ بنِاَبِیطالِبٍ…»
ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج5، ص21؛ خوارزمی، مقتلالحسین، ج1، ص189 ـ 188.
من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستم گری حرکت کردم . بلکه تنها برای طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیرة جدم و پدرم علی بنابیطالب عمل کنم .
ودر جای دیگر می فرمایند :
«اَلّلهُمَّ اِنِّی اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ و اَ کْرَهُ الْمُنْکَرَ». ابناعثم ، همان، ج 5، ص 19؛ خوارزمی، همان، ج 1، ص186 .
خدایا من به معروف اشتیاق و از منکر تنفر دارم .
و در زیارت های مختلف که در بارة امام حسین ـ ع ـ از امامان ـ ع ـ وارد شده، این تعابیر فراوان دیده می شود:
«اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الْصَّلوةَ وَ آتَیْتَ الزَّکوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ».
گواهی می دهم که تو نماز را بپا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی .
کلینی، الفروع من الکافی، ج4، ص 578؛ ابنقولویه، کاملالزیارات، صفحات 371، 376، 378 ـ
از این عبارات، اهداف ذیل را از قیام حضرت، می توان استفاده کرد :
الف ـ طلب اصلاح در امور امّت پیامبر ـ ص ـ
ب ـ امر به معروف
ج ـ نهی از منکر
د ـ عمل به سیرة رسولخداـ ص ـ و امیرالمؤمنین ـ ع ـ همانند برپایی نماز و پرداخت زکات
مقصود امام حسین(ع) از این جمله «من برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم» چیست؟
این سخن، جایگاه اساسى و اصلى امر به معروف و نهى از منکر را نشان مى دهد. امام حسین(ع) با این عبارت، مى خواهند نقش محورى امر به معروف و نهى از منکر را نشان دهند؛ به گونه اى که هدف نهایى قیام خویش را تحقق این امر مى دانند. اگر توجهى به جایگاه اصیل امر به معروف و نهى از منکر شود، مقصود حضرت از این سخن روشن تر خواهد شد.
اصل «امر به معروف و نهى از منکر» در تمامى ادیان ابراهیمى مطرح و وظیفه تمامى پیامبران، رسولان، ائمه(ع) و مؤمنان مى باشد. این مسأله یک وظیفه شرعى و فقهى صرف نیست؛ بلکه ملاک، معیار و در واقع علت فرستادن رسولان الهى است؛ زیرا عالم مادى، عالم اختلاط خوبى ها و بدى ها، حق و باطل، خوش آیندها و بدآیندها، ظلمت و نور، فضایل و رذایل است و این امور گاهى چنان درهم تنیده مى شوند که شناخت آنها و سپس تأسى و عمل به آن، دشوار مى گردد. ادیان الهى با شناساندن معروف و منکر و در واقع خوب و بد، حق و باطل، ظلمت و نور، فضایل و رذایل به انسان ها و به دنبال آن دستور به انجام معروف ها و بازداشتن از منکرها، هدایت الهى را به آدمى مى آموزند و او را به صراط مستقیم رهنمون مى شوند.
رسول خدا(ص) درباره اهمیت و جایگاه ویژه امر به معروف و نهى از منکر مى فرماید: «کسى که امر به معروف و نهى از منکر کند، جانشین خدا در روى زمین و جانشین کتاب خدا و جانشین رسول خداست».میزان الحکمة، ج 3، ص 80.
و حضرت على(ع) فرموده اند: «قوام شریعت [دین ] امر به معروف و نهى از منکر است».غرر الحکم، ج 2، ص 400.
قرآن کریم ویژگى «امر به معروف و نهى از منکر» را در مؤمنان، بر اقامه نماز و دادن زکات و اطاعت از خدا و رسولش مقدم مى دارد.نگا: توبه، آیه 7.
امام باقر(ع) نیز در حدیثى مى فرماید: «امر به معروف و نهى از منکر راه پیامبران است. برنامه افراد صالح و شایسته است. واجبى است که سایر واجبات در گرو آن اقامه مى شوند. امنیت راه ها در سایه آن حاصل مى شود. حلیت کسب ها به سبب آن است. در سایه امر به معروف و نهى از منکر است که دشمنان را به رعایت انصاف وادار مى سازد، … کارها در سایه امر به معروف و نهى از منکر به سامان مى رسد».نگا: اصول کافى، ج 5، ح 1، ص 55.
بنابراین، اصل امر به معروف و نهى از منکر مخصوص امام حسین(ع) نیست؛ بلکه وظیفه تمامى پیامبران، رسولان، امامان، صالحان و مؤمنان مى باشد. اما از آنجا که معروف و منکر در زمان سیدالشهداء(ع) بشدت مختلط گردیده و از سوى دیگر منکر در تمامى ابعاد، رایج شده بود و معروف در تمام ساحت هایش متروک مانده بود و این وضعیت منجر به خاموشى دین اسلام و فراموشى سنت نبوى و علوى گشته بود؛ اباعبدالله(ع)، اعتراض به وضع موجود و احیاى سیره رسول خدا(ص) و دین اسلام و دفاع از آن را تنها در سایه امر به معروف و نهى از منکر محقق مى دانست. به همین دلیل آن حضرت هدف از قیام خویش را اصلاح جامعه به وسیله امر به معروف و نهى از منکر بیان مى کرد: «انى لم اخرج اشرا و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى(ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر». بحارالانوار، ج 44، باب 37، ح 2.
چرا امام حسین (ع) با اینکه شرایط امربه معروف ونهى ازمنکر نبود قیام کردند و باعث شهادتشان شد؟
قبل از پرداختن به پاسخ این سؤال، تذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که تردیدی نیست که سیره و روش قطعی امام حسین به عنوان سنت معصوم،خود یکی از منابع فقه است، و طبعاً باید موازین فقهی را با کار امام تطبیق داد .
در فریضة امر به معروف و نهی از منکر، باید دو چیز را در نظر گرفت : 1ـ موقعیت شخص عاصی ، 2ـ موقعیت امر به معروف و نهی از منکر کننده . اگر شخص عاصی در موقعیتی قرار دارد که عمل او برای دیگران سرمشق و الگو است و گناه او سبب پیدایش بدعتی در امر دین شد ه و از سوی دیگر، شخص آمر و ناهی نیز شخصیت و موقعیت برجسته ای در میان دینداران داشته و در ردیف اولیا و پاسداران دین قرار دارد، بر وی واجب است که برای جلوگیری از ورود بدعت در دین و شیوع آن در جامعة اسلامی، قیام کند، هرچند که این قیام، منجر به ضرر مالی و جانی برای وی شود .اصولا بسیاری از بزرگان دین بر همین اساس، مال و جان خود و نزدیکان خود را در راه دفاع از کیان و موجودیت اسلام و ولایت و جلوگیری از پیدایش تفکر انحرافی و التقاطی فدا کردند؛ بزرگانی هم چون ابوذرها، میثم تمارها و حجربنعدی ها . سیرة پیامبران بزرگ الهی نیز چنین بوده است و اگر غیر از این بوده چه بسا هیچ یک از ادیان الهی بر روی زمین استقرار نمی یافت . حضرت ابراهیم به مبارزه با بتپرستی پرداخت و در مقابل قدرت عظیم طاغوت زمان خویش هیچ واهمه ای به خود راه نداد و نه تنها از اموال و آسایش خانوادة خود در این راه گذشت، بلکه جان خود را نیز در طبق اخلاص گذاشت
امام حسین نیز به عنوان جانشین بر حق رسولخدا و شخصی که بسیاری از دیده ها در جهان اسلام به سوی او متوجه بود، بر همین اساس، تکلیف خود را در قیام مسلحانه بر ضد طاغوت اُمَوی دانست، چرا که طاغوت زمان او علناً مرتکب منکر شده و معروف را نیز ترک و بدعت در دین می گذاشت .[1]بر اساس این پاسخ، شرط عدم وجود مفسده در امر به معروف و نهی از منکر[2]، مربوط به مردم عادی است و ناظر به موارد خاص و استثنایی نیست . مراد از موارد استثنایی، جایی است که از یک سو، گناه شخص عاصی سرمشق دیگران شده و موجب پیدایش بدعتی در دین شود و از سوی دیگر، شخص آمر و ناهی از اولیا و بزرگان دین باشد که سکوتش در برابر فرد گناه کار، به معنای تأیید شرعی وی به حساب آمده، باعث بدعت در دین شود . اما در مورد عامة مردم، هم چنان شرط عدم وجود مفسد ه، به قوت خود باقی است، از این رو وظیفة آنان در برابر حاکمان دین ستیز و بدعت گذار، غیر از وظیفة پیشوایان و بزرگان دین در این باره است .
این پاسخ را با بیان مشابهی نیز میتوان داد و آن این است که شرط عدم مفسدة ضرر و زیان تا جایی است که ترک امر به معروف و نهی از منکر خود، مفسدة بزرگتری را در پی نداشته باشد، چرا که اگر مفسدة بزرگتری مترتب بر ترک این فریضه شود، بدون شک از باب قاعدة تقدیم اهم بر مهم و دفع افسد به فاسد، باید به مفسدة کوچک تر تن داده تا از مفسدة بزرگ تر رهایی یافت . بنابراین، اگرمسألة حفظ کیان دین در میان باشد به طوری که ترک این فریضه، موجب بدعت در دین یا از بین رفتن اصل دین شود، در این صورت از باب وجوب حفظ اهم، باید مهم را فدا کرد، حتی اگر این مهم، جان شریف و ارزشمند معصوم باشد تا چه رسد به جان دیگر انسان ها .
طبق این بیان، هرگاه کیان دین در خطر بیفتد ، وظیفة هر شخص اعم از مردم عادی و بزرگان دین، آن است که به امر به معروف و نهی از منکر بپردازد، هرچند که انجام این فریضة الهی برای او ضررهای مالی و جانی و آبرویی داشته باشد، چرا که هر ضرری در مقابل حفظ دین، کم اهمیت است .[3]این دیدگاه را با جملاتی از امام حسین که حضرت در آنها، قیام بر ضد حکومت اموی را وظیفة خاص خویش نمی دانسته بلکه تکلیف هر مسلمانی دانسته می توان تأیید کرد . چنان که حضرت در خطبه ای مقابل سپاه حُربنیزید ریاحی در منزل «بَیْضَه» خواند، فرمود:
«اَیُّهَا الناس! اِنَّ رسولَاللهِ قالَ : مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلا ًلِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِاللهِ، مُخالِفاً لِسُنةِ رسولالله، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاثْمِ وَ الْعُدْوانِ، فَلَمْ یُغَیِّر عَلَیْهِ بِفِعْلٍ وَ لاقَوْلٍ، کانَ حَقَّاً عَلَی اللهِ اَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ ». [4]«ای مردم، رسولخدا فرمود: کسی که فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهی را شکسته و با سنّت رسولخدا مخالفت ورزیده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگری رفتار می کند، ولی در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، برخدا است که او را در جایگاه (عذابآور) آن ستمگر قرار دهد .»
خطاب «ایّها الناس» و استشهاد به کلام رسولخدا که به طور مطلق فرمود: «مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلا ًلِحُرُمِ اللهِ …» دلالت بر عمومیت تکلیف قیام، بر ضد حکومت یزید برای همه مردم و عدم اختصاص آن به امام و اولیای دین می کند .
[1] . محمد صادق نجمی، سخنان حسینبنعلی از مدینه تا کربلا، ص 112 ـ 114 .
[2] .حسنبنیوسفبنمطهر حلّی، تذکرةالفقهاء، ج 1، ص458؛ شهید ثانی (زینالدینبنعلی عاملی)، مسالک الأفهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج 3، ص 102؛ محمد حسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج21، ص 371.
[3] . در این باره رجوع شود به بحث استاد مصباح یزدی در کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا»، ص 170 ـ 186.
[4]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص403. و محمد صادق نجمی، سخنان حسینبنعلی از مدینه تا کربلا، ص 112 ـ 114 .
جهت اطلاعات بیشتر درباره قیام امام و سوالات درباره قیام حضرت به کتابهای زیر رجوع کنید:
مقتل جامع سید الشهدا علیه السلام ج1، فصل ششم از بخش اول با عنوان «فلسفه قیام امام حسین»، بحث: «وظیفه همگانی بودن قیام از دیدگاه امام».
– جانها فدای دین، آیت الله مصباح یزدی، موسسه امام خمینی (ره)
– آذرخشی دیگر از آسمان کربلا،آیت الله مصباح یزدی، موسسه امام خمینی (ره)
– قیام امام حسین، سید جعفر شهیدی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
– تبیین جامعه شناختی واقعه کربلا، شمس الله مریجی، موسسه امام خمینی (ره)
– شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، جوادی آملی، نشر اسراء
– فرهنگ سخنان امام حسین (علیه السلام)، محمد دشتی، انتشارات امیرالمومنین (علیه السلام)
و امام برای احیای امر به معروف و نهی از منکر به شهادت رسید .
توضیح بیشتر :
کسی که بخواهد به ماهیّت، جوهرة و حقیقت قیام عاشورا تا حدّ زیادی پی ببرد، باید در گام نخست، با نگاه و مطالعة جامع و کامل در بارة امام حسین ـ ع ـ، به زندگی، شخصیّت و مقام حضرت به عنوان امام معصوم، شناخت لازم و کافی پیدا کند و سپس با مطالعه و تعمّق لازم در بیانات و گفتار حضرت که در مقاطع مختلف قیام و حتّی پیش از آغاز آن در بارة انگیزة حرکت خویش بیان کرده است، با حقیقت و ماهیّت قیام آن حضرت تا حدّ زیادی آشنا خواهد شد . اکنون با توجّه به این مقدمه باید گفت بهترین و مطمئن ترین سند برای شناخت حقیقت و اهداف نهضت سیدالشهدا ـ ع ـ، کلمات خود آن حضرت می باشد که در آنها به بیان انگیزة قیام خویش پرداخته است: امام حسین ـ ع ـ ضمن وصیّتنامه ای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمّد بنحنفیّه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کرد:
«انِّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِد اً وَ لا ظالِماً، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِی اُمةِ جَدِّی محمد اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهی عَنِ المُنْکَرِ و اَسیرَ بِسیرةِ جَدِّی محمد و اَبی عَلیِّ بنِاَبِیطالِبٍ…»
ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج5، ص21؛ خوارزمی، مقتلالحسین، ج1، ص189 ـ 188.
من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستم گری حرکت کردم . بلکه تنها برای طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیرة جدم و پدرم علی بنابیطالب عمل کنم .
ودر جای دیگر می فرمایند :
«اَلّلهُمَّ اِنِّی اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ و اَ کْرَهُ الْمُنْکَرَ». ابناعثم ، همان، ج 5، ص 19؛ خوارزمی، همان، ج 1، ص186 .
خدایا من به معروف اشتیاق و از منکر تنفر دارم .
و در زیارت های مختلف که در بارة امام حسین ـ ع ـ از امامان ـ ع ـ وارد شده، این تعابیر فراوان دیده می شود:
«اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الْصَّلوةَ وَ آتَیْتَ الزَّکوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ».
گواهی می دهم که تو نماز را بپا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی .
کلینی، الفروع من الکافی، ج4، ص 578؛ ابنقولویه، کاملالزیارات، صفحات 371، 376، 378 ـ
از این عبارات، اهداف ذیل را از قیام حضرت، می توان استفاده کرد :
الف ـ طلب اصلاح در امور امّت پیامبر ـ ص ـ
ب ـ امر به معروف
ج ـ نهی از منکر
د ـ عمل به سیرة رسولخداـ ص ـ و امیرالمؤمنین ـ ع ـ همانند برپایی نماز و پرداخت زکات
مقصود امام حسین(ع) از این جمله «من برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم» چیست؟
این سخن، جایگاه اساسى و اصلى امر به معروف و نهى از منکر را نشان مى دهد. امام حسین(ع) با این عبارت، مى خواهند نقش محورى امر به معروف و نهى از منکر را نشان دهند؛ به گونه اى که هدف نهایى قیام خویش را تحقق این امر مى دانند. اگر توجهى به جایگاه اصیل امر به معروف و نهى از منکر شود، مقصود حضرت از این سخن روشن تر خواهد شد.
اصل «امر به معروف و نهى از منکر» در تمامى ادیان ابراهیمى مطرح و وظیفه تمامى پیامبران، رسولان، ائمه(ع) و مؤمنان مى باشد. این مسأله یک وظیفه شرعى و فقهى صرف نیست؛ بلکه ملاک، معیار و در واقع علت فرستادن رسولان الهى است؛ زیرا عالم مادى، عالم اختلاط خوبى ها و بدى ها، حق و باطل، خوش آیندها و بدآیندها، ظلمت و نور، فضایل و رذایل است و این امور گاهى چنان درهم تنیده مى شوند که شناخت آنها و سپس تأسى و عمل به آن، دشوار مى گردد. ادیان الهى با شناساندن معروف و منکر و در واقع خوب و بد، حق و باطل، ظلمت و نور، فضایل و رذایل به انسان ها و به دنبال آن دستور به انجام معروف ها و بازداشتن از منکرها، هدایت الهى را به آدمى مى آموزند و او را به صراط مستقیم رهنمون مى شوند.
رسول خدا(ص) درباره اهمیت و جایگاه ویژه امر به معروف و نهى از منکر مى فرماید: «کسى که امر به معروف و نهى از منکر کند، جانشین خدا در روى زمین و جانشین کتاب خدا و جانشین رسول خداست».میزان الحکمة، ج 3، ص 80.
و حضرت على(ع) فرموده اند: «قوام شریعت [دین ] امر به معروف و نهى از منکر است».غرر الحکم، ج 2، ص 400.
قرآن کریم ویژگى «امر به معروف و نهى از منکر» را در مؤمنان، بر اقامه نماز و دادن زکات و اطاعت از خدا و رسولش مقدم مى دارد.نگا: توبه، آیه 7.
امام باقر(ع) نیز در حدیثى مى فرماید: «امر به معروف و نهى از منکر راه پیامبران است. برنامه افراد صالح و شایسته است. واجبى است که سایر واجبات در گرو آن اقامه مى شوند. امنیت راه ها در سایه آن حاصل مى شود. حلیت کسب ها به سبب آن است. در سایه امر به معروف و نهى از منکر است که دشمنان را به رعایت انصاف وادار مى سازد، … کارها در سایه امر به معروف و نهى از منکر به سامان مى رسد».نگا: اصول کافى، ج 5، ح 1، ص 55.
بنابراین، اصل امر به معروف و نهى از منکر مخصوص امام حسین(ع) نیست؛ بلکه وظیفه تمامى پیامبران، رسولان، امامان، صالحان و مؤمنان مى باشد. اما از آنجا که معروف و منکر در زمان سیدالشهداء(ع) بشدت مختلط گردیده و از سوى دیگر منکر در تمامى ابعاد، رایج شده بود و معروف در تمام ساحت هایش متروک مانده بود و این وضعیت منجر به خاموشى دین اسلام و فراموشى سنت نبوى و علوى گشته بود؛ اباعبدالله(ع)، اعتراض به وضع موجود و احیاى سیره رسول خدا(ص) و دین اسلام و دفاع از آن را تنها در سایه امر به معروف و نهى از منکر محقق مى دانست. به همین دلیل آن حضرت هدف از قیام خویش را اصلاح جامعه به وسیله امر به معروف و نهى از منکر بیان مى کرد: «انى لم اخرج اشرا و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى(ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر». بحارالانوار، ج 44، باب 37، ح 2.
چرا امام حسین (ع) با اینکه شرایط امربه معروف ونهى ازمنکر نبود قیام کردند و باعث شهادتشان شد؟
قبل از پرداختن به پاسخ این سؤال، تذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که تردیدی نیست که سیره و روش قطعی امام حسین به عنوان سنت معصوم،خود یکی از منابع فقه است، و طبعاً باید موازین فقهی را با کار امام تطبیق داد .
در فریضة امر به معروف و نهی از منکر، باید دو چیز را در نظر گرفت : 1ـ موقعیت شخص عاصی ، 2ـ موقعیت امر به معروف و نهی از منکر کننده . اگر شخص عاصی در موقعیتی قرار دارد که عمل او برای دیگران سرمشق و الگو است و گناه او سبب پیدایش بدعتی در امر دین شد ه و از سوی دیگر، شخص آمر و ناهی نیز شخصیت و موقعیت برجسته ای در میان دینداران داشته و در ردیف اولیا و پاسداران دین قرار دارد، بر وی واجب است که برای جلوگیری از ورود بدعت در دین و شیوع آن در جامعة اسلامی، قیام کند، هرچند که این قیام، منجر به ضرر مالی و جانی برای وی شود .اصولا بسیاری از بزرگان دین بر همین اساس، مال و جان خود و نزدیکان خود را در راه دفاع از کیان و موجودیت اسلام و ولایت و جلوگیری از پیدایش تفکر انحرافی و التقاطی فدا کردند؛ بزرگانی هم چون ابوذرها، میثم تمارها و حجربنعدی ها . سیرة پیامبران بزرگ الهی نیز چنین بوده است و اگر غیر از این بوده چه بسا هیچ یک از ادیان الهی بر روی زمین استقرار نمی یافت . حضرت ابراهیم به مبارزه با بتپرستی پرداخت و در مقابل قدرت عظیم طاغوت زمان خویش هیچ واهمه ای به خود راه نداد و نه تنها از اموال و آسایش خانوادة خود در این راه گذشت، بلکه جان خود را نیز در طبق اخلاص گذاشت
امام حسین نیز به عنوان جانشین بر حق رسولخدا و شخصی که بسیاری از دیده ها در جهان اسلام به سوی او متوجه بود، بر همین اساس، تکلیف خود را در قیام مسلحانه بر ضد طاغوت اُمَوی دانست، چرا که طاغوت زمان او علناً مرتکب منکر شده و معروف را نیز ترک و بدعت در دین می گذاشت .[1]بر اساس این پاسخ، شرط عدم وجود مفسده در امر به معروف و نهی از منکر[2]، مربوط به مردم عادی است و ناظر به موارد خاص و استثنایی نیست . مراد از موارد استثنایی، جایی است که از یک سو، گناه شخص عاصی سرمشق دیگران شده و موجب پیدایش بدعتی در دین شود و از سوی دیگر، شخص آمر و ناهی از اولیا و بزرگان دین باشد که سکوتش در برابر فرد گناه کار، به معنای تأیید شرعی وی به حساب آمده، باعث بدعت در دین شود . اما در مورد عامة مردم، هم چنان شرط عدم وجود مفسد ه، به قوت خود باقی است، از این رو وظیفة آنان در برابر حاکمان دین ستیز و بدعت گذار، غیر از وظیفة پیشوایان و بزرگان دین در این باره است .
این پاسخ را با بیان مشابهی نیز میتوان داد و آن این است که شرط عدم مفسدة ضرر و زیان تا جایی است که ترک امر به معروف و نهی از منکر خود، مفسدة بزرگتری را در پی نداشته باشد، چرا که اگر مفسدة بزرگتری مترتب بر ترک این فریضه شود، بدون شک از باب قاعدة تقدیم اهم بر مهم و دفع افسد به فاسد، باید به مفسدة کوچک تر تن داده تا از مفسدة بزرگ تر رهایی یافت . بنابراین، اگرمسألة حفظ کیان دین در میان باشد به طوری که ترک این فریضه، موجب بدعت در دین یا از بین رفتن اصل دین شود، در این صورت از باب وجوب حفظ اهم، باید مهم را فدا کرد، حتی اگر این مهم، جان شریف و ارزشمند معصوم باشد تا چه رسد به جان دیگر انسان ها .
طبق این بیان، هرگاه کیان دین در خطر بیفتد ، وظیفة هر شخص اعم از مردم عادی و بزرگان دین، آن است که به امر به معروف و نهی از منکر بپردازد، هرچند که انجام این فریضة الهی برای او ضررهای مالی و جانی و آبرویی داشته باشد، چرا که هر ضرری در مقابل حفظ دین، کم اهمیت است .[3]این دیدگاه را با جملاتی از امام حسین که حضرت در آنها، قیام بر ضد حکومت اموی را وظیفة خاص خویش نمی دانسته بلکه تکلیف هر مسلمانی دانسته می توان تأیید کرد . چنان که حضرت در خطبه ای مقابل سپاه حُربنیزید ریاحی در منزل «بَیْضَه» خواند، فرمود:
«اَیُّهَا الناس! اِنَّ رسولَاللهِ قالَ : مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلا ًلِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِاللهِ، مُخالِفاً لِسُنةِ رسولالله، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاثْمِ وَ الْعُدْوانِ، فَلَمْ یُغَیِّر عَلَیْهِ بِفِعْلٍ وَ لاقَوْلٍ، کانَ حَقَّاً عَلَی اللهِ اَنْ یُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ ». [4]«ای مردم، رسولخدا فرمود: کسی که فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهی را شکسته و با سنّت رسولخدا مخالفت ورزیده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگری رفتار می کند، ولی در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، برخدا است که او را در جایگاه (عذابآور) آن ستمگر قرار دهد .»
خطاب «ایّها الناس» و استشهاد به کلام رسولخدا که به طور مطلق فرمود: «مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلا ًلِحُرُمِ اللهِ …» دلالت بر عمومیت تکلیف قیام، بر ضد حکومت یزید برای همه مردم و عدم اختصاص آن به امام و اولیای دین می کند .
[1] . محمد صادق نجمی، سخنان حسینبنعلی از مدینه تا کربلا، ص 112 ـ 114 .
[2] .حسنبنیوسفبنمطهر حلّی، تذکرةالفقهاء، ج 1، ص458؛ شهید ثانی (زینالدینبنعلی عاملی)، مسالک الأفهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج 3، ص 102؛ محمد حسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج21، ص 371.
[3] . در این باره رجوع شود به بحث استاد مصباح یزدی در کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا»، ص 170 ـ 186.
[4]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص403. و محمد صادق نجمی، سخنان حسینبنعلی از مدینه تا کربلا، ص 112 ـ 114 .
جهت اطلاعات بیشتر درباره قیام امام و سوالات درباره قیام حضرت به کتابهای زیر رجوع کنید:
مقتل جامع سید الشهدا علیه السلام ج1، فصل ششم از بخش اول با عنوان «فلسفه قیام امام حسین»، بحث: «وظیفه همگانی بودن قیام از دیدگاه امام».
– جانها فدای دین، آیت الله مصباح یزدی، موسسه امام خمینی (ره)
– آذرخشی دیگر از آسمان کربلا،آیت الله مصباح یزدی، موسسه امام خمینی (ره)
– قیام امام حسین، سید جعفر شهیدی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
– تبیین جامعه شناختی واقعه کربلا، شمس الله مریجی، موسسه امام خمینی (ره)
– شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، جوادی آملی، نشر اسراء
– فرهنگ سخنان امام حسین (علیه السلام)، محمد دشتی، انتشارات امیرالمومنین (علیه السلام)