۱۳۹۲/۱۰/۱۵
–
۶۷۶ بازدید
سلام بنده هر کاری که انجام می دهم چه واجب و چه مستحب انها را هدیه میکنم برای شادی خدا و ۱۴ معصوم و تمام دوستان انها از روز ازل تا روز قیامت. ایا همیشه باید بگم اینکار را برای انها میکنم یا خیر؟ خدا به قلب ادمی اگاه است منکه فکر نمیکنم نیاز باشد. بنده هر روز چند هزار صلوات میفرستم علت اصلی ان این است که میدانم صلوات باعث شادی خدا و ۱۴ معصوم و سایر دوستان انها است. اما گاهی این کثرت صلوات باعث میشود خسته شوم ولی باز بخاطر علاقه ۱۴ معصوم نفس خود را به زحمت انداخته و صلوات میفرستم. ایا اینکار درست است گاهی هم حال ندارم باز هم به خاطر شادی ۱۴ معصوم صلوات بفرستم. چون شنیدم در اعمال مستحبی باید حال داشته باشی. اگر برای من فایده ای نداشته باشد ایا با اینکار نفعی ۱۴ معصوم میبرند؟ پدرم حدود ۲ سال و ۳ ماه پیش به رحمت خدا رفتند خدا خیرش بده روز سوم پدرم با یک روحانی صحبت میکردم گفت برای پدرت صلوات بفرست. این باعث شد را بطه صلوات تحقیق کنم و از انوقت بسیار صلوات میفرستم در ابتدا برای شادی پدرم بود اما کم کم احساس کردم هرچه بیشتر صلوات ناخوداگاه علاقه عجیبی به ۱۴ معصوم مخصوصا پیامبر پیدا کردم. مگر نمیگن صلوات مشکل حل میکنه چرا برخی مشکلات من حل نمیشه؟
پاسخ سؤالات به ترتیبی که در متن آمده :
1- بله نیاز نیست همینقدر که دردلت نیت کرده ای کافی است!
2- لازم نیست که خودتان را به سختی بیندازید ، هرچقدر که می توانی با نشاط برایشان صلوات بفرستی ، بفرست، بیشتر نه!
3- اینکه آنها نفعی ببرند! معلوم نیست، اما خودت قطعا نفع می بری!
4- اما اینکه چرامشکلات شما حل نمی شود! شاید چون شما با خدا دوست شده اید! شاید این بلاها وعذابهایی که اهل بیت پیامبر علیهم السلام دیدند به جرم این بوده که باخدا سر وسری داشتند وبه خدا نزدیک بودند واز مقربان درگاه الهی بودند ؛ نه فقط خودشان بلکه آنهایی هم که به اهل بیت علیهم السلام نزدیک بودند وشیعیان خالص تری ؛ به بلاها وگرفتاریها وکشته شدن و اسیر شدن وتبعید شدن و… دچار شدند ؛عطش وتشنگی شدید امام حسین وفرزنداش که بعضی از یاران از تشنگی جان بدهند و بیشتر ائمه علیهم السلام باتشنگی جان بدهند واین همه بلاو مصیبت!
به یاد سخن شاعری افتادم که چنین سروده:
هر که در این بزم مقرب تر است ———— جام بلا بیشترش میدهند
هر که بود تشنه دیدار دوست ————–آب دم نیشترش میدهند
در بلا خوش میکشم لذات او ————–مات اویم مات اویم مات او
شاید که ما بلا وعذاب را بد معنا می کنیم ،از حضرت زینب علیها سلام، سؤال شد که نتیجه این همه اعتماد شما به خدا ودوستی ومحبتتان به پیامبر وامام چه بود؟! حضرت فرمودند : «مارایت الا جمیلا » به جز جمیل وزیبایی چیزی ندیدم .
در قرآن هم چند داستان راجع به سختیها وعذابهای پیامبران نقل شده ،از جمله داستان ایوب :
– در حدیثى از امام صادق ع مى خوانیم: کسى پرسید بلائى که دامنگیر ایوب شد براى چه بود؟
امام صادق علیه السلام پاسخى فرمود که خلاصه اش چنین است: بلائى که بر ایوب وارد شد به خاطر این نبود که کفران نعمتى کرده باشد، بلکه به عکس به خاطر شکر نعمت بود که ابلیس بر او حسد برد و به پیشگاه خدا عرضه داشت: اگر او اینهمه شکر نعمت تو را به جا می آورد، به خاطر آنست که زندگى وسیع و مرفهى به او داده اى، و اگر مواهب مادى دنیا را از او بگیرى هرگز شکر تو را به جا نخواهد آورد؛ مرا بر دنیاى او مسلط کن تا معلوم شود که مطلب همین است!
خداوند براى اینکه این ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد، به شیطان این اجازه را داد، او آمد و اموال و فرزندان ایوب را یکى پس از دیگرى از میان برداشت، ولى این حوادث دردناک نه تنها از شکر ایوب نکاست بلکه شکر او افزون شد! شیطان از خدا خواست بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود، این اجازه به او داده شد و او تمامى آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بین برد، باز هم حمد و شکر ایوب افزون شد.
سرانجام شیطان از خدا خواست که بر بدن ایوب مسلط گردد و سبب بیمارى شدید او شود، و این چنین شد، به طورى که از شدت بیمارى و جراحت ، قادر به حرکت نبود، بى آنکه کمترین خللى در عقل و درک او پیدا شود.
خلاصه، نعمتها یکى بعد از دیگرى از ایوب گرفته مى شد، ولى به موازات آن مقام شکر او بالا مى رفت.
تا اینکه جمعى از رهبانها به دیدن او آمدند و گفتند: بگو ببینیم تو چه گناه بزرگى کرده اى که این چنین مبتلا شده اى؟ (و به این ترتیب شماتت این و آن آغاز شد و این امر بر ایوب سخت گران آمد) ایوب گفت: به عزت پروردگارم سوگند که من هیچ لقمه غذایى نخوردم مگر اینکه یتیم و ضعیفى بر سر سفره با من نشسته بود، و هیچ طاعت الهى پیش نیامد مگر اینکه سختترین برنامه آن را انتخاب نمودم.
در این هنگام بود که ایوب از عهده تمامى امتحانات در مقام شکیبایى و شکرگزارى برآمده بود، زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشکلات خود را با تعبیرى بسیار مؤدبانه و خالى از هر گونه شکایت از خدا خواست: الأنبیاء / 83 تا 84
وَ أَیُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ – فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَکَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَیْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِکْرى لِلْعابِدِینَ . «و ایوب را (به یاد آور) هنگامى که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت) بد حالى و مشکلات به من روى آورده و تو ارحم الراحمینى – ما دعاى او را مستجاب کردیم، و ناراحتیهایى را که داشت برطرف ساختیم، و خاندانش را به او بازگرداندیم، و همانندشان را بر آنها افزودیم، تا رحمتى از سوى ما باشد، و تذکرى براى عبادت کنندگان»
– در این هنگام درهاى رحمت الهى گشوده شد، مشکلات به سرعت برطرف گشت و نعمتهاى الهى افزونتر از آنچه بود به او رو آورد.آرى مردان حق با دگرگون شدن نعمتها، افکار و برنامه هایشان دگرگون نمى شود، آنها در آسایش و بلا، در حال آزادى و زندان، در سلامت و بیمارى، در قدرت و ضعف، و خلاصه در همه حال، متوجه پروردگارند و نوسانات زندگى تغییرى در آنها ایجاد نمى کند، روح آنها همچون اقیانوس کبیر است که طوفانها، آرامش آن را برهم نمى زند.
– همچنین آنها هرگز از انبوه حوادث تلخ مایوس نمى شوند، مى ایستند و استقامت مى کنند تا درهاى رحمت الهى گشوده شود، آنها مى دانند حوادث سخت آزمایشهاى الهى است که گاه براى بندگان خاصش فراهم مى سازد تا آنها را آبدیده تر کند.
– حلاوة الدنیا مرارة الاخرة و مرارة الدنیا حلاوة الاخرة رنج و تلخى هاى دنیا موجب حلاوت و شیرینى هاى آخرت میشود و شیرینى ها و خوشى ها (ى نامشروع) دنیا باعث رنج و عذاب آخرت خواهد شد.
– مشکلات برای آدمی است ؛ و برای رشد دادن او. لذا فرمود: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ ـــ به یقین ما انسان را در رنج آفریدیم»(البلد:4). اگر بنا بود کسی زجر نبیند آن انبیاء و ائمه (ع) بودند ؛ امّا ملاحظه می فرمایید که سختترین مصائب را ایشان کشیده اند. کیست که چون زینب کبری (س) خروارها مصیبت بر سرش ریخته باشد؟ امّا آن بانوی شگفتی ساز در متن آنها مصائب خردکننده ، با این که نای بلند شدن نداشت ، نماز شبش ترک نشد ؛ اگر چه آن را نشسته خواند. حضرتش چون در مجلس ابن زیاد وارد گشت چنان با صلابت و استوار بود که ابن زیاد پرسید: کیست این زن متکبّر؟ گفتند: زینب دختر علی است. گفت: آیا دیدی که چگونه خداوند عزیزانت را ذلیل نمود؟ حضرت فرمودند: « ما رأیت الّا جمیلاً ــ من جز زیبا هیچ ندیدم » ؛ یعنی من در متن مصیبتها خدای جمیل را ملاقات نمودم که با اسم الجمیل تجلّی کرده بود.
– اولیای خدا مصائب را توجّه خدا به خود می دانند. چون مصائب و سختی ها یا برای رشد دادن است یا برای این است که گناهان انسان پاک گردد یا برای این است که انسان تنبیه شود و توبه کند ؛ « إن البلاء لِلظالم أدب وللمؤمن امتحان و لِلأنبیاء درجه و لأولیاء کرامهٌ ــــ بلا برای ظالم ادب نمودن است ، برای مومن ، امتحان می باشد ، و برای انبیاء درجه و برای اولیاء کرامت است.» (مستدرک الوسائل ـ ج3ـ ص438) ؛ خداوند متعال می فرماید:« وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین ــــ (به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با بلایای گوناگونی آزمود ؛ و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: « من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم.» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من(نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمى رسد» » (البقرة:124). آقا سیّد علی قاضی استاد عرفان آیةالله بهجت مستأجر بود و صاحبخانه اثاث منزلش را ریخته بود وسط کوچه. آن بزرگوار در حالی که بشّاش بود می فرمود: « خدا خیال کرده ما هم آدمیم » ؛ یعنی خدا آدمها را سختی می دهد ؛ و گویا خدا ما را هم آدم حساب کرده که به ما سختی می دهد.
ـ ذکر پاره ای دیگراز روایات در مورد مشکلات :
– امام صادق (ع) خطاب به سدیر صیرفی فرمودند: « إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُمْ یَا سَدِیرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِی ـــــ چون خدا بنده اى را دوست بدارد او را به یکباره در بلا فرو برد. و اى سدیر! ما و شماها با بلا صبح و شب می کنیم.» (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص208)
– و فرمودند: « إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ مِنْ خَالِصِ عِبَادِهِ مَا یُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ تُحْفَةً إِلَى الْأَرْضِ إِلَّا صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ لَا بَلِیَّةً إِلَّا صَرَفَهَا إِلَیْهِم خدا عزّ و جلّ را در روى زمین بنده هایی پاک و خالص است که از آسمان تحفه ای به زمین فرود نیاید جز که خدا آن را از آن بندگان بگرداند به دیگرى، و بلایی نیاید جز اینکه آن را به سوى ایشان بگرداند. » (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص 207)
– رسول خدا (ص) فرمودند: « إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَیْراً ابْتَلَاهُم ــــ چون خدا بر قومی خیری خواهد آنان را در بلا افکند. » (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص236)
– رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله فرمودند:« لَا یَزَالُ الْبَلَاءُ فِی الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِی جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ خَطِیئَة ــــ مصیبت و گرفتارى همواره گریبان مرد و زن مؤمن را مى گیرد و آنها در مال و یا بدن خود نقصان مشاهده مى کنند و یا فرزندان خود را از دست مى دهند و اینها براى این است که هر گاه در محضر پروردگار حاضر شدند گناهى نداشته باشند» (بحارالأنوار ، ج 64 ،ص236)
– امام صادق علیه السّلام فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِی جَسَدِهِ أَوْ بِمُصِیبَةٍ فِی أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِیبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْیَا لِیَأْجُرَهُ عَلَیْهَا ـــــ خداوند متعال مؤمن را به مصیبت و بلاء گرفتار مى کند و او را به بیمارى در بدن» (بحار الأنوار ، ج 64، ص 237)
– و فرمودند: « إِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لَا یَبْلُغُهَا الْعَبْدُ إِلَّا بِبَلَاءٍ فِی جَسَدِه ـــــ در بهشت مقامى هست که هیچ کس به آن جایگاه نمى رسد مگر اینکه در بدن خود ناراحتى و گرفتارى داشته باشد. » (بحار الأنوار ، ج 64، ص 237)
– رسول خدا فرمودند: « لَا تَکُونُ مُؤْمِناً حَتَّى تَعُدَّ الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مِحْنَةً لِأَنَّ بَلَاءَ الدُّنْیَا نِعْمَةٌ فِی الْآخِرَةِ وَ رَخَاءَ الدُّنْیَا مِحْنَةٌ فِی الْآخِرَة ـــــ مؤمن باید بلاء را نعمت بداند، و نعمت را بلاء زیرا گرفتارى دنیا نعمت آخرت مى آورد و نعمت دنیا مصائب و گرفتارى ها را در آخرت مى آورد » (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص237)
برای تکمیل بحث بعضی از عوامل آرامش و دلگرمى ازمنظرقرآن وروایات را بیان می کنیم ؛دستیابى به اطمینان و آرامش مى تواند عوامل گوناگونى داشته باشد، ولى در رأس آنها:
– آگاهى و علم ، جلوه ویژه اى دارد؛ کسى که مى داند ذرّه ى مثقالى از کارش حساب دارد، «مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» نسبت به تلاش و فعّالیّتش دلگرم است.
– کسى که مى داند بر اساس لطف و رحمت الهى آفریده شده، «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» امیدوار است.
– کسى که مى داند خداوند در کمین ستمگران است، «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» آرامش دارد.
– کسى که مى داند خداوند حکیم و علیم است و هیچ موجودى را بیهوده خلق نکرده است «عَلِیمٌ حَکِیمٌ» خوش بین است.
– کسى که مى داند راهش روشن و آینده اش بهتر از گذشته است، «وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى » قلبش مطمئن است.
– کسى که مى داند امام و رهبرش انسانى کامل، انتخاب شده از جانب خداوند و معصوم از هر لغزش و خطاست، «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» آرام است.
– کسى که مى داند کارِ نیک او از ده تا هفتصد بلکه تا بى نهایت برابر پاداش دارد ولى کار زشت او یک لغزش بحساب مى آید دلخوش است. «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ»
– کسى که مى داند خداوند نیکوکاران را دوست دارد، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» به کار نیکش دلگرم مى شود.
– کسى که مى داند کار خیرش آشکار و کار شرّش پنهان مى ماند، «یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح» شاد است.
– دربعضی از روایات :جهت آرامش قلب این آیه را دائم بخواند (اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمئِنُّ الْقُلُوبِ) یعنی همانا به ذکر و یاد خدا قلبها آرامش می یابند .
– تکرار لفظ جلاله «الله» باعث آرامش روحی و نظم در دستگاههای تنفسی میشود
– به گزارش مرکز خبر حوزه، تحقیقاتی از سوی دانشگاه آمستردام هلند صورت گرفته که طی آن اعلام شده تکرار لفظ جلاله «الله» بحرانهای روحی و نگرانیها را از بین برده و ضمن ایجاد آرامش روحی باعث نظم در دستگاههای تنفسی میشود.
بر پایه گزارش پیک تقریب این تحقیقات مدت سه سال بر روی تعداد زیادی از بیماران مسلمان و غیرمسلمان که با زبان قرآن آشنا نبودند انجام گرفت و نتیجه آن این شد که به زبان آوردن لفظ جلاله الله ،باعث تنظیم ضربان قلب میشود که بارها در قرآن نیز بر روی آن تاکید شده است.
– روزی منصور دوانیقی امام صادق علیه السلام را احضار کرد تا او را بکشد و به ربیع، نگهبان و پردهدار مخصوصش، گفت:«وقتی دست هایم را به هم زدم گردنش را بزن.»
هنگامی که امام وارد شد، همین که چشم منصور به او افتاد، از جایش برخاست و گفت:«خوش آمدید ای ابا عبدالله. به دنبالت فرستادیم تا قرضهایت را ادا کنیم و حرمتت را پاس داریم»
آنگاه با مهربانی ،جویای احوال خاندان امام صادق علیه السلام شد و به او گفت:«ما قرضهایت را خواهیم پرداخت.» و هدیه ای هم به امام داد و او را روانهی خانه ساخت.
پس از آنکه امام صادق علیه السلام از مجلس منصور خارج شد ربیع از امام پرسید:«شمشیر را دیدید؟ آن شمشیر فقط برای کشتن شما بود. وقتی وارد مجلس شدید دیدم زیر لب چیزی میگفتید. چه میگفتید؟
امام فرمود:«بله، با دیدن منصور، این دعا را خواندم:« حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبینَ حَسْبِیَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ حَسْبِیَ الرّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقینَ حَسْبِیَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ حَسُبی مَنْ هُوَ حَسْبی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبی حَسْبی مَنْ کانَ مُنْذُ کُنْتَ حَسْبی حَسْبِیَ اللهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ وَ الْحَمْدُللِهِ رَبِّ الْعالَمینَ.» (خداوندی که رب و پروردگار من است مرا از شر کسانی که تحت ربویتش هستند حفظ میکند، خالق من را از شر مخلوقاتش حفظ میکند. روزی دهنده مرا از روزی خوردنده کفایت میکند، پروردگار جهانیان مرا کافی است، و خداوندی که جز او خدایی نیست مرا بس است. بر او توکل نمودم که او پروردگار عرش باعظمت است منبع: بحارالانوار، جلد 47
– عالم ربانی، حاج ملا فتحعلی عراقی فرمود:
« آخوند ملا محمد صادق عراقی در نهایت سختی و پریشانی بود و به هیچ وجه برای او گشایشی واقع نمی شد. شبی در عالم خواب دید، در بیابانی خیمه بزرگی بر پا است. پرسید: این خیمه مربوط به کیست؟
گفتند: این جا خیمه امام زمان علیه السلام است.
با عجله خدمت آن حضرت مشرف شد و سختی حال خود را به آن سرور عرض کرد و از ایشان دعایی برای گشایش کار و رفع مشکلات خویش خواست. حضرت او را به سیدی از اولاد خود حواله دادند و اشاره به او و خیمه اش فرمودند. آخوند از محضر آن حضرت خارج شد و به همان خیمه ای که اشاره فرموده بودند، رفت؛ دید عالم مورد اعتماد، جناب آقا سید محمد سلطان آبادی، که روی سجاده نشسته و مشغول دعا خواندن است، در آن خیمه حضور دارد. به سید سلام کرد و کیفیت جریان را نقل کرد. ایشان جهت وسعت رزق، دعایی به او تعلیم نمود.
در این جا آخوند از خواب بیدار شد و در حالی که دعا به یادش مانده بود، به طرف خانه آن عالم بزرگوار به راه افتاد. از طرفی قبل از دیدن این خواب، رابطه آخوند عراقی با سید قطع بود و علتش را اظهار نمی کرد.
وقتی خدمت سید رسید، او را به همان شکلی که در خواب دیده بود، روی سجاده خود نشسته، مشغول ذکر و استغفار مشاهده نمود و سلام کرد.سید جواب سلامش را داد و تبسمی نمود؛ مثل این که از قضیه مطلع باشد. آخوند برای گشایش کار خود دعایی خواست. مرحوم سلطان آبادی، همان دعایی را که در عالم خواب تعلیم فرموده بود، بیان کرد.
آخوند عراقی مقید به خواندن آن دعا شد و اندک زمانی دنیا از هر طرف به او رو آورد و از سختی و تنگدستی راحت شد. بعد از این اتفاق، مرحوم حاج ملا فتحعلی، سید را خیلی ستایش می کرد و مدتی هم نزد ایشان درس خوانده بود.
اما آنچه را سید به آخوند در عالم خواب و بیداری تعلیم داده بود، سه چیز است:
– اول: آن که بعد از فجر صبح دست بر سینه گذارد و هفتاد مرتبه بگوید « یا فتاح»
– دوم: آن که مواظبت کن به خواندن:
– لاحَوْلَ وَلاقُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذی لایَمُوتُ وَ اَلْحَمْدُللِهِ الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَلا وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً.
– سوم، دعایی را که ابن فهد حلی از حضرت رضا علیه السلام نقل کرده که بعد از نماز صبح خوانده شود و هر کس آن را بخواند حاجتش برآورده و مشکلاتش حل می شود. (مرحوم شیخ عباس قمی این دعا را در اوایل مفاتیح الجنان ذیل تعقیبات نماز صبح آورده است وبسیار مجرب است ، حتما به مفاتیح رجوع کنید وبا توجه به معانی بلندش این دعا را بخوانید)
– بِسْمِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ قَوْقاهُ الله سَیِّآتِ ما مَکَرُوا اِلاَّ الَهِ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجِبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجیِ الْمُؤمِنینَ حَسْبُنا اللهَ وَ نِعْمَ الْوَکیلِ وَ انْقَلِبُوا بِنِعْمَهً مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءُ ماشاءَاللهُ لا ماشاءَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ ماشاءَ اللهُ لا ماشاءَ النّاسَ ماشاءَ اللهُ اَنْ یَرَهُ النّاسَ حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبینَ حَسْبِیَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ حَسْبِیَ الرّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقینَ حَسْبِیَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ حَسُبی مَنْ هُوَ حَسْبی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبی حَسْبی مَنْ کانَ مُنْذُ کُنْتَ حَسْبی حَسْبِیَ اللهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ وَ الْحَمْدُللِهِ رَبِّ الْعالَمینَ.
1- بله نیاز نیست همینقدر که دردلت نیت کرده ای کافی است!
2- لازم نیست که خودتان را به سختی بیندازید ، هرچقدر که می توانی با نشاط برایشان صلوات بفرستی ، بفرست، بیشتر نه!
3- اینکه آنها نفعی ببرند! معلوم نیست، اما خودت قطعا نفع می بری!
4- اما اینکه چرامشکلات شما حل نمی شود! شاید چون شما با خدا دوست شده اید! شاید این بلاها وعذابهایی که اهل بیت پیامبر علیهم السلام دیدند به جرم این بوده که باخدا سر وسری داشتند وبه خدا نزدیک بودند واز مقربان درگاه الهی بودند ؛ نه فقط خودشان بلکه آنهایی هم که به اهل بیت علیهم السلام نزدیک بودند وشیعیان خالص تری ؛ به بلاها وگرفتاریها وکشته شدن و اسیر شدن وتبعید شدن و… دچار شدند ؛عطش وتشنگی شدید امام حسین وفرزنداش که بعضی از یاران از تشنگی جان بدهند و بیشتر ائمه علیهم السلام باتشنگی جان بدهند واین همه بلاو مصیبت!
به یاد سخن شاعری افتادم که چنین سروده:
هر که در این بزم مقرب تر است ———— جام بلا بیشترش میدهند
هر که بود تشنه دیدار دوست ————–آب دم نیشترش میدهند
در بلا خوش میکشم لذات او ————–مات اویم مات اویم مات او
شاید که ما بلا وعذاب را بد معنا می کنیم ،از حضرت زینب علیها سلام، سؤال شد که نتیجه این همه اعتماد شما به خدا ودوستی ومحبتتان به پیامبر وامام چه بود؟! حضرت فرمودند : «مارایت الا جمیلا » به جز جمیل وزیبایی چیزی ندیدم .
در قرآن هم چند داستان راجع به سختیها وعذابهای پیامبران نقل شده ،از جمله داستان ایوب :
– در حدیثى از امام صادق ع مى خوانیم: کسى پرسید بلائى که دامنگیر ایوب شد براى چه بود؟
امام صادق علیه السلام پاسخى فرمود که خلاصه اش چنین است: بلائى که بر ایوب وارد شد به خاطر این نبود که کفران نعمتى کرده باشد، بلکه به عکس به خاطر شکر نعمت بود که ابلیس بر او حسد برد و به پیشگاه خدا عرضه داشت: اگر او اینهمه شکر نعمت تو را به جا می آورد، به خاطر آنست که زندگى وسیع و مرفهى به او داده اى، و اگر مواهب مادى دنیا را از او بگیرى هرگز شکر تو را به جا نخواهد آورد؛ مرا بر دنیاى او مسلط کن تا معلوم شود که مطلب همین است!
خداوند براى اینکه این ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد، به شیطان این اجازه را داد، او آمد و اموال و فرزندان ایوب را یکى پس از دیگرى از میان برداشت، ولى این حوادث دردناک نه تنها از شکر ایوب نکاست بلکه شکر او افزون شد! شیطان از خدا خواست بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود، این اجازه به او داده شد و او تمامى آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بین برد، باز هم حمد و شکر ایوب افزون شد.
سرانجام شیطان از خدا خواست که بر بدن ایوب مسلط گردد و سبب بیمارى شدید او شود، و این چنین شد، به طورى که از شدت بیمارى و جراحت ، قادر به حرکت نبود، بى آنکه کمترین خللى در عقل و درک او پیدا شود.
خلاصه، نعمتها یکى بعد از دیگرى از ایوب گرفته مى شد، ولى به موازات آن مقام شکر او بالا مى رفت.
تا اینکه جمعى از رهبانها به دیدن او آمدند و گفتند: بگو ببینیم تو چه گناه بزرگى کرده اى که این چنین مبتلا شده اى؟ (و به این ترتیب شماتت این و آن آغاز شد و این امر بر ایوب سخت گران آمد) ایوب گفت: به عزت پروردگارم سوگند که من هیچ لقمه غذایى نخوردم مگر اینکه یتیم و ضعیفى بر سر سفره با من نشسته بود، و هیچ طاعت الهى پیش نیامد مگر اینکه سختترین برنامه آن را انتخاب نمودم.
در این هنگام بود که ایوب از عهده تمامى امتحانات در مقام شکیبایى و شکرگزارى برآمده بود، زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشکلات خود را با تعبیرى بسیار مؤدبانه و خالى از هر گونه شکایت از خدا خواست: الأنبیاء / 83 تا 84
وَ أَیُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ – فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَکَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَیْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِکْرى لِلْعابِدِینَ . «و ایوب را (به یاد آور) هنگامى که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت) بد حالى و مشکلات به من روى آورده و تو ارحم الراحمینى – ما دعاى او را مستجاب کردیم، و ناراحتیهایى را که داشت برطرف ساختیم، و خاندانش را به او بازگرداندیم، و همانندشان را بر آنها افزودیم، تا رحمتى از سوى ما باشد، و تذکرى براى عبادت کنندگان»
– در این هنگام درهاى رحمت الهى گشوده شد، مشکلات به سرعت برطرف گشت و نعمتهاى الهى افزونتر از آنچه بود به او رو آورد.آرى مردان حق با دگرگون شدن نعمتها، افکار و برنامه هایشان دگرگون نمى شود، آنها در آسایش و بلا، در حال آزادى و زندان، در سلامت و بیمارى، در قدرت و ضعف، و خلاصه در همه حال، متوجه پروردگارند و نوسانات زندگى تغییرى در آنها ایجاد نمى کند، روح آنها همچون اقیانوس کبیر است که طوفانها، آرامش آن را برهم نمى زند.
– همچنین آنها هرگز از انبوه حوادث تلخ مایوس نمى شوند، مى ایستند و استقامت مى کنند تا درهاى رحمت الهى گشوده شود، آنها مى دانند حوادث سخت آزمایشهاى الهى است که گاه براى بندگان خاصش فراهم مى سازد تا آنها را آبدیده تر کند.
– حلاوة الدنیا مرارة الاخرة و مرارة الدنیا حلاوة الاخرة رنج و تلخى هاى دنیا موجب حلاوت و شیرینى هاى آخرت میشود و شیرینى ها و خوشى ها (ى نامشروع) دنیا باعث رنج و عذاب آخرت خواهد شد.
– مشکلات برای آدمی است ؛ و برای رشد دادن او. لذا فرمود: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ ـــ به یقین ما انسان را در رنج آفریدیم»(البلد:4). اگر بنا بود کسی زجر نبیند آن انبیاء و ائمه (ع) بودند ؛ امّا ملاحظه می فرمایید که سختترین مصائب را ایشان کشیده اند. کیست که چون زینب کبری (س) خروارها مصیبت بر سرش ریخته باشد؟ امّا آن بانوی شگفتی ساز در متن آنها مصائب خردکننده ، با این که نای بلند شدن نداشت ، نماز شبش ترک نشد ؛ اگر چه آن را نشسته خواند. حضرتش چون در مجلس ابن زیاد وارد گشت چنان با صلابت و استوار بود که ابن زیاد پرسید: کیست این زن متکبّر؟ گفتند: زینب دختر علی است. گفت: آیا دیدی که چگونه خداوند عزیزانت را ذلیل نمود؟ حضرت فرمودند: « ما رأیت الّا جمیلاً ــ من جز زیبا هیچ ندیدم » ؛ یعنی من در متن مصیبتها خدای جمیل را ملاقات نمودم که با اسم الجمیل تجلّی کرده بود.
– اولیای خدا مصائب را توجّه خدا به خود می دانند. چون مصائب و سختی ها یا برای رشد دادن است یا برای این است که گناهان انسان پاک گردد یا برای این است که انسان تنبیه شود و توبه کند ؛ « إن البلاء لِلظالم أدب وللمؤمن امتحان و لِلأنبیاء درجه و لأولیاء کرامهٌ ــــ بلا برای ظالم ادب نمودن است ، برای مومن ، امتحان می باشد ، و برای انبیاء درجه و برای اولیاء کرامت است.» (مستدرک الوسائل ـ ج3ـ ص438) ؛ خداوند متعال می فرماید:« وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین ــــ (به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با بلایای گوناگونی آزمود ؛ و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: « من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم.» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من(نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمى رسد» » (البقرة:124). آقا سیّد علی قاضی استاد عرفان آیةالله بهجت مستأجر بود و صاحبخانه اثاث منزلش را ریخته بود وسط کوچه. آن بزرگوار در حالی که بشّاش بود می فرمود: « خدا خیال کرده ما هم آدمیم » ؛ یعنی خدا آدمها را سختی می دهد ؛ و گویا خدا ما را هم آدم حساب کرده که به ما سختی می دهد.
ـ ذکر پاره ای دیگراز روایات در مورد مشکلات :
– امام صادق (ع) خطاب به سدیر صیرفی فرمودند: « إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُمْ یَا سَدِیرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِی ـــــ چون خدا بنده اى را دوست بدارد او را به یکباره در بلا فرو برد. و اى سدیر! ما و شماها با بلا صبح و شب می کنیم.» (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص208)
– و فرمودند: « إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ مِنْ خَالِصِ عِبَادِهِ مَا یُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ تُحْفَةً إِلَى الْأَرْضِ إِلَّا صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ لَا بَلِیَّةً إِلَّا صَرَفَهَا إِلَیْهِم خدا عزّ و جلّ را در روى زمین بنده هایی پاک و خالص است که از آسمان تحفه ای به زمین فرود نیاید جز که خدا آن را از آن بندگان بگرداند به دیگرى، و بلایی نیاید جز اینکه آن را به سوى ایشان بگرداند. » (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص 207)
– رسول خدا (ص) فرمودند: « إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَیْراً ابْتَلَاهُم ــــ چون خدا بر قومی خیری خواهد آنان را در بلا افکند. » (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص236)
– رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله فرمودند:« لَا یَزَالُ الْبَلَاءُ فِی الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِی جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ خَطِیئَة ــــ مصیبت و گرفتارى همواره گریبان مرد و زن مؤمن را مى گیرد و آنها در مال و یا بدن خود نقصان مشاهده مى کنند و یا فرزندان خود را از دست مى دهند و اینها براى این است که هر گاه در محضر پروردگار حاضر شدند گناهى نداشته باشند» (بحارالأنوار ، ج 64 ،ص236)
– امام صادق علیه السّلام فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِی جَسَدِهِ أَوْ بِمُصِیبَةٍ فِی أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِیبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْیَا لِیَأْجُرَهُ عَلَیْهَا ـــــ خداوند متعال مؤمن را به مصیبت و بلاء گرفتار مى کند و او را به بیمارى در بدن» (بحار الأنوار ، ج 64، ص 237)
– و فرمودند: « إِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لَا یَبْلُغُهَا الْعَبْدُ إِلَّا بِبَلَاءٍ فِی جَسَدِه ـــــ در بهشت مقامى هست که هیچ کس به آن جایگاه نمى رسد مگر اینکه در بدن خود ناراحتى و گرفتارى داشته باشد. » (بحار الأنوار ، ج 64، ص 237)
– رسول خدا فرمودند: « لَا تَکُونُ مُؤْمِناً حَتَّى تَعُدَّ الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مِحْنَةً لِأَنَّ بَلَاءَ الدُّنْیَا نِعْمَةٌ فِی الْآخِرَةِ وَ رَخَاءَ الدُّنْیَا مِحْنَةٌ فِی الْآخِرَة ـــــ مؤمن باید بلاء را نعمت بداند، و نعمت را بلاء زیرا گرفتارى دنیا نعمت آخرت مى آورد و نعمت دنیا مصائب و گرفتارى ها را در آخرت مى آورد » (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص237)
برای تکمیل بحث بعضی از عوامل آرامش و دلگرمى ازمنظرقرآن وروایات را بیان می کنیم ؛دستیابى به اطمینان و آرامش مى تواند عوامل گوناگونى داشته باشد، ولى در رأس آنها:
– آگاهى و علم ، جلوه ویژه اى دارد؛ کسى که مى داند ذرّه ى مثقالى از کارش حساب دارد، «مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» نسبت به تلاش و فعّالیّتش دلگرم است.
– کسى که مى داند بر اساس لطف و رحمت الهى آفریده شده، «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» امیدوار است.
– کسى که مى داند خداوند در کمین ستمگران است، «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» آرامش دارد.
– کسى که مى داند خداوند حکیم و علیم است و هیچ موجودى را بیهوده خلق نکرده است «عَلِیمٌ حَکِیمٌ» خوش بین است.
– کسى که مى داند راهش روشن و آینده اش بهتر از گذشته است، «وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى » قلبش مطمئن است.
– کسى که مى داند امام و رهبرش انسانى کامل، انتخاب شده از جانب خداوند و معصوم از هر لغزش و خطاست، «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» آرام است.
– کسى که مى داند کارِ نیک او از ده تا هفتصد بلکه تا بى نهایت برابر پاداش دارد ولى کار زشت او یک لغزش بحساب مى آید دلخوش است. «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ»
– کسى که مى داند خداوند نیکوکاران را دوست دارد، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» به کار نیکش دلگرم مى شود.
– کسى که مى داند کار خیرش آشکار و کار شرّش پنهان مى ماند، «یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح» شاد است.
– دربعضی از روایات :جهت آرامش قلب این آیه را دائم بخواند (اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمئِنُّ الْقُلُوبِ) یعنی همانا به ذکر و یاد خدا قلبها آرامش می یابند .
– تکرار لفظ جلاله «الله» باعث آرامش روحی و نظم در دستگاههای تنفسی میشود
– به گزارش مرکز خبر حوزه، تحقیقاتی از سوی دانشگاه آمستردام هلند صورت گرفته که طی آن اعلام شده تکرار لفظ جلاله «الله» بحرانهای روحی و نگرانیها را از بین برده و ضمن ایجاد آرامش روحی باعث نظم در دستگاههای تنفسی میشود.
بر پایه گزارش پیک تقریب این تحقیقات مدت سه سال بر روی تعداد زیادی از بیماران مسلمان و غیرمسلمان که با زبان قرآن آشنا نبودند انجام گرفت و نتیجه آن این شد که به زبان آوردن لفظ جلاله الله ،باعث تنظیم ضربان قلب میشود که بارها در قرآن نیز بر روی آن تاکید شده است.
– روزی منصور دوانیقی امام صادق علیه السلام را احضار کرد تا او را بکشد و به ربیع، نگهبان و پردهدار مخصوصش، گفت:«وقتی دست هایم را به هم زدم گردنش را بزن.»
هنگامی که امام وارد شد، همین که چشم منصور به او افتاد، از جایش برخاست و گفت:«خوش آمدید ای ابا عبدالله. به دنبالت فرستادیم تا قرضهایت را ادا کنیم و حرمتت را پاس داریم»
آنگاه با مهربانی ،جویای احوال خاندان امام صادق علیه السلام شد و به او گفت:«ما قرضهایت را خواهیم پرداخت.» و هدیه ای هم به امام داد و او را روانهی خانه ساخت.
پس از آنکه امام صادق علیه السلام از مجلس منصور خارج شد ربیع از امام پرسید:«شمشیر را دیدید؟ آن شمشیر فقط برای کشتن شما بود. وقتی وارد مجلس شدید دیدم زیر لب چیزی میگفتید. چه میگفتید؟
امام فرمود:«بله، با دیدن منصور، این دعا را خواندم:« حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبینَ حَسْبِیَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ حَسْبِیَ الرّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقینَ حَسْبِیَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ حَسُبی مَنْ هُوَ حَسْبی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبی حَسْبی مَنْ کانَ مُنْذُ کُنْتَ حَسْبی حَسْبِیَ اللهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ وَ الْحَمْدُللِهِ رَبِّ الْعالَمینَ.» (خداوندی که رب و پروردگار من است مرا از شر کسانی که تحت ربویتش هستند حفظ میکند، خالق من را از شر مخلوقاتش حفظ میکند. روزی دهنده مرا از روزی خوردنده کفایت میکند، پروردگار جهانیان مرا کافی است، و خداوندی که جز او خدایی نیست مرا بس است. بر او توکل نمودم که او پروردگار عرش باعظمت است منبع: بحارالانوار، جلد 47
– عالم ربانی، حاج ملا فتحعلی عراقی فرمود:
« آخوند ملا محمد صادق عراقی در نهایت سختی و پریشانی بود و به هیچ وجه برای او گشایشی واقع نمی شد. شبی در عالم خواب دید، در بیابانی خیمه بزرگی بر پا است. پرسید: این خیمه مربوط به کیست؟
گفتند: این جا خیمه امام زمان علیه السلام است.
با عجله خدمت آن حضرت مشرف شد و سختی حال خود را به آن سرور عرض کرد و از ایشان دعایی برای گشایش کار و رفع مشکلات خویش خواست. حضرت او را به سیدی از اولاد خود حواله دادند و اشاره به او و خیمه اش فرمودند. آخوند از محضر آن حضرت خارج شد و به همان خیمه ای که اشاره فرموده بودند، رفت؛ دید عالم مورد اعتماد، جناب آقا سید محمد سلطان آبادی، که روی سجاده نشسته و مشغول دعا خواندن است، در آن خیمه حضور دارد. به سید سلام کرد و کیفیت جریان را نقل کرد. ایشان جهت وسعت رزق، دعایی به او تعلیم نمود.
در این جا آخوند از خواب بیدار شد و در حالی که دعا به یادش مانده بود، به طرف خانه آن عالم بزرگوار به راه افتاد. از طرفی قبل از دیدن این خواب، رابطه آخوند عراقی با سید قطع بود و علتش را اظهار نمی کرد.
وقتی خدمت سید رسید، او را به همان شکلی که در خواب دیده بود، روی سجاده خود نشسته، مشغول ذکر و استغفار مشاهده نمود و سلام کرد.سید جواب سلامش را داد و تبسمی نمود؛ مثل این که از قضیه مطلع باشد. آخوند برای گشایش کار خود دعایی خواست. مرحوم سلطان آبادی، همان دعایی را که در عالم خواب تعلیم فرموده بود، بیان کرد.
آخوند عراقی مقید به خواندن آن دعا شد و اندک زمانی دنیا از هر طرف به او رو آورد و از سختی و تنگدستی راحت شد. بعد از این اتفاق، مرحوم حاج ملا فتحعلی، سید را خیلی ستایش می کرد و مدتی هم نزد ایشان درس خوانده بود.
اما آنچه را سید به آخوند در عالم خواب و بیداری تعلیم داده بود، سه چیز است:
– اول: آن که بعد از فجر صبح دست بر سینه گذارد و هفتاد مرتبه بگوید « یا فتاح»
– دوم: آن که مواظبت کن به خواندن:
– لاحَوْلَ وَلاقُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذی لایَمُوتُ وَ اَلْحَمْدُللِهِ الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَلا وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً.
– سوم، دعایی را که ابن فهد حلی از حضرت رضا علیه السلام نقل کرده که بعد از نماز صبح خوانده شود و هر کس آن را بخواند حاجتش برآورده و مشکلاتش حل می شود. (مرحوم شیخ عباس قمی این دعا را در اوایل مفاتیح الجنان ذیل تعقیبات نماز صبح آورده است وبسیار مجرب است ، حتما به مفاتیح رجوع کنید وبا توجه به معانی بلندش این دعا را بخوانید)
– بِسْمِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ قَوْقاهُ الله سَیِّآتِ ما مَکَرُوا اِلاَّ الَهِ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجِبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجیِ الْمُؤمِنینَ حَسْبُنا اللهَ وَ نِعْمَ الْوَکیلِ وَ انْقَلِبُوا بِنِعْمَهً مِنَ اللهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءُ ماشاءَاللهُ لا ماشاءَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ ماشاءَ اللهُ لا ماشاءَ النّاسَ ماشاءَ اللهُ اَنْ یَرَهُ النّاسَ حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبینَ حَسْبِیَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ حَسْبِیَ الرّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقینَ حَسْبِیَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ حَسُبی مَنْ هُوَ حَسْبی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبی حَسْبی مَنْ کانَ مُنْذُ کُنْتَ حَسْبی حَسْبِیَ اللهُ لااِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ وَ الْحَمْدُللِهِ رَبِّ الْعالَمینَ.