آسیب شناسی امر تقریب مذاهب و پی جویی راهکارهای برون رفت از تنش های موجود بین پیروان مذاهب اسلامی امری مبارک و مفید همگرایی مسلمانان است. از این منظر نکاتی هر چند به اجمال ناظر به یادداشت «چرا وحدت شیعه و سنی یک پروژه شکست خورده است؟» بیان می شود.
1. اولین مسئله ای که خوانندگان «یادداشت» فوق با آن مواجه می شوند بی فایده انگاشتن طرح وحدت و تقریب مذاهب پی گرفته شده در انقلاب اسلامی بلکه زیان آور و آسیب رسان! دانستن آن است. به نظر می آید که آسیب شناسی طرح تقریب مذاهب را از دو منظر می توان پی گرفت؛ ناظر به فرض نبود و دیگری ناظر به افق آرمانی. اگر طرح تقریب مذاهب اسلامی را بی فایده و یا زیان آور بدانیم باید نشان دهیم در صورت نبود آن وضعیت امروز ما در ایران و دیگر جوامع مسلمان در چه حالی بود؟ آری ما(مسلمانان) با افق آرمانی تقریب، فاصله بسیار داریم اما این خود توجیه گر ارتجاع در مسیر اندک پیموده نیست.
2. برخی افراط گرایان تکفیری شیعی روزهایی خاص را جهت کین پراکنی و تنش افزایی بین مسلمانان انتخاب کردند و جریان انقلاب اسلامی به عنوان یک جریان أمت گرا و تقریبی به جهت مقابله و بعنوان پادزهر، همان روزها را بعنوان روزهایی خاص به نام وحدت و تقریب مذاهب نامگذاری کرده است. به هیچ وجه قابل فهم نیست که دغدغه همگرایی و همزیستی مسلمانان را داشته باشی و این امر را هجوکرده و از آن به حقارت یاد کنی.
3. مسئله اختلاف ایجاد شده در پی طرح تقریب بین مذاهب، با برخی پیروان در درون مذاهب و در مقابل هم مذهبان لغزشگایی است که موجب رویگردانی برخی از تقریب بین مذاهب شده است. حال آنکه هر گونه دغدغه همزیستی، همیاری، گفتگو، برابری و مخالفت با ستیزه جویی، دیگری سازی، دیگری ستیزی و برتری جویی، بین ملل، اقوام، ادیان و مذاهب همیشه با مخالفت و نزاع ستیزه جویان و کین ورزان مواجه خواهد شد و اختصاصی به تقریب بین مذاهب ندارد. در واقع اگر به هویتی واحد و اهم از هویت های متشتت باور داریم باید در مسیر همان هویت واحد و جمعی حرکت کنیم. در مسئله تقریب مذاهب اسلامی اگر قائل به هویت واحد و اهم اسلامی هستیم و در پی همزیستی و همگرایی همه مسلمانان تحت نام اسلام و مسلمانی هستیم، باید پیروان تمام فرق اسلامی در مسیر همان هویت حرکت کرده و از طرد تفرقه جویان هم مذهب خود ابایی نداشته باشند. این طرد تفرقه جویان نتیجه ضروری و ناگزیر هر حرکت تقریبی است. در دعوت به نوع دوستی هم باید به طرد نژاد گرایان تفرقه جو پرداخت.
.
4. مخالفت با پی گیری طرح تقریب مذاهب از مسیر روحانیون و عالمان دینی و به معنای دقیق تر «گفتگوهای دینی»، یکی از مهم ترین بخش های ادعا و در عین حال از جمله ضعیف ترین بخش آن است. در اینجا صورت مسئله و در نتیجه پاسخ آن به اشتباه فهم شده است که در بخش مفهوم راه حل همزیستی بیشتر به آن خواهیم پرداخت. اصل و اساس نزاع بین مذاهب مبتنی بر نزاع کلامی-فهم دینی و مواضع عالمان دینی در مذاهب است. هر گونه اختلاف و نزاع بین مسلمانان ریشه در مبانی کلامی و مواضع مترتب بر آن دارد.
5. تعریض به عالمان پرچمدار تقریب نشانه نا آشنایی با ثمرات مجاهدت های آن هاست. اگر مجاهدت فکری کسانی جون محمد حسین کاشف الغطاء، سید محمد حسین فضل الله، سید موسی صدر و سید کمال حیدری و … نبود امروز همین مقدار همزیستی اندک بین پیروان مذاهب را هم نداشتیم. اینان با مجاهدت خود در مقابل قشری گرایانی که علت حدوث و بقای خود را در تفرقه بین پیروان مذاهب می دانند ایستادگی کردند و بن بست تقریب مذاهب را برای ما گشودند.
6. اختلاف تاریخی بین ادیان و مذاهب پایان نخواهد یافت چراکه پایان آن در بسیاری موارد به معنای پایان تکثر دینی است و آن خود معلول مسائل تاریخی-فرهنگی-اجتماعی است. آنچه محل دغدغه تقریب است رفع تنش،نزاع و تغایر منجر به تنافر و امکان هویت واحد است و این به معنای رفع تکثر نیست بلکه به معنای رفع نزاع و دیگری سازی منجر به تنافر است. اگرچه بازخوانی تاریخ در موارد بساری به رفع بستر ها و اختلافات منجر به تنازع کمک می کند اما بیش از آن باید به بازخوانی و بازنگری در مبانی کلامی مولد اختلاف و تنازع پرداخت هرچند در مواردی این اختلافات کلامی و رفع آن بر اختلافات تاریخی مترتب است. در واقع رابطه دیالکتیکی بین این امور برقرار است.
7. در تحلیل شأن عامل دولت در تقریب مذاهب اسلامی نباید نقش دولت ها در پیشبرد و تشدید تفرقه و نزاع بین مسلمین و پیروان مذاهب مختلف آن در دوره معاصر را از نظر دور داشت. می دانیم که جریان های تکفیری سنی با وجود تکثر داخل خود و با وجود برخی نگاه های دولت ستیز در میان طیف های آن ها از سوی برخی دولت های جهان اسلام و برخی دولت های سلطه جو در خارج از جهان اسلام حمایت و هدایت(خط دهی) غیر مستقیم و گاه مستقیم می شوند. در مورد جریان های تکفیری افراطی شیعی نیز شواهد بسیاری مبنی بر حمایت دولت هایی خاص از آن مطرح است. حال با توجه به پشت صحنه نزاع مذاهب آیا ورود دولت جمهوری اسلامی ایرا ن و دعوت از باقی دولت ها به حمایت از تقریب مذاهب و نفی و مقابله با تفرقه بین مسلمین، ورودی موجه و شرط لازم مقابله با تفرقه بین مسلمین نیست؟ البته شاید نمره دولت در امر تقریب نمره قابل قبولی نباشد که ناشی از عدم اجماع در بین سیاسیون بر امر تقریب است اما مسئله طرح شده نفی و اعتراض به اصل حق و وظیفه دولت در ورود به امر تقریب بین مذاهب است. حاکمیت باید هم در ترویج تقریب مذاهب و هم در مقابله با خشونت مذهبی توان خود را بکار گیرد. البته این شأن دولت در وظیفه تقریب لزوما به معنای ورود دستوری و نفی شأن فرهنگی مسئله تقریب نیست .
8. مسئله تعایش یا همان همزیستی ( که استفاده از اصطلاحی مخصوص مباحث معاصر عربی و غریب برای فارسی زبانان با وجود معادل آشنا در زبان و فرهنگ فارسی، کاربردی تعجب برانگیز است.) در بین پیروان مذاهب اسلامی که از ناحیه برخی افراد مطرح شده و در «یادداشت » فوق محوریت یافته، بعنوان راه حلی از سر یأس و نامیدی از آرمان تقریب مذاهب با هدف دور زدن مشکل (بخوانید فرار از مشکل) مطرح شده است. راه حل همزیستی در واقع هسته سخت و ادعای اصلی «یادداشت» فوق است. این همان صورت مسئله غلط است که پیشتر در بخش مخالفت با ورود عالمان دینی و «گفتگوی دینی» به آن پرداخته شد. در واقع غفلت از ریشه نزاع بین پیروان مسلمین باعث فهم اشتباه مسئله و در نتیجه انتقادات نادرست و راه حل های نادرست تر شده است. همانطور که گفته شد نزاع پیروان ادیان برگرفته از اختلافات کلامی-تاریخی است. اصل تعدد مذهبی بر تفاوت و اختلاف مذهبی استوار است. هر تفاوت و اختلاف فکری بین افراد و جوامع انسانی لزوما به نزاع و تنافر بین آنها نمی انجامد. از آنجا که نزاع و تنافر بین پیروان مذاهب مبتنی بر تقابل مذاهب و مبتنی بر اختلافات کلامی-تاریخی مذاهب است برای رفع نزاع(و امکان همزیستی) باید مبادی و مبانی ای که تفاوت و اختلاف را به تقابل و تنازع منجر می کند، بازخوانی و بانگری شوند.
9. آنچه که در برخی بازخوردهای «یادداشت» آمده بود مبنی بر شناخت ضعیف ما نسبت به وجوه فرهنگی غیر مذهبی عرب ها و همچنین پیشنهاد الگوی عراق، بیش از حد توقع ساده انگارانه و سطحی می نماید. مگر اهل سنت همه عرب هستند یا شیعیان همه غیر عرب؟ مگر شیعیان عراق که با وجوه فرهنگی جهان عرب هم آشنا هستند مشکل تنش و تنازع شان با اهل سنت کم شده است. کسانی که الگوی عراق را پیشنهاد می کنند فقط به حجم خون ریزی های فرقه ای این کشور گوشه چشمی بیندازند و این خود در شرایطی است که برخی پرچمداران تقریب مذاهب را در میان عالمان دینی معاصر عراق می توان دید. البته آشنایی با وجوه فرهنگی ملل دیگر مسلمان اعم از شیعه و سنی، گفتگو و تعامل بین اهل فکر و فرهنگ و هنر در پیشبرد شناخت، هم افزایی و تالیف قلوب مسلمانان بسیار موثر است. امروز ما با فرهنگ و اهل فرهنگ غربی بیشتر شناخت و رابطه داریم تا ملل مسلمان. اما این شناخت و ارتباط در صورت بقای مبانی منجر به تفرقه، چندان ممکن و راهگشا نخواهد بود.
10. سخن پایانی:
تاریخ انقلاب اسلامی با مسئله تقریب مذاهب اسلامی گره خورده است. انقلاب اسلامی از آغاز خود را با گفتمان امت گرایی و آرمان امت اسلام و مستضعفین جهان یعنی همگرایی بین مسلمین و همگرایی بین مستضعفین مسلمان و غیر مسلمان، تعریف کرد. آرمان امت واحده و مستضعفین عالم در دهه نخست انقلاب در تمام تریبون های رسمی نظام و همچنین بدنه اجتماعی حامی انقلاب در مساجد و دانشگاه ها به شدت پررنگ و محوری بود. انقلابیون خط امام در زمان مبارزات ضد رژیم طاغوت و بعد از پیروزی، هویت انقلاب را در آرمان امت اسلامی و آزادی مسلمانان و متضعفین جهان می دیدند. این مسئله در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی بصراحت ذکر شده است. تجدید حیات اسلام خواهی و مبارزات آزادی خواهان مسلمان در اقصی نقاط جهان با اعتماد و اقتدای به همان صدای امت اسلامی و مستضعفین امری مشهود در مسائل بین الملل اسلامی بود. اما به تدریج از دهه هفتاد به این سو به جهت مشکلاتی که در بین پیروان مذاهب در داخل کشور احساس می شد و همچنین به جهت آنکه برخی سیاسیون به دلایل جناحی منافع خود را در ضعیف شدن گفتمان اسلامی می دیدند برای محوریت وحدت به گفتمان ناسیونالیزم پناه بردند. آن ها ناسیونالیزم را رقیب اسلام گرایی کردند و به این وسیله هم به ملیت ما ضربه زدن و هم به اسلام خواهی ما. در ادامه اما شوونیست هایی که ملی گرایی را ملک خود می دانستند سعی در بازستانی آن کردند و تا همین حال حاضر هویت ملی ما دارای مشکل است. در این میان برخی از سیاسیون سعی کردند با تشدید مسائل فرقه ای شیعی گسست ملی را جبران کنند. دوستان مسلمان ما در جهان اهل سنت ریزش کرده اما برخی مسئولان در پی جبران آن با دوستان شیعی برآمدند. در واقع امروز ما با رقابتی ناموجه بین ملیت، تشیع و تسنن مواجه هستیم. این بحث تاریخی مجال دیگری می طلبد تا ببینیم که این وضعیت تنش بین ما و دوستان سابق خودمان از اهل سنت در جهان اسلام چگونه به وجود آمده که به یقین نباید نقش پررنگ دولت هایی که هویت خود را بر تسنن ستیزه جوی با شیعیان استوار کردند را نادیده گرفت.
به دلایلی سیاسی-اجتماعی به تدریج تریبون های مذهبی در کشور ما به دست قشری گرایانی با تاکید به ظواهر شیعی و رقابت با اهل سنت و البته با ادعای انقلابی افتاد. پرچمداران گفتمان اسلام مقاصدی، یا خود دچار کهولت فکری شدند یا توسط جریانات رقیب حذف شدند.
آنچه که در عرصه ظاهری اجتماع در روابط بین پیروان مذاهب خود را نشان داده ریشه در بنیان های اعتقادی پیروان مذاهب دارد. وحدت اسلامی و تقریب مذاهب به معنای نفی تفاوت ها و اختلافات کلامی-تاریخی نیست اما به معنای بازخوانی و بازنگری مبانی منجر به تنازع هست. از مهمترین مبادی تقریب مذاهب «رواداری» است. رواداری خود مبتنی بر مبانی معرفت شناختی خاص دینی است. این چند خط از حیث موضوع و تنگنای محل، اجازه پرداخت به این مباحث را نمی دهد هدف آن بود که نشان دهیم تنها راه همزیستی بین دو جریان مذهبی که دارای اختلافات کلامی-تاریخی منجر به تنازع هستند تقریب مذاهب و آن هم از مسیر گفتگوهای دینی است.
محمد مشهدی بیدار