۱۳۹۲/۱۰/۱۵
–
۱۶۲۳ بازدید
باسلام ،برای رهایی ازدنیاطلبی چه کنیم؟مدتی است نمیدانم دنیاطلبم یاانچه دارم یادرطلب انم دنیاست یااخرت لطفاراهنمایم کنید؟
دوست خوبم، هر چه غیر خدا باشد، دنیاست هر چند ظاهری الهی داشته باشد. شخصی ممکن است مشغول تحصیل علوم دینی باشد اما هدفش کسب ثروت و مقام باشد، این تحصیل دنیاست. در تبیین معناى «دنیا» باید گفت دنیاى مذموم، «خود» انسان است. انسان «بد» خود دنیا است. آسمان، زمین، درخت، کوه، صحرا و دریا هیچ کدام دنیا نیست. این ها از «آیات الاهى»اند. «دنیا» که ضمیر و قلب، متوجه او است، مجموعه اى از «عناوین اعتبارى» است که انسان تبهکار را به خود سرگرم و مشغول کرده است. مجموعه خود خواهى ها است که دنیا را شکل داده است؛ و گرنه شما به آسمان یا زمین بروید، دنیا را پیدا نمى کنید؛ زیرا همه این ها «آیات الاهى»اند؛ موجوداتى که تسبیح گوى حق اند و مستقمیاً براى عبادت خداى سبحان و به طور غیر مستقیم براى نفع ما خلق شده اند. انسان در دامان مادر طبیعت و عالم ماده چشم به جهان می گشاید و از همان لحظه نخستین و آغازین زندگی، با طبیعت و محسوسات ارتباطی تنگاتنگ دارد. لذت های گوناگون مادی را بارها تجربه می کند و با آنها انس و الفت عمیق داشته و گاه این انس و الفت در او دلبستگی و وابستگی شدید ایجاد می کند به گونه ای که هر واقعیتی جز آن را انکار می کند و حقیقتی جز دنیا و محسوسات و مادیات در نزد آنها وجود ندارد. این نوع تفکر و اندیشه اصالت را به ماده و محسوسات می دهد و تمام هدف انسان را بهره مندی هر چه بیشتر از دنیا و مواهب آن می داند. توجه به مدهای جدید و تنوع در بهره مندی از زندگی و تجملات آن و صرف گوهر ارزنده عمر که سرمایه حیات ابدی انسان است در غوطه ور شدن در لذت های فناپذیر و ناپایدار دنیا ثمره چنین تفکر و عقیده ای است. واقعیت این است که در یک نظر سطحی و کوتاه، لذت های دنیا نقد و در دسترس انسان است و لذت های آخرتی و معنوی و روحی نسیه و دور از دسترس است و انسان عاقل هرگز نقد را با نسیه سودا و معامله نمی کند. علم و تعقل و اندیشه از سنخ مجردات و عالمی ورای ماده و محسوسات است و ورود در این عالم و انس با تفکر و تعقل برای کسانی که در گرداب دنیا و محسوسات و تعلقات مادی غوطه ور شده اند و همه نیروی خود را در این راه صرف کرده اند کار دشوار و ناگواری است.
استفاده از تجملات دنیا و زر و زیور آن در حد معقول و معتدل نه تنها مذموم و ناپسند نیست بلکه موردتأیید شرع و عقل است و آراستگی و زیبایی و برخورداری معقول از مواهب دنیا و لذت های آن از سفارش های دین مبین و شرع مقدس است این افراط و زیاده روی و اصالت دادن در بهره مندی از دنیا و لذت های آن و غفلت از مقصد نهایی و هدف عالی انسانی است که مذموم و نکوهیده است.
همه ما امکاناتی داریم که آنها را دوست می داریم و به آنها علاقه مند هستیم. باید حساب کنیم و ببینیم این علاقه تا کجا است. آیا این امکانات را برای ارتقای سطح اخلاق و معنویت و مسیر کمال می خواهیم، در این صورت علاقه به امکانات مادی عین علاقه به آخرت وخداوند است. ولی در صورتی که علاقه به مال و منصب دنیوی و عناوین مانع رشد معنوی انسان باشد، این همان حب دنیا است که راس تمامی خطاها می شود و با زهد اسلامی منافات دارد.
خطا و گناه آدمى ، ریشه در دنیا دوستى و گرایش افراطى به لذت هاى مادى و طبیعى آن دارد: «حب الدنیا رأس کل خطیئه» بنابراین اگر کسى بخواهد دلش را از گناه خالى کند، باید با ریشه و منشأ آن بستیزد و بکوشد که از شدت محبت دنیا در دلش بکاهد و گرایش به لذت هاى طبیعى را در نفس خویش تعدیل نماید. که اگر چنین کند و به استعانت خداى متعال، در این کار سترگ موفقیتى به دست آورد؛ مى توان دلش را از گناه خالى کند و به جاى آن محبت خداى بزرگ و اولیاى او را جایگزین نماید.
بر انسان عاقل علاقه مند به سعادت خود لازم است این درخت را از دل ریشه کن کند. در روایتى آمده است مولاى عارفان على(ع) جابر بن عبدالله را دید که آهى بر کشید. فرمودند: اى جابر! براى دنیا آه مى کشى؟ جابر عرض کرد: آرى. حضرت فرمودند: اى جابر! لذت هاى دنیا در هفت چیز است: خوردنى، آشامیدنى، پوشیدنى، آمیزشى، سوار شدنى، بوییدنى و شنیدنى. لذیذترین خوردنى عسل است و آن آب دهان حشره اى باشد: گواراترین آشامیدنى آب است که بر خاک روان است؛ بهترین پوشیدنى ابریشم است و آن از آب دهان کرمى باشد؛ برترین همبستر شدنى زنانند که از زشت ترین عضو آنان خواسته مى شود؛ بهترین سوار شدنى، اسب است و آن کشنده است؛ ارزشمندترین بوییدنى مشک است و آن خون ناف حیوانى باشد؛ بهترین شنیدنى ها غنا و آواز است که آن هم گناه باشد؛ پس آدم خردمند براى چیزهایى با این اوصاف هرگز آه نمى کشد.
جابر بن عبدالله مى گوید: به خدا سوگند از آن زمان به بعد هرگز دنیا بر دلم خطور نکرد». (میزان الحکمه، ح 6058) امام راحل(ره) در بیان راه عملى علاج فرموده است: «و طریق علاج عملى آن است که معامله به ضد کند: پس اگر به مال و منال علاقه دارد، با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبه، ریشه آن را از دل بکند و یکى از بزرگان فرموده است: دنیا بسان اندامى است که سر آن کبر، چشم آن آز، گوش آن ولع، زبان آن ریا و خودنمایى، دست آن شهوت، پاى آن عجب، قلب آن غفلت و بى خبرى، بودش نیستى و ثمره اش زوال است.
پس هر کس آن را دوست گیرد، کبر و خودبینى به او دهد و به هر که نیکوش پندارد، حرص و ولع ارزانى کند و کسى را که طالب او گردد به آز و طمع در اندازد و بر کسى که او را بستاید، جامه ریا پوشاند و کسى را که اراده آن کند، گرفتار عجب و خودبینى کند و کسى را که به او اعتماد کند، غافل سازد و کسى را که متاع هاى او پسند وى افتد، نابود سازد و کسى را که متاع هاى دنیوى جمع کند و بخل بورزد به جایگاه و قرارگاهش، آتش، روانه کند».(مصباح الشریعه، باب 32، فى صفه الدنیا)
سرّ دادن صدقات همین کم شدن علاقه به دنیا است؛ از این رو مستحب است که انسان چیزى را که دوست مى دارد و مورد علاقه اش است، صدقه دهد. باید انسان بداند که دنیا طورى است که هر چه آن را بیشتر تعقیب کند و در صدد تحصیل آن باشد، علاقه اش به آن بیشتر شود و تأسفش از فقدان آن روز افزون گردد؛ گویى انسان طالب چیزى است که به دست او نیست؛ گمان مى کند طالب فلان حد از دنیا است تا آن را ندارد تعقیبش مى کند و در راه آن تحمل مشاق مى کند و خود را به مهالک مى اندازد.
همین که آن حد از دنیا را به دست آورد، براى او یک امر عادى مى شود و عشق و علاقه اش مربوط مى شود به چیز دیگرى که بالاى آن است و خود را براى آن به زحمت و مشقت مى اندازد و هیچ گاه عشقش فرو ننشیند، بلکه هر دم روز افزون شود و زحمت و تعبش بیشتر گردد و این فطرت و جبلت را هرگز وقوفى نیست و اهل معرفت با این فطرت، اثبات بسیارى از معارف کنند که بیان آن از حوصله این اوراق خارج است. در کافى شریف از حضرت باقرالعلوم(ع) روایت نموده که «مثل حریص به دنیا مثل کرم ابریشم است که هر چه به دور خود آن را بیشتر مى پیچد از خلاص شدن دورتر شود تا آنکه از اندوه بمیرد» و از حضرت صادق(ع) مروى است که «مثل دنیا مثل آب دریا است که هر چه انسان تشنه از آن بخورد تشنه تر گردد تا او را بکشد»
برای دوری از دلبستگی به دنیا چند چیز باید در برنامه شبانه روزى قرار گیرد و دقیقا به آن عمل شود: – اجتناب از گناه و انجام واجبات: باید توجه داشت گناه انسان را به دامن دنیا مى اندازد زیرا نوع گناهان با مشتهیات نفسانى و بعد حیوانى انسان سازگار است و هر قدر انسان به گناهان نزدیک شود در باتلاق دنیا فرو مى رود و دنیا در نفسش شیرین تر مى آید چون کرمى که در لجن مى لولد و از این لولیدن لذت هم مى برد و هر قدر دامن خود را از غبار تیره گناه بتکاند از بعد حیوانى و لذت دنیوى فاصله مى گیرد و دل را از شیرینى دنیا که ناشى از گناه است مى روید از طرفى انجام واجبات بعد انسانى و ملکوتى را جلا مى دهد زیرا تمامى واجبات با شرایطش انبساط و گشایش روحانى و توجه معنوى مى باشد و اگر دل با واجبات انس گرفت و لذت عبادات را چشید از آن طرف لذت دنیا و دلبستگى به آن رخت بر مى بندد هر چه اجتناب از گناه و انجام واجبات بیشتر و دقیق تر باشد اثرش بیشتر است.
– پرهیز از دوستان ناباب: بر کسى پوشیده نیست که اثر دوست و همنشین بسیار شگرف و عمیق است مخصوصا دوستان (و دقیق تر دشمنانى) که انسان را به گناه بکشانند حضرت على(ع) مى فرمایند: «صاحب السوء قطعة من النار ؛ همراه (و رفیق) بد پاره اى از آتش است»(سر الاسراء، استاد على سعادت پورر، ج 2، ص 350، روایت 6). نه تنها باید از دوستان معصیت کار و معصیت خوان پرهیز کرد، بلکه حضرت بالاتر از این را مى فرمایند: «ینبغى لمن اراد صلاح نفس هو احراز دینه، ان یجتنب مخالطه انباء الدنیا؛ سزاوار است براى کسى که مى خواهد نفس خود را اصلاح کند و دین خود را نگه دارد که از مخلوط شدن با فرزندان (و اهل) دنیا بپرهیزد.»(همان، روایت 9) از مهمترین اسباب اصلاح نفس جدایى دل از دنیا و غیر خداست و از مهمترین اسباب جدایى دل از دنیا و غیر خدا ، جدایى و پرهیز از اهل دنیا و دنیامداران و مخلوط نشدن با آنان مى باشد تا چه رسد به این که این اهل دنیا دوست همیشگى و همراه انسان باشد و تا چه رسد به این دوست همیشگى هم خود اهل معصیت باشد و هم دیگرى را به معصیت دعوت کند.
– باور کردن فناء دنیا: باور دل از اعتقاد ذهن خیلى بالاتر است. بسیارى اعتقاد حتى جزمى دارند که مرده ترس ندارد ولى باز هم از مرده مى ترسند این نیست جز این که این اعتقاد باور دل نشده است اما شخص غسال و مرده شوى علاوه بر اعتقاد، دلش هم باور کرده که مرده ترسى ندارد. از این رو ممکن است حتى شب تا صبح کنار چندین مرده راحت بخوابد. بسیارى از ما اعتقاد به فناء دنیا داریم و معتقدیم که یک روزى از دنیا خواهیم رفت. در قرآن خوانده ایم:«کل من علیها فان ؛ همه کسانى که روى زمین هستند فانى مى شوند (الرحمن، آیه 26) و نیز اعتقاد داریم: «ما عندکم ینفد و ما عند الله باق؛ آنچه پیش شماست از بین مى رود و آنچه پیش خداست باقى مى باشد.» (النحل، آیه 96). اما هیچکدام از اعتقادات را باور دل نکرده ایم از این رو دل به دنیا بسته ایم، بنابراین باید فناء دنیا را باور دل کنیم تا دل به دنیا بسته نشود و براى کسب این باور باید چند چیز را دقیقا و در دراز مدت عمل کرد:
الف) روزى نیم ساعت در مکانى خلوت به مرگ فکر کنید. کیفیت آن فرق مى کند ولى به هر گونه که انسان بتواند حقیقت مرگ، قبر و بى اعتبارى دنیا را براى خود بیشتر جا بیندازد و با جان درآمیزد، بهتر مى باشد. مثلاً مى تواند خاطرات تلخ و شیرین را چون فیلم از ذهن بگذراند با این توجه که همه اینها چه زود گذشت مخصوصا خاطرات کسانى که با انسان مأنوس بوده اند و الان از این سراى فانى کوچ کرده اند و این هر چه بیشتر و دقیق تر و عمیق تر باشد دل را بیشتر از این دنیاى فانى جدا مى سازد. ابوعبیده مى گوید به امام محمد باقر(ع) عرض کردم: «حدثنى ما انتفع به فقال: یا ابا عبیدة اکثر ذکر الموت فانه لم یکثر ذکره انسان الا زهد فى الدنیا ؛ سخنى به من بفرما تا به سبب آن بهره مند گردم. حضرت فرمود: اى ابوعبیده زیادت بخش یاد مرگ را (و همیشه مرگ در یادت باشد) زیرا حقیقتا هیچ انسانى یاد مرگ را فزونى نبخشید مگر اینکه در دنیا زاهد گشت (و دلش به دنیا بى رغبت شد)(المحجة البیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 8، ص 241).
ب ) یک سلسله کتب اخلاقى حداقل هر روزى نیم ساعت مطالعه شود تا در اثر مطالعه مداوم و هر روزه این گونه کتب باور انسان شود که آنچه اهم است و باید همّ و غمّ را صرف آن کرد معنویت، سجایاى اخلاقى، ملکات بلند نفسانى و پرواز از دنیا و تعلقات آن مى باشد. شرح احوال بزرگان و فرزانگان هم مفید و از همین باب است مثل این کتب سفارش مى شود: 1- آیت بصیرت (بیان حالاتى است از آیت الله بهاء الدینى) 2- نردبان آسمان، ویرایش و تدوین: اکبر اسدى 3- سلوک معنوى، ویرایش و تدوین: اکبر اسدى 4- معاد، شهید دستغیب . 5- نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى،مهدوى کنى 6- علم اخلاق اسلامى،ترجمه جامع السعادات7- قلب سلیم،شهید دستغیب
– باور کردن نیاز به توشه آخرت: اگر کسى باور کند که سخت محتاج به زاد و توشه آخرت است و دنیاخواه و دنیامدارى انسان را دست تهى رها مى سازد رغبتش به دنیا کم مى شود و کم کم دل هم از دنیا جدا مى گردد.« ایهاالناس انما الدنیا دار مجاز و الاخرة دار قرار، فخذوا من ممرکم لمقرکم، ولا تهتکوا استارکم عند من یعلم اسرارکم، و اخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل ان تخرج ابدانکم، ففیها اختبرتم، و لغیرها خلقتم. ان المرء اذا هلک قال الناس: ما ترک؟ و قالت الملائکة: ماقدّم؟ للّه آباؤکم فقدموا بعضا یکن لکم قرضا، ولا تخلفوا کلاً فیکون فرضا علیکم ؛ اى مردم دنیا دار عبور و آخرت خانه قرار (و مقر شماست) از عبورگاه براى قرارگاه (توشه) برگیرید پرده هاى (آبرویتان را با اعمال زشتتان) نزد (خداوندى که) از اسرار شما آگاه است نریزید، قبل از این که بدن هایتان از دنیا خارج شود قلب هایتان را (از توجه و حب آن) خارج سازید در دنیا (فقط) ازمایش مى شوید (ولى) براى غیر دنیا آفریده شده اید. هر گاه انسان وفات یابد مردم مى گویند: (چه میراثى را) و چه چیزى را به جا گذاشته؟ در حالى که ملائکه مى گویند چه چیز(و چه عملى و هدیه اى) را پیش فرستاده. پس پاره اى از آنچه مال شماست پیش فرستید تا قرض (سودبخشى) برایتان باشد و همه آنچه دارید باقىنگذارید تا فرضى که بر ضرر شماست باشد. (نهج البلاغه، خطبه 203)
دوست عزیز؛توصیه می شود به نکات زیز توجه نمایید:
– ارتباط خود را با خداوند محکم کنید و به نماز و اوقات و آداب آن اهمیت بدهید؛ چرا که محور و عمود مکتب تربیتى اسلام نماز است که مى تواند بر محور خود آدمى را از زشتى ها باز دارد.
– آیات قرآن را با تدبر بخوانید؛ به ویژه آیاتى که سرگذشت اقوام و قدرتمندان را بیان کرده است و نیز آیات مربوط به قیامت و معاد و… .
– هر شب نفس خود را مورد محاسبه قرار دهید؛ به گونه اى که این کار عادت و برنامه شما نشود. نیم ساعت وقت براى خود بگذارید و در آن زمان به محاسبه نفس بپردازید؛ به این صورت که چه کار ارزنده و چه کار نامناسبى کرده اید و چه خصلتى خود را نشان داده است و… بر خوبى ها خدا را شکر گزارید و بر بدى ها نفس را مورد عتاب و سرزنش قرار دهید.
– جدولى براى صفات خوب و صفات بد، فراهم آورده، هر هفته به خود نمره بدهید. معدل را به دست آورید و سعى در کاستن از موارد منفى و افزودن به موارد مثبت کنید.
– دائماً از خداوند بخواهید که شما را در کنترل نفس خویش یارى دهد و همواره از سر شیطان و نفس اماره به او پناه ببرید.
– بدانید که ریشه حب جاه و مقام در حب دنیا است و ریشه تمامی بدی ها در دنیا دوستی افراطی می باشد.
– بداند که شهرت، کمال حقیقی نیست و با مرگ تمام میشود؛ زیرا جاه و مقام در طول زمان از بین رفتنی هستند. چیزی هم که خود فناپذیر باشد، نمیتواند موجب کمال گردد.
استفاده از تجملات دنیا و زر و زیور آن در حد معقول و معتدل نه تنها مذموم و ناپسند نیست بلکه موردتأیید شرع و عقل است و آراستگی و زیبایی و برخورداری معقول از مواهب دنیا و لذت های آن از سفارش های دین مبین و شرع مقدس است این افراط و زیاده روی و اصالت دادن در بهره مندی از دنیا و لذت های آن و غفلت از مقصد نهایی و هدف عالی انسانی است که مذموم و نکوهیده است.
همه ما امکاناتی داریم که آنها را دوست می داریم و به آنها علاقه مند هستیم. باید حساب کنیم و ببینیم این علاقه تا کجا است. آیا این امکانات را برای ارتقای سطح اخلاق و معنویت و مسیر کمال می خواهیم، در این صورت علاقه به امکانات مادی عین علاقه به آخرت وخداوند است. ولی در صورتی که علاقه به مال و منصب دنیوی و عناوین مانع رشد معنوی انسان باشد، این همان حب دنیا است که راس تمامی خطاها می شود و با زهد اسلامی منافات دارد.
خطا و گناه آدمى ، ریشه در دنیا دوستى و گرایش افراطى به لذت هاى مادى و طبیعى آن دارد: «حب الدنیا رأس کل خطیئه» بنابراین اگر کسى بخواهد دلش را از گناه خالى کند، باید با ریشه و منشأ آن بستیزد و بکوشد که از شدت محبت دنیا در دلش بکاهد و گرایش به لذت هاى طبیعى را در نفس خویش تعدیل نماید. که اگر چنین کند و به استعانت خداى متعال، در این کار سترگ موفقیتى به دست آورد؛ مى توان دلش را از گناه خالى کند و به جاى آن محبت خداى بزرگ و اولیاى او را جایگزین نماید.
بر انسان عاقل علاقه مند به سعادت خود لازم است این درخت را از دل ریشه کن کند. در روایتى آمده است مولاى عارفان على(ع) جابر بن عبدالله را دید که آهى بر کشید. فرمودند: اى جابر! براى دنیا آه مى کشى؟ جابر عرض کرد: آرى. حضرت فرمودند: اى جابر! لذت هاى دنیا در هفت چیز است: خوردنى، آشامیدنى، پوشیدنى، آمیزشى، سوار شدنى، بوییدنى و شنیدنى. لذیذترین خوردنى عسل است و آن آب دهان حشره اى باشد: گواراترین آشامیدنى آب است که بر خاک روان است؛ بهترین پوشیدنى ابریشم است و آن از آب دهان کرمى باشد؛ برترین همبستر شدنى زنانند که از زشت ترین عضو آنان خواسته مى شود؛ بهترین سوار شدنى، اسب است و آن کشنده است؛ ارزشمندترین بوییدنى مشک است و آن خون ناف حیوانى باشد؛ بهترین شنیدنى ها غنا و آواز است که آن هم گناه باشد؛ پس آدم خردمند براى چیزهایى با این اوصاف هرگز آه نمى کشد.
جابر بن عبدالله مى گوید: به خدا سوگند از آن زمان به بعد هرگز دنیا بر دلم خطور نکرد». (میزان الحکمه، ح 6058) امام راحل(ره) در بیان راه عملى علاج فرموده است: «و طریق علاج عملى آن است که معامله به ضد کند: پس اگر به مال و منال علاقه دارد، با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبه، ریشه آن را از دل بکند و یکى از بزرگان فرموده است: دنیا بسان اندامى است که سر آن کبر، چشم آن آز، گوش آن ولع، زبان آن ریا و خودنمایى، دست آن شهوت، پاى آن عجب، قلب آن غفلت و بى خبرى، بودش نیستى و ثمره اش زوال است.
پس هر کس آن را دوست گیرد، کبر و خودبینى به او دهد و به هر که نیکوش پندارد، حرص و ولع ارزانى کند و کسى را که طالب او گردد به آز و طمع در اندازد و بر کسى که او را بستاید، جامه ریا پوشاند و کسى را که اراده آن کند، گرفتار عجب و خودبینى کند و کسى را که به او اعتماد کند، غافل سازد و کسى را که متاع هاى او پسند وى افتد، نابود سازد و کسى را که متاع هاى دنیوى جمع کند و بخل بورزد به جایگاه و قرارگاهش، آتش، روانه کند».(مصباح الشریعه، باب 32، فى صفه الدنیا)
سرّ دادن صدقات همین کم شدن علاقه به دنیا است؛ از این رو مستحب است که انسان چیزى را که دوست مى دارد و مورد علاقه اش است، صدقه دهد. باید انسان بداند که دنیا طورى است که هر چه آن را بیشتر تعقیب کند و در صدد تحصیل آن باشد، علاقه اش به آن بیشتر شود و تأسفش از فقدان آن روز افزون گردد؛ گویى انسان طالب چیزى است که به دست او نیست؛ گمان مى کند طالب فلان حد از دنیا است تا آن را ندارد تعقیبش مى کند و در راه آن تحمل مشاق مى کند و خود را به مهالک مى اندازد.
همین که آن حد از دنیا را به دست آورد، براى او یک امر عادى مى شود و عشق و علاقه اش مربوط مى شود به چیز دیگرى که بالاى آن است و خود را براى آن به زحمت و مشقت مى اندازد و هیچ گاه عشقش فرو ننشیند، بلکه هر دم روز افزون شود و زحمت و تعبش بیشتر گردد و این فطرت و جبلت را هرگز وقوفى نیست و اهل معرفت با این فطرت، اثبات بسیارى از معارف کنند که بیان آن از حوصله این اوراق خارج است. در کافى شریف از حضرت باقرالعلوم(ع) روایت نموده که «مثل حریص به دنیا مثل کرم ابریشم است که هر چه به دور خود آن را بیشتر مى پیچد از خلاص شدن دورتر شود تا آنکه از اندوه بمیرد» و از حضرت صادق(ع) مروى است که «مثل دنیا مثل آب دریا است که هر چه انسان تشنه از آن بخورد تشنه تر گردد تا او را بکشد»
برای دوری از دلبستگی به دنیا چند چیز باید در برنامه شبانه روزى قرار گیرد و دقیقا به آن عمل شود: – اجتناب از گناه و انجام واجبات: باید توجه داشت گناه انسان را به دامن دنیا مى اندازد زیرا نوع گناهان با مشتهیات نفسانى و بعد حیوانى انسان سازگار است و هر قدر انسان به گناهان نزدیک شود در باتلاق دنیا فرو مى رود و دنیا در نفسش شیرین تر مى آید چون کرمى که در لجن مى لولد و از این لولیدن لذت هم مى برد و هر قدر دامن خود را از غبار تیره گناه بتکاند از بعد حیوانى و لذت دنیوى فاصله مى گیرد و دل را از شیرینى دنیا که ناشى از گناه است مى روید از طرفى انجام واجبات بعد انسانى و ملکوتى را جلا مى دهد زیرا تمامى واجبات با شرایطش انبساط و گشایش روحانى و توجه معنوى مى باشد و اگر دل با واجبات انس گرفت و لذت عبادات را چشید از آن طرف لذت دنیا و دلبستگى به آن رخت بر مى بندد هر چه اجتناب از گناه و انجام واجبات بیشتر و دقیق تر باشد اثرش بیشتر است.
– پرهیز از دوستان ناباب: بر کسى پوشیده نیست که اثر دوست و همنشین بسیار شگرف و عمیق است مخصوصا دوستان (و دقیق تر دشمنانى) که انسان را به گناه بکشانند حضرت على(ع) مى فرمایند: «صاحب السوء قطعة من النار ؛ همراه (و رفیق) بد پاره اى از آتش است»(سر الاسراء، استاد على سعادت پورر، ج 2، ص 350، روایت 6). نه تنها باید از دوستان معصیت کار و معصیت خوان پرهیز کرد، بلکه حضرت بالاتر از این را مى فرمایند: «ینبغى لمن اراد صلاح نفس هو احراز دینه، ان یجتنب مخالطه انباء الدنیا؛ سزاوار است براى کسى که مى خواهد نفس خود را اصلاح کند و دین خود را نگه دارد که از مخلوط شدن با فرزندان (و اهل) دنیا بپرهیزد.»(همان، روایت 9) از مهمترین اسباب اصلاح نفس جدایى دل از دنیا و غیر خداست و از مهمترین اسباب جدایى دل از دنیا و غیر خدا ، جدایى و پرهیز از اهل دنیا و دنیامداران و مخلوط نشدن با آنان مى باشد تا چه رسد به این که این اهل دنیا دوست همیشگى و همراه انسان باشد و تا چه رسد به این دوست همیشگى هم خود اهل معصیت باشد و هم دیگرى را به معصیت دعوت کند.
– باور کردن فناء دنیا: باور دل از اعتقاد ذهن خیلى بالاتر است. بسیارى اعتقاد حتى جزمى دارند که مرده ترس ندارد ولى باز هم از مرده مى ترسند این نیست جز این که این اعتقاد باور دل نشده است اما شخص غسال و مرده شوى علاوه بر اعتقاد، دلش هم باور کرده که مرده ترسى ندارد. از این رو ممکن است حتى شب تا صبح کنار چندین مرده راحت بخوابد. بسیارى از ما اعتقاد به فناء دنیا داریم و معتقدیم که یک روزى از دنیا خواهیم رفت. در قرآن خوانده ایم:«کل من علیها فان ؛ همه کسانى که روى زمین هستند فانى مى شوند (الرحمن، آیه 26) و نیز اعتقاد داریم: «ما عندکم ینفد و ما عند الله باق؛ آنچه پیش شماست از بین مى رود و آنچه پیش خداست باقى مى باشد.» (النحل، آیه 96). اما هیچکدام از اعتقادات را باور دل نکرده ایم از این رو دل به دنیا بسته ایم، بنابراین باید فناء دنیا را باور دل کنیم تا دل به دنیا بسته نشود و براى کسب این باور باید چند چیز را دقیقا و در دراز مدت عمل کرد:
الف) روزى نیم ساعت در مکانى خلوت به مرگ فکر کنید. کیفیت آن فرق مى کند ولى به هر گونه که انسان بتواند حقیقت مرگ، قبر و بى اعتبارى دنیا را براى خود بیشتر جا بیندازد و با جان درآمیزد، بهتر مى باشد. مثلاً مى تواند خاطرات تلخ و شیرین را چون فیلم از ذهن بگذراند با این توجه که همه اینها چه زود گذشت مخصوصا خاطرات کسانى که با انسان مأنوس بوده اند و الان از این سراى فانى کوچ کرده اند و این هر چه بیشتر و دقیق تر و عمیق تر باشد دل را بیشتر از این دنیاى فانى جدا مى سازد. ابوعبیده مى گوید به امام محمد باقر(ع) عرض کردم: «حدثنى ما انتفع به فقال: یا ابا عبیدة اکثر ذکر الموت فانه لم یکثر ذکره انسان الا زهد فى الدنیا ؛ سخنى به من بفرما تا به سبب آن بهره مند گردم. حضرت فرمود: اى ابوعبیده زیادت بخش یاد مرگ را (و همیشه مرگ در یادت باشد) زیرا حقیقتا هیچ انسانى یاد مرگ را فزونى نبخشید مگر اینکه در دنیا زاهد گشت (و دلش به دنیا بى رغبت شد)(المحجة البیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 8، ص 241).
ب ) یک سلسله کتب اخلاقى حداقل هر روزى نیم ساعت مطالعه شود تا در اثر مطالعه مداوم و هر روزه این گونه کتب باور انسان شود که آنچه اهم است و باید همّ و غمّ را صرف آن کرد معنویت، سجایاى اخلاقى، ملکات بلند نفسانى و پرواز از دنیا و تعلقات آن مى باشد. شرح احوال بزرگان و فرزانگان هم مفید و از همین باب است مثل این کتب سفارش مى شود: 1- آیت بصیرت (بیان حالاتى است از آیت الله بهاء الدینى) 2- نردبان آسمان، ویرایش و تدوین: اکبر اسدى 3- سلوک معنوى، ویرایش و تدوین: اکبر اسدى 4- معاد، شهید دستغیب . 5- نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى،مهدوى کنى 6- علم اخلاق اسلامى،ترجمه جامع السعادات7- قلب سلیم،شهید دستغیب
– باور کردن نیاز به توشه آخرت: اگر کسى باور کند که سخت محتاج به زاد و توشه آخرت است و دنیاخواه و دنیامدارى انسان را دست تهى رها مى سازد رغبتش به دنیا کم مى شود و کم کم دل هم از دنیا جدا مى گردد.« ایهاالناس انما الدنیا دار مجاز و الاخرة دار قرار، فخذوا من ممرکم لمقرکم، ولا تهتکوا استارکم عند من یعلم اسرارکم، و اخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل ان تخرج ابدانکم، ففیها اختبرتم، و لغیرها خلقتم. ان المرء اذا هلک قال الناس: ما ترک؟ و قالت الملائکة: ماقدّم؟ للّه آباؤکم فقدموا بعضا یکن لکم قرضا، ولا تخلفوا کلاً فیکون فرضا علیکم ؛ اى مردم دنیا دار عبور و آخرت خانه قرار (و مقر شماست) از عبورگاه براى قرارگاه (توشه) برگیرید پرده هاى (آبرویتان را با اعمال زشتتان) نزد (خداوندى که) از اسرار شما آگاه است نریزید، قبل از این که بدن هایتان از دنیا خارج شود قلب هایتان را (از توجه و حب آن) خارج سازید در دنیا (فقط) ازمایش مى شوید (ولى) براى غیر دنیا آفریده شده اید. هر گاه انسان وفات یابد مردم مى گویند: (چه میراثى را) و چه چیزى را به جا گذاشته؟ در حالى که ملائکه مى گویند چه چیز(و چه عملى و هدیه اى) را پیش فرستاده. پس پاره اى از آنچه مال شماست پیش فرستید تا قرض (سودبخشى) برایتان باشد و همه آنچه دارید باقىنگذارید تا فرضى که بر ضرر شماست باشد. (نهج البلاغه، خطبه 203)
دوست عزیز؛توصیه می شود به نکات زیز توجه نمایید:
– ارتباط خود را با خداوند محکم کنید و به نماز و اوقات و آداب آن اهمیت بدهید؛ چرا که محور و عمود مکتب تربیتى اسلام نماز است که مى تواند بر محور خود آدمى را از زشتى ها باز دارد.
– آیات قرآن را با تدبر بخوانید؛ به ویژه آیاتى که سرگذشت اقوام و قدرتمندان را بیان کرده است و نیز آیات مربوط به قیامت و معاد و… .
– هر شب نفس خود را مورد محاسبه قرار دهید؛ به گونه اى که این کار عادت و برنامه شما نشود. نیم ساعت وقت براى خود بگذارید و در آن زمان به محاسبه نفس بپردازید؛ به این صورت که چه کار ارزنده و چه کار نامناسبى کرده اید و چه خصلتى خود را نشان داده است و… بر خوبى ها خدا را شکر گزارید و بر بدى ها نفس را مورد عتاب و سرزنش قرار دهید.
– جدولى براى صفات خوب و صفات بد، فراهم آورده، هر هفته به خود نمره بدهید. معدل را به دست آورید و سعى در کاستن از موارد منفى و افزودن به موارد مثبت کنید.
– دائماً از خداوند بخواهید که شما را در کنترل نفس خویش یارى دهد و همواره از سر شیطان و نفس اماره به او پناه ببرید.
– بدانید که ریشه حب جاه و مقام در حب دنیا است و ریشه تمامی بدی ها در دنیا دوستی افراطی می باشد.
– بداند که شهرت، کمال حقیقی نیست و با مرگ تمام میشود؛ زیرا جاه و مقام در طول زمان از بین رفتنی هستند. چیزی هم که خود فناپذیر باشد، نمیتواند موجب کمال گردد.