راه های اثبات خدا را از راه های کلامی، فلسفی و عرفانی
۱۳۹۲/۰۵/۲۳
–
۱۳۴۰ بازدید
شناخت خداوند مبتنی بر تصور صحیح از او است. خدای متعال متن وجود و حیات و قدرت ساری و جاری در تمام هستی است. هیچ ذره ای در جهان هستی نیست که در باطن و ظاهر آن خدای متعال با وجود، حیات و قدرت و علم و سایر صفات خویش حضور و ظهور نداشته باشد. تمامی پدیده های جهان، ظهور صفات خداوندی هستند و شما می توانید از پس هر پدیده و صفت کمالی که در هستی مشاهده می کنید، ذات وجود و خدای متعال را مشاهده نمایید، خداوند، یعنی منبع وجود، حیات، علم، قدرت و سایر کمالاتی که در طبیعت و تمام هستی ظهور و نمود دارد.
قرآن کریم در مورد کسى که نسبت به وجود خداوند شک دارد و یا خیال مى کند که شک دارد مى فرماید: «أفى الله شک فاطر السموات و الارض؛ آیا در وجود خدا شکی هست؟ همان کسى که خالق آسمان ها و زمین است»، (ابراهیم / 10). این آیه بدین معنى است که با دیدن آسمانها و زمین، شک نمودن در خالق آنها شکى معقول نیست. امیرالمؤمنین على(ع) در این زمینه فرموده است: تعجب مى کنم از کسى که خلق خدا را مى بیند ولى در وجود خالق آنها شک مى کند، (نهج البلاغه، حکمت 121، ص 422).
اولیاء الهى و علماء ربانى نه تنها شناخت او را ممکن مى شمارند، که همواره دم از رؤیت و شهود او مى زنند. على(ع) در این زمینه فرموده است: من قبل از اینکه چیزى را مشاهده نمایم و همراه با آن و پس از آن، خداى را مى بینم در نگرش عرفانی سخن از اثبات وجود خدا نیست، بلکه از نظر عارف، کل هستى عبارت است از ذات و صفات و افعال الهى و یا به تعبیرى مظاهر الهى، ذاتى که از طریق صفات جمالى و جلالى خود در مظاهر و پدیده هاى جهان ظهور نموده است و ما مظاهر همان ذات یگانه ایم.
روى این حساب که تمام جهان هستى پر از ذات و صفات و افعال الهى است و ما هر چه مى بینیم، مى شنویم، حس مى کنیم و یا تعقل و مشاهده مى نمائیم همه و همه منحصر به افعال، صفات و ذات الهى است و تصور «غیر از خدا» به هیچ وجه مصداق خارجى ندارد، حضرت سیدالشهداء(ع) در زیارت عرفه مى فرماید: «الغیرک من الظهور ما لیس لک؛ آیا براى غیر تو ظهورى هست که آن ظهور، ظهور تو نباشد».
روش شناخت خداوند:
ما برای شناخت خدای متعال سه راه در پیش روی خود داریم که به صورت مرحله ای طی می شوند.
مرحله اول شناخت او با آیات آفاقی و انفسی است. این همان راه شناخت خداوند از طریق نشانه های او در طبیعت و روش تجربی است و لازم است که انسان در ابتدای راه شناخت از طریق شناخت طبیعت و نشانه های تکوینی و و همچنین مطالعه آیات تدوینی قرآن کریم به معرفت خدای متعال دست یابد.
البته شناخت خداوند منان با آیات انفسی مفیدتر است ( من عرف نفسه فقد عرف ربه) چون معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است.
بنابراین اندیشیدن در آیات آفاقی و انفسی به شناخت خداوند منتهی میشود و این نیز به نوبة خود راهنمای انسان به سوی حق و شریعت الهی خواهد بود.
دوم شناخت خداوند از طریق عقل است. نیرویی که بیشتر عمل کردش محاسبه و درک وجودات وصفی و صفات الهی است. این روش طریق خواص از مردم میباشد، کسانی که پس از مطالعه در طبیعت و آیات تکوینی او در خلقت، از طریق استدلال و برهان عقل و فلسفه و حکمت به شناخت خدای تعالی می پردازند.
سوم شناخت خداوند لطیف از طریق رؤیت و ابزار دل میباشد که طریق اولیاء است و همگان را به آن راه نیست مگر مسیری که به عنوان سیر و سلوک نظری ترسیم شده طی نمایند, یعنی از طریق طبیعت و شناخت آفاقی و انفسی به عقل و استدلال عقلی راه یابند و با گذر از عقل به عشق و عرفان برسند و اهل مشاهده و معاینه و وصول به حق تعالی شوند.
رسیدن از معلول به علت یکی از دلایل فلسفی اثبات خداوند است که فلیسوفان به عنوان اولین دلیل برای اثبات وجود خداوند از آن مدد می جویند.
خداوند در قرآن نیز بسیار از طبیعت و آفرینش موجودات یاد کرده و ما را به توجه بدان ترغیب نموده است، آیاتی که یا اشاره به خود طبیعت و آثار آن دارد و یا به واقع و حوادث واقع شده در جهان اشاره می کند، آیاتی مانند؛ آیه 17 و 18، سوره غاشیه: «أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى اْلإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ* وَ إِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ؛ آیا به شتر نمى نگرند که چگونه آفریده شده و به آسمان که چگونه برافراشته شده».
و آیه 5 سوره طارق: «فَلْیَنْظُرِ اْلإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ؛ پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است».
آیه 185، سوره اعراف: «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْ ءٍ وَ أَنْ عَسى أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیّ ِ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ؛ آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزى که خدا آفریده است ننگریسته اند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام سخن بعد از قرآن ایمان مى آورند».
آیه 5، سوره ق: «أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ؛ مگر به آسمان بالاى سرشان ننگریسته اند که چگونه آن را ساخته و زینتش داده ایم و براى آن هیچ گونه شکافتگى نیست».
و آیات بسیار دیگر که گویای توجه خاص آیات قرآن به طبیعت و آثار خلقت است.
در عین حال فیلسوفان و متکلمان براهین متعددی بر وجود حق تعالی اقامه کرده اند. این براهین به سه دسته «براهین عقلی محض»، «براهین علمی عقلی» و «برهان فطرت» تقسیم می شود:
یکى از براهین پرآوازه و استوار فلسفى بر وجود خدا برهان وجوب و امکان است. این برهان از حکیمان مسلمان برآمد و در میان آنان بالید، سپس به فلسفه غرب راه یافت و سومین دلیل از براهین پنجگانه کیهانشناختى شد که «توماس آکویناس»(1) در «خلاصة الکلام» (2) گردآورده است.
گفته شده است مبتکر این برهان فیلسوف نام آور و مدقق کم نظیر ابونصر فارابى است. سپس وارد آثار ابن سینا گردید. پس از وى امام محمدغزالى آن را در «مقاصد الفلاسفه» و «تهافت الفلاسفه» آورد و مورد نقادى قرار داد. ابن رشد اندلسى از طریق نگاشته هاى غزالى این برهان را دریافت و با ترجمه آثار ابن رشد(3) به زبان لاتین، دلیل فوق در جهان غرب منتشر گردید. عبدالرحمن بدوى بر آن است که آکویناس آن را از فارابى اخذ نموده(4) ولى کاپلستون مى گوید که وى از ابن میمون(5) و او از ابن سینا اخذ نموده و بسط داده است.(6)
بر اساس آنچه گفته شد احتمالاً روند پیدایش، ورود و گسترش این برهان در فلسفه غرب به صورت زیر مى باشد:
فارابى ابن سینا غزالى ابن رشد ابن میمون آکویناس فلسفه جدید غرب
تقریرهاى برهان
برهان وجوب و امکان در میان اندیشمندان مسلمان تقریرهاى متفاوتى یافته و به برهان هاى متعددى تقسیم مى شود. این براهین که غالباً از استوارى چشمگیرى برخوردارند هر یک بر دیگرى امتیازاتى دارد.
(1) در برخى از این براهین وجود خدا به طور مستقیم اثبات مى شود و در بعضى از طریق برهان خلف
(2) برخى ابتداء وجود ممکن را پذیرفته و با اثبات نیازمندى آن به واجب به وجود خدا منتهى مى شود، بعضى دیگر با پذیرش اصل واقعیت خارجى و تحلیل آن به وجود واجب مى رسد.(7)
(3) برخى در استدلال بر وجود خدا استحاله تسلسل را مقدمه قرار داده، و بعضى دیگر از چنین مقدمه اى بى نیاز است.
(4) نمونه هایى از برهان فوق متکى به وحدت شخصى جهان است و دیگر گونه ها بر آن مبتنى نیست.(8)
برهان هاى وجوب و امکان نه آخرین برهان فلسفه اسلامى بر وجود خدا است و نه برترین آنها؛ در عین حال تقاریر این برهان از شاهکارهاى شگفت انگیز و تحسین آمیز این فلسفه است. جهان غرب اگر چه برهان وجوب وامکان را از حکیمان مسلمان دریافت، اما نه تنها با گونه هاى متنوع آن آشنا نشد، بلکه برهان نقل شده از آکویناس و نقض و ابرام هاى غربى ها بر آن، حکایت از کژ فهمى و تقریر نادرست آن دارد. در عین حال عمده ترین تقریرهاى برهان وجوب و امکان در فلسفه و الهیات غرب عبارتند از تقریر توماس آکویناس و تقریر گوتفرید ویلهلم لایب نیتز.(9)
اکنون با توجه به اینکه اندیشمندان غرب ابتداء از طریق برهان سینوى با برهان وجوب و امکان آشنا شدند، به بیان تقریر ابن سینا پرداخته و به ارزیابى آن مى نشینیم.
برهان سینوى
شیخ الرئیس ابوعلى سینا برهان معروف خود را چنین بیان مى کند:
[1] بدون شک واقعیتى وجود دارد.
[2] آن واقعیت یا ذاتاً ممکن است یا واجب.
[3] اگر ممکن باشد به واجب بالذات منتهى خواهد شد، و گرنه دور یا تسلسل لازم مى آید.(10)
ارزیابى
1- مقدمه نخست یعنى قبول واقعیتى در جهان بدیهى و بى نیاز از استدلال است، بلکه همچون استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین هر گونه دلیل آورى بر آن مبتنى بر پذیرش آن در مرتبه پیشین است.
2- مقدمه دوم نیز قطعى و غیرقابل تردید است، زیرا تقسیم ثنایى منطقى و به اصطلاح منفصله حقیقیه است که بازگشت به نفى و اثبات مى کند. موجود مفروض در مقدمه نخست لا محاله یکى از دو حالت یاد شده را داراست و وجه سومى متصور نیست. نه چیزى جامع هر دو تواند بود و نه خارج از آن دو.
بنابراین هر موجودى یا وابسته به غیر نیست یعنى واجب بالذات است و یا وابسته به غیر است و وجود خود را وامدار دیگرى (ممکن الوجود) است. در صورتى که موجود مورد نظر از قسم نخست باشد مطلوب ثابت است و نتیجه حاصل. و اگر به گونه دوم باشد، استدلال ادامه مى یابد.
3- اگر موجود مفروض ممکن الوجود باشد محتاج علت است، چرا که ممکن در ذات خود به وجود و عدم نسبت مساوى دارد؛ لاجرم وجود آن مستند به علت است. اما علت آن چیست؟ در اینجا چهار فرض بیشتر متصور نیست:
(1) خودش علت خود باشد (توقف شیئى بر خود)
(2) معلول علتى باشد که آن در وجود خود مستقیم یا غیر مستقیم معلول همین موجود مفروض است؛ (دور)
(3) معلول علتى باشد که آن نیز معلول موجود سومى است و همینطور سلسله علل ممکن الوجود تا بى نهایت ادامه یابد، بدون آنکه به واجب الوجود بالذات منتهى شود. (تسلسل)
(4) علتش مستقیم واجب الوجود بالذات باشد یا به واجب الوجود بالذات منتهى شود.
در اینجا باید توجه داشت که:
(1) اصل نیازمندى ممکن به علت بدیهى است چنانکه در بحث از قاعده علیت گذشت.
(2) استحاله آن بدیهى ثانوى است، چرا که در نهایت موجب تقدم شیئى بر نفس و تناقض مى شود.
(3) فرض سوم (تسلسل) نیز محال است و براهین قاطع بر استحاله آن وجود دارد. پس:
(4) تنها فرض خردپذیر این است که سلسله ممکنات به واجب الوجود بالذات ختم مى شود.
پاره اى از امتیازات این برهان عبارت است از:
(1) کم بودن مقدمات
(2) عدم ابتناى آن بر اثبات وجود ممکن. چنانکه در مقدمه نخست مشاهده گردید در این برهان وجود ممکن مقدمه استدلال قرار نگرفته، بلکه تنها با اعتراف به وجود واقعیتى عینى آغاز مى شود. (11)
در پایان لازم به یادآوری است که درک ژرف این گونه مباحث و حل پرسشهای احتمالی و ابهاماتی که برای خواننده پدید می آید نیازمند رابطه مستمر و پرسش های دقیق تر و جزئی تر پیرامون آنهاست و قطعا در یک نامه نمی توان مسأله به این مهمی را فیصله داد و تمام شده تلقی کرد.
……………….( Anotates )……………..
1) St. Thomas Aquinas )م 4721-5221)
2) Aquinas, T., The Summa Theologica.
3) Averroes )م 6211-8911)
4) بدوى، عبدالرحمن، موسوعة ا لفلسفه، ج 2، ص 102، بیروت، المؤسسة العربى، 1984 م.
5) Maimonid )م 5311-4021)
6) Copleston, A History of Philosophy, Vol. 11. P. 341, New york Doubleday, 1985.
7) این مطلب مبتنى بر آن است که برهان سینوى را برهان وجوب و امکان به حساب آوریم. توضیح مطلب در صفحات آینده خواهد آمد.
8) جهت آگاهى از تقریرهاى مختلف برهان نزد اندیشمندان مسلمان نگا:
(1) حسین زاده، محمد، فلسفه دین، صص 303-266 قم: دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1376.
(2) جوادى، محسن، درآمدى برخداشناسى فلسفى، صص 122-91 قم: معارف، چاپ اول، 1375.
9) ezinbeiL .م 6461-6171)
10) تا آنجا که نگارنده بررسى نموده است در همه براهینى که از ابن سینا به عنوان برهان وجوب و امکان نقل شده تنها به قاعده وجوب و امکان استناد شده و در هیچ یک از آنها وجود ممکن مقدم برهان قرار نگرفته است. بوعلى نیز خود این ادله را برهان صدیقین خوانده است. بنابراین به نظر مى رسد آنچه به عنوان برهان وجوب و امکان و یا صدیقین از بوعلى نقل شده همه از یک سنخ است و دو دسته دلیل متمایز نمى باشد.
نگا: (1) ابن سینا؛ الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 28-18 و 66، قم، نشر البلاغه، الطبعة الاولى للناشر، 1375، ه.ش.
همو، النجاة، تصحیح محمدتقى دانشپژوه، دانشگاه تهران، ص 566، چاپ دوم، 1379.
همو، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبدالله نورانى، ص 22 و 23، تهران،، مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک گیل و دانشگاه تهران، چاپ اول، 1363.
11) جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
1- آیت الله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات وجود خدا، قم، اسراء
2- علامه طباطبائی، شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، قم: صدرا
3- عسگری سلیمانی امیری،نقد اثبات ناپذیری وجود خدا، قم: بوستان کتاب
4- حمیدرضا شاکرین، براهین اثبات وجود خدا در نقدی بر شبهات جان هاسپرز، تهران، مؤسسه فرهنگی و دانش و اندیشه معاصر
5- محمدرضا کاشفی، خداشناسی، قم: معارف
معرفی چند کتاب دیگر برای خدا شناسی:
– راه خداشناسی، استاد جعفر سبحانی
– راه شناخت خدا، محمدی ری شهری
– آفریدگار جهان، آیت الله مکارم شیرازى
– خدا را چگونه بشناسیم، آیت الله مکارم شیرازى
– اصول عقاید، استاد محسن قرائتی
– خدا در قرآن، شهید بهشتی
– دوره پنج جلدی مقدمه ای بر جهان بینی توحیدی، استاد شهید مرتضی مطهری(ره)
– توحید، شهید دستغیب شیرازی
– نشان از بى نشان ها، مرحوم حسنعلى اصفهانى، ص 166 153
– تبیین براهین اثبات خدا، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء قم