چینیها در دهۀ ۱۹۶۰ متوجه شدند که سخنرانیهای آتشین در مجامعِ جهانِ سومی سطح فقر و محرومیت مردم چین را نمیکاهد بلکه باید از طریقِ کار و رقابت، با جهان تعامل کنند تا “سهم اقتصادی و در نتیجه سیاسی” بدست آورند. چینیها ثروتمند و مدرن شدند و در عین حال کنفوسیوسی ماندند تا آنجا که در سه دهه، ۵۰۰ مرکز آموزشِ کنفوسیوس در جهان تأسیس کرده و تنها در آمریکا، ده هزار نفر استادِ چینی، زبان چینی تدریس میکنند.
چین اززمان انقلاب (۱۹۴۹) تا ۱۹۷۰ که وارد نظام جهانی شد، ۶ معاهده امضا کرده بود. اما از ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۹ برای پیشرفت و توسعۀ خود، ۲۶۸ معاهده امضا کرده و از طریقِ چند جانبه گرایی به قدرت و ثروت رسیده است.
ایرباس به عنوان یک تولیدکنندۀ اروپایی با حدود ۱۲۰۰۰ عرضه کنندۀ قطعات همکاری میکند. نکتۀ با اهمیت اینست که ۴۰ % از این عرضه کنندگان غیرغربی هستند. قاعدتاً غرور غربی در صنعت و سیاست نباید اجازه میداد که چنین تعاملی با عرضه کنندگان جهان سومی تحقق پیدا کند اما عرضه کنندگان قطعات ایرباس در اثر تعامل و یادگیری و بهبود کیفیت تا آنجا پیش رفته اند که از ۳۵ کشور تأمین کننده قطعات، ۲۴ کشور از آسیا و آمریکای لاتین هستند.
ویتنام کشوری است که بخوبی در دهۀ ۱۹۹۰ این واقعیت جهانی را تشخیص داد، غرور بیجای خود را کنار گذاشت، وارد عرصۀ دادُ و ستدِ جهانی شد، رقابت کرد و هم اکنون شرکتهای بزرگی مانند سامسونگ، مایکروسافت، نوکیا، تویوتا و هوندا، این کشور را مهمترین پایگاه تولیدی خود قرار دادهاند. طی ده سال از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۷، ویتنام ۳۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی جذب کرد.
آیا ویتنام می توانست درگیری تاریخی خود را با چین، ژاپن، کره و آمریکا ادامه دهد؟ ویتنام سال ۱۹۹۶ تقاضای عضویت در سازمانِ تجارت جهانی (WTO) داد و سال ۲۰۰۷ پس از ۱۱ سال عضو شد. شاید برای تبیین بحثِ منسوخ شدنِ اندیشۀ مبارزه با جهان، آنچه در آن ۱۱ سال اتفاق افتاد بسیار حائز اهمیت باشد. مسئولین و دانشگاهیان ویتنام مکرّر بیان میکنند که اقتصاد و نظامِ تصمیم سازی ویتنام چندین گرفتاری جدی داشت: فساد، خویشاوند سالاری، ناکارآمدی و هدر دادن منابع تولید.
در طول ۱۱ سال مذاکرۀ WTO با ویتنام، مقامات این کشور باید به ۱۵۰۰ سئوال حقوقی، نهادی، ساختاری، مالی و تصمیمسازی در ویتنام پاسخ میدادند. ورود در اقتصاد جهانی و تعامل مستقیم با صدها شرکت و تولیدکنندۀ بزرگ، باعث دو تحولِ عمده در این کشور شد: شفافیت مالی و رقابت شدید تولید کنندۀ داخلی با خارجی. با بهبود وضع اقتصادی و علاقمندی شهروندان به کار و فعالیت در اثر ثبات اقتصادی، جریانِ مبارزه با امپریالیسم در حاکمیتِ ویتنام به تدریج جان باخت و گروه تعامل با جهان در عمل اثبات کرد که تعامل به ثبات اقتصادی و حتی سیاسی میانجامد.
طی ده سال، تولید ناخالص ویتنام از ۱۱۵ میلیارد دلار به ۲۶۱ میلیارد (۲۰۱۹) ارتقاء یافت.
چرا سه کشور (کوبا، بلاروس، کرۀ شمالی) با بقیه متفاوت هستند؟ اکثریت کشورهای جهان، اقتدارگرا محسوب میشوند. اما آنچه که اقتدارگرایی بعضی کشورها را از دیگران متمایز میکند، اقتدارگرایی فردی در مقامِ مقایسه با اقتدارگرایی سازمان یافتۀ حزبی و تشکیلاتی است.
هنگامی که به کرۀ شمالی یا کوبا یا بلاروس توجه میکنیم تنها به یک فرد فکر میکنیم اما در اقتدارگرایی چینی، ویتنامی، سنگاپوری، اندونزیایی و دهها کشور جهان سومی، به تشکیلاتِ گستردهای برمیخوریم که در آن دیالوگهای درون حاکمیتی وجود دارد.
حرکت از اقتدارگرایی فردی به اقتدارگرایی بوروکراتیک و تشکیلاتی، خود گامی درجهتِ بهبود حکمرانی و تصمیم سازیهای بالنسبه معقولتر است.
دموکراسی راه و روشی سخت و طولانی است. نمی شود به بام دموکراسی یک باره پرید کما اینکه نمی شود اول طبقۀ پنجم یک ساختمان را ساخت. فونداسیون و دوام دموکراسی تابعِ ثباتِ اقتصادی و توزیع عادلانۀ منابع و فرصتها است. یاد گیری و تمرین دمکراتیک از کار سازمان یافتۀ جهانی دراقتصاد آغاز می شود. چرا اقتدارگرایی فردی نمیتواند با جهان، تعامل و همکاری کند؟ چون مصالح، فرصتها، مناسبات و تهدیدات متوجه یک تشکیلات نیست بلکه متوجه یک گروهِ بسیار کوچک است.ایدئولوژی عدمِ تعامل مجبور میشود امنیت الیگارشی را بر تولید ثروت اولویت دهد. ثروت ثبات سیاسی به همراه میآورد و در مقابل، ایدئولوژی عدمِ تعامل، سیاست و زندگی را سینوسی و بیثبات میکند.
نویسنده: محمود سریع القلم