طلسمات

خانه » همه » مذهبی » رد الشمس

رد الشمس


رد الشمس

۱۳۹۴/۱۱/۱۹


۱۶۳۰ بازدید

جریان رد الشمس برای حضرت علی(علیه السلام) صحت دارد؟ آیا اهل سنت هم این قضیه را قبول دارند؟آیا خود حضرت این کار را انجام داد یا پیامبر؟

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سر مبارک خود را روی پای علی(علیه السلام) گذارد و سر برنداشت تا هنگامی که آفتاب غروب نمود علی(علیه السلام) که نماز عصر را بجا نیاورده بود ناچار شد نمازش را در حالت نشسته و رکوع و سجود را با اشاره به جای آورد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از آن که به خود آمد به علی(علیه السلام) فرمود نماز عصرت قضا شد، عرض کرد نمی توانستم نماز را به حالت عادی بخوانم به خاطر حالت وحی که بر شما عارض شده بود و بر من تکیه داده بودید. در این هنگام پیامبر از خدای متعال می خواهد که خورشید را برای علی(علیه السلام) که برای احترام به پیامبر نمازش را به حالت عادی نخوانده برگرداند و چنین می شود[ ارشاد، ص345ـ347.].ابن مغازلی این نکته را می افزاید: آفتاب پس از آن که غروب کرده بود، برای علی(علیه السلام) برگردانده شد به جایی که وقت نماز عصر بود پس علی(علیه السلام) به نماز ایستاد و نماز عصر را به جا آورد، و چون از نماز فارغ شد آفتاب غروب کرد و ستاره ها نمایان شدند[ ابن مغازلی، المناقب، ص 98.].
درباره این فضیلت ویژه چند نکته لازم به یادآوری است:
رد الشمس یعنی بازگشت خورشید پس از غروب، یک فضیلت مهم برای امیرمؤمنان(علیه السلام) به شمار می آید و نشان عظمت شأن و جایگاه امام می باشد[ رسائل الشریف المرتضی، ج 4، ص 79.].
ابن جوزی (متوفی 654ق) از اسماء بنت عمیس روایت می کند که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دست به دعا بالا برد و فرمود: «اللهم انه کان فی طاعتک و طاعة نبیک فاردد علیه الشمس»[ تذکرة الخواص، ص 53.]؛ «خداوندا! علی در طاعت تو و نبی تو مشغول بود؛ خورشید را برای او برگردان».
رد الشمس را بیشتر دانشمندان شیعه تأیید کرده اند[ محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج4، ص562؛ صدوق، الفقیه، ج1، ص203، ح608؛ طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص266؛ سیدمرتضی، رسائل المرتضی، ص78ـ83؛ سیدرضی، خصائص الائمه، ص56؛ فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص129؛ امینی، الغدیر، ج 3، ص128ـ140.] و همچنین در بسیاری از کتب معتبر اهل سنت به آن اشاره شده است[ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 6، ص 86 و 91؛ سبل الهدی، ج9، ص 435؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج 24، ص 145، ح 382؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ص 314.] و علی رغم تلاش جریان اموی در محو احادیث فضیلت امیرمؤمنان(علیه السلام) و انکار این فضیلت، به عنوان یکی از موضوع های مسلم تاریخی در متون اسلامی مطرح است؛ حتی در اشعار بسیاری از شعرای قرن اول و دوم آمده است[ محمودی، کشف الرمس عن حدیث ردالشمس، ص231.] از جمله سید حمیری اشعار معروف و جالبی در این زمینه دارد[ شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 347.].
پیش تر، رد الشمس برای یوشع بن نون، یکی از انبیای بنی اسرائیل نیز اتفاق افتاد که نقل آن مورد اتفاق شیعه و سنی است[ البدایة و النهایة، ج6، ص 318؛ امتاع الاسماع، ج5، ص 31؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 203.]. بدیهی است اگر رد الشمس برای این وصی موسی پذیرفتنی باشد انکار آن درباره امیرمؤمنان(علیه السلام) بی معنی است؛ سید حمیری از این فضیلت و پیشینه چنین یاد کرده است: «چون نماز عصر او قضا شد و آفتاب غروب کرد دوباره به حال اول برگشت و نور او هنگام عصر را نمودار ساخت و سپس چون ستاره که سقوط کند غروب نمود. و بار دیگر در بابل نیز همین قضیه اتفاق افتاد با اینکه چنین پیش آمدی برای هیچ گوینده فصیحی پیش نیامده، مگر برای یوشع بن نون و پس از آن برای علی(علیه السلام) و آری رد شمس از امر عجیبی حکایت می کند»[ الارشاد، ج 1، ص 347.
ردت علیه الشمس لما فاته وقت الصلاة و قد دنت للمغرب
حتی تبلج نورها فی وقتها للعصر ثـم هوت هوی الکوکب
و علیه قد ردت ببابل مرة أخری و مــا ردت لخلق معـرب
إلا لیوشـع أو لـه من بعده و لـردهـا تأویـــل أمــر معـجـــب ].
امام علی(علیه السلام) دوبار این اعجاز را به عنوان یکی از فضیلت ها و افتخارات خویش به مخالفان گوش زد نموده و آنان نیز آن را تأیید نمودند یکی در احتجاج با ابوبکر پس از جریان سقیفه[ صدوق، الخصال، ص550.] و دیگری در روز شورا خطاب به اصحاب شورا[ طوسی، الامالی، ص548؛ طبرسی، الاحتجاج، ص 207.].
درباره مکانی که رد الشمس اتفاق افتاد به اماکنی در مدینه چون منزل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)؛ ضهیاء یا صهباء[ بحارالانوار، ج 41، ص167.]، کراع الغمیم[ همان، ص 174.] و مسجد فضیخ[ کلینی، الکافی، ج 4، ص 561.] اشاره شده است.
رد الشمس دیگری در دوره خلافت امیرمؤمنان(علیه السلام) در عراق نیز انجام شد که به خواست امام انجام گردید؛ هنگامی بود که امام(علیه السلام) و یاران او قصد عبور از رودخانه فرات در منطقه بابل را داشتند و هنگامی که سپاهیان مشغول عبور دادن مرکب ها و توشه ها از رودخانه بودند از نماز عصر غافل شدند امّا امام و برخی از یاران نماز را به جای آوردند. در این هنگام خورشید غروب نمود در حالی که عدّه زیادی نماز عصر را نخوانده بودند آنان در این باره با امام(علیه السلام) به گفت‌وگو پرداختند. وقتی امام یاران خویش را این گونه نگران دید از خدای متعال درخواست نمود تا خورشید را برگرداند که سپاهیان نماز عصر را به جای آورند و چنین شد…[ مفید، الارشاد، ج 1، ص 346.]

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد