خانه » همه » مذهبی » رفاه مادی ظالمین

رفاه مادی ظالمین


رفاه مادی ظالمین

۱۳۹۲/۰۴/۲۲


۱۴۰ بازدید

نکته مهم آنست که باید دیدمعنی رفاه چیست؟آیا داشتن پول زیاد ویا داشتن خانه وماشین و…رفاه وخوشبختی است؟باید بررسی کرد که هدف از آفرینش انسان با این خصوصیات وتوانمندی چه بوده است؟آیا صرف پرورش جسم وتامین لذتهای آن رفاه وخوشبختی وسعادت است؟علاوه بر اینکه از کجا مجرمان وگناه کاران در رفاه اند؟آنها بدلیل نداشتن پشتوانه معنوی وامید واقعی به آینده,از خوشی واقعی بی بهره اندوترس ودلهره بر آنها مستولی است,زیرا علاوه بر ترس از مجازات دنیوی نسبت به آخرت خود نیز نگرانند.
نکته دیگر آن است که بسیاری از گرفتاری های مومنان در اثر بی برنامگی وتنبلی است که نباید به حساب خداوند گذاشت,شاهد آن اینست که مومنان ع

نکته مهم آنست که باید دیدمعنی رفاه چیست؟آیا داشتن پول زیاد ویا داشتن خانه وماشین و…رفاه وخوشبختی است؟باید بررسی کرد که هدف از آفرینش انسان با این خصوصیات وتوانمندی چه بوده است؟آیا صرف پرورش جسم وتامین لذتهای آن رفاه وخوشبختی وسعادت است؟علاوه بر اینکه از کجا مجرمان وگناه کاران در رفاه اند؟آنها بدلیل نداشتن پشتوانه معنوی وامید واقعی به آینده,از خوشی واقعی بی بهره اندوترس ودلهره بر آنها مستولی است,زیرا علاوه بر ترس از مجازات دنیوی نسبت به آخرت خود نیز نگرانند.
نکته دیگر آن است که بسیاری از گرفتاری های مومنان در اثر بی برنامگی وتنبلی است که نباید به حساب خداوند گذاشت,شاهد آن اینست که مومنان عاقل وکامل هم خوشی این جهان را دارند وهم نسبت به آسایش جهان دیگر امیدوارند,زیرا با برنامه درست از امکانات خوب استفاده نموده اند,به اطراف خود بنگریم می بینیم غالب مومنان وضع خوبی دارند ,اخلاق ومعنویات بر زندگی آنها حاکم است ,از زندگی لذت می برند,لذا می بایست گرفتاریها ومشکلات خود ساخته را جدا کردوسستی را کنار گذاشت وبا نظم وبرنامه حرکت کردواز سرمایه های زندگی خوب بهره برداری کرد آن وقت است که می بینید خوشی واقعی برای مومنان است وزندگی پر از دلهره واضطراب مجرمان ,گرچه ظاهر فریبنده داشته باشدولی از درون خراب وتاریک است.
آنها ممکن است اموال فراوانی داشته باشند. ولی هر مالی برکت نیست. برکت در مسیر سعادت قرار می‎گیرد، نه هر مال. از این رو قرآن می فرماید: مبادا کافران گمان کنند مهلت ما به سود آنان است برای آنان خیری در پیش دارد . ما به آنان مهلت می‎دهیم تا بر گناه خود بیافزایند و سرانجام عذابی دردناک و خوار کننده در پیش دارند: «وَلا یَحْسَبنَّ الَّذِین کَفروا أَنما نُملی لَهم خَیر لِأَنفُسهم إِنَّما نُملی لَهم لِیَزدادوا إِثْماً وَلَهم عَذاب مُهین» آل عمران/178 قرآن در آیه دیگر به پاسخ این شبهه پرداخته می فرماید: «لایَغُرُّنّک تَقلّب الَّذِین کَفروا فی البِلاد مَتاع قَلیلُ ثُمّ مَأویهُم جَهنَّم وبِئْس المِهاد» آل عمران/196 ـ 197 [تحولات گوناگون کافران تو را نفریبد و غمگین مباش چون ببینی کافران، شهرها و مناطقی را در تصرف وسلطه خود دارند. دنیا متاعی اندک است و پس از این جهان، جایگاه آنان جهنم است و چه بد آرامگاهی است.] قرآن درباره نعمت مال و فرزندتبه کاران نیز می فرماید: «فَلا تُعجبک أَموالهم ولا أَولادهُم إِنَّما یُریدُ الله لِیُعذِّبهم بِها فِی الْحَیوةِ الدُّنیا وتَزهقَ أَنفُسهم وهُم کافِرون» توبه/55 [اموال و فرزندان آنان شمارا ای مؤمنان به شگفتی وا ندارد؛ خداوند می خواهد با این وسیله آنان را عذاب کند و جان آنان درحالی گرفته و از بین می رود که آنان کافرند.] پس مبادا بپندارید که این ها وسیله رفاه و آسایش آنها است. در آیه دیگر می فرماید: [ما به تدریج و با مهلت آنان را به نابودی نزدیک می سازیم ، بدون آن که بفهمند و اگر ما به آنان مهلت می دهیم مکر و کید حساب شده در آن نهفته است] «وَ الَّذِین کَذَّبوا بِایاتِنا سَنَستَدرِجُهم مِن حَیث لایَعلَمون وَأملی لَهُم إِنّ کَیدی مَتین» اعراف/182 ـ 183 . آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 5 (معاد در قرآن)
سختی مومنان:
سماعه به نقل از امام صادق(ع) گفت که آن حضرت از امام علی(ع) فرمود: همانا در کتاب علی(ع) آمده است که همانا سخت ترین مردم از لحاظ بلا پیغمبران اند. سپس جانشینان آن ها. پس نیکوکارتران و نیکوکارتران؛ و همانا این گونه است که مؤمن به اندازه کارهای نیکویش مبتلا می گردد. پس هر کس که دین او درست و کار او نیکو باشد، بلای او هم سخت خواهد گردید، و این بدان خاطر است که خداوند متعال دنیا را نه ثوابی از برای مؤمن قرار داده و نه مجازاتی برای کافر؛ و کسی که دینش اندک و عقلش ضعیف است، بلای او هم اندک خواهد بود، و همانا سرعت بلا به سوی مؤمن پرهیزکار تندتر از باران به سوی آرامگاه زمین است.
بلا آن چیزی است که خداوند متعال، بندگان خود را با آن ها امتحان می کند، مانند بیماری ها و فقر، و گاه با دادن دولت و جاه و مقام بنده را امتحان می کند.
این نکته را باید دانست که نفوس انسان ها در ابتدای ظهور و تعلق به بدن ها بالقوه شامل تمام علوم و کمالات است و به مرور زمان ادراکات ضعیف در او ایجاد می شود مانند لمس کردن و دیگر حواس ظاهری، و سپس ادراکات باطنی در او ایجاد می گردد، و اگر تحت تأثیراتی قرار نگیرد، میل به زشتی در آن ایجاد می گردد، تا جایی که به حیوانی درنده و شیطانی غریب تبدیل خواهد شد!
برای جلوگیری از این کار خداوند متعال دو مربی( مربی باطنی یعنی عقل، و مربی ظاهری یعنی پیامبران) را برای تربیت آنها قرار داده است و این دو مربی بدون کمک به یکدیگر نمی توانند مؤثر واقع شوند. این دو نعمت بزرگ را خداوند متعال اسباب تمیز انسان ها از یکدیگر و اسباب امتحان آنها از هم قرار داده است.
امام صادق(ع) فرمود: حتمی است برای مردم که خالص شوند و امتحان گردند و از یکدیگر تمیز داده شوند و غربال گردند و مردمان بسیاری در غربال استخراج شوند.
بر اساس روایات مختلف روشن می شود که هر بخشش و توسعه ای و هرمنعی و هر امر و نهی ای برای امتحان است؛ و نیز برانگیخته شدن پیامبران و ارسال کتاب های آسمانی برای جدا شدن بدکاران از نکوکاران و بدبختان از خوشبختان است، تا در این امتحان حجت الهی بر مردم تمام شود، زیرا خداوند به همه چیز آگاه است.
شدت ابتلای پیامبران و اوصیا و مؤمنان
هرعملی که از انسان سر می زند و هر لذتی که انسان می برد، اثری در نفس بر جای می گذارد و هر چه شخص در لذت ها بیش تر غوطه بخورد، علاقه اش به دنیا بیش تر می گردد و به همان اندازه از آخرت غفلت می ورزد تا جایی که توجه او از خداوند و آخرت کلاً سلب می گردد.
از سوی دیگر هر گاه انسان از پدیده ای بدی و سختی هایی ملاحظه کند، از آن متنفر ورویگردان می شود، و سعی می کند آن را از خود دور سازد. بر اساس همین مطلب هر گاه انسان از این عالم بلاها و دردها و سختی ها دید طبیعتاً از آن متنفر می شود، دلبستگی او به این دنیا کم می شود، سعی می کند از آن روحاً کوچ کند و دل به سرای دیگر بفرستد.
لذا هر چه عنایت خداوند متعال به بنده ای بیش تر باشد، موج های بلا را بیش تر متوجه او می کند تا این که روح این بنده از دنیا و زخارف و زینت های آن منصرف گردد.
آینه( خداوند متعال) او را از دنیا پرهیز می دارد، همان طور که طبیب مریض را ( پرهیز می دارد).
همچنین عنایات ازلی خداوند متعال به انبیا و اولیا به خاطر آن است که خداوند آگاهی دارد که آن ها در زمان تکلیف او را اطلاعت می کنند.
از دیگر نکات شدت ابتلا و گرفتاری بندگان خاص خداوند آن است که بیشتر به یاد خدا بیفتند؛ زیرا اصولاً انسان ها در هنگام راحتی و آسایش غفلت می ورزند. البته این نکته در خصوص انبیا و اولیای کامل تا حدی فرق می کند، زیرا قلب این ها محکم تر از آن است که به دنیا علاقه ورزد و نیازی باشد تا با سختی وبلا چهره از دنیا برگردانند، بلکه اینان به نور باطنی دریافته اند که حضرت پروردگار به این عالم توجهی ندارد، لذا فقر را بر ثروت و بلا را بر راحتی ترجیح داده اند.در حدیث است که جبرئیل کلید خزائن زمین را به پیشگاه حضرت ختمی مرتبت آورد و عرض کرد که در صورت قبول این ها، چیزی هم از مقامات اخروی شما کم نمی گردد، اما حضرت برای فروتنی در برابر پروردگار آن را قبول نکرد و فقر را برگزید.
همچنین در روایات آمده است که برای مؤمنان مراتبی است که نمی توان به آن ها رسید مگر به سبب تحمل سختی و بلا ، چنان که امام حسین(ع) رسول خدا(ص) را در خواب دید، حضرت به آن مظلوم فرمود: از برای تو در بهشت درجه ای است که به آن نمی رسی مگر با شهادت.
در روایت دیگر از امام صادق(ع) آمده است که همانا بزرگی مرد به بزرگی بلایی است که به او می رسد؛ و خداوند قومی را دوست نمی دارد، مگر این که آن ها را مبتلا نماید.
به این نکته نیز باید توجه داشت که انبیا و اوصیا در بیماریهای جسمی و حسی شبیه دیگران اند؛ اما از ابتلای به برخی امراض که با اهداف بعثت منافات داشته باشد و موجب روی گردانی مردم از آن ها شود مصون و درمان اند، مانند جذام و برص.
دلیل آن هم این است که عموم مردم صحت و سلامتی جسمی را با کمالات روحی ملازم و همراه می دانند، لذا عنایات خداوند اقتضا می کند که پیامبران صاحب شریعت و مبعوث به رسالت را به بیماری هایی دچار نکند که خلق از آنها متنفر ، و از گرد آنها پراکنده نشوند ، اما در خصوص بعضی از پیامبران که صاحب شریعت نیستند و برخی اولیاء و مؤمنان بزرگ ابتلای به این گونه بیماری ها منعی ندارد چنان که حضرت ایوب و جناب حبیب نجار مبتلا بودند .
دنیا محل پاداش و مجازات نیست
باید دانست که دنیا نه دار کرامت و ثواب پروردگار است و نه محل عذاب، زیرا دار کرامت و پاداش عاملی است که نعمت های آن خالص و به سختی آغشته نباشد، در حالی که می دانیم لذات و خوشی های دنیا با سختی و درد همراه است و سختی ها و دردهای آن هم خالص نیست و گاه با نعمت و نقمت ایی همراه است.
لذا همان طور که در حدیث آمده است، علت ابتلای مؤمن در دنیا آن است که خداوند متعال دنیا را پاداشی برای مومن و یا مجازات برای کافر قرار نداده است. دنیا محل امتحان و دار تکلیف و مزرعه آخرت است. بنابراین کسانی که انتظار دارند خداوند متعال گنه کاران و ظالمان را قلع و قمع کند، خلاف سنت الهی می اندیشند، زیرا سنت الهی آن است که دنیا محل عمل باشد و در آخرت نتایج مشخص گردد.
اگر ظالم و ستمگری در دنیا مجازات شود، از عنایات خداوند متعال به اوست، همان طور که مهلت دادن به اهل معصیت هم استدراج(1) است، چنان که در آیه 177 سوره آل عمران آمده است.
آنان که کافر شدند، گمان نکنند که مهلت ما به آن ها خیر آن هاست. همانا مهلتشان دادیم تا گناه را زیاد کنند و برای آن ها عذابی دردناک است .
به این مطلب نیز باید اشاره کرد که میزان درک بلا و سختی بستگی به میزان درک مشخص دارد، لذا کسانی که عقل و درکشان کامل است به همان نسبت بلاهای روحانی را بیش تر درک می کنند. می توان گفت این که رسول خدا(ص) فرمود: هیچ پیامبری اذیت نشد، آن گونه که من اذیت شدم، ناظر به همین معنا باشد، زیرا هر کس عظمت پرودگار را بیشتر درک کند، از گناه بندگان بیشتر متأثر می شود، پس اذیت و بلای او بیشتر خواهد بود.
در عرصه جهان هیچ موجودى بى هدف خلق نشده است. بنابراین، همان طور که مثلاً گیاه براى ثمردهى ایجاد گردیده است، هدف از آفرینش انسان نیز آزمایش شدن و امتحان پس دادن است.
2) از آیه شریفه الذى خلق الموت و الحیوة لیبلُوَکُم ایّکم احسن عملاً (ملک/2) و نیز آیات مشابه آن مانند: و نبلوکم بالشّر و الخیرفتنةً و الینا ترجعون (انبیاء/35) استفاده مى شود عالم میدان آزمایش بزرگى است براى همه انسانها. وسیله آزمایش، مرگ و حیات و هدف این آزمون بزرگ رسیدن به حُسن عمل است. مفهوم حُسن عمل نیز یعنى تکامل، معرفت و اخلاص نیت و انجام هر کار خیر است. در آیات اشاره شده نکاتى قابل تأمل است؛ از آن جمله: الف) بدیهى است هر جا پاى امتحان در میان است، در پَس پرده آن، مسأله جزاء و پاداش به امتحان شونده مطرح است. عبارت و الینا ترجعون هم در آیه دوّم اشاره به همین نکته دارد. چرا که به سوى ما باز مى گردید یعنى باز مى گردید براى قضاوت نهائى.
ب) هدف آزمایش را حُسن عمل معرفى کرده است نه کثرت عمل و این خود دلیل بر آن است که اسلام به کیفیت اهمیت مى دهد، نه به کمیّت. مهم آن است که عمل، خالصانه و براى خدا، مفید و جامع باشد.
ج) این که در آیه شریفه، مرگ قبل از حیات ذکر شده، بخاطر تأثیر عمیقى است که توجه به مرگ در حُسن عمل دارد. ضمن این که مرگ، قبل از زندگى بوده است.
3) در احادیث معصومین(ع) هم این تعمیم امتحان الهى، مورد تأیید قرار گرفته است. به عنوان مثال در حدیثى از امام صادق(ع) آمده است که آیه شریفه هل جزاء الاحسان الا الاحسان شامل کافر و فاجر هم مى شود:عن ابى عبدالله(ع) قال: قول اللّه تعالى هل جزاء الاحسا الاّ الاحسان جرت فى الکافر و المؤمن و البرّ و الفاجر(بحارالانوار/8/105). بنابراین بر اساس حدیث فوق، اگر کافر هم کار نیکى کند جزاى آن را مى بیند. این خود نمونه اى از امتحان الهى از کافر است. نیز امام صادق(ع) درباره آیه میثاق مى فرمایند کافران هم حضور داشته اند: عن ابى عبداللّه(ع) قال: فطرة الله التى فطر النّاس علیها هى الاسلام فطرهم الله حین اخذ میثاقهم على التوحید فقال:اَلَست بربکم و فیهم المومن و الکافر (بحارالانوار/3/278) البته اقرار و اعتراف به امر الهى براى کافر سخت است همان طور که امام صادق(ع) مى فرماید: انّ امرنا صعب مستصعب على الکافرین، لا یُقرّبه الاّ نبى مُرسل او ملک مقرّب او عبد مؤمن امتحن الله قلبه للایمان (بحارالانوار/2/191) وتنها از میان آدمیان عادى، مومنى که در کوره آزمایش، قلبش گداخته گردد به امر و سنت الهى، اعتراف خواهد کرد و کافر از این بلا و امتحان پیروزمند سر برنخواهد آورد.
4) با وجودى که بلا و آزمایش براى مؤمن و کافر، مشترکا نازل مى شود امّا امتحان مؤمن ویژگی هایى داردکه به برخى از آنها اشاره مى شود:
الف) مؤمن، بیشتر در معرض بلا و امتحان الهى است: انّ البلاء الى المؤمن اسرع
ب) مؤمن با سلاح صبر به مقابله با بلا برمى خیزد و از آن شکوه نمى کند اما کافر از این اسلحه برخوردار نیست لذا در حدیثى از معصوم(ع) آمده است که بى تابى و بلا بر کافر پیشى مى گیرند و کافر توان غلبه کردن بر آن ها را ندارد لذا زمینه اى براى بلاهاى پیچیده تر بعدى براى او باقى نمى ماند. انّ الجزع و البلاء یستبقان الى الکافر.
ج) و بالاخره حکمت امتحان آن است که انسان هاى صادق از غیرصادق تفکیک گردند: لانّ نزول المحنه و المصیبة یخبر عن الصادق. خلاصه سخن آن که اگر آفرینش براى امتحان است، براى همه است واستثناء مفهومى ندارد. ولى براى این که مؤمن درجات کمال معنوى بالاترى را کسب کند در معرض امتحان هاى ویژه اى قرار مى گیرد. البته این امتیازى براى مؤمن نیست. زیرا بخشى از راه را به اختیار خود آمده است، لذا در مراحل بالاتر، مورد عنایت بیشترى است. اما چون کافر درهمان گام هاى اولیه دَرجا زده است دیگر براى او بلاهاى ویژه براى کمال هاى ویژه، جائى ندارد.
در پایان تذکر این نکات مفید است:
1) بلا گاه کیفر گناه است و گاه جهت ترفیع درجه پس همیشه وجود بلا ، نشانه گناهکارى نیست مثل بلاهاى وارد بر حضرت ایوب.
2) بلایى که کیفر گناه است براى مؤمن نعمت است چرا که از یک سو او را متنبه مى کند و از سوى دیگرگناهان او راپاک می کند3) عدم بلا براى کافر و بهره مندى او از نعمت ،گاه پاداش اعمال نیک اواست که خدا در این دنیا به او اعطا مى کند تا در آخرت از نعمت های الهی بى بهره باشد و گاه از باب استدراج است و در واقع اضلال مجازاتى است یعنى اعطاى نعمت بیشتر موجب طغیان بیشتر او خسران او مى شود.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد