رفتن اهل بیت(ع) به کربلا در اربعین
۱۳۹۴/۰۸/۱۲
–
۶۶۲ بازدید
لطفا کمی در باره وقایع بین راه مسیر کوفه تا شام که بر سر اسرای اهلبیت آمد بنویسید.
مقدمه:هرچند مورخان و مقتلنویسان، مسیر کاروان امام حسین† را از مکه تا کربلا بهتفصیل و منزلبهمنزل نوشته و بسیاری از وقایع بین راه را گزارش کرده اند، دربارة آنچه در مسیر کوفه تا شام بر سر اسرای اهلبیت آمد خاموشاند و هیچ گزارش منسجم و جامعی دربارة منازل، شهرها و آبادی های میان راه و تکتک وقایع رخداده در آنها، ارائه نکرده اند لذا با توجه به آن چه در منابع قدیمی درباره مسیرهای عراق به شام آمده در آن روزگار، سه راه از عراق به شام وجود داشته است: 1. طریق سلطانی که آباد بوده و از برخی شهرها میگذشته است؛ 2. طریق مستقیم کوفه به شام که از منطقة بادیةالشام، که منطقهای کویری بوده، میگذشته است؛ 3. راه معمول و مرسوم بین کوفه و شام که از ساحل غربی رود فرات و از شهرهایی همچون انبار، هِیت، قِرقِیسیا، رَقَّه و صفین میگذشته است (مسیر سپاه امیر مؤمنان† برای جنگ با معاویه در جنگ صفین).rnدر صورت رفت و برگشت اسراء از مسیر دوم احتمال اینکه آنان خود را در اربعین به کربلا رسانده باشند, زیاد است. در صورت حرکت اسراء از مسیر سوم, با اما و اگر هایی حضورشان در کربلا در روز اربعین محتمل است. برخی منابع تاریخی و روایی نیز رسیدن اهل بیت به کربلا را در روز اربعین تایید می نمایند که در این باره می توان به مطالب زیر اشاره نمود:rnرسیدن اهلبیت‰ به کربلا و اربعین سیدالشهدا†rnدر میان شیعه مشهور است که در روز بیستم صفر، صحابی بزرگ رسول خداˆ، جابربنعبدالله انصاری،[1] قبر مطهر امام حسین† را زیارت کرد و اهلبیت‰ نیز که در همان روز، در راه بازگشت از شام به کربلا رسیده بودند، جابر را در آنجا ملاقات کردند. همچنین مشهور است که در این روز سر امام حسین† به بدن ملحق شد.rnشیخ مفید، شیخ طوسی و علامه حلی در این باره چنین نگاشتهاند: «روز بیستم صفر روزی است که اهلبیت امام حسین† از شام بهسوی مدینه بازگشتند. همچنین در این روز، جابربنعبدالله انصاری برای زیارت امام حسین† از مدینه به کربلا رفت و او نخستین کسی بود که قبر امام حسین† را زیارت کرد».[2]rnابوجعفر محمدبنابیالقاسم طبری به سندش از عطیةبنسعدبنجناده کوفی جُدَلی[3] نقل کرده که گفت: خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ زَائِرَیْنِ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ† فَلَمَّا وَرَدْنَا کَرْبَلَاءَ دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ الْفُرَاتِ فَاغْتَسَلَ ثُمَّ ائْتَزَرَ بِإِزَارٍ وَ ارْتَدَى بِآخَرَ ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فِیهَا سُعْدٌ فَنَثَرَهَا عَلَى بَدَنِهِ ثُمَّ لَمْ یَخْطُ خُطْوَةً إِلَّا ذَکَرَ اللَّهَ حَتَّى إِذَا دَنَا مِنَ الْقَبْرِ قَالَ أَلْمِسْنِیهِ فَأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَى الْقَبْرِ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ فَرَشَشْتُ عَلَیْهِ شَیْئاً مِنَ الْمَاءِ فَأَفَاقَ ثُمَّ قَالَ یَا حُسَیْنُ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ حَبِیبٌ لَا یُجِیبُ حَبِیبَهُ ثُمَّ قَالَ وَ أَنَّى لَکَ بِالْجَوَابِ وَ قَدْ شُحِطَتْ أَوْدَاجُکَ عَلَى أَثْبَاجِکَ وَ فُرِّقَ بَیْنَ بَدَنِکَ وَ رَأْسِک … ؛[4]rnبا جابربنعبدالله بهقصد زیارت امام حسین† به راه افتادیم. چون به کربلا رسیدیم، جابر بهسوی فرات رفت و غسل کرد؛ سپس پارچه ای به کمر بست و پارچه ای به دوش انداخت و عطر زد، و آنگاه ذکرگویان بهسوی قبر امام† رفت. وقتی نزدیک قبر شد، گفت: دستم را بگیر و روی قبر بگذار. من دستش را روی قبر گذاشتم. جابر خود را به روی قبر انداخت و آنقدر گریه کرد که بی هوش شد. من بر او آب پاشیدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار گفت: یا حسین. سپس گفت: «دوست پاسخ دوستش را نمی دهد». بعد ادامه داد: «اما چگونه پاسخ دهی، درحالیکه رگ های گردنت را بریده و بین سر و بد نت جدایی انداختهاند. گواهی می دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و پسر سرور مؤمنان و هم پیمان تقوا و از نسل هدایت و پنجمین نفر از اصحاب کسایی؛ فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمهƒ، سرور زنانی، و چرا چنین نباشی که سالار پیامبران با دست خویش غذایت داده و در دامان متقین تربیت شده ای و از سینه ایمان شیر خورده ای و از دامان اسلام برآمده ای. خوشا به حالت در زندگانی و در مرگ. اما دلهای مؤمنان در فراق تو ناخشنودند؛ اما شک ندارند که آنچه بر تو گذشت، خیر بوده است. سلام و خشنودی خدا بر تو باد. شهادت می دهم که تو همان راهی را رفتی که برادرت یحییبنزکریا پیمود».rnآنگاه نگا هی به اطراف قبر افکند و گفت: «سلام بر شما ای جان های پاک که در آستان حسین† فرود آمدید. گواهی می دهم که شما نماز را برپا داشتید و زکات پرداختید، امربهمعروف و نهیازمنکر کردید و با ملحدان جهاد نمودید و خدا را پرستیدید تا آنکه مرگ شما فرارسید. سوگند به خدایی که محمدˆ را بهحق فرستاد، ما در راهی که رفتید، شریک شماییم».rnبه جابر گفتم: «چگونه با آنان شریکیم، درحالیکه نه [با آنان] دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کوهی بالا رفتیم و نه شمشیر زدیم؛ اما اینان سر از پیکرهایشان جدا شد؛ فرزندانشان یتیم، و همسرانشان بیوه شدند؟»rnجابر گفت: «ای عطیه، از حبیبم رسول خداˆ شنیدم که می فرمود: هرکس گروهی را دوست بدارد، در عمل آنان شریک است. سوگند به آنکه محمدˆ را بهحق به پیامبری فرستاد، نیت من و نیت یارانم همان است که حسین† و اصحابش داشتند. …».[5]rnاما سیدبنطاووس قضیه زیارت جابر را اینگونه گزارش کرده است: چون اهلبیت حسین† از شام به عراق رسیدند، به راهنمای کاروان گفتند: ما را از کربلا عبور بده. هنگامی که اهلبیت به قتلگاه رسیدند، جابربنعبدالله انصاری و جمعی از بنی هاشم و مردان خاندان رسول خداˆ را ملاقات کردند که برای زیارت قبر حسین† آمده بودند. همه شروع به گریه و ناله کردند و بر صورت هایشان می زدند و بهگونه ای عزاداری و نوحهسرایی می کردند که جگرها را آتش می زد. زنان منطقه عراق نیز نزد اهلبیت‰ آمدند و آنان نیز چند روزی عزاداری کردند.[6]rnشواهد دیگرrnافزون بر نقلهایی که ذکر شد، قراین و شواهد دیگری برای اثبات حضور اهلبیت‰ در اربعین سال 61 قمری بر مزار امام حسین† هست که می توان به آنها استناد کرد؛ ازجمله:rn1. الحاق سر امام† به بدنش توسط امام سجاد† در روز اربعین؛rn2. وجه استحباب زیارت اربعین؛rn3. محل دفن سر مطهر امام†.rnدرباره الحاق سر به بدن باید گفت این مسئله از ماجرای بازگشت اهلبیت به کربلا جدا نیست و بنا بر قول مشهور، این کار به دست اما م زینالعابدین† صورت گرفته است؛ چنان که شیخ صدوق و ابنفتال نیشابوری به این موضوع تصریح کرده اند.[7] در منابع تاریخی هم هیچ گزارشی در دست نیست که نشان دهد امام سجاد† در زمان دیگری به کربلا آمده باشد. بنابراین حضور اهلبیت‰ بر سر مزار امام† نیز، باید در روز اربعین اتفاق افتاده باشد.rnدرباره استحباب زیارت اربعین، دو روایت در دست است: یکی تعلیم زیارت اربعین به صفوانبنمهران جمّال توسط امام صادق† و دیگری روایت امام عسکری† است که زیارت اربعین را، یکی از نشانههای مؤمن بیان میکند. با توجه به اهمیت زیارت اربعین نزد امامان شیعه، آیا سبب استحباب آن می تواند تنها حضور یک صحابی بر سر قبر امام حسین† در روز اربعین باشد؟ به نظر میرسد در این روز باید وقایع مهم دیگری نیز اتفاق افتاده باشد. بنابراین الحاق سرِ مطهر امام حسین† به بدن و حضور اهلبیت، که در میان آنان امام معصوم یعنی امام سجاد† حضور داشت، می تواند وجه استحباب زیارت اربعین را توجیه کند؛ چنانکه بر اساس گزارش ابنشهرآشوب، شیخ طوسی نیز وجه توصیه امامان‰ به زیارت اربعین را، الحاق سر امام† به بدن دانسته است،[8] و مجلسی نیز با استناد به قول مشهور، یکی از وجوه احتمالی در استحباب زیارت اربعین را همین امر بیان کرده است.[9]rnاما درباره اینکه سر امام حسین† کجا دفن شده است، منابع تاریخی شیعی و سنی اقوال مختلفی را گزارش کرده اند؛ اما قول مشهور در میان علمای امامیه آن است که سر مطهر امام†، به بدن آن حضرت ملحق، و در کنار آن دفن شد.[10] گرچه طرفداران این قول، نوعاً تاریخ این واقعه را معین نکردهاند، گروهی از دانشمندان شیعه و اهلسنت مانند ابنشهرآشوب،[11] ابوریحان بیرونی،[12] مستوفی هَرَوِی،[13] قرطبی،[14] قزوینی،[15] نُوَیْری[16] و مناوی[17] تصریح کردهاند که دفن سر مطهر همراه بدن، در بیستم صفر (اربعین) صورت گرفته است. گواهی این دانشمندان بر دفن سر مطهر همراه بدن در اربعین، ورود امام سجاد† و اهلبیت‰ را در چنین روزی به کربلا تأیید میکند.rn[1]. جابربنعبداللهبنعمروبنحزام (حرام) بنثعلبة انصاری، از اصحاب برجستة رسول خداˆ، امیرالمؤمنین† و چهار امام بعدی بوده است (خویی، معجم رجال الحدیث، ج4، ص330)rn[2]. شیخ مفید، مسارّ الشیعة، ص46؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ص787؛ رضیالدین علیبنیوسفبنمطهر حلی، العُدَد القویة، ص219.rn[3]. عطیةبنسعدبنجنادة عَوْفی جُدَلی قیسی (منسوب به بَنیجُدَیلَه)، یکی از تابعان و محدثان و مفسران بزرگ شیعه است که توفیق همراهی جابر را در زیارت قبر امام حسین† داشته است.(ابنسعد، الطبقات الکبری، ج6، ص304).rn[4]. ابوجعفر محمدبنابیالقاسم طبری، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی†، ص74ـ75.rn[5]. ابوجعفر محمدبنابیالقاسم طبری، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی†، ص74ـ75. خوارزمی نیز این جریان را با تفاوت هایی، گزارش کرده است (خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص190ـ191).rn[6]. سیدبنطاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص225. این گزارش را ابننما حلی نیز بهاختصار نقل کرده است (ابننما، مُثیر الاحزان، ص107).rn[7]. شیخ صدوق، الامالی، مجلس 31، ص231ـ232؛ ابنفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص192.rn[8]. ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص85.rn[9]. مجلسی، بحار الانوار، ج98، ص334.rn[10]. مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص145.rn[11]. ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص85.rn[12]. بیرونی، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص331.rn[13]. ابناعثم، الفتوح، ص916.rn[14]. محمدبناحمد قرطبی، التذکرة فی امور الموتی و امور الآخرة، ج2، ص668.rn[15]. زکریا محمدبنمحمود قزوینی، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات (که بهصورت حاشیه در ضمن کتاب حیوة الحیوان الکبری، نوشتة کمالالدین دمیری آمده است)، ج1، ص109.rn[16]. نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج20، ص300.rn[17]. مناوی، فیض القدیر، ج1، ص265.rn