رقابت گام به گام مسکو و رقبای غربی در حوزه پیرامونی روسیه
۱۳۹۳/۱۱/۱۲
–
۶۵ بازدید
رقابت گام به گام مسکو و رقبای غربی در حوزه پیرامونی روسیه
مقدمه
نگاهی به راهبردهای کرملین در حوزه های گوناگون نشان از نگاه روس ها به سمت آینده ای دارد که می تواند یادآور سالیان اقتدار بین المللی مسکو باشد.
علاوه بر این راهبردها، مواضع و تصمیمات رهبران روسیه بویژه نسل نخبگان عملگرای این کشور به رهبری پوتین در قبال مسائل داخلی و بین المللی نیز به شکلی آشکار تداعی کننده و بازتاب دهنده همین نگاه است. به عبارتی دیگر می توان گفت که روس ها مسیر دستیابی به موقعیت ممتاز دوران جنگ سرد به عنوان ابرقدرتی جهانی را می پویند.
مقدمه
نگاهی به راهبردهای کرملین در حوزه های گوناگون نشان از نگاه روس ها به سمت آینده ای دارد که می تواند یادآور سالیان اقتدار بین المللی مسکو باشد.
علاوه بر این راهبردها، مواضع و تصمیمات رهبران روسیه بویژه نسل نخبگان عملگرای این کشور به رهبری پوتین در قبال مسائل داخلی و بین المللی نیز به شکلی آشکار تداعی کننده و بازتاب دهنده همین نگاه است. به عبارتی دیگر می توان گفت که روس ها مسیر دستیابی به موقعیت ممتاز دوران جنگ سرد به عنوان ابرقدرتی جهانی را می پویند.
هر چند این تکاپو هدفی دور از دسترس را دنبال می کند، اما به طور مشخص قرار گرفتن در این مسیر می تواند منجر به افزایش قدرت ملی و منزلت بین المللی روس های در سال های آینده باشد.
یکی از نخستین و اصلی ترین راهبردهای مسکو در دوران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (در سال 1991) توجه ویژه به مناطقی است که در دوران جنگ سرد یا بخشی از قلمرو تحت حاکمیت کرملین به حساب می آمد و یا در زمره اقمار مسکو قرار می گرفت.
این در حالی است که از ابتدای دهه 90 میلادی بر اساس انگیزه های سیاسی و امنیتی و نیز منافع اقتصادی متعدد، توجه کشورهای غربی (کشورهای اروپایی و آمریکایی) و حتی قدرت هایی نظیر چین نیز به سمت گسترش نفوذ در این مناطق معطوف شده است. روس های در زمینه تداوم نفوذ در مناطقی چون خارج نزدیک (جمهوری های جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی) با رقابت برخی قدرت های منطقه ای همچون ترکیه نیز مواجه بوده اند.
با این حال در مناطق گوناگون از جمله اروپای شرقی، آسیای مرکزی، قفقاز و … رقابت روس ها با کشورهای غربی از شدت و وسعت بیشتری نسبت به سایر رقبا برخوردار بوده است.
در این ارتباط، یکی از نخستین اهداف راهبردی کشورهای غربی را می توان ناظر بر محدود کردن روسیه در حوزه ژئوپلیتیکی پیرامونی این کشور دانست. بر این اساس کشورهای پیرامونی روسیه از دو دهه پیش به عرصه ای برای تلاش نفوذطلبانه آمریکا و قدرت های اروپایی تبدیل شد تا از این طریق از سر برآوردن مجدد رقیب شرقی جلوگیری به عمل آید؛ راهبردی که در حال حاضر مشابه آن از سوی آمریکایی ها در قبال رقیب پرتوانی نظیر چین دنبال می شود.
به هر ترتیب، سیاست ایجاد یک نوار امنیتی گرداگرد قلمرو ملی روسیه از سوی کشورهای غربی را می توان راهبردی کلان به شمار آورد که زمینه های تعارض و هماوردی مسکو از یک سو و کشورهای اروپایی و آمریکا در سوی دیگر میدان رقابت را فراهم آورده است.
نگاهی به هماوردی سیاسی –اقتصادی مسکو و غرب در گرداگرد روسیه
همانطور که گفته شد حوزه های جغرافیایی پیرامونی روسیه از زمان فروپاشی شوروی تاکنون عرصه رقابت های آشکار و پنهان مسکو و رقبای غربی بوده است.
از یک سو کشورهای اروپایی و نیز آمریکا در سودای گسترش نفوذ و تثبیت جای پای خود در قلمرو پیشین ابرقدرت شرقی، از ظرفیت ها و مقدورات موجود در زمینه های مختلف اعم از اقتصادی، فنی، نظامی- امنیتی و دیپلماتیک سود جسته و در سال های گذشته تلاش کرده اند جمهوری های سابق شوروی را از مدار مسکو هر چه بیشتر دور ساخته و به خود نزدیک سازند.
از دیگر سو، روس ها حتی در دوران ضعف خود نشان داده اند که حاضر به عقب نشینی در برابر رقبای غربی نیستند. با توجه به آنچه گفته شد و به موازات قدرت یابی مجدد مسکو در عرصه بین المللی بویژه پس از روی کار آمدن «ولادیمیر پوتین» رییس جمهور این کشور، هماوردی با کشورهای اروپایی و آمریکا در حوزه هایی چون آسیای مرکزی، قفقاز و اروپایی شرقی وارد فاز جدیدی شد و اصطکاک های مسکو و غرب در مناطق مزبور به طور ملموسی افزایش یافت.
و اما هماوردی راهبردی مسکو و رقبای غربی در حوزه های پیرامونی روسیه را می توان در عرصه های اقتصادی- فنی، سیاسی- دیپلماتیک و نظامی- امنیتی دسته بندی کرد.
در عرصه مسائل سیاسی تلاش قدرت های غربی برای کمک به روی کار آمدن دولت های غربگرا در کشورهای مجاور روسیه در چارچوب «انقلاب های رنگی » را می توان از مهمترین نمودهای هماوردی مسکو و غرب برشمرد.
پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی «بلوک شرق» (مجمع کشورهای موئتلف و همراه با سیاست های جهانی مسکو در دوران جنگ سرد)، بسیاری از کشورهای بلوک مذکور به رغم خروج از جمع اقمار کرملین، شاهد به قدرت رسیدن حکومت های نزدیک به روسیه بودند.
چنین کشورهایی نخستین هدف انقلابهای رنگی واقع شدند، برخی تحلیلگران هدف اصلی این انقلابها را حذف کامل دو مانع بزرگ هژمونی آمریکا بر جهان یعنی چین و روسیه خواندهاند و آن را در غالب یک جنگ سرد غیرایدئولوژیک تحلیل میکنند که همچنان در جریان است و هنوز نتیجه نهایی خود را آشکار نساختهاست.
نخستین نمونه انقلاب های رنگی در سال ۱۹۸۹ در چکسلواکی واقع شد و با وقوع تحولات مشابهی به شکل زنجیرهای در صربستان (دو مرحله ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰)، گرجستان (۲۰۰۳)، اوکراین (۲۰۰۴) و قرقیزستان (۲۰۰۵) ادامه یافت.
هر چند در بسیاری از این کشورها (اخیراً اوکراین و گرجستان) نیروهای نزدیک به کرملین توانستند بار دیگر بر رقبای سیاسی غربگرای خود فائق آیند، اما به هر حال جنگ قدرت بین نیروهای داخلی، نمودی از هماوردی راهبردی بین مسکو و غرب را آشکار می سازد.
در عرصه هماوردی های سیاسی مسکو و غرب در حوزه های پیرامونی روسیه، ناظران و تحلیلگران و حتی مقامات اروپایی و آمریکایی مدعی هستند که روس ها در سال های گذشته از اعمال فشار سیاسی، حمایت از برخی نخبگان و جریان های سیاسی و حتی برخی گروه های جدایی طلب برای پیشبرد اهداف خود در کشورهای خارج نزدیک بهره برده اند.
در مقابل، روس ها کشورهای اروپایی و نیز آمریکایی ها را به اقداماتی مشابه از جمله دخالت در امور داخلی کشورهای حوزه نفوذ خود متهم می کنند.
در عرصه مسائل اقتصادی نیز همانطور که گفته شد مزیت های اقتصادی و فنی کشورهای اروپایی و آمریکا سبب شد تا کشورهای تازه استقلال یافته و اقمار پیشین مسکو، گرایش به سمت غرب را برای بازسازی اقتصادهای فرسوده بازمانده از دوران جنگ سرد در دستور کار خود قرار دهند.
از جمله مهمترین اهرم هایی که کشورهای غربی بویژه اروپایی ها برای افزایش نفوذ خود در سال های اخیر بدان توجه داشته اند، استفاده از جاذبه های پیوند تجاری و اقتصادی با اروپا و بهره مندی از تبادلات آزاد با کشورهای عضو اتحادیه بوده است.
پس از جذب بسیاری از کشورهای اروپای شرقی در اتحادیه اروپا (تا سال 2004 میلادی) ، اقدامی چون تشکیل «مجمع مشارکت شرقی» با حضور 6 کشور آذربایجان، ارمنستان، مولداوی، گرجستان، اوکراین و بلاروس برای گسترش همکاری های بروکسل (پایتخت اتحادیه اروپا) با دولت های پیرامونی قلمرو اتحادیه در سال 2009 صورت گرفت تا مسیر پیوستن کشورهای خارج نزدیک مسکو به اتحادیه هموار شود یا به واسطه الزاماتی در زمینه اصلاحات سیاسی و اقتصادی، دست کم پیوندهای 6 کشور مذکور با مسکو سست تر گردد.
به باور ناظران، اقداماتی از این دست را بایستی در چارچوب تلاش کشورهای غربی برای عقب راندن گام به گام روسیه از اقمار سابق و پس از آن کشورهای خارج نزدیک مورد تحلیل و بررسی قرار داد که با واکنش روس ها روبرو شده و رهبران کرملین را به اقدامات متقابل وادار ساخته است.
در خصوص واکنش های روسیه در برابر رقبای غربی بسیاری از صاحب نظران غربی اعتقاد دارند که روسیه با توجه به وابستگی ساختاری اقتصادهای خارج نزدیک از اهرم های گوناگون چون بستن شیرهای صادرات انرژی و جلوگیری از واردات کالا بهره جسته و جمهوری های سابق را وادار به تسلیم در برابر خواست ها و منویات خود کرده است.
از جمله دیگر واکنش های مسکو در آوردگاه رقابت با غرب، ایجاد اتحادیه گمرکی و ترغیب کشورهای خارج نزدیک و اقمار سابق برای الحاق بدین اتحادیه بوده است.
در این ارتباط کشورهایی چون گرجستان به واسطه خصومت با روسیه پیشنهاد مزبور را نادیده انگاشته و برخی دولت ها نظیر ارمنستان حتی ترجیح دادند به قیمت حفظ روابط دوستانه با روسیه از مزایای پیشرفت در مراحل مشارکت شرقی و موافتنامه های تجاری با اروپا صرفنظر کنند.
در این میان کشوری چون اوکراین نیز در هفته های اخیر سرانجام پس از کش و قوس های فراوان در پیشبرد مناسبات با غرب و روسیه، راه ارمنستان را پیمود و از موافقتنامه تجاری با اروپا صرف نظر کرد.
تعارضات نظامی –امنیتی، عنصری مهم در روابط روسیه و غرب
تلاش کشورهای غربی برای پیشبرد راهبرد گسترش سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به شرق را می توان از مهمترین نقاط تعارض اهداف و اولویت های امنیتی کشورهای غربی و روسیه در مناطق پیرامونی این کشور به شمار آورد.
در این ارتباط کشورهایی مانند گرجستان، آذربایجان و اوکراین از جمله مقاصد توجه کشورهای غربی برای پیوستن به ناتو در سال های اخیر بوده اند.
در این پیوند می توان گفت سازمان ناتو که در سال 1949 با هدف ایجاد دفاع جمعی و نیز افزایش سطح بازدارندگی در برابر تهدیدات ابرقدرت شرقی ایجاد شده بود، در حال حاضر نیز ابزاری برای تحدید قدرت نظامی روسیه به شمار می رود. از این رو در راهبردهای امنیتی روسیه مقابله با گسترش ناتو به شرق در سال های اخیر از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است.
علاوه بر آنچه گفته شد روس ها کوشیده اند از نهادسازی و ایجاد سازمان های منطقه ای برای سد کردن راه نفوذ رقبای غربی بهره جویند.
ایجاد «سازمان پیمان امنیت جمعی» در سال 1992 با عضویت کشورهای ارمنستان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، آذربایجان، گرجستان، بلاروس و در نهایت روسیه از تمهیداتی بود که روس ها برای زمینه سازی کسب منافع بیشینه و پیگیری اولویت های خود در مناطق نفوذ سابق، آن را به اجرا در آوردند.
ایجاد سامانه های دفاع موشکی در مناطق پیرامونی روسیه نیز از مهمترین جلوه های تقابل نظامی- امنیتی کشورهای غربی بویژه آمریکایی ها با روسیه بوده است.
نقطه عطف ایجاد سیستم سپر تدافعی علیه روسیه را می توان به پیشنهاد آمریکا در ژانویه ۲۰۰۷ در زمینه استقرار یک سامانه دفاع ضد موشکی شامل ۱۰ موشک رهگیر در لهستان و یک سیستم راداری در خاک جمهوری چک مربوط دانست که این مسئله با مخالفت روسیه روبرو شد.
در این پیوند، آمریکا مدعی بوده که سیستم دفاع ضد موشکی را در برابر حمله فرضی از سوی کشورهایی نظیر ایران و کره شمالی ایجاد می کند. این در حالی است که مقامات روسی بارها بر این موضوع تاکید داشتند که هدف اصلی واشنگتن از استقرار سپر موشکی در اروپا این است که قابلیت تهاجمی روسیه را از بین برده و این کشور را در موضع ضعف قرار دهد.
در واقع با استقرار سامانه دفاع موشکی، ایالات متحده از این امکان برخوردار است که روسیه را بمباران موشکی و اتمی کند، ولی در مقابل روسیه به خاطر سامانه دفاع موشکی قادر نیست که حملات احتمالی آمریکا پاسخ دهد. این وضعیت باعث می شود که سلاح های اتمی روس ها دیگر قابلیت بازدارندگی نداشته باشند.
بدین ترتیب اقدامات و تمهیدات نظامی- امنیتی کشورهای غربی در حوزه های پیرامونی روسیه بویژه اروپای شرقی، آسیای مرکزی و نیز قفقاز را می توان به نوعی دیوارچینی یا حصار کشی امنیتی بر گرداگرد قلمرو حاکمیت مسکو تعبیر کرد.
جمع بندی
به رغم تلاش های صورت گرفته برای تحدید حوزه نفوذ و قدرت نمایی روسیه، رهبران مسکو در برابر رقبای اروپایی و آمریکایی خود عقب ننشسته اند.
در سال های اخیر تحولات سوریه و پافشاری روس ها بر حمایت از متحد منطقه ای خود یعنی دولت مرکزی دمشق نشان داد که کرملین تحت رهبری حاکمان عملگرای روسیه قصد دارد در هر آوردگاهی، به هماوردی با رقبای دیرینه خود بایستد.
به جز سوریه که در حال حاضر بزرگترین کانون تعارض اهداف و منافع مسکو و کشورهای غربی و برخی دولت های منطقه خاورمیانه به شمار می رود، در نواحی نزدیک تر به قلمرو ملی روسیه یعنی همان حوزه خارج نزدیک نیز رقابت های راهبردی در عرصه های گوناگون همچنان شانه به شانه به پیش می رود.
در هفته ای اخیر تحولات اوکراین را می توان نمود عینی و ملموس رقابت های یاد شده به شمار آورد.
در این پیوند رویارویی دولت مرکزی کیف و مخالفان دولت بر سر تصمیمات سیاست خارجی اوکراین (گرایش به سمت روسیه یا اتحادیه اروپا) از دید بسیاری از ناظران بازتابی از تعارضات کلان مسکو و کشورهای غربی در حوزه پیرامونی روسیه بوده است.
با توجه به آنچه گفته شد و همانگونه که «زبینیو برژینسکی» استراتژیست مطرح آمریکایی اشاره دارد؛ «ترن سیاست منطقه ای پس از گسترش اتحادیه اروپا» به موازات اهداف و منافع آمریکایی ها در حوزه های پیرامونی روسیه همچنان به پیش می رود و در برابر، روس های به دنبال ایجاد موانعی برای سد کردن مسیر این ترن برگرداگرد قلمرو خود هستند.
سید محمد موسی کاظمی